رضای دلم رضای حسین ، ز کودکیم مبتلای حسین
به سینه زنم برای حسین ، برا غم کربلای حسین
از این همه غربت خدا چه کنم
غم است عزا عزای حسین ، حرم شده ماتم سرای حسین
چه هدیه کنم به پای حسین ، دو دست گل من فدای حسین
از این همه غربت خدا چه کنم
بنگر طفلانم را، چشم گریانم را
خود رنجانم را می گیرم
بنگر حال زارم، اشک از خون می بارم
از این غربت دارم می میرم
ثارالله سالار زینب
نه این دو فقط خودم به فدات ، اجازه بده زینب که برات
بمیره حسین بمیره به پات ، چه میشه که باشم من از شهدات
بیا برادر اجازه بده
نفس بده تا که دم بزنم ، به جانب میدان قدم بزنم
یه لشکری و به هم بزنم ، کنار اباالفظل علم بزنم
بیا و به خواهر ا
- شنبه
- 18
- مرداد
- 1393
- ساعت
- 05:43
- نوشته شده توسط
- علی