اي اختر برج هُدي ، روح طهارت
آقا سلامي از دل و جانها نثارت
اي نام روح افزاي تو هاديِ دلها
نامت علي،هادي است اسم مُستعارت
راه ميان بُر را به دلها باز كردي
هركس كه دارد قصد پابوس و زيارت
با اينكه دستت بسته امّا سفره داري
از دور سائل را تو بنشاني كنارت
حتي تو در تبعيدگاهت ياد مايي
هر روز مي اُفتد به سمت ما گذارت
گاهي گِره كور است امّا مي شود باز
پيداست يار ماست قلب غمگسارت
□□□
تو آن طبيب حاذقِ در بند هستي
كز ظلم نامردان شده غربت دچارت
غربت نه از دشمن كه گاه از دوست ديدي
يك ذره امّا كم نشد از اقتدارت
چيزي نگفتي از سعايتهاي ياران
شِكوِه نكردي از عدوي بي شمارت
حتي حسن از مكرِ بدخواهان به سختي
مي آمد
- سه شنبه
- 9
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 14:54
- نوشته شده توسط
- یحیی