شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

شعر مناجات امام زمان(عج) -( زمین گرفته دلش آسمان ما به کنار ) *

1115
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( زمین گرفته دلش آسمان ما به کنار ) زمین گرفته دلش آسمان ما به کنار
دویده در پی پای تو پا به پا به کنار
در این زمانه پی انتظار با عمل است
قنوت، نافله ی نیمه شب، دعا به کنار
چه قدر طعنه ی اغیار را بگو بکشیم؟
نگاه های پر از نیش آشنا به کنار
لگد شده سند احترام عصمت حق
و اَنگ خوردن بر عاشق شما به کنار
چه خنده ها زده این خلق تا که حرف تو شد
نکرده است تو را قدری اعتنا به کنار
سقیفه زنده هنوز و به زیر سایه ی کفر
چه خوار گشته محبان مرتضی به کنار
کنار خود سفر تا مدینه قسمت کن
سحرگهی حرم شاه کربلا به کنار
<< به امید فرجش به زودی زود... >>

  • سه شنبه
  • 25
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 17:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر مناجات امام زمان(عج) -( هستم گدای کوی تو ، چشمم بود بر سوی تو ) *

7708
15

شعر مناجات امام زمان(عج) -( هستم گدای کوی تو ، چشمم بود بر سوی تو ) هستم گدای کوی تو ، چشمم بود بر سوی تو
شاید ببینم روی تو ، یابن الحسن یا بن الحسن
گیرم سراغت را کجا ، در مروه ای یا در صفا
در سامرا یا کربلا، یابن الحسن یا بن الحسن
عشقت نهفته در دلم ، مهرت سرشته با گلم
کی میشود حل مشگلم ، یابن الحسن یا بن الحسن
یک شب به دیدارم بیا ، تا من به اشک دیده ها
شویم کف پای تو را ، یابن الحسن یا بن الحسن
تو خوب خوبی من بدم ، گفتی بیا من امدم
از درگهت مکن ردم ، یابن الحسن یا بن الحسن
مولا به جان مادرت ، آن مادر غم پرورت
ما را مرانی از درت ، یابن الحسن یا بن الحسن

  • سه شنبه
  • 25
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 17:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر انتظار امام زمان (عج)-(اي امانت دار كوثر كي تو مي‏آيي ز در؟) *

6186
1

شعر انتظار امام زمان (عج)-(اي امانت دار كوثر كي تو مي‏آيي ز در؟) اي امانت دار كوثر كي تو مي‏آيي ز در؟

وي وصي آل حيدر كي تو مي‏آيي ز در

مصحف زهراست نزدت، تيغ‏حيدر همچنين

وارث بابا و مادر كي تو مي‏آيي ز در

چشم اميد تمام انبياء و اولياء

بر ظهور تست آخر كي تو مي‏آيي ز در

هستي از هست‏تو هستي‏يافت اي هست‏خدا

وي همه هست پيمبر كي تو مي‏آيي ز در

ديدگان اشكبار شيعيان مي‏خواندت

كاي به عالم ميرو رهبر كي تو مي‏آيي ز در

هر سحر گويد مؤذن با نواي تازه‏اي

مجري احكام داور كي تو مي‏آيي ز در

كربلا، مكّه، مدينه، كاظمين، مشهد، نجف

سامرا، گويند يكسر كي تو مي‏آيي ز در

روشني بخش قلوب مؤمنين و مؤمنات

منجي دلهاي مضطر كي تو مي‏آيي ز در؟

شاعر؟؟؟

  • شنبه
  • 8
  • خرداد
  • 1389
  • ساعت
  • 18:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

عاشقان بی قرار *

6085
16

عاشقان بی قرار تو خورشیدی و من دنبال فانوس جهان خسته ز زاهدهای سالوس توئی بر ظلمت شبهای تاریک انیس و مونس و ناموس مانوس

نشد روزی که من سوی تو آیم زدرگاهت برانی یم تو مایوس

همیشه غیر تو تعریف کردم

شدم غافل ز تو افسوس ، افسوس

به هر جابنگرم دنیا و عقبا وجودت میشود همواره محسوس

غبار از ذولفقارت پاک بادا نشانه رفته بر بی دین و جاسوس

کدامین جمعه می آئی تو ماهم؟ که بر جای قدم هایت زنم بوس

اگر آئی تمام حق پرستان کنند جان را فدا از غرب تا روس

همیشه عاشقانت بی قرارند غریبی تا به کی باشد محسوس؟

نشانه ها همه گشتند ظاهر ظهورت بین ما گردیده ملموس

ندای دلربا سرده زکعبه برهنه پا دوانیم ما به پابوس

اگر آئی جلوی زو

  • شنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1389
  • ساعت
  • 01:00
  • نوشته شده توسط
  • عباس پناه
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

امام زمان(عج)-فاطمیه -( امسال هم گذشت ولی یار بر نگشت ) * محمد جواد پرچمی

1544
2

امام زمان(عج)-فاطمیه -( امسال هم گذشت ولی یار بر نگشت ) امسال هم گذشت ولی یار بر نگشت
آشفته ام که ماه شب تار بر نگشت
گفتم دوای درد من از راه می رسد
امّا طبیب این دل بیمار بر نگشت
وقتی کسی به دیدن یوسف نمی رود
حق می دهم که بر سر بازار بر نگشت
چشم انتظار چشم ترم رو به جاده ماند
پنجاه و چند جمعه و دلدار بر نگشت
من چه غروب ها که نشستم به پای تو
آیه، قسم، بهانه و اصرار بر نگشت
یک سال در گناه دلم را نظاره کرد
شکر خــــــدا ز ما نظر یار بر نگشت
با خود حساب کردم و دیدم که سال ها
بیراهه رفت این دل و یکبار بر نگشت
او سال هاست آبرویم را خریده است
ابر کَرَم ز عبد گنهکار بر نگشت
اصلاً بدون او چه بهاری؟ چه لذّتی؟
بی او نسیم هم سوی گلزار بر نگشت
این روزها به ماتم

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

مناجات امام زمان-فاطمیه -( وای بر حالم اگر از تو جدا باشم من ) * قاسم نعمتی

3131
0

مناجات امام زمان-فاطمیه -( وای بر حالم اگر از تو جدا باشم من ) وای بر حالم اگر از تو جدا باشم من
همۀ عمر گرفتار بلا باشم من
شک ندارم همۀ خواستۀ تو این است
لحظه ای هم که شده عبد خدا باشم من
تا زمانیکه دلم خانۀ این و آن است
جا ندارد که پذیرای شما باشم من
چقدر غرق گنه بودم و تو می دیدی
همه عمرم خجل از روی شما باشم من
تا به کی در پی گیسوی تو آواره شوم
دردمندانه به دنبال دوا باشم من
گوئیا قسمت من این همه سرگردانی است
همچونان زلف به هم خورده رها باشم من
کاش می شد به دل و جان بکشم ناز تو را
یار تو مثل امام و شهدا باشم من
کاش می شد که به همراه تو یک فاطمیه
میهمان حرم کرب و بلا باشم من
ای عزیز دل زهرا به کجا خیمه زدی
زائر خیمۀ سبزت به کجا باشم من
جان آن مادر غمدید

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات امام زمان(عج) -( با التفات خود دل ما را خراب کن ) *

1025

مناجات امام زمان(عج) -( با التفات خود دل ما را خراب کن ) با التفات خود دل ما را خراب کن
پرده گشا دعای مرا مستجاب کن
خورشید اهل بیتِ طهارت گدات را
قابل که نیست بهر خودت انتخاب کن
من نه مقدس(ره)هستم و نه شیخ جعفرم(ره)
دستی بکش به دیده و کشف حجاب کن
یا چون مفیدها(ره) و چو بحرالعلوم ها(ره)
با من بیا دمی تو سوال و جواب کن
آری حجاب رؤیت رویت همین خودم
با آتشت وجود خرابم مذاب کن
یا لاأقل قدم به روی چشم من بنه
یا روبروی دیده ی من فتح باب کن

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

شعر مولا امام زمان(عج) -(جمعه آمدبیقرارم بیقرار) * رضا یعقوبیان

976

شعر مولا امام زمان(عج) -(جمعه آمدبیقرارم بیقرار) ((جمعه آمد))

جمعه آمدبیقرارم بیقرار

بهردیدار توام چشم انتطار

جمعه آمد،مهدی صاحب زمان

کی شود آن چهره ماهت عیان

جمعه آمد،ای گل باغ ولا

ذکر من یابن الحسن مهدی بیا

جمعه آمد،بازمن یاد تو ام

شکر لله خانه آباد تو ام

جمعه آمد،دلشکسته آمدم

بیقرار و زار و خسته آمدم

جمعه آمد،کن نظر بر حال من

از غم هجرت شکسته بال من

جمعه آمد،آمدم من سوی تو

تا بگیرم یابن زهرا بوی تو

جمعه آمد،برتو ام مولا پناه

دردمندم،مستمند یک نگاه

جمعه آمد،نورتابد بردلم

نام تو حل می کند هر مشکلم

جمعه آمد،برگل رویت قسم

بی تو ای مهدی زهرا بی کسم

جمعه آمد گشته ام مهمان تو

مهدیا،درد من و درمان تو

جمعه آمد آمده سویت فقیر

  • شنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1397
  • ساعت
  • 21:40
  • نوشته شده توسط
  • رضا الله وردی
ادامه مطلب

همه جا بروم به بهانه تو که مگر برسم در خانه تو مولا *

98263
1403

همه جا بروم  به بهانه تو که مگر برسم در خانه تو مولا همه جا بروم به بهانه تو
که مگر برسم در خانه تو

همه جا دنبال تو می گردم
که تویی درمان همه دردم

یا ابا صالح مددی مولا

نشوم به جز از تو گدای کسی
بی ولای تو من نکشم نفسی

که تو لیلای من مجنونی
همه هست من دلخونی

یا ابا صالح مددی مولا

اگرم نبود دل لایق تو
نظری که دلم شده عاشق تو

به خدا هستی همه هستم
به تو دل بستم به تو دل بستم

یا ابا صالح مددی مولا

دل خود زده ام گره بر در تو
چه شود که رسم بر محضر تو

من نا قابل به تو دل بستم
نکشی دامان خود از دستم

یا ابا صالح مددی مولا

همه درد و غمم، تو دوای منی
تو صفای صفا، تو منای منی

تو گل زیبای منی مهدی (عج)
تو مه شبهای منی مهدی (عج)

یا ابا صالح مددی مولا

  • پنج شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1389
  • ساعت
  • 17:23
  • نوشته شده توسط
  • محسن جعفری
ادامه مطلب

عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد *

12312
5

عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد

صبح بی‌تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بی‌‌تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد

بی‌تو می‌گویند تعطیل است کار عشقبازی
عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد
جغد بر ویرانه می‌خواند به انکار تو اما
خاک این ویرانه‌ها بویی از آن گنجینه دارد
خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد
عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد
روی آنم نیست تا در آرزو دستی برآرم
ای خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد
در هوای عاشقان پر می‌کشد با بیقراری
آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد
ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می‌گشاید
آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد

  • یکشنبه
  • 31
  • مرداد
  • 1389
  • ساعت
  • 00:39
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

گریه نه ، شیعه غروری ازلی می خواهد... -(گفتم اي عشق ببين، كفر، سوارِ بخت است) *

5212
5

گریه نه ، شیعه غروری ازلی می خواهد... -(گفتم اي عشق ببين، كفر، سوارِ بخت است) گریه نه ، شیعه غروری ازلی می خواهد...

گفتم اي عشق ببين، كفر، سوارِ بخت است

با نفس‌سوختگان، حرفِ رسيدن سخت است

داس رقصيد و زمين از طپش گندم ماند

قبر بي‌معجر و بي‌گوشه‌ي زهرا گم ماند

آتشِ زردِ طلا آمد و غيرت يخ زد

چشم در منبرِ بي‌حيدرِ حيرت يخ زد

يادشان رفت حديث ثقليني بوده است

حسن و زينب و عباس و حسيني بوده است

يادشان رفت كه سلمان و ابوذر دارند

تشنه مردند و نديدند كه كوثر دارند

***

عشق فرمود: عَلَم كج شده، سجاد كه هست

نَفَسَت سوخته در حنجره، فرياد كه هست

عشق فرمود: شب واقعه سر مي‌گردد

دارد اين اين شام به خون خفته سحر مي‌گردد

به خداوند قسم تيغِ علي منتظر است

اسب، همراه سواري است

  • شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1389
  • ساعت
  • 18:37
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

سرود يااباصالح(عج) *

7131
10

سرود يااباصالح(عج) اباصالح(عج) اباصالح(عج) اباصالح(عج) یااباصالح(عج)

اباصالح(عج) اباصالح(عج) اباصالح(عج) یااباصالح(عج)

فضای این دل دیوانه، گرفته بوی گل نرگس

دلم نشسته چو پروانه، در آرزوی گل نرگس

سزد ز غصه بمیرم من، ز درد و غربت و تنهایی

همیشه ذکر فرج دارم، ولی چرا تو نمی آیی؟

اباصالح(عج) اباصالح(عج) اباصالح(عج) یااباصالح(عج)

اباصالح(عج) اباصالح(عج) اباصالح(عج) یااباصالح(عج)

فضای این دل دیوانه، گرفته بوی گل نرگس

دلم نشسته چو پروانه، در آرزوی گل نرگس

سزد ز غصه بمیرم من، ز درد و غربت و تنهایی

همیشه ذکر فرج دارم، ولی چرا تو نمی آیی؟

اباصالح(عج) اباصالح(عج) اباصالح(عج) یااباصالح(عج)

اباصالح(عج) اباصالح(ع

  • شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1389
  • ساعت
  • 08:54
  • نوشته شده توسط
  • علي اكبر رضائي
ادامه مطلب

یوسف زهرا -( قلبم برای یوسف زهرا گرفته است ) * محسن اوجانی

2966
5

یوسف زهرا -( قلبم برای یوسف زهرا گرفته است ) قلبم برای یوسف زهرا گرفته است
مجنون دوباره بهانه ی لیلا گرفته است
ما بین روضه بود شدم همنشین تان
پس رو سیاه هم نزد شما جا گرفته است
ردم نکن که بی تو زمین گیر میشوم
نوکر همیشه دامن مولا گرفته است
هر جمعه با امید رسیدن به وصلتان
عاشق دعای ندبه به لبها گرفته است
نذرش قبول هر که برای ظهورتان
در کنج سینه روضه سقا گرفته است
وقتی بیاد مادرتان بغض می کنید
انگار میکنم دل دنیا گرفته است

شاعر : محسن اوجانی

  • پنج شنبه
  • 16
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 19:21
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اصغر چرمی

رباعی برای امام زمان مخصوص ایام فاطمیه -( مهدي كه شبيه جد خود مظلوم است ) * اصغر چرمی

4227
19

رباعی برای امام زمان مخصوص ایام فاطمیه -( مهدي كه شبيه جد خود مظلوم است ) مهدي كه شبيه جد خود مظلوم است
عمريست ز داغ فاطمه مغموم است
در هر شب جمعه دور از چشم همه
او زائر بارگاه نامعلوم است

شاعر : اصغر چرمی

  • جمعه
  • 17
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 17:12
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 قاسم صرافان

اشعار در فراق یار-(آسمانم! چشم بارانی چه می‌آید به تو) * قاسم صرافان

8588
21

اشعار در فراق یار-(آسمانم! چشم بارانی چه می‌آید به تو) آسمانم! چشم بارانی چه می‌آید به تو
ناخدایم! روح توفانی چه می‌آید به تو
آن نگاه زیر چشمی با وقارت می‌کند
وای! آن لبخند پنهانی چه می‌آید به تو

حرکت آن خال مشکی با تکان‌های لبت
تا که شب «والیل» می‌خوانی چه می‌آید به تو
اخم کن آخر نمی‌دانی که وقتی ابرویت
چین می‌اندازد به پیشانی، چه می‌آید به تو
موی مجنون، ریش درویشی چه می‌آید به من
این لباس سبز روحانی چه می‌آید به تو
بی‌قرارِ رفتنی، موجی بزن دریای من!
گر چه آرامی، پریشانی چه می‌آید به تو
قیصرِ رومی حجازی! آن عبور با شکوه
با سواران خراسانی چه می‌آید به تو
خال تو آن نقطه‌ی پایان دفترهای ماست
خال در این بیت پایانی چه می‌آید به تو
شاعر: قاسم صرافان

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 07:24
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار مهدوی,(نه دفن کردن مضمون بی کفن سخت است) *

5199
10

اشعار مهدوی,(نه دفن کردن مضمون بی کفن سخت است) نه دفن کردن مضمون بی کفن سخت است

نه گوش دادن الواح بی سخن سخت است

بدون دیدن تو آینه شدن مشکل

نباشد آب اگربا وضو شدن سخت است

ز یاد بردن من آنقدر هم آسان نیست

برای روح فراموشی بدن سخت است

به معنی تو ضمیرم به نحو تو مشتق

و گر نه صرف تو و او و ما و من سخت است

به راحتی نشدم شاهد حقیقت خویش

شهود جلوه ی گل در کف لجن سخت است

خودم حریف خودم بودم و عجیب نبود

اگر شهید شدم جنگ تن به تن سخت است

به بوی قرمز سیبی مرا کفن کردند

مگو کفن شدن بوی پیرهن سخت است

هزار بار شکستم که زینتت بشوم

تراش خوردن الماسی یمن سخت است

شکستن بت نفسم شکسته نفسی نیست

تبر زدن به سر و دست خویشتن سخت است

مگر خلیل بیا

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 06:58
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار مهدوی,(از مرز ابرهای بهاری عبور کرد) *

4305
6

اشعار مهدوی,(از مرز ابرهای بهاری عبور کرد) از مرز ابرهای بهاری عبور کرد

چشمی که ردّ پای شما را مرور کرد

تنها به شوق لمس شما ابر بی امان

یک شهر را به وسعت باران نمور کرد

روزی هزار مرتبه تقویم نا امید

تاریخ روز آمدنت را مرور کرد

تاثیر یک غروب غم انگیز جمعه بود

مضمون این غزل که به ذهنم خطور کرد

اصلاً خیال روی شما سالهای سال

تقویم شاعران جهان را قطور کرد . . .

حمید رضا برقعی

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 07:00
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار در فراق یار,(دیشب کسی برای تو سجاده وا نکرد) *

13993
50

اشعار در فراق یار,(دیشب کسی برای تو سجاده وا نکرد) دیشب کسی برای تو سجاده وا نکرد
بغضی ترک ندید و گلویی صدا نکرد

انگار ما بدون حضور تو راحتیم..!!!!
وقتی کسی برای ظهورت دعا نکرد

...

مارا همین صدا نزدن بی خیال کرد

مارا همین صدا نزدن با خدا نکرد

وقتی که دامن تو رها شد ز دست ما

دست گناه دامن ما را رها نکرد

در روزگار ما تو بیابان نشین شدی

خاکم به سر از اینکه دل ما حیا نکرد

تو رفتی و به کلبه ی ما بی محل شدی

دیگر کسی پس از تو نگاهی به ما نکرد

دیدند درد دین خدا را نداشتیم

مارا کسی برای شهادت جدا نکرد

توبه از اینکه این دل بی بند و بار ما

جایی برای آمدن یار وا نکرد...

عیب از من است که صدای زیارتت

صبح سه شنبه های مرا کربلا نکرد

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 07:03
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار در فراق یار,(عشق از دل من ونگاه تو تشکیل می شود) *

4372
4

اشعار در فراق یار,(عشق از دل من ونگاه تو تشکیل می شود) عشق از دل من ونگاه تو تشکیل می شود

گاهی تمام من به تو تبدیل می شود

وقتی به داستان نگاه تو می رسم

یکباره شعر وارد تمثیل می شود

ای عابر بزرگ که باگامهای تو

از انتظار پنجره تشکیل می شود

تاکی سکوت و خلوت این جهان غرق

در چشم های پنجره تحمیل می شود

آیا دوباره مثل همان سال های پیش

امسال هم بدون تو تحویل می شود

بی شک شبی به پاس قدمهای تو

بازار گرم قافیه تعطیل می شود

آنروز هفت سین اهورایی بهار

موعود با سلام تو تکمیل می شود

سید فضل الله قدسی (شاعر افغانی)

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 06:36
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار در فراق یار,(اگر چه بی کس و تنها اگر چه غم زده ایم) *

5601
18

اشعار در فراق یار,(اگر چه بی کس و تنها اگر چه غم زده ایم) اگر چه بی کس و تنها اگر چه غم زده ایم

همیشه از تو فقط با دروغ دم زده ایم

تو گرم آمدنی ، بی خبر که ما بی تو

قرار جمعه ی این هفته را بهم زده ایم

میان سیرت و صورت چقدر فاصله است

فریب ما نخور آقا ، انار سم زده ایم

برای دین خدا نیست ، درد ما نان است

اگر به سینه وسر زیر این علم زده ایم

گناه ماست که این راه بر شما بسته ست

چه غربتی ست برای شما رقم زده ایم

چو شمر و حرمله با هر گناه کردنمان

چه زخم ها به دل اهل این حرم زده ایم

چگونه ندبه بخوانیم ما ، که یک عمر است

که دست بیعت خود را به هر صنم زده ایم

خدا کند که شبیه نصوح توبه کنیم

اگر خلاف شما حرف یا قلم زده ایم

شاعر: احسان اكابري

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 06:41
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار مهدوی,(هر جا که عطر یار نباشد عذاب هست) *

3807
6

اشعار مهدوی,(هر جا که عطر یار نباشد عذاب هست) هر جا که عطر یار نباشد عذاب هست

هر جا که نام دوست بیاید شراب هست

اعجاز اعظم است که عشقش به قلب ماست

ما ذره ایم و در دلمان آفتاب هست

هر قدر هست راه خدا راه مستقیم

در گیسوان دلبر ما پیچ و تاب هست

ماهی در آب طوف کند دور نقش ماه

ما دل خوشیم جلوه ماهی بر آب هست

اهلش اگر شویم ،که خاکی شویم و پاک

در پیش چشم ما پسر بوتراب هست

ام الائمه رفت اگرچه از این جهان

اما هنوز معنی ام الکتاب هست

ما گوشمان کر است وگرنه به هر سلام

از سوی آن امام کرامت جواب هست

شاعر: مجید خضرایی (دعبل)

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 06:50
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار در فراق یار,(بپرس حال مرا... گرچه بي تو حالي نيست) *

11479
7

اشعار در فراق یار,(بپرس حال مرا... گرچه بي تو حالي نيست) بپرس حال مرا... گرچه بي تو حالي نيست

و ديگر اين كه به جز دوري ات ملالي نيست

چه قدر وعده شنيدم براي آمدنت...

مرا مجاب كن اين وعده ها خيالي نيست

بگو كه آمدنت –آنچه گفته اند مُدام-

"دروغ "نيست؛"اگر" نيست؛"احتمالي" نيست

نه اين كه قصد نداري... كه خوب مي فهمم

ميان منتظران با تو اتصالي نيست

چه قدر وقت اذان در كنار مأذنه ها

پر از نداي"ارحنا"يي و بلالي نيست

اجل رسيده... خلاصم كن از خيال خودت

هواي روي تو را دارم و... مجالي نيست

براي چشم به راه مسافري از دور

غمي كُشنده تر از يك قطار خالي نيست

كه ايستگاه به ايستگاه؛ جمعه تا جمعه...

نيامدي و... گذارت به اين حوالي نيست؟!
شاعر: مطهره عباسيان

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 06:52
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

جمعه ها -( جمعه ها من بیقرار مهدیم ) * اسماعیل تقوایی

2160
4

جمعه ها -( جمعه ها من بیقرار مهدیم ) جمعه ها من بیقرار مهدیم
ندبه خوان چشم انتظار مهدیم
کی شود آید بگوشم آن نوا
که منم،مهدی باقی خدا
آمدم تا عدل را بر پا کنم
پرچم اسلام را بالا کنم
قبر مخفی آمدم افشاءکنم
عقده ی دلهای شیعه واکنم
مهدیا ای صاحب عصر وزمان
این نوا بر گوش جانهامان رسان

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 27
  • دی
  • 1393
  • ساعت
  • 09:23
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 وحید محمدی

شعری برای امام زمان (عج) - (بیا نگار دل آرای فاطمی شوکت) * وحید محمدی

3328
5

شعری برای امام زمان (عج) - (بیا نگار دل آرای فاطمی شوکت) بیا نگار دل آرای فاطمی شوکت
بیا عزیز خدا ، ای امیر با عزّت
توئی که جنِت موعود سینه زن هایی
علم به دوش غریب همیشه ی هیئت
قنات جاری اشک زلال من را باز
پر آب کن به یکی جلوه از یم رحمت
ببار حضرت باران که دشت خشکیده
ببار بر سر این خاک خشک و بی برکت
به حق گوشه نشینان ببخش اگر من هم
به هفته های بدون تو کرده ام عادت
چقدر بغض گلوگیر جمعه هاغ سخت است
چقدر سخت و گلوگیر و پر غم و محنت
دگر به سوی معاصی نمی روم آقا
عزیز فاطمه دیگر خیالتان راحت
چه مجلسی بشود آن محرّمی آقا
که روضه را تو بخوانی خدا کند قسمت

شاعر: وحید محمدی

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:57
  • نوشته شده توسط
  • vahid
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

آلوده ام -(هرچند دادم از دست حال عبادتم را ) * سید پوریا هاشمی

1385
5

آلوده ام -(هرچند دادم از دست حال عبادتم را ) هرچند دادم از دست حال عبادتم را
از من نگیر هرگز عرض ارادتم را
هرجوره خوب بودی با این بد گنهکار
اما ادا نکردم حق رفاقتم را
چیزی ز نعمت تو از سفره ام نشد کم
با لطف خود ندیدی کفران نعمتم را
مشغول هیچ بودم دنبال هیچ رفتم
صرف شما نکردم افسوس!همتم را..
هرچه فرار کردم دنبال من دویدی
آغوش باز کردی دیدی خجالتم را
آلوده ام ولی من گریه کن حسینم
خرج حسین کردم ساعت به ساعتم را
دست سه ساله دادم من آبروی خودرا
کی میدهد رقیه برگ زیارتم را
زینب بلند میگفت ای آفتاب نیزه
گودالِ تو رقم زد روز اسارتم را

  • چهارشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 11:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

فراق یار *

2982
2

فراق یار تا که دل را بسته بر زلف چلیپایت کنم
دوست دارم شمع گردی تا که من پروانه وار
تا نفس دارم طواف روی زیبایت کنم
دوست دارم خانه خانه کوچه کوچه کو به کو
آنقدر گردم به دنبالت که پیدایت کنم

  • چهارشنبه
  • 24
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • erfan
ادامه مطلب

آن قدر نالیده ام افتاده ام من از نفس *

3914
4

آن قدر نالیده ام افتاده ام من از نفس آن قدر نالیده ام افتاده ام من از نفس
سوختم اتش گرفتم زود فریادم برس

در ضمیر من نمی گنجد به جز عشق نگار
جا ندارد غیر تو در قلب زارم هیچ کس
انقدر نالیده ام از هجر تو من روز و شب
عاقبت بیمار گردیدم فتادم از نفس
هیچ میدانی که هستم با چه هستم در وجود
من همان مرغ گرفتارم فتاده در قفس
باز کن در را که ایم من میان خانه ات
گو نگردد مانعم ای دوست مأمور و عسس
کاروان رفته است و من مانده عقب از کاروان
بی خبر من مانده ام ناید به جز بانگ جرس
تا که جان دارد (رضایی) از پی این قافله
می دود هر روز وشب دنبال آن اسب و فرس
آن كه در پرده، دل خلق جهانى بربايد
چه قيامت شود آن لحظه كه از پرده برآيد؟!
بر فلك آن نه هلال

  • سه شنبه
  • 30
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 18:49
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

جمعه‌های دلتنگی -(پاییزیم و بهار من نزدیک است) * مرتضی محمودپور

654

جمعه‌های دلتنگی -(پاییزیم و بهار من نزدیک است) صبح جمعه
با امام زمان

پاییزیم و بهار من نزدیک است
بیقرارم و قرار من نزدیک است
از کعبه صدای آشنا میآید
چون‌صبح ظهور یار من نزدیک است

  • جمعه
  • 14
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 11:41
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

یک شعر تلنگری برای امام زمان (عج)-(من از اشکی که میریزد زچشم یار میترسم) *

6218
5

یک شعر تلنگری برای امام زمان (عج)-(من از اشکی که میریزد زچشم یار میترسم) من از اشکی که میریزد زچشم یار میترسم

از آن روزی که اربابم شود بیمار میترسم

رها کن صحبت یعقوب و دوری و غم فرزند

من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم

همه گویند این جمعه بیا ! اما درنگی کن

از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم ...

بیاییم در ماه محرم امسال قول بدهیم که با عمل مان بگوییم:

«اللهم عجل لولیک الفرج»

  • چهارشنبه
  • 8
  • دی
  • 1389
  • ساعت
  • 05:52
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

غروب جمعه *

757

غروب جمعه در غروب جمعه ما دلخون شدیم

از غم عشق تو ما مجنون شدیم

در حرم بودیم بهر غفلتی

از حریم آن حرم بیرون شدیم

شاعر: محمود رفیعی

  • چهارشنبه
  • 8
  • دی
  • 1389
  • ساعت
  • 06:25
  • نوشته شده توسط
  • محمود رفیعی وردنجانی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد