امام رضا علیه السلام

مرتب سازی براساس
 علی اکبر لطیفیان

شعر مدح امام رضا(ع) -( معمار می شوی و بنای تو می شوم ) * علی اکبر لطیفیان

3172
5

شعر مدح امام رضا(ع) -( معمار می شوی و بنای تو می شوم ) معمار می شوی و بنای تو می شوم
مانند یک ضریح برای تو می شوم
قلب مرا به پای ضریح ات گره بزن
بیمارم و دخیل شفای تو می شوم
بالم به بام هیچ کسی پر نمی دهد
تا یا کریم صحن و سرای تو می شوم
حتی کنار کعبه تو را می دهم نشان
قبله توئی و قبله نمای تو می شوم
میلت اگر کشید ضمانت کنی مرا
آهوی باوفای وفای تو می شوم
روزی اگر بناست فدای کسی شوم
سوگند می خورم که فدای تو می شوم
ناراحتم خدای نکرده ولم کنی
من تازه دارم از فقرای تو می شوم
شبهای قبر منتظرم ایها الرئوف
بیهوده نیست اینکه گدای تو می شوم
دست مرا برای گدایی نوشته اند
رزق مرا امام رضایی نوشته اند

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 06:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر مدح امام رضا(ع) -( هر سحرگاه گل روی شما برخیزد ) * علیرضا عنصری

2169
0

شعر مدح امام رضا(ع) -( هر سحرگاه گل روی شما برخیزد ) هر سحرگاه گل روی شما برخیزد
تا که از جا گدا پشت گدا برخیزد
تا که لب تر کند و دست دعا بردارد
طرف اهل کرم زود صدا برخیزد
دربرت شاه سلامم زجگر می آید
کرمت فرق کند یک به سه جا برخیزد
هر گرسنه به سر خوان تو گر بنشیند
از سر خوان تو والله رضا برخیزد
اصلا انگار مسیر حرمت فرق کند
پای ابریشم تو جاده ها برخیزد
دیده شد در حرم امن تو لالی آمد
تا که آمد ز لبش شاه رضا برخیزد
همه نقاره زنان باز شتابان رفتند
در شلوغی فلجی روی دو پا برخیزد
ای کریمی که نگفته همه را می دانی
ای مقسم !! تو خودت درد مرا می دانی

شاعر : علیرضا عنصری

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 06:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

شعر مدح امام رضا(ع) -( از من مرا بگیر و مرا تا خدا ببر ) * علیرضا خاکساری

3039
1

شعر مدح امام رضا(ع) -( از من مرا بگیر و مرا تا خدا ببر  ) مهرت نشسته بر دل من ایهالرئوف
هستی تمام حاصل من ایهالرئوف
عشق تو گشته قاتل من ایهالرئوف
نامت علاج مشکل من ایهالرئوف
امشب دوباره سائل تو یاابالحسن
می گوید از فضائل تو یا ابالحسن
اصلا تمام شعر و غزل ها برای توست
بر روی سینه ام اثر رد پای توست
صدها هزار حاتم طایی گدای توست
صدها هزار حضرت یحیی فدای توست
"پیغمبران عرش خدا در تحیرند
بر ساحت مقام شما غبطه میخورند"
محبوب قلب حضرت زهرای اطهری
آقا تویی که عالم آل پیمبری
اصلا تمام هستی موسی بن جعفری
مژده رسیده سمت زمین با ظهور تو
بال ملائکه شده فرش عبور تو
پیچیده است در همه جا لطف بی حدت
بالاتر از تمامی افلاک گنبدت
قبله نمای اهل سماوات مرقدت
زیباتر از به

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 06:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( پای من تا به سرایت وا شد ) * سجاد محرابی

2121
1

شعر مدح امام رضا(ع) -( پای من تا به سرایت وا شد ) پای من تا به سرایت وا شد
بال هایم به هوایت وا شد
نفسِ گرم ، موجابم کردی
گره ام بعد دعایت وا شد
این دل بگرفته ام یا یک نگاه
به ضریح دل ربایت وا شد
همه تقصیر گناه است اگر
به تو روی این گدایت وا شد
شکر حق از ابتدا روی لبم
نام زیبای رضایت واشد
میزبان عشق مهمان توام
از گدایان خراسان توام
دل مریض لا علاج یک نگات
مستمندِ دست پر لطف و عطات
خانه زاد و بنده ی این خانه ایم
نسل در نسل خادم صحن و سرات
افتخارم هست تا اینکه شوم
چند روزی خادم کفش داریات
خردسالیم تمامی اش گذشت
صرف بازیِ این حیات و آن حیات
گاه در صحن طبرسی گاه هم
می دَوم صحن اسماعیل طلات
دل دخیل پنجره فولاد شد
معتکف در صحن گوهر شاد شد
از نژاد س

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 06:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

شعر مدح امام رضا(ع) -( مانند دیدن با دو چشم کور از نزدیک ) * مهدی رحیمی زمستان

2333

شعر مدح امام رضا(ع) -( مانند دیدن با دو چشم کور از نزدیک ) مانند دیدن با دو چشم کور از نزدیک
معنی ندارد فرق بین دور از نزدیک
خیلی برایم گفته اند از طعم اشک شوق
امروز در جان من ست این شور از نزدیک
اندازه‌ی شان شما هرگز نمی‌گنجد
در چشم‌های طاقت این مور از نزدیک
شکلی شبیه گنبدت پیداست وقتی که
دقّت کنی در دانه ا‌ی انگور از نزدیک
آغوش وا کردم ضریحت را و می‌دانم
هستم به آغوش تو خیلی دور از نزدیک

شاعر : مهدی رحیمی

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 06:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

شعر مدح امام رضا(ع) -( بعد از رکوع و سجده و بعد از قیام از دور ) * مهدی رحیمی زمستان

3009
1

شعر مدح امام رضا(ع) -( بعد از رکوع و سجده و بعد از قیام از دور ) بعد از رکوع و سجده و بعد از قیام از دور
هر شب دو زانو می زنم با احترام از دور
دستی به روی سینه و دستی به سوی تو
روی لبم گُل می‌کند آقا سلام از دور
تصویر زیبایی ست از بالا که می‌بینی
سوی تو می‌آیند آهوهای رام از دور
گاهی نسیمی سوی مشتاقان خود بفرست
گاهی بده این زخم‌ها را التیام از دور
بین من و تو چارده ساعت زمان راه ست
از منزل این هیچ تا ماه تمام از دور
من آشنا هستم به این درگاه از نزدیک
من حتم دارم دعوتم کرده امام از دور

شاعر : مهدی رحیمی

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 06:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

شعر مدح امام رضا(ع) -( دیگر از راه دور با حسرت،اسمتان را صدا نخواهم کرد ) * مهدی رحیمی زمستان

5273
10

شعر مدح امام رضا(ع) -( دیگر از راه دور با حسرت،اسمتان را صدا نخواهم کرد ) دیگر از راه دور با حسرت،اسمتان را صدا نخواهم کرد
مثل مادر کنار سجاده،یا رضا یا رضا نخواهم کرد
برو با کفتران خود خوش باش،من بیچاره چون کلاغم که
آسمان سپید مشهد را،با حضورم"سیا" نخواهم کرد
مادرم گفته التماس دعا،من فقط گفته ام که محتاجم
تو یقیناً شنیده ای چون که من کسی را دعا نخواهم کرد
چقدر سمت طوس پر بزنم؟مگر عقلم کم است در بزنم؟
تو مرا نوکرت نخواهی کرد،پس " منم" با تو تا نخواهم کرد
با تو قهرم شبیه زنبوری که به قندی فروخته گل را
قند نقد است و باغ گل نسیه،نقد را من رها نخواهم کرد
حال که دعبلم نمی خوانی،هر چه آمد خوش است می گویم
دیگر آقا برای ابیاتم قافیه دست و پا نخواهم کرد
آره زیباست بچه ی آهو،

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 06:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( احساس خواهد کرد کوه نور می بیند ) * محمدحسین حسینی

2700

شعر مدح امام رضا(ع) -( احساس خواهد کرد کوه نور می بیند ) احساس خواهد کرد کوه نور می بیند
وقتی که شهرت را کسی از دور می بیند
احساس انسانی که روی تکه ی چوبی
در عمق تاریکی دریا ، نور می بیند
جای قدمهای بهشتی تو را عاشق
در کوچه باغ سبز نیشابور می بیند
زائر همان آنی که مشهد می رسد ، خود را
با بچه آهوی شما محشور می بیند
هر کس که می آید میان صحن های تو
شور خودش را گوشه ی ماهور می بیند
با اشک می آید ولی دلخوش به روزی که
بالای بالینش تو را در گور می بیند
شاعر نگاهش سمت گنبد میرود اما
جای کبوتر دسته های حور می بیند
در بیت هشتم صحن کهنه – پنجره فولاد
انگار می گویند : مردی کور می بیند ...

شاعر : محمدحسین حسینی

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 07:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( غبار گیر به نرمی بال قو اینجاست ) * محمد خادم

2506
1

شعر مدح امام رضا(ع) -( غبار گیر به نرمی بال قو اینجاست ) غبار گیر به نرمی بال قو اینجاست
هزار نکته ی باریکتر ز مو اینجاست
چقدر درد دل از راه دور پر زده تا...
چقدر حرف در آغوش بغ بغو اینجاست
همیشه یک نفر اینجا نشسته گوش کند
همیشه فرصت یک صحن گفتگو اینجاست
و گفته اند به فواره ای که در اوج است؟
که سر به خاک گذارد که آبرو اینجاست
قدم قدم همه جا آب و حوض و فواره
مگر که وارث خشکی آن گلو اینجاست
دای واژه سقا که خانه خانه اوست
فدای بوی غریبی که از عمو اینجاست
چقدر ساده مرا تا به بی نهایت برد
چقدر آینه ی پاک روبرو اینجاست
هزار سمت مرا برده اند و آرامم
که مقصد همه آن هزار سو اینجاست
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
کسی حضور ندارد وگرنه او اینجاست

شاعر : محمد

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 07:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( دل عاشق گواه خود دارد ) * مهدی بقایی

2644
1

شعر مدح امام رضا(ع) -( دل عاشق گواه خود دارد ) دل عاشق گواه خود دارد
عاشقی رسم و راه خود دارد
با من از شرط عقل امر مکن
دل دیوانه شاه خود دارد
عاقلان طعنه گوی عشاقند
عقل هم اشتباه خود دارد
حج فطرس طواف کرببلاست
هر ملک خانقاه خود دارد
می کشد نام کربلا همه را
شاه دلها سپاه خود دارد
گرچه ارباب مثل هر شاهی
عبد چهره سیاه خود دارد
در کنار حبیب و مسلم و حر
جون او نیز جاه خود دارد
کربلا، سامرا، مدینه، نجف
هرکجا بارگاه خود دارد
من امام رضایی ام چه کنم؟
هرکسی تکیه گاه خود دارد

شاعر : مهدی بقایی

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 07:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( از ازل ای نگار بی همتا ) *

2339

شعر مدح امام رضا(ع) -( از ازل ای نگار بی همتا ) از ازل ای نگار بی همتا
گشته اين دل به عشق تو شيدا
پدرم را خدا نگه دارد
که مرا کرده بر در تو گدا
اولين درس عشق من این بود
اولين مشکلی که شد پيدا
اشک حلقه به دور چشمش زد
پدرم گفت: يا امام رضا
طفل بودم که در ميان رواق
گرم بازی و شيطنت اما
سنگفرش حرم به من آموخت
در کنار تو پرکشيدن را
روی سنگی که ليز می خوردم
فارغ از اصطکاک اين دنيا
باورم شد که دوستم داری
و گرفتی مرا بغل، حالا...
کاش در اين زمانه‌ی پيری
باز اين بنده را بغل گيری

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 07:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( فکر پرواز تا حرم عشق است ) * سید حمید داودی

3099
1

شعر مدح امام رضا(ع) -( فکر پرواز تا حرم عشق است  ) فکر پرواز تا حرم عشق است
فکر این که کبوترم عشق است
از لب بام صحن آزادی
رو به سوی تو می پرم عشق است
این که فکر زیارتت آقا
تا ابد هست در سرم عشق است
تا که من لقمه ای برای شفا
از غذای تو می خورم عشق است
گوشه ی این حریم نورانی
یاد مولای بی حرم عشق است
روضه های کنار صحن و رواق
نعره ی وای مادرم عشق است
حالت لحظه ی تولد اشک
به روی گونه ی ترم عشق است
شعر گفتن کنار پنجره ی
این قطاری که می برم عشق است
این که از کودکیم تا امروز
سائلی پشت این درم عشق است
من که در غربت تو تنهایم
تو که هستی برابرم عشق است
تو که حسن ختام من هستی
به خدا بیت آخرم عشق است

شاعر : سید حمید داودی

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 08:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع)-(خانه‌های آن كسانی می‌خورد در ، بیشتر) * حسین رستمی

6915
9

شعر مدح امام رضا(ع)-(خانه‌های آن كسانی می‌خورد در ، بیشتر) خانه‌های آن كسانی می‌خورد در ، بیشتر
كه به سائل می‌دهند از هر چه بهتر بیشتر
عرض حاجت می‌كنم آن‌جا كه صاحب‌خانه‌اش
پاسخ یك می‌دهد با ده برابر بیشتر
گاه‌گاهی كه به درگاه كریمی می‌روم
راه می‌پویم نه با پا، بلكه با سر ، بیشتر
زیر دِین چارده معصومم اما گردنم
زیر دِین حضرت موسَی‌بن‌جعفر بیشتر
گردنم در زیر دیِن آن امامی هست كه
داده در ایران ما طوبای او بر ، بیشتر
آن امامی كه «فداكِ» گفتنش رو به قم است
با سلامش می‌كند قم را معطر بیشتر
قم همان شهری كه هم یك ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر
قصد این بار قصیده از برادر گفتن است
ورنه می‌گفتم از این معصومه‌ خواهر بیشتر
من برایش مصرعی می‌گ

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 08:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( خسته بودم شبیه آن اتوبوس ) * محمد خادم

2821

شعر مدح امام رضا(ع) -( خسته بودم شبیه آن اتوبوس ) خسته بودم شبیه آن اتوبوس
در نفسهام بوی مشهد بود
تازه برگشته بودم از پابوس
در نفسهام یک نگاه عجیب
مثل یک جفت چشم عاشق بود
در نفسهام بغض می خندید
قاه قاهی که مثل هق هق بود
یاد یک هفته پیش افتادم
"چمدان با دل پر آماده است
قدمی می زنم به راهی که
اصفهانی به پایم افتاده است"
بعد از آن یک نفر میان حرم
رو در آیینه ی ضریح انداخت
قهرمان گناههای بزرگ
پنجه در سینه ی ضریح انداخت
تا دلش پر شد از حضور شما
اشک از چشمهای او سر رفت
دستها را گرفت سمت خدا
جانمازش کمی جلوتر رفت
با خودم فکر کردم این دفعه
پیش کش زنده رود را ببرم
در ازایش بیاورم سوغات
یک خیابان منتهی به حرم
باز اما کنار مسجد شیخ
دست خالی نشسته ام آقا

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 08:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( گفتم به خودم از گره ی بسته نگویم ) *

2351

شعر مدح امام رضا(ع) -( گفتم به خودم از گره ی بسته نگویم ) گفتم به خودم از گره ی بسته نگویم
دیگر به تو از داغ دل خسته نگویم
از حاجت و دردم به تو پیوسته نگویم
می خواستم از گنبد و گلدسته نگویم
اما چه بگویم که بگیرد دلم آرام؟
با دیدن روی تو شوم نیک سرانجام
باران نشدم دل بسپارم به هوایت
یا آینه تا سر بگذارم به سرایت
من مانده ام و حسرت لبخند رضایت
ای کاش که دعبل شوم آنگاه عبایت ...
با شعر مگر کم کنم این فاصله ها را
از دست نگاه تو بگیرم صله ها را
یک قطره از اعجاز تو هر ابر که گریان
لبریِز نمازی که تویی ، سوره ی باران
انجیل و زبورند که با علم تو یک آن –
حیرت زده ی حرف تو هستند ، به قرآن!
در حال طواف است -همانگونه که باید-
« در کعبه ی کوی تو هر آنکس که در آید

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 08:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

شعر مدح امام رضا(ع) -( در جاده مانده بود مسافر هراس داشت ) * محسن ناصحی

2988

شعر مدح امام رضا(ع) -( در جاده مانده بود مسافر هراس داشت ) در جاده مانده بود مسافر هراس داشت
در شهر شاعری همه شبها کلاس داشت
در ده زنی به شوق زیارت تمام سال
از شوهر بخیل خودش التماس داشت
گاهی بهانه مدرسه بچه بود و گاه
مردی شکایت از کمی اسکناس داشت
گاهی زن از دمد شدن چادرش خجل
گاهی شکایت از کم و بود لباس داشت
مردم تمام در پی دنیای خود ولی
شاعر به فکر رفته که بیتش جناس داشت؟!
این روزها به قکر زیارت کسی نبود
اصلا بگو کسی به سر خود حواس داشت؟!
حتی رواق و پنجره فولاد هم فقط
در عکسهای روی بنر انعکاس داشت
* شاعر نه اینکه خواست پراکنده گو شود
می خواست با حقیقت خود روبرو شود
بالی نداشت پر بزند دفترش که بود
آتش نبود گر بکشد پیکرش که بود
پایی نداشت تا بدود از ضم

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 08:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( دوباره خلوت شب،بازهم بهانه ی تو ) * میثم بهرامی

2706
1

شعر مدح امام رضا(ع) -( دوباره خلوت شب،بازهم بهانه ی تو  ) دوباره خلوت شب باز هم بهانه ی تو
دوباره کاسه ی خالی وآستانه ی تو
دوباره گنبد زرد تو،صحن گوهرشاد
وبازصحن دوچشمم پراز ترانه ی تو
ومن کبوترخسته،گسسته ازهمه جا
دخیل بسته ام این دل به دام ولانه ی تو
وپای پنجره فولاد تو گره زده ام
نگاه حسرت پر رنج بی نشانه ی تو
وهست دلخوشییم نیمه ی نگاه شما
وبود چشم امیدم به آب ودانه ی تو
وباز زمزمه دارد دلم کنار ضریح
کرم نمای،فرود آ ،که خا نه خا نه ی تو

شاعر : میثم بهرامی

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 08:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( هر چند حال و روز زمین و زمان بد است ) * رضا عابدین زاده

16791
29

شعر مدح امام رضا(ع) -( هر چند حال و روز زمین و زمان بد است ) هر چند حال و روز زمین و زمان بد است

/ یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است

حتی فرشته ای که به پابوس آمده

/ اینجا میان رفتن و ماندن مردد است

اینجا مدینه نیست ، نه مدینه نیست

/ پس بوی عطر کیست که مثل محمد است ؟

حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای

/ اینجا برای عشق شروعی مجدد است

جایی که آسمان به زمین وصل میشود

/ جایی که بین عالم و آدم زبانزد است

هر جا دلی شکست به این جا بیاورید

/ اینجا بهشت ، شهر خدا ، شهر مشهد است

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 12:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام رضا(ع) -( کم کم دل هوایی مان بال و پر گرفت ) * علی ناظمی

2626
2

شعر مناجات امام رضا(ع) -(    کم کم دل هوایی مان بال و پر گرفت ) کم کم دل هوایی مان بال و پر گرفت
محتاج لحظه های تو راه سفر گرفت
دل را رئوف من، نگهت تا حرم کشید
پائین پات دست دعا روی سر گرفت
نجوای عشق، همهمه ی زائران اشک
پیراهن ضریح تو را چشم تر گرفت
حاجت زیاد و بذل عنایات بی حد است
هر دل شکسته تر که بود بیشتر گرفت
آقا «قسم به جان جوادت» چه می کند
با این قسم گرفت هر آن کس اگر گرفت
آهو شدن که قسمت هر کس نمی شود
ضامن ترین امام مرا هم به بر گرفت
باب الجواد بود که بغض دلم شکست
شعرم تمام بود ولی تازه سر گرفت

شاعر : علی ناظمی

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 12:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام رضا(ع) -( گریه غوغا می كند، دل های ویران بیشتر ) * عباس شاه زیدی

2668
1

شعر مناجات امام رضا(ع) -(  گریه غوغا می كند، دل های ویران بیشتر ) گریه غوغا می كند، دل های ویران بیشتر
صحن را پر كرده امشب بوی باران بیشتر
هر چه كردم تا ضریحت را ببوسم لحظه ای
بست بر من راه را این بیشتر، آن بیشتر
یا تو داری می كشی شعر مرا سمت جنون
یا دل من می زند خود را به توفان بیشتر
خوب جایی آمدی شاعر مگر نشنیده ای
می شود هر مشکل آسان با كریمان بیشتر
از شما پنهان نباشد از خدا پنهان كه نیست
من خدا را دیده ام سمت خراسان بیشتر
بسته هر كس جایی از جغرافیا دل را و من
بسته ام سمت شمال شرق ایران بیشتر
بند بندم بیقرار اصفهان تا مشهد است
انس دارد روح من با این بیابان بیشتر
شب میان پنج صحن و هفت ایوان طلا
ماه جولان می دهد در این شبستان بیشتر
پنجره فولاد یعنی بارش یكر

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 12:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( سَلامٌ عَلى آلِ طه وَیَّس ) *

3193
2

شعر مدح امام رضا(ع) -( سَلامٌ عَلى آلِ طه وَیَّس ) سَلامٌ عَلى آلِ طه وَیَّس
سَلامٌ عَلى آلِ خَیْرِ النَّبِیّینَ
سَلامٌ عَلى رَوْضَةٍ حَلَّ فیها
اِمامٌ یُباهى بِهِ المُلْکُ وَالدّینُ
امام بحق شاه مطلق که آمد
حریم درش قبله گاه سلاطین
شه کاخ عرفان گل شاخ احسان
دُرِ دُرج امکان مه بُرج تمکین
علىّ بن موسى الرّضا کز خدایش
رضا شد لقب چون رضا بودش آیین
ز فضل و شرف بینى او را جهانى
اگر نبودت تیره چشم جهان بین
پى عطر روبند حُوران جنّت
غبار درش را بگیسوى مشکین
اگر خواهى آرى بکف دامن او
برو دامن از هر چه جز اوست بر چین

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 12:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( كبوتران حرم تا شتاب مي گيرند ) * امیر اکبرزاده

3355

شعر مدح امام رضا(ع) -( كبوتران حرم تا شتاب مي گيرند ) كبوتران حرم تا شتاب مي گيرند
تمام ثانيه ها التهاب مي گيرند
و زير سايه دستان آسماني تو
رواق هاي حرم آفتاب مي گيرند
كبوترانه تو را درك مي كند خورشيد
و كاسه ها همگي از تو آب مي گيرند
تمام آينه ها محو مي شود در تو
دخيل هاي ضريح ات جواب مي گيرند
نگاه سبز تو را زائران مأنوست
ميان چشمه اي از اشك، قاب مي گيرند
درست پشت همين در، نگاه هاي غريب
تو را براي غم خود خطاب مي گيرند
كنار پنجره فولاد، شاعران نگاه
صله براي غزل اشك ناب مي گيرند

شاعر : امیر اکبرزاده

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 12:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( خراسان در خراسان نور در جان تو می چرخد ) * علیرضا قزوه

2830
1

شعر مدح امام رضا(ع) -( خراسان در خراسان نور در جان تو می چرخد ) خراسان در خراسان نور در جان تو می چرخد

مگر خورشید در چاک گریبان تو می چرخد؟

خراسان مُهر دریا می شـــود با گام های تــو

به دست ابرها تسبیح بـــاران تــو می چرخد

اگر شوق وصالت نیست در آیینـــه ها، درها

چرا آیینه در آیینه، ایــوان تــو می چــرخد

طواف عاشقان هم بر مـدار چشم های توست

سماع صوفیان هم گــرد عرفان تو می چرخد

به سقّاخانه ات زیباست رقص کاسه های نــور

در این پیمانه، آن پیمانه، پیمان تو می چرخد

بیابان در بیابان گرگ شد، هـــر کوه، صیّادی

چقدر آهوی زخمی در شبستان تو می چرخد

در ایـــن آدینه لبریز از آغاز گل، شاعـــــر!

شروع تازه ای در بیت پایان تـــو می چرخــد

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 12:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( انگار موسی را به کوه طور آوردند ) * محمد حسن اسفندیار پور

3228
3

شعر مدح امام رضا(ع) -( انگار موسی را به کوه طور آوردند ) انگار موسی را به کوه طور آوردند
خورشید را از بی کرانِ نور آوردند
از باغ های گمشده انگور آوردند
هشت آسمان را سمت نیشابور آوردند
دیدم میان برکه ها مهتاب جاری را
در ایستگاه واژه ها آیینه کاری را
وقتی عصای نام تو بر جان نیل افتاد
وقتی تبر با رخصتت دست خلیل افتاد
وقتی نگاهت بر گره های دخیل افتاد
تابوت دریا روی دوش جبرئیل افتاد
لب باز کن تا روح تاک از جام برخیزد
تا بایزید از چله ی بسطام برخیزد
انگور از شرم حضورش رو سیاه است و
خورشید بی چشمانتان بی سرپناه است و
مهتاب سرگرم طواف بارگاه است و
چشمی به راه ریل های ایستگاه است و
از بال های جبرئیل اندوه می بارد
بارانِ دلتنگی میان کوه می بارد
از بیت هایم پر

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 12:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( پلکی به هم زد آدم و ناگاه دید هست ) *حجه الاسلام رضا جعفری

2589

شعر مدح امام رضا(ع) -( پلکی به هم زد آدم و ناگاه دید هست ) پلکی به هم زد آدم و ناگاه دید هست
وقتی که در حیاط حرم می وزید هست
بعدا یقین به نور شما کرد دید نیست
با شک نگاه کرد خودش را و دید هست
پس بی خیال زردی پائیز شد وَ گفت :
تا انبساط سبز شما هست عید هست
هر لحظه کهنه می رود و تازه می رسد
اینجا چقدر آمد و رفت جدید هست
از سینه چاکهای شما کم نمیشود
در دشت لاله خیز همیشه شهید هست
با سنگهای فرش حرم حرف می زنم
اینجا چقدر سنگ صبور سفید هست !
دل را به دست پنجره فولاد میدهم
اینجا برای هر دل بسته کلید هست
من از کبوتران حرم هم شنیده ام
فرصت برای بال اگر می پرید هست

شاعر : حجه الاسلام رضا جعفری

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

شعر مدح امام رضا(ع) -( هر كس كه از غلامي تو رو سفيد داشت ) * رضا رسول زاده

2826
1

شعر مدح امام رضا(ع) -( هر كس كه از غلامي تو رو سفيد داشت ) هر كس دهان به مدح شما باز مي كند
عيسي مسيح گشته و اعجاز مي كند
آن كس كه يك سحر شده مهمان خانه ات
هنگام رفتن به جنان ناز مي كند
مرغ دلم به شوق زيارت شبانه روز
تا گنبد طلاي تو پرواز مي كند
علامه قدر فهم خودش در كلاس درس
شرحي براي وصف تو آغاز مي كند
سطري ز مدح تو به كتب جا نمي شود
اصلا مناقب تو كه املا نمي شود
هر كس كه زير پاي بلند شما نشست
شانه به شانه ي همه ي انبيا نشست
يك لحظه با نفس زدن در حريم تو
يك عمر زائر تو كنار خدا نشست
با نسخه ي تو تا به قيامت سلامت است
هر لاعلاج چون كه به دارالشفا نشست
دورش كنند زآتش دوزخ ملائكه
آنكس كه در جوار امام رضا نشست
هر مدعي عشق كه عاشق نمي شود
هر كس به خادمي

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 13:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( حسی شبیه پرسه زدن هایِ ناگزیر ) *

2341
1

شعر مدح امام رضا(ع) -( حسی شبیه پرسه زدن هایِ ناگزیر ) حسی شبیه پرسه زدن هایِ ناگزیر
همچون کبوتران حرم، بیدل و اسیر
روح مرا بخوان به هیاهو، که قلبِ من
جان میدهد برایِ عطش در دلِ کویر
مثلِ غبارِ بی سر و سامان، به دستِ باد
جا مانده ام درون زمانهایِ دور و دیر
بنشان مرا به کنج حرم، زیر سایه ات
در این مسیرِ شب زده، دستِ مرا بگیر
هر روز در خیالِ خودم، میدهم سلام
سمتِ حرم، برای تو، خورشیدِ سر به زیر
گلدسته های سر به فلک، پایه هایِ دل
عطر حرم، نسیمِ وزان، صافیِ ضمیر...
حرزِ رضا به گردنم آویختم که جان
تنها فدایِ نامِ تو ای وارثِ غدیر

  • دوشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 13:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و مناجات امام رضا(ع) -( نداری‌های ما با آنچه داری جور می‌آید ) *

2716
1

شعر مدح و مناجات امام رضا(ع) -( نداری‌های ما با آنچه داری جور می‌آید ) نداری‌های ما با آنچه داری جور می‌آید
به هر بیتی سلیمان می‌نشیند، مور می‌آید
بشارت باد! نزدیک اذان صبح دریا شد
صدای ربنای رودها از دور می‌آید
دعای مادرم در صحن گوهرشاد عطری شد
که از گهواره با من بوده و تا گور می‌آید
نمی‌دانم چه اسراری است در دربار این سلطان
که هر کس دلشکسته می‌رود، مسرور می‌آید
ز چشم زائری هنگام رفتن در حرم خواندم
دل دریایی‌اش موسی شده از طور می‌آید
صلات ظهر هم از گوشۀ این صحن‌ها گویا
صدای نالۀ نیمه شب منصور می‌آید
مداح:حاج سعید حدادیان

  • سه شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 04:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام رضا(ع) -( تا عشق بیامد و ز عشقش دم زد ) * محسن قاسمی

2853

شعر مدح امام رضا(ع) -( تا عشق بیامد و ز عشقش دم زد ) تا عشق بیامد و ز عشقش دم زد
از زخمه ی عشق او به تن مرهم زد
تا خواست قدم به دل نهد ناگه دل
بانگ علی العرش استوا را دم زد
حق خواست جهان را که ببوسد کف پا
فرمود (کن) و زهی برآن مقدم زد
میخواست نفس کشد که از یک دم او
جیریل دمی گرفت و بر مریم زد
میخواست خرد به شان وی پی ببرد
خود سلسله ی فلسفه را برهم زد
میخواست خدا بسازد از خاک طلا
اکسیر رضا (ع) را به تن آدم زد
جبریل چو رخساره ی نیکویش دید
این بیت بگفت و نعره در عالم زد
لا حول و لا قوه الا بالله
من زار مزاره کمن زار الله
بینی چو حریم آن شه والا را
کن سجده و بوسه ها بزن آنجا را
احرام به عشق بند و شو محرم دوست
لبیک بگو تو مشهد مولا را
شد میکده ی ما ه

  • سه شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 06:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 جواد حیدری

شعر مدح امام رضا(ع) -( تا که لطف تو مهیا نشود ) * جواد حیدری

5039
4

شعر مدح امام رضا(ع) -( تا که لطف تو مهیا نشود ) تا که لطف تو مهیا نشود
گره از کار دلم وا نشود
سائلی رانده نگردد زین در
نا امید از تو دل ما نشود
هیچ کس بهر پناه آوردن
شبیه آهوی صحرا نشود
زشتی نامه ی اعمال بدم
جز به احسان تو زیبا نشود
وای اگر آخر کارم آقا
سند نوکری امضا نشود
تا نیایی کمکم زیر لحد
راضی از من دل زهرا نشود
مهربان تر، ز تو مولای کریم
به تو سوگند که پیدا نشود
من ز دست تو کفن می خواهم
تا که حشر، عبد تو رسوا نشود

شاعر : جواد حیدری

  • سه شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 06:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد