شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( شعله پیداشدوای کاش فقط درمی سوخت ) * محمد کیخسروی

2601
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( شعله پیداشدوای کاش فقط درمی سوخت ) شعله پیداشدوای کاش فقط درمی سوخت
پیش چشم ترمن پیکرمادر می سوخت
خرد میشد در آتش زده کم کم اما
نوک مسمارکه قرمزشده بدترمی سوخت
لگدی آمد ودربر روی مادرافتاد
میخ،درسینه که می رفت فرو ترمی سوخت
زخم پهلو وغم محسن اوجای خودش
وای ازبخت بدفاطمه(س)معجرمی سوخت
بسته شد دست یدالله،ولی بداین بود
محضرساقی کوثرسرکوثرمی سوخت
بین آن دود و دم و گریه و درد و اندوه
شرر افتادبه زهرا(س) وپیمبر می سوخت
تا نگاه علی(ع)افتادبه احوال بتول
زیرلب گفت خدا کاش که حیدر می سوخت

شاعر : محمد کیخسروی

  • شنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 سید پوریا هاشمی

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( ضربه های دست معمولا به صورت میرسد ) * سید پوریا هاشمی

2822

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( ضربه های دست معمولا به صورت میرسد ) ضربه های دست معمولا به صورت میرسد
چون به صورت می رسد قطعا قیامت میرسد
گر میان کوچه های تنگ راهش سد شود
دست ها بر صورت حوریه راحت میرسد
بارداری را که با صورت زمینش می زنند
مطمئنا لحظه ی مرگش به سرعت میرسد
گیجی این مادر از سیلی دلیلش روشن است
بی هوا باشد اگر دردش به شدت میرسد
ضربه ای از پشت دست و ... وای گوشش پاره شد
که صدای مجتبی دیگز به ندرت میرسد
کاش با سیلی زدن این قصه پایان می گرفت
تازه دارد لحظه های هتک حرمت میرسد
آه دارد چادرش را باز بر سر می کشد
آه می خواهد ولی دستش به زحمت میرسد
راه مسجد تا به خانه راه نزدیکی است لیک
این شکسته بال بعد چند ساعت میرسد
کوچه امروز است فردا آتش و مسمار و در

  • شنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( وای وقتی بخوردضربه بدپهلویی ) * محمد کیخسروی

3740
3

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( وای وقتی بخوردضربه بدپهلویی ) وای وقتی بخوردضربه بدپهلویی
یاشودپشت درسوخته،سد پهلویی
به خدا تنگ شودراه نفس درسینه
بی هواگربخورد ضرب لگدپهلویی
یک طرف زور درو ازطرفی هم دیوار
گوئیا ناله زده فضه مدد پهلویی
میخ درسینه فرو رفت وشکافی واشد
بعدازآن روز فقط خنده کندپهلویی
لخته خونِ روی مسمارشده راوی این
که محال است کمی جا بزند پهلویی
خونِ جاریِ شب حادثه می داد خبر
تا سحرهمدمِ مادربشودپهلویی

شاعر : محمد کیخسروی

  • شنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( دنده ای کم بشود از کمر یک مادر ) * جعفر ابوالفتحی

2763
2

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( دنده ای کم بشود از کمر یک مادر ) دنده ای کم بشود از کمر یک مادر
پیچ در پیچ شود برگ و بر یک مادر
کاش درباره ی خونی شدن یک سینه
صد و ده بار بپرسم نظر یک مادر
بعد جریان در و سینه و مسمار ای کاش
باز پرپر نشود بال و پر یک مادر
بعد اینکه حسن افتاد به خاک ای عالم
کاش بر خاک نیفتد پسر یک مادر
کوچه ی تنگ مدینه .... حسنش خورد زمین
زیر پا له شده آیا سپر یک مادر؟
وچه سنگین و ثقیل است درون کوچه
ناظر واقعه باشد پدر یک مادر
چه قَدَر سخت و نفسگیر و بد و پر داغ است
درد پهلو بشود همسفر یک مادر
نکند باز خدایا وسط آن کوچه
به سگی پست بیفتد گذر یک مادر
نکند باز بگویند که همسطح شده
با زمینی بدن مختصر یک مادر

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • شنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( تحویل سال من با ذکر تو خو گرفته ) * جعفر ابوالفتحی

2821
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( تحویل سال من با ذکر تو خو گرفته ) تحویل سال من با ذکر تو خو گرفته
با قطره های اشکت چشمم وضو گرفته
در فصل شادکامی مشکی به تن نمودم
چون بلبل پر از غم یاد از چمن نمودم
در فاطمیه دارم سالی پر از غم و درد
کانون گرم خانه از داغ تو شده سرد
یافاطمه به روی لبهای من نشسته
چون دل کنار پای یک بی کفن نشسته
زینب به گریه گوید مادر کمی قدم زن
حرف از جدایی از ما جان علی تو کم زن
زخمی به روی گونه زخمی به سینه داری
تو داغ کوچه های تنگ مدینه داری
سیلی و تازیانه ... اشک حسن روانه
طفلی که ناله می زد: مادر بیا به خانه ...

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • شنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر فرخنده

شعر مرثیه حضرت زهرا(س) -( آتش زبانه زد جگرم را نشان گرفت ) * امیر فرخنده

2456
2

شعر مرثیه حضرت زهرا(س) -( آتش زبانه زد جگرم را نشان گرفت ) آتش زبانه زد جگرم را نشان گرفت
آتش گرفت در ، سپرم را نشان گرفت
پائی رسید ، رفت عقب تا لگد زند
در بین شعله بال و پرم را نشان گرفت
مردی که بود پشت در و من مقابلش
با زور دست و پا سپرم را نشان گرفت
یک تکه آتشی که ز هیزم درست شد
افتاد روی در و سرم را نشان گرفت

شاعر : امیر فرخنده

  • شنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 12:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر فاطمیه-ایام بستری -( ای اذان اشهد انّ علی مولای من ) * علی اکبر لطیفیان

4481
7

شعر فاطمیه-ایام بستری -( ای اذان اشهد انّ علی مولای من  ) ای اذان اشهد انّ علی مولای من
میشود تکمیل با دنیای تو دنیای من
چند سالی میشود تاج سر زهرا شدی
نقطه ی پایین "با " ای نقطه ی در "فا" ی من
یا علی جانم ، فدای عین و لام و یای تو
حرف حرفم : فا و آ و طا و میم و های من
من خودم فکری به حال دردهایم میکنم
جان زهرا تو فقط غصه نخور آقای من
صبح تا حالا نشسته ام چند تا گل چیده ام
ای بزرگ خانه ام ! تقدیم تو گلهای من
هر چه کردم سینه ام نگذاشت ، جان فاطمه
چند بار این بچه هایم را بغل کن جای من
من نمیدانم هر وقت خوابم میبرد
استخوان من میفتد روی هم ، ای وای من
دست تو وا شد خدا رو شکر پس من میروم
راستی تابوت را آماده کرد اسمای من ؟
بعد از این مسجد برو راحت برو راح

  • شنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 12:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

اشعار فاطمیه - زبانحال مولا(ع) -( تو راه میروی و خون می چکد ز پیرهنت ) * حسن لطفی

3253
2

اشعار فاطمیه - زبانحال مولا(ع)  -(    تو راه میروی و خون می چکد ز پیرهنت ) تو راه میروی و خون می چکد ز پیرهنت
تو آه می کشی و سرخ می شود حَسَنَت
تو نان نميپزي و سفره ي شبم خالي ست
نه آب ميخوري و... آب ميشود بدنت
ز گيسوان پريشان زينبم پيداست
كه مانده زخم قلافی به دست شانه زنت
چگونه در به رُخم باز كرده اي تنها
كه غرق خون شده امشب مسير آمدنت
بگير پرده ببينم چه آمده به سرت
بلندتر شده اين روزها نفس زدنت
تو گريه ميكني و من به سينه مي كوبم
براي زخم نگاهت براي زخم تنت

شاعر : حسن لطفی

  • شنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 13:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

اشعار فاطمیه - زبانحال مولا(ع) -( با شدت زیاد تنت اب میشود ) * حسن لطفی

2890
1

اشعار فاطمیه - زبانحال مولا(ع) -( با شدت زیاد تنت اب میشود ) "هر روز قدری از بدنت آب میشود"
با شدت زیاد تنت اب میشود
چشمت چه گود رفته همین چند روزه ای
از بس که پا به پای تنت آب میشود
دیدند کوچه ها که زمین میخورم تو هم...
دیدی چه طور هم سخنت آب میشود
این گوشه گیریِ پسرت مشکلی شده
از خاطرات بد حسنت آب میشود
وقتی حسین را تو در آغوش میکشی
از شرم خون پیرهنت آب میشود
با سینه ی شکسته نفس سخت میرسد
زینب از این نفس زدنت آب میشود

شاعر : حسن لطفی

  • شنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 13:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مهدی نظری

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( سخت است در آتش کسی با سر بیافتد ) * مهدی نظری

2888
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( سخت است در آتش کسی با سر بیافتد ) سخت است در آتش کسی با سر بیافتد
یا شعله ای با یاس وقتی در بیافتد
سخت است وقتی سینه یک در لگد خورد
با آنهمه سنگینی یکجا در بیافتد
سخت است جای دست شلاقی مه آلود
برگونه یاسی که شد پرپر بیافتد
سخت است که این اتفاق آنهم مدینه
با یادگار باغ پیغمبر بیافتد
سخت است وقتی بین خانه یک طنابی
بردستهای فاتح خیبر بیافتد
سخت است وقتی دست حیدر در طناب است
لشکر به جان بازوی مادر بیافتد
جای تعجب نیست بعد از اینهمه درد
صد مرتبه روی زمین دختر بیافتد
حالا بگو با دیدن اینقدر ماتم
جا دارد از پا ساقی کوثر بیافتد
بعد از گذشت چند سال از این مصیبت
جاداشت از فرزند زهرا سر بیافتد
بعد از علی اکبر و عباس و قاسم
وقتش رسید از ن

  • یکشنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 11:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( حال که چرخیدن این آسیاب از دست رفت ) * محمود شهرستانی

3852
3

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( حال که چرخیدن این آسیاب از دست رفت ) حال که چرخیدن این آسیاب از دست رفت
از یتیمان مدینه رنگ خواب از دست رفت
"عالم اسرار حیدر" ،"جان حیدر" رفتی و
مانده ام که فاطمه یا بوتراب از دست رفت
(میخ و سیلی تازیانه) یک طرف چون فاطمه
دید تا بر دست حیدر او طناب از دست رفت
فکر میکردند علی همراه خود یاری نداشت
طرحشان با بود زهرا شد خراب از دست رفت
بی دعای فاطمه دردی دوایش نیست پس...
از دعاهای مدینه استجاب از دست رفت
درد دل کن چاه را از خون قلبش پر بکن
آنکه بودش بر غمت میشد جواب از دست رفت
رفتی اما زینبت پشت وپناهی بود که
کل عمرش در میان اضطراب از دست رفت
شاید آن وقتی نبودی زینبت میگفت که...
آنکه شب ها بر حسین میداد آب از دست رفت

شاعر : محمود ش

  • یکشنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 11:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( وسط كوچه راهتان را بست ) * رضا قربانی

3584
3

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( وسط كوچه راهتان را بست ) وسط كوچه راهتان را بست
از خدا هم حيا نكرد اصلاً
پاره كرد آن قَباله را ملعون
به همين اكتفا نكرد اصلاً
سرتان داد ميزد و ميگفت:
خون به چشم ِ ابوتراب كنم
هرچقَدر كينه از علي دارم
همه را با زنش حساب كنم
يكنفر لات هم نبود آنجا؟!
كه بگويد به زن نزن سيلي
با كفِ دست و پشتِ دستِ چپش
دو كشيده زد و شدي نيلي
ضربِ دستش چقَدر سنگين بود!
بر زمين گوشواره ات افتاد
صورتَت زير ِ هاله اي رفت و
ماهِ حيدر ستاره ات افتاد
پيش چشم حسن چرا زدنت؟!
مجتبايت مگر غرور نداشت
غم ناموس را چكار كند؟!
كاش در كوچه او حضور نداشت
چادرت را تكاند و با گريه
زود از رويِ خاك جمعت كرد
تا به خانه عصاي دستت شد
مثل پروانه گشت و شمعت كرد...

  • یکشنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 11:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

رباعی شهادت حضرت زهرا(س) -( دری که ریشه داشت شکست ) * امیر رضا قدیری

4009
5

رباعی شهادت حضرت زهرا(س) -( دری که ریشه داشت شکست ) دری که ریشه داشت شکست
حرمت همیشه داشت شکست
یه مادری تو این میون
یه بار شیشه داشت شکست

شاعر : امیر رضا قدیری

  • یکشنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 11:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( نـخـل امـیـد مرتضی برگ و برش ریخت ) * علیرضا عنصری

3486
4

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( نـخـل امـیـد مرتضی برگ و برش ریخت  ) نـخـل امـیـد مرتضی برگ و برش ریخت
تـا لـشـگر کینه به روی هـمسرش ریخت
تـصـویـر سـبـز خـانـه اش آتش گرفت و
بـا صـاعـقـه از خـاطـرات او درش ریخت
آغـاز حـج فـاطـمـه از پـشـتت در بــود
در اولـیـن طـوف حرم بال و پرش ریخت
زهـرا حـمـایـل کـرده بود عزم خودش را
صـد حـیف اما لشگری روی سرش ریخت
حـجـم طـنابی را که دست شوهرش دید
گـرد غـبـار زیـر پـایـش را سرش ریخت
یـک لـشـگـری از ابـرهـه دور ولـی بـود
یک یاعلی گفت و سپاهی در برش ریخت
زهـرا کـمــربـنـد عـلـی را ول نمی کرد
چـنـدیـن نفر باهم زدند تا آخرش ریخت
با یک غلافی که در آن شمشیر هم داشت
او را زدنـد تـا کـه نگین ها و زرش ریخت
آن هـا حـریـف جـنـگ بـا حـید

  • یکشنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 11:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( بی تو به این زمین و زمان احتیاج نیست ) * رضا رسول زاده

2620
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( بی تو به این زمین و زمان احتیاج نیست ) بی تو به این زمین و زمان احتیاج نیست
وقتی نفس نمانده به جان احتیاج نیست
این خانه سوت و کور شود با نبودنت
فصل بهار حرف خزان احتیاج نیست
از دردهات با خبرم زخمی علی
لبخند تلخ ، فاطمه جان احتیاج نیست
افتاده است دست تو از کار ، یاورم
این درد را مکن تو نهان ، احتیاج نیست
زحمت مکش که نان بپزی خانم علی
قدری نمک که هست ، به نان احتیاج نیست
تا آستانه بردن نعلین من چرا ؟!
این کارها ، خمیده جوان ، احتیاج نیست
از مسجد آمدم اگر امشب ، به پای من
برخاستن به قد کمان احتیاج نیست
فامیل هم به رفتن تو فکر می کنند !
بیمار را به زخم زبان احتیاج نیست ...
با من همینکه فاطمه بیعت کند بس است
دیگر به بیعت دگران احتیاج نی

  • یکشنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 12:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( نه تنها زد عدو از کین در آن خانه را آتش ) * حمید کریمی

2998
3

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( نه تنها زد عدو از کین در آن خانه را آتش ) نه تنها زد عدو از کین در آن خانه را آتش
که زد با درب خانه قلب صاحب خانه را آتش
همان پستی که پیمان بست در خم غدیر ان روز
به قصد انتقام از کینه زد پیمانه را آتش
صدای دخت طه را شنید از پشت در دشمن
که جای قدر دانی زد در کاشانه را آتش
به پیش چشم بلبل چید گلچین غنچه و گل را
که از غم سوخت شمع و زد پر پروانه را آتش
چنان زد با لگد کز ضرب در بشکست پهلویش
که سوز اشنایی زد دل بیگانه را آتش
به وقت بردن ساقی سپر دیدند کوثر را
که زد از تازیانه هم خم و خمخانه را آتش
چنان زد بر رخش سیلی که بعد از قرنها یا رب
زند در سینه یاد ان دل دیوانه را آتش

شاعر : حمید کریمی

  • یکشنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 12:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( وسط كوچه راهتان را بست ) * رضا قربانی

4128
3

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( وسط كوچه راهتان را بست ) وسط كوچه راهتان را بست
از خدا هم حيا نكرد اصلاً
پاره كرد آن قَباله را ملعون
به همين اكتفا نكرد اصلاً
سرتان داد ميزد و ميگفت:
خون به چشم ِ ابوتراب كنم
هرچقَدر كينه از علي دارم
همه را با زنش حساب كنم
يكنفر لات هم نبود آنجا؟!
كه بگويد به زن نزن سيلي
با كفِ دست و پشتِ دستِ چپش
دو كشيده زد و شدي نيلي
ضربِ دستش چقَدر سنگين بود!
بر زمين گوشواره ات افتاد
صورتَت زير ِ هاله اي رفت و
ماهِ حيدر ستاره ات افتاد
پيش چشم حسن چرا زدنت؟!
مجتبايت مگر غرور نداشت
غم ناموس را چكار كند؟!
كاش در كوچه او حضور نداشت
چادرت را تكاند و با گريه
زود از رويِ خاك جمعت كرد
تا به خانه عصاي دستت شد
مثل پروانه گشت و شمعت كرد...

  • یکشنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 12:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

واحد همراه با سبک - بارونه اشک ماتم *

4677
10

واحد همراه با سبک - بارونه اشک ماتم بارون اشک ماتم – رو گونه هام می ریزه

پاشید بریم عیادت – که مادرم مریضه

رسیده فصل خزون دوباره

چشمای مادر چه غصه داره

درد غریبی داره تو سینه

گمون ندارم طاقت بیاره

با جسم خسته – پهلو شکست

در بین بستر زهرا نشسته

وای مادرم وای 4

میشکنه بغض شب رو – صدای ناله هایت

می گه حسن با گریه – الهی من فدایت

ز بعد کوچه زاری نکردم

یه قره اشکم جاری نکردم

دلخوشیت این بود یه مرد باهاته

شرمنده ام که کاری نکردم

نمیره یادم – صورت نیلی

ناله ی مادر – ضربه ی سیلی

وای مادرم وای 3

دل نگرونه مادر – برای نور عینش

گفته که آب بزاریم – با لا سر حسینش

انگار ی مادر این و می دونه

یه روز حسینش تشنه می مونه

سفا

  • یکشنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 19:44
  • نوشته شده توسط
  • شاکرحق
ادامه مطلب

متن شعر شهادت جانسوز حضرت زهرا س -(کهنه ترین درد و تازه ترین داغی) * هستی محرابی

633

متن شعر شهادت جانسوز حضرت زهرا س -(کهنه ترین درد و تازه ترین داغی) السَّلام عَليکِ اَيَتُها الْمَظلومَةُ المَغصُوبَه

کهنه ترین درد و تازه ترین داغی

نیلی بدن امّا از ضربِ شلاقی

ای اوّلین مهمانِ جنّت بابا

آن وعده ی حق را تجدید میثاقی!

  • سه شنبه
  • 1
  • اسفند
  • 1396
  • ساعت
  • 15:54
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

شور همراه با سبک - دیگه آروم نداره دل مجنون حیدر *

4685
10

شور همراه با سبک - دیگه آروم نداره دل مجنون حیدر دیگه آروم نداره – دل مجنون حیدر

تو بمون در کنارم – سر و سامون حیدر

بی تو دنیا حرومه – بی تو شادی کدومه

تو بری از کنارم – کار حیدر تمومه

بی تو – من تنها – در بین غمها

از داغت زهرا – می میرم

زهرا مظلومه 3 یا زهرا

دیگه چی مونده از من – بجز این قلب پاره

دیگه چی مونده از تو – بجز این گوشواره

همه دردم از اینه – دو تا دستامو بستن

پیش چشمون تارم – گل یاسم و شکستن

عشق دیرینم – یاس غمگینم

داغت کر بینم – می میرم

زهرا مظلومه 3 یا زهرا

سینه ی خسته ی تو – شبا آروم نداره

تو نفس می زنی و – میگی عیبی نداره

تو قنوت نمازت – دعا کردی نمونی

داری با این دعاهات – دلم و می سوزی

بی تو یا زهرا – من در

  • یکشنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 19:52
  • نوشته شده توسط
  • شاکرحق
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)-حمله به بیت ولایت -( دود سرکش شد و با رنگ سحر برخورد کرد ) * مسعود اصلاني

2929
6

شعر حضرت زهرا(س)-حمله به بیت ولایت -( دود سرکش شد و با رنگ سحر برخورد کرد ) دود سرکش شد و با رنگ سحر برخورد کرد
باز هم دیدند خیری که به شر برخورد کرد
طبق عادت جبرئیل از آسمان آمد ولی
ناگهان با اتفاقی شعله ور برخورد کرد
اتفاقی که غرور همسری را خرد کرد
اتفاقی که در آن مادر به در برخورد کرد
گردش لولای در سمت حیاط خانه بود
سمت مادر چرخ خورد و با پسر برخورد کرد
او حواسش به علی و بچه هایش بود که
میخ با پهلوی زهرا بی خبر برخورد کرد
تازیانه جرأت برخورد با او را نداشت
بازویش با تازیانه بیشتر برخورد کرد
از هجوم ناگهانی در خانه است که
صورتی با سینه ی دیوار اگر برخورد کرد

شاعر : مسعود اصلاني

  • دوشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر فرخنده

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( وکرامات شما کار دو صد مریم نیست ) * امیر فرخنده

2970
4

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( وکرامات شما کار دو صد مریم نیست ) وکرامات شما کار دو صد مریم نیست
بخدا اینهمه اعجاز کرامت کم نیست
ما مسلمان شده نان شب زهرائیم
هر که خود نوکر این خانه نخواند آدم نیست
فاطمه اسوه زنهاست به دنیا تنها
بخدا خوبتر از فاطمه در عالم نیست
من فقط فاطمه را در دو جهان دارم هیچ
بخدا حب کسی غیر تو در قلبم نیست

شاعر : امیر فرخنده

  • دوشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مهدی نظری

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( نام علی در سینه ما ریشه دارد ) * مهدی نظری

3201
4

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( نام علی در سینه ما ریشه دارد ) نام علی در سینه ما ریشه دارد
آه علی در قلب زهرا ریشه دارد
این ذکر یا زهراست ما را زنده کرده
چونکه در انفاس مسیحا ریشه دارد
این چشم های ما که وقف روضۀ اوست
خشکیده اما بین دریا ریشه دارد
یاس امیرالمؤمنین خشکیدنی نیست
در بهترین گلدان دنیا ریشه دارد
این روضه های فاطمیه مطمئن باش
که در غدیر و بغض مولا ریشه دارد

شاعر : مهدی نظری

  • دوشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)-فاطمیه -( ای کاش سرود معرفت می خواندیم ) * سید محمد میر هاشمی

3156
1

 شعر حضرت زهرا(س)-فاطمیه -( ای کاش سرود معرفت می خواندیم ) ای کاش سرود معرفت می خواندیم
از دل همه را به غیر حق می راندیم
در مطلع فاطمیه یاری میگفت :
" ای کاش که فاطمیه ای می ماندیم "
***
ما صاحب یک سینه ی غم پروردیم
با فاطمیان الی الابد هم دردیم
سخت است اگر به پشت در جا ماندیم
ای کاش به فاطمیه وارد گردیم
***
ای یاس سپید فاطمیه زهرا
سردار رشید فاطمیه زهرا
ای کاش که در رکاب تو جان بازیم
گردیم شهید فاطمیه زهرا
***
ای وای که آن دل پر احساس شکست
در شهر مدینه قدر الماس شکست
تردید مکن به نا مسلمانی شان
این است سند که شاخه ی یاس شکست
***
صد باغ پر از جوانه تقدیم تو باد
صد دفتر پر ترانه تقدیم تو باد
ای یاس خزان دیده ی مهمانی عشق
این روضه ی نوبرانه تقدیم تو باد

  • دوشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)-حمله به بیت ولایت -( در و دیوار فقط میداند ) * حبیب باقرزاده

3261
9

شعر حضرت زهرا(س)-حمله به بیت ولایت    -( در و دیوار فقط میداند ) در و دیوار فقط میداند
که چه آمد به سر مادر ما
در و دیوار فقط میداند
که چه شد بال و پر مادر ما
نه زمین بلکه سما گریه کند
آسمان نوحه گر مادر ما
پشت در همهمه ای برپا شد
خون دل شد جگر مادر ما
ضربه پایش چقدر محکم بود
میخ در شد سپر مادر ما
میخِ در کار خودش را کرد و
شد فدا گل پسر مادر ما
بعد از آن که همه جا خلوت شد
فضه آمد به بر مادر ما

شاعر : حبیب باقرزاده

  • دوشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)-حمله به بیت ولایت -( باران شروع شد و زمین پر حباب شد ) * داود رحیمی

3062
3

شعر حضرت زهرا(س)-حمله به بیت ولایت    -(     باران شروع شد و زمین پر حباب شد ) باران شروع شد و زمین پر حباب شد
صحن امام زاده پر از اضطراب شد
بی اختیار، خاطره‌ای در دلم دمید
انگار در فضای دلم انقلاب شد
بیش از هزار سال گذشته چنین شبی
غم نامه‌ای سروده شد و یک کتاب شد
کوچه، دوشنبه عصر، هوا گرگ و میش بود
دستی بلند شد، رخ زردی کباب شد
یک باغبان نظاره‌گر و پیش چشم او
در زیر دست و پا گل سرخش گلاب شد
عمامه ای که جنبه ای از اعتبار داشت
پیچیده شد به دستی و مثل طناب شد ...
دستی که در غدیر خودش را امام کرد
این نفس مصطفی است، در این چهره قاب شد
آتش و سنگ پشت در خانه ای و باز
بانوی آب ها سپر بوتراب شد
ای کاش این قضیه همین جا تمام بود!
تازه خبر رسید: سبو پر شراب شد!
خوردند باده و همه شا

  • دوشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر بستر شهادت حضرت زهرا(س) -( ای کعبه دلم، اول امام من ) * مجتبی شگریان همدانی

3420
2

شعر بستر شهادت حضرت زهرا(س) -( ای کعبه دلم، اول امام من ) ای کعبه دلم، اول امام من
ای عشق فاطمه، مولا أبالحسن
بنشین کنار من، یک لحظه یا علی
نزدیکتر بیا، بینم تو را علی
با تو بهشت بود، نُه سال زندگی
در زیر سایه ات لبریز بندگی
این سینه ام شده، ظرف محبتت
نُقل دهان من حرف محبتت
بودن کنار تو ، بوده سعادتی
از من ندیده ای ،هرگز خیانتی
یک عمر دیده ای ،همراهی مرا
هرگز ندیده ای کوتاهی مرا
من بی اجازه ات، آبی نخورده ام
شکر خدا از این ،فیضی که برده ام
از هر چه غیر تو ،مولا گریختم
تا بود جان مرا، پای تو ریختم
دستان فاطمه در خانه پینه زد
بر داغ غربتت دستم به سینه زد
لبهای دشمنت ،با خطبه دوختم
پای ولایتت، ساختم و سوختم
آقا دعای خیر، بهر بتول کن
کم بوده زحمتم ، کم ر

  • دوشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( بیا که چشم به راه تو چشم آدم هاست ) * محمد بیابانی

3494
0

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( بیا که چشم به راه تو چشم آدم هاست ) بیا که چشم به راه تو چشم آدم هاست
و پیش پای تو از اشک، خیر مقدم هاست
غروب روز فراقت طلوع خوشحالی ست
زمان آمدنت وقت رفتن غم هاست
شبیه نار و جحیم اند جنت و فردوس
بهشت های بدون تو چون جهنم هاست
برای فاطمه بیش از حسین می باری
چرا که فاطمیه مادر مُحرم هاست
مدینه نقطه ی آغاز غصه های تو و
مدینه لحظه ی مرگ تمام ماتم هاست
برو مدینه و بیرون کن آن دو را از خاک
که چشم زخم دل ما به دست مرهم هاست
***
تو یک شب از کفن و دفن و غسل، روضه بخوان
چرا که خواندن این روضه کار مَحرم هاست

شاعر : محمد بیابانی

  • دوشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)-بعد از شهادت-از زبان امام حسن(ع) -( شرر زده است به جان کوچت از وطن مادر ) * محمد بیابانی

3021
1

شعر حضرت زهرا(س)-بعد از شهادت-از زبان امام حسن(ع) -(  شرر زده است به جان کوچت از وطن مادر ) شرر زده است به جان کوچت از وطن مادر
خزان رسیده پس از تو در این چمن مادر
تو رفته ای و پدر از هجوم تنهایی
شده است بعد تو با چاه همسخن مادر
به وقت غسل ز دل ناله کرد و گفت به من
نمانده چیزی اسما از این بدن... مادر
حسین و زینب و کلثوم و من که می مردیم
نمی رسید اگر دستت از کفن مادر
به هیچ کس من از آن حادثه نخواهم گفت
که مانده راز تو در سینۀ حسن مادر
حسین گفت شبی دیده است، من در خواب
که داد می زدم ای بی حیا نزن... مادر...
چه ضربه ای که تو را نقش خاک کرد آن روز
هنوز مانده صدایش به گوش من مادر

شاعر : محمد بیابانی

  • شنبه
  • 16
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 13:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)-بعد از شهادت -( چه كرد و آه چه بد كرد دست من با من ) * علی اصغر ذاکری

4205

شعر حضرت زهرا(س)-بعد از شهادت -( چه كرد و آه چه بد كرد دست من با من ) چه كرد و آه چه بد كرد دست من با من
تو را سـپـرد بـه آغـوش خاك امـا من
هـنوز هم كه هنوز است سخت در فکرم
"تویی كه در دل این خاك خفته ای یا من؟"
تـو را زدند، خـودم این شكنجه را دیـدم
و سوختم، چـه كشیدم از آن تمـاشـا مـن
اگر چـه رفـته ای امـا میان مـا بـانـو
بدان كه فـاصله ای نیست،مثل من تا من
تـو بین خاك وَ این دست های من خاكی
كــه بود آنكه به خاكت سپرد؟ آیـا من...؟
دلـم گرفت، كلامی بگو، وَ راحت باش
كسی كـنار مـزار تـو نیست، تـنها مـن...

شاعر : علی اصغر ذاکری

  • شنبه
  • 16
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 13:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد