دیدم خودم بال و پرت می ریخت عباس
دشمن چگونه برسرت می ریخت عباس
می خواستمجمعت کنم تا خیمه آرم
دیدم دوباره پیکرت می ریخت عباس
دیدم کنارت دست بر پهلو گرفته
دیدم که اشگ مادرت می ریخت عباس
دیدم که مشگت تیر خورد و قطره قطره
سرمایه های آخرت می ریخت عباس
دیدم به یاد غربت من گریه کردی
خون از دوچشمان ترت میریخت عباس
دیدم که از پهلو سرت بر نیزه خورده
هرلحظه راس اطهرت می ریخت عباس
زهیر سازگار
- جمعه
- 23
- مهر
- 1395
- ساعت
- 10:41
- نوشته شده توسط
- ایدافیض