ولادت حضرت محمد (ص)

مرتب سازی براساس

شعر ولادت پیامبر اکرم(ص)(تو قبل از اين كه بيايي قرار بود بماني) *

1745
1

شعر ولادت پیامبر اکرم(ص)(تو قبل از اين كه بيايي قرار بود بماني) تو قبل از اين كه بيايي قرار بود بماني
به گوش شب زده ها آيه هاي نور بخواني
تو قبل از اين كه بيايي صداي حادثه بودي
كه ذره ذره جهان را به سمت عشق براني
كه بر سكوت غم انگيز عصرهاي زمستان
به يك نسيم محبت بهار را بتكاني
و هرچه شاپرك مانده در سياهي شب را
به سمت مزرعه سبز عاشقي بپراني
و با تنفس صبحي كه مژده ي تو فقط بود
بهار را به تمام بنفشه ها بچشاني
اگر حياط حياط تو است از سر هر بام
حلال چشم جهاني شده ست چشم چراني
شاعر:مطهره عباسیان

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 14:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر میلاد حضرت رسول اکرم(ص)(یک مرتبه عاشق شده ام یک سخن این است) *

1383

شعر میلاد حضرت رسول اکرم(ص)(یک مرتبه عاشق شده ام یک سخن این است) یک مرتبه عاشق شده ام یک سخن این است
دیوانۀ لیلا زده (تعبیر من این است)
یک شهر خریدار دو گز برد یمانی است
اینجا اثر بوی اویس قرن این است
عاشق شده هرکس که از این چشمه به لب زد
یک خاصیت آب و هوای وطن این است
اینجا به تو نزدیک ترم راز بزرگِ
دلبستگیِ حاشیۀ پنج تن این است
عاشق شده ای گنج همین است همین است
عاشق شده ای جار بزن زیستن این است
آن روز که تفسیر شود سورۀ یوسف
گویند که یک گرگ در این پیرهن این است

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 14:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر میلاد حضرت رسول اکرم(ص)(نگین ختم رسل دل مرا بود سویت) *

1589
0

شعر میلاد حضرت رسول اکرم(ص)(نگین ختم رسل دل مرا بود سویت) نگین ختم رسل دل مرا بود سویت
دو مانعند برای زیارت کویت
یکی است فقر و دگر نوبت سفر باشد
اگر چه زنده ز دورم ز نوشدارویت
در آسمان نبوت ستاره ای هستی
که خیره مانده دو چشمان من به سو سویت
جهان ز نور ولایت همیشه نورانی است
که غرق کرده جهان را ز نور هم سویت
گرفته ایم به هر گوشه جشن میلادت
خدا کند که تاسی کنیم از خویت
خوشا کسی که مسلمانیش چنان باشد
که بعد مرگ نهد سر به روی زانویت
(رها)چو حسرت روی ترا به دل دارد
رود به کوی رضا تا که حس کند بویت
علی میرزائی- مشهد مقدس

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 14:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت پیامبر اعظم(ص)(با آمدن محمد آن ختم رسل) *

1624
3

شعر ولادت پیامبر اعظم(ص)(با  آمدن     محمد   آن     ختم       رسل) با آمدن محمد آن ختم رسل
جبریل به امر آفریننده ی کل
بر هر نفسش دمید انفاس مسیح
در هر قدمش نشاند صد شاخه ی گل
(2)
با آمدن محمد آن شمس هدی
دلها شده آشیانه ی نور و صفا
تردید مکن که گفت با خلقت او
تبریک به آفرینش خویش خدا
(3)
آمد به جهان رسول آگاهی ها
کوبنده ی جهل ها و گمراهی ها
مستند و ترانه خوان غزالان در دشت
دریاست به کام تشنه ی ماهی ها
(4)
در مقدمت ای یگانه ی ملک وجود
خورشید و مه و ستاره آمد به سجود
میلاد تو پشت جاهلیت بشکست
تا پنجره رو به باغ توحید گشود
(5)
ای مسند علم و حلم را لایق تو
چون نور به ظلمت قرون فایق تو
معشوق تو دل تو عشق توعاشق تو
مفهوم خوش سپیده ی صادق تو
(6)
الهی تا به محشر عاشقم

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت رسول اکرم(ص)(نمود کامل انسان! سلام و عرض ارادت) *

1294
3

شعر ولادت رسول اکرم(ص)(نمود کامل انسان! سلام و عرض ارادت) نمود کامل انسان! سلام و عرض ارادت
تمام عالم امکان! سلام و عرض ارادت
تو چک چک قطراتی از ابر لطف خداوند
دلیل ریزش باران! سلام و عرض ارادت
جلا دهنده ی چشمی صفا دهنده ی قلبی
نهان و ظاهر قرآن! سلام و عرض ارادت
همیشه فصل بهاری اگرچه فصل زمستان
گل همیشه فروزان! سلام و عرض ارادت
شب است و در دل ظلمت تو نور راه خدایی
منیر جاده ی عرفان! سلام و عرض ارادت
فرشته ی صلواتم! برو بسوی محمد(ص)
بگو که گفته ام از جان سلام و عرض ارادت

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 14:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت رسول اکرم(ص)( کسی که محور زمین و آسمان کلام اوست) *

1638
-1

شعر ولادت رسول اکرم(ص)( کسی که محور زمین و آسمان کلام اوست) کسی که محور زمین و آسمان کلام اوست
تمام غرفه های نور کهکشان بنام اوست
کسی که جبرئیل در رکاب او به عرش رفت
کسی که مهر و آشتی رسالت پیام اوست
همان که در حریم او فرشته چرخ میزند
کسی که کفتر دلم اسیر بوی بام اوست
زمین به نور مقدمش پر از ستاره گشته است
کسی که ابر و باد و خاک هماره رخش رام اوست
محمد (ص) است آنکه برگزیده است و بی نظیر
کسی که آخر نماز عاشقی سلام اوست

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 14:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت پیامبر اعظم(ص)(واو می آید از تاریخ، تا مرد زمین باشد ) *

1527
2

شعر ولادت پیامبر اعظم(ص)(واو می آید از تاریخ، تا مرد زمین باشد  ) واو می آید از تاریخ، تا مرد زمین باشد
اولوالعزمی که روی خاتم دنیا ،نگین باشد
دلش بر تار فرداها گره خورده است ومیداند
که باید با تمام پیچ وخم هایش ،قرین باشد
حرا در دامن خود جای داده ،غربت اورا
رسولی که نگاهش، نور آیات مبین باشد
خدا از قلب قرآن، برگزیده خلقتی را که
بلند گیسوانش، آیه ی حبل المتین باشد
همان که می رسد در قصه ی پاییز این دنیا
ربیع الاول آیینه های واپسین باشد
ندای "اقرا باسم ربک "از معراج می آید
محمد می رسد تا سرور خلد برین باشد
همان که می رسد با آیه های گرم وجانسوزش
انیس لحظه های سرد جبریل امین باشد
اگر چه مهر او کرده خدا "خلق عظیمی1" را
ولی او فخر دارد با غلامان همنشین باشد
واو را

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 15:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(هرچه از چشمه ی لبهات بجوشد عشق است) *

1498
1

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(هرچه از چشمه ی لبهات بجوشد عشق است) هرچه از چشمه ی لبهات بجوشد عشق است
بانگ ِ اشهد به شهودت بخروشد عشق است
جوشش ِطبع من و وصف نگاهت غزل ست
غزلَم گر می ِ وصلِ تو بنوشد عشق است
مطرب ِ کوی تو ، صد نغمه اگر ساز کند
سر ِ بازار ، اذانِ تو فروشد عشق است
نرسد دست ِصغیرم به کبیرت چه کنم ؟
عاشق و دلشده ، صدبار بکوشد عشق است
به هوای تو اگر جامه دران آمده ام
دامن شوق تو گلزار بپوشد ، عشق است
( رضا محمدصالحی)

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 15:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(گذشتم از تو و كردم غبار پيشكشت) *

1272
1

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(گذشتم از تو و كردم غبار پيشكشت) گذشتم از تو و كردم غبار پيشكشت
نشد جز اين ز من ني سوار پيشكشت
نسيم و ابر، گل و سبزه، شبنم و باران
تمام عشق تمام بهار پيشكشت
سر اين سر اين سر خالي ز عشق بر دارت
دل اين دل اين دل بي اعتبار پيشكشت
گل بهاري خوشبو! قناري خوشخوان
زلال زمزمه آبشار پيشكشت
سلام هر چه فرشته، ترانة تنزيل
درود حضرت پروردگار پيشكشت
سرور، ساده دلي، عشق و عاطفه، ايمان
هر آنچه نيست در اين روزگار پيشكشت
شميم عطر كلامي لطيف تقديمت
نماز و ناز دو چشمي خمار پيشكشت
ندارد آه دل مرده هديه اي در خور
سر بريده من اي نگار پيشكشت

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 15:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(تو می شد سلیمان شوی بی تعارف ! تمام جهان از تو فرمان بگیرد) *

2547

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(تو می شد سلیمان شوی بی تعارف ! تمام جهان از تو فرمان بگیرد) تو می شد سلیمان شوی بی تعارف ! تمام جهان از تو فرمان بگیرد
بخواهی بگویی که بادی نیاید بخواهی بگویی که باران بگیرد
و یا نوح باشی و کشتی بسازی به دیوانگی گرچه شهرت بگیری
سر حرف حقت بمانی،نترسی ، ملامت کنندت ...و توفان بگیرد!
بمانی بگویی، بگویی بمانی ، نفهمند قومت ... به بغضی بکوچی
نهنگی ببلعد شبی ،چند روزی ...به ساحل تو را دست ِ ایمان بگیرد
و صالح شوی در تن خشک صحرا، پر از آب سازی همه چشمه ها را
شتر آوری از دل سنگ تا شرک بدین گونه شاید که پایان بگیرد
و می شد که یوسف شوی، ماه کنعان ...برآیی به تختی که از خشک سالی
به درآوری سرزمین های مصر و ..مبادا کسی غصه ی نان بگیرد!
و یا روح حق باشی و جان پناهی

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(آید به دنیا کودکی،رخساره اش رشک پری) *

1612
3

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(آید به دنیا کودکی،رخساره اش رشک پری) آید به دنیا کودکی،رخساره اش رشک پری
آید یتیم آمنه ، با فر و جاه و سروری
در آسمان روحانیان ، بینند نور دیگری
گویند امشب می رسد ، احمد رسول آخری(ص)
شد نورباران آسمان ، در مقدم روشنگری
آمد محمد(ص) ، مصطفی ، سازد جهان را رهبری
در کعبه بتها بر زمین ، افتاده امشب سرسری
ایوان کسری را خلل ، افتاده در بام وبری
بین فارس را آتشکده ،خاموش گشته اخگری
دریای ساوه خشک شد ، جوشید جای دیگری*
شد رانده شیطان امشب از، چند آسمان دیگری
یعنی رسیده مبطل اندیشه های کافری
این طفل برنا می شود،در مهد کفر و بت گری
سجده نیارد بر بتان ، دارد مرام دیگری
داده عرب نامش امین،در زندگی در داوری
در مکه در غار حرا، اوراست حال بهتری

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 15:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت پیامبر اکرم(ص)(می رسد تا ببرد گَردِ پریشانی را) *

1395
2

شعر ولادت پیامبر اکرم(ص)(می رسد تا ببرد گَردِ پریشانی را) می رسد تا ببرد گَردِ پریشانی را
به افق ها بدمد لذت حیرانی را
خبر ماندن عطرش به پر و بال نسیم
سر بازار کشد یوسف کنعانی را
طور در سینهء خود حضرت موسی را دید
بر قدمهاش نهاده لب پیشانی را
جبرییل آمده تا با نفَسش پر بزند
در بهاری که بَرَد سوزِ زمستانی را
آمده اهرمنان را به اسارت بکشد
دست انسان بدهد مُهرِ سلیمانی را
مکه با دیدن چشمان محمد دانست
باید آغاز کند صبح مسلمانی را

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 15:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت پیامبر اکرم(ص)(بپا خيزيد و دف ها را برقصانيد با آواز) *

4134
10

شعر ولادت پیامبر اکرم(ص)(بپا خيزيد و دف ها را برقصانيد با آواز) بپا خيزيد و دف ها را برقصانيد با آواز
زمين در مقدمش انگار دارد مي كند پرواز

خدا با آيه اي در صبح خلقت گفت پاي خُم
الايا ايها الساقي به نامت مي كنم آغاز
روايت مي كند با چار ده سرفصل نوراني
لبت شيرين !! توئي شرب مدام ِ حافظ شيراز
هزار و چارصدسال از تو دنيا روشني دارد
مقدر شد كه چشمان جهان بعد از تو گردد باز
فلك مست است و مي چرخد شب ميلاد خوبيهاست
بپاخيزيدو دف ها را برقصانيد با آواز
مجتبي اصغري فرزقي ( كيان)-مشهد

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 15:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت پیامبر اکرم(ص)(از سرو ها شنیده اَمَت ، سبز و استوار) *

1265
2

شعر ولادت پیامبر اکرم(ص)(از سرو ها شنیده اَمَت ، سبز و استوار) از سرو ها شنیده اَمَت ، سبز و استوار
ای بی خزان ترین ها! ای حضرت ِ بهار
خورشید، چشم توست که تابیده بر جهان
شب زنده دار ِ زلف ِ تو هر ماه ِ بی قرار
ای خوب ِ بی نظیر که خوبی ِ مطلقی
آیینه ی تمام قد ِ قامت ِ نگار!
باران، ترانه ای ست که در وصف ِ خوبی ات
هر ابر خوانده است به گوش ِ بنفشه زار
ای حُسن خُلق ِ تو شده سرلوحه ی نسیم
تا اخم غنچه وا بشود ، شاد و کامکار،
در آرزوی بال و پر توست جبرییل
در حسرت مقام تو هر مست ِ هوشیار
ای آب ِ آتشین که جهان تشنه ی تو بود
از شعله های عشق ِ تو لایمکن الفرار
تا لطف کردی و به غزل پا گذاشتی
شد جان ِ هر چه قافیه در مقدمت نثار
محمدرضا سلیمی

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 15:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت پیامبر اکرم(ص)(دارد از دستِ زمان می رود از دست، زمین) *

1296
1

شعر ولادت پیامبر اکرم(ص)(دارد از دستِ زمان می رود از دست، زمین) دارد از دستِ زمان می رود از دست، زمین
کمرش خم شده، افتاده، شکسته ست، زمین
شهر عمری ست که از مردم نااهل پر است
کوچه ها از نفس شوم «ابوجهل» پر است
رود از ننگ به تنگ آمده، مرداب شده
کوه از داغ جهالت جگرش آب شده
وقت آن است که از جای کسی برخیزد
که در این بادیه فریاد رسی برخیزد
سنگ در سینه ی اقوام عرب دل بشود
مصحف روی تو یکمرتبه نازل بشود!

در مقام تو ملائک به نماز آمده اند
ماه و خورشید به پابوس حجاز آمده اند
چشم وا می کنی و بر لب مادر آه است
چشم تو روشنی مرقد عبدالله است
اشرف خلقی و از نور خدا پر شده ای
آسمانی که در این خاک تصور شده ای
نفس ات آیه پس از آیه پر از ترتیل است
صورت مکی تو سوره ی عام ال

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 15:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(بت فراوان گشته اما دین حق تسلیم نیست) * علی فردوسی

2443
4

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(بت فراوان گشته اما دین حق تسلیم نیست) بت فراوان گشته اما دین حق تسلیم نیست
تا سپیدی هست از تاریکی شب بیم نیست
پیش سنگ و چوب اگر این قوم سر خم می کنند
مي رسد مردی كه رسمش اينچنين تعظیم نیست
کار وحی این بار با جهل عرب افتاده است
کار موسی، کار عیسی، کار ابراهیم نیست
وحی راهش خرق عادت، وحی رسمش معجزه است
آنچه می گویند و می گویید و می گوییم نیست
می رسد از راه طفلی، پیشگویان گفته اند
می رسد روزی که مثلش هیچ در تقویم نیست
می رسد طفلی که دنیا سر به راهش می شود
هر دلی غم داشت او پشت و پناهش می شود
سنگ باران می کند اینک سپاه فیل را
آنکه بر فرعون نازل کرد قهر نیل را
کعبه را بی شک برای دین خود می خواسته
آنکه نازل کرده از منقارها "سجّیل"را
پا

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 15:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت رسول اکرم(ص)(سکوت ِ تیره ی تاریخ، سرگردان و حیران بود) *

3216
1

شعر مدح حضرت رسول اکرم(ص)(سکوت ِ تیره ی تاریخ، سرگردان و حیران  بود) سکوت ِ تیره ی تاریخ، سرگردان و حیران بود
زمان خاموش تر در گوشه ی ذهنی پریشان بود.............
جهالت ذهنِ انسان را چنان بی وقفه پر می کرد
که استدلال هم افتاده در گرداب ِ هذيان بود.............
خدا یک واژه ی تاریک و نامفهوم بود وخشک
نماد ِ بت ، امید ِ خانه های بت پرستان بود................
سکوتی ممتد و تاریک ،در متنِ زمین می ریخت
گناه و جهل و بُدعت ، سازِ خوش آهنگ ِ شیطان بود...........
نگاه فصل ها روی زمین خشکیده می روئید
و بذر عشق محروم از صدای پای باران بود.............
شبی بانگ ابابیل از سکوت ِ آسمان بارید
شب اعجاز فرمان خدا عالم خروشان بود................
خدا از عرش بر بال ِ ملائک مهر می پا

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 15:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت پیامبر اکرم(ص)(دنیا در آن ایام این دنیا نبود ست) *

1403
2

شعر ولادت پیامبر اکرم(ص)(دنیا  در آن ایام  این دنیا   نبود ست) دنیا در آن ایام این دنیا نبود ست
حالا بشر بیمار ِ ابراز ِ وجودست
ماه ربیع الاول اکنون فرق دارد
رنگ ِ هلالش نیز غمگین و کبودست
با اینهمه آگاهی و علم و تمدن
جهل بشر بتخانه را غرق سجودست
گفتیم می دانیم ، اما باوری نیست
ایمان و باورهایمان در این حدودست
کفر بشر از قرن ها پیش است ممتد
آسودگان ِ کافرت را توبه زودست
آقا ببخش اکنون قلم هم درد دارد
دستی الفبای قلم ها را ربودست
کاخ مدائن ریخت اما باز برپاست
کاخ مدائن های بسیاری عمودست
آذرگشسب ِ شعله ور خاموش اما
آتش به آتشدان ِ شیطان غرق دودست
شیطان درون ذهن ِ ما ن بیتوته دارد
هر روز کارش وصله ی گفت و شنودست
باران رحمت را همه چشم انتظاریم
هرچند حق ِ ما ه

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 15:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(چه صبح صادقی ، انگار آفتاب رسیده) *

1798

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(چه صبح صادقی ، انگار آفتاب رسیده) چه صبح صادقی ، انگار آفتاب رسیده
مدینه خشک شده ، ناگهان به آب رسیده
پیمبران همه انگور های روشن باغ اند
چگونه است که این مرتبه شراب رسیده ؟
پیمبران اولوالعزم گفته اند پیاپی
از این رسول که با آخرین کتاب رسیده
هلا جماعت مکه ! چقدر سنگ پرستی ؟
میان سنگ و خدا وقت انتخاب رسیده
تبر به دست شوید و تبر به دست بجوشید
تبر به دست بمانید ، انقلاب رسیده
به موبدان و انوشیروان چه سخت گذشته
معبران چه بگویند ، وقت خواب رسیده
سوال کرد چگونه تو را بزرگ بخوانم
از آسمان و زمین ناگهان جواب رسیده :
بخوان به نام خدایی که آفریده جهان را
برای خلقت خورشید برگزیده جهان را
رسیده آن که براند ستمگران عرب را
که خطبه هاش پریشان

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت رسول اکرم(ص)(سلام ای کعبه ی دلها محمد) *

2480
8

شعر ولادت رسول اکرم(ص)(سلام  ای     کعبه ی      دلها        محمد) سلام ای کعبه ی دلها محمد
بهار آرزوی ما محمد
سرور سینه ی یکتا پرستان
فروغ دیده ی بینا محمد
گلستان در گلستان جوشش گل
کران تا بیکران دریا محمد
چراغ افروز بزم لیلةالقدر
شکوه لیلةالاسرا محمد
محبت آفرین و مهر پرور
طراوت بخش و روح افزا محمد
ظهور مهرورزی پای تا سر
حضور عشق سر تا پا محمد
ز باء بسمله تا تاء تمّت
کتاب حسن را معنا محمد
جهان روشن شد از نور وجودش
چو گل شد جلوه فرما تا محمد
فراز شاخه ی طوبای هستی است
نوای مرغ دلها یا محمد.

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(وقتی تضـاد هست ، تفــاهــم نمی شود با زخم های تازه ، تبسّم نمی شود) *

1418

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(وقتی تضـاد هست  ،  تفــاهــم نمی شود           با زخم های تازه ،  تبسّم نمی شود) وقتی تضـاد هست ، تفــاهــم نمی شود با زخم های تازه ، تبسّم نمی شود
باید که خون گریست در این ازدحام درد لبخند چاره ی غـم مــردم نمی شود
حتی به آیــه های خـــدا طعـنه می زننـد بر دشمــن شما که ترحـّم نمی شود
اعجـــاز روشــن تــو در آنها اثــر نکرد قوم ثمود "تـابَ عَلـیکُـم" نمی شود
آدم اگـــر یقیــــن به کـــــــلام شما کنـــد دیگر اسیـر دانه ی گنــدم نمی شود
بسیـار واضح است حدیـث شما رســول ... "با اهل بیت ، راه شما گم نمی شود"
بایــد به ریسمــان وِلای تـــو چنــگ زد جایی که آب هست ، تیـمّم نمی شود
بعد از هزار و چارصد و چندمین غدیــر حتی یکی شبیه خـود خــم نمی شود
*********
بی حجّت شماست که در

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(والا مقام آمده ای ، سروری کنی) *

1748

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(والا مقام آمده ای ، سروری کنی) والا مقام آمده ای ، سروری کنی
چهره به ما نشان بدهی ، دلبری کنی
درآسمان عشق بتابی و گردِ خویش
منظومه ی دل ِهمه را مشتری کنی
جتو جلوه ی کمالی و با روشنائی ات
باید که جامه بر تن ِ حور و پری کنی
باید که خاک با نظرت کیمیا شود
باید که بر تمام جهان رهبری کنی
تو واژه ی مطهر ِعشقی که آمدی
از جهل و تیرگی همه کس را بری کنی
والامقام! حضرت خورشید! بی گمان
از شرق تا به غرب زمین ، سروری کنی
جنامت «محمّد» است و محبت مرام تو
بر قلب های عاشقمان مهتری کنی
.حسن ختام این غزلم ربّنای توست
ای کاش با تبسم خود داوری کنی
***سید مهدی نژادهاشمی***

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(دوباره بلبل شوقم زند بانگ غزلخوانی) *

1637

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(دوباره بلبل شوقم زند بانگ غزلخوانی) دوباره بلبل شوقم زند بانگ غزلخوانی
به باغ طبع من شور و سرور است و گل افشانی
خدایا از یم کوثر نمی بر جان من افکن
که تا گویم نمی از یم ز مدح عبد ربانی
نبی خاتم و عقل نخست و صادر اول
مقیم قاب قوسین و ظهور گنج پنهانی
خداوند سخا و خُلق و احسان و جوانمردی
تجلیگاه و مرآت صفات و ذات یزدانی
تمام خلق مخلوقش که لولاکش خدا گفته
خلایق جمله مرزوقش از آن انفاس روحانی
هزاران بوعلی سینا و افلاطون و جالینوس
به مکتب خانۀ عمار او طفل دبستانی
هزاران چون سلیمان با شکوه و شوکت و شاهی
به پیش پای سلمانش نهاده چشم و پیشانی
گمان دارم که موسای کلیم الله در سینا
شده باقی چو گشته در مقام بوذرش فانی
چنان نور جمالش کرد رسوا

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت پیامبر (ص)(داده سیمرغ را بال پرواز ، وسعت ِ آبی آسمانت) *

1406
1

شعر ولادت پیامبر (ص)(داده سیمرغ را بال پرواز ،  وسعت ِ آبی آسمانت) داده سیمرغ را بال پرواز ، وسعت ِ آبی آسمانت
فصل ، فصلِ بهشت ِ برین را ، می تراود دل ِ مهربانت
حلقه بستند دور تو عشاق ، مثل ِ منظومه ای در مدارت
از اولوالعزم ها تا ملائک ، سر سپردند بر آستانت
خم به ابرو نیاورده تابت ، پیش رنج و ملال خلائق
پل زده آسمان و زمین را ، قاب قوسین ِ رنگین کمانت
صبح پیچیده دور عبایت ، ماه عمامه ی روی ماهت
نرگس مست را می شکوفد ، لب به لب خنده روی لبانت
کوه ها جملگی درپناهت ، تکیه داده ند بر استواریت
سینه ات مأمن عشق و ایمان ، ناتوانست باد از تکانت
جماه افتاده بر سجده گاهت ، سرو خم می شود در مقامت
شاعران ناتوان از ثنایت ، آسمان و زمین شعر خوانت
قانعم از شما ، تا بخندی ، ر

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

ولادت پیامبر اکرم(ص)(ای فدای تو جنّ و روح و بشر) *

1850
3

ولادت پیامبر اکرم(ص)(ای فدای تو جنّ و روح و بشر) ای فدای تو جنّ و روح و بشر
وی اسیر تو این همه یکسر
خانه ی جان بدون تو ویران
با تو ویرانه کاخی از مرمر
بسکه گیراست چشم نافذ تو
نمی افتد گدا ز منظر تو
وقت کوبیدن سرای تو شب
گاه حاجت گرفتن از تو سحر
چون تویی اول تمام رسل
آدم بوالبشر شود آخر
کوچه باغ محبّتت خضری
چل چراغ ولایتت اخضر
امّتت را به دایه نسپردی
ای به ما مهربانتر از مادر
ای ذبیح تو هر چه اسماعیل
وی قتیل تو هرچه پیغمبر
ساقیِ می فروش می ریزت
شاهدی چون علی بلند اختر
حجر السود است دیده ی تو
لیک چشم سیه کجا و حَجر
ابرویت تیغ بی نیام سپاه
مژِگان تو نیزه ی لشگر
گونه ات سیب، لیک سیب بهشت
لب لعل تو در مثل گوهر
در سفیدی، گلوی تو نقره
در تلألو جمال

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

ولادت پیامبر اکرم(ص)-(در صدف پنهان مکن اینقدر مروارید را) * هادی ملک پور

2267
5

ولادت پیامبر اکرم(ص)-(در صدف پنهان مکن اینقدر مروارید را) در صدف پنهان مکن اینقدر مروارید را
عاشقان بگذار خوش باشند روز عید را
با وجود تو دگر جایی برای ماه نیست
آسمان با دیدنت گم می کند خورشید را
می کشانی کهکشان ها را به دنبال خودت
مشتری چشم هایت کرده ای ناهید را
می شکوفد چهره ی تو غنچه را در بوستان
شانه هایت می نوازد شاخه های بید را
کوهی و آتش فشان عشق جاری می کنی
بر لبانت آیه های محکم توحید را
در بشر یک عمر امید رهایی مرده بود
آمدی تا زنده گردانی تو این امید را
من به چشمانت یقین دارم، دلم یک رنگ نیست
ذبح خواهم کرد پای این یقین تردید را

شاعر : هادی ملک پور

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت پیامبر اکرم(گاهی غزل بخوانم و گاهی غزل شوم) *

1910
1

شعر ولادت پیامبر اکرم(گاهی غزل بخوانم و گاهی غزل شوم) گاهی غزل بخوانم و گاهی غزل شوم
گاهی به تکه پاره ای از دل بدل شوم
گاهی که صحبت از لب لعل تو می کنم
انگار که تعارف جامی عسل شوم
جانم غزال تیر نگاه نجیب توست
بی تو چگونه کشته ی تیر اجل شوم
بی مهر تو محلی از اعراب نیستم
وقتی نگاه می کنی اهل محل می شوم
گفتی ز طول سجده مقرب شوی به حشر
بگذار تا حدیث تو را فی المثل شوم
در لحظه ی خطیر حماسه مرا بخوان
ورنه به مکر زهد و ریا معتزل شوم
قالوا بلای ما به تو، تنها الست نیست
روزی هزار بار چو روز ازل شوم
گفتند بی بها که بهشتی نمی شوم
من هم دعا کنید که اهل عمل شوم
حالا که مست باده ی ناب پیمبرم
باید موحدانه کنم وصف دلبرم
ای اشهدت گواه خدا، لاشریک له
چون تو ترانه

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(ای گل سر سبد طایفه ی آقاها) *

2073
3

شعر ولادت حضرت رسول اکرم(ص)(ای گل سر سبد طایفه ی آقاها) ای گل سر سبد طایفه ی آقاها
ای بزرگ همه بی مثل و همتاها
هرکسی دیده تو را مست شد و خانه خراب
تشنه ی دیدن تو میکده ها صهباها
نمک روی تو دیوانه کند مجنون را
کشته و مرده ی رویت همه لیلاها
پیش اعجاز دو چشمان سیاهت آقا
شده بی رنگ حنای همه عیساها
هر که امروز گرفتار نگاهت گردید
نکند وحشتی از بی کسی فرداها
شعبه ی عرش شده از قدم تو دنیا
هر کجا حرف شود از تو بهشت است آنجا
با تو شد روز تر از روز، شب غربت ما
شده نابود غم بی کسی و غربت ما
مثل هر کس که کسی هست میان عالم
شد گدایی درِ خانه تو عادت ما
ما نبودیم اگر که تو نبودی آقا
هست زیر سر تو آمدن و خلقت ما
سنگ خوردی تو که ما خدعه شیطان نخوریم
خون دل خوردن تو

  • دوشنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 17:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر میلاد پیامبر اکرم(ص)(چو تکوین جهان را ساز کردند نخست از نور او آغاز کردند) *

1945
3

شعر میلاد پیامبر اکرم(ص)(چو تکوین جهان را ساز کردند                 نخست از نور او آغاز کردند) چو تکوین جهان را ساز کردند نخست از نور او آغاز کردند
محمد (ص) مصطفای آفرینش محمد (ص) نور چشم اهل بینش
شب اسرا چو در عرش خدا گشت فکان قاب قوسینش سزا گشت
محمد(ص) شافع روز پسین است محمد(ص) رحمة للعالمین است
محمد(ص) فاتح بدر و حنین است محمد (ص) مرشد راه حسین است
محمد (ص) هم بشیر و هم نذیر است محمد(ص) در دو عالم بی نظیر است
محمد(ص) محرم اسرار عشق است محمد (ص) مطلع انوار عشق است
محمد (ص) صاحب دختی چو زهراست محمد (ص) زینت ام ابیـهاسـت
محمد (ص) معجزه خلق الهی است که بی نورش سیاهی در سیاهی است
چو دریای وجودش بی کران است در اوصافش سخن بس ناتوان است.
"مسود ارشادی فر"

  • دوشنبه
  • 13
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 13:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر ولادت پیامبر اکرم(ص)(گل نکند جلوه در جوار محمد رونق گل میبرد، عذار محمد) *

2741
3

شعر ولادت پیامبر اکرم(ص)(گل نکند جلوه در جوار محمد                  رونق گل میبرد، عذار محمد) گل نکند جلوه در جوار محمد رونق گل میبرد، عذار محمد
گل شود افسرده از خزان ولیکن نیست ‏خزان از پى بهار محمد
سایه ندارد ولى تمام خلایق سایه نشینند در جوار محمد
سایه ندارد ولى به عالم امکان سایه فکنده است، اقتدار محمد
سایه نمی ماند از فروغ جمالش هاله نور است در کنار محمد
شمس رخش همجوار زلف سیه ‏فام آیت و اللیل و النهار محمد
تا که بماند اثر ز نکهت مویش خاک حسین است‏ یادگار محمد
تربت‏ خوشبوى کربلاى معلاست یک اثر از موى مُشکبار محمد
رایت فتحش به اهتزاز درآمد دست ‏خدا بود چون که یار محمد
من چه بگویم [حسان] به مدح و ثنایش بس بودش مدح کردگار محمد
"حسان

  • دوشنبه
  • 13
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 13:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد