شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(راندن درماندگان اصلا نمی آید به تو ) * محمد جواد شیرازی

1904
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(راندن درماندگان اصلا نمی آید به تو ) من سرم خورده به سنگ

راندن درماندگان اصلا نمی آید به تو

جز عطا، ای آسمان اصلا نمی آید به تو

دلشکسته آمدم سویت، پناه آورده ام

دل شکستن بی گمان اصلا نمی آید به تو

من سرم خورده به سنگ و ناتوان برگشته ام

قهر با این ناتوان اصلا نمی آید به تو

حق من این است رسوایم کنی با این وجود

حضرت صاحب زمان اصلا نمی آید به تو...

ما عزاداران زهراییم، پس با این حساب

بستن در رویمان اصلا نمی آید به تو

دید، حیدر همسرش را مو پریشان، ناله زد:

ای بهار من، خزان اصلا نمی آید به تو

تو ستون لشکر مرد غریب یثربی

فاطمه، قدِ کمان اصلا نمی آید به تو

.

.

.

`دید زینب چوب را روی لبان یار گفت:

ای برادر خیزران اصلا ن

  • جمعه
  • 13
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 14:32
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(بر تاج عرش نوشته شده `لافتا علی” ) * محمد سعید طالبی

675

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(بر تاج عرش نوشته شده `لافتا علی” ) درد غربت
بر تاج عرش نوشته شده `لافتا علی”

`یا مظهر العجائب و یا مرتضا علی”

من بوده ام ملیکه و هم کفو با علی

دستان سرنوشت مرا برده تا علی

شکر خدا کنم که علی همسرم شده

آقای خانه ی من و بالا سرم شده

من کوثرم ، علی شده ساقی کوثرم

من خانه دارم و علی مرد دلاورم

من حوریم نام علی را که می برم...

تا آسمان هفتم از این خانه می پرم

مردی دلیر... صاحب شمشیر ذوالفقاز

در دست اوست زوزه ی تکبیر ذوالفقار

سر می زند در وسط لشکر آنچنان !!

در می کند یک تنه در خیبر آنچنان!!

شمشیر او کرده به پا محشر آنچنان !!

روی زمین ریخته است پیکر آنچنان!!

مانند او مرد دو دنیا نداشته‌ !!

مانند او کسی به خدا گُل نکاش

  • جمعه
  • 13
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 14:37
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت زهرا(س) -(و گرفتی که کبودی تو پیدا نشود ) * علی بهرامی نیا

2958
12

اشعار شهادت حضرت زهرا(س) -(و گرفتی که کبودی تو پیدا نشود ) رو گرفتی که کبودی تو پیدا نشود

باعث رنجش زخم دل مولا نشود

سر سجاده دعا کرده حسن آهسته

بی کسی کاش نصیب دل بابا نشود

ز دهان زن همسایه شنیده زینب

حال او بسکه وخیم است مداوا نشود

بشکند دست مغیره که به قنفذ میگفت

آنقدر ضربه شدید است که او پا نشود

پسرش دید غم کوچه و غصب فدکش

به گمانم که دگر عقده ی او وا نشود

چه سرش آمده مرگش ز خدا می خواهد

گذرش کاش دگر سمت گذرها نشود

حال او زار و خراب است بمیرم ای وای

دیگر از بستر بیماری خود پا نشود

  • جمعه
  • 13
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 14:51
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 داود تیموری

مرثیه حضرت زهرا(س) -(گرفتي دست برديوارودستي بركمرزهرا) * داود تیموری

1053

مرثیه حضرت زهرا(س) -(گرفتي دست برديوارودستي بركمرزهرا) گرفتي دست برديوارودستي بركمرزهرا
نگاهت گاهگاهي هست برديوارودرزهرا

نخي ازچادرت راتاكه برمسمارِدَرديدم
مراشِشماهه محسن يادآمددرنظرزهرا

ميانِ كوچه دشمن باغلاف كين توراميزد
شدي بهرعلي دركوچه باجانت سپرزهرا

زِسيلي باعلي حرفي نگفتي ليك فهميدم
درآنجايي كه پوشاندي رُخت آسيمه سرزهرا

شنيدم مرگ ميكردي طلب بِين دعاهايت
كه بودي ازغم هجرپدرخونين جگرزهرا

اگرسوي پدررَفتي مَگوازماجراي خويش
اگرچه مانده ازسيلي بِرُخسارت اثرزهرا

بيابرعاصيِ درمانده لطفي كن كه بايادت
بريزداشك غم ازديده اش باردگرزهرا

  • جمعه
  • 13
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 20:22
  • نوشته شده توسط
  • داود تیموری
ادامه مطلب
 حسین نجفی

اذان بلال -(ربُّ الارباب من خدایا) * حسین نجفی

823
2

اذان بلال -(ربُّ الارباب من خدایا) ای اذان گوی مدینه ای بلال
ای پیمبر سیرت و نیکو خصال

بعد از آنی که نبی کرد ارتحال
خسته ام ازاین همه درد و ملال
می شوم آماده از بهر وصال
گشته دیگر قامتم همچون هلال
می کنم با درد پهلویم جدال

بنگر احوال دلی آشفته حال

گو اذانی بهر این بشکسته بال
ای اذان گوی مدینه ای بلال

  • شنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 15:28
  • نوشته شده توسط
  • حسین نجفی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(این روزها که دیدنتان کیمیا شده ) * حسن لطفی

838

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(این روزها که دیدنتان کیمیا شده ) دارالعَزا
این روزها که دیدنتان کیمیا شده

این خانه خانه نیست که دارالعَزا شده

باور نمی‌کنم چقدر آب رفته‌ای

حتی برایِ ناله لبت بی صدا شده

یادش بخیر حرفِ عروسیِ دخترت

حالا ببین چگونه عزا دارِ ما شده

من میخ بر دلم نه به تابوت می‌زدم

هرچند خنده‌ای به لبت آشنا شده

شرمنده‌ام که بودم و پای غریبه‌ها

با شعله‌های سرخ به این خانه وا شده

شرمنده‌ام که بودم و نا محرمانِ شهر

آنگونه در زدند که دیدم جدا شده

فهمیده‌ام چه بر سرت آن روز آمده

از وضع چادری که پُر از ردِّ پا شده

وقت نفس کشیدنِ تو این صدای چیست

این استخوانِ سینه چرا جابجا شده

پیراهنِ حسینِ مرا دوختی ولی...

از صبح حرف روی لبت بوریا شده

  • شنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 20:09
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(میدونی دلم گرفته فاطمه ) * حسین خیریان

1386
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(میدونی دلم گرفته فاطمه ) دلم گرفته
میدونی دلم گرفته فاطمه

میدونی خزون شده بهار من

بغض کوچه توی سینه ی توإ

درد سیلی روی قلب زار من

خونمون صفا نداره بعد تو

فاطمه نگو همش میخوام برم

نارفیق نیمه راه نشو برام

گرمی خونم تویی تاج سرم

من دلم لک میزنه برای تو

در قلب تو به روی غم ببند

تنور خونمونو ب پا کن و

دوباره مثل قدیم فقط بخند

فاطمه بغض گلومو میخورم

تا یه وقت چشامو تو خیس نبینی

پای حرفام مثه قبلنا میشه

تا یه بار دیگه عزیزم بشینی؟

کوه غصه روی دوش من گذاشت

نانجیب بی حیا خیلی بده

جلوی چشم من و بچه هامون

تو حیاط خونمون تورو زده

آتیش در خونه فدا سرت

غصه ی علی فقط یه چیز دیگست

تو کوچه خودت بهم بگو چی شد؟

چ

  • شنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 20:11
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(ما در کنار هم چه غریبانه سوختیم ) * حسین رضایی

821

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(ما در کنار هم چه غریبانه سوختیم ) مستانه سوختیم
ما در کنار هم چه غریبانه سوختیم

در پای شمع دین چو پروانه سوختیم

با صبر در شرار ستمها چه ساختیم

ما با قبول عشق چه مستانه سوختیم

من پشت درب خانه و تو بین کوچه ها

در راه حق به همّت جانانه سوختیم

می سوخت صورت من و می سوخت قلب تو

در آتشی مدام حریصانه سوختیم

در خانه ای که غیر خدا محرمی نبود

نا محرمان رسیده و در خانه سوختیم

دل غرق ذات حضرت خلّاق بی زوال

داغی زدیم بر دل فرزانه سوختیم
حسین رضایی

  • شنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 20:13
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(از لگد ها به روی `در” ، دو سه تا جا مانده ) * پوریا باقری

896
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(از لگد ها به روی `در” ، دو سه تا جا مانده ) امّ أبیها
از لگد ها به روی `در” ، دو سه تا جا مانده

فکر کردند علی ، بی کس و تنها مانده

میخِ دَر ، شاهدِ این است بدانیم همه...

تا کجا ...پای علی ، حضرت زهرا مانده

هرگز از پشتِ ولایت ، قدمی دور نشد

مات و مبهوت ، بر او دیده ی دنیا مانده

علی آرام نشسته است دقیقا مثلِ...

ناخُدایی که به نامردیِ دریا مانده

آه... در خانه ی مولا دو سه روزی است فقط

نفسِ بی رمقِ `امّ أبیها” مانده

فاطمه مثل خیال است میان بستر

غیرِ یک روح ، چه از فاطمه ی ما مانده

مردمِ شهر ، ببینید که او رفتنی است

بر دلش ، جای همه زخم زبان ها مانده

  • شنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 20:16
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسین رحمانی

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(شبها فقط ، تا صبح بیداری عزیزم ) * حسین رحمانی

745

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(شبها فقط ، تا صبح بیداری عزیزم ) آتش گرفتم

شبها فقط ، تا صبح بیداری عزیزم

بانوی من ، سر درد هم داری عزیزم

ای ساده پوشِ من لباست فرق کرده

هر سُرفه ای یک لاله میکاری عزیزم!

شد خواهش نُه ساله ات ، تابوتِ چوبی...

میسازمش از روی ناچاری عزیزم!!

چیزی نمانده از تنت جُز سایه دیگر...

از خانه ام عزم سفر داری عزیزم

آتش گرفتم سوختم ، آن لحظه ایی که...

دیدم تو پُشت در گرفتاری عزیزم !!

با تازیانه ، بارها در بینِ کوچه ...

شد زخمهای پیکرت کاری عزیزم !

دستت شکست و دستِ من را بازکردی

بانوی من خیلی فداکاری عزیزم!

این گریه ی روز و شبت عین جهاد ست

طوفانترین ابری که می باری عزیزم !

وقتی شکایت شد زِ آه و ناله ی تو ...

معلوم شد پیرو

  • شنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 20:22
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(همسایه ها ، مَردُم ، دگر راحت بخوابید ) * قاسم نعمتی

5321
9

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(همسایه ها ، مَردُم ، دگر راحت بخوابید ) حورية انسيه
همسایه ها ، مَردُم ، دگر راحت بخوابید

زهرای من رفته سفر راحت بخوابید

آن دختری که باعث آزارتان بود

مهمان شده نزد پدر راحت بخوابید

با دست خود هستی خود را دفن کردم

شد پیر خیبر بی سپر راحت بخوابید

دیگر نمی آید صدای آه آهش

از درد پهلو تا سحر راحت بخوابید

فکر خبر بودید از بیمار بدحال

جان داد زهرا بی خبر راحت بخوابید

بانوی من با سینه مجروح رفت و ...

من ماندم و این میخِ در راحت بخوابید

حوریه انسیه که سیلی نمی خواست

کشتند او را در گذر راحت بخوابید

باخنده هستیِ مرا آتش کشیدند

دامان زهرا شعله ور راحت بخوابید

دل تنگم و دیدار یارم می روم من

هر نیمه شب با چشم تر راحت بخوابید

  • شنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 20:23
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(این بار چندم است کفن باز می‌کنم ) * حسن لطفی

6609
32

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(این بار چندم است کفن باز می‌کنم ) فاطمه جان
این بار چندم است کفن باز می‌کنم

دارم به این بهانه تو را ناز می‌کنم*

پلکی تبسمی نفسی یا شکایتی

باشد بخواب فاطمه هر طور راحتی

باشد بُرو ولی جگرم را نگاه کن

پُشتم شکسته‌ای کمرم را نگاه کن

برخیز باز چاره‌ی درد مرا بده

برخیز و دستمالِ نبرد مرا بده

مثل قدیم پشت سرم آب را بریز

جای علی تو برجگرم آب را بریز

این بار چندم است کفن باز می‌کنم

دارم به این بهانه تو را ناز می‌کنم

داریم مثل سوز خزان گریه می‌کنیم

با آستین بین دهان گریه می‌کنیم

دارم به دوش خویش دو تابوت می‌کشم

دستی به زخم گوشه‌ی اَبروت می‌کشم

این مرد کوه بود که درهم شکسته شد

دیدم که هفت جای تو باهم شکسته شد

تو غرق زخم

  • شنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 20:26
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شهادت حصرت زهرا سلام الله علیها -(ای عدو از کینه ی مولا مزن) * هستی محرابی

918
2

شهادت حصرت زهرا سلام الله علیها -(ای عدو از کینه ی مولا مزن) ?السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَة?

ای عدو از کینه ی مولا مزن

با لگد بر پهلویِ زهرا مزن

ای عدو رحمی نما بر حالِ او

پشتِ در گو مانده او تنها مزن

با غضب در میزنی این خانه را

گر نشد این در به رویت وا مزن

زین جفا کن ای عدو صرفِ نظر

آتشی بر خانه یِ زهرا مزن

آن زمان دستِ علی را بسته ای

فاطمه را بینِ این دعوا مزن

استخوانِ پهلویِ بشکسته را

میزنی، پس لااقل با پا مزن

یکّه وُ بی یار و تنها مانده او

ضربِ سیلی در رُخش پیدا مزن

پای او را خانه ی شورا مکش

از برای بیعت و امضا مزن

ای که او را لجّه ی خون میکشی

این چنین بی معجر و مأوی مزن

گر کشاکش تا به مسجد می بری

در می

  • پنج شنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 23:00
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها -(بعدِ تو روزم شب اومد بابا جون) * هستی محرابی

731
3

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها -(بعدِ تو روزم شب اومد بابا جون) ‍ ?السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَة?

بعدِ تو روزم شب اومد بابا جون

دیگه جونم به لب اومد بابا جون

اون زمان فتاده ام به جوی خون

یاریم یه زینب اومد بابا جون

کی مرا گو مدد اومد بابا جون؟

جز عدو با لگد اومد بابا جون

شده ام پیشِ همه خار و ذلیل

این من و این تنِ بیمار و علیل

کو علیم که نجاتم بدهد

یا کمی صبر و ثباتم بدهد

دردِ بی کسیِ من گشته فزون

محسنم فتاده در لجّه ی خون

روزِ وصلت به سر اومد بابا جون

سینه با میخِ در اومد بابا جون

تشنه ی روضه ی رضوانِ توأم

اوّلین زائر و مهمانِ توأم

آه! خون می چکد از سینه ی من

چه روا شد غمِ دیرینه ی من

بعدِ تو روزم شب اومد بابا

  • پنج شنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 23:11
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 علی اصغر یزدی

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(مانند شمعی از مصائب آب می شد) * علی اصغر یزدی

1701

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(مانند شمعی از مصائب آب می شد) مانند شمعی از مصائب آب می شد

زینب برای وضع او بی تاب می شد

منظورم از این بیت صارت کالْخیال ست

این آخری چون گوهری نایاب می شد

همسایه ها کینه از او در دل گرفتند

با آن که از شادی شان شاداب می شد

از لکه های روی ماه آن روز گفتند :

هم درد مادر گریه ی مهتاب می شد

آتش به جان خانه می زد با چه رویی

شخصی که اسماً جزوی از اصحاب می شد

آتش به درب خانه زد، یعنی از آن روز

آتش میان این جماعت باب می شد

تا میخ بر جانش دخیل خود ببندد

دیوار محکم بود و در اسباب می شد

از داغ زهرا مرتضی با کار هایش

آماده ی رفتن سوی محراب می شد

علی اصغر یزدی

  • جمعه
  • 20
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 01:40
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

ایام شهادت حضرت کوثر(س) -(از شما غافل شدم خاک دو عالم بر سرم) * مرتضی محمودپور

654
1

ایام شهادت حضرت کوثر(س) -(از شما غافل شدم خاک دو عالم بر سرم) از شما غافل شدم خاک دو عالم بر سرم
با تو باید اوج گیرم بی تو بشکسته پرم

سیر در قرآن نمودم تا که مست هو شوم
قدروطاها،قاف ویاسین،لیک مست کوثرم

ساقی این کوثر وارسته مولایم علیست
زین جهت تا روز محشر خاکسار حیدرم

فاطمیه آمده آتش فتاده در دلم
من زداغ آتش‌ومسماردر شعله ورم

ثلث از سادات زهرا تا قیامت سوختند
دادخواه محسن ششماهه روز محشرم

فاطمه گفتا که یا فضه خُدینی پشت در
یعنی ای اهل عزا من فاطمه بی مادرم

هرکسی در وقت سختی ناله یا اُمّا زند
روز عاشورا به مقتل گفت زینب مادرم

مو پریشان فاطمه آمد میان قتلگاه
گفت با ناله، بُنّی نیست هرگز باورم

راس‌ت از پیکر جدا و پاره پاره شد تنت
آمدم در قتلگاهت وا

  • جمعه
  • 20
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 19:50
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

شهادت حضرت زهرا (س) -(کوچه و شهر گوش کر دارد) * مرتضی محمودپور

641
1

شهادت حضرت زهرا (س) -(کوچه و شهر گوش کر دارد) ایام شهادت
فاطمیه دوم

کوچه و شهر گوش کر دارد
آتش فتنه زیر سر دارد
خاتم الانبیا نمرده هنوز
گوئیا میل یک سفر دارد

رحمت‌بارش‌است‌ودشتی‌نیست
سفری هست و بازگشتی نیست
بارها قصد جان او کردند
دشمنی‌هست‌گرچه‌طشتی‌نیست

تاکه افتاد طشت رسوایی
زان دو با بغض و بی‌تولایی
ابتدا کشته شدرسول‌ الله
از سوی نابکار هر جایی

رفت هستیی من همه برباد
آنقدر ناله زده که تاجان داد
شد بهانه فدک که با زهرا
آیدازکین به کوچه‌ها صیاد

کوچه باریک و تنگ واویلا
خاک دیوار و سنگ واویلا
دست‌نحسی‌که‌زبربود و زمخت
زد گلم بی‌درنگ واویلا

پاره کرده قباله‌ی فدکش
بالگد،بین کوچه زد کتکش
تا فتاده بخاک با صورت
کس نبوده که تا کند کمکش

کود

  • جمعه
  • 20
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 20:23
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

ایام فاطمیه -(ای یار با وفا ز چه رو بی وفاشدی) * مرتضی محمودپور

927

ایام فاطمیه -(ای یار با وفا ز چه رو بی وفاشدی) فاطمیه اول
شهادت حضرت مادر(س)

بند اول

ای یار با وفا ز چه رو بی وفاشدی
گشتی رفیق نیمه ره از من جدا شدی
گفتم مرو به پشت در خانه فاطمه
حامی من تو رفتی و بهرم فدا شدی
آثاردود و آتش و خون و صدای تو
در بین خانه هست چرا بی صدا شدی
شرمنده‌ی نگاه غریبانه توام
من مانده ام ولیک تو حاجت روا شدی
لکنت گرفته طفلک من گوچه دیده است
شاید میان کوچه به غم مبتلا شدی
برخیز وکن نظرکه زمینگیر گشته ام
از غصه‌ی جدایی تو پیر گشته ام

بند دوم

درگوش من طنین صدایت هنوز هست
دربین خانه لطف وصفایت هنوز هست
ای مهربان حبیبه ی کاشانه‌ی علی
در فکر کودکان هوایت هنوز هست
در گوشه گوشه حجره در بسته فاطمه
تو رفته‌ایی‌زدیده و جایت ه

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 00:10
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها -(فاطمیه آمد و آوای غم بر پا شده) * هستی محرابی

666
2

شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها -(فاطمیه آمد و آوای غم بر پا شده) ‍السّلام علیکِ یا فاطمهً الزّهرا س

فاطمیه آمد و آواے غم بر پا شده

رختِ غم رختِ عزا بر قامتِ دنیا شده

فاطمیه آمد و ارض و سما شد داغدار

تیغِ دشمن در کمینِ خانه ی زهرا شده

فاطمیه آمد و تیغِ غضب در پشتِ در

با شرارِ شعله ی دستانِ او در وا شده

فاطمیه موسمِ درد و فراقِ مادر است

زین مصیبت عالمی در ماتمِ عظمی شده

فاطمیه آمد و طفلانِ زهرا بی قرار

خانه ی مولا ز اشکِ چشمشان دریا شده

فاطمیه آمد و زینب نشسته سوگوار

باز هم ایّام حزنِ مادرش زهرا شده

فاطمیه آمد و وا از دلِ زارِ علی

کلبه ی احزانِ زهرا سوگِ غم بر پا شده

فاطمیه آمد و چشمِ ملائک اشکبار

میخِ سوزان سینه ی آلامِ زهرا جا شده

فاطمیه آم

  • یکشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 14:15
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها -(ای کشته ی شمشیر عداوت زهرا) * هستی محرابی

595
2

شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها -(ای کشته ی شمشیر عداوت زهرا) السّلام علیکِ یا انسیه ی حوراء فاطمة الزَهرا سلام الله علیها

‌ای کشته ی شمشیرِ عداوت
خوشبوی ترین گلِ شهادت

از پهلوی نازکت نگویم
ای روی کبود و صد جراحت

ای عشقِ علی جانِ محمد
آسوده شدی از این جماعت

از کلبه ی احزانِ تو امشب
تا عرش روَد صدای غربت

بنشسته علی به کنجِ خانه
شرمنده از آن کبودِ صورت

با شِکوَه به زیرِ لب چه گوید
بی من مرو ای گلِ امانت

سبزی تو اگر چه سرخ رفتی
ای بانوی عاشقِ ولایت

از سینه ی سنگ ناله خیزد
بی تابیِ شمعِ بی مزارت !

"هستی محرابی"

  • یکشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 14:35
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

شهادت جانگداز حضرت زهرا سلام الله علیها (ایام فاطمیه) -(زهرا نرو بی تو علی بیچاره میشه) * هستی محرابی

1821
3

شهادت جانگداز حضرت زهرا سلام الله علیها (ایام فاطمیه) -(زهرا نرو بی تو علی بیچاره میشه) مرثیه ی حضرت زهرا س با سبک سنتی
(در کودکی شد قسمت من خانه داری)

زهرا نرو بی تو علی بیچاره میشه
در سوگِ نخلستانِ غم آواره میشه

داری وداعی آهسته بر لب
جانِ تو سوزد در آتشِ تب

زهرا برایم نخل و چَه محرم نمیشه
غیرِ تو بر زخمم کسی مرهم نمیشه

بینی غریبم ای مهربانم
بر کی سپاری این کودکانم؟

زهرا تو که از حال و روزِ من گواهی
اینجا مرا بی تو نه یار و نه پناهی

زینب ندارد تابِ فراقت
از من بگیرد هر شب سراغت

آخر علی بی تو چگونه جان بگیرد
گو در کجا پهلو از این طوفان بگیرد؟

داغِ غمِ تو بر من گرانه
دلگیر و خستم از این زمانه

این کوهِ غم از شانه هایم کم نمیشه
این دربِ سوخته که مرا همدم نمیشه

با من بمان

  • یکشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 14:54
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با مادرش -(تحمل کردنش سخت است و عهد کودکی را گر) * هستی محرابی

667
3

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با مادرش -(تحمل کردنش سخت است و عهد کودکی را گر) زبانحال حضرت زینب س با مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها

تحمل کردنش سخت است و عهدِ کودکی را گر

تو هم جای خودت باشی و هم جای پُرِ مادر

خودت را جای من بگذار و گو این بی نوا دختر

چگونه سر کند آن را بدونِ سایه ات مادر!

تو را میخواهمت هر شب که تسکین دلم باشی

در این سیلابِ غم شاید تو حلِِّ مشکلم باشی

ز بس بوسیده ام هر شب گلِ چادر نمازت را

دلم یک لحظه میخواهد ببوسم روی نازت را

چه دردی می کشیدی در تمامِ لحظه های شب

ندیده کس به غیر از تو وَ غیر از دخترت زینب

چه ضربت ها که تو خوردی ز دستِ مردمانِ پست

به پهلو استخوانِ تو از آن ضربِ لگد بشکست

تویی که میخ سوزان را درونِ سینه ات داری

تویی که گون

  • یکشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 15:11
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

زبانحال حضرت علی ع با حضرت زهرا س -(ای گلشن راز علی همراه و دمساز علی) * هستی محرابی

1802
0

زبانحال حضرت علی ع با حضرت زهرا س -(ای گلشن راز علی همراه و دمساز علی) ‍ ‍ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِدِيقَةُ الشَّهِيدَة

ای گلشنِ رازِ علی، همراه و دمسازِ علی
بعدِ تو نخلستان و چَه، اسرارِ آوازِ علی

من خلوتم را با نوایِ، ناله ات سر میکنم
من قصه ی دردِ تو را ، ناخوانده باور میکنم
تا‌ زنده ام یادِ تو را، از آتش و در میکنم
من شرحِ غمهای تو را، در سینه از بر میکنم

ای گلشنِ رازِ علی، همراه و دمسازِ علی
بعدِ تو نخلستان و چَه، اسرارِ آوازِ علی

آزرده از دستِ زمان، گشتی ولی حقّت نبود
پژمرده از تیغِ خزان، گشتی ولی حقّت نبود
بی لانه وُ بی آشیان، گشتی ولی حقّت نبود
روی کبود از ظالمان، گشتی ولی حقّت نبود
از دردِ پهلو ناتوان، گشتی ولی حقّت نبود
بی قبر و بی نام و ن

  • یکشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 15:23
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

زبانحال حضرت علی ع با حضرت زهرا س -(مرا در سر چه سوز و التهاب است) * هستی محرابی

1423
3

زبانحال حضرت علی ع با حضرت زهرا س -(مرا در سر چه سوز و  التهاب است) ‍ السّلام علیکِ یا بنتِ رسول الله(ص) یا فاطمةالزَّهرا(س)

مرا در سر چه سوز و التهاب است
که امشب حالِ زهرایم خراب است

دلی از درد و غم آکنده دارم
سرشکِ مژَگانم چون سحاب است

به چند ماهه گلم رنگِ خزان شد
زمین گیر و اسیرِ رختخواب است

کنارش همدمِ رازی ندارد
دلِ عالم به حالِ او کباب است

ندانم از چه با من رو گرفته
چرا در پیشِ من رویش نقاب است؟

الها شاهدی بر حالِ زارم
چو آتش این دلم در سوز و تاب است

چرا من هر چه می پرسم ز حالش
سؤالِ من دمادم بی جواب است

مگر با او چه کرده تیغِ شیاد
دو گیسویش ز خونِ رو خضاب است

چه شد دردش دگر درمان ندارد
سرا پایش همه در اضطراب است

بزن بالا نقابت تا ببینم
چه زخمی

  • یکشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 15:37
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

زبانحال مولا، شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها -(امشب پرستوی خون تپیده، دل از تمام عالم بریده) * هستی محرابی

575
1

زبانحال مولا، شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها -(امشب پرستوی خون تپیده، دل از تمام عالم بریده) السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِدِيقَةُ الشَّهِيدَه

امشب پرستوی خون تپیده
دل از تمامِ عالم بریده
تا روضه ی بابا پَر کشیده
بر آرزوهای خود رسیده

من مانده ام با دردِ نهایی
یا فاطمه جان داد از جدایی

از فرش تا عرش نالان و گریان
یکسر ملائک زار و پریشان
خون می چکد از چشمِ یتیمان
وا از غمِ دل وا از غمِ جان

من مانده ام با دردِ نهایی
یا فاطمه جان داد از جدایی

رو کرده زهرا باغِ پدر را
در سینه برده داغِ پدر را
هم ماجراهای پشت در را
هم خاطرتِ تلخِ دگر را

من مانده ام با دردِ نهایی
یا فاطمه جان داد از جدایی

با تاولای آن قلبِ محزون
قنداقه اش را پیچانده درخون
معجر گرفته بر روی گلگون
از عشقِ بابا بی ت

  • یکشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 15:44
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

استغاثه حضرت زهرا س از خدا -(یا رب علی غریب است در مانده ام نبیند) * هستی محرابی

651
1

استغاثه حضرت زهرا س از خدا -(یا رب علی غریب است در مانده ام نبیند) استغاثه_حضرت_زهرا_س_از_خدا

یارب علی غریب است درمانده ام نبیند
این صورتِ کبودم تا زنده ام نبیند

خونابه ی جراحت از زخمِ من چکیده
خونابه ی جگر را افشانده ام نبیند

یارب نشانِ زخمِ پهلوی نازکم را
از پیشِ چشم هایش پوشانده ام نبیند

من غنچه ی شهیدی در بطنِ خویش دارم
این غنچه را که با خون پیچانده ام نبیند

?ای یار و یاورِ من مظلومِ حیدرِ من
خدا کند نبینی این زخمِ پیکرِ من?

آندم که میخ در را بر سینه ام نشاندند
این میخ را ز سینه من کنده ام نبیند

یارب نگاهِ غیری پهلو وُ بازوان را
با گیسوانِ خونین پوشانده ام نبیند

دیوار می فشارد مسمار می گدازد
این درد را که در دل رنجانده ام نبیند

خواهم ز تو الها ان

  • یکشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 15:56
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها -(خداوندا در این عالم به حق حرمت زهرا) * هستی محرابی

2720
3

توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها -(خداوندا در این عالم به حق حرمت زهرا) ‍ ‌
#السلام_علیک_یا_انسیه_حورا

خداوندا در این عالم به حقِّ حرمتِ زهرا
به این بی دست و پای گم عطا کن عفٌتِ زهرا

بتاب ای مَه شبانگاهان به یادِ صورتِ نیلی
دلِ عالم به درد آید ز حزن و غربتِ زهرا

الها! چشم ما را پُر کن از انوارِ شیدایی
دلِ ما را فروزان کن به نورِ عترتِ زهرا

دلی دارد پُر از خون از غمِ تنهاییِ مولا
نمیداند بجز مولا کسی از محنتِ زهرا

به بستر می نشیند او ولی با چادرِ خونین
دلِ پیغمبر ما هم کبود از صورتِ زهرا!

#هستی_محرابی

  • یکشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 16:01
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

کوثر قرآن -(مشکات فروزنده ی رب فاطمه است) * هستی محرابی

485
2

کوثر قرآن -(مشکات فروزنده ی رب فاطمه است) #کوثر_قرآن

مشکات فروزنده ی رب فاطمه است
آن طاهره عالی نسب فاطمه است

در کوثر قرآن خدایش فرمود
آیینه عرفان و ادب فاطمه است

از تربت بی نام و نشانش پیداست
آن کشتهء شمشیر غضب فاطمه است!

"هستی محرابی"

  • یکشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

زبانحال حضرت علی ع( ایام فاطمیه) -(اشک دلتنگیم بی تو نم نم باره) * هستی محرابی

717
1

زبانحال حضرت علی ع( ایام فاطمیه) -(اشک دلتنگیم بی تو نم نم باره) ‍ #سبک_نوشته_شهادت_حضرت_زهرا س

اشکِ دلتنگیم بی تو نم نم باره
شمعِ جانسوز تو شعله ی غم داره
غربتت در دلِ چاه و نخلستانم
علی بی تو در آن شورِ عالم داره

حال و روزم که میدونی
بارِ آخر تو رو دیدم
کوچه با معجرِ خونی
می چکید خون ز پیشونی

آه! ای گلِ بی خارم
آه! خسته ی بیمارم
آه! شمعِ شام تارم
وااااای زهرای من مرو، واااای زهرای من .......(۳)

بس که در سینه ات بوده آهِ جانسوز
شب نشد بی دعاهای تو وصلِ روز

کی شریکِ غم و دردِ کوثر می شد
دردِ شبهای سردِ تو باور می شد

مانده با دردِ تنهایی
ظالم از او چی میخواهی

شد گلم خسته وُ بیمار
دیگه دست از سرش بردار

وای تو ز دنیا سیری
وای امان از آن سیلی
وای کرده ر

  • یکشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

شهادت حصرت زهرا س (ایام فاطمیه) -(بسوز ای شمعِ غم امشب بساط غم مهیا است) * هستی محرابی

1905
3

شهادت حصرت زهرا س (ایام فاطمیه) -(بسوز ای شمعِ غم امشب بساط غم مهیا است) #صلی_الله_علیک_یا_مولاتی
#یا_فاطمة_الزهرا_ س

بسوز ای شمِع غم امشب، بساطِ غم مهیا است
بسوز امّا تو با حسرت، شبِ هجرانِ زهرا است

بسوز ای شمعِ غم امشب، علی با گل وداع دارد
علی را درد زهرا وُ ، عدو را درد دنیا است

بسوز ای شمعِ غم امشب، ولی آرام و آهسته
به شب غسل و کفن کردن، وصیّت های زهرا است

بسوز ای شمعِ غم امشب، شبِ هجران به سر آید
به کتف و پهلوی زهرا، نشانِ ضربتِ پا است

بسوز ای شمعِ غم امشب، سحر از کوچه می آید
که زهرا خود عزادارِ، شکافِ فرقِ مولا است

بسوز ای شمعِ غم امشب، که زینب گشته بی طاقت
همین یک امشب و مادر، فقط مهمانِ بابا است

بسوز ای شمعِ غم امشب، درِ کاشانه می سوزد
که امشب خانه ی

  • یکشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 16:24
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد