شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

(وضوی خاک) -(معرفی کتاب) * علیرضا امانی مجد

535

(وضوی خاک) -(معرفی کتاب) ‍ بنام خدا .
باعنایات خداوند رحمان . چهارمین جلد از آثار: #علیرضا_امانے_مجد
با عنوان (وضوی خاک) منتشر گردید.
??

این مجلد در 182 صفحه با قطع رقعی و مشتمل بر اشعار آئینی (به زبان فارسی) می باشد که با مقدمه ای از جناب دکتر (شهاب الدین وطن دوست) و طرح جلد جناب آقای فرج داننده ، توسط انتشارات (خط هشت) آماده شده است.
??

تلفن های ذیربط:
انتشارات خط هشت: 09143585218
طراح جلد: فرج داننده 09124342477
چاپ: صدرا 09141552196
مسئول پخش: 09144523674
هماهنگی برای خرید: 09142908578
مولف: 09141535484
کتاب فروشی ناصح : اردبیل ، روبروی مسجد پیرعبدالملک 04533335678
??

مجموعه اشعار (وضوی خاک) از امروز در دسترس ع

  • شنبه
  • 27
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 15:59
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا امانی مجد
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

حدیث ولایت علی (ع) با گریز به روضه حضرت زهرا(س) *

2010

حدیث ولایت علی (ع) با گریز به روضه حضرت زهرا(س) قال رسول الله - صلي الله عليه و آله -: اِنَّ

الناسَ لَو

اِجْتَمعُوا عَلي حُبِّ عَلي لَما خَلَقَ اللهُ النّارَ.

رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمودند:
اگر همه مردم بر (گِرد) محبت علي - عليه السّلام - جمع مي‌شدند، خداوند آتش (جهنم) را نمي آفريد.(١)
جا دارد عرض كنيم يا رسول الله جاى شما خالى بود ببينيد اين مردم چطور دور على را گرفتند، راوى مى گويد : عمر دوبار بدنبال على (ع) فرستاد براى بار سوم
به اطرافيان خود گفت: هيزم جمع كنيد، آنها هيزم جمع كردند و همراه عمر، كنار درِ خانه ي زهرا (س) آمدند، و هيزمها را كنار در گذاردند، در آن وقت علي (ع) و فاطمه (س) و حسن و حسين (ع) در آن خانه بودند، آنگاه

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:07
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

رنجها و فريادهاى فاطمه سلام الله عليها *

469

رنجها و فريادهاى فاطمه سلام الله عليها چگونگي غسل و كفن فاطمه
? روايت شده: كثير بن عبّاس در اطراف كفن حضرت زهرا (س) اين جمله‌ها را نوشت:
تَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللَّهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ
: «زهرا (س) گواهي مي‌دهد كه خدائي جز خداي يكتا نيست و محمّد (ص) رسول خدا است».
و از روايت مصباح الانوار ظاهر مي‌شود كه پارچه‌هاي كفن حضرت زهرا (س) خشن و ضخيم بود، زيرا در آن كتاب روايت شده: «هنگامي كه فاطمه (س) در حال احتضار قرار گرفت، ظرف آبي خواست و با آن غسل كرد، سپس بوي خوش خواست و با آن حنوط نمود (يعني طبق دستور اسلام، مقداري از بوي خوش مثل كافور را بر هفت محل سجده نهاد) سپس پارچه هائي خواست، جامه‌هاي خشن و ضخيم آوردند،

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:51
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

مرثیه قبل ازشهادت فرصت عمر -( برخیز وباز پیش نگاهم قدم بزن غم را زلوح سبز نگاهت قلم بزن) *استاد سید هاشم وفایی

419

مرثیه قبل ازشهادت   فرصت عمر -( برخیز وباز پیش نگاهم قدم بزن غم را زلوح سبز نگاهت قلم بزن) مرثیه قبل ازشهادت

فرصت عمر

برخیز وباز پیش نگاهم قدم بزن
غم را زلوح سبز نگاهت قلم بزن

یک یا علی بگو و دوباره بلند شو
دستی بگیر برسر زانو ، قدم بزن

بال وپرت شکسته ولی بهر دلخوشی
بالی به پیش دیده ی اهل حرم بزن

ای گل بخند تاکه بهاری شود دلم
حال وهوای ابری غم را بهم بزن

بامن مگو که فرصت عمرت تمام شد
پیشم بمان و حرف ز رفتن تو کم بزن

برخیز و باز مثل همیشه گه نماز
بر روی عرش با نفس خود علم بزن

با خطبه های شعله ور خود هنوز هم
آتش به خرمن دل اهل ستم بزن

مادر دل «وفایی» غمدیده تنگ توست
جان علی مدینه ی مارا رقم بزن

حاج سید هاشم وفایی

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:54
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

غزل فاطمی بوی معرفت -(اثری کاش که برآه دل ما بخشند) *

414

غزل فاطمی بوی معرفت -(اثری کاش که برآه دل ما بخشند) غزل فاطمی
بوی معرفت

اثری کاش که برآه دل ما بخشند
مرهمی برجگر سوخته دل ها بخشند

لاله ای باش دراین دایره کز روز ازل
داغ رابرجگر لاله ی صحرا بخشند

تاکه مجنون نشوی لذت غم رانچشی
سعی کن تا که ازاین می به توصهبا بخشند

ازخدا خواسته ام گربه مدینه بروم
رنگ وبوئی به من ازگلشن طاها بخشند

می وزد بوی بهشت ازدرو دیوار بقیع
عطری ازمعرفت ای کاش که برما بخشند

ما خرابیم نه آن تربت خاکی، ای دوست
کاش یک لحظه به ما دیده ی بینا بخشند

هیچ دانی چه بود اشک عزای زهرا
آبروئی است که براهل تولا بخشند

هرکه مسکین دراوست دودنیا دارد
چه نیازست به او دولت دنیا بخشند

گنه ما به خداوند ترازو شکن است
جرم مارا مگر آن روز ب

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:04
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

غزل مرثیه قبل از شهادت اتش غم -(مرو که بی توغریبم،غریب این وطنم) *استاد سید هاشم وفایی

689

غزل مرثیه قبل از شهادت   اتش غم -(مرو که بی توغریبم،غریب این وطنم) غزل مرثیه قبل از شهادت

اتش غم

مرو که بی توغریبم،غریب این وطنم
بمان به جان حسین وبه زینب وحسنم

برای غربت من مثل شمع آب شدی
تورا که می نگرم آب می شود بدنم

نفس نفس که زنی ،آه می کشم ازدل
ببین که سخت شده از غمت نفس زدنم

ازآن زمان که تورا تازیانه زد دشمن
هنوزآتش غم می زند شرر به تنم

زدرد بازو و پهلو ،دگر نمی نالی
ولی ز درد تو سوزد تمامی بدنم

چراخموشی وحرفی نمی زنی بامن
سخن بگو که پرُ از غم شده همه سخنم

چگونه بی تو بمانم ،که توامید منی
مگـو به من که مهیّا کن ای علی کفنم

نسیم بادخزان می وزد ازاین گلزار
بمان گلم، که عزادار غنچه ی چمنم

بگو«وفایی » غمدیده از زبان علی
زرنج های دل فاطمه پُراز مح

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

غزل فاطمی گریه ی حماسی -(نام توتا به زبان همگان می آید به مشام همه عطری زجنان می آید) *استاد سید هاشم وفایی

494
1

غزل فاطمی   گریه ی حماسی -(نام توتا به زبان همگان می آید به مشام همه عطری زجنان می آید) غزل فاطمی

گریه ی حماسی

نام توتا به زبان همگان می آید
به مشام همه عطری زجنان می آید

ای بهشت نبوی ،دم به دم از نکهت تو
به دل کوثر و طوبا هیجان می آید

بارش رحمت یزدان چقدر دیدنی است
هرکجا نام زلالت به میان می آید

چار فصل همه ی سال بهار دین است
کی به گلزار شما باد خزان می آید

به همان چهره که پوشانده ای از کور،قسم
لال از فیض نگاهت به زبان می آید

گریه ات بعد پدر رنگ حماسی دارد
به براندازی ظلم وخفقان می آید

عرش از دیدن اشک تو بهم می ریزد
از بلال تو اگر بانگ اذان می آید

آسمان پرشده از ناله ی یا فضه ی تو
فضه بالین سرت گر نگران می آید

عصمت اللهی وجبریل به همراه علی
پی تابوت تو شب نوحه کنان می

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:42
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شهادت حضرت زهرا(سلام الله)_زبان حال حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام -(دق مرگ می شوم زِ نفسهای آخرت) * حسن لطفی

855

شهادت حضرت زهرا(سلام الله)_زبان حال حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام  -(دق مرگ می شوم زِ نفسهای آخرت) دق مرگ می شوم زِ نفسهای آخرت
دق مرگ گردد آن که چنین کرد پرپرت
جان می دهی تمامی شب در برابرم
جان می کنم تمامیِ شب در برابرت
یا آه آه می کشی از درد سینه ات
یا وای وای می کنم از زخم بسترت
تب کرده ای دوباره و چیزی نیافتم
جز دستمالِ گریه خود تا نَهَم سرت
شب تا که می رسد هوس شانه می کند
با دیدن دو دستِ تو گیسویِ دخترت
اما هزار حیف که دستی شکسته و
جانی نمانده است به بازوی دیگرت
اما هزار حیف که خوابم نمی برد
شاید... ببینمت به حیاطی که در برت
می بوسیم دوباره و لبخند می زنی
نان می پزی کنار تنور معطرت
مرهم تمام گشت و شبم شد سحر ولی
خون می چکد هنوز ز پرهای معجرت
باور مکن که زنده بمانم شبی دگر
دق مرگ می شو

  • پنج شنبه
  • 10
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 13:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شهادت حضرت زهرا(سلام الله) -(انگار که چشمانِ تو را خواب گرفته) * حسن لطفی

971

شهادت حضرت زهرا(سلام الله) -(انگار که چشمانِ تو را خواب گرفته) انگار که چشمانِ تو را خواب گرفته
کاشانه ی ما را غمِ سیلاب گرفته
نزدیکِ سه ماه است نخوابیده ای اما
حالا چه شده چشمِ تو را خواب گرفته؟
اصرار ندارم که تو را سیر ببینم
نزدیکِ سه ماه است که مهتاب گرفته
برخیز گریبان زده ام چاک بدوزش
بی حالیِ تو از علی آداب گرفته
این دفعه ی چندم شده از صبح که زینب
پیراهنِ گُلدارِ تو را آب گرفته
وا کن گره یِ روسری اَت را ولی آرام
این مقنعه را لخته ی خوناب گرفته
تا که سَرِ تو خورد به دیوار شکستم
بعد از تو نفس از جگرم تاب گرفته
ای گونه تَرَک خورده دو ماه است رُخَت را
یک پنجه و انگشترِ آن قاب گرفته
فهمیده ام این میخ چرا کج شده این قدر
پهلویِ تو بدجور به قُلاب گرفته

  • پنج شنبه
  • 10
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 13:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

از زبان امام حسن مجتبی علیه السلام _بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله -(رهایم که نمیسازد همین کابوس و تکرارش) * حسن لطفی

2616
4

از زبان امام حسن مجتبی علیه السلام _بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله  -(رهایم که نمیسازد همین کابوس و تکرارش) رهایم که نمیسازد همین کابوس و تکرارش
همین خواب پریشان و شب و اندوه و آزارش
پدر ناگفته می داند من این را خواندم امشب از
نگاهِ سر به زیرِ او خجالت های بسیارش
حسین آرام میگرید که می فهمد سکوتم را
ولی زینب مرا کُشته مرا کُشته از اصرارش
به تن پیراهنی دارد که مادر برتنش کرده
لباسی که اناری بود رنگش ، نقشِ گلدارش
لباسی را که فضه بسکه شسته رنگ و رو رفته است
ولی پاره شده پهلویِ آن از جای مسمارش
نشسته با همان چادر که خاکِ کوچه را خورده
به یادِ مادرم اُفتاده ام امشب زِ دیدارش
میان کوچه بودم دستِ من در دست مادر بود
مرا می برد تا خانه مرا با حالِ بیمارش
سرِ راهم حرامی بود و راهی تنگ نالیدم
خداوندا نیافتد ب

  • پنج شنبه
  • 10
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 19:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

زبان حال حضرت علی علیه السلام -(من و این گریه ی خواهی نخواهی) * حسن لطفی

1132

زبان حال حضرت علی علیه السلام  -(من و این گریه ی خواهی نخواهی) من و این گریه ی خواهی نخواهی
سیاهی می رود چشمم سیاهی
برای دلخوشیم ، گرچه سخت است
بکش از سینه آهی گاه گاهی
وجودِ کودکانم آب رفته
خوشیم با همین سیلاب رفته
ندارم چاره ای جز اینکه گویم
کمی آرام مادر خواب رفته
گمانم بعد از این مهمان نداریم
عزیزانم گمانم نان نداریم
کنیزت گفت گُلها وقت بازیست
به او گفتند فضه جان نداریم
محال است از تو این نا مهربانی
اگرچه پوست روی استخوانی
دوباره سرفه کن یعنی که هستی
تکانی خور تکانی خور تکانی
شده غم همدمِ دیرینه ی تو
تَرَک اُفتاده بر آئینه ی تو
بلد بودند من را هم شکستند
شبیه زخمهای سینه ی تو
نفس می زد تو را می زد مغیره
و قنفذ را صدا می زد مغیره
از این اوضاعِ چادر خوب

  • پنج شنبه
  • 10
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 19:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت زهرا س -(به پهلو می فشارد در ، به سینه می گدازد میخ!) * هستی محرابی

730
3

حضرت زهرا س -(به پهلو می فشارد در ، به سینه می گدازد میخ!) ‍ #السّلام_علیک_ی_ فاطمه_الزهرا_س
#فاطمیه_86

نمیدانم چرا امشب، به سر خوف و خطر دارم
چه خواهد بر سرم آید، که من از آن حذر دارم

من از این حسِ غم امّا، ز عمقِ جان پریشانم
گمانم تیغِ ظالم را، من امشب پشتِ در دارم

خداوندا امانم ده، مرا از چنگِ بد خواهان
چه مکر و حیله در پیش و که و من از آن خبر دارم

الها تو به جانم ده، فقط صبر و شکیبایی
تو میدانی که من امشب، دلی پُر از شرر دارم

عدو در پشتِ در آمد، ولیکن من هراسانم
بسویش می روم امّا، قدم آهسته تر دارم

نمیدانم چه شیّادی، به پشتِ در کمین آمد
مگر ظالم نمی داند، که من داغِ پدر دارم؟

دلی پُر از عدو دارم، ولی لب مُهرِ خاموشم
که از این واهمه بر او، ف

  • دوشنبه
  • 21
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 13:53
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

زهرا(س)بعدازپیغمبر(الا اهل سقیفه راهتان باشد رهی ابتر) * اسماعیل تقوایی

521

زهرا(س)بعدازپیغمبر(الا اهل سقیفه راهتان باشد رهی ابتر) الا اهل سقیفه راهتان باشد رهی ابتر
مگر از یادتان رفته غدیر وقول پیغمبر

کنم احقاق حق مرتضی تا جان به تن دارم
که باشد بعد پیغمبر ولی مسلمین حیدر

روم خانه به خانه کو به کو فریاد برآرم
که تا بیدار گردد خفته وجدانهای بد اختر

کنار قبر بابا می روم تا درد دل گویم
بگویم از جفای مردمان بر حیدر وکوثر

پدرجان منتظر بودند تا بعد تو برگیرند
زحیدر انتقام بدر وخندق، قلعه خیبر

به گوش خود فرو کردند انگشتان خود مردم
و باشد بی اثر فریاد حق بر گوش‌های کر

علی را مصلحت خانه نشین کردست ودنیایی
شده محروم از مردی الهی،راستین رهبر

پدر، نامرد مردی بر رخ زهرا(س) زده
سیلی
به جرم پشتبانی از علی(ع) سردار بی لشگر

فضای

  • شنبه
  • 19
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 15:28
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 رضا آهی

السلام علیک یا ام االائمه سلام الله علیها -(جان جانها افتاد) * رضا آهی

621

السلام علیک یا ام االائمه سلام الله علیها -(جان جانها افتاد) جان جانها افتاد
چه بگویم!!که در آن لحظه چه غوغا افتاد
گذرِ نامردان
سمتِ کاشانه ی آن گوهر والا افتاد
شد به پا غوغایی
لرزه در هر طرف عرش معلی افتاد
نه فقط در بالا
شور و بلوا ز غم اندر دل دریا افتاد
تک و تنها ای وای
بیت حق در وسط کینه ی اعدا افتاد
با جفایِ پستی
آتشِ کین به در خانه ی مولا افتاد
لگدی بر در خورد
بینِ دیواره و در ام ابیها افتاد
میخ در سینه نشست
کشته شد محسن و دردانه ی طاها افتاد
قد خاتم تا شد
تا که بانوی علی عصمت کبری افتاد
مرتضی را طلبید
بی رمق غرق به خون لاله ی حمرا افتاد
لکه ی تاریکی
به روی روشنی صفحه ی دنیا افتاد
چه غم جانکاهی
ذره ذرات فلک از نفس و نا افتاد
سخنی زهرآلود
منتشر شد

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 18:32
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت زهرا(سلام الله)-کوچه -(ای برادر چه می‌کنی با خود) * حسن لطفی

613
1

حضرت زهرا(سلام الله)-کوچه -(ای برادر چه می‌کنی با خود) ای برادر چه می‌کنی با خود
چند روزیست سرد و خاموشی
سر به زانو گرفته‌ای چندی
لبِ خود می گزی نمی‌جوشی
یک طرف حال و روزِ غمگینت
یک طرف ناله‌هایِ مادرمان
مانده‌ام با حسین در این بِین
که چه خاکی کنیم بر سرمان
درد و دل کن دوباره و دریاب
خواهری را که جان به لب کردی
بَسکه در بینِ خواب لرزیدی
بَسکه در بینِ خواب تب کردی
مشت خود می فشاری و در اشک
چهره‌ای نا امید می بینم
چه شده در میانِ گیسویت
چند تاری سپید می بینم
دست بردار از دلم خواهر
که پُر از شعله و شراره شده
بعد داغی که آتشم زده است
دل نمانده که پاره پاره شده
روضه‌ام روضه‌هایِ یک کوچه است
کوچه‌ای سرد و کوچه‌ای تاریک
کوچه‌ای سنگی و غبار آلود
کوچه‌ای ت

  • پنج شنبه
  • 24
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 19:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

زبان حال حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام -(هنوز وقتِ نمازت پرِ تو می‌اُفتد) * حسن لطفی

713

زبان حال حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام  -(هنوز وقتِ نمازت پرِ تو می‌اُفتد) هنوز وقتِ نمازت پرِ تو می‌اُفتد
به رویِ شانه‌یِ زینب سَرِ تو می‌اُفتد
بگیر چهره ولی عاقبت که می‌دانم
نگاهِ من به دو پلکِ ترِ تو می‌اُفتد
حسین پا شُد و یک دفعه پیشِ تو اُفتاد
از آن به بعد ببین دخترِ تو می‌اُفتد
کَمر خمیده‌یِ این خانواده پا نَشَوی...
که باز ساقه‌یِ نیلوفرِ تو می‌اُفتد
بخواب سُرفه برایَت بَد است می‌شِکنی
تَرَک به هر طرفِ پیکرِ تو می‌اُفتد
تو خنده می‌کنی و شهر هم که می‌خندد
نگاه جمع که بر شوهرِ تو می‌اُفتد
حواسِ من به درِ خانه بود می‌گفتم
اگر که در شِکَنَد بر سرِ تو می‌اُفتد
شکسته شد در و از آن به بعد میبینم
هنوز خون رویِ بسترِ تو می‌اُفتد
نبود باورم اینکه مقابلم آنجا
که ردِ شعله

  • پنج شنبه
  • 24
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 20:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

زبان حال حضرت زینب سلام الله -(بر هم بساطِ شادیِ کاشانه میزنی) * حسن لطفی

607

زبان حال حضرت زینب سلام الله -(بر هم بساطِ شادیِ کاشانه میزنی) بر هم بساطِ شادیِ کاشانه میزنی
وقتی که حرفِ رفتن از این خانه میزنی
کم‌کم که برگ برگِ تنت می شود کبود
رنگِ خزان به چهره‌یِ گُلخانه میزنی
با هر نفس چو شمعِ سحر آب می‌شوی
آتش به بالِ کوچکِ پروانه میزنی
تنها زمانِ دیدنِ بابا به چهره‌ات
دیدم تبسمی که غریبانه میزنی
دیشب که خواب چشمِ مرا لحظه‌ای ربود
دیدم دوباره مویِ مرا شانه میزنی

  • پنج شنبه
  • 24
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 20:21
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

زبان حال حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام -(دق مرگ می‌شوم زِ نفسهای آخرت) * حسن لطفی

1499
4

زبان حال حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام  -(دق مرگ می‌شوم زِ نفسهای آخرت) دق مرگ می‌شوم زِ نفسهای آخرت
دق مرگ گردد آن که چنین کرد پرپرت
جان می‌دهی تمامیِ شب در برابرم
جان می‌کَنم تمامیِ شب در برابرت
یا آه آه می‌کِشی از دردِ سینه‌ات
یا وای وای می‌کنم از زخمِ بسترت
تب کرده‌ای دوباره و چیزی نیافتم
جز دستمالِ گریه‌ی خود تا نَهَم سرت
شب تا که می‌رسد هَوَسِ شانه می‌کند
با دیدن دو دستِ تو گیسویِ دخترت
اما هزار حیف که دستی شکسته و....
جانی نمانده است به بازوی دیگرت
اما هزار حیف که خوابم نمی‌بَرد
شاید... ببینمت به حیاطی که در برت
می‌بوسیم دوباره و لبخند می‌زنی
نان می پزی کنار تنور معطرت
مرهم تمام گشت و شبم شد سحر ولی
خون می‌چکد هنوز زِ پرهای معجرت
باور مکن که زنده بمانم شبی

  • پنج شنبه
  • 24
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 20:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

دردِ بی امان -(نگاهِ مُبهَمی امشب به آسمان داری) * حسن لطفی

1391
3

دردِ بی امان -(نگاهِ مُبهَمی امشب به آسمان داری) نگاهِ مُبهَمی امشب به آسمان داری
خدا به خیر کند نیتی نهان داری
چه دیده‌ای که شدی سیر از من و بابا
که قصدِ شعله کشیدن به باغمان داری
حسین این طرف و آن طرف حسن... انگار
خدا نکرده سرِ تَرکِ این و آن داری
بس است دسته‌یِ دستاس هم پُر از خون شد
اگر غلط نکنم قصدِ پختِ نان داری
هزار شکر که دست تو لرزشی دارد
دلم خوش است عزیزم کمی تکان داری
نوازشم مکن از طرز شانه ات پیداست
میانِ سینه‌یِ خود دردِ بی امان داری
که چند دنده فقط سالم است ، باقی نَه
چقدر زخم و تَرَک رویِ استخوان داری
شکست دستِ تو را قنفذ و نَفَس میزد
هنوز نامِ علی باز بر زبان داری
مغیره میزد و میگفت خسته‌ام کردی
که بعدِ این همه ضربه هنوز جان

  • پنج شنبه
  • 24
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 20:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

درد دل امام مجتبی علیه السلام با خانم سلام‌الله -(کاش لبخند تو یکروز به ما برگردد) * حسن لطفی

1411
5

درد دل امام مجتبی علیه السلام با خانم سلام‌الله -(کاش لبخند تو یکروز به ما برگردد) کاش لبخند تو یکروز به ما برگردد
باز از نانِ تو این سفره معطر گردد
می‌شود پیشِ خودت گریه کنم آهسته؟
می‌کنم دِق اگر این درد مکرر گردد
قول دادم به تو حرفی نزنم اما کاش
دو سه شب داد کِشَم سینه سبکتر گردد
می‌شود روضه بخوانم؟همه خوابند ببین
می‌شود گریه کنم ؟ چشم کمی تر گردد
کاش می‌شد بنویسند سَرِ کوچه‌ی ما
آینه زود به یک آه مکدر گردد
کاش می‌شد بنویسند خدایا نکند
پسری شاهدِ اُفتادنِ مادر گردد
شیر شد تا که علی را وسط کوچه ندید
خواست تا بغضِ علی مُزدِ پیمبر گردد
کوچه‌ای تنگ ، پُر از سنگ حریفت بیمار
اثرِ ضربه چنین چند برابر گردد
یادم اُفتاد که بالای سرت می‌گفتم
چه کنم تا نَفَست تا نَفَست برگردد
یادم اُف

  • پنج شنبه
  • 24
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 20:31
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم قاسمی بیدهندی

حضرت زهرا(س) لطف مادرانه * قاسم قاسمی بیدهندی

2955
1

حضرت زهرا(س) لطف مادرانه #حضرت_زهرا (س) و کوچه بنی هاشم

دستی بروی سرم بکش تو مادرانه
با لطف و کرم نظر نما تو دلبرانه

تو مادری و من پسرت حضرت کوثر
تو معنی عشقی که دلم داشت بهانه

از روز ازل در دل من تو جا گرفتی
من سائل یک لحظه نگاه کوثرانه

ای سیدة‌النساء وای مادر هستی
ای سایه‌ی رحمتت همیشه جاودانه

ای سبزترین بهار این عالم امکان
عطر تو رسد به کام من معطرانه

تو قبضه نمودی دل من حضرت مادر
از تو به خدا رسیده‌ام چه عارفانه

با هیئت و با روضه‌ی تو انس گرفتم
از داغ تو بر سینه‌ی من بود نشانه

من سینه زن هر شب بزم فاطمیم
اصلا نفسم، زندگیم بود بهانه

وقتی که میان روضه و نوحه و شورم
انگار سوی باغ جنان شدم روانه

انگار کنار س

  • شنبه
  • 26
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 08:51
  • نوشته شده توسط
  • قاسم قاسمی بیدهندی
ادامه مطلب
 قاسم قاسمی بیدهندی

-(حب زهرا به دلم حک شده و فاطمیم) * قاسم قاسمی بیدهندی

1147
2

-(حب زهرا به دلم حک شده و فاطمیم) حامي ولايت فاطمه(س)
حب زهرا به دلم حک شده و فاطمیم
پیرو حیدر و سادات بنی هاشمیم

پیرو مادرم و مشق شبم نام علیست
دل من مست از این باده و جام ازلیست

مثل زهرا به دلم مهر ولایت دارم
به امام و ولیم عشق و ارادت دارم

دم ز حیدر زدن از فاطمه امو خته ام
مثل شمعی به ره عشق علی سوخته ام

شیعه هستم من اگر موهبت فاطمه است
گر محب علیم مرحمت فاطمه است

در اذان هست اگر نام علی روی لبم
یا که از ماذنه ها نام علی می شنوم

همه مدیون عطا و کرم فاطمه ام
تا صف حشر به زیر علم فاطمه ام

علم فاطمه ان روز به دست علی است
شیعه آن روز مقامش ز همه برتری است

تا که از خلق گره وا کند آن روز خطر
آورد پیرهن کهنه و خونین پسر

ر

  • یکشنبه
  • 27
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 08:40
  • نوشته شده توسط
  • قاسم قاسمی بیدهندی
ادامه مطلب
 قاسم قاسمی بیدهندی

-(نام زهرا بر دلم فرمانروایی می‌کند) * قاسم قاسمی بیدهندی

1968
5

-(نام زهرا بر دلم فرمانروایی می‌کند) مثنوی حضرت زهرا (س)

نام زهرا بر دلم فرمانروایی می‌کند

در دو دنیا فاطمه کار خدایی می‌کند

فاطمه انسیه الحورا پیغمبر بود

او فقط کفو امیرالمومنین حیدر بود

گر نبودش مرتضی، کفوی دگر زهرا نداشت

مثل و مانندی به دنیا حیدر تنها نداشت

فاطمه بهر علی و او برای فاطمه

عالم خلقت علم زیر لوای فاطمه

خانه‌اش، بیت گلینش کعبه اهل ولا

بوسه گاه آسمانی‌ها و ختم الانبیاء

بیت او فردوس حیدر بود و معراج پدر

از نمازش فیض برده ماه در وقت سحر

حضرت داور بنازد بر نماز فاطمه

دل برد از مصطفی راز و نیاز فاطمه

بضعهَ منی خطابش کرده ختم المرسلین

فاطمه محبوبه‌ی داور بود روی زمین

یازده نور ولا را مادری زهرا کند

ساقی

  • یکشنبه
  • 27
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 08:47
  • نوشته شده توسط
  • قاسم قاسمی بیدهندی
ادامه مطلب
 داود تیموری

دوبیت روضه زبانحال حضرت علی ع -(باور نمیکردم که خاموشت ببینم) * داود تیموری

632

دوبیت روضه زبانحال حضرت علی ع -(باور  نمیکردم  که  خاموشت  ببینم) باور نمیکردم که خاموشت ببینم

در نیمه های شب،کفن پوشت ببینم

یا اینکه..دستت ازکفن بیرون بیاید

طفلان گریان را در آغوشت ببینم

  • شنبه
  • 12
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 16:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 داود تیموری

فاطمیه شب غسل حضرت زهرا س زبانحال حضرت علی ع -(آنشب به وقت غسل تو،من زار میزدم) * داود تیموری

970

فاطمیه شب غسل حضرت زهرا س زبانحال حضرت علی ع -(آنشب به وقت غسل تو،من زار میزدم) آنشب به وقت غسل تو،من زار میزدم

ضجّه زِ دستِ این همه آزار میزدم

شدناله ام به دیدن بازوی تو بلند

بر سینه... از جراحت مسمار میزدم

  • شنبه
  • 12
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 16:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 داود تیموری

متن شعر حضرت زهرا(س) -(اي مِهرِتو سرمايهٔ فردا زهرا س) * داود تیموری

500

متن شعر حضرت زهرا(س) -(اي مِهرِتو سرمايهٔ فردا زهرا س) اي مِهرِتو سرمايهٔ فردا زهرا س

عالم زغمت سوخت سَراپازهرا س

شمعِ شب تارِمرتضي بودي حيف

زودآب شدي ازغم مولا زهرا س

  • شنبه
  • 12
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

سبک زمینه حضرت فاطمه زهرا (س) -(خانومم چی سرت اومد چرا پهلوتو میگیری) * عالیه رجبی

889
1

سبک زمینه حضرت فاطمه زهرا (س) -(خانومم چی سرت اومد چرا پهلوتو میگیری) خانومم چی سرت اومد چرا پهلوتو میگیری
چرا یه مدته زهرا از علی روتو میگیری
شده غمت عذاب علی
حال دلش،خراب علی
چراغ عمرم بودی سوسو میزنی
فاطمه جان عزیز دلم
آخه چرا بااین قد خم
خونه رو جارو میزنی
خانوم علی
بمیرم تو کوچه شدی نقش زمین
خانوم علی
شده شوهر تو دیگه خونه نشین
بند دوم
فاطمه رنگ پریده ت میسوزونه استخونم
پیش پام پامیشی از جا میزنی شعله به جونم
فداشدی به راه علی
همسر بی گناه علی
چشم کبودت زهرا کشته حیدرو
تویی تو همزبون علی
کجا میری بدون علی
رحمی کن و تنها نرو
زهرا میری و
میبینم جای خالیتو باز روبروم
زهرا میری و
میشکنه یه بغضِ قدیمی تو گلوم

  • سه شنبه
  • 20
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

نوحه حضرت زهرا سلام الله علیها -(نرو از پیشم ای قرص قمرم) * امیر عباسی

862
1

نوحه حضرت زهرا سلام الله علیها -(نرو از پیشم ای قرص قمرم) نرو از پیشم ای قرص قمرم
قد خمیده شدی اِی تاج سرم
غربت تو من و آخر میکشه
روضه خونِ غمِ دیوار و درم
داری میری اِی،مجروح مسمار
دار و ندارم،خدا نگهدار
یا فاطمه جان...
قامتت خم شده ای یار جوون
شدی پشتِ درِ خونه نیمه جون
مونده از کینهٔ اون نانجیبا
به روی صورت و رو بازو نشون
ای یار حیدر،دلدار حیدر
خونه نشینی،شد کارِ حیدر
یا فاطمه جان...

  • چهارشنبه
  • 21
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 12:07
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

سبک زمینه شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) -(میتونی ببینی تو صورت علی رنگ خزونو) * عالیه رجبی

671
1

سبک زمینه شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) -(میتونی  ببینی تو صورت علی رنگ خزونو) میتونی ببینی تو صورت علی رنگ خزونو
میبینی چجوری غمت زمین زده یه پهلونو
غمه توی نگام
میلرزه زانوهام
حال خراب تو میگه نمیمونی باهام
پهلو شکسته می
تموم هستمی
زخمی شده بخاطر دستای بسته می
چه سخته باورش
جلوی شوهرش
زنی میون شعله ها بسوزه معجرش
گل یاسم گل یاسم
سنگ صبور حیدری
گل یاسم گل یاسم
چرا منو نمیبری
بند دوم
دعای شبونه ت امید وبرکت شهره هنوزم
میبینی که بیتو مدینه با علی قهره هنوزم
کبوده صورتت
فدای غربتت
روتو میگیری و میمیرم از،خجالتت
دستار خونی و
مسمار خونی و
چجور تحمل کنم این دیوار خونیو
ای حاصل علی
خونِ دل علی
تو رو چهل نفر زدن مقابل علی
گل یاسم گل یاسم
سنگ صبور حیدری
گل یاسم گل یاسم
چرا منو ن

  • پنج شنبه
  • 22
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 11:02
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

سبک شور ایام فاطمیه -(هر وقتی که از زمونه دلگیرم) * علی غلامپور

719

سبک شور ایام فاطمیه -(هر وقتی که از زمونه دلگیرم) #سبک_شور_ایام_فاطمیه

بند اول

هر وقتی که از زمونه دلگیرم
اشکای چشای من میشه جاری
با هزار امید میام توی هیئت
روضه ی تو میده منو دلداری

هر چی که تو دنیا من دارم فانی س
عشق شمائه فقط که میمونه
خوش بحال هر کسی که این روزا
تو مجلس روضه ی تو مهمونه

ذکر تمومه نوکراته،فاطمه فاطمه
زمزمه ی روی لبامه،فاطمه فاطمه
مادر شاه کربلائه،(فاطمه فاطمه)۲

تویی دوای کل دردام،فاطمه فاطمه
امید امروزم و فردام،فاطمه فاطمه
آهنگ دلنشینه لبهام،(فاطمه فاطمه)۲

همه دنیا پر از/غم و اندوه و ماتمه
همه دارن میگن/خود ماهه محرمه

به خدا این شبا/اینه امّید نوکرا
با دعای شما/که بشن راهی کربلا

(فاطمه مادرم فاطمه)
________________

  • چهارشنبه
  • 28
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 00:35
  • نوشته شده توسط
  • علی غلامپور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد