ماه مبارک رمضان

مرتب سازی براساس

متن شعر ماه مبارک رمضان -(سحر از عالم مستی برکاتم دادند ) * حسین جعفری

827
1

متن شعر ماه مبارک رمضان -(سحر از عالم مستی برکاتم دادند ) سحر از عالم مستی برکاتم دادند
نیمه شب بود که ذکر صلواتم دادند
از می سرخ شهیدان که دواتم دادند
،،دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندرآن ظلمت شب آب حیاتم دادند،،

سینه را غرق دعا بزم سماتم کردند
دعوتی از دل من بر عرفاتم کردند
و مرا با خبر از صوم و صلاتم کردند
،،بیخود از شعشعه ی پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند،،

جرعه ای آب طلب کردم از آن خضر نبی
جمله ای گفت مرا او به زبان عربی
مثل یک کوره تنم سوخت چه تاب و چه تبی
،،چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند،،

شربت شعر شرابیست طهورا و زلال
که زبان قلم از گفتن وصفش شد لال
شعر با بال دعا می بردت سوی خیال
،،بعد

  • چهارشنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 22:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

متن شعر ماه مبارک رمضان -( ماهی ز جنان آمد گویا رمضان‌ آمد ) * رضا توحیدی

734

متن شعر ماه مبارک رمضان -( ماهی ز   جنان   آمد  گویا  رمضان‌     آمد ) ماهی ز جنان آمد گویا رمضان‌ آمد
غفلت ز دلان رفته رحمت به میان آمد
حق سفره دعوت چید غفلت ز دلان برچید
ماهی و گلی مهشید بر کشور جان آمد
قرآن مبین نازل تورات در آن حاضر
انجیل مسیحا نیز گویا رمضان آمد
شد هر نفسی تسبیح خواب از همگان تقدیس
هر آیت قرآنی ختمی ز همان آمد
شد بسته به صد زنجیر ابلیس و بشد زان پیر
هر باب جهنم را قفل از رمضان آمد
در لیله ی پر قدرش افواج ملک نازل
شامی که بِه از الف است از بهر جهان آمد
یا رب چو شود قدرش قدرم تو فزون فرما
از لطف فزون قدرت کان بر دل و جان آمد
ابواب جنان مفتوح بر باب دلان مفتوح
مفتاح جنان گویا باز از رمضان آمد
صد نور و (ضیا) از دل در پرتو آن پنهان
هر رحمت یزدانی

  • چهارشنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 22:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر ماه رمضان -( ماه مبارک دمید یا قمری از نگار) * رضا توحیدی

506

متن شعر ماه رمضان -( ماه    مبارک   دمید   یا   قمری از   نگار) ماه مبارک دمید یا قمری از نگار
نور مضاعف رسید یا ثمری ماندگار
نور خدا چیره شد شمس و قمر تیره شد
سفره ی رحمت بچید دست خداوندگار

  • چهارشنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 22:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا باقریان

مناجات با خدا شب ششم ماه مبارک رمضان -(شب ششم شده اما هنوز هم زارم) * رضا باقریان

587

مناجات با خدا شب ششم ماه مبارک رمضان -(شب ششم شده اما هنوز هم زارم) شب ششم شده اما هنوز هم زارم
هنوز در دلِ خود آهِ بی اثر دارم

همیشه توبه شکستم همیشه بخشیدی
ولی به جای شما این منم طلب‌کارم

اگر چه از تو به من خیر می‌رسد، اما
به جای تو، به گناهم فقط گرفتارم

تو بودی آنکه ندیده گرفتی عصیانم
به عفو و بخشش تو سالها بدهکارم

گناه کردم و شد نامه‌ام سیاهِ سیاه
ذلیل و خوار شدم، کِرده‌ام نشد یارم

اسیرِ نفس شدم خوبیِ تو یادم رفت
جسور و، خیره سر و، بی وفا و، بی عارم

شکسته بال و پرم در گناه یا شافی
اسیرِ معصیتم، مستکین و بیمارم

نشسته‌ام سرِ این سفره هر سحر، افسوس
نشد ز سفره‌ی لطفِ تو رزق بردارم

  • پنج شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 11:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

ورود به ماه مبارک رمضان -(سلام ای ماه غفران و عبادت) * رضا یعقوبیان

449

ورود به ماه مبارک رمضان -(سلام ای ماه غفران و عبادت) بسم الله الرحمن الرحیم
سلام ای ماه غفران و عبادت
که بر لطف خدادادی شهادت
سلام ای ماه پرفیض خدایی
که بخشی از گنه ما را رهایی
سلام ای ماه رحمت ماه قرآن
خدابخشد به یمن تو گناهان
سلام ای ماه پر نور خجسته
که ذکر حق به لبها نقش بسته
سلام ای ماه مهمانی داور
شود پرخون در این مه روی حیدر
همه عالم شود گلشن در این ماه
همه دلها شود روشن در این ماه
در این مه بازگردد در ب رحمت
دهد با یک نگه شیعه عزت
خزان مادر این مه چون بهار است
خدا بر بندگانش بی قرار است
در رحمت به روی خلق باز است
خدامحرم در این راز و نیاز است
مه مهمانی هر روزه دار است
خود خالق در این مه سفره دار است
خدابخشد در این مه هر گناهی
نماند از کرا

  • پنج شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 10:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر زمزمه مناجات -(کردی مرا دعوت به سوی خود الله) * رضا یعقوبیان

749

متن شعر زمزمه مناجات -(کردی مرا دعوت    به سوی خود الله) کردی مرا دعوت به سوی خود الله
شدم ز لطف تو مهمان سوی درگاه
یاربی یا الله (۲)

تو کرده احسان بر تو منم مهمان
تازه شدم یا رب از لطف تو آگاه
یا ربی یا الله

بر خود ستم کردم هر دم گنه کردم
از تو تمام عمر غافل شدم الله
یا ربی یا الله

برخود جفا کردم ز بس خطا کردم
شده گناهانم مصیبت جانکاه
یا ربی یا الله

غرق گنه بودم راحت نیاسودم
بسکه گنه کردم افتاده ام در چاه
یا ربی یا الله

من روسیه هستم غرق گنه هستم
منم همه ظلمت تویی چراغ راه
یا ربی یا الله

سرتا به پا دردم بنگر روی زردم
خوبی ندارم من اندازه ی یک کاه
یا ربی یا الله

به درگهت خارم کوه گنه دارم
توشه ی من امشب ذره‌ای اشک و آه
یا ربی یا الله

بود دعا

  • پنج شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 10:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر مناجات -(شدم مهمان به تو یارب مه رحمت ) * رضا یعقوبیان

755

متن شعر مناجات  -(شدم مهمان  به تو یارب   مه رحمت ) شدم مهمان به تو یارب مه رحمت
اگر چه بد ولی با تو کنم خلوت
خدای من
خدای من خدای من خدای من(۲)

خدای من نگر حال خرابم را
گنهکارم بده یارب جوابم را
خدای من
خدای من خدای من خدای من

نگه بر اشک و برآه و نوایم کن
ز بند غم خدای من رهایم کن
خدای من
خدای من خدای من خدای من

تمام عمر تویی یار و حبیب من
دوا فرما تو درد من طبیب من
خدای من
خدای من خدای من خدای من

شدم خسته ز بار معصیت یارب
ز من بگذر به حق غربت زینب
خدای من
خدای من خدای من خدای من

گنه کارم اسیر جرم و عصیانم
ولی یارب زکردارم پشیمانم
خدای من
خدای من خدای من خدای من

دوباره ای خدا بر لب نوادارم
اگرچه بی کسم یارب تو را دارم
خدای من
خدای من خدا

  • پنج شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 10:58
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر زمزمه مناجات -(درماه مهمانی تو) * رضا یعقوبیان

541

متن شعر زمزمه مناجات  -(درماه مهمانی تو) درماه مهمانی تو
من سوی تودعوت شدم
بایک نگاهت ای خدا
سرتابه پارحمت شدم
یا رب یا رب یا کریم(۲)

یا رب تو آگاهی بدم
گفتی بیا من آمدم
در زیر بار معصیت
گردیده خم یارب قدم
یا رب یا رب یا کریم

بنگر به حال و روز من
این بند‌ه ات تنها شده
شرمندگی زد آتشم
اشکم چنان دریا شده
یا رب یا رب یا کریم

در قعر چاه افتاده ام
من بنده ای آلوده‌ام
بخشامرا از لطف خود
گر بنده ای بد بوده ام
یا رب یا رب یا کریم

آلوده ام غرق گناه
آورده ام من اشک و آه
امشب به حق فاطمه
بر بنده ات بنما نگاه
یا رب یا رب یا کریم

تنهای تنها گشته ام
یارب حبیب من تویی
بیمار عصیانم خدا
تنها طبیب من تویی
یا رب یا رب یا کریم

بر درگه تو ای خدا
من

  • پنج شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 10:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

ورود به ماه مبارک رمضان -(رمضان آمده ماه رحمت) * رضا یعقوبیان

421

ورود به ماه مبارک رمضان -(رمضان آمده ماه رحمت) رمضان آمده ماه رحمت
ماه بخشایش و ماه عزت
رمضان ماه بهار قرآن
ماه همبستگی با یزدان
ماه عفوگنه و بنده شدن
باز از لطف خدا زنده شدن
ماه عترت مه قرآن باشد
ماه بخشایش و غفران باشد
ماه برگشت مه عفو گناه
ماه توبه مه الطاف الاه
ماه یک رنگ شدن ماه ثواب
گنه از لطف خدا گردد آب
ماه دل بستن بر ذات خدا
بازگشت از گنه و جرم و خطا
ماه برگشت به سوی یزدان
ماه دوری ز گناه و شیطان
ماه پیروزی بر نفس بود
دیگر ابلیس لعین حبس بود
ماه مهمانی زیبای خدا
سینه ازلطف شود جای خدا
ماه بنشستن بر سفره ی دوست
سفره دارمه مهمانی اوست
ماه یکدل شدن و هم عهدی
ماه همناله شدن با مهدی
ماه ذکر و مه یارب یارب
ماه همناله شدن با زینب
ماه اشک

  • پنج شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 11:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

شعر ماه مبارک رمضان -(ای خطاپوش خطا کار تو باز آمده است) * محسن ناصحی

748

شعر ماه مبارک رمضان -(ای خطاپوش خطا کار تو باز آمده است) ای خطاپوش خطا کار تو باز آمده است
واکن آغوش ! گنهکار تو باز آمده است

هرکجا رفت جز این در ، به در بسته رسید
پشت در مانده به دربار تو باز آمده است

رفت سربار کسی غیر تو باشد که نشد
پهن کن سفره که سربار تو باز آمده است

به خریداری یوسف همه جا رفت و نبود
با کلافی سر بازار تو باز آمده است

روزه داری که شده تشنه ی من لی غیرک
بر سر سفره ی افطار تو باز آمده است

گرم سبحانکَ یا مومن و یا وهاب است
با اجرنایِ من النارِ تو باز آمده است

راهباً راغباً و راجیاً و خائفاً است
گر ابوحمزه به دیدار تو باز آمده است

لا تؤآخذنی أَلا عشق! که با سوء عمل
سر این کوچه بدهکار تو باز آمده است

هاربٌ منکَ إلیک است و گرفت

  • پنج شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 16:25
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

یا کریم العفو ماه رمضان -(هر چند که حالتی پریشان دارد) * منصوره محمدی مزینان

474

یا کریم العفو ماه رمضان -(هر چند که حالتی پریشان دارد) #یا_غیاث_المستغیثین
#یا_کریم_العفو
هر چند که حالتی پریشان دارد
چشمم به تو چون گذشته ایمان دارد
درچنگ کویر هستم اما چه غمی است؟
ابرِ کرمت همیشه باران دارد
منصوره محمدی مزینان

  • یکشنبه
  • 14
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 10:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مطالب شب جمعه -(شيخ صدوق از پدرش از سعد از احمد بن محمد از ابن محبوب از) *

334

مطالب شب جمعه -(شيخ صدوق از پدرش از سعد از احمد بن محمد از ابن محبوب از) شيخ صدوق از پدرش از سعد از احمد بن محمد از ابن محبوب از ابن ايوب از حضرت رضا عليه السلام از ابو جعفر عليه السلام نقل كرده كه حضرت فرمود: خداوند در يكى از وحى ‏ها در طور، به موسى فرمود: اى موسى، به قومت ابلاغ كن كه هيچ چيزى بندگانم را به من نزديك نمى‏ كند مگر گريه از ترس من و هيچ كدام از عبادتها در نزد من به اندازه چشم پوشى از حرامهاى من ارزش ندارد. در نزد من آن صفت از زهد بهتر است كه بوسيله آن از دنيا بى ‏نياز شوند.

منبع:
الجواهر السنية في الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى)؛ ص ۱۲۴

  • چهارشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 12:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میلاد عرفان پور

شعر مناجاتی ماه رمضان -(دلم شکسته ی سنگ ملامت است خدایا) * میلاد عرفان پور

616

شعر مناجاتی ماه رمضان -(دلم شکسته ی سنگ ملامت است خدایا) دلم شکسته ی سنگ ملامت است خدایا
به روی شانه من بار تهمت است خدایا

گل محمدی ام من سلامم و صلواتم*
به جامه ام همه عطر نبوت است خدایا

ندای دائم تهلیلم و در آینه ی من
حدیث لا، همه الای وحدت است خدایا

عدم، اگرچه به دنیا کشانده زیستنم را
وجود من نگران قیامت است خدایا

نه نفس مطمئنی دارم و نه جرئت رجعت
تمام دار و ندارم محبت است خدایا

مرا رها مکن و ارجعی بگو که اسیرم
مرا بخوان که جدایی مصیبت است خدایا

گدای راز الستم فقیر ذات تو هستم
همین که جز تو ندارم غنیمت است خدایا

من از عشیره ی عشق محمدم، به هوایش
شهید اگر نشوم کفر نعمت است خدایا

  • چهارشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 17:23
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر مناجاتی ماه مبارک رمضان -(دیگر ز تو نام و نشان در کارهایم نیست) * محمود یوسفی

428

شعر مناجاتی ماه مبارک رمضان -(دیگر ز تو نام و نشان در کارهایم نیست) دیگر ز تو نام و نشان در کارهایم نیست
ایمان به تو در ذکر یا غفارهایم نیست

آنقدر بی پرده گناه و معصیت کردم
دیگر اثر در ذکر یا ستارهایم نیست

هرچند توبه میکنم روزی هزاران بار
اما پشیمانی در این تکرارهایم نیست

هر روز و شب نام تو در گفتارهایم هست
اما نشانی از تو در کردارهایم نیست

این توبه های من خودش هم توبه میخواهد
انگار امیدی به استغفارهایم نیست

دیگر سحرهایم ندارد رنگ و بویت را
دیگر صفا در سفره ی افطارهایم نیست

  • پنج شنبه
  • 18
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 13:58
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر مناجاتی ماه مبارک رمضان -(خسته ام از همه اِبرازِ پشیمانی ها) * علی علی بیگی

646

شعر مناجاتی ماه مبارک رمضان -(خسته ام از همه اِبرازِ پشیمانی ها) خسته ام از همه اِبرازِ پشیمانی ها
میخورم چوب از این تَرکه ی نادانی ها

هر چه پُل پشت سرم بود خرابش کردم
حال من ماندم و این وسعت ویرانی ها

قفس نفس مرا از نفس انداخته است
بال و پَر بسته ام و همدمِ زندانی ها

عُمرِ من سر شده و معصیت اندوخته ام
بندِ پایم شده این بی سروسامانی ها

گوشِ من کَر شده و غرقِ گناهان شده ام
با خودش برده مرا سیل هوسرانی ها

پایِ این توبه ی من مُهر قبولی نخورد
ضامنم گر نشود شاهِ خراسانی ها

  • پنج شنبه
  • 18
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 14:09
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر مناجاتی ماه مبارک رمضان -(چون کبوتر به دست تو ،چشمم!) * محمد کابلی

1319

شعر مناجاتی ماه مبارک رمضان -(چون کبوتر به دست تو ،چشمم!) چون کبوتر به دست تو ،چشمم!
در حرم آب و گندمم عشق است
و به عشق تو،هشتمین خورشید!
روزه ی روز هشتمم عشق است

  • پنج شنبه
  • 18
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 14:25
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 رضا ترابی گیلده

مناجات ماه رمضان -( ای خالق پاینده ام با نام تو من زنده ام) * رضا ترابی گیلده

438

مناجات ماه رمضان -(  ای خالق  پاینده ام  با نام تو  من  زنده ام) .

ای خالق پاینده ام

با نام تو من زنده ام

بهر گدایی آمدم

نزد تو سر افکنده ام

بر من نگاهی میکنی

چون بنده ی درمانده ام

با این همه بار گناه

می ترسم از آینده ام

اکنون که مهمانت شدم

نام تو امشب خوانده ام

با آن قلم های کَرَم

پاکش کُنی پرونده ام ؟

خود گفته ای توبه کنی

من خالق بخشنده ام

من آمدم توبه کنان

بار دگر شرمنده ام

در روی من وا می کنی

دردم مداوا می کنی

سوی تو جانان آمدم

مانندِ مهمان آمدم

از درد خود بر درگهت

امشب ثناخوان آمدم

بنگر تو این حال مرا

جانا پریشان آمدم

باشم خجل در نزد تو

با کوه عصیان آمدم

عمرم شده صرف گناه

با چشم گریان آمدم

بهر ضمانت نزد تو

با جلد قرآن آمدم

ردم مکن جان تراب

از دل پشیمان آمدم

#رضا_ترابی_گیلده

  • پنج شنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 11:11
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر وداع با ماه مبارک رمضان -(بخشید و چه خوب غرقِ تغییر شدم) * مرضیه عاطفی

440

شعر وداع با ماه مبارک رمضان -(بخشید و چه خوب غرقِ تغییر شدم) بخشید و چه خوب غرقِ تغییر شدم
مانند حصیرِ کهنه تعمیر شدم

دل کندنم از ماه خدا دشوار است
بسکه سرِ این سفره نمک گیر شدم!

  • شنبه
  • 3
  • خرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 05:48
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

وداع با ماه مبارک رمضان -(چشمم به دستان تو که بخشنده باشد) *

1245

وداع با ماه مبارک رمضان -(چشمم به دستان تو که بخشنده باشد) #وداع_با_ماه_مبارک_رمضان

دارد به آخر می رسد این ماهِ رحمت
چشمم به دستانِ تو که بخشنده باشد
هر چند میدانم تو می بخشی در این ماه
هر دل که از حُبِ علی آکنده باشد!

#هستی_محرابی

  • شنبه
  • 3
  • خرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 14:05
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

رمضان الوداع -(رو به پایان رفت ماهِ میهمانی، حیف شد) * مرضیه عاطفی

515

رمضان الوداع -(رو به پایان رفت ماهِ میهمانی، حیف شد) رو به پایان رفت ماهِ میهمانی، حیف شد
رفت از دستم طعام آسمانی، حیف شد

جمع شد این سفره با دستانِ پاک عید فطر
رفت دیگر شب به شب یاری رسانی، حیف شد

بیشتر میرفت دستِ خالی ام بر کار خیر
میرساندم بر ضعیفان لقمه نانی، حیف شد

افتتاح و خط به خط قران چه بی صبرانه رفت
روز و شب های مفاتیح الجنانی، حیف شد

لذّتِ «احیا» گذشت و «قدر» را نشناختم
رفت تا یکسالِ دیگر! عمرِ فانی، حیف شد

باز شد ابلیس از زنجیر! سفره جمع شد
بسته شد با مغفرت این میزبانی، حیف شد

نفْسِ سرکش را پس از این، رام خواهم کرد! چون-
بر زمینم زد! زمان رفت و جوانی، حیف شد

شد تمام خانه ها هیئت! چه با غربت گذشت...
روضه های بی ریا، اشک نهانی، حیف شد!

#أللهم_صل_علی_محمدوآل_محمدوعجل_فرجهم
#أللهم_عجل_لولیک_ٱلفرج
#بعلی_ع_إلهی_العفو
#مرضیه_عاطفی

  • شنبه
  • 3
  • خرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 17:17
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

وداع با رمضان -( ماه خوب خدا خدا حافظ) * کمیل کاشانی

324

وداع با رمضان -( ماه خوب خدا خدا حافظ) ماه خوب خدا خدا حافظ
بهترین لحظه ها خدا حافظ

رمضان الکریم ، ماه دعا
از تو تا عرش ، باز ، راه دعا

فرصت ناب «ربنا» بودی
با دلم درد آشنا بودی

سفره ی «افتتاح» گستردی
میهمان را به وجد آوردی

با «ابوحمزه»ات صفا کردیم
شب قدر تو التجا کردیم

سَحرت سِحر دلربایی داشت
عطر امید و آشنایی داشت

از کبیر و صغیر بر لب ما
ذکر «جوشن کبیر» بر لب ما

جرعه نوش از زلال کوثر نور
غرق در جلوه ی مکرر نور

روح ما زیر سایه ی قرآن
مست از آیه آیه ی قرآن

با تو بودن چقدر زیبا بود
پر گشودن چقدر زیبا بود

پر کشیدیم تا خدا در تو
لذتی داشت التجا در تو

روضه خواندیم ، زمزمه کردیم
در عطش یاد علقمه کردیم

حیف شد روزها چه زود گذشت
سازها سوزها چه زود گذشت

می روی تا دوباره سال دگر
نوبت عشق و شور و حال دگر

اشک گرم «کمیل» جاری شد
لحظه ی سخت بیقراری شد

رمضان می روی خدا حافظ
روح و جان می روی خدا حافظ

  • چهارشنبه
  • 1
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 00:52
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

وداع با رمضان -( دل تا به خودش آمد و فهمید ، زمان رفت) * کمیل کاشانی

379

وداع با رمضان -( دل تا به خودش آمد و فهمید ، زمان رفت) دل تا به خودش آمد و فهمید ، زمان رفت
چون تیر که از چله ی تقدیر کمان رفت

" اوقات خوشی بود که با دوست به سر شد"
سی روز و شب وصل که چون برق جهان رفت

یک ماه به لطف نفس گرم مناجات
از دوش دل خسته ﯼ ما بار گران رفت

سیراب شد از کوثر تسبیح ، نفس ها
زنگار هوی و هوس از جوهر جان رفت

صد حیف ندانست دلم قدر شب قدر
تا فیض ابوحمزه و اشک و هیجان رفت

خورشید که از پرده ی شوال در آمد
تا سال دگر فرصت ماه رمضان رفت

با آمدنش غلغله افتاد در افلاک
با رفتن او رونق بازار جهان رفت

آن ماه که در مرحله ی وصف فراتر
از دایره ی شعر و معانی و بیان رفت

  • چهارشنبه
  • 1
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 00:54
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

مناجات ماه مبارک رمضان -( خبر آمد خبری تازه میان راه است) * ناشناس ؟؟؟

400

مناجات ماه مبارک رمضان -( خبر آمد خبری تازه میان راه است) خبر آمد خبری تازه میان راه است
سرخوش آن دل که ز مقصود خبر آگاه است

سرزده ماه خدا سفره حق باز شده
تابش رحمت بی حدِّ حق آغاز شده

ساحل دیده ی آلوده ی ما دریا شد
موقع بندگی و نوکری و نجوا شد

پر فضیلت تر از این ماه ندیدم هرگز
با کرامت تر از این شاه ندیدم هرگز

در شب پانزدهم وارث مولا آمد
حضرت اکرم و اعظم ، شهِ والا آمد

پسر فاطمه ی امّ ابیها آمد
شرف الشّمس زمین ، قبله ی دلها آمد

پسر ارشد مولاست چو قرص قمر است
وسط معرکه ی جنگ مثال پدر است

یا رب از یُمن قدوم حسن ابن حیدر
برسان ناجی و محبوب دل کل بشر
شاعر:علی ساعتچی خورشید

  • شنبه
  • 4
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 15:59
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

وداع با ماه مبارک رمضان -(دارد غروب ماه خدا می رسد رفیق) * حبیب باقرزاده

344

وداع با ماه مبارک رمضان -(دارد غروب ماه خدا می رسد رفیق) دارد غروب ماه خدا می رسد رفیق
پایان اشک و سوز و نوا می رسد رفیق

تا اینکه ماه لطف خدا می شود تمام
اتمام کار اهل بکا می شود رفیق

ماه خدا تجلی پرواز بنده است
پایان پر زدن به هوا می رسد رفیق

قطع یقین بدان که در این ماه؛ عاقبت
با افتخار عیدی ما می رسد رفیق

فردا گدا برای گدایی کجا رود؟
پایان کار شاه وگدا می رسد رفیق

این گریه های ما به خدا بی نتیجه نیست
برگ ضمانتی ز رضا می رسد رفیق

هرکس که راه وشیوه اوخط رهبری است
محشر به خدمت شهدا می رسد رفیق

هم عاقبت به خیرو هم اینکه شود عزیز
هر کس به محضر علما می رسد رفیق

باور کنید با نظر لطف فاطمه
روزی برات کرب و بلا می رسد رفیق

بعد از سه ماه گریه برآن شاه تشنه لب
باز این چه نوحه وچه عزا می رسد رفیق

  • یکشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 22:15
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمد فردوسی

وداع با ماه مبارک رمضان -(وقت جدایی من و ماه صیام شد) * محمد فردوسی

361

وداع با ماه مبارک رمضان -(وقت جدایی من و ماه صیام شد) وقت جدایی من و ماه صیام شد
یعنی غروب طلعت این بار عام شد

دارد بساط ماه خدا جمع می شود
آه درون سینه ی ما مستدام شد

توشه برای روز جزا برنداشتم!
فرصت گذشت و خوشه ی عمرم تمام شد

یادش به خیر...سوز مناجات نیمه شب
وقتی که با خدا دل ما هم کلام شد

یادش به خیر...لحظه ی افطار...تشنگی
نام حسین گفتن ما التزام شد

دست ادب به سینه نهادم به سوی او
اشکم روان و ذکر لبم اَلسَّلام شد

وای از دمی که خنده ی کوفی جماعتان
بر زخم بی شمار تنش التیام شد

هر کس به نوبه ی خودش از او بها گرفت
وقتی میان قتلگهش ازدحام شد

  • سه شنبه
  • 4
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 12:49
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 وحید محمدی

وداع با ماه مبارک رمضان -(سفره دارد جمع می گردد،گدا را عفو کن) * وحید محمدی

461
-1

وداع با ماه مبارک رمضان -(سفره دارد جمع می گردد،گدا را عفو کن) سفره دارد جمع می گردد، گدا را عفو کن
باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کن

دیگر از این توبه ها دارم خجالت می کشم
یا رب این شرمنده غرق خطا را عفو کن

بر در این خانه من بهر امیدی آمدم
پس، نگیر از من تو این حال و هوا را، عفو کن

دست خالی آمدم، با دست خالی می روم
یا کریم این روسیاهِ بی نوا را عفو کن

پیش مردم آبروی بنده ات را حفظ کن
خوب و بد، در هم بخر، ای یار، ما را عفو کن

جان آقای خراسان، جان سلطان غریب
هم وطن های علی، موسی الرضا را عفو کن

من گنهکار و تویی غفار، یا رب الحسین
جان اربابم بیا این بنده ها را عفو کن

بوده ام این روزها مصداق فابک للحسین
گریه کن های غم کرببلا را عفو کن

جان آن که دست و پا می زد به زیر تیغ و تیر
حُرّ توبه کرده ی بی ادعا را عفو کن

  • سه شنبه
  • 4
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 12:54
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

ورود رمضان -(برخیز موذن سحری وقت اذان است) * ناشناس ؟؟؟

345
1

ورود رمضان -(برخیز موذن سحری وقت اذان است) بر خیز موذن سحری وقت اذان است
تسبیح بخوان خلقت هستی ز از آن است

بیدارِ شبی بهرِ مناجات خدایی
سجاده فکن رویت ماه رمضان است

این سرّ خدایی چو به تصویر سحرگه
از دل نگه انداز چه حاجت به بیان است

(بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه)
در کُنج گلستان حقیقت که عیان است

روییده ز خاک سیه آیات الهی
از حکمت زیبای خداوند جهان است

پرهیز گنه کن که جهان آیت حق است
دانی که خدا در همه ی کون مکان است؟

ذکر سحری بانگ خروس است به گیتی
بر خیز و نگر عالم هستی چه فغان است

ارزانی نعمت اثری این همه از اوست
گر سجده نیفتی ثمراش راه عنان است

بگشا و ببین دفتر اعمال شبان را
شاهد به عمل قصه موسی و شبان است

ماهی که گشود است در آن سفره رحمت
هر سال گذر جوهر اعلای زمان است

این ماه چه گویم من از این لیله قدراش
موعود شهادت بسر پیر مغان است

مقبول خدا میشود اعمال خدایی
اعمال خدایی هدف اش راه جنان است

وین قطعه ز پورآذر و درسی ز حقیقت
جو تا که بهشتی شدنت کار گران است

  • دوشنبه
  • 10
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 23:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 زعفر آزادمهر شیخ درآبادی

رمضانیه -(رمضان گلدی گینه ذکر و دعا باشلاندی) * زعفر آزادمهر شیخ درآبادی

307

رمضانیه -(رمضان گلدی گینه ذکر و دعا باشلاندی) رمضان گلدی گینه ذکر و دعا باشلاندی
طلب مغفرت و حمد و ثنا باشلاندی

باب توبه آچیلوب ، خلق گنهکار ، گلون
عفو و بخشندگی جرم و خطا باشلاندی

بوآین حرمتی چوخدی بلی اون بیرآیدان
چونکه محبسده عزازیــل قالا، باشلاندی

غل و زنجیرده حق،بنده سالوب شیطانی
یوخدی اِغوا ائدن انسانی صفا باشلاندی

کیم گناه ائتسه اونی وسوسه ابلیس ایتمور
اوزی شیطاندی اونا قهر خدا باشلاندی

تانیجاق اهل گناهی اوزاق اول، شیطاندی
غضب خالق اونی چکسون اوتا باشلاندی

قُل اَعُوذی اوخی سن ایسته مدد الله دان
سوره ی ناس بئله شرح اولونا باشلاندی

آیه ی آخره باخ ، جِنَّه وَ النّاس گلوب
همان انساندی اونا اوتدی جزا باشلاندی

  • سه شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 22:32
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

رمضانیه -(مژده ای دل که دوباره رمضان می آید) * محمد هوشمند

338

رمضانیه -(مژده ای دل که دوباره رمضان می آید) مژده ای دل که دوباره رمضان می آید
مژده مغفرت و بوی جنان می آید

به خطاکار و گنهکار بگو باز آیید
که زحق رحمت بیحد و کران می آید

وقت افطار امان می دهد از خوف سقر
بوی جنت سحر از صوت اذان می آید

خواب این ماه عبادت نفسش تسبیح است
توبه مقبول و به دل روح و روان می آید

توبه بنما شب قدر و برکاتش دریاب
ابر رحمت بسوی اهل جهان می آید

هر که با اشک ندامت شب خود صبح کند
صبحدم شاد و خرامان و جوان می آید

هر که شد بنده حق مزد خود از حق گیرد
روز محشر که شود خنده کنان می آید

  • سه شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 22:36
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

وداع با ماه خدا -(ميرود ماه صيام و ز شما جا ماندم) * مرتضی مظاهری

299

وداع با ماه خدا  -(ميرود ماه صيام و ز شما جا ماندم) ميرود ماه صيام و ز شما جا ماندم
آه ، از قافله ي ماه خدا جا ماندم

دم هر سفره ي افطار به خود میگفتم
مثل هر روز از آن يار چرا جا ماندم

سر خوبان تو گرم است به یارب یارب
از مناجات ، منِ سر به هوا جا ماندم

شد نصيب من از اين ماه فقط جوع و عطش
اي خدا حيف که از فهم دعا جا ماندم

نيمه شبهاي دعا ياد رفيقان کردم
خوردم افسوس چرا از شهدا جا ماندم

عیدی فطر مرا کرببلا قسمت کن
دوستان رفته و من از رفقا جا ماندم

گفت يک پير سه ساله دل شب با مادر
بخدا خسته شدم از اسرا جا ماندم

دور از چشم پدر موي سرش زجر کشيد
ناله زد با دل خون یا ابتا جا ماندم

  • دوشنبه
  • 1
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 15:08
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد