بروی دوش فکندی چو گیسوان سیاه
اسیر حلقهی زلف تو شد، عقول و نفوس
به دور حلقهی زلفت عقول، سرگردان
همت به چاه زنخدان، هزار دل محبوس
به یاد قد تو، قد قامت الصلوة حرم
به وصف روی تو، در دیر، نغمهی ناقوس
به بوستان صباحت میان ماهرخان
خرام خوش، که تو را هست جلوهی طاووس
چو ذرهام به حقارت مبین، که داد تو را
برم به درگه سلطان دین و شمس شموس
امام مرتضوی مهر آیت رضوی
که ملک راست خداوند و عدل را ناموس
اگر چه واسطهی فیض، عقل فعال است
ولی عقول ازو کرده، اکتساب دروس
ز جود او که سراچشمهی وجود بود
ز خجلتش همه جوی است، آب اقیانوس
کمال نفس و هدایت، مجوز رسطالیس
شفای درد ضلالت، مجوز جالینوس
که علم
- یکشنبه
- 17
- شهریور
- 1392
- ساعت
- 16:28
- نوشته شده توسط
- یحیی