شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(کی رسد نهضت تو تا که به سر بشتابم) *

1834
1

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(کی رسد نهضت تو تا که به سر بشتابم) کی رسد نهضت تو تا که به سر بشتابم
کی دمد مهر تو کز بهر نظر بشتابم
کی رسی یوسف من زین سفر دور و دراز
کز پی دیدن تو جانب در بشتابم

کی رسد یک خبر از آمدنت بر دل من
تا به هر جا ز پی کسب خبر بشتابم
گر ببینم که شده وقت ظهور رخ تو
سوی تو یکسره با دیده تر بشتابم
گر میان من و تو لشگر صد سفیانی
جا کند سوی تو بی ترس خطر بشتابم
گر ملاقات تو در آخر دنیا باشد
بهر دیدار تو از کوه و کمر بشتابم
جلوه کن دلبر من گر که نمایان گردی
تا به منزلگه تو چون بنگر بشتابم

منبع.سایت قرقییا

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(یارب آخر تو بگو منزل دلدار کجاست) *

2605
3

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(یارب آخر تو بگو منزل دلدار کجاست) یارب آخر تو بگو منزل دلدار کجاست
یک نشانی بده بر من تو بگو یار کجاست
یوسف گمشده ام کی برسد سوی دیار
نوبت دیدن او مهلت دیدار کجاست

کی دمد طلعت او تا برود شام فراق
مهر رخشنده او صبح شب تار کجاست
کی رسد وقت ظهور رخ آن حجت تو
کی رسد وعده حق آخر این کار کجاست
کی رسد نهضت او تا که رسد لشگر حق
جمع یاران خدا دولت ابرار کجاست
کی رسد منجی حق تا رسدم صبر و قرار
مرهم زخم دل این تن تبدار کجاست
بر دلم تاب و تحمل که نمانده است دیگر
مونس قلب من عاشق بیمار کجاست

منبع.سایت قرقییا

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:47
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(ای که تنها تو مسیحا نفسی) *

2341
1

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(ای که تنها تو مسیحا نفسی) ای که تنها تو مسیحا نفسی
کی شود تا که به دادم برسی
درد دوری تو از حد بگذشت
سوز هجران توام گشته بسی

منم و بی تو شب غربت خویش
منم و این غم بی همنفسی
باشدم جز تو نه میل دگری
نه مرا جز تو امیدی به کسی
نه مرا جز تو هوای دگری
نه به دل رغبت هر خار و خسی
جز تو در دل نه تمنای دگر
بی تو در دیده نه شوق و هوسی
ای امید همه خوبان جهان
شود آیا دگر از ره برسی

منبع.سایت قرقییا

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:50
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(از غم دوری تو دیده پرآب است هنوز) *

3555
1

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(از غم دوری تو دیده پرآب است هنوز) از غم دوری تو دیده پرآب است هنوز
روز و شب دل ز پی ات در تب و تاب است هنوز
در هوای رخ تو دل شده آشوب و فغان
زآتش و سوز غمت سینه کباب است هنوز

یاد تو همدم هر لحظه و هر ساعت من
خاطرت مونس این فصل شباب است هنوز
بی تو یک لحظه دلم راحت و آرام نداشت
حال زار دل من بی تو خراب است هنوز
انتظار تو مرا لحظه ای از دل نرود
منتظر هر نفس از بهر جواب است هنوز
عاشقت کشته تو تا دم مرگ است تو را
در رهت با دل و جان پای رکاب است هنوز
دل من در هوس آن دم زیبای ظهور
عاشق دیدن آن لحظه ناب است هنوز

منبع.سایت قرقییا

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:53
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(دیشبم دلبر دردانه به خواب آمده بود) *

1970
1

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(دیشبم دلبر دردانه به خواب آمده بود) دیشبم دلبر دردانه به خواب آمده بود
به یکی عمر من آن لحظه ناب آمده بود
عاقبت کرده اثر اینهمه شب گریه من
آخر این عاشق مجنون به حساب آمده بود

یار من آمده بود یا که خیال رخ او
عکس او بوده که در داخل قاب آمده بود
خوشتر اوقات من آن است که بینم رخ او
بهترین لحظه ایام شباب آمده بود
عطر نرگس همه پیچیده به هر صحن و سرا
هر طرف رایحه خوب گلاب آمده بود
گوییا او به پیامی بنوازد دل من
گویی از منزل جانانه جواب آمده بود
گفت که این عمر گرانمایه تو بی من چه کنی
بر دل عاشقم اینگونه خطاب آمده بود

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:59
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(جمعه ای آمد و رفت و خبری نیست ز تو) *

2232
2

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(جمعه ای آمد و رفت و خبری نیست ز تو) جمعه ای آمد و رفت و خبری نیست ز تو
حیف و صد حیف که حتی اثری نیست ز تو
لحظه ها می گذرد ثانیه ها می آید
با خبر تا به کنون رهگذری نیست ز تو

یوسف گمشده ام منزل و کویت به کجاست
همه جا گشتم و آگه نفری نیست ز تو
روزها در پی هم بی رخ تو می آیند
لایق فیض تماشا نظری نیست ز تو
مهر رخشنده روی تو نتابیده هنوز
بخت ما خفته و روشن بصری نیست ز تو
بی تو این گردش دوران به بطالت گذرد
عمر بیهوده ما را ثمری نیست ز تو
نیستی تا که مرا زین قفس آزاد کنی
روح در بند مرا بال و پری نیست ز تو

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 12:33
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(جانانی و جان بر تو سپردیم و نمردیم) *

2054
3

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(جانانی و جان بر تو سپردیم و نمردیم) جانانی و جان بر تو سپردیم و نمردیم
در حُــــــرم نـگاه تــو فـسـردیـم و نمـــردیـم
نقش است به پیشانی چین خورده ز غیرت
مـا جـان بـه در از داغ تـو بــردیــم و نمـردیم

ابــرو گـره در هـم زده چشـمــان شب قـدر
دنـدان به لـب خـویـش فشـردیـم و نمـردیم
اقبــال نگــون بخــت نگــر کایـن همه سر را
تــا مـرز قــدم هـای تــو بــردیــم و نمــردیـم
ظـرف دل بی حوصله جوش آمد و سر رفت
خــون دل جـاری شـده خــوردیـم و نمـردیم
یک عمـر نفس آمـد و برگشت و به تسبیح
سـن دل بــی عــار شمــردیـم و نمــردیــم
مــا زنـده به عشقیــم که بـا عشق بمیریم
صـد مــرتبــه از داغ تــو مـردیـم و نمـــردیـم

منبع.حاج محمود کریمی

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(الا یا ایها المهدى، مدام الوصل ناولها) *

1984
3

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(الا یا ایها المهدى، مدام الوصل ناولها) الا یا ایها المهدى، مدام الوصل ناولها
که در دوران هجرانت بسى افتاد مشکلها
صبا از نکهت کویت نسیمى سوى ما آورد
ز سوز شعله شوقت چه تاب افتاد در دلها

چو نور مهر تو تابید در دلهاى مشتاقان
ز خود آهنگ حق کردند و بربستند محملها
دل بى ‏بهره از مهرت، حقیقت را کجا یابد
حق از آیینه رویت، تجلى کرد بر دلها
به کوى خود نشانى ده که شوق تو محبان را
ز تقوا داد زاد ره، ز طاعت بست محملها
به حق سجاده تزیین کن، مَهِل محراب و منبر را
که دیوان فلک صورت، از آن سازند محفلها
شب تاریک و بیم موج و گردابى چنین هایل
ز غرقاب فراق خود رهى بنما به ساحلها
اگر دانستمى کویت، به سر مى‏ آمدم سویت
خوشا گر بودمى آگه، ز راه و رسم منزل

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:22
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،( شب جمعه شده مولا، بگو جانا کجا هستی؟) *

3449
6

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،( شب جمعه شده مولا، بگو جانا کجا هستی؟) شب جمعه شده مولا، بگو جانا کجا هستی؟
من از درد فراق گویم، بگو مولا کجا هستی؟

همه جا یاد تو باشم، کجا را بنگرم مولا
دعای ندبه می خوانم، تو ار آل عبا هستی

شب تنهایی عشقت، دلم جانِ شما باشد
تو ار درد دلم گویی، بگو مولا کجا هستی؟

یکی درد و یکی درمان، یکی وصل و یکی هجران
همه از درد تو گویند، بگو جانا کجا هستی؟

شب هجران نمی آیی، همه شب ذکر تو گویند
چه بد باشد غم غیبت، بگو مولا کجا هستی؟

من از درد دل مسکین، دوای درد او خواهم
دعای درد او خوانم، بگو جانا کجا هستی؟

ز تنهایی دلم خون شد، خدا را محرم رازی
بده توفیق پروازم، تو عاشق خدا هستی

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:48
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعارمهدوی امام زمان(عج)-( مانند طفل در به دری گریه میکنم) * علی اکبر لطیفیان

2677
1

اشعارمهدوی امام زمان(عج)-( مانند طفل در به دری گریه میکنم) مانند طفل در به دری گریه میکنم
مثل گدای پشت دری گریه میکنم
اشک مرا زمان گدایی ندیده اند
این بار چون تو میگذری گریه میکنم
حالا که بین این همه مردم زیادیم
از این به بعد یک نفری گریه میکنم
حتی اگر مرا بزنی قول میدهم
با آب و تاب بیشتری گریه میکنم
تنبیه تو حواس مرا جمع میکند
من سالها ز خیره سری گریه میکنم
بار مرا کسی نخریده...تو می خری؟!
بار مرا بخر, نخری گریه میکنم
از چند جا شکسته پرم..ای شکسته بند!
از غصه شکسته پری گریه میکنم
این روزه ها به درد قیامت نمیخورد
دارم برای بی سپری گریه میکنم
آقا نیامد و دل ما همچنان شکست
پس پای سفره سحری گریه میکنم
جان همان که زائر بابا نشد مرا
یک کربلا ببر نبری گریه

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:59
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور) *

4602
11

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور) یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور

کلبه احزان روزی شود گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن

چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

هان نومید مشو چون واقف نئی از سرﱢ غیب

باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور

ای دل ارسیل فنا،بنیاد هستی بر کند

چون ترا نوحست کشتی بان غم مخور

در بیابان گر به شوخ کعبه خواهی زد قدم

سززنش ها گر کند خار مغلیان غم مخور

گر چه منزل بس خطرناک است ومقصد بس بعید

هیچ راهی نیست که آنرا نیست پایان غم مخور

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:24
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(بدان ای دل دگر او خواهد آمد) *

2183
3

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(بدان ای دل دگر او خواهد آمد) بدان ای دل دگر او خواهد آمد
دگر از این سفر او خواهد آمد
کند دیگر طلوع از طرف مغرب
که چون صبح سحر او خواهد آمد

به پایان آید این دوران غیبت
که بر باغ نظر او خواهد آمد
بکن آماده صحن خانه خویش
که بر این رهگذر او خواهد آمد
منال از ظلمت و بیداد دوران
غمت کن مختصر او خواهد آمد
مکن اندیشه از سفیانی شوم
که در وقت خطر او خواهد آمد
بپاخیز آخر از این خواب سنگین
که ناگه بی خبر او خواهد آمد

منبع.سایت وبلاگ اشعارمهدوی

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:32
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(تو روزی عاقبت آیی نقاب از چهره بگشایی) *

2319
2

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(تو روزی عاقبت آیی نقاب از چهره بگشایی) تو روزی عاقبت آیی نقاب از چهره بگشایی
به عالم لطف فرمایی و خود رخساره بنمایی
تو روزی میرسی از راه به جمع عاشقان ناگاه
رسد آن لحظه دلخواه زمان ناب رؤیایی

تو روزی عاقبت آری نجات از این گرفتاری
دهی درمان بیماری به درد ما مداوایی
تو روزی آوری آخر نجات این دل مضطر
ز تو پایان رسد دیگر بر این شبهای تنهایی
شود روزی ز تو شیرین دگر کام دل غمگین
به پایان آید آخر این همه شبهای شیدایی
زمان وصل یار آید شب غم بر کنار آید
به دور روزگار آید بهارانی تماشایی
رسد با تو بر این دوران شکوه و لطف بی پایان
بگردد با تو جاویدان بهشت حسن و زیبایی
تویی تنها نیاز من فقط تو چاره ساز من
دعای هر نماز من امید روز فردایی
فدای

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:35
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(مهدیا بر ره تو منتظرانیم هنوز) *

2449
4

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(مهدیا بر ره تو منتظرانیم هنوز) مهدیا بر ره تو منتظرانیم هنوز
تا بیایی به رهت دل نگرانیم هنوز
مهدیا تا برسد پرتو نور رخ تو
از غم دوری تو خون جگرانیم هنوز

دیگر از دوری تو صبر و تحمل تا چند
زآتش سوز غمت شعله ورانیم هنوز
به امید دم زیبای وصال رخ تو
زنده در سیر جهان گذرانیم هنوز
با خیال رخ زیبای تو ای راحت جان
فارغ از دیدن روی دگرانیم هنوز
تا که تو کی برسی زین سفر دور و دراز
حیف و صد حیف که از بی خبرانیم هنوز

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:39
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(تو آمدی که زمان با تو جاودانه شود ) *

2147
2

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(تو آمدی که زمان با تو جاودانه شود ) تو آمدی که زمان با تو جاودانه شود
زنقش نام تو عالم، نگارخانه شود

زشوق عطرحضورت جهان سراسرمست
زفجر روی تو روشن دل زمانه شود

زنور صبح جمال تو، ای طلیعه مهر!
تمام وسعت شب، شعر عارفانه شود

شفق به راه تو، آیینه ظفر بندد
فلق زمهر تو سر مست و شادمانه شود

بهار را به درختان باغ مژده دهی
که تا سراسر این باغ پر جوانه شود

به دست مهر تو درهای بسته باز شوند
به تیغ قهر تو، قلب ستم نشانه شود

زعطر سبز قیام تو ای گل خورشید!
به کوچه کوچه دل، زندگی روانه شود

سرود عشق برآید زذره ذره خاک
جهان لبا لب گلبانگ عاشقانه شود

چنان به جلوه درآیی که اززمین وزمان
خروش و هلهله تا عرش بیکرانه شود

و خواب شب زدگان را چنا

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:56
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(آمد و گل افشان کرد، باغ باور ما را) *

2245
1

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(آمد و گل افشان کرد، باغ باور ما را) آمد و گل افشان کرد، باغ باور ما را
بر دودیده بنشانید، این بهار زیبا را

آشناتر از خورشید، در شبان ما تابید
مژده داد پایانِ رنج شام یلدارا

باصفاتر از شبنم، بیریاتر از مهتاب
آمد و قرار آورد، جان نا شکیبا را

از دیار آبیها،شهر روشناییها
جرعه بقا آورد، تشنگان شیدا را

دست مهربانش را،سایه ساردلهاکرد
چاره کرد غم های بی کرانِ دلها را

از نگاه اوخواندم، رمزوراز پنهانی
در نگاه او دیدم، معجز مسیحا را

در صفای چشمانِ از ستاره سرشارش
میتوان تلاوت کرد، آیه آیه دریا را

صبح روی زیبایش، خنده شکوفایش
مرهم پریشانیست، خستگان تنها را

لحظه لحظه دیدارش،فرصتی تماشاییست
عاشقانه دریابید! فرصت تماشا را

رمز یک معما

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:03
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(آمد، چه ساده، سبز، صمیمانه! ) *

2134
4

اشعارمهدوی امام زمان(عج)،(آمد، چه ساده، سبز، صمیمانه!  ) آمد، چه ساده، سبز، صمیمانه!
با او بهار و آینه معنا شد

در باغ جان زشوق تماشایش
شور و نشاط و غلغله بر پاشد

از انتهای فاصله ها آمد
از کوچه های خلوت رؤیایی

از سمت باغ، باغ شقایق ها
از سرزمین عشق و شکوفایی

درها به سمت آینه ها واشد
بوی گل و ستاره و سیب آمد

همراه با نسیم سحرگاهی
آوای یاس های نجیب آمد

آمد که آفتاب نگاهش را
بر لحظه های خسته بتاباند

آمد که داغ تشنگی ما را
با جرعه جرعه عاطفه بنشاند

آمد که شوق لحظه دیدارش
از آسمان دیده، فرو ریزد

دل را به نور و آینه پیوندد
جان را به عطرعشق در آمیزد

از شرق آسمانیِچشمانش
سر زد بهار و فصل تماشا شد

عطرش به باغ باور ما پیچید
دلتنگی همیشه مداوا شد

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:08
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

آبی فیروزه ای *

2146

آبی فیروزه ای صحن آبی ، آبی فیروزه ای

عشق آبی ، بی تابی فیروزه ای

آسمان هشتم اینجاس ، گنبد آبی تو

نوکران روسیاه و جمکران آبی فیروزه ای

جمعه ها و جمعه ها و جمعه هاس

من میان هفته هایت گم شدم

خواستم پیدا شوم پنهان من

زائر آبی شهر قم شدم

ماه شدی و قم برایت آسمانی ساخته

کم شدم در خود خداوند جمکرانی ساخته

جمکران ؛ یاقوت آبی زمین

جانماز مرد سجاده نشین

صبح جمعه ، صحن آبی و دعا

جمکران ، پرواز ، قم تا کربلا

باز عطر سیب پیچید و هوایی تر شدم

باز از جمع تمام زائرانت پر شدم

بغض شدم ، آبی شدی ، باران شدی

غم شدم ، آرامشم! درمان شدی

جمعه ها هی می رسند و می روند

باز حس بی کسی ، دلواپسی

کال ماندم در مسیر د

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 17:40
  • نوشته شده توسط
  • فهیمه رجاییان
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( تو نیستیّ و کسی نیست در حوالی عشق ) *

1419
3

شعر مناجات امام زمان(عج) -( تو نیستیّ و کسی نیست در حوالی عشق ) تو نیستیّ و کسی نیست در حوالی عشق
ببین چه آوردی بر سر اهالی عشق
تو نیستی و کسی نیست تا افاقه کند
برای آغوش و بازوان خالی عشق
همین که ابر نبارد از اعتصاب غمت
همین که قلب کویر و دل سفالی عشق،
ترک ترک به خداوند التماس کند
همین خودش یعنی مرگ احتمالی عشق
نه! التماس هم از او گمان ندارم هیچ
چنین که ایمان آورده ام به لالی عشق
تو نیستی و سکوت آخرین حضور صداست
...صدای فاتح! پژواک پر توالی عشق
به جست و جوی تو پاپیچ کوه و دره شدیم
کجاست مقصد این جاده شمالی عشق؟

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( بی جهت منتظرم ، مطمئناً اينجايی ) * محسن مهدوی

3609
8

شعر مناجات امام زمان(عج) -( بی جهت منتظرم ، مطمئناً اينجايی ) بی جهت منتظرم ، مطمئناً اينجايی
ما كنار تو نه ، انگار تو پيش مايی
آنكه بيناست به دنبال شما می گردد
از خدا حاجت كور است فقط بينايی
ديدن روی شما فايده ای هم دارد ؟
يا كه بايد بروم در پی با تقوايی !؟
ديدن چهرۀ ماه تو زمانی خوب است
كه خدايی شده باشيم ، نه كه دنيايی
درسهايی كه به من داده ای از بر نشدم
تنبلی كردم و شد باعث اين رسوايی
من كه لايق نشدم چهرۀ ماهت بينم
لااقل ياد نما چهرۀ من هر جايی
به دعاهای شما دلخوشم و منتظرم
كه برای من بيچاره دعا فرمايی

شاعر : محسن مهدوی

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

شعر مناجات امام زمان(عج) -( هر شب میان هیئت تو فکر می کنم ) * یوسف رحیمی

1915
3

شعر مناجات امام زمان(عج) -( هر شب میان هیئت تو فکر می کنم ) هر شب میان هیئت تو فکر می کنم
آقا به صبر و طاقت تو فکر می کنم
ما را شکسته طعنه ی طوفان روزگار
دارم به استقامت تو فکر می کنم
خون می شود دل تو ز اعمال شیعیان
بر مهر بی نهایت تو فکر می کنم
غم های بی کران دلم می رود ز یاد
وقتی به اوج غربت تو فکر می کنم
ده قرن می شود که تو خون گریه می کنی
بر قلب پر جراحت تو فکر می کنم
هر سال روضه های تو تکرار می شود!
بر این همه مصیبت تو فکر می کنم

شاعر : یوسف رحیمی

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( ما منتظران! چه ناامیدت کردیم ) *

893
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( ما منتظران! چه ناامیدت کردیم ) ما منتظران! چه ناامیدت کردیم
رودرروی لشکر یزیدت کردیم
هر روز کنار کوفه ی دلهامان
هفتاد و دو مرتبه شهیدت کردیم
بر گردن شهر شالي انداخته ايم
در گوشه ي دل حسينيه ساخته ايم
پوشيده سياه و نوحه خوانيم، ولي
افسوس! تو را هنوز نشناخته ايم

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( اي كه خوبان همه در چشم تو منزل دارند ) *

1194
2

شعر مناجات امام زمان(عج) -( اي كه خوبان همه در چشم تو منزل دارند ) اي كه خوبان همه در چشم تو منزل دارند
كي شود تا نظري هم به بدان اندازي
يا كه برهم بنهي پلك و زما در گذري
يا به يك پلك زدن لرزه به جان اندازي
آتش دوزخت اي دوست بهايي دارد
بي بهايي چو مرا از چه در آن اندازي
كوله بار گنهي را كه به دوشم بيني
پرده اي ميطلبد تا كه بر آن اندازي
گلشن چشم تو از خار اگر بيزار است
باورم نيست كه مغضوب خزانم سازي
من اگر نزد تو رسوا شده ام باكي نيست
واي از آن روز كه رسواي جهانم سازي
واي از آْن روز كه اسرار مرا فاش كني
وز پس پرده ي رخسار عيانم سازي

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( شهر ما پر از نسیم عشق بود ) *

854

شعر مناجات امام زمان(عج) -( شهر ما پر از نسیم عشق بود  ) شهر ما پر از نسیم عشق بود – روزگاری در حریم عشق بود
شهر ما از مردمانی ساده بود – کی اسیری در گریم عشق بود
شهر ما (محمود اخلاقی)* نداشت؟؟ - شهر ما پر از کلیم عشق بود
عطر جنت داشت ، بوی کربلا – معدن ذ بح عظیم عشق بود
دخترکها سر به زیر و با حیا – دلبریشان در حریم عشق بود
ناتوی بی سیرتان بیداد کرد – باز باید شهر را آباد کرد
شهر ما ویرانه نه ، تب دار شد – هجمه های دشمنان آزار شد
صحنه را خالی ز مردان دیده اند – رفته در مسجد ، فقط دیندار شد!!
های مردم شهر ما شهر خداست – ظاهرا ابلیس هم پر کار شد
بی بصیرت ها همین را خواستند – آه ، در چشمان حیدر خار شد
ناتوی بی سیرتان بیداد کرد – باز باید شهر را آباد کر

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( لغزید آتش ناگهان در چشمهایم ) *

842
-1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( لغزید آتش ناگهان در چشمهایم ) لغزید آتش ناگهان در چشمهایم
انگار می سوزد جهان در چشمهایم
ایوب های صبر چشمانم کجایند
دیگر نمی چرخد زمان در چشمهایم
گفتند می آیی صدایت مهربان است
اردو بزن ای مهربان در چشمهایم
شبها که ظلمانی و وهم انگیز هستند
شبها بیا قرآن بخوان در چشمهایم
جغرافیای رنج مردم را کشیدم
در این قلمرو استخوان در چشمهایم
مولا نماز گریه می خوانم پس از این
باید بگویی تو اذان در چشمهایم
در خواب دیدم بازهم هرچه ستاره است
آورده ای از آسمان در چشمهایم
با بوی پیراهن جهانم روشنی یافت
بسته است ساکش را خزان در چشمهایم

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( دلِ من مالِ خودم نیست، کفیلی دارد ) *

1038
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( دلِ من مالِ خودم نیست، کفیلی دارد ) دلِ من مالِ خودم نیست، کفیلی دارد
عشق در مکتب ما شرح طویلی دارد
کوچ کرده ست و خبر داده که برمی گردد
او که هر گوشه ی این دهکده ایلی دارد
هر چه دلباخته در حسرت او جان به لب اند
آن سفرکرده ولی صبر جمیلی دارد!
رونق بتکده ها گرچه غمی جانکاه است
شادمانیم که این مُلک خلیلی دارد!
آه...ای منتظرانِ فرج اش برخیزید
بی گمان اینهمه تأخیر دلیلی دارد!

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

اشعار امام زمان(عج),(سحر ندارد شب فراغت)به همراه دانلود سک *

5219
7

اشعار امام زمان(عج),(سحر ندارد شب فراغت)به همراه دانلود سک سحر ندارد شب فراغت
نشسته بر دل غمی ز داغت
بگو بگیرم ز که سراغت
به جستجویت به کوه و صحرا

ای گل زهرا، ای گل زهرا
به کوه و دریا،به دشت و ساحل
که دیدن تو نگشته حاصل
چه بوده آقا دلیل فاصل
بیا تو مولا زپشت ابرا
ای گل زهرا،ای گل زهرا
تویی قرار و تویی شکیبم
بدون تو من،به غم نصیبم
تویی طبیب و،تویی حبیبم
ز هجر تو من،اسیر غم ها
ای گل زهرا،ای گل زهرا
همیشه خواهم، من از خدایم
که از غم و درد کند رهایم
عجل ولیک،شده دعایم
اللهی گردد ظهورت امضاء
ای گل زهرا،ای گل زهرا
شب فراقم،اگر شود سر
چو دیدن تو شود میسر
رویم مدینه مزار مادر
که قبر زهرا کنی هویدا
ای گل زهرا،ای گل زهرا

منبع:کتاب چوب خط جمعه ها

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 05:00
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

زمزمه شبهای جمعه مناجات با امام زمان(عج) -( شب های جمعه آقا، وقتی دم اذونه ) * روح اله گائینی

37

زمزمه شبهای جمعه مناجات با امام زمان(عج) -( شب های جمعه آقا، وقتی دم اذونه ) شب های جمعه آقا، وقتی دم اذونه
هر جا باشم دلم باز، تو صحن جمکرونه
از بس که دونه خوردم از دستای کریمت
جای دیگه نمی رم، شدم جلد حریمت
خشکیده اشک چشمام، ازبس که گریه کردم
آرزو دارم یه بار، دور سرت بگردم
خشکیده اشک چشمام ، از دوری و فراقت
از کی باید بگیرم، نشونی و سراغت
برای من همین بس، که با تو هم کلامم
وقتی سلامِت می دم، می دی جواب سلامم

شاعر : روح اله گائینی

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 06:26
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار درد دل با امام زمان(عج),(گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم) *

4692
8

اشعار درد دل با امام زمان(عج),(گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم) گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم
گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم
گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم
گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم

گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند
گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم
گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند
گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم
گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو
گفتا که من شب و روز در انتظار یارم
گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری
گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم
گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی
گفتا به چشم محرم همواره آشکارم
گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری
گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم
منبع:سایت حسینه حضرت علی اکبر

  • سه شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

در فراق یار-(ای آخرین توسل سبز دعای ما) * علی اکبر لطیفیان

9030
14

در فراق یار-(ای آخرین توسل سبز دعای ما) ای آخرین توسل سبز دعای ما
آیا نمی رسد به حضورت صدای ما؟
شنبه دوباره شنبه دوباره سه نقطه چین
بی تو چه زود می گذرد هفته های ما

در این فراق تا که ببینی چه می کشیم
بگذار چشمهای خودت را به جای ما
موعود خانواده کی از راه می رسی
کی مستجاب می شود "آقا بیای ما" ؟
کی می شود بیایی واز پشت ابرها
خورشید های تازه بیاری برای ما
آقا اگر نیایی وبالی نیاوری
از دست میرود سفر کربلای ما

شاعر: علی اکبر لطیفیان

  • سه شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:30
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد