شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس
 اصغر چرمی

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( چنديست خنده بر لب اين مو سپيد نيست ) * اصغر چرمی

2705
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( چنديست خنده بر لب اين مو سپيد نيست ) چنديست خنده بر لب اين مو سپيد نيست
اما به ماندن گل خود نا اميد نيست
كم گريه كن دل همه عالم كباب شد
بانو ، كمك ز اشك برايت مفيد نيست
گفتم كه كار خانه مكن خوب مي شوي
انگار ، درد بازو و پهلو شديد نيست
با رفتن تو دشمن مان شاد مي شود
مرگت مگر كه آرزوي آن پليد نيست؟
زهرا به جان همسر خود رحم كن نرو
مرگ علي ز داغ فراقت بعيد نيست
گفتند:مرگ فاطمه ات علتي نداشت
نفرين بر آن كسي كه بگويد شهيد نيست
انگار قبر مخفي حضرت قلوب ماست
در بين شيعيان حرمش ناپديد نيست

شاعر : اصغر چرمی

  • یکشنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 12:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( مادر نگو که حال تو بهتر نمی شود ) * عباس احمدی

2983
2

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( مادر نگو که حال تو بهتر نمی شود ) مادر نگو که حال تو بهتر نمی شود
بی گریه بعد تو شب ما سر نمی شود
دیشب دوباره آن زن همسایه طعنه زد:
این اشک ها برای تو مادر نمی شود
گفتم: طبیب، مادرمان خوب می شود؟
با سر اشاره کرد که دیگر نمی شود
مادر ببین برای خودم خانمی شدم
دیگر غریب، بعد تو حیدر نمی شود
داغ تو بُرد تاب پدر را اگر نه صد
لشگر حریف فاتح خیبر نمی شود
بی مرغ عشق خانه مان سرد و ساکت است
کوچه بدون یاس، معطر نمی شود

شاعر : عباس احمدی

  • یکشنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 12:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( از آن روزی که سوزاندند باغ خانه مارا ) *

2639

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( از آن روزی که سوزاندند باغ خانه مارا ) از آن روزی که سوزاندند باغ خانه مارا
به جز غم کس نمی گیرد سراغ خانه مارا
نه ایوب ونه یعقوب ونه ابراهیم ونه یحیی
کند یکدم تحمل درد و داغ خانه مارا
شود هرچند سوزش بیشتر کمتر شود نورش
چه طوفانی فکند از پا چراغ خانه مارا
چه جای شکوه زین مردم که گرداندند روازما
چرا سلمان نمی گیرد سراغ خانه مارا

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( کوچه باریک شد و بد به دلم شور افتاد ) * سینا امینی

3977
2

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(  کوچه باریک شد و بد به دلم شور افتاد ) کوچه باریک شد و بد به دلم شور افتاد
سایه ابر سیه بر روی آن نور افتاد ...
وای این کوچه چرا این همه تاریک شده ...
مادرم زود برو ... کوچه چه باریک شده
تیره و تار شده حال و هوای کوچه
مردم آزار شده حال و هوای کوچه ...
ناگهان چشم من افتاد بر آن دیو بزرگ
سوی ما آمد و اِستاد همان ثانی گرگ
تا نگاهم سویش افتاد فقط ترسیدم ...
نعره زد ... سرخ شد و من به خودم لرزیدم
ناگهان پنجه خود را به روی ماه کشید
مادرم در وسط کوچه فقط آه کشید
مادرم نقش زمین شد به غرورم برخورد
قسمتش سیلی کین شد ... به غرورم برخورد
از سر و پای وجودم ... به غرورم برخورد
کودکی بیش نبودم به غرورم برخورد ...
وسط کوچه چرا مادر من سیلی خورد
چا

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( نام زهرا یک جهان معنا بود ) *

4522
4

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(  نام زهرا یک جهان معنا بود ) نام زهرا یک جهان معنا بود
نام زهرا احسن الاسما بود
نام زهرا مشتق از نام خداست
زینت کرسی وعرش کبریاست
نام زهرا ذکر اهل دل بود
نام زهرا حل هر مشکل بود
نام زهرا یک مدینه ماتم است
داستان رنج های عالم است
نام زهرا نام یار حیدر است
یاوری که بین دیوار ودر است
نام زهرا نام غمناکی بود
من بمیرم چادرش خاکی بود
نام زهرا نام یک دلخسته است
صاحب یک پهلوی بشکسته است

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( دیشب که در دامان پیغمبر نشستی ) *

3197

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( دیشب که در دامان پیغمبر نشستی ) دیشب که در دامان پیغمبر نشستی
با رفتن خود قلب حیدر را شکستی
رفتی مرا با رفتنت آواره کردی
رفتی مرا با رفتنت بیچاره کردی
بانو برایت شوهر خوبی نبودم
شرمنده ام از تو گل یاس کبودم
ای وای من در زیر بار غم خمیدی
بعد از پدر از زندگی خیری ندیدی
نُه سال خانم خنده هایت خاطرم هست
دست رئوف و مهربانت خاطرم هست
زهرای من تنها رفیق نیمه راهم
رفتی و دیگر فاطمه بی تکیه گاهم
در شهر پیغمبر دگر یاری ندارم
بعد از تو دیگر من طرفداری ندارم
حالا بیا تا غربت ما را ببینی
در کوچه ها سردار تنها را ببینی
من ماندم و یاد نماز هر شب تو
من ماندم و دلواپسی زینب تو
من ماندم و پیراهن نور دو عینت
من مانده ام با تشنگی های حسینت

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( بتاب ای ماه امشب در سرای غمسرای من ) * مرحومه بانو فقیه زاده

2989

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( بتاب ای ماه امشب در سرای غمسرای من ) بتاب ای ماه امشب در سرای غمسرای من
که تاریک است وبی روح است بی زهرا سرای من
بخوان قرآن برایم سوره کوثربه نام رب
که با صوتت قرین گردد همی سوزو نوای من
شنواز غربت زهرا زبعد رحلت بابا
که دربیت الحزن گرید برای غصه های من
ملک نازل به زهرا شد عطا بنمود مصحف را
خبرداد ازهمه سرّجهان دارا لشفای من
به محراب می درخشید اسوه ی عترت
شب ظلمت منور شد به نور مه لقای من
همی رسوا نموده دشمن بد سیرت خود را
به جنگ سردومخفی کفن ودفنش در سرای من
علی محرم ندارد بعد زهرا تا بگوید رازدل بااو
به چاه تیره سررامی برد مشگل گشای من
زسوزدردوهجرانش مثال شمع می سوزم
پرید ازدست ورفته یار پرمهرووفای من
مدینه کو پرستویی که من بال

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( کاش من هم ،جای زهرا ،سرخِ سیلی می‌شدم ) * فاطمه خمسی

2610
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( کاش من هم ،جای زهرا ،سرخِ سیلی می‌شدم ) کاش من هم ،جای زهرا ،سرخِ سیلی می‌شدم
کاش مرهم ،یا دوایِ روی ِنیلی می‌شدم
آتش نمرود گر،بردرگلستان می‌شدش
کاش من هم ،شبنمی‌بریاس سوزان می‌شدم
آسمان آن شب اگر تارو غبار آلوده بود
کاش من هم ،قطره ای برآن بیابان می‌شدم
خشکسالی بوداگر،آبی نبود برآتشی
کاش من هم ،کوثر جاری باران می‌شدم
غنچه‌ها گرد شقا یق ،حلقه ای گلگون زدند
کاش من هم ،نم نمی‌برآن گلستان می‌شدم
ناله ی مادراگر،آه یتیمان راشنید
کاش من هم ،دردشان را گاه درمان می‌شدم
صوت قرآن علی ،بادست بسته جان گرفت
کاش من هم ،همنوای صوت قرآن می‌شدم
فاطمه گرهست نامی‌برزبان وجان من
کاش من هم از گنهکاری پشیمان می‌شدم

شاعر : فاطمه خمسی

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( «بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت ) *

3379
3

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( «بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت ) «بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت
اندر آن شور و نوا خوش ناله های زار داشت»/
باغبان رفت و دل بلبل به گل خوش گشته بود
گرچه از هجر جگرسوزش دلی غمبار داشت/
دشمن پرکینه اما نقشه های بد کشید
زین پس او با بلبل و با گل دوچندان کار داشت/
بار اول سیلی خصمانه ای بر گل بزد
بعد ازآن رخسار گل، ردها ز جای خار داشت/
بار دیگر غنچۀ نشکفته را پرپر نمود
آخر او از ساحت گل نفرتی سرشار داشت/
وحشیانه با لگد می زد که در را وا کند
کی ابا از میخ در یا زبری دیوار داشت/
باغبان صدها سفارش از برای گل نمود
برگ گل کی نسبتی با تیزی مسمار داشت/
بار دیگر آتشی از جان خود بیرون کشید
قصد سوزانیدن گل با همه گلزار داشت/
بعد از آن ه

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( هر چند که اتهام در معلوم است ) * علیرضا قاسم نژاد

2353
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( هر چند که اتهام در معلوم است ) هر چند که اتهام در معلوم است
از آتش و دود ، این فضا مسموم است
پهلوش میان در و دیوار شکست
دیوار هم اندازه ی در محکوم است

شاعر : علیرضا قاسم نژاد

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر فرخنده

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( ای مادر حسین کجا میروی بمان ) * امیر فرخنده

3113
4

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( ای مادر حسین کجا میروی بمان ) ای مادر حسین کجا میروی بمان
داری به پیشگاه خدا میروی؟ بمان
دارد حسن برای شما گریه میکند
حیدر بزرگ خانه چرا گریه میکند؟
ای بهترین بهانه تنهایی علی
آرام میشوی بری جان من ولی...
دیگر علی بدون تو اینجا نمیشود
زهرا نرو غزیز من ، حالا نمیشود...؟
از بعد تو سلام علی بی جواب شد
رفتی که خانه تو به رویش خراب شد
مادر ز بعد رفتنت حالم خراب شد
بر راس زینب تو دو عالم خراب شد
حالا که گیسوان مرا شانه میزند؟
ساکت.... !! کسی لید به در خانه میزند
وای الامان زلحظه آخر که پشت در
سرباز جنگی آمد و مادر به پشت در
با محسن اش به پشت در و آنطرف که صد
سرباز جنگی آمده هی میزند لگد
آتش کشید خانه و کاشانه ی تورا
آتش کشید و ر

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( ماسوا ریزه خور خوان عطای فاطمه است ) *

2829

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( ماسوا ریزه خور خوان عطای فاطمه است ) ماسوا ریزه خور خوان عطای فاطمه است
خلقت عالم تمامی از برای فاطمه است
حق زمام آفرینش را به دستش داده است
گردش کون و مکان در زیر پای فاطمه است
آنچنان که هست زهرا بر رضای حق رضا
حق رضا باشد بر آنچه در رضای فاطمه است
مرتضی دست حق و زهرا بود ناموس حق
پرده دار فاطمه دست خدای فاطمه است
ما در این دنیا همه از ساکنین جنتیم
جنت الاعلای ما بزم عزای فاطمه است
بر خدای کعبه سوگند می خورم کز کعبه هم
احترامش برتر است آن دل که جای فاطمه است
لطف زهرا بود ما را نوکر ارباب کرد
آری هرکس شد حسینی از دعای فاطمه است
در صف روز جزا چون کور محشورند خلق
دیده ما روشن از نور ولای فاطمه است
فاطمه چون مُحرم است و کعبه او مرتض

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( تو در بیت ولایت بعد مادر مادری زینب ) *

2827
2

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( تو در بیت ولایت بعد مادر مادری زینب   ) تو در بیت ولایت بعد مادر مادری زینب
تواز طفلی امیرالمؤمنین را یاوری زینب
به دست کوچک خود پاک کن اشک از رخ بابا
عزیزم هرچه باشد توعلی رادختری زینب
مبادا تشنه بر بالش گذارد سر، حسین من
تو ازامشب براو هم مادری هم خواهری زینب
ببخش این روزها گر در بغل نگرفتمت مادر
تو بهتر از همه واقف ز حال مادری زینب
من ار تنها شدم بودی تو تنها یاورم اما
تو بعد از مادرت از مادرت تنهاتری زینب
مدینه سنگر فریاد من گردید و می بینم
تو در دروازة کوفه مرا همسنگری زینب
حسینم روز عاشورا شود تنها و می دانم
تو تنها در دل دشمن بر او یک لشکری زینب
اگر من خطبه خواندم چون رسول الله می بینم
تو در روز خطابه ذوالفقار حیدری زینب
مرا

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( می نالد و بین بسترش تبدار است ) *

2466
0

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( می نالد و بین بسترش تبدار است ) می نالد و بین بسترش تبدار است
ای اهل مدینه مادرم بیمار است
در شهر شما اجر رسالت آیا
سیلی و غلاف و ضربه مسمار است
هر رزو کنار بستر مادرمان
یک دیده ما اشک و یکی خونبار است
شبها که به خانه گرم خوابید همه
تا صبح ز درد پهلویش بیدار است
یک لحظه نفس کشیدن آیا دانید
با سینه بشکسنه چقدر دشوار است
از ضربه پر شراره سیلی تان
گویا که هنوز دیدگانش تار است
از بسکه به مادرم رساندید آزار
از زندگی خویش دگر بیزار است

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( ز بعد آنکه ببستند دست حیدر را ) *

2424
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( ز بعد آنکه ببستند دست حیدر را ) ز بعد آنکه ببستند دست حیدر را
به پیش دیده ساقی زدند کوثر را
یکی به ضرب غلاف و یکی به ضرب لگد
جدا جدا همه چیدند یاس پرپر را
به تازیانه و سیلی ندیده هیچ امت
که احنرام کتتد دختر پیمبر را
چهار کودک زهرا چو بید لرزیدند
چو در برابرشان می زدتد مادر را
اگر که بود بنا مادری زمین بخورد
چرا نبرد یکی زان میانه دحتر را
نبوذ غنقذ اگر بین کوجه ها زهرا
نمی گداشت ز خانه برند حیدر را
اگرچه ظلم نمودند ولی دگر اینجا
ز روی سر نکشیدتد هیچ معجر را
ولی سلام خدا بر روئس مکشوفه
که سوخته غمشان قلب های مضطر را

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( لطـیف خــانهء مـن ، نازنیــن مـن، بانــــو ) * رسول ملکی

2535

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( لطـیف خــانهء مـن ، نازنیــن مـن، بانــــو ) لطـیف خــانهء مـن ، نازنیــن مـن، بانــــو
میــــان خانـه مـــرو راه بـر روی زانـــو
حریف دشمن من گشته ای نه در خانه
میان کوچه و بازار و مسجد و هرسو
بیا و روی مگیر از من ای حبیبهء من
به من بگو که چرا اینچنین شدی کم رو
ز بس که غربت تو دلخراش و جان کاه است
شبانه بردمت از خانه ، ای گل شب بو
چراغ خانهء من ، روشنای چشم منی
بیا و جان حسن اینچنین مزن سوسو
نود شب است که در خانه گوشه گیر شدی
ز زخم ســـینه و پهــلو و صــورت و بـــازو
تو خـــانه دار تــرین مــــادری ولـی زهـــرا
بیـــا و دست مبـر ایـن سـری تو بر جــارو
نگاه های دم آخرت پر از حرف است
چرا تو خیره شدی اینقدر به زیر گلو
میان مجلسشان یک حرامی

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( وای ای پدر چه گویمت از ماجرای شمر ) * رسول ملکی

2613
2

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( وای ای پدر چه گویمت از ماجرای شمر ) وای ای پدر چه گویمت از ماجرای شمر
میلرزد این تنم به خدا از صدای شمر
طعــنه شنــیده ام ز تمــــام حرامیـــــان
سخت است هرکدام ولی خنده های شمر
مثــــل تمـــام پیکــر تو رفت چــــــادرم
مابیــن قتله گـــاه تو در زیــر پای شمر
در راه گیسوان تو می ریخت بر زمین
لعنت به خولی و انس و پنجه های شمر
انگشتر و عبا و قبای پدر که هیچ
عمه ببین ردای پدر شد ردای شمر
بی حرمتی شد از همه سو بر تن تو، آه

هر لحظه اش عذاب ولی لحظه های شمر

شاعر : رسول ملکی

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و مصیبت حضرت زهرا (س) -( ای بهار عطوفت ای زهرا ) * سید محمد میر هاشمی

4140
4

شعر  مدح و مصیبت حضرت زهرا (س) -(     ای بهار عطوفت ای زهرا  ) ای بهار عطوفت ای زهرا
ای شهید محبت ای زهرا
مشعل عاشقی ز تو روشن
ای چراغ هدایت ای زهرا
رحمت واسعه تو می باشی
بی کران ، بحر رحمت ای زهرا
عشق تو می رهاند انسان را
از حضیض مذلت ای زهرا
ای که همپایه ی نبی باشی
به مقام و به رتبت ای زهرا
کوچک از بهر قامت روحت
خلعتی نبوت ای زهرا
تا خدایی تو راه طی کردی
در مسیر حقیقت ای زهرا
تو خدایی ، پیمبری ؛ نه ، نه
ای امام کرامت ای زهرا
هیجده عالم وجودت را
هیجده دوره فطرت ای زهرا
منشا هر کمال و خیری تو
ای سراپا عنایت ای زهرا
علم کامل صحیفه ات باشد
ای سپهر فقاهت ای زهرا
چون تو در عالم جوانمردی
نیست یک با مروت ای زهرا
موج می زد همیشه در همه جا
در وجودت متانت ای زهرا

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 12:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( ای خسته ی دل خسته ی آزار کشیده ) * حسن لطفی

3544
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( ای خسته ی دل خسته ی آزار کشیده ) ای خسته ی دل خسته ی آزار کشیده
در پای علی زحمت بسیار کشیده
تو دست به رو داری ومن دست به خواهش
کار من و تو هر دو به اصرار کشیده
پیداست از این دست به جا مانده که زهرا
تا پشت در خانه سری زار کشیده
فهمیده ام از لمسی دستان تو،شانه
از بازوی افتاده ی تو کار کشیده
می ترسم از این آه،که این شیشه بریزد
بر سنگ زمین سینه ات انگار کشیده
تو چهره بپوشان ولی این کوچه به من گفت
این گونه ی پاشیده به دیوار کشیده
امید ندارم به خود از درد نپیچی
پهلوی تو بد جور به مسمار کشیده
من می نگرم بر توو می بینم از این شام
دستی نوه ات را سر بازار کشیده
انگار شبیه تو شدن جرم بزرگی ست
کار توو او هر دو به انظار کشیده
خون می چکد ا

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 13:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر بعد از شهادت حضرت زهرا(س) -( در اولین نمازِ غریبی بدون تو ) * محمود ژولیده

3258
1

شعر بعد از شهادت حضرت زهرا(س) -( در اولین نمازِ غریبی بدون تو ) در اولین نمازِ غریبی بدون تو
جز اشک غم نمانده نصیبی بدون تو
دست علی پس از تو بکاری نمی رود
دیگر نمانده هیچ شکیبی بدون تو
هر لحظه خاطرات تو را می کنم مرور
جز یاد تو که نیست طبیبی بدون تو
چادر نماز دختر تو می کُشد مرا
دارد عجب صدای نجیبی بدون تو
گاهی که پیش بستر خالی نشسته است
بر دخترت کجاست مُجیبی بدون تو
کار حسینِ تو ز تسلّی گذشته است
دارد حسن نوای عجیبی بدون تو
خیز و ببین که زندگی ام سخت درهم است
سخت است امتحانِ غریبی بدون تو
تابوت هم که آینۀ دق شده مرا
حیدر شده بلا زده بی بی بدون تو
در قتلگاه زندگی آسان نمی شود
تنها رَواست شیب خضیبی بدون تو
دیوار و در به جای همه حرف می زنند
دیگر نیاز نیست خط

  • سه شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( نظر لطف کریمان به گدا بیشتر است. ) * سید پوریا هاشمی

5574
5

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( نظر لطف کریمان به گدا بیشتر است. ) نظر لطف کریمان به گدا بیشتر است..
پس گدا دور و بر بیت شما بیشتر است
چون به این لقمه ی نان لطف خدا بیشتر است
سر این سفره یقین روزی ما بیشتر است..
سر این سفره نشستیم که نوکر باشیم
تا ابد زیر پر چادر مادر باشیم..
نمک نام تو در کام رطب میریزد..
جان فدایت که زنام تو ادب میریزد..
هرچه در ساغر این سوخته,رب میریزد
از تمسک به تو بانوی عرب میریزد
آسمانی شده ام گرچه زمینی بودم..
از همان روز ازل ام بنینی بودم.
بسته ی چادر تو دست گداها بانو
در طواف قدمت وسعت دریا بانو
حضرت فاطمه ی دوم مولا بانو
محرم راز دل زینب کبری بانو
ذکر خیر پسرت حل همه مشکل ها
تا ابد وقف تو هستند همه سائل ها
مثل هرروز دوباره جگرش میسو

  • سه شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و مرثیه حضرت زهرا(س) -( دانه وقتی می شود گندم معطر می شود ) * جعفر ابوالفتحی

3149
1

شعر مدح و مرثیه حضرت زهرا(س) -( دانه وقتی می شود گندم معطر می شود ) دانه وقتی می شود گندم معطر می شود
حال عاشق در مسیر عشق بهتر می شود
بی برو برگرد هر کس طی کند راه تو را
خلق و خویش رفته رفته مثل حیدر می شود
در ره حفظ ولایت دست و سر دادن کم است
حضرت زهرای اطهر یاس پرپر می شود
قلب ما را هم شرف دادند بر قلب همه
چون دخیل چادر خاکی مادر می شود
تا به روز حشر اشک گریه کن های بتول
با عنایات علی چندین برابر می شود
حال قنفذ ای خدا هر روز بهتر می شود
حال مادر ای خدا هر روز بدتر می شود
رفته رفته قنفذ ملعون درشت و فربه تر
رفته رفته مادرم ای وای لاغر می شود
مردها مردند بهر حضرت حیدر فقط
یک نفر زن در میان شهر سنگر می شود

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • سه شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( دیگر نمانده صبر و شکیبم نفس بکش ) * یاسر رحمانی

3727
2

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( دیگر نمانده صبر و شکیبم نفس بکش ) دیگر نمانده صبر و شکیبم نفس بکش
زهرا بمان که بی تو غریبم نفس بکش
قوت نمانده است به زانوی من ببین
رحمی کن ای معین و مجیبم نفس بکش
بنگر به لرزه ای که به دستم فتاده است
ای در هجوم فتنه حبیبم نفس بکش
درسینه مثل تو نفسم گیر کرده است
تا داغ تو نگشته نصیبم نفس بکش
من میروم مگر که طبیبی بیاورم
صبری کن ای یگانه طبیبم نفس بکش
بند آمده زبان من و خون سینه ات
دل خون زخمهای عجیبم نفس بکش
این جای دست کیست به گلبرگ یاس تو
کین سان زند به سینه لهیبم نفس بکش
خون مردگی کنج لبت می کشد مرا
ای حامی صبور و نجیبم نفس بکش
اصلا قرار اول ما اینچنین نبود
همپای هر فراز و نشیبم نفس بکش
***
دیگر کسی حریف یتیمان نمی شود
گفتی

  • سه شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( نقطه ی ثقل عنایات فقط مادر ماست ) * قاسم نعمتی

3259
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( نقطه ی ثقل عنایات فقط مادر ماست ) نقطه ی ثقل عنایات فقط مادر ماست
باب احسان و کرامات فقط مادر ماست
امة الله ولی سیده ی عالمیان
مادر شیعه و سادات فقط مادر ماست
همه شب پای ورم دار شهادت بدهد
روح طاعات و عبادات فقط مادر ماست
وصف آن زینت گوش و سر گردن این بود
برتر از هرچه مقامات فقط مادر ماست
گر خدا نور سماوات و زمین است به حق
جلوه ی کامل مشکات فقط مادر ماست
مرد اگر بود به والله که پیغمبر بود
وجه رب در همه حالات فقط مادر ماست
امتحان گشته ی حق صابره در هرچه بلا
منشاء سر موالات فقط مادر ماست
کربلا وسعت آن ضربه ی سیلی باشد
صاحب کل بلیات فقط مادر ماست
خون مسمار نشان سر نیزه دارد
قبله ی درد و مصیبات فقط مادر ماست

شاعر : قاسم نعمتی

  • سه شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محمد میرهاشمی

شعر بستر شهادت حضرت زهرا(س) -( آخرین نافله های سحرت کشت مرا ) * سید محمد میرهاشمی

3356
1

شعر بستر شهادت حضرت زهرا(س) -( آخرین نافله های سحرت کشت مرا ) آخرین نافله های سحرت کشت مرا
درد دل کردن تو با پدرت کشت مرا
ای قیامت قد و بالات ، قیامت کردی
این چه حالی است ؟ هلال کمرت کشت مرا
نبض من با تپش قلب تو همسو گشته
غصه داری دل پر شررت کشت مرا
فاطمه ، عمق نگاه تو ز غم لبریز است
غربت مخفی چشمان ترت کشت مرا
همسفر ، لحظه ی معراج تو نزدیک شده
دردمندانه وداع سفرت کشت مرا
ای پرستوی بهشتی مدینه ، زهرا
این که سوزانده عدو بال و پرت کشت مرا
فاتح خیبرم و صاحب تیغ دو سرم
غصه ی کوچه و اشک پسرت کشت مرا
یاس نیلی شده ی گلشن توحیدی من !
گل زخمی که نشاندی به برت کشت مرا
اولین دادرسی صف محشر از توست
دادخواهی تو از دادگرت کشت مرا

شاعر : سید محمد میرهاشمی

  • سه شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 08:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر روضه بستر حضرت زهرا(س) -( يك نيم رخت عجيب ، برده به قمر ) * محمود ژولیده

4076
0

شعر روضه بستر حضرت زهرا(س) -( يك نيم رخت عجيب ، برده به قمر ) يك نيم رخت عجيب ، برده به قمر
يك نيم رخت حجاب دارد چقدر
يك دست به ديوار گرفتي ، باشد
يك دست چرا مدام داري به كمر
چندين ثمر از تو باغبان ديد ولي
يك شاخه چرا به پشت در داد ثمر
بازو و غلاف كي تفاهم دارند
مسمار كجا و سينة مرغ سحر
امروز بمن عيان شده قول رسول
فرمود نيازي تو نداري به سپر
با دست شكسته اشك من پاك مكن
اي گوشة چشم زخمي ات پر ز گُهر
انگار خدا قنوت يك دستي را
مقرونِ اجابت تو كرده بهتر
اين خانه كه قتلگاه كوثر شده است
بهتر كه شود خراب بر سر ، حيدر!

شاعر : محمود ژولیده

  • سه شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 13:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( آيا حريم مادر ما خودبخود شكست ) * محمود ژولیده

3592
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( آيا حريم مادر ما خودبخود شكست ) آيا حريم مادر ما خودبخود شكست
قفل ضريح كوثر ما خودبخود شكست
اصلاً چه شد كه مادر ما زير در فتاد
پهلوي ياس پرپر ما خودبخود شكست
آخر كسي جواب دهد غنچه را كه كُشت
يا آخرين برادر ما خودبخود شكست
آيا سزاي مادر ما بود ناسزا
حيثيت پيمبر ما خود بخود شكست
از استخوان سينه صدا تا مدينه رفت
يعني تمام پيكر ما خودبخود شكست
صورت كه بي دليل بجايي نمي خورد
از اين شكستگي سرِما خودبخود شكست
فضه بيا كه كار ز كارش گذشته است
صوت رساي مادر ما خودبخود شكست
وقتي حريم چادر و معجر شكسته شد
حتي غرور خواهر ما خودبخود شكست
آري يگانه يار علي زير در كه ماند
دست امام و رهبر ما خودبخود شكست
ديروز درب قلعه خيبر شكست شکست
امروز د

  • سه شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 13:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( دوباره خون چکید از دست و بالت ) * حامد جولازاده

2886

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( دوباره خون چکید از دست و بالت ) دوباره خون چکید از دست و بالت

بیا تا که ببندم بازویت را

خبر دارم که پهلویت شکسته

نکن پنهان تو از من پهلویت را

اگر موی سرت آتش گرفته

خودم می بافم اصلا گیسویت را

سه ماهی میشود چیزی نپختی؟

عوض کردی چرا خلق و خویت را؟

دوباره حرف رفتن میزنی که..

بغل کردی دویاره زانویت را...

دعا کردم دوباره من ببینم

به دستانت گرفتی جارویت را

همه در کوچه ها با طعنه گفتند

تو بودی و کسی زد بانویت را؟

تو رفتی و نشستم کنج خانه

به ذهنم میکشیدم ابرویت را.

شاعر : حامد جولازاده

  • چهارشنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 12:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( بگو با من جرا مادر چنين چشمان تر داري ) * مهدی عظیمی

2836
2

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( بگو با من جرا مادر چنين چشمان تر داري ) بگو با من جرا مادر چنين چشمان تر داري
چرا يك دست بر ديوار و دستي بركمرداري
نمي گويي حديث ميخ ودر با من ،مگو اما
نشاني ديده ام از تو كه بر ديوارو در داري

شاعر : مهدی عظیمی

  • چهارشنبه
  • 20
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( قرار من چه کسی بعد تو قرار علیست ) * محمد علی بیابانی

10754
23

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( قرار من چه کسی بعد تو قرار علیست ) قرار من چه کسی بعد تو قرار علیست
پس از تو بانوی خانه! که خانه دار علیست
تو جسم و جان منی بین قبر خوابیدی
و این مزار، مزار تو نه مزار علیست
دلیل خیسی این خاک، اشک نیست فقط
کمی هم از عرق روی شرمسار علیست
تو یاس بودی و در باغ، پرپرت کردند
عجیب نیست اسیر خزان، بهار علیست
پس از تو آنچه سپید است گیسوی حسن است
پس از تو آنچه سیاه است روزگار علیست
غذای دیشبمان دستپخت زینب بود
چنان تو و پدرت، دخترت کنار علیست
دری که سوخته، دارد هنوز می سوزد
چرا که مستمع روضه های یار علیست
منم که ماندم و لبخند و طعنه ی یک شهر
وگرنه خانه ی تو نزد کردگار علیست
به روی شانه ی تو چند موی سوخته بود
نه موی سوخته بلکه طناب دار ع

  • پنج شنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد