اشعار شهادت حضرت مسلم

مرتب سازی براساس
 رضا رسول زاده

غزل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام -(در کوچه های کوفه شدم دربِدر حسین) * رضا رسول زاده

570
1

غزل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام -(در کوچه های کوفه شدم دربِدر حسین) در کوچه های کوفه شدم دربِدر حسین
طعنه شنیده ام به سرِ هر گذر حسین
.
اینجا کسی پناه به مسلم نمی دهد
آواره ام به کوفه زِ شب تا سحر حسین
.
دنیا غریب مثلِ سَفیرت ندیده است
غربت نصیبِ من شده در این سفر حسین
.
سرگرمِ نیزه ساختنِ حرفه ای شدند
جز این نداشتند گمانم هنر حسین
.
اینجا میا که ساقیِ تو می خورد زمین
در علقمه شَوی تو شِکسته کمر حسین
.
دلشوره ام برای تو و دخترانِ توست
گر چه شَود حمیده ی من بی پدر حسین
.
پیراهنِ اضافه اگر داشتی بیار!
زیور دگر برای رقیّه نخر حسین!
.
روی قَناره پیکرم و روی بام سَر
دادم سَلام بر تو به چَشمانِ تر حسین

  • شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 11:33
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمود اسدی

(غزل)عصای پیری/عزیز فاطمه کوفه میا،بیا برگرد * محمود اسدی

824

(غزل)عصای پیری/عزیز فاطمه کوفه میا،بیا برگرد عزیز فاطمه کوفه میا،بیا برگرد
به غیر طوعه کسی نیست آشنا برگرد

به یاد کوچه ی تنگ مدینه افتادم
شدم اسیر چو در بین کوچه ها برگرد

به جان مادر پهلو شکسته ات سوگند
سنان به سینه ی تو تا نرفته جا برگرد

دلم به یاد رباب تو خون شده،ترسم
ز شیرخواره اش اینجا شود جدا برگرد

به دست حرمله دیدم کمان و تیر حسین
گلوی طفل کجا،تیر کین کجا برگرد

عصای پیری تو شانه ی علی است ولی
عصای دست تو افتد به زیر پا برگرد

میان مردم کوفه سخن ز پهلوی توست
زنند تا که به تو نیزه بی هوا برگرد

تمام غصه ام این است زیر و رو بشوی
گره نخورده تنت تا به نیزه ها برگرد
********
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • چهارشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 07:05
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)شدم آواره در بازار کوفه * محمود اسدی

655

(نوحه)شدم آواره در بازار کوفه شدم آواره در بازار کوفه
شده گریان من دیوار کوفه
حسین جانم حسین جانم حسین جان

منم مسلم غریب این دیارم
بجرم عشق تو بر سر دارم
ببین افتاده صد گره به کارم
حسین جانم حسین جانم حسین جان

میان کوفی بی حیا اینجا
شده صحبت ز ماه لیلا اینجا
بود صحبت ز اربا اربا اینجا
حسین جانم حسین جانم حسین جان

به شانه بار درد و غم کشیدم
من از اینان همه طعنه شنیدم
به دست کوفیان سه شعبه دیدم
حسین جانم حسین جانم حسین جان

رسیده جان من از غصه بر لب
میان کوچه هستم یاد زینب
شده صحبت ز جسم تو و مرکب
حسین جانم حسین جانم حسین جان
********
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • چهارشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:03
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

متن شعر شب اول محرم -(از اعتبار حُرمَتِ گفتارهایشان) * محمد جواد پرچمی

707

متن شعر شب اول محرم -(از اعتبار حُرمَتِ گفتارهایشان) از اعتبار حُرمَتِ گفتارهایشان
مغرب شکست بیعتِ بسیارهایشان

یک پیرزن فقط به سَفیرت پناه داد
ماندم چه شد تعارف و اصرارهایشان؟

کوفه مرا ز روی تو شرمنده کرده است
سر می زنم ز غُصه به دیوارهایشان

جای سلام، بر دهنم مشت می زدند
اینجا همه عوض شده رفتارهایشان

محصول باغ ها همه خرج سپاه شد
از خار و سنگ پر شده انبارهایشان

خرما فروش یک شبه خنجر فروش شد
تغییر کرده کاسبی و کارهایشان

سکه شده فروختن چکمه هایشان
رونق گرفته دکه يِ نجارهایشان

بر روی میخ جسم مرا پشت و رو زدند
لعنت به رسم کوفه و هنجارهایشان

اینجا سر ِ برادر ِتو شرط بسته اند
غوغا شده میان کماندارهایشان

اینجا برای غارت خلخال و روسری
خُرجین خری

  • پنج شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 15:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا مسلم ابن عقیل _تنها وبی پناهم شبگرد کوچه هایم * اسماعیل تقوایی

592
1

یا مسلم ابن عقیل _تنها وبی پناهم شبگرد کوچه هایم یا مسلم ابن عقیل
تنها وبی پناهم شبگرد کوچه هایم
بی یار ویاورم من،با غربت آشنایم

بر کوفیان سفیر مولای خود حسینم
رنجیده از جفای کوفی بی وفایم

چون آمدم به کوفه برمن امید دادند
حالا به نا امیدی در کوفه مبتلایم

هرخانه را زنم در بسته بود برویم
امن یجیب گشته در کوچه ها دعایم

آورده ام به کوفه دو طفل خردسالم
حالا در این دل شب ازکودکان جدایم

بنوشته ام بیایی مولای من حسینم
اینک شدم پشیمان نالان از این خطایم

گرمیشود نیایی مولا میا به کوفه
از جانب تو جانا سرباز جان فدایم

اینجا شده مهیا دشمن برای قتلت
رو سوی جای دیگر مولا ومقتدایم

دارالاماره بامش،شد قتلگاه مسلم
بادیدگان پرنم در فکر کربلایم

شعر :اسم

  • جمعه
  • 8
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

شهادت حضرت مسلم (ع) -(بانگ غریبیت همه جا جار می زند ) * احمد شاکری

507

شهادت حضرت مسلم (ع) -(بانگ غریبیت همه جا جار می زند ) بانگ غریبیت همه جا جار می زند

غربت برای غربت تو زار می زند

هرکس برای آمدنت نقشه می کشد

هرجای شهر یک دل بیمار می زند

خولی نشسته چوب حراج و قمار را

بر روی دست و مشک علمدار می زند

خورجین شمر پر شده از خنجر و سنان

برقی دو چشم حرمله انگار می زند

آخر گمان کنم که قد اکبر تو را

چشمان شور مردم بازار می زند

اصلا بعید نیست سنان شیرخواره را

با نیزه پیش مادر او دار می زند

می بینم از قساوت قلب حرامیان

زینب خمیده دست به دیوار می زند

از حرف حرمله ست كه آتش گرفته ام

حرف کنیزی حرم این بار می زند

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 14:34
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 محمد حسن بیات لو

شهادت حضرت مسلم (ع) -(به شهر كوفه بجز غصه چيز ديگرنيست) * محمد حسن بیات لو

536

شهادت حضرت مسلم (ع) -(به شهر كوفه بجز غصه چيز ديگرنيست) به شهر كوفه بجز غصه چيز ديگرنيست
نصيب خواهر تو جز دو ديده ی ترنيست

از آن زمان كه شدم ميهمان اين مردم
هزار فاجعه ديدم كه جای باور نيست

چه گويمت كه خودم گفته ام بيا اما
چه كوفه ای كه ز شهرمدينه كمترنيست

ميا به كوفه كه اينجا به دست هرفردش
به غيرنيزه وشمشير و تير و خنجرنيست

ميا كه در دل اين مردمان نامردش
به جز حسادت و كينه ز آل حيدرنيست

برای كشتن تو نقشه ها به سردارند
ميا كه منتظر چشم های سر دارند

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:28
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

متن شعر ایام مسلمیه ع -(در شهر غم نشان ز هوای بهاره نیست) * حسین جعفری

661

متن شعر ایام مسلمیه ع -(در شهر غم نشان ز هوای بهاره نیست) در شهر غم نشان ز هوای بهاره نیست
حتی در آسمان کبودش ستاره نیست

گرچه سفیر لایق رویت نبوده ام
دیگر به کوفه نیز امیدی دوباره نیست

درها به روی باغ نگاهم که بسته شد
دیدم درون باطنشان جز شراره نیست

دعوا سر بریدن راس ستاره هاست
فرقی میان مقتل و دارالاماره نیست

سنگی که خورد بر لب و دندان مسلمت
بدتر ز نعل مرکب صدها سواره نیست

آغوشت ای حسین پناه رقیه است
سهمت ز زندگی بدن پاره پاره نیست

حسين جعفری

  • سه شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:31
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رسول رشیدی راد

متن شعر حضرت مسلم (ع)محرم98 -(از غمت بر دار کوفه گر چه حالم ناخوش است.) * رسول رشیدی راد

740

متن شعر حضرت مسلم (ع)محرم98 -(از غمت بر دار کوفه گر چه حالم ناخوش است.) تقدیم به ساحت مقدس و شریف و نورانی سفیر عشق حضرت مسلم ابن عقیل(س)

نماز عشق

از غمت بر دار کوفه گر چه حالم ناخوش است.
در غریبی جان سپردن چون خود مولا خوش است.

گشته ام تنها تر از تنها ولی من را چه باک.
عاشقی که گشته چون معشوق خود تنها خوش است.

نزد من با سر نماز عشق کردن اقتدا.
بر نمازت با اذان اکبر لیلا خوش است.

بی وفایی های کوفه کرده دل خونم ولی.
دلخوشم آقا دلت بر حضرت سقا خوش است.

با تاسی از تو من هم تشنه لب جان می دهم.
با تو تشنه کشته گشتن بر لب دریا خوش است.

گر چه هستم در شمار شهدای راه تو.
با تو صد پاره شدن در روز عاشورا خوش است.

می شود سر، از تنم با خنجری آخر جدا.
سر جدا بودن کنار ر

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

مسلم ابن عقیل علیه السلام -(نیا به کوفه که آسمون کوفه بارون نداره ) * محسن طالبی پور

839

مسلم ابن عقیل علیه السلام  -(نیا به کوفه  که آسمون کوفه بارون نداره ) نیا به کوفه
که آسمون کوفه بارون نداره
جایی دیگه برای مهمون نداره
رحمی دلاشون نداره
اسیر این مردم بی وفا شدم
تو کوچه ها(دربه در و تنها شدم2)
درمون نداره دردم آقا
اشکم روونه هردم آقا
کاش پیش تو برگردم آقا
وای امون از این غریبی
کجایی آقا
ببینی سردار تو آواره شده
چاره کارم دیگه بیچاره شده
لبای من پاره شده
آقا نیا قلبم پر از تاب و تبه
حالا فقط( اشکام برای زینبه2)
ترسم اینه از پا بیفته
پشت سرش زهرا بیفته
میون کوچه ها بیفته
وای امون از این غریبی

  • دوشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

عرفه مناجات حضرت_مسلم -(عرفه! آی‌ عرفه! آی ‌عرفه!) * عبدالله باقری

613

عرفه مناجات حضرت_مسلم  -(عرفه! آی‌ عرفه! آی ‌عرفه!) عرفه! آی‌ عرفه! آی ‌عرفه!
با همه فرق می‌کنه حساب تو
خوش به حالت که مناجات‌ِحسین
جاریِ تُو لحظه های ناب تو

عرفه! خوب می‌دونم که من بدم
تو برا خوبای این جامعه‌ای
بدا رم یادت باشه حالا که تو
منتسب به رحمت واسعه‌ای

عرفه! هیچ میدونی کی اومده؟
مهمون ناخونده از شبای قدر
خودم و معرفی کنم ؟؟ منم
بنده‌ی جامونده از شبای قدر

اون که قرآن به سرش گرفت ولی
حواسش پرت بود و اِقراری نکرد
دعا کرد فقط برا آب و دونه
برا قبرِ تاریکش کاری نکرد

بنده‌ی خودخواهی که به جز خودش
برا هیچ مسلمونی دعا نکرد
فکر چار دیواریِ خودش بود و
گِره‌ی گرفتاری رو وا نکرد

عرفه! حال دلم رو به را نیست
آخه باز جا موندم از مسافرا
نه سعادت

  • دوشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:02
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

چارپاره مرثیه شب اول محرم -(امواج طوفانی به جان ساحل افتاد) * بردیا محمدی

1255

چارپاره مرثیه شب اول محرم -(امواج طوفانی به جان ساحل افتاد) امواج طوفانی به جان ساحل افتاد
"ای رود جاری"،سمت این دریا نیایی
نامه نوشتم که بیا..،امن است کوفه!
ای کاش دستم می شکست آقا..،نیایی

چشم ترِ امروز من از بی کسی نیست
من سوگوارِ آهِ فردای تو هستم
دندان مسلم را شکانده سنگ کینه...
دلواپس دندان زیبای تو هستم

نرخ حیا بسیار ناچیز است در شهر
پای دو دِرهَم آبرو را می فروشند
این قومِ در ظاهر مسلمان فکر عِیش اند...
دین خدا را هم به دنیا می فروشند

مانند بابایت علی در هرگذرگاه
بی حرمتی از کوفیان پست دیدم
گفتم که ای وای از دهانت..،گریه کردم
تا نیزه ای دست سنان مست دیدم

میخانه‌ها از لات های مست پُر شد
دور ازادل های مِی‌خوارش شلوغ است
پیران اینجا هم خیال جنگ

  • سه شنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت مسلم -(در کوچه های تنگ پریشان شدم حسین) * محمد حبیب زاده

846
2

شعر شهادت حضرت مسلم -(در کوچه های تنگ پریشان شدم حسین) در کوچه های تنگ پریشان شدم حسین
بربخت خویش و حال تو گریان شدم حسین

دستم شکسته باد نوشتم بیا ...نیا
گفتم بیا به کوفه پشیمان شدم حسین

  • یکشنبه
  • 21
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:25
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 علی اصغر خواجه زاده

متن شعر ایام مسلمیه -(آرام جانم دسته های مسلمیه است) * علی اصغر خواجه زاده

1109

متن شعر ایام مسلمیه -(آرام جانم دسته های مسلمیه است) آرام جانم دسته های مسلمیه است
درمان دردم روضه های مسلمیه است

هرکس به امیدی نفس درسینه دارد
منهم دلم گرم نوای مسلمیه است

آتش بجان میگردد ومیسوزدازعشق
هرکس که در حال وهوای مسلمیه است

دردم فزون است ونمیگریم به دردم
چون اشک من وقف عزای مسلمیه است

هم سینه زن بسیاروهم نوحه فراوان
اما صفادر نوحه های مسلمیه است

گر در محرم رزق سوز واشک دارم
قطعا برای گریه های مسلمیه است

ازکودکی بامسلمیه انس دارم
هرچیزدارم ازدعای مسلمیه است

داغی بجان دارم که این داغ جگرسوز
ازناله ی کوفه میای مسلمیه است

ای خوشبحال آن عزاداری که یکسال
چشم انتظارروزهای مسلمیه است

رزق تمام سال هرسائل که اینجاست
ازنذرهای سفره های مس

  • دوشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 23:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شور روضه ای شب سوم محرم -(مردی پیدا نمیشه جواب طفل سه ساله سیلی نیست) * خادم الزینب

692

شور روضه ای شب سوم محرم -(مردی پیدا نمیشه جواب طفل سه ساله سیلی نیست) #اما_فیکم_مسلم_ینفر_نیست_بهش_آب_بده

مردی پیدا نمیشه
جواب طفل سه ساله سیلی نیست
قلب زینبو نکن
انقده نزن توروخدا بایست

نزن که نایی دیگه
نمونده تو دستو پاش
بسکه زدی نانجیب
نمونده سو تو چشاش

صورتش اندازه ى
دست توه پس نزن
به یادگارحسین
جلو چشام دس نزن

غریب زهرا حسین

بند دوم

روی نی میبینه
چی آوردین سر طفلای حرم
نزنید زنهارو
میبینه رو نیزه ها برادرم

چشاشو بسته حسین
شرمنده از بچه هاست
پر از غروره نگاش
اگرچه رو نیزه هاست

غیرته چشم حسین
نذاشت که چش وا کنه
نذاشت که زخم دلش
رو نیزه سر وا کنه

غریب زهرا حسین

بند سوم

شامیای ملعون
که همه برا تماشا اومدین
نون و خرماتونو
جلو چشمای حسین بما ندین

میترسم از نیزه ها
بیافته با سر حسین
غرورشو نشکنید
غریب مادر حسین

روسریایی که رفت
به غارت از دخترا
الان دیدم یا حسین
روى سره شامیا

غریب زهرا حسین

#خادم_زینب
#شب_سوم_محرم
#شور
سبک #نریمان_پناهی
#امافیکم_مسلم_ینفرنیست_بهش_آب_بده

  • یکشنبه
  • 22
  • تیر
  • 1399
  • ساعت
  • 15:47
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 امیر روشن ضمیر

زمزمه شب اول محرم -(کار من آه و زاری، غرق دل بی قراری) * امیر روشن ضمیر

498

زمزمه شب اول محرم  -(کار من آه و زاری، غرق دل بی قراری) کار من آه و زاری، غرق دل بی قراری
ای حسینم الهی بچه هاتو نیاری ...
واسه ی خواهرت گریونم
روضه ی معجر و میخونم
حال زینب رو من میدونم

ای قلبم از داغ تو غرق خون
می بارم از غصه چه بی امون ...

توی‌کوفه شدم پیر، آه از این نیزه و تیر
آه از اون لحظه ای که میشه زینب زمین گیر
بی تو زینب دیگه می میره
روی دستاش رَد زنجیره
داغ تو جونش و می گیره

ای کوفه ای شهر پر از ریا
ای وای از این چشمای بی حیا ....

  • دوشنبه
  • 30
  • تیر
  • 1399
  • ساعت
  • 14:57
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -(کوفه دلبستگی اش را به تو ابراز نکرد...) * وحید قاسمی

693
5

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -(کوفه دلبستگی اش را به تو ابراز نکرد...) کوفه دل بستگی اش را به تو ابراز نکرد
در زدم خانه به خانه ، احدی باز نکرد

خسته از راه ، دعا کن به دو راهی نخورد
هیچ مردی به در بسته الهی نخورد

غیر از این طوعه در این شهر ندیدم مردی
کاش می شد به تو پیغام دهم برگردی

کاش می شد به تو پیغام دهم ، کوفه نیا
به علی اصغر شش ماهه قسم کوفه نیا

دیدن حرمله دلشوره به جانم انداخت
جمله ی ” کوفه نیا ” را به زبانم انداخت

پینه ی مُهر به پیشانی شان توطئه بود
قول این طائفه ی چرب زبان توطئه بود

پشت پای بدی از دوست نماها خوردم
زخم از نیزه ی تکفیر به فتوا خوردم

سر به دیوار غریبی نگذارم چه کنم ؟!
دست دشمن پسرانم نسپارم چه کنم ؟!

کوچه کردی شده کارم ، همه رفتند حسین !
راه برگشت ندارم ، همه رفتند حسین !

حق اولاد علی نیست چنان بی مِهری
گریه ام بند نمی آید از این بی مِهری

روضه هایم به تو بسیار شباهت دارد
اشکم از غربت گودال شکایت دارد

در دل خاک ، دلم خون جگرت می ماند
سر دروازه سرم منتظرت می ماند

سر دروازه رسیدی ، طلب باران کن
با لب تشنه مرا فاتحه ای مهمان کن

غم نخور ! چون که شنیدی به پرم سنگ زدند
به فدای سر زینب به سرم سنگ زدند

  • جمعه
  • 31
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:13
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

دو دمه های شهادت حضرت مسلم (ع )در ایام مسلمیه * مرتضی محمودپور

816
1

دو دمه های شهادت حضرت مسلم (ع )در ایام مسلمیه ◾دو دمه های
◾شهادت حضرت مسلم(ع)

◾بنداول
از سر دار العماره من سلامت میدهم
سید و سالار من(۲)

◾بنددوم
با لب تشنه سرم بر خاک پایت می نهم
کن نظر بر دار من(۲)

◾بندسوم
هر دو طفل من فدای اصغر ششماهه ات
یاحبیبی یاحسین(۲)

◾بندچهارم
دختر من هم فدای دختر آزاده ات
یاحبیبی یاحسین (۲)

  • شنبه
  • 26
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 00:10
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 حسین خدایی زنجانی

احوالات حضرت مسلم(ع) -(اهل کوفه پایبند عهد و پیمان نیستند) * حسین خدایی زنجانی

601
1

احوالات حضرت مسلم(ع) -(اهل کوفه پایبند عهد و پیمان نیستند) اهل کوفه پایبنده عهد و پیمان نیستند
میشود راحت بگویم اصلا انسان نیستند

ظاهرا خواهان و اما باطنن دشمن شدند
این جماعت کفر گویند,حق خوهان نیستند

منه گمان کردم همه مشتاق دیدار تواند
هیچ کدام باالله حسین مشتاق مهمان نیستند

تیغ کشیده بی وفایان بر سفیرت یاحسین
اکبر و عباس وقاسم حیف الان نیستند

روبهان از غرش شیرت به ترس افتاده اند
میزنند از پشت خنجر مرد میدان نیستند

سیفِ دستت گوئیا محشر به پا کرده حسین
قصد حمله بزدلان بر سمت طوفان نیستند

بر دلم افتاد که مسلم باش تسلیمِ جفا
تا نگویند آل احمد اهل ایمان نیستند

دست بسته امدم بر مجلس ابن زیاد
تا بفهمانم مسلمان اینک آنان نیستند

گفتند اکنون چه خواهی آخر دم یا عقیل
نفس من گفتا که لبهایت که عطشان نیستند؟

جرعه ای ابی طلب کردم ولی قسمت نشد
خون به اب افتاد که لبها یعنی سوزان نیستند

از بلندای امارت نانجیب دادش تکان
با خودم گفتم که حیف انصار و یاران نیستند

بی پر افتادم چو طرلان روی صورت بر زمین
لذته این را ندانند چونکه طرلان نیستند

ای (خدایی) بر دوا جویان بگو کی گفته است؟
اهل بیت مصطفی در کار احسان نیستند

  • شنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 23:56
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی شهادت حضرت مسلم(ع) * مرتضی محمودپور

391

نوحه سینه زنی شهادت حضرت مسلم(ع) ◾نوحه سینه زنی
◾شهادت حضرت مسلم(ع)
◾سبک(سنتی) حاج اکبر ناظم

◾بنداول
اول سفیر شاه کربلایم
شهر کوفه گشته کوی منایم
مجنون صحرا
تنهای تنها
با دست بسته من در بین اعدا
واوایلا واویلا آه و واویلا(۲)

◾بنددوم
دارالعماره گشته قتلگاهم
از سوی مکه کن آقا نگاهم
اول قتیلم
ابن العقیلم
جان در رهت سپارم یابن‌الزهرا
واوایلا واویلا آه واویلا(۲)

◾بندسوم
از عشقت من شدم بی سر و سامان
قربانی رهت در عید قربان
جان آب آور
از کوفه بگذر
در کوفه میرود بر نیزه سرها
واویلا واویلا آه واویلا(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • سه شنبه
  • 14
  • تیر
  • 1401
  • ساعت
  • 20:19
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

دو دمه‌های مخصوص مسلمیه * مرتضی محمودپور

374

دو دمه‌های مخصوص مسلمیه ◾دو دمه‌های
◾شهادت حضرت مسلم(ع)
◾مخصوص مسلمیه

◾بنداول
من سفیر و قهرمان زاده‌ی پیغمبرم
من غلام حیدرم(۲)

◾بنددوم
مسلمم گر در میان کوفیان بی‌یاورم
من غلام حیدرم(۲)

◾بندسوم
من به فکر زینب و یاد رباب و اصغرم
من غلام حیدرم(۲)

◾بندچهارم
گاه یاد قاسم و گاهی به فکر اکبرم
من غلام حیدرم(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • چهارشنبه
  • 15
  • تیر
  • 1401
  • ساعت
  • 01:09
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

دودمه‌های مسلمیه(سبک علمدار نیآمد) * مرتضی محمودپور

358
1

دودمه‌های مسلمیه(سبک علمدار نیآمد) ◾دو دمه مسلمیه
◾سبک(میر و علمدار نیآمد)

◾بنداول
گفتم که بیا کوفه،میا کوفه حسین جان
میا کوفه حسین جان(۲)

◾بنددوم
گردیده سفیر تو در این کوفه پریشان
میا کوفه حسین جان(۲)

◾بندسوم
ای قاری قرآن تو میا کوفه به قرآن
میا کوفه حسین جان(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • پنج شنبه
  • 16
  • تیر
  • 1401
  • ساعت
  • 18:06
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( غریبانه قدم میزد میان کوچه ها تنها) * محمود یوسفی

262

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( غریبانه قدم میزد میان کوچه ها تنها) غریبانه قدم میزد میان کوچه ها تنها
سفیر افتاد بین کوفیان بی وفا تنها

نماز خویش را خواند و نگاهی پشت سر انداخت
نمیشد باورش خوانده ست تعقیبات را تنها

به جز آن زن که مردانه رسید و میزبانش شد
رها کردند مسلم را غریبه، آشنا تنها

دلش می‌خواست بهر دلبرش پیغام بفرستد
میا کوفه اگرهم آمدی تنها بیا تنها

میا اینها به فکر انتقام حیدراند از تو
که کینه از علی دارند ای خون خدا، تنها
...

بمیرم ای عزیز فاطمه در گودی گودال
تو ماندی و سنان و زجر و شمر بی حیا تنها

سر پیراهنت دعوا شد اما رأس پاکت را
سرفرصت رسید و ذبح کردَش از قفا تنها

یکی تیر و یکی تیغ و یکی سنگ و یکی نیزه
شنیدم پیرمردی گفت من دارم عصا تنها

چه سرهایی که روی نیزه ها سر برد طاقت را
چه تن هایی که جا ماندند زیر دست و پا تنها

بمیرم آنکه آدم آن که عالم زیر دینش بود
از این دنیا نصیبش شد فقط یک بوریا تنها

  • شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( سلام حضرتِ بی خانمانِ من برگرد) * حسن لطفی

414

شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( سلام حضرتِ بی خانمانِ من برگرد) سلام حضرتِ بی خانمانِ من برگرد
غریبِ قافله‌‌ی بی نشان من برگرد

سلام از لب من که پیام تو بودم
فقط به جرم همینکه سلام تو بودم

سلام آنکه همین کوفه بر زمینش زد
فقط به خاطر تو سنگ بر جبینش زد

صدا زدند سلام حسین را کشتیم
پسر عموی امام حسین را کشتیم

سلام از بدنی که پُر از ستاره شده
سلام از تن مسلم که پاره پاره شده

سلام از لبِ پا خورده‌ام فدای سرت
سلام از تنِ تا خورده‌ام فدای سرت

سلام از جگری که جراحتش تازه است
سلام از بدنی که میانِ دروازه است

از این تَنی که نه سر دارد و نه سامانی
مگر که خاک شوم دست نامسلمانی

کسی که نیست میا که سلام رفته حسین
سرِ من و سرِ هانی به شام رفته حسین

مرا ببخش ولی شرح غم شنیدنی است
مرا ببخش ولی مقتلم شنیدنی است

سلام آنکه گرفتار درد غربت شد
کسی که کشته‌ی هجده هزار بیعت شد

کسی که نامه‌ی یکصد هزار تن را دید
بجای آنهمه یاری پیر زن را دید

جماعت آمدم و خوانده‌ام فُرادا را
کسی نبود بخوانم نماز اعشاء را

دو کودکم دو گرسنه دو تشنه‌ی معصوم
سپرده‌ام به شُرِیح السلام یا مظلوم

کسی نبود به ما بین خانه جا بدهد
کسی نبود به دستم کمی غذا بدهد

هرآنچه بر سر ابنِ مُسَهَّر آوردند
سرِ من و سر هانیِ بی سر آوردند

کشان کشان نوک قلاب‌ها تنم بردند
چه زود کوچه‌ی قصاب‌ها تنم بردند

حرام زاده‌ای از پا کشید بندم کرد
به زور با سر قناره‌ای بلندم کرد

سلام از جگری که جراحتش تازه است
سلام از بدنی که میان دروازه است

چه غم که دشنه‌ی قلاب می‌خورد بدنم
تمام روز فقط تاب می‌خورد بدنم

به زیر آتش این آفتاب می‌سوزم
برای دربه دریِ رُباب می‌سوزم

سرت سلامت اگر رفته است سرم آقا
فدای دخترکانت دو دخترم آقا

خدا کند که مرا نور دیده نشناسد
اگر رسید پدر را حمیده نشناسد

به یاد آمدنت با نسیم نالیدم
هرآنچه بر سر تو می‌رسد خودم دیدم

که تشنه می‌شوی آب را نمی‌بینی
به خواب کودک بی خواب را نمی‌بینی

تو هم شبیه من از حال می‌روی آقا
میان تنگی گودال می‌روی آقا

میا که داغ تو آتش به استخوانم زد
سنان به نیتِ تو نیزه بر دهانم زد

*قیس ابن مسهر صیداوی ، سفیر امام که بعد از حضرت مسلم در کوفه شهید شد.

* جمعا پنج فرزند حضرت مسلم چهار پسر و یک دختر شهید شدند.

* شیخ مفید از یکصدهزار نامه کوفیان گزارش می کند.

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 10:14
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه حضرت مسلم-بیسر وسامان توام، یابن الزهرا * اسماعیل تقوایی

156

نوحه حضرت مسلم-بیسر وسامان توام، یابن الزهرا نوحه حضرت مسلم
بیسر وسامان توام، یابن الزهرا2
به کوفه قربان توام، یابن الزهرا2

از بالای دارالاماره
دارم سوی، تو من اشاره) 2
کوفه میا مولا حسینم، کوفه میا مولا حسینم2
_______________________________
مرکب تنهایی خود اینجا راندم2
به شهر بی وفائیان تنها ماندم2

پشتم خالی، مانده حبیبم
بر شهادت، من بی شکیبم) 2
کوفه میا..
___________________________
بی‌خبرم از وضع، دو طفلانم2
ولی فدای تو، آنها وجانم2

باشد لحظه، های آخر من
جان تو و، جان دختر من) 2
کوفه میا..
________________________
کوفه میا،که میزبانت شمشیر است2
فضای کوفه بهر تو، بس دلگیر است2

می نالم با، لبهای پاره
میاور تو،طفل شیر خواره) 2
کوفه میا...

شعر:اسماعیل تقوایی

  • سه شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 17:10
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

کوچه به کوچه -(دیده به تیغ دوختم، تا مگر از دعای تو) *

4356
1

کوچه به کوچه -(دیده به تیغ دوختم، تا مگر از دعای تو) کوچه به کوچه

دیده به تیغ دوختم، تا مگر از دعای تو
تو نگه افکنی و من، سر فکنم به پای تو
مرگ بود سعادتم که لحظه ی شهادتم
سایه فکنده بر سرم، قامت دلربای تو

گه بدنم به عشق تو، کوچه به کوچه می رود
گاه سر بریده ام گریه کند برای تو
روی کبود دخترم، هدیه به نازدانه ات
جان دو ماه پاره ام، هردو شود فدای تو
ای نفست روان من، کوفه میا به جان من
ورنه به نوک نی رود، رأسِ زتن جدای تو
چنگ زنند گرگ ها، بر تن پاره پاره ات
شسته زخون سر شود، روی خدا، نمای تو
ای که همه وجود من درغم توست نی نوا
بوده به گوشم از ازل قصه ی کربلای تو
کاش به دشت کربلا بودم و کشته می شدم
با شهدای نی نوا، در صف نی نوای تو
روز ازل شنیده ام

  • شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 18:29
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت مسلم از علیرضا شریف -( این شهر را با تیغ و خنجر می شناسند ) * علیرضا شریف

2274
3

شعر شهادت حضرت مسلم از علیرضا شریف -( این شهر را با تیغ و خنجر می شناسند ) این شهر را با تیغ و خنجر می شناسند
با مـردم نفرین حیـدر می شناسند

با مردمی دنیا طَلب كه دین حَراجند
یوسف فروشند و فقط زر می شناسند

فُتوایِ قتـلِ خارجی ها مُهر خورده
اینجا تـو را با اسم، كمتر می شناسند

جمعند مُشتی گرگ خویِ قَدر نشناس
این طایفه كِی قدرِ گوهر می شناسند

این نان به نرخِ روز خورها تازگی ها
آهنگران را با خـدا تـر می شناسند

از چیـدمان سنگ ها بـر بام پیداست
پـر تـاب را از بـام بهتر می شناسند

از ضربِ شصتِ حـرمله تمجید كردند
این تیرها را خوب دیـگر می شناسند

كعبِ نِی­اش هر چند معروف است امّا
ایـن شهر را بـا بستنِ پَر می شناسند

از بـاغ های سبـزشـان تنـهای تنها
هر شاخه ای كه خیزران

  • سه شنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 14:38
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

متن سینه زنی شور شهادت حضرت مسلم (ع) شب اول محرم با سبک حاج حسین سیب سرخی -( منم سفیر عزیز زهرا ) *

11164
22

متن سینه زنی شور شهادت حضرت مسلم (ع) شب اول محرم با سبک حاج حسین سیب سرخی -( منم سفیر عزیز زهرا ) منم سفیر عزیز زهرا
شدم به کوفه غریب وتنها
دلم شکسته ز بی وفائی
به روی دارم به عشق مولا
میا به کوفه میا به کوفه
ز مردمان این دیار
به گریه و تاب وتبم
به دست بسته دم به دم
فقط به فکر زینبم
نگاه مردمش حسین
ز کینه ها لبالبه
تموم سنگ کوفیان
به انتظار زینبه
میا به کوفه میا به کوفه
میا به کوفه
شدم اسیرش
نداره رحمی
جوان و پیرش
خدا میدونه
دلم می لرزه
ز حرمله و سه شعبه تیرش
میا به کوفه میا به کوفه
ز حال و روز کوفیان
شنو ز من تو روضه ها
چه رونقی گرفته است
دکان نیزه سازها
میان کوفه رسمیه
سراسرش رنج و محن
نمیدهند یه جرعه آب
به میهمان خویشتن
ز کودکی من اسیر عشقم
دخیل عشق امیر عشقم
خدای قلبم فقط حسینه
به روضه

  • یکشنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 12:58
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت مسلم بن عقیل،(کوچه گرد ِغریب میداند) *

2906
3

اشعار شهادت مسلم بن عقیل،(کوچه گرد ِغریب میداند) کوچه گرد ِغریب میداند

بی کسی در غروب یعنی چه !

عابر ِ شهر ِ کوفه می فهمد

بارش ِ سنگ و چوب یعنی چه !

صف به صف نیت ِ جماعت را

بر نماز ِ امام می بستند

همه رفتند و بعد از آن هم

در به رویش تمام می بستند

در حکومت نظامی ِ کوفه

غیر ِ" طوعه" کسی پناهش نیست

همه در را به روی او بستند

راستی او مگر گناهش چیست ؟؟

ساعتی بعد مردم ِ کوفه

روی دارالعماره اش دیدند

همه معنای بی کسی را از

لب و ابروی ِ پاره فهمیدند *

داد میزد: "حسین" آقا جان!!

راه ِخود کج نما کنون برگرد

تا نبیند به کربلا زینب

پیکرت رابه خاک وخون برگرد ….

دست من بشکند ولی دستت

بهر ِ انگشتری بریده مباد

سر ِمن از قفا جدا بشود

حنج

  • چهارشنبه
  • 25
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:07
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(رو نزن ؛گوششان کَر است امشب) *

1446
1

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(رو نزن ؛گوششان کَر است امشب) رو نزن ؛گوششان کَر است امشب

با غم بی کسی مداراکن

همه دارند میروند آقا

بیصدا گریه کن تماشا کن

**

ای ولی فقیه دلخسته

ای ابر مرد قهرمان چه خبر؟

....نامه دادی حسین برگردد؟

از امام زمانمان چه خبر؟

**

باز هم بی بصیرتی کردند

جهلشان کار دستشان داده

لقمه های حرام را خوردند

دل بریدند از شما ساده

**

چاله کَندَند بر سر راهت

تا که گودال را مَحَک بزنند

ریسمان جهالت آوردند

تا که به زخم دلت نمک بزنند

**

کوفه بال وپر شما را بست

کُنج دیوارِ خسته افتادی

تنگی کوچه هاش باعث شد

یاد پهلو شکسته افتادی

**

ضربه هاشان به پهلویت میخورد

درد هایت یکی دوتا که نبود

چه قدر زود دوره ات کردند

کوفه گو

  • چهارشنبه
  • 25
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:20
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد