یار بیمار علی هستی به هر دردی طبیبم
در کنار بسترت در ناله ی أمّن یجیبم
در بغل زانو بگیرم ـ تو دعا کن من بمیرم
بی تو ای آرام جانم ـ من غریب و بی نشانم
می چکد اشکم به دامان ـ فاطمه جان فاطمه جان
کوثر قرآن من ـ مادر طفلان من
من از تو ممنونم اگر پیشم بمانی
با تو دارم گفتگو ـ دارم امشب آرزو
برخیزی و با من نماز شب بخوانی
بعد تو ای آفتابم ـ من سلام بی جوابم
می روی با رفتن خود ـ می کنی خانه خرابم
فاطمه جان فاطمه جان
کشتی بشکسته ی من از چه رو پهلو گرفتی
تو مرا کشتی ز خجلت بس که از من رو گرفتی
ای خزانی لاله ی من ـ یار هجده ساله ی من
چشم خودرابسته ای تو ـ گویی ازمن خسته ای تو
می چکد اشکم به دامان ـ فاطم
- سه شنبه
- 27
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 13:11
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار