شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

شعر مناجات امام زمان(عج) -( شد فصل ندبه و دل خانه ی غم است ) * احسان محسنی فر

2224
2

شعر مناجات امام زمان(عج) -( شد فصل ندبه و دل خانه ی غم است ) شد فصل ندبه و دل خانه ی غم است
صاحب عزا بیا، ماه محرّم است
مأنوسی ای حبیب، با روضه ی غریب
از بعد قرن ها، حال تو درهم است
امروز اگر تنم، احرام عاشقی ست
فردا گواه ما، این رَخت ماتم است
تا عادت شما، احسان و رأفت است
سائل کجا پیِ، دینار و درهم است
جز خانه ی کریم، حاجت کجا بریم؟
ای آن که از دمت، روزی فراهم است
ای ساحل نجات، سر منشاء حیات
بی تو نفس زدن، مثل جهنّم است
موعود هل اتی، در راه مانده را...
نیمه نگاه تو، فیض دمادم است
این روزها بُود، مهر تو شاملم
در بزم روضه ها، لطفت مسلّم است
یک کربلا بیا، ما را حواله کن
آن جا که مهبط، ارباب عالم است

شاعر : احسان محسنی فر

  • چهارشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر مناجات امام زمان(عج) -( آقا دوباره برق نگاهت پر از غم است ) *

2627
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( آقا دوباره برق نگاهت پر از غم است ) آقا دوباره برق نگاهت پر از غم است
تندیس نور، بر تنتان رخت ماتم است
ای ماه مهر و عاطفه، ماه عزا شده
اوضاع آسمان و زمین سخت در هم است
در این دهه به یک دو سه روضه رضا مشو
یک عمر نوح گریه به جان شما کم است
هر جا که هیئتی ست به پا کعبه ی دل است
هر جا که دیده ای ست خروشان چو زمزم است
اول صدای ناله ی زهرا شود بلند
مادر یقین به گریه ز هرکس مقدم است
رخصت بده ظهور شما را طلب کنیم
از آن کسی که اشرف اولاد آدم است
یک کربلا نصیب دل سنگمان کنید
این آرزوی سینه زنان در دو عالم است

  • چهارشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

جمعه ای دیگر -( این جمعه هم گذشت نیامد حبیب ما ) * اسماعیل تقوایی

1946
5

جمعه ای دیگر -( این جمعه هم گذشت نیامد حبیب ما ) این جمعه هم گذشت نیامد حبیب ما
بیمار او شدیم نیامد طبیب ما
ما داغ مهر او به دل خود گذاشتیم
کی می شود نظر به رخ او نصیب ما
از هجر روی او همه بیتاب گشته ایم
پایان رسیده است قرار وشکیب ما
یارب مباد عمر به پایان رسد ولی
دیدارروی دوست نگردد نصیب ما

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 27
  • دی
  • 1393
  • ساعت
  • 09:25
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

بی تو این دل میل غم دارد بیا / دیدگانم باز نم دارد بیا *

2297
9

بی تو این دل میل غم دارد بیا /  دیدگانم باز نم دارد بیا بی تو این دل میل غم دارد بیا
دیدگانم باز نم دارد بیا

بسته راه سینه را بغضی عجیب
نه دم و نه بازدم دارد بیا

بی تو این دل بی خبر با تو ولی
حالتی از جام جم دارد بیا

در غیابت چشم من در هر شبی

شکوه ها تا صبحدم دارد بیا

در هوای تو که می لرزد دلم
حالتی چون شهر بم دارد بیا

بی تو این شب های تاریک و سیاه
آسمانم ماه کم دارد بیا

  • سه شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 05:16
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

ای صبح سپیده ،جان زهرا برگرد * محمد مهدی عبدالهی

2035
13

ای صبح سپیده ،جان زهرا برگرد یاصاحب الزمان
ای روح بلند عرش اعلی برگرد
ای صبح سپیده ،جان زهرا برگرد
عیدی عروسی علی و زهرا
آرامش شیعیان مولا برگرد
شاعر:محمدمهدی عبدالهی

  • سه شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 19:09
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( یارم به جلوه آمد و ما را به ناز کُشت ) * مجید خضرائی

1662
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( یارم به جلوه آمد و ما را به ناز کُشت ) یارم به جلوه آمد و ما را به ناز کُشت
با خنده زنده کرد و به یک غمزه باز کُشت
خورشید پشت ابر شد و غایب از نظر
ما را فراق یکّه سوار حجاز کُشت
یکبار پشت او ننمودیم اقتدا
ما را به حسرتی ز دو رکعت نماز کُشت
آخر کجا شکایت این ماجرا بریم
بیچاره آمدیم ولی چاره ساز کُشت
هر کس به او رسید زبانش خموش شد
هر کس که خواست فاش کند رمز و راز کُشت
هرکس دوید در پی او رفت و بر نگشت
او را میان غربت راهی دراز کُشت
هرکس که آمد از در دنیا ز خویش راند
هرکس که آمد از در راز و نیاز کُشت
در بین آتشیم ، ولی دل خوشیم که
از اوست گرچه جمله ما را گداز کُشت

شاعر : مجید خضرائی

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( بیمار دو چشم تو به دنبال دوا نیست ) * مجید خضرائی

2197
4

شعر مناجات امام زمان(عج) -(  بیمار دو چشم تو به دنبال دوا نیست ) بیمار دو چشم تو به دنبال دوا نیست
غیر از تو کسی یار دل خسته ما نیست
ما را که به جز یار نداریم اگر که
از درگه دلدار برانند روا نیست
امر همه عالم به سر زلف تو بند است
کو پادشهی که سر کوی تو گدا نیست
خوشبخت تر از ما چه کسی هست که رزقش
از سفره معشوق به جز جام بلا نیست
تو از جگر سوخته ما خوشت آید
در آنچه بود میل دلت چون و چرا نیست
ما بادیه نوشیم و همه دار بدوشیم
یک لحظه دل ما ز غم دوست جدا نیست
بدتر زمن روسیه پست کسی نیست
بهتر ز تو ای خسرو خوبان به خدا نیست

شاعر : مجید خضرائی

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رحمان نوازنی

شعر مناجات امام زمان(عج) -( امشب ز خواب های پریشان که بگذریم ) * رحمان نوازنی

2267
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( امشب ز خواب های پریشان که بگذریم ) امشب ز خواب های پریشان که بگذریم
این نیمه را به نیمه ی شعبان که بگذریم
بُن بست شهر را بپریم و سپس کمی
این کوچه را به سمت خیابان که بگذریم
از کثرتی که هست فراری شویم و بعد
از جاده های خلوت ایمان که بگذریم
مجنون برای دیدن لیلا گذشت و ما
این شهر را به سمت بیابان که بگذریم
مانند ابرهای ترک خورده ی فراق
از گریه ها به مقصد باران که بگذریم
بر جانماز خشک و کویری دهیم آب
آن گاه مثل رود خروشان که بگذریم
دریا همیشه مقصد هر رودخانه نیست
پس ما شبیه موج سواران که بگذریم
با همرهی سیصد و سیزده سوار عشق
از مکّه و مدینه ی ایمان که بگذریم
زیباترین یقین خدا پیش روی ماست
با یوسفی که یک سره در آرزوی ماست
طرحی دوبار

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

یک شعر امام زمانی زیبا - (قطره ای عاشق دریاست .... اگر بگذارند ...) * جعفر ابوالفتحی

1974
2

یک شعر امام زمانی زیبا - (قطره ای عاشق دریاست ....  اگر بگذارند ...) یا صاحب الزمان (عج)

قطره ای عاشق دریاست .... اگر بگذارند ...

نوکری عاشق مولاست .... اگر بگذارند ...

صبح در حال مناجات ، و شب سینه زنی

زندگی ...آه ... چه زیباست .... اگر بگذارند ...

لحظه ی اشک فشاندن وسط هر روضه

لحظه ی مردن غمهاست .... اگر بگذارند ...

وسط کار خطایم به خودم می آیم

پس خدا مالک دلهاست .... اگر بگذارند ...

جمعه ی هفته ی بعدی بخداوند قسم

جمعه ی مهدی زهراست .... اگر بگذارند ....

سروده جعفر ابوالفتحی

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 09:13
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

مشک علمدار *

2639
4

مشک علمدار اگر از سینه ی بیمار نگویم چه کنم

اگر از وصل تو دلدار نگویم چه کنم

از پس پرده رخت هوش و هواسم برده

اگر از وصف رخ یار نگویم چه کنم

روح عشاق تویی ، مونس و غمخوار تویی

اگر از مونس و غمخوار نگویم چه کنم

کرم از توست که من همنفس روضه شدم

اگر از یار وفادار نگویم چه کنم

صاحب تیغ دو دم جلوه ی حیدر داری

اگر از صفدر کرار نگویم چه کنم

تا قدم رنجه نمایی و بیایی آقا

اگر از مشک علمدار نگویم چه کنم

www.habibalbakin.blogfa.com

  • چهارشنبه
  • 26
  • بهمن
  • 1390
  • ساعت
  • 06:11
  • نوشته شده توسط
  • vahid
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

غزل برای امام عصر -( روی بنما که دلم غرق تمنا شده است ) * روح اله گائینی

34

غزل برای امام عصر -( روی بنما که دلم غرق تمنا شده است ) روی بنما که دلم غرق تمنا شده است
بنگر عاشق تو بی کس و تنها شده است
روی بنما و ببین عاشق زارم کردی
دل من از پی تو راهی صحرا شده است
روی بنما و ببین شیعه سراپا شاد است
غم نادیدن تو آن غم عظما شده است
روی بنما و بن تکیه به کعبه آقا
که جهانی به سویت دست تمنا شده است
روی بنما و نما رو به سوی کرببلا
مشک بر دوش عمو جانب دریا شده است
طفل بر دست رباب مثل هاجر مضطر
چشم امید سکینه سوی سقا شده است
ساقی تشنه شهید و همه گشتند اسیر
منتظر بهر ظهور حضرت زهرا شده است

شاعر : روح اله گائینی

  • دوشنبه
  • 14
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 15:25
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

توسل به امام زمان در ایام فاطمیه -( می آیم و در سینه عطر یاس دارم ) * روح اله گائینی

21

توسل به امام زمان در ایام فاطمیه  -( می آیم و در سینه عطر یاس دارم ) می آیم و در سینه عطر یاس دارم
بر مادر خود غیرتی حساس دارم
هر کس ولای مادرم در سینه دارد
بهرش هزاران گوهر و الماس دارم
از مادر خود یادگاری توی خانه
یک چادر خاکی و یک دستاس دارم
در کوچه سیلی زد به روی مادر من
بد کینه ای از آن خدا نشناس دارم
تا انتقام صورت زهرا بگیرم
روی سرم سربند یا عباس دارم

  • دوشنبه
  • 14
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 15:27
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

رباعی مهدوی -( صد بغض شکسته بی صدا برگشته ) * اسماعیل شبرنگ

209

رباعی مهدوی -( صد بغض شکسته بی صدا برگشته ) صد بغض شکسته بی صدا برگشته
از روی دلم خوشی چرا برگشته؟؟

صبح آمد و بین ندبه خواندم آقا
خورشید دوباره بی شما برگشته

شاعر : اسماعیل شبرنگ

  • دوشنبه
  • 14
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 15:24
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار مهدوی عج -( هر کسی با سر زلف تو قراری دارد ) *

1039
3

 اشعار مهدوی عج  -( هر کسی با سر زلف تو قراری دارد ) هر کسی با سر زلف تو قراری دارد
همه ایام دلش حال بهاری دارد
آن که دل کنده ز دنیا و تعلق هایش
مثل تو دلبر و دلدار و نگاری دارد

بیت بیتم همه بوی تو گرفته آقا
از همین است اگر شور و شعاری دارد
حاجت این است شود فیض شما شامل من
و بگویید که این نوکر عیاری دارد

آمدم مقصدم این است که نوکر باشم
نوکر دائمی آل پیمبر باشم

هفت اقلیم وجودم شده شیدایی تو
آسمان ها و زمین محو دل آرایی تو
گر چه آن عارض یوسف کش تو پنهان است
ولی این دل شده مجذوب به زیبایی تو
منم آن سائل بیچاره و درمانده و پست
به امید آمده ام بر در آقایی تو
آتشی هست در این سینه که وصفش نتوان
و دلم مشتعل از جلوه ی طاهایی تو

گره خورده است دل دلشدگ

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 11:31
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

اشعار مهدوی عج -( ناله هایت می رسد تا مشقِ زینب می‌کنم ) * حسن لطفی

1467
1

 اشعار مهدوی عج  -( ناله هایت می رسد تا مشقِ زینب می‌کنم ) ناله هایت می رسد تا مشقِ زینب می‌کنم
اشکهایت می چکد تا گریه هرشب می‌کنم

دستمالِ گریه ات را رویِ چشمم می کشی؟
تا ببینی چشم خود از خون لبالب می‌کنم

عشق هم از جانبِ لیلاست مجنون شهره شد
دوست می‌میرد برایم من فقط تب می‌کنم

می‌زنی رویِ سرت تا یاد آن سَر می‌کنی
می‌زنم روی لبم تا یاد آن لب می‌کنم

بر کفن هِی می نویسم دوستت دارم حسین
این لباسِ عشق را غرق مُرَکَب می‌کنم

می‌رسم در روضه ها و چای می‌ریزم فقط
گرچه بی چیزم خودم را اهلِ منصب می‌کنم

مجلسِ روضه گره از زندگی وا می کند
بچه هایم را در این روضه مودب می‌کنم

بر گلو شام غریبان دست دارد می کشد
گفت رگهای گلویت را مرتب می‌کنم

شاعر : حسن لطفی

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 11:13
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

اشعار مهدوی عج -( زمان لطف، صحبت از حقارتم نمی کنی ) * محمد جواد شیرازی

991

 اشعار مهدوی عج -( زمان لطف، صحبت از حقارتم نمی کنی ) زمان لطف، صحبت از حقارتم نمی کنی

کریمی و نظاره بر لیاقتم نمی کنی

تو را ز یاد می برم زمان معصیت ولی

مرا مؤاخذه برای غفلتم نمی کنی

دلم شکسته و کسی به داد من نمی رسد

میان راه مانده ام، حمایتم نمی کنی؟!

چه نذرها نکرده ام که زیر و رو شود دلم

به هر دری که می زنم اجابتم نمی کنی

اسیر ظلمت دلم شدم عزیز فاطمه

به یک دعا مرا غریق رحمتم نمی کنی؟!

اگر بناست سهم من همیشه دوری ات شود

چرا مرا نمی کشی و راحتم نمی کنی؟!

کسی من خراب را به سوریه نمی برد

در این بساط عاشقی ضمانتم نمی کنی؟!

**

فدای عمه ای که با دل شکسته ناله زد

برادرم چرا نظر به غربتم نمی کنی؟!

بزرگ این قبیله ام... مرا نزن عقیله ام

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 11:28
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شعری زیبا برای امام زمان (عج) *

21504
32

شعری زیبا برای امام زمان (عج) وردى بخوان قرار دل بى شکیب را
اشکى ببار سنگ مزار غریب را

یک نوبهار اگر بشکوفد لبان تو
پر مى شود تمام زمین، عطر سیب را

تنها به اشتیاق سلامى گذاشتم
در پشت سر هر آنچه فراز و نشیب را

آتش گرفت روح کویرانه ام، زلال
روزى بیا و آب بزن این نهیب را

این کیست؟ این که با دل من حرف مى زند
نشنیده اید هیچ صداى عجیب را؟

آرام مى شود دل طوفانى اى عجب!
خاصیتى است آیه امن یجیب را

شاعر : آرش شفاعی بجستان

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 10:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعری از مرتضی موحدی در مورد امام زمان *

7340
26

شعری از مرتضی موحدی در مورد امام زمان ای دل بشارت می‌دهم، خوش روزگاری می‌رسد
یا درد و غم طی می‌شود، یا شهریاری می‌رسد

گر کارگردان جهان، باشد خدای مهربان
این کشتی طوفان زده، هم بر کناری می‌رسد

اندیشه از سرما مکن، سر می‌شود دوران دی
شب را سحر باشد ز پی، آخر بهاری می‌رسد

ای منتظر غمگین مشو، قدری تحمل بیشتر
گردی به پاشد در افق، گویی سواری می‌رسد

یار همایون منظرم، آخر در آید از درم
امید خوش می‌پرورم، زین نخل باری می‌رسد

«مفتون» منال از یار خود، گر بر تو گاهی تلخ شد
کز گل بدان لطف و صفا، گه نیش خاری می‌رسد

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 10:57
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شهر ما اسیر شب *

6378
12

شهر ما اسیر شب شهر ما اسیر شب، اهل کوچه ها در خواب
می رسد ولی مردی، کوله بار او مهتاب

ما کویریان: تشنه... او: اسیر پنهانی
...قطره قطره تردید است استخاره های آب

ای نوای زندانی!... نای خسته ی هابیل!...
...ساقه ی نی ای مانده، در کرانه ی مرداب

لاله های سر در پیش، بیقرار باران اند
باد آشنا برخیز!... ابر مهربان! بشتاب!

زانوان من لرزان، بار دوری ات سنگین...
... دست سبز آرامش! شانه ی مرا دریاب

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 10:59
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار امام زمان(عج)و ماه رمضان(نماز و روزه و افطار عشق است ) *

7717
7

اشعار امام زمان(عج)و ماه رمضان(نماز و روزه و افطار عشق است ) نماز و روزه و افطار عشق است سحر خوردن کنار یار عشق است

نه یکبار از کنار خیمه گاهش گذشتن بل هزاران بار عشق است

شنیدم هاتفی در اسمان گفت غم دل گر خورد غمخوار عشق است

بیا مهدی که بی تو روزه سخت است ضیافتخانه با دلدار عشق است

گلستان جهان همراه خار است گل نرگس بود بی خار عشق است

خدایا جان ما گردان فدایش شهادت در بر سردار عشق است

نه یک تن بل هزاران تن فدایش فداییّش به روی دار عشق است

دل و مهدی دل و دوری هجران گل زهرا ییم دیدار عشق است

دلم وصل تو جانا ارزو داشت ولی شد فاصله بسیار عشق است

بیا در ماه روزه یاریم کن کنارت مهدیا افطار عشق است

  • شنبه
  • 31
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 17:33
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

شعری برای امام زمان (عج) *

9951
21

شعری برای امام زمان (عج) در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد

چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد!

چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید
ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه ‌هـا گم شد

چه هفته‌ها که رسید و چه هفته‌ها که گذشت
شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد

و هـفـتـه‌ای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت
بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد

نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر
در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟

کـــدام جــمـعـه‌ مـــوعـــود می‌زنـی لـبـخـنـد
بـه این جـهـان کـه

  • شنبه
  • 19
  • دی
  • 1388
  • ساعت
  • 18:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( امشبم مانند هر شب دارمت ساقی سلام ) * سعید مازندرانی

1099

شعر مناجات امام زمان(عج) -( امشبم مانند هر شب دارمت ساقی سلام ) امشبم مانند هر شب دارمت ساقی سلام
گر جسارت می کنم ساقی ببخشا این غلام
بی درنگ گویم تو را یک جام می خواهم همین
نی از آن می که بود در شرع و دین حکما حرام
ده از آن می تا جگر سوزنده تر از این شود
تا که از نار دلم پخته شود هر آنچه خام
ساقیا بر من مباشد شوکران نوشی خطر
پس بکن مملو تو جامم را از آن شرب مدام
اختیارم دست تو باشد به هر شب ساقیا
کل جانم فرش راهت این تو و این هم زمام
چون که گردیده سعید اندر خم یک قطره می
تا ابد باشد غلامت وسلام ختم کلام.

شاعر : سعید مازندرانی

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات امام زمان(عج) -( ساغر به جوش آمد و ساقی خبر نکرد ) * سعید مازندرانی

1182

مناجات امام زمان(عج) -( ساغر به جوش آمد و ساقی خبر نکرد ) ساغر به جوش آمد و ساقی خبر نکرد
در جام سفالم می از آن جام زر نکرد
گفتم بر نــــظر هـــدف تـــیــر او شـوم
رویش به من نکردو ز تیرش هدر نکرد
از روی عاشقــی بشــدم فــرش راه او
ره کج نمود و بر من مسکین گذر نکرد
گفتم برای مرکبی اش تن دهـــم ولــی
ساکن به خانه گشت و دمی هم سفر نکرد
من را خمـــار خود بنمـــود و برفته است
بـــاده ز ذر بـــداده و جـــامی دگر نکرد
دریـــای اشـــک از دل غــم دیده شد پدید
قــدری به دل ســـاقی مستان اثر نکرد
ای ساقی جنان نظری برســـــعیـــد کن
او جز به وصــل تو وجــبی بال و پر نکرد

شاعر : سعید مازندرانی

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( دیر وقتیست که دل در خم ابروی تو دادم ) * سعید مازندرانی

1104

شعر مناجات امام زمان(عج) -( دیر وقتیست که دل در خم ابروی تو دادم ) دیر وقتیست که دل در خم ابروی تو دادم
و همه جان و تنم را به سر کوی تو دادم
جان مجنون شده من فارق از پهنه گیتیست
ز همان روز ازل پر به فرا سوی تو دادم
ساغرو باده و خمّار ، مکند مست سرم را
چو سرم تحفه به آن نرگس جادو ی تو دادم
قلب من در قفس سینه دگر نیست نگارا
روزگاریست دلم را گره بر موی تو دادم
در قمار غمت ای دوست رود شور جوانی
همه ایّام خوشم ، در هوس روی تو دادم
دست بر دامنت ای دوست چو فردای قیامت
همه اعمال و حسابم به ترازوی تو دادم
دل درویش سعید است به سوی حرم تو
پلک من فرش رهت جان به دم هوی تو دادم

شاعر : سعید مازندرانی

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( از دست فراقت، چه بگویم، چه بگویم ؟ ) *

1218
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( از دست فراقت، چه بگویم، چه بگویم ؟ ) از دست فراقت، چه بگویم، چه بگویم ؟
ماندم که کجا مانده بجویم، چه بگویم؟
عمریست در میکده ات خسته نشستم
تا پر شود از عشق، سبویم، چه بگویم؟
آمار شب و روز خود از دست خودم رفت
آشفته تر از پیچش مویم، چه بگویم؟
کارم شده هر جمعه فقط ناله و گریه
اشکم که شده آب وضویم، چه بگویم؟
گفتند صبوری کنم امّا به خدایت
مُردم سرِِِِِِِ ِ این بغض گلویم، چه بگویم؟
شرمنده ام از روی شما غرق گناهم
ریزد عرق شرم ز رویم، چه بگویم؟
مبهوت جمال تو شوم گر که بیایی
آن وقت ندانم،
چه نگویم،
چه بگویم...؟!

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( بنــد آمـــــــده زبــــــــان غــــــزلهـــا ) *

796
-1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( بنــد آمـــــــده زبــــــــان غــــــزلهـــا ) بنــد آمـــــــده زبــــــــان غــــــزلهـــا
خشکیده مـــــــاند ظرف عسلهــــــا
قرآن که سوخت ، ذائقه هم سوخت
خاکـــــسترند شـــــــــیخ اجــــــلهــا
بیـــــــــــرون زده جهــــــالت پرویــــــز
از لابـــــه لای چــــــــرک دمــلهـــــــا
تیره شــــد آســـــــــــــــمان فتـــــوّت
پس کو ؟ چه شـد قـیام بطـلهـــــا ؟
ناز تــــــــو و نیـــــاز همه ، سخـــــت
افــــــتاده در مـــــیان مـثــــلهـــــــــا
کنعان پیــــر ، چشــم به راه اســــت
ای پیرهـــــــــن بیا به بغــــلهـــــــــا
از ما فـــــــراق ، حوصله ســـر بــــرد
تا انحــــــــــنای گــــــــود اجلهـــــــا
جــــــــــدّی نگـــــــیر

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

یک شعر زیبا در فراق امام عصر (عج) *

20118
26

یک شعر زیبا در فراق امام عصر (عج) الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی

تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی

شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید

سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی

دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید

الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی

فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها

تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی

ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن

تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی

نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی

یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی

تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی

تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی

دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته

تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی

به سینه ها تو سروری به

  • پنج شنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 10:59
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعری زیبا در باره امام زمان *

9148
13

شعری زیبا در باره امام زمان چشمم به جز بروی تو بینا نمی شود

مایل به سیر و گشت و تماشا نمی شود

عالم اگر به طنز شود چون تو نیستی

لبهای من به خنده دگر وا نمی شود

خواهان حرکتیم ولی غیر ممکن است

پایی که سست گشت توانا نمی شود

با جان و دل قبول نموديم بار عشق

گفتيم پشتمان که دگر تا نمی شود !

غافل از اینکه عارضه عشق در جهان

تنها غمی بود که مداوا نمی شود

آنگه به اشتباه خود آگه شدم که هیچ

راهی برای فیصله پیدا نمی شود

حالا نه اينکه پشت من از دوريت خميد

طوری خميده است که بالا نمی شود

يار غريب ، اين کلام تو در خاطرم پريد

حق با تو بود ، فاصله معنا نمی شود

شاعر؟؟؟

منبع : سایت شیعتی

  • جمعه
  • 9
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 13:51
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر امام زمانی (گلی گم کرده ام می جویم او را) *

33939
132

شعر امام زمانی (گلی گم کرده ام می جویم او را) گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را

به هر گل می‌رسم می‌بویم او را

گل من نی بود این و نه آنست

گل من مهدی صاحب زمان است

دلم اندر هوایش می‌زند پر

شرر افکنده بر جانم چو آذر

خوش آن روزی که با شم یاور او

بمانند گدایان بر در او

خوش آن روزی که من پروانه باشم

فدای آن گل یکدانه باشم

خوش آن روزی که من بر عهد دیرین

نثار او کنم این جان شیرین

الا ای گل کجایی جان فدایت

چه باشد گر که گردم خاک پایت

ز درد انتظارت جان به لب شد

تن فرسوده‌ام در تاب و تب شد

بسی رفتند و مردند از فراقت

ندیدند در جهان آن روی ماهت

"نبوی گرگانی"

  • پنج شنبه
  • 29
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 09:51
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( عمري است كه با عشق تو در قيد حياتم ) * محمد هاشم مصطفوی

1223
2

شعر مناجات امام زمان(عج) -( عمري است كه با عشق تو در قيد حياتم ) عمري است كه با عشق تو در قيد حياتم
عمري است كه از دست تو خواهان براتم
عمري است كه هم چون گل ياسي به در و دشت
تو جلوه گري، من همه محو وجناتم
عمري است كه من محو تماشاي تو هستم
عمري است كه از ناز تو در شور و نشاطم
عمري است كه من وصف صفات تو نويسم
اندر خم يك كوچه ي آن شهر صفاتم
عمري است كه در ميكده و مسجد و منبر
دنبال تو هستم همه جا شاخه نباتم
عمري است كه مانده به ره ميكده هايم
من هم چو فقيري كه تلف شد به صراطم
عمري است كه در كوي شما عبد و غلامم
چون خار و خسي در ره رود بركاتم
گفتم من اگر كافرم از من تو نرنجي
من برگم و بازيچه ي باد كلماتم.

شاعر : محمد هاشم مصطفوی

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد