اشعار شهادت حضرت مسلم

مرتب سازی براساس
 مرتضی محمودپور

دودمه‌های مسلمیه(سبک علمدار نیآمد) * مرتضی محمودپور

446
1

دودمه‌های مسلمیه(سبک علمدار نیآمد) ◾دو دمه مسلمیه
◾سبک(میر و علمدار نیآمد)

◾بنداول
گفتم که بیا کوفه،میا کوفه حسین جان
میا کوفه حسین جان(۲)

◾بنددوم
گردیده سفیر تو در این کوفه پریشان
میا کوفه حسین جان(۲)

◾بندسوم
ای قاری قرآن تو میا کوفه به قرآن
میا کوفه حسین جان(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • پنج شنبه
  • 16
  • تیر
  • 1401
  • ساعت
  • 18:06
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 علی صمدی

واحد تند -(دلخورم و دلخوریم شده رو خاطرم حک) * علی صمدی

558
1

واحد تند -(دلخورم و دلخوریم شده رو خاطرم حک) بند اول:
دلخورم و دلخوریم
شده رو خاطرم حک
دلخورم از مرام
کوفه و کوفی مسلک

اون از علی اینم از
مسلم سفیر آقا
نداره جای توجیه
این بی وفایی بی‌شک

نامه دادند ، بیا آقا
که همه چیز شده مهیا
نوشتند که ، بی قراریم
برا بیعت با شما مولا

آره آماده بودند با
شمشیرا و سر نیزه ها
مسلم تو کوچه ها میشه
بی کس و بی یار و تنها

کوفه نیا یا ثارالله
نیا کوفه یا ثارالله

بند دوم :
رجز میخونه مسلم
من پسر عقیلم
عموی من علی و
قریشی قبیلم

عیب نداره منو تو
کوچه غریب بذارید
شما که قدر یک جو
دل و جیگر ندارید

ندارم ترس از شهادت
شهادت هست اوج سعادت
ولی هستم نگران
کاروانی که میشه غارت

بالای دارالعماره
ندارم من راه چاره
الهی باخودش حسین
زن و بچه رو نیاره

کوفه نیا یا ثارالله
نیا کوفه یا ثارالله

  • پنج شنبه
  • 6
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 21:04
  • نوشته شده توسط
  • علی صمدی
ادامه مطلب
 طاها تحقیقی

شور حضرت مسلم(ع) -(ای امین حسین مسلم) * طاها تحقیقی

102

شور حضرت مسلم(ع) -(ای امین حسین مسلم) بند اول:

ای امین حسین(مسلم۳)
ای نگین حسین(مسلم۳)
در مسیر حق، فداییه اول تو
یار دین حسین(مسلم۳)

داماد حیدری
میر و قلندری
شهره شدی تو در
مردی، دلاوری

سفیرِ بی قرین و، شیرِ میادین
تویی شایسته ی هر، حُسن العناوین
روی دارالعماره، با عشق و عزت
به دعای شهادت، فرمودی آمین

یا مسلم مدد یا مسلم

بند دوم:

عشق خون خدا(مسلم۳)
واژه واژه وفا(مسلم۳)
جبرئیل وقتِ، نبرد تو در کوفه
گفته صد مرحبا(مسلم۳)

ای زاده ی عقیل
آقای بی بدیل
در وادیِ بلا
شد صبر تو جمیل

تو نماد شهامت، اهل جهادی
بین کوفه وزیرِ، نور العبادی
زدی بر قلب دشمن، تنهای تنها
سندی بر شکست، اِبن زیادی

یا مسلم مدد یا مسلم

بند سوم:

پهلوان عرب(مسلم۳)
ای علوی نسب(مسلم۳)
با رجز هایت، دشمن آل علی
میرود به عقب(مسلم۳)

سردار با وقار
چالاک و استوار
تیغ نگاه تو
ماننده ذوالفقار

یل بی مثل و همتا، با اقتداری
شده دشمن ز برق، چشمت فراری
تویی فتّاحِ جنگ و، مرآتِ حیدر
مثل یک شیر غران، در کار و زاری

یا مسلم مدد یا مسلم(ع)

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 18:52
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زمزمه شهادت حضرت مسلم(ع) -(وفا کجا بود!؟ توو قلبای سیاهشون خدا کجا بود) * عبدالله باقری

136

زمزمه شهادت حضرت مسلم(ع) -(وفا کجا بود!؟  توو قلبای سیاهشون خدا کجا بود) وفا کجا بود!؟
توو قلبای سیاهشون خدا کجا بود
توی نگاه خیره‌شون حیا کجا بود
وفا کجا بود!؟
خبر دارن داری میای با خونواده
حرف از غنیمت بینشون خیلی زیاده
گفتن که دوسْتَن امّا دیدم دشمناتن
از حالا فکر زیور (مخدراتن) ۳

ابلیسَن ابلیس
من التماست میکنم با چشمای خیس
به بچه‌هات بگو خبر از مهمونی نیس(ت)
ابلیسَن ابلیس
فهمیدم آقا فکر عباس رشیدن
حتی برا شیرخوارتم نقشه کشیدن
بدجور منو ریخته به هم شدم کلافه
خریدن از بازارشون (نعل اضافه) ۳

پسر عمو جان
لحظه‌ی آخری ببین با آه سوزان
دارم سلامِت میکنم با لب عطشان
پسر عمو جان
هر چی که عهد کوفیا بی‌اعتباره
بدون که مُسلم تا تهِش سر قراره
منْ سربریده هم عزیزم! چش به راتم
من روی خاک، تو روی نی (من خاک پاتم) ۳

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 17:09
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

نوحه حضرت مسلم(ع) -(حال دلم ببین که روبه راه نیست) * محسن حنیفی

114

نوحه حضرت مسلم(ع) -(حال دلم ببین که روبه راه نیست) سربند
حال دلم ببین که روبه راه نیست
هیشکی به غیر تو برام پناه نیست
تموم هستی منی میدونی
توی بساط من به غیر آه نیست
آه یا مظلوم
اسم تو بغضیه مونده توو گلوم
(آه یا عطشان
میخونه برا تو صاحب الزمان) ٢
لأَندُبَنَّكَ صَباحا / لأَندُبَنَّكَ مَساء
باید کشید آه اینجا / کشیده شد تنت رو خاکا
(آه مظلوم حسین - آه عطشان حسین) ٢

نامه ی من ببین چه دردسر شد
غصه نصیب دل دربه در شد
به یاد پاره های جسم اکبر
روضه به روضه خون به این جگر شد
آه یا مظلوم
نیست وفا توو چشم اینا هیچ کدوم
(آه یا مظلوم
پیش خواهر تو رفته آبروم) ۲
نیا که اینجا کوچه بازار / پر میشه از حضور اشرار
خواهر تو کجا و کوفه / خواهرت و مجلس اغیار
آه مظلوم حسین

خجالت از تو مسلمت رو آب کرد
وقتی که یاد کودک رباب کرد
لحظه ی آخری که یاد تو بود
محاسنش رو با خونش خضاب کرد
کاش برگردی
بشنو از فاطمه آه و ناله رو
(کاش برگردی
لا اقل نیاری تو سه ساله رو) ۲
به خاطر معجر و خلخال / سر‌ لباس‌ تو توو گودال
میون این جماعت پست / نیستی ببینی میشه جنجال
آه مظلوم حسین

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 12:46
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زمزمه حضرت مسلم(ع) -(باد صبا ببر پیام من / برای نازنین امام من) * عبدالله باقری

132

زمزمه حضرت مسلم(ع) -(باد صبا ببر پیام من / برای نازنین امام من) باد صبا ببر پیام من / برای نازنین امام من
به محضر حسین سلام من
روش و ببوس بگو - سفیرتون، آقا
با لب پاره گفت: - مولا کوفه نیا
اینا به وعده و - به سکّه دل خوشن
نامردا مهمون و - لب تشنه میکشن
تموم حرفم // سربسته اینه
برگرد هنوز که خواهرت پرده نشینه

بزرگ شدن با لقمه‌ی حرام / نمونده اُمّیدی دیگه برام
بدجوری دلواپس معجرام
بویی نبردن از - عاطفه و حیا
مُسلم فدات بشه - آقا کوفه نیا
اِسماً مسلمونن - بدتر ز کافِرن
توو قتل بچه ها - بدجوری ماهرن
اصول جنگ و // کنار میذارن
برای شیرخواره سه شعبه بر میدارن

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 18:22
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

روضه‌ی حضرت مسلم(ع) * مرتضی محمودپور

219

روضه‌ی حضرت مسلم(ع) ◾روضه‌ی حضرت مسلم(ع)

از دست کوفیان بخدا خسته‌ام حسین
من‌دل‌به‌عشق دیدن تو بسته‌ام حسین
زخم زبان و طعنه شنیدم ز کوفیان
چون اشکهای غربت پیوسته‌ام حسین

بالای دار رفتم و اول فدائیم
در کوفه‌ام ولی به خدا کربلائیم
در راه عشق تو چقدر سنگ خورده‌ام
من کشته‌ی تو گشته،شهید ولائیم

از بام کوفه میدهم آقا ترا خبر
گفتم بیا ولی تو نیا بگذر از سفر
اینجا برای کشتنت آماده میشوند
برگرد زین‌مسیر،جان‌علی‌اصغرت بخر

بی حرمتی ز مردم این شهر دیده‌ام
حرف و حدیث غارت از اینها شنیده‌ام
من میهمان شدم به سر سفره‌هایشان
حالا ببین به آخر جاده رسیده‌ام

گردیده‌ام ز غصه‌ی عشق تو سربدار
من ناله میزنم ز غم و درد بیشمار
آقا شنیده‌ام سر بازار...... کوفیان
وعده دهند بهم ز خلخال و گوشوار

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • پنج شنبه
  • 24
  • خرداد
  • 1403
  • ساعت
  • 01:06
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

محرم -(سلام ای کربلا ای قبله ی جان سلام ای مقتلِ پاکِ شهیدان) * هستی محرابی

160

محرم -(سلام ای کربلا ای قبله ی جان سلام ای مقتلِ پاکِ شهیدان) (أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَةِ الزّاکِیَةِ)
#محرم_۱۴۰۳

این عطرِ غبارِ پای کاروان حسین(ع)است که در عالم پراکنده شده است که به شوقِ آمدنشان عشق لحظه شماری می کند.

سلام ای کربلا ای قبله ی جان
سلام ای مقتلِ پاکِ شهیدان

تو عشقِ جاودانی در دلِ ما
چراغت تا ابد خورشید تابان

در آغوشِ وسیعت من رهایم
تو ای میعادگاه عشق و ایمان

چنان دل می بَرد نام قشنگت
تویی بر آتش هر درد درمان

به قربانِ تو و صحن و سرایت
بهشتِ جاودان ای باغِ رضوان!

(اللهم اجعل وفاتی فی روضهً الحسین ع)

ای که روحت تا قیامت شاد باد اربابِ من
کربلایت تا ابد آباد باد اربابِ من!

#هستی_محرابی

  • شنبه
  • 16
  • تیر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:30
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

کوچه به کوچه -(دیده به تیغ دوختم، تا مگر از دعای تو) *

4435
1

کوچه به کوچه -(دیده به تیغ دوختم، تا مگر از دعای تو) کوچه به کوچه

دیده به تیغ دوختم، تا مگر از دعای تو
تو نگه افکنی و من، سر فکنم به پای تو
مرگ بود سعادتم که لحظه ی شهادتم
سایه فکنده بر سرم، قامت دلربای تو

گه بدنم به عشق تو، کوچه به کوچه می رود
گاه سر بریده ام گریه کند برای تو
روی کبود دخترم، هدیه به نازدانه ات
جان دو ماه پاره ام، هردو شود فدای تو
ای نفست روان من، کوفه میا به جان من
ورنه به نوک نی رود، رأسِ زتن جدای تو
چنگ زنند گرگ ها، بر تن پاره پاره ات
شسته زخون سر شود، روی خدا، نمای تو
ای که همه وجود من درغم توست نی نوا
بوده به گوشم از ازل قصه ی کربلای تو
کاش به دشت کربلا بودم و کشته می شدم
با شهدای نی نوا، در صف نی نوای تو
روز ازل شنیده ام

  • شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 18:29
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت مسلم از علیرضا شریف -( این شهر را با تیغ و خنجر می شناسند ) * علیرضا شریف

2335
3

شعر شهادت حضرت مسلم از علیرضا شریف -( این شهر را با تیغ و خنجر می شناسند ) این شهر را با تیغ و خنجر می شناسند
با مـردم نفرین حیـدر می شناسند

با مردمی دنیا طَلب كه دین حَراجند
یوسف فروشند و فقط زر می شناسند

فُتوایِ قتـلِ خارجی ها مُهر خورده
اینجا تـو را با اسم، كمتر می شناسند

جمعند مُشتی گرگ خویِ قَدر نشناس
این طایفه كِی قدرِ گوهر می شناسند

این نان به نرخِ روز خورها تازگی ها
آهنگران را با خـدا تـر می شناسند

از چیـدمان سنگ ها بـر بام پیداست
پـر تـاب را از بـام بهتر می شناسند

از ضربِ شصتِ حـرمله تمجید كردند
این تیرها را خوب دیـگر می شناسند

كعبِ نِی­اش هر چند معروف است امّا
ایـن شهر را بـا بستنِ پَر می شناسند

از بـاغ های سبـزشـان تنـهای تنها
هر شاخه ای كه خیزران

  • سه شنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 14:38
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

متن سینه زنی شور شهادت حضرت مسلم (ع) شب اول محرم با سبک حاج حسین سیب سرخی -( منم سفیر عزیز زهرا ) *

11242
22

متن سینه زنی شور شهادت حضرت مسلم (ع) شب اول محرم با سبک حاج حسین سیب سرخی -( منم سفیر عزیز زهرا ) منم سفیر عزیز زهرا
شدم به کوفه غریب وتنها
دلم شکسته ز بی وفائی
به روی دارم به عشق مولا
میا به کوفه میا به کوفه
ز مردمان این دیار
به گریه و تاب وتبم
به دست بسته دم به دم
فقط به فکر زینبم
نگاه مردمش حسین
ز کینه ها لبالبه
تموم سنگ کوفیان
به انتظار زینبه
میا به کوفه میا به کوفه
میا به کوفه
شدم اسیرش
نداره رحمی
جوان و پیرش
خدا میدونه
دلم می لرزه
ز حرمله و سه شعبه تیرش
میا به کوفه میا به کوفه
ز حال و روز کوفیان
شنو ز من تو روضه ها
چه رونقی گرفته است
دکان نیزه سازها
میان کوفه رسمیه
سراسرش رنج و محن
نمیدهند یه جرعه آب
به میهمان خویشتن
ز کودکی من اسیر عشقم
دخیل عشق امیر عشقم
خدای قلبم فقط حسینه
به روضه

  • یکشنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 12:58
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت مسلم بن عقیل،(کوچه گرد ِغریب میداند) *

2946
3

اشعار شهادت مسلم بن عقیل،(کوچه گرد ِغریب میداند) کوچه گرد ِغریب میداند

بی کسی در غروب یعنی چه !

عابر ِ شهر ِ کوفه می فهمد

بارش ِ سنگ و چوب یعنی چه !

صف به صف نیت ِ جماعت را

بر نماز ِ امام می بستند

همه رفتند و بعد از آن هم

در به رویش تمام می بستند

در حکومت نظامی ِ کوفه

غیر ِ" طوعه" کسی پناهش نیست

همه در را به روی او بستند

راستی او مگر گناهش چیست ؟؟

ساعتی بعد مردم ِ کوفه

روی دارالعماره اش دیدند

همه معنای بی کسی را از

لب و ابروی ِ پاره فهمیدند *

داد میزد: "حسین" آقا جان!!

راه ِخود کج نما کنون برگرد

تا نبیند به کربلا زینب

پیکرت رابه خاک وخون برگرد ….

دست من بشکند ولی دستت

بهر ِ انگشتری بریده مباد

سر ِمن از قفا جدا بشود

حنج

  • چهارشنبه
  • 25
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:07
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(رو نزن ؛گوششان کَر است امشب) *

1534
1

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(رو نزن ؛گوششان کَر است امشب) رو نزن ؛گوششان کَر است امشب

با غم بی کسی مداراکن

همه دارند میروند آقا

بیصدا گریه کن تماشا کن

**

ای ولی فقیه دلخسته

ای ابر مرد قهرمان چه خبر؟

....نامه دادی حسین برگردد؟

از امام زمانمان چه خبر؟

**

باز هم بی بصیرتی کردند

جهلشان کار دستشان داده

لقمه های حرام را خوردند

دل بریدند از شما ساده

**

چاله کَندَند بر سر راهت

تا که گودال را مَحَک بزنند

ریسمان جهالت آوردند

تا که به زخم دلت نمک بزنند

**

کوفه بال وپر شما را بست

کُنج دیوارِ خسته افتادی

تنگی کوچه هاش باعث شد

یاد پهلو شکسته افتادی

**

ضربه هاشان به پهلویت میخورد

درد هایت یکی دوتا که نبود

چه قدر زود دوره ات کردند

کوفه گو

  • چهارشنبه
  • 25
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:20
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(مسلم اسیر زلف کمند شما بوَد) *

1336

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(مسلم اسیر زلف کمند شما بوَد) مسلم اسیر زلف کمند شما بوَد

در بند کوفه نه ! که به بند شما بوَد

این خسته جان بی رمق کوچه گرد شهر

دلخوش به یک بگو و بخند شما بوَد

دارم امیـــد کز افــق کوفــه مغربم

در ســایه سار قــد بلنــد شمــا بوَد

گفتم بیا بیا ، عجلــه کن به آمــدن

دل شوره ام ز شور روند شما بوَد

اصلاً بیا ، نیا نه به وسع دهان ماست

ما تابعیم هرچه پسند شما بوَد

اما ، اگر ، اگرچه مرا ذکر هر شب است

جای حسین ذکر لبم ، شور زینب است

گرچه تنم اسیر هزاران جراحت است

درد دل شکسته ی من بی نهایت است

هرچند سنگ کینه سرم را شکسته است

ممنونم از خدا سر ساقی سلامت است

گفتــم به باد تا که به زلفت خبر دهــد

این شهر بی ستاره نه

  • چهارشنبه
  • 25
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:26
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(كوچه كوچه مي روم شايد كسي پيدا كنم) *

1366
1

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(كوچه كوچه مي روم  شايد كسي پيدا كنم) كوچه كوچه مي روم شايد كسي پيدا كنم

اي دريغ از خانه اي تا لحظه اي مأوا كنم

كوچه گردي من از شهر مدينه باب شد

دست بسته اقتدا بر حضرت مولا كنم

گوئيا يك مرد از نامه نويسان نيست نيست

با كه يا رب شكوه از اين بي وفايي ها كنم

ميزنم بر قلب لشكر از يسار و از يمين

يا علي مي گويم وبا رزم خود غوغا كنم

قطع سازم ريشه ي هرچه علي نشناس را

من حسيني مذهبم از خصم كي پروا كنم

سنگها مهمان شناس و دسته ني ها شعله ور

در هجوم زخم ها ياد گل زهرا كنم

باغها را هر چه گشتم تير بود و نيزه بود

آب هم در كار نيست افطار خود را وا كنم

بر لب و دندان شكستن نيز راضي نيستند

ياد اطفال عزيزت صبح و شام آوا كنم

از همان جاي

  • چهارشنبه
  • 25
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:36
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(دیوار غصه بر سرم آوار شد حسین) *

1490

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(دیوار غصه بر سرم  آوار شد حسین) دیوار غصه بر سرم آوار شد حسین

تاریخ رنج فاطمه تکرار شد حسین

آییـنه ي صــداقت قلب تمام شهر

مجروح تازیانه ي زنــگار شد حسین

دیدم که دست بیعتشان بین آستین

باسِحرسکه های طلا مارشد حسین

اینجا برای کشتن تان نقشه می کشند

زیرگـلوت ،مرکز پرگار شد حسین

مسلم نخورد لقمه ای از سفره ي کسی

اما به کلّ کوفه بدهــکارشد حسین

حتی به جسم بی سرمن سنگ می زنند

مسلم به جرم عشق تو بردار شدحسین

رأس بریده ام سر یک میخ آهنین

سرگرمی جماعت بازار شد حسین

دیدم بر اشــتران سپاه حرامیان

چندین هزار نیزه فقط بارشد حسین

سنگ و کلوخ برهمه ي پشت بام ها

قدر ســپاه ابرهه انبــار شد حسین

آب از سرمن و تو و اکبر گذشته اس

  • چهارشنبه
  • 25
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(سردار سر شکسته ي دار العماره ام) *

1374
1

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(سردار سر شکسته ي  دار العماره ام) سردار سر شکسته ي دار العماره ام

آیـــد اذان مغرب غم از مناره ام

با دستهای بسته مگرمی شود چه کرد؟

شوریده وار منتظر راه چـاره ام

شاید نسیم ؛حرف دلم را به او رساند

شاید تمام شد هدف نیمه کاره ام

شد دانه های اشکِ غرورِ جریحه دار

تسبیح یکــصد و دهمین استخــاره ام

تاریخ مصرفم، دو سه روزی گذشته است

در موزه نـــگاه همه سنگواره ام

وقت حسین گفتن من کوفیان چرا....

....با مشت می زنید به لبهای پاره ام

عاشق ترین سفیرم و در حیرتم چرا

در آسمان شهر شما بی ستاره ام

کوری چشم تان سر دروازه، روی دار

زخمی ترین بدون سر خوش قواره ام

حرف صریح من به دلی کارگر نشد

دنبـال یـک ربــاعی پر استعاره ام

وحید ق

  • چهارشنبه
  • 25
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:41
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)-(کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم) * علی اکبر لطیفیان

8458
18

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)-(کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم) کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم
مثل خورشید گرفتار شب تار شدم
مرد این شهرم و بر پیر زنی مدیونم
این هم از غربت من بود که ناچار شدم
من نمی خواستم علّت دلواپسیِ_
_معجر زینب کبری شوم، انگار! شدم
من بدهکاری خود را به همه پس دادم
به تو اندازه یک شهر بدهکار شدم
من در این خانه، تو در خانه خولی، تازه
با تو همسایه دیوار به دیوار شدم
کاش می شد بنویسم کفنی برداری
کفنی نیست اگر، پیرهنی برداری

شاعر: علی اکبر لطیفیان

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(دل این شهر برای نفسم تنگ شده) *

6526
12

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(دل این شهر برای نفسم تنگ شده) دل این شهر برای نفسم تنگ شده

جان من کوفه میا کوفه دلش سنگ شده

خوب گشتم همه جا را خبری نیست میا

همه شادند دوباره خبر جنگ شده

آب و جارو شده این شهر برای سر تو

کوچه هاشان همه پاکیزه و کم سنگ شده

همه جا صحبت از غارت اموال شماست

به خدا بیعتشان حقه و نیرنگ شده

به گمانم که نمی بینمت و می میرم

اشک من با شرر خنده هماهنگ شده

دو سه شب پیش به دروازه دو قلاب زدند

که نگاهش به تماشای شما تنگ شده

دم مغرب همه رفتند و مرا دور زدند

حرمت نائب بی یار تو کمرنگ شده

شاعر:محمد سهرابی

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(مسلم! دوباره پشت سرت را نگاه کن) *

2811
8

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(مسلم! دوباره پشت سرت را نگاه کن) مسلم! دوباره پشت سرت را نگاه کن

برگرد و خوب دور و برت را نگاه کن

کوفی که مرد نیست بماند به پای تو

با چشم باز همسفرت را نگاه کن!

این خاک فتنه خیز و زمین غریب را...

این آسمان بی قمرت را نگاه کن

دیروز دیدی آن همه امضا و مُهر را...

حالا سپاه بی نَفَرت را نگاه کن

مسلم! به چشم های عمویت علی قسم!

برگرد و باز پشت سرت را نگاه کن...

فردا ز بام دارالاماره... ز چشم هات

خورشید می دمد...سحرت را نگاه کن...

شاعر:وحید افضلی

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:48
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 مظاهر کثیری نژاد

زمینه شب اول محرم از مظاهر کثیری نژاد -( با همه ی لحن خوش آواییم ) * مظاهر کثیری نژاد

3544
3

زمینه شب اول محرم از مظاهر کثیری نژاد -( با همه ی لحن خوش آواییم ) "با همه ی لحن خوش آواییم
در به در کو چه ی تنهاییم"
من پسر عم حسینم ولی
کوفه لگد مال شده آقاییم
دوره شدم تا ببینن حال تماشاییم
کسی بودم توی دام ناکس افتادم آقا!
جز با شمشیر نرسید هیچکی به فریادم آقا!
کاش که دستم می شکست نامه نمی دادم آقا!
شده به زیر لگد و سم اسب لبم پاره پاره
کوفه کسی شرم و حیا نداره نداره نداره
(کوفه نیا کوفه وفا نداره نداره نداره
کوفه کسی شرم و حیا نداره نداره نداره)
********

هجده هزار نفر واسه بیعتت
...و سی هزار نفر واسه کشتنت
نخلای کوفه همه نیزه شده
خلاصه اینکه واسه جون کندنت
همه جوره کوفه شده منتظر دیدنت
چه گناهی زده سر از منه بیچاره خدا!
شده مسلم پره غم مونده توی کار خدا

  • سه شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 12:22
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

متن روضه حضرت مسلم بن عقیل دانلود سبک با صدای حاج سعید حدادیان *

9152
20

متن روضه حضرت مسلم بن عقیل دانلود سبک با صدای حاج سعید حدادیان آوردنش تو دارالعماره،دست بسته،همه ی بدن خون آلود،لب پاره،دندونها شكسته،آب آوردن،یه بار،دوبار،سه بار،هربار خون لب ها ریخت،دید نمی تونه بنوشه،گفت:مثل اینكه،باید لب تشنه جون بدم،آیا كسی پیدا میشه،از جانب من به اربابم،به آقام،به امامم پیام من رو برسونه،چون از در كه وارد شد،گفتند:به امیر سلام كن،گفت:این امیر، امیر شماست،امیر من حسینه،جانم فدای این مردی كه،خداوندگار حماسه است،بزرگترین پیش قراوله،من علمیش رو برات بگم،رفقا نكته مهمه،انگار كه علم لدُن داره،انگار كه نیابت فقط،نیابت اینكه فقط بیاد یه سفارتی داشته باشه،نیست،حرف هایی میزنه،كه این بوی دست داشتن،در عالم معنا رو داره،داشت از در می اومد بیرون

  • سه شنبه
  • 16
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 05:20
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

متن روضه شهادت مسلم ابن عقیل (ع) *

17519
31

متن روضه شهادت مسلم ابن عقیل (ع) توی مجلس گشت مسلم، یه آشنا پیدا کنم، براش وصیت كنم،نگاه كرد،دید قوم و خویشش عمر سعد وایستاده،ببین چقدر بده برا مسلم،یعنی نزدیك تر از عمر سعد پیدا نكرد،همه كثیف بودند،این دیگه بدتر از همه،گفت:یه حرف سرّی دارم باهات،كشیدش كنار،گفت:من حرف سرّی گوش نمی دم،ابن زیاد گفت:برو گوش بده ببین چی میگه،صداش زد،اومد كناری،گفت:من600درهم از وقتی كه اومدم،قرض گرفتم،بعد از شهادت من این زره رو بفروش،قرضم رو بده،جنازه ام رو تحویل بگیر،دفن كن،سه تا وصیت كرد،رفت به ابن زیاد گفت:ابن زیاد گفت:باتو سرّی حرف زده،تو داری به من میگی،ابن زیاد اعتراف كرد،اینقدر كثیف بوده عمرسعد،خدا لعنتش كنه،رفت بالای دارالاماره،سرش رو خواس

  • سه شنبه
  • 16
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 05:40
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

نوحه واحد محرم همراه با سبک نوحه از میثم میرزایی (منو شهری پر از آدمای بی حیا) *

6111
18

نوحه واحد محرم همراه با سبک نوحه از میثم میرزایی (منو شهری پر از آدمای بی حیا) منو شهری پر از آدمای بی حیا
پشیمونم برات نامه نوشتم آقا
قسم میدم تورو به جون زهرا نیا
نیا به کوفه یابن الزهرا
واویلا دل پریشون و حزین
واویلا از غمت شدم غمین
واویلا اشک چشمامو ببین
واویلا یاحسین کوفه میا

میون کوچه ها بی کس و آواره ام
شدم همنشین غربت وبی چاره ام
حسین جان نگران گوش و گوش واره ام
می کشه ارباب منو آخر
واویلا غصه ی دختر تو
واویلا فکر انگشتر تو
واویلا معجر خواهر تو
واویلا یاحسین کوفه میا

همه ی دارو ندارم و میریزم به پات
جون من به فدای زینب و بچه هات
ببین شمشیر و تیر آماده کردن برات
دل نگرونم برا اصغر
واویلا با دلی پر از شرار
واویلا می خونم با قلب زار
واویلا علی اصغرو نیار
واویلا یا

  • دوشنبه
  • 22
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 20:47
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

شهادت حضرت مسلم-(پایش امضا زدند خیلی زود) * مهدی رحیمی زمستان

5386
17

شهادت حضرت مسلم-(پایش امضا زدند خیلی زود) پایش امضا زدند خیلی زود
نامه را تا زدند خیلی زود
نامه را تا نکرده در واقع
کوفیان جا زدند خیلی زود
آستین های قتل مهمان را
ظهر بالا زدند خیلی زود
دیر نارو به فکرشان آمد
دیر... اما زدند خیلی زود
اول عازم شدند خیلی زود
بعد نادم شدند خیلی زود
باغ داران کوفه هم آن شب
سکّه لازم شدند خیلی زود
مثل قاضی شُریح مثل شمر
همه عالِم شدند خیلی زود
همه ی دارها خریدارِ
سرِ مسلم شدند خیلی زود
پس پریشان شدند خیلی زود
بس پشیمان شدند خیلی زود
پیش هفتاد و دو نفر کافر
ها...مسلمان شدند خیلی زود
نامه داران کوفه ظهرِ دهم
نیزه داران شدند خیلی زود
قاریان وای باعث قتلِ
خود قرآن شدند خیلی زود
×××
اسب خون یال رفت خیلی دیر
با

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 05:33
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( الا ز صبـح ازل یــار سیـدالشهدا ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

2135
3

شعر حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( الا ز صبـح ازل یــار سیـدالشهدا  ) الا ز صبـح ازل یــار سیـدالشهدا
یگانـه یوسـف بـازار سیـدالشهدا
ز کودکی همه جا همدم امام حسین
به شهـر کوفه علمدار سیدالشهدا
گرفته جان و سر خویش در کف اخلاص
به کوفه گشته خریدار سیدالشهدا
تویی که مرغ دلت بر فراز دوش عقیل
همیشـه بوده گرفتار سیدالشهدا
فراز بـام شـده زائر امـام حسین
به زیـر تیـغ عـزادار سیـدالشهدا
به دست بستـه و پیشانـی شکستۀ تو
سـلام دائــم زوار سیــدالشهـدا
سرت جدا شد و بودت به لب گل لبخند
پـی تشـرف دیـدار سیـدالشهدا
تو بـا نثار سـرت اولیـن کسی هستی
که آب داده به گلزار سیدالشهدا
سرشک دیدۀ زهرا ستاره‌ات، مسلم!
سلام بـر گلـوی پاره‌پاره‌ات، مسلم!
تو رهبـر دو جهانـی نه رهبر کوفه
امیـر

  • یکشنبه
  • 21
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمد فردوسی

شعر شهادت آقا مسلم بن عقیل (ع) -( آقا سلام می دهم از جان و دل به تو ) * محمد فردوسی

2071

شعر شهادت آقا مسلم بن عقیل (ع) -( آقا سلام می دهم از جان و دل به تو ) آقا سلام می دهم از جان و دل به تو
تا این که بشنوم «وَ علیک السّلام» را
آقا کمی اجازه بده درد دل کنم
امّا خودت بگو که بگویم کدام را؟!
کوچه به کوچه می روم و گریه می کنم
از دست بی وفایی این نانجیب ها
گفتم بیا به کوفه پشیمان شدم حسین
کوفه میا امام غریب قریب ها!
این مردمی که بنده ی دینار و درهمند
یک یک تمام بیعتشان را شکسته اند
این نان به نرخ روز خوران قسم فروش
دست مرا ز حیله و نیرنگ بسته اند
تّجار کوفه فکر ادای نماز شکر
از بس که کارشان سر و سامان گرفته است
فهمیدم از شلوغی بازارهای شهر
کار تمام نیزه فروشان گرفته است
ین جا همه به فکر خرید لوازمند
اجناسشان شده سپر و خنجر و کمان
ر انتظار روز پذیرایی ت

  • دوشنبه
  • 18
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روضه حضرت مسلم بن عقیل(ای فخر دل غم زده از خاک در تو) *

1217
0

شعر روضه حضرت مسلم بن عقیل(ای فخر دل غم زده از خاک در تو) ای فخر دل غم زده از خاک در تو
در غربت این شهر شدم در به در تو
از عشق تو سر می دهم این آخر عشق است
این هدیه نا قابل من نذر سر تو
ای کاش نسیمی برساند به تو پیغام
از عاشق در لجّه ی خون غوطه ور تو
بازار پر از نیزه و شمشیر و سنان است
ای کاش در این شهر نیفتد گذر تو
دیگر به لب مرد و زن اینجا سخنی نیست
غیر از سخن جایزه از بهر سر تو
برگرد از این راه،که ترسم بگذارم
داغ علی ِ اکبر تو بر جگر تو
این جا به همه حرمله با دست نشان داد
تیری که جدا کرده برای پسر تو
عهدی که شکستند دوباره همه بستند
این بار ولی عهده شکسته کمر تو
غوغاست برای زدن چشم اباالفضل
اینجا همه خارند به چشم قمر تو

  • چهارشنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب اول محرم حضرت مسلم(یک طرف سرمستی و غوغای عالمگیرشان) *

1088

شعر شب اول محرم حضرت مسلم(یک طرف سرمستی و غوغای عالمگیرشان) یک طرف سرمستی و غوغای عالمگیرشان
یک طرف طومار امضاهای بی تاثیرشان
کوفه شهر اشرفی و درهم و دینار هاست
اعتباری نیست بر آرا و بر تدبیرشان
این همان شهریست که می کرد عمویم مرتضی
با سبوی آب و قدری نان و خرما سیرشان
این همان شهریست که مردانش از روز ازل
با خیانت به علی خورده رقم تقدیرشان
تا همین دیروز من مولایشان بودم ولی
همدمم حالا شده سنگینی زنجیرشان
دیشب اصلا خواب با چشمان خیسم خو نکرد
از صدای صیقل سر نیزه ها و تیرشان
حرف آخر یابن زهرا مردم این سرزمین
جملگی با توست دلهاشان ولی شمشیرشان…
شاعر:علی آمره

  • شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 13:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعری در وصف حضرت مسلم-(در کوچه گرفتند اگر دور و برش را) * علی اکبر لطیفیان

1419

شعری در وصف حضرت مسلم-(در کوچه گرفتند اگر دور و برش را) در کوچه گرفتند اگر دور و برش را
چیدند اگر زخم ترین بال و پرش را
این ارث علی دوست ترین های قبیله ست
جا داشت در این شهر ببیند اثرش را
محراب همین پیر زن کوفه چه خوب است
تا اینکه به پایان برساند سحرش را
این بار به جای گره يِ سبز نگاهش
می بست سر نافله بار سفرش را
این کوفه نشینان که گهی بام نشینند
با سنگ شکستند سر رهگذرش را
دلواپس امروز غریبی خودش نیست
انداخته بر جاده ي فردا نظرش را
مشغول زیارت شده آهسته بنالید
این مرد که بر دست گرفته ست سرش را
شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 17:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد