بحر طویل حضرت ابوالفضل(ع)
پرده اول
مادر آینه و آب، نگاهت شده چون صورت مهتاب،ز تصویر خیالت شده بیتاب همه عالم بالا، ز کرسی و ز لوح و قلم و عرش معلی،سلامم بپذیر از در رحمت، تو ای بانوی عفت، به صد عزت و شوکت، و سپس عبد ابوالفضل علمدار،که گردیده خریدار،چو میثم به سر دار، ویا بر سر بازار،بده پاسخ و آنگه به نوازش نظری کن به سوی عبد خطا کارو بگو اینکه غلام شه بی دست شده،ذاکر ومداح حسین است، و یا اینکه به صد شیون و شین است گرفتار خم طُرهی گیسوی عزیز دل زهرا حسین، نور دو عین است، وسپس قصه ایی از شرح ابوالفضل بخوان بر دل پر جوش و خروشم،که در بزم ولا، دُردکش باده فروشم،به درگاه حسین بن علی، نه ،به اب
- یکشنبه
- 26
- فروردین
- 1397
- ساعت
- 20:35
- نوشته شده توسط
- حاج مرتضی محمودپور