اشعار مدایح حضرت فاطمه زهرا

مرتب سازی براساس

غزل مصیبت فاطمیه(س)(کبود بود ولی از علی حمایت کرد ولی نبود ولی با علی ولایت کرد) *

2078

غزل مصیبت فاطمیه(س)(کبود بود ولی از علی حمایت کرد                        ولی نبود ولی با علی ولایت کرد) کبود بود ولی از علی حمایت کرد ولی نبود ولی با علی ولایت کرد
چقدرخطبه ی عشق خطیب خیبرخواند خمید وراه ندید و حرم هدایت کرد
تمام بی کسیُّ و غصِّه های حیدر را شنید ودید وخرید وفقط رعایت کرد
گلی که برکفن او شکفت بامن گفت چرا به جای من ای فضِّه اوصدایت کرد
عجیب نیست که بازوی او ورم کرده غلاف بود که درکوچه این جنایت کرد
بریز آب که خونابه ها کتاب شد و.... برای من همه ی روضه را روایت کرد
فدای دین و ولای علی شدی هرچند خدازمین و زمان انس وجان فدایت کرد
برای روز تقاص غم تو حق به نگار توان و تیغ و دم حیدری عنایت کرد

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

غزل مصیبت فاطمیه(س)(رزق دو عالَم ازنفست می رسد ولی کشته مرا نفس نفست همدم علی) *

1808

غزل مصیبت فاطمیه(س)(رزق دو عالَم ازنفست می رسد ولی             کشته مرا نفس نفست همدم علی) رزق دو عالَم ازنفست می رسد ولی کشته مرا نفس نفست همدم علی
بانوی خانه لرزش زانوی من مشو کمتر بِلرز سنگر مستحکم علی
گردانده رومدینه ای از بی کس غدیر دیگر تورونگیرونرومَحرم علی
این خاکهای چادرتو حرف می زنند ازکوچه وکبودیُّ ویاس خَمِ علی
باغ فدک بهانه شده تا تو تا شوی ای بغض این گلوی پرازماتم علی
سیلی به روی توزده وپشت پازدند اهل سقیفه برحرم وپرچم علی
حامیِّ حیدریُّ ودر آتش پرت شده سدِّ بلا و سوختنم شبنم علی
تنها دوای دردتو نجوای العجل چاه وصدای آه وشفا مرهم علی

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مصیبت فاطمیه(امید خانه ی ما ناامید وبیمار است چراغ وچشم علی هر دودیده اش تار است) *

1787

غزل مصیبت فاطمیه(امید خانه ی ما ناامید وبیمار است                   چراغ وچشم علی هر دودیده اش تار است) امید خانه ی ما ناامید وبیمار است چراغ وچشم علی هر دودیده اش تار است
نشسته است وگرفته به دست جارویی شفا گرفته مگر؟! مادری که تب دار است
فقط به یاریِّ یک دست پخته نانهایی که رزق چندشب سفره ای علی وار است
به فکرغسل وکفن در شبی غریبانه برای پوشش این زخمهای بسیار است
نگفته های هویدابه رو وپهلویش فقط حکایتی از قصِّه های آزار است
کبوتری که تنش سرخ وبال اوزخمیست کشیده پر به گمانم زمان دیدار است
چه حال و روزعجیبی؟!چه قصِّه تلخی؟! چه دیده ها که دراین روضه خیس وپرباراست
دوای یاس کمانی که رنگ نیلی داشت دم ظهور نگار و ترنُّم یار است
*********

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مصیبت فاطمیه(س)(شکرخدا که سینه پراز حبِّ حیدر است شکرخداکه زمزمه ام وای مادر است) *

2063
1

غزل مصیبت فاطمیه(س)(شکرخدا که سینه پراز حبِّ حیدر است                    شکرخداکه زمزمه ام وای مادر است) شکرخدا که سینه پراز حبِّ حیدر است شکرخداکه زمزمه ام وای مادر است
شکرخدا لباس غم فاطمیِّه را دارم به جسم وچشم ترم حوض کوثراست
شکرخدا که سینه زن مجلسی شدم که روضه خوان ونوحه سَرایش پیمبراست
شکرخدا دلم حرمی شد که نیمه شب بااشک وآه فاتحه خوانان منوَّر است
شکرخدا که گریه امانم نمی دهد وقتی که حرف فاطمه و آتش و در است
شکرخدا شبانه واز روی پیرُهن شُست و ندید ردِّ چه ها روی پیکراست؟!
شکرخدا که می رسد آن ساعتی که تیغ با نیَّت تقاص غمت دست دلبر است

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مصیبت فاطمیه(هرچه شد درکوچه شد آنجا شدي نيلوفری بعد ازآن قصِّه شدي درخانه مادر بستری) *

2135

غزل مصیبت فاطمیه(هرچه شد درکوچه شد آنجا شدي نيلوفری          بعد ازآن قصِّه شدي درخانه مادر بستری) هرچه شد درکوچه شد آنجا شدي نيلوفری بعد ازآن قصِّه شدي درخانه مادر بستری
پيش چشم مجتبی باضرب کين خوردي زمين شد قباله پاره و بردند حقِّ ديگری
گوشواره گم شد وبر روي چادر خاک بود شانه هاي کوچک من شدعصاي مادری
چشمهاي نور چشم مصطفی را تار کرد دستها ميکرد کار ديده هاي کوثری
سينه اي زخمي لگد خورد ودوباره تازه شد جاي زخم ميخ و ياد ناشکفته پرپری
راه کوتاهم به سوي خانه شد راهي دراز بغض من شد علّت دلشوره هاي خواهری
بعد از آن باچادر خاکیِّ خود رو ميگرفت بانويی مظلومه در کاشانه اش از همسری
همسري که زير لب ميگفت ذکر العجل العجل امِّيد زهرا حجّة ابن العسگری

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل مدح و مرثیه فاطمیه(سينه ي اين سينه زن فاطمه را جلا بده براي اين فاطميه کمی نَفَس به ما بده) *

1967

غزل مدح و مرثیه فاطمیه(سينه ي اين سينه زن فاطمه را جلا بده                براي اين فاطميه کمی نَفَس به ما بده) سينه ي اين سينه زن فاطمه را جلا بده براي اين فاطميه کمی نَفَس به ما بده
نفس بده به بنده ات نفس براي نوکری نفس براي گفتن از کوثر مصطفی بده
قسم به آيه آيه ي سوره ي عشق مرتضی معرفت و عشق علی درون سينه جا بده
مثل علی نبود ونيست جلوه ي کبرياعليست سخن که از ابالحسن آمده هل اتی بده
هوايیِّ مدينه ام حريم مادرم کجاست؟! نشان قبر بی نشان به اهل روضه ها بده
چه شدخدا که ياس در کوچه ي غم کبودشد؟! شرح صداي سيلیُّ و دو چشم تيره رابده
بانوي خانه تکيه بر شانه ي کودکش زده توان به پاي بی بیُّ و شانه ي مجتبی بده
بغض گلوي حسن و نگاه شاه بی کفن وَ اشک زينبيِّه گفت فاطمه را شفا بده
مَرهم زخم مرضيِّه عيد ظهور دلبراست

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

ترکیب بند فاطمیه(اين روزها که مادرمان بين بستر است دل بيشتر هوايیِّ ديدار دلبر است) *

2136

ترکیب بند فاطمیه(اين روزها که مادرمان بين بستر است                          دل بيشتر هوايیِّ ديدار دلبر است) اين روزها که مادرمان بين بستر است دل بيشتر هوايیِّ ديدار دلبر است
مادر ضعيف و بي رمق وقدکمان شده خون لخته هاي سينه ي بيمار بَر در است
اوّل دعاي هرشب او در نماز شب تعجيل در وفات و وصال پيمبر است
اين قامت کمانیُّ و رخسار ارغوان تأئيد آن سفارش ايّام آخر است
او در وطن غريبه و در کوچه هاي تنگ سيلي حواله ي رخ بانوي حيدر است
حرف مدينه جز غم و افغان وآه نيست
گوشی براي حرف علی غير چاه نيست
اين روزها که ياس علی قدخميده است دل بيشتر براي ظهورت تپيده است
فضه توان ياريِّ مجروح را نداشت آقا گمان کنم که زمانش رسيده است
شمشير انتقام بياور که ميخ در با کينه خون سينه ي زهرا مَکيده است
وقتي کِشان کشان قدمی راه م

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) و فاطمیه(روضه خوان غصِّه های کوچه ی غم العجل داغدار روی نيلیُّ و قدِ خم العجل) *

3026
1

غزل امام زمان(عج) و فاطمیه(روضه خوان غصِّه های کوچه ی غم العجل                    داغدار روی نيلیُّ و قدِ خم العجل) روضه خوان غصِّه های کوچه ی غم العجل داغدار روی نيلیُّ و قدِ خم العجل
چشمهای عاشق ديدار چشمت خشک شد لخته خون مانده به جای اشکِ نم نم العجل
ضربه ی قنفذ زده در کوچه مادر را زمين زيربازويش بگير ای يار ومَحرم العجل
بازويی را که وَرَم دارد نگير آقا که درد تيره کرده روز بی بیّ دو عالم العجل
تو بخوان با عمِّه جان أمَّن يجيب وعمّه هم پاي سجّاده گرفته يکسره دم العجل
منتظر هستيم تاروز تقاص ياس عشق ای براي سينه ي غمديده مَرهم العجل

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(سلام ما به سوز و گریه و تاب و تبت مادر) *

3785
-2

شعر حضرت زهرا(س)(سلام ما به سوز و گریه و تاب و تبت مادر) سلام ما به سوز و گریه و تاب و تبت مادر
سلام مرغ شب بر ذکر یا رب، یا ربت مادر
سلام ما به پایان غروب درد انگیزت
سلام ما به غسل و کفن و تشییع شبت مادر
سلام ما به غم هایی که کردی از علی پنهان
سلام ما به اشک بی صدای زینبت مادر
سلام ما به آن آخر نگاه و آخرین ذکرت
که وقت دادن جان، گشت جاری بر لبت مادر
سلام ما سلام ما سلام ما بر آن بانو
که درس عصمت و ایمان گرفت از مکتبت مادر
سلام ما به فرزندان پاکت تا صف محشر
که تو خود آسمان استی و آنان کوکبت مادر
سلامی پاک همچون آیة تطهیر از میثم
به سبطین و دو دخت و شوهر و ام و ابت مادر
به هر جا رو کنم شهر و دیار توست یا زهرا
دل هر شیعه تا محشر مزار توست یا زهرا
منبع

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت فاطمه(سینه ای که مخزن الاسرار بود) *

3611
1

شعر شهادت حضرت فاطمه(سینه ای که مخزن الاسرار بود) سینه ای که مخزن الاسرار بود
کی سزاوار در و دیوار بود
مانده است این داغ بر دل های ما
کاش آن در خالی از مسمار بود
درد پهلو، درد بازو، درد یار
دردهای فاطمه بسیار بود
گرد و خاک چادر او حاکی از
ماجرای کوچه ای غم بار بود
با وجود آن همه غم، قاتلش
غصه های حیدر کرار بود
آه در آن شهر نیرنگ و فریب
قحطی دین قحطی عمار بود
شاعر:حسین علاءالدین

  • چهارشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(از عرش و فرش فاجعه سنگین تر است وای) *

2440

شعر حضرت زهرا(س)(از عرش و فرش فاجعه سنگین تر است وای) از عرش و فرش فاجعه سنگین تر است وای
داغش هنوز در دل نیلوفر است وای.
هر روز با صدای اذان تازه می شود
زخمی که یاد بی کسی حیدر است وای
یک مرد از مغیره نپرسید بی حیا
این معنی مودت پیغمبر است؟ وای
حتی کسی نگفت که این را که می زنید
قرآن نخوانده اید مگر "کوثر" است وای
از آه او شراره به عرش خدا فتاد
از ناقۀ ثمود مگر کمتر است وای
دستش شکسته لیک وفایش نگر هنوز
دست شکسته اش سپر شوهر است وای
اجر رسالت نبوی تازیانه بود؟
شهر نبی هنوز پر از کافر است وای
نالید ذوالفقار درون نیام که
آن کس که می برید یل خیبر است وای
(دعبل) خموش قصۀ این غصه سخت شد
آتش به پشت خانۀ پیغمبر است وای
شاعر:مجید خضرایی

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(فاطمه‏ اى گوهر و چكيده عصت) *

2230

شعر حضرت زهرا(س)(فاطمه‏ اى گوهر و چكيده عصت) فاطمه‏ اى گوهر و چكيده عصت
فاطمه‏ اى تابناك اختر عصمت
فاطمه‏ اى مظهر كمال فضائل
فاطمه‏ اى مخزن ذخائر حكمت
فاطمه‏ اى چلچراغ محفل قدسى
فاطمه‏ اى سدره بهشت نبوت
فاطمه‏ اى جلوه بخش مهبط تنزيل
فاطمه‏ اى پرتو سراى رسالت
فاطمه‏ اى مصدر عفاف و تقدّس
فاطمه‏ اى مفخر عوالم خلقت
فاطمه‏ اى جاودانه شاهد علوى
فاطمه‏ اى بى كرانه بحر كرامت
فاطمه‏ اى بى مثال محض به معنى
فاطمه‏ اى آيت بهشت به صورت
فاطمه‏ اى شاهكار عالم هستى
فاطمه‏ اى يادگار هادى امت
جل الخالق كه آفريد زنى را
كز اسدالله او نموده حمايت
اين همه شأن و جلال و آن همه اندوه
آن همه مجدو وقار و اين همه محنت
پستى گردون نگر كه گشته ز جورش
رنجه ز اهل مجاز،

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زهرا(س)(آن زمانى كه خدا خلقت دنيا مى ‏كرد) *

2677
3

شعر مدح حضرت زهرا(س)(آن زمانى كه خدا خلقت دنيا مى ‏كرد) آن زمانى كه خدا خلقت دنيا مى ‏كرد
فاطمه بود در آنجا و تماشا مى‏ كرد
با وجود اينكه نبى بود و على بود و خداى
خلقت كوى و مكان، خاطر زهرا مى ‏كرد
ماجراى فدك و غصب خلافت آن روز
حق رقم كرد و بخون فاطمه امضا مى ‏كرد
توبه آدم اگر گشت قبول، از او بود
چون تقاضاى وزارات حق اجرا مى ‏كرد
كشتى از ورطه طوفان برهانيد كه نوح
نام او ورد زبان در دل دريا مى ‏كرد
به خليل آتش اگر گشت گلستان آتش
شرم از روى گل عصمت كبرا مى ‏كرد
بهر موسى بخدا گشت شكافنده نيل
آنكه با منطق خود معجز عيسى مى‏ كرد
دخترى را كه پدر، ام ابيها ناميد
زير لب شكوه ز بى رحمى دنيا مى‏ كرد
من ندانم چه بسر آمدش از ظلم عدو
كز خدا گاه دعا مرگ تمنا مى‏

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زهرا(س)(دارم اميد عنايت از خداى فاطمه) *

2957

شعر مدح حضرت زهرا(س)(دارم اميد عنايت از خداى فاطمه) دارم اميد عنايت از خداى فاطمه
تا شوم از جان و دل مدحت سراى فاطمه
مادر گيتى نمى ‏زايد دگر در روزگار
دخترى با شوكت و مجد و علاى فاطمه
خلقت كون و مكان باشد طفيل خلقتش
هستى ماهست باقى از بقاى فاطمه
فضه را در هر دو عالم فخر بر مريم رواست
زآنكه شد خدمتگزارى در سراى فاطمه
صد هزاران همچو هاجر آستان بوس درش
ساره دارد چشم احسان بر عطاى فاطمه
روز محشر از كسى راضى نگردد كردگار
تا نباشد شامل حالش رضاى فاطمه
در ازل جبريل چون كردى قبول خدمتش
شد امين وحى از نزد خداى فاطمه
گر نكردى خلقت شير خدا را حق نبود
همسرى شايسته در عالم براى فاطمه
جز نبى و مرتضى نشناخت زهرا را كسى
بود حق ظاهر ز چهر حق نماى فاطمه
قاف تا ق

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات حضرت زهرا(س)(ما كه قبر مخفى مادرتو نمى ‏بينيم) *

2432

شعر مناجات حضرت زهرا(س)(ما كه قبر مخفى مادرتو نمى ‏بينيم) ما كه قبر مخفى مادرتو نمى ‏بينيم
خيمه تنهايى لشكر تو نمى‏بينيم
اگر اينطوره بگو درد امام حسن چى بود
قاتل اصلى زينب، و حسين تو كى بود
اگه اينطوره بگو ماجراى غلاف چى بود
اونيكه طناب به دست مرتضى بسته كى بود
بگو اى تاج سرم قصه گوشواره چى بود
دستيكه شد باعث اون دو گوش پاره كى بود
اگه تو ديدى بگو اونجا على چى كار مى‏كرد
شنيدم مظلومانه نگاه به ذوالفقار مى ‏كرد
شنيدم تو كوچه‏ ها امام حسن جاى عصا
با دو چشم پر زخون شد كمك خيرالنساء
شنيدم ياور صبر مجتبى خدا بوده
شاهد اصابت صورت به ديوار بوده
خيمه تنهايى لشكر تو نمى‏بينيم
اگر اينطوره بگو درد امام حسن چى بود
قاتل اصلى زينب، و حسين تو كى بود
اگه اينطوره بگو

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(دلم گرفته بهانه، بهانه ي زهرا) *

5151
5

شعر حضرت زهرا(س)(دلم گرفته بهانه، بهانه ي زهرا) دلم گرفته بهانه، بهانه ي زهرا
ببر تومرغ دلم را به خانه ي زهرا
به يا على، دل ما را تو نور باران كن
كه هست اسم خدا و ترانه ي زهرا
بيا كه ذكر ظهور تو ورد زهرا بود
ظهور توست كليد خزانه ى زهرا
براى اين كه دل من ز خواب برخيزد
رسان به گوش فغان شبانه ى زهرا
چه مى‏ شود دل من با تو همسفر گردد
كه عاقبت برسم من به خانه ى زهرا
به حق دست شكسته دل مرا مشكن
بده تو رزق دلم از اعانه ى زهرا
تمام ترس دل من ز هجر تو اين است
شوم شبيه عدوى زمانه ي زهرا
بيا و همچو رفيقان مرا فدايى كن
كه در تنم بگذارى نشانه ى زهرا

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و مناجات حضرت زهرا(س)(یا فاطمه اشفعی لنا عندالله) *

4808
0

شعر مدح و مناجات حضرت زهرا(س)(یا فاطمه اشفعی لنا عندالله) یا فاطمه اشفعی لنا عندالله
خدای متعال روز قیامت به حضرت فاطمه زهرا(س) می‌فرماید: یا حَبِیبَتِی وَ ابنَةَ حَبِیبِی سَلِینِی تُعطَی وَ اشفَعِی تُشَفَّعِی‏؛
اى حبیبه و فرزند رسول من از من بخواه تا عطا نمایم، شفاعت كن تا من بپذیرم‏...
امالى صدوق، ص 25
هر دم به ضریح بی نشانت ای ماه
بسته ست دخیل قلب من با هر آه
عمری ست تپش های دلم می گوید
یا فاطمه اشفعی لنا عندالله
***
... پس حضرت زهرا(س) عرضه می دارد:
إِلَهِی وَ سَیدِی ذُرِّیتِی وَ شِیعَتِی وَ شِیعَةُ ذُرِّیتِی وَ مُحِبِّی وَ مُحِبِّی ذُرِّیتِی‏؛
بار خدایا! فرزندان، شیعیان، دوستان، و دوستان دوستان فرزندان مرا به من ببخش!
امالى صدوق، ص 25
امید تمام

  • یکشنبه
  • 1
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 13:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زهرا(س)(هر کس هر آن چه دیده، اگر هر کجا، تویی) *

3034

شعر مدح حضرت زهرا(س)(هر کس هر آن چه دیده، اگر هر کجا، تویی) هر کس هر آن چه دیده، اگر هر کجا، تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی
بر تو خدا تجلی هر روزه می کند
آیینۀ تمام نمای خدا تویی
میلاد تو تولد توحید و روشنی ست
ای مادرِ پدر، غرض از روشنا تویی
چیزی ندیده ام که تو در آن نبوده ای
تا چشم کار می کند ای آشنا تویی
نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار
سر چشمۀ فقاهت آل عبا تویی
غیر از علی نبود کسی هم تراز تو
غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی
تو با علی و با تو علی، نور واحدید
نقش علی ست در دل آیینه یا تویی؟!
شوق شریف رابطه های حریم وحی
روح الامین روشن غار حرا تویی
ایمان خلاصه در تو و مهر تو می شود
مکه تویی مدینه تویی کربلا تویی
زمزم ظهور زمزمه های زلال توست
مروه

  • یکشنبه
  • 1
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 15:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زهرا(س)(می توان جان را به نام روشنش تطهیر کرد) *

3098

شعر مدح حضرت زهرا(س)(می توان جان را به نام روشنش تطهیر کرد) می توان جان را به نام روشنش تطهیر کرد
آیۀ تطهیر را خواند و از او تفسیر کرد
در تب و تاب وضویش می خروشند آب ها:
"آب را با آب آیا می توان تطهیر کرد؟"
خانه اش ساده است اما می شود در سادگیش
چند معصوم خدا را در دلش تصویر کرد
می توان با ذکر تسبیحش چه راحت یک شبه
سفره های خالی از عرفان خود را سیر کرد
هر که باشی باز با مادر به جایی می رسی
باید این را با حسین فاطمه تعبیر کرد
هم علی زهراست هم زهرا علی، پس می توان
یا علی گفت و ز راه فاطمه تقدیر کرد

  • یکشنبه
  • 1
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و ولادت حضرت زهرا(س)(قلم زدم به مرکب کنار این فانوس) *

2924

شعر مدح و ولادت حضرت زهرا(س)(قلم زدم به مرکب کنار این فانوس) قلم زدم به مرکب کنار این فانوس
برایتان بنویسم برای اقیانوس
نفس برای شما خرج می شود بی بی
نفس نفس شده این جا کنارتان محبوس
خدیجه خرج حضور شما که اُمّ اَبی
خدیجه ها همگی آمدند بر پابوس
هر آن که اسم خودش را نهاده بود ابتر
ز خواب ناز پرید و ندید جز کابوس
به روی بیت نبی عطر یاس می بارد
که خانه ها همه با عطرتان شود مانوس
بدین وسیله خدا راز خلقتش را گفت
صدای گریه ی تو با شمارش معکوس
تو آمدی مترادف کنی برای پدر
میان فاطمه و آمنه در این قاموس
تو ماورای حروفی و ماورای کلام
لغت ز درک مفاهیمتان شده مایوس
خدا نوشته خودش را علی که از این پس
برای خود بنویسد علی تو را ناموس
مدینه از برکات شما نمک خورده
مدینه

  • یکشنبه
  • 1
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و ولادت حضرت زهرا(س)(این کیست، این که محو تماشای خود شده) *

3886

شعر مدح و ولادت حضرت زهرا(س)(این کیست، این که محو تماشای خود شده) این کیست، این که محو تماشای خود شده
پیش از ظهور، مادرِ بابای خود شده
در بی زمانِ مانده به میلاد، سر بلند
از امتحانِ روشن فردای خود شده
با سیزده مناره خدا را صدا زده
قد قامت بلند مصلّای خود شده
منظومه های شمسی او بی نهایتند
گرم شکوه دیدن ژرفای خود شده
عقل فرشته ها که به جایی نمی رسد
خود پاسخِ شگفت معمّای خود شده
حالا علی برای علی جلوه کرده است
آئینه ی تلألؤ همتای خود شده
اصلاً خدا هر آن چه که می خواست، او شده
این کیست این که حضرت زهرای خود شده؟
اشراق آسمانیِ رازِ تبارک است
صبح نزول سوره کوثر مبارک است!
دل می بری غزل غزل از این ترانه ها
شیواترین عزیزترین مادرانه ها
تسبیح را به دست بگیر و ببین که

  • یکشنبه
  • 1
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 قاسم صرافان

شعر حضرت زهرا(س)-(دریایی و دل دادی یک روز به دریایی) * قاسم صرافان

3720
1

شعر حضرت زهرا(س)-(دریایی و دل دادی یک روز به دریایی) دریایی و دل دادی یک روز به دریایی
این شد که پدید آمد از عشق تو دنیایی
کوثر تویی و مستی از چشم تو می‌جوشد
از هر سر مژگانت بیرون زده طوبایی
دریای شرابی تو غمنامه آبی تو
هم نور دل ساقی هم مادر سقایی
شیدای جمال تو تنها دل حیدر نیست
عالم همه مجنونند وقتی که تو لیلایی
گفتند که پنهانی اما به خدا دیدم
هر لحظه که در ماندم، آن لحظه همانجایی
آنروز چرا محشر نامش نشود؟ آخر
آنروز تو می‌آیی یا حضرت زیبایی!
از نور تو یا کوثر! ـ تا کور شود ابترـ
دارد دل پیغمبر چه ام ابیهایی!
هم دختر طاهایی هم همسر مولایی
فضل تو ولی این نیست، اینست که زهرایی
در خواندن تو سوزی است، با ما تو بخوان مادر
«ای پادشه خوبان داد از غم ت

  • چهارشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

شعر حضرت زهرا(س)(قلم مطهر و صفحه مطهر و تحریر) * قاسم نعمتی

2890

شعر حضرت زهرا(س)(قلم مطهر و صفحه مطهر و تحریر) قلم مطهر و صفحه مطهر و تحریر

به آب و تاب کنم وصف آیه ی تطهیر

تو کیستی که همه قاصرند از درکت

چگونه می شود آخر تورا کنم تفسیر

مقابل قدمت جبرییل زانو زد

ز بس جلالیت ذات توست عالم گیر

به پیشگاه شما از خدا پیام رسید

سلام حضرت کوثر... سلام خیر کثیر

قسم به لوح و قلم گر اراده فرمایید

به باب میل شما می خورد رقم تقدیر

میان خانه نشستید و ذکر می گویید

تمام ارض و سماوات غرق این تکبیر

تمام خلق تو را در نقاب و دیده و بس

فقط خدا زخ تو بی حجاب دیده و بس

زمانه ظرف ندارد که تو ظهور کنی

کجا به کوتهی فکر ما خطور کنی

اگر قنوت بگیری میان سجاده

تمام شهر به یک غمزه غرق نور کنی

کلیم خانه ی حیدر! به یک

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 06:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(آفتابِ بی‌زوالی می‌برند) *

2864
1

شعر حضرت زهرا(س)(آفتابِ بی‌زوالی می‌برند) آفتابِ بی‌زوالی می‌برند
ماه کامل را هلالی می‌برند
نوبهارِ خسته و خشکیده از
هجمه‌های خشک‌سالی می‌برند
چند مرد آشنا بر دوش خود
گوییا تابوت خالی می‌برند
آسمانی‌ها شبانه بی‌صدا
عرش را از این حوالی می‌برند
زیرِ بارانِ صفت‌های جلال
ابریِ وصف جمالی می‌برند
از مکان، شأن وجود و از زمان
روز و هفته ماه و سالی می‌برند
بیّنات روشن تاریخ را
تا ابد مثل سؤالی می‌برند
شاعر:احسان محمود پور

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 06:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر وحضرت زهرا(س)(از روز ازل دلبر ما حضرت زهرا) *

3521
1

شعر وحضرت زهرا(س)(از روز ازل دلبر ما حضرت زهرا) از روز ازل دلبر ما حضرت زهرا
اين پاي تو و اين سر ما حضرت زهرا
افسوس كه با خاك همه انس گرفتيم
بسته شده بال و پر ما حضرت زهرا
اي كاش بسوزيم و بسازيم و بريزد
در پاي تو خاكستر ما حضرت زهرا
بر دفتر دل از تو نوشتيم كه شايد
امضا بزني دفتر ما حضرت زهرا
داديم به حكاك عقيق دل و گفتيم
حك كن روي انگشتر ما حضرت زهرا
بي بي قدمي رنجه نما از سر احسان
اين پاي تو و اين سر ما حضرت زهرا
شاعر:محمد ناصری

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 06:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زهرا(س)(ماندن که هست صحبت رفتن برای چه؟) *

3800
4

شعر مدح حضرت زهرا(س)(ماندن که هست صحبت رفتن برای چه؟) ماندن که هست صحبت رفتن برای چه؟
زهرای من حلالیت از من برای چه؟
وقت نفس نفس زدنت پیش پای من
لاله نریز این همه گلشن برای چه؟
دارم به جمله ی پدرت فکر می کنم
وقتی که هست فاطمه جوشن برای چه؟
باشد نخند...از تو توقع نداشتم
این دل شکسته هست شکستن برای چه؟
زهرا کشان کشان دم در آمدی چرا؟
گفتم نیا که...آمدی اصلا برای چه؟
ما را برای همسفری آفریده اند
بی من تلاش بهر پریدن برای چه؟
اسما که بود دور و برت فضه هم که بود
تابوت خویش خواستی از من برای چه؟
هنگام دور گردن این پیرهن که شد
جان حسین این همه شیون برای چه؟
شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 06:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و مراثی حضرت زهرا(س)(با رفتنش تمامی غم ها به من رسید) *

5612
5

شعر مدح و مراثی حضرت زهرا(س)(با رفتنش تمامی غم ها به من رسید) با رفتنش تمامی غم ها به من رسید
درد دو ماه فاطمه یکجا به من رسید
اول قرار بود که باهم سفر کنیم
رفتن به او رسید و تمنا به من رسید
بی او شکست خورده ی تاریخ میشدم
با فاطمه، ولایت عظمی به من رسید
آخر نشد طبیب برایش بیاورم
حسرت ز درد ام ابیها به من رسید
او رو سپید شد که بلا را به جان خرید
خجلت ز روی حضرت طاها به من رسید
یادم نمی رود که چگونه تلاش کرد
در زیر تازیانه ی اعدا به من رسید
در طول زندگانی از خود گذشته اش
یا به خدا و یا به نبی یا به من رسید
هرچند آستین به دهان ناله می زدند
اما صدای زینب کبری به من رسید
تقسیم کار خانه به نفع علی نبود
وای از دلم که شستن زهرا به من رسید
از بس غریب بودم و بی کس

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 06:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و مراثی حضرت زهرا(س)(دوباره ماندن زهرا بعید تر شده بود) *

3088
-1

شعر مدح و مراثی حضرت زهرا(س)(دوباره ماندن زهرا بعید تر شده بود) دوباره ماندن زهرا بعید تر شده بود
که درد پهلوی مادر شدیدتر شده بود
دلیل های کبودش جدیدتر شده بود
در این میانه حسن نا امیدتر شده بود
همه به پهلو و او خیره بود بر رویت
همه به دست و حسن زل زده به بازویت
علی به شمع تو پروانه بود هر لحظه
حسن به کوچه غریبانه بود هر لحظه
به دست زینب تو شانه بود هر لحظه
حسین پشت در خانه بود هر لحظه
بدون یک گِله آری بدون یک کلمه
همه به فکر تو بودند و تو به فکر همه
همه به فکر تو بودند تا که پر نزنی
صفای خانه بمانی دم از سفر نزنی
به زیر گریه به یاد غم پسر نزنی
دوباره حرف دلت را به میخ در نزنی
که میخ اگر تو نبودی به جاش محسن بود
زمان آمدنش هست کاش محسن بود
تو شاهدی که چگو

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 06:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زهرا(س)(بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام) *

2925
0

شعر مدح حضرت زهرا(س)(بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام) بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام !؟
زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی!؟
داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟
دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم
با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم
با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت
با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت
این بوی نان داغ به من جانِ تازه داد
حتی به پلک های حسن، جان تازه داد
زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند
باید کمک کنم، کمرت درد می کند
آیینه ی پراز ترکم، احتیاط کن!
فکری به حال و روز بدِ کائنات کن
تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد
دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد
ازدست تو، به آه شکایت بیاورم
نگذاشتی طبیب برایت بیاورم
با اینکه اهلِ صحبت بی پرده نی

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 07:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زهرا(س)(بايد بري؛ نه ! محض رضاي خدا نگو) *

3169
-1

شعر مدح حضرت زهرا(س)(بايد بري؛ نه ! محض رضاي خدا نگو) بايد بري؛ نه ! محض رضاي خدا نگو
دق مي كنم بدون تو، اين جمله را نگو
زهرا بمان و زندگي ام را به هم نريز
سنگ صبور من! نرو از پيشم اي عزيز
باور نمي كنم كه دلم را تو بشكني
با رفتنت به زخم غرورم نمك زني
زهرا شب عروسي مان خاطرت كه هست؟
مهريه ي زلال و روان خاطرت كه هست؟
يادت كه هست قول و قراري كه داشتيم!؟
يك روح واحديم ؛ شعاري كه داشتيم
اي دل خوشي ِ زندگي ام! مي شود نري
از حال و روز من، كه شما با خبرتري
گريه نكن محدثه ، غمگين نكن مرا
با رفتنت غريب تر از اين نكن مرا
خاتون من! قلندر خوبي نبوده ام
من را ببخش؛ شوهر خوبي نبو ده ام
با درد ِ دنده هاي ِ شكسته جدال كن
تقصير دستِ بسته ي من شد حلال كن
دلگرمي علي

  • پنج شنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 07:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد