حسين جان مي رسد ز مکه بوي تو
شب قدرم بود خم گيسوي تو
برايت يابن الثاره ـ بگويم با اشاره ـ من از دارالعماره
حسين کوفه ميا ـ حسين کوفه ميا
* * * * * * * * * *
اگر سرگشته و اگر جان بر لبم
ميـان کوچه ها بيـاد زينبم
دلم خون شد چو لاله
من و اين اشگ و ناله
ترا جان سه ساله
حسين کوفه ميا ـ حسين کوفه ميا
* * * * * * * * * *
غم عشق ترا بجانم مي خرم
تماشـايي بـود نمـاز آخرم
اگرشد بسته دستم
ز عشقت مست مستم
دعاگوي تو هستم
حسين کوفه ميا ـ حسين کوفه ميا
* * * * * * * * * *
در اينجا ديده ام به چشم خونفشان
بدست کوفيان بود تير و کمان
ميا با ماه پاره ـ ميا با گاهواره ـ ميا با شيرخواره
حسين کوفه ميا ـ حسين کوفه مي
- یکشنبه
- 28
- شهریور
- 1395
- ساعت
- 11:48
- نوشته شده توسط
- feiz