شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

مرثیه حضرت رقیه(س) -(کنج خرابه بابا ،تنها و بی قرارم) * رسول چهارمحالی

260

مرثیه حضرت رقیه(س) -(کنج خرابه بابا ،تنها و بی قرارم) کنج خرابه بابا ،تنها و بی قرارم
چندی است بی تو بابا،افسرده گشته حالم
از آن زمان که رفتی،دیگر غمین و زارم
مانند یک کبوتر،بشکسته پر و بالم
سیلی به روی من زد،نگفت که بی گناهم
یک گوش و گوشواره،هدیه به تو نگارم
خوش اومدی بابا جون،به کنج این خرابه
بیا ببین دخترت،شب ها کجا می خوابه
چرا موهات خاکیه،خون چشات از چیه
این رگ های بریده،یا جای نیزه چیه
بابام رو سر بریدن،زمانی که تشنه بود
سرش به روی نیزه،انسانیت کجا بود
بابا بیا ببین که،خرابه خونۂ ماست
مجلس و بزم شراب،محفل روضۂ ماست
این بچه های شامی،منو بازی نمی دن
می گن بابا نداری،دل به دلم نمی دن
می خوام بگم بچه ها،بیاد که بابام اومد
همونی که می گفتم،تاج سر من اومد
بابا برات حرف دارم،از اون غروب تاریک
از خارهای مغیلان،فرار تو شب تاریک
خیمه های شما رو،یکی یکی شعله زد
عقدهاش و با سیلی،یکی یکی به ما زد
اون ساربون بابا جون،چکار تو قتلگاه کرد
انگشت و انگشتری،چه کاری با شما کرد
بابا منو ببر چون،از این زمونه خسته ام
دیگه طاقت ندارم،دل به دل تو بسته ام
منو ببر بابا جون ،با پهلوی شکسته ام
سه ساله ام ولیکن،پیرم و خیلی خسته ام
ساقی دیگه نگو از،مصائب سه ساله
مهدی صاحب زمان،اشک عزا می باره

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:30
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شهادت حضرت رقیه(س) -(بابا بیا یک دم نظر بر حال زارم کن) * رسول چهارمحالی

177

شهادت حضرت رقیه(س) -(بابا بیا یک دم نظر بر حال زارم کن) بابای خوبم یا حسین ،در کجایی تو(2)
.........................
بابا بیا یک دم نظر بر حال زارم کن
بابا بیا در پیشم و یکدم نگاهم کن
در خیمه ها آتش شده عمو کجایی تو
گفته علیکن الفرار عمو نیایی تو
بابا به جان مادرت زهرا صدایم کن
در بین دود و آ تشم بابا صدایم کن
...................................
دیدم به زیر سم اسب جسم اکبر را
دیدم که گهواره شده غارت ای بابا
دیدم به روی نی کنند راس پاکت را
ای کاش این اعدا کند خاک جسمت را
رحمی ندارند ای خدا این کافران دیگر
با نیزه بر جسمت زنند صد پارۂ پیکر
..........................................
خار مغیلان همدم پایم شده اینجا
پای برهنه می دوم پیشم بیا بابا
هم گوش من پاره شده گوشواره کو
معجر کشیدند از سرم شیر خواره کو
با اشتران بی حجاز از کوفه رفتم شام
از ناقه افتادم دمی در خاک خفتم شام
...........................................
ساکن شدم اندر خرابه با عزیزانم
سیلی شده اطعام ما ای جان جانانم
در کوچه با من بچه ها رفتار بد کردند
دیدند خم شد پیکرم کردار بد کردند
هر بچه با بابای خود می آید ای بابا
ای کاش بودی تا ببوسم روی ماهت را
......................................
امشب خرابه نور باران گشته بابا جان
تو آمدی خوش آمدی ای همدم دوران
بر گو که پیشانی تو بشکسته ای بابا
بنگر که دختر هم شده خسته ای بابا
شیب الخضیب بابای من جان به قربانت
قطع الورید مولای من کو جسم عریانت
...................................
با خود ببر من را پدر طاقت ندارم
دیگر برای زندگی مهلت ندارم
بابای خوبم یا حسین بابای خوبم
دار و ندارم یا حسین دار و ندارم
همه خدا حافظ حلالم کن تو عمه
گشتی مدافع بهر من هر سو تو عمه
............................
بابای خوبم یا حسین ، درکجایی تو(2)

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:40
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مرثیه شهادت حضرت رقیه(س) -(سلام بابایی، بیا ببین که دخترت غمین و خسته است) * رسول چهارمحالی

172

مرثیه شهادت حضرت رقیه(س) -(سلام بابایی، بیا ببین که دخترت غمین و خسته است) نام مرثیه:سلام بابایی

سلام بابایی،
بیا ببین که دخترت غمین و خسته است
بیا ببین که پهلوی منم شکسته است
ای ماه تابان،
می دونی دخترت شده اسیر کوفی
می دونی سیلی و کتک خورده ز کوفی
سلام بابایی،
امشب چراغونه خرابه از حضورت
امشب منور شده این خونه ز نورت
به جون زهرا،
بیا نظر کن به اسیرای توی شام
سری بزن خرابه دیدن اسیران
امشب دل من،
هوایی برای دیدن جمالت
دیدن اون رخ پر از مهر ونگارت
توی طبق تو اومدی،
موهای تو خاکی شده چرا بابایی
ابروی تو شکسته شد کجا بابایی
عزیز زهرا،
عمه ها رو هی می زدن با کعب نیزه
سپر می شد ز نیزه ها عمه به خیمه
رو خاک صحرا،
دیدم داداش اکبرمو شد اربأاربا
جمع نمی شد بدن اون رو خاک صحرا
گهواره اش رفت،
وقتی که ششماهه ز پیش مادرش رفت
رو سینه هات بابا جونم سر ز تنش رفت
ساقی خیمه،
عموی مهربون بیا ما آب نخواستیم
یه بار دیگه ببینیمت چیزی نخواستیم
بابای خوبم،
به روی نیزه قاری قرآن شدی تو
تو در تنور کوفیان پنهان شدی تو
منو یه خواهش،
منو ببر طاقت نداره دختر تو
تو کودکی خم شد قدم اندر غم تو
خوش اومدی،
خرابه رو منور از نور جمالت کردی
دخترت رو ببین بابا چه شادمانه کردی
منو ببر،
طاقت طعنه ندارم از بچه شامی
نشون میده باباشو اون بچۂ شامی
گله ندارم،
معجر عمه رو بگیر عمه غمینه
سیلی خور ما کودکان عمه حزینه
دلم شکسته،
ز ظلم ظالم توی مجلس. حرامی
دیدم می زد با خیزرون لب بابایی
غروب عمرم،
امشب دیگه بر لب بومه
عمر رقیه ات بابا جونم تمومه
مردم عالم،
من الذی ایتمنی صغر سنی
داد از یتیمی از یتیمی از غریبی
واژه سرایم،
ساقی روضه های دشت کربلایم
نوحه گر مصیبت و غم شمایم

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:45
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح حضرت رقیه(س) -(ریحانه ای که غنچه ی نشکفته پرپری) * کمیل کاشانی

389

در مدح حضرت رقیه(س) -(ریحانه ای که غنچه ی نشکفته پرپری) ریحانه ای که غنچه ی نشکفته پرپری
یاس بهشتی چمنستان کوثری

وقتی که راه می روی انگار فاطمه
وقتی که حرف می زنی انگار حیدری

آئینه ی شهود در ابعاد کوچکی
عشق و حیا و عاطفه از پای تا سری

همسنگر حماسه زینب به شام شوم
پیروز آن مبارزه ی نابرابری

فرقی نمیکند پسر و دختر شما
چونان برادرت علی اکبر دلاوری

بر مأذن بلند حقیقت الی الابد
فریاد عاشقانه ی الله اکبری

با سیل اشک و شعله ی جانسوز آه خود
ویرانگر بنای فریب ستمگری

نیلی شد ارغوانی رویت اگر ، ولی
چشم خزان به دور ، همیشه معطری

کهنه نمیشود به خدا روضه های تو
در سینه ها شراره ی داغ مکرری

  • سه شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:23
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

شب سوم محرم روضه‌ی سه ساله * مرتضی محمودپور

245

شب سوم محرم روضه‌ی سه ساله ◾یک منبر روضه
◾شهادت‌حضرت‌رقیه(س)

براهل کاروان ز غلامان خبر رسید
عمه بیا بیا پدرم از سفر رسید

بر روی پای بی رمقم ایستاده ام
بهر تسلی دل زارم پدر رسید

روشن شدست کنج خرابه ز مقدمش
بابا برای دیدنم با پای سر رسید

رگهای گردنش همه عمه بریده است
در عین غربت است که‌بی‌برگ‌وبر رسید

گفتم پدر عموی علمدار من چه شد؟
بر روی نیزه دیدم و...گفتم قمر رسید

شکوه ز زجر و شمر و سنان من نمیکنم
دیدم‌که‌زخمی‌است‌و به‌چشمان تر رسید

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • پنج شنبه
  • 29
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 06:33
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه و شور سینه زنی شب سوم محرم * مرتضی محمودپور

995

نوحه و شور سینه زنی شب سوم محرم ◾نوحه سینه زنی حضرت رقیه
◾شب سوم محرم

◾بنداول
سه ساله دختر حسینم من
به فاطمه نور دوعینم من
کنج خرابه با دلی پر خون
چوعمه‌جان به شور و شینم من
واویلا واویلا واویلا واویلا(۲)

◾بنددوم
روی طبق سر پدر آمد
شام غریبیم سحر آمد
خودم به چشمان خودم دیدم
سر بریده دیده تر آمد
واویلا واویلا واویلا واویلا(۲)

◾بندسوم
پدر من و غریبی و تنهایی
شدم چو مجنون و توام لیلایی
به جای عمه و به جای مادر
لبم به روی حنجرت بابایی
واویلا واویلا واویلا واویلا(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • پنج شنبه
  • 29
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 08:00
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی (سبک همه جا کربلا)شب سوم محرم توسل به حضرت رقیه(س) * مرتضی محمودپور

254

نوحه سینه زنی (سبک همه جا کربلا)شب سوم محرم توسل به حضرت رقیه(س) ◾نوحه سینه‌زنی
◾حضرت رقیه(س)
◾سبک همه جا کربلا

◾بنداول
من سفیر حسین کنج ویرانه‌ام
کنج ویرانه با همه بیگانه‌ام
عمه در این سفر شد پناه همه
همه گفتن شده نایب‌الفاطمه
یاحسین یاحسین
یاحسین یاحسین(۲)

◾بنددوم
صورتم نیلی و قامتم خم شده
در دل کوچکم بزم ماتم شده
چشم من در رهت ای پدر جان بیا
زین همه غصه و غم رها کن مرا
یاحسین یاحسین
یاحسین یاحسین(۲)

◾بندسوم
بین طشت طلا راس تو دیده‌ام
لب خونین تو تا که بوسیده‌ام
لب من خونی و عمر من سر شده
منتظر بهر دیدارم اکبر شده
یاحسین یاحسین
یاحسین یاحسین(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • پنج شنبه
  • 29
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

زمزمه زبانحال حضرت رقیه(س) -(چشمای من منتظره ببین نگاهم به دره) * مرتضی شاهمندی

160

زمزمه زبانحال حضرت رقیه(س) -(چشمای من منتظره ببین نگاهم به دره) چشمای من منتظره ببین نگاهم به دره
الهی که بابا بیاد تا منو با خود ببره

زتو هستم بی خبر بابا
میایی کی از سفر بابا

فغان وآه و واویلا (۳)

خسته شدم از زمونه گریه ی من بی امونه
بمن بگیدبابام کجاست دردمو عمه میدونه

از این ویرونه شدم خسته
رو صورتم جای یک دسته

فغان و آه و واویلا

  • سه شنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 22:53
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نوحه زمینه حضرت رقیه(س) -(بارونیه چشمای دختری که دلگیره) * مرتضی شاهمندی

128

نوحه زمینه حضرت رقیه(س) -(بارونیه چشمای دختری که دلگیره) بارونیه چشمای دختری که دلگیره
بابا دلم از غربت این خرابه میگیره

آسمون انگار غمی تو چشماش نشسته
درد یتیمی پر و بالمو شکسته

فصل غم اومده ببین اسیرم
سه ساله ام ولی باغصه پیرم

بابای خوب من (۴)

دیدی که از مادرتو نشون گرفتم
ارثی از اون بانوی قدکمون گرفتم

بابا کجا بودی که پهلو مو شکستند
بابا کجا بودی که دست عمه رو بستند

شده شبیه فاطمه وجودم
صورت و دست و چشم کبودم

بابای خوب من

بی تو بابا بهار من مثل خزونه
بغض غریبی از دلم روضه میخونه

بابا به من بگو چرا روی تو گلگونه
خورده مگه چوب یزید لبت پرخونه

چرا شده حنجر تو پاره پاره
دیگه دل پریشون طاقت نداره

بابای خوب من

  • سه شنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 22:54
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نوحه واحد حضرت رقیه (س) -(دختر پادشاه عالم رقیه) * مرتضی شاهمندی

231
1

نوحه واحد حضرت رقیه (س) -(دختر  پادشاه عالم رقیه) دختر پادشاه عالم رقیه
نگین انگشتر خاتم رقیه

اسم قشنگ و ناز تو تو سینه مونه
دمشق تو رقیه جان مدینه مونه

تو اعتبار مایی(رقیه جانم)
داروندار مایی (رقیه جانم)

وای ٬ یارقیه یا رقیه یارقیه (۴)

بابا ببین که غمها کرده چه پیرم
آخرش از عشق تو بابا می میرم

بابا نگفتی که بری گلت می میره
بعد تو دیگه دل من همش می گیره

دختر ناز بابا (رقیه جانم)
سه ساله ی کربلا (رقیه جانم)

وای ٬ یا رقیه یا رقیه یا رقیه

سایه ی دست دشمن روی سر من
تازیونه جواب چشم تر من

دست کوچیکمو ببین جای طنابه
ازلب خشکیده ی تو دلم کبابه

از ناقه افتادی تو (رقیه جانم)
با ناله جان دادی تو (رقیه جانم)

وای ٬ یا رقیه یارقیه یا رقیه

  • سه شنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 22:55
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س) -(کیست این دختر که بر دلها حکومت میکند) * علی تیموری

270

حضرت رقیه(س) -(کیست این دختر که بر دلها حکومت میکند) کیست این دختر که بر دلها حکومت میکند
ماجرای عشق را از جان حکایت میکند

کیست این دلداهٔ حق دربساط عاشقی
راه و رسم دلربائی را رعایت میکند

کیست این دریای غیرت همچو زینب در جهان
بربلاهای فراوان استقامت میکند

کیست این شیرین زبان باجان دل درشهر شام
سرگذشت دشت محنت را روایت می‌کند

آن عزیز فاطمه دخت حسین بن علیست
همچو مادر از حریم حق حمایت میکند

بی گمان در جسم او روح علی المرتضاست
عاشقان را برطریق حق هدایت میکند

در طریق حق چه محنتها کشید و جان سپرد
عاشقی را این چنین همت کفایت میکند

چونکه دلهای خلایق بروجودش مبتلاست
در دو عالم عشق او مارا دلالت میکند

دختران فتنه را در هر زمان و هرمکان
باکلام فاطمی غرق حقارت میکند

غم مخور تیموریا این دختر والا گهر
درصف محشر تورا هم غرق حیرت میکند

  • چهارشنبه
  • 8
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 00:19
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور حضرت رقیه(س) -(جهان گدای کرم رقیس) * مجید آقاجانی

90

شور حضرت رقیه(س) -(جهان گدای کرم رقیس) ? بند 1

جهان گدای کرم رقیس
قبله ی دلها حرم رقیس
سایه بالای سرم رقیس
علت چشمای ترم رقیس

علم بدوش کربلا رقیس
روی لب فرشته ها رقیس
برای هر دردی دوا رقیس
عرش معلا بخدا رقیس

رقیه بانوی عالمه
جریان محرمه
از اون قدیما گداتم شه بانو

رقیه تاب و تب منی
ذکر روی لب منی
ببین که خاک پاهاتم شه بانو

جانم جانم یا رقیه

? بند 2

دختر ارباب جهان رقیس
زیباترین نامونشان رقیس
نبض منظم زمان رقیس
بالا نشین آسمان رقیس

رسیده محضرتو این سلامم
مدح و ثنای تو شده کلامم
دختر شاهی و منم غلامم
پر شده تو میخونه ی تو جامم

رقیه صبر و قرارمه
تمومه دار و ندارمه
کار این نوکریمو دوستدارم

رقیه بانوی اعظمه
فداییه تو شدن همه
سرمو به زیر پات میزارم

جانم جانم یا رقیه

? بند 3

دلخوشیه قیامتم رقیس
مستی بی نهایتم رقیس
عاشقمو عبادتم رقیس
مسیر این هدایتم رقیس

ضریح ناب تو بدل نداره
مردن واسه تویه افتخاره
ببین که نوکر تو بی قراره
برای تو اشک چشام میباره

رقیه شور دمادمه
هرچی از تو بگم کمه
مردنم برای تو شیرینه

حریم ناب توئه بهشت
باید که از کرمت نوشت
پدرت عاشقیمو میبینه

جانم جانم یا رقیه

  • شنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 15:41
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت رقیه س -(تا غربتِ شامِ بلا، من پا به پای عمّه‌ها هم در پیِ راسِ جدا، بس رفتم اُفتادم ز پا  ) * هستی محرابی

467

حضرت رقیه س -(تا غربتِ شامِ بلا، من پا به پای عمّه‌ها هم در پیِ راسِ جدا، بس رفتم اُفتادم ز پا  ) ‍ ◾زبانحال_حضرت_رقیه_س_با_پدر◾️

تا غربتِ شامِ بلا، من پا به پای عمّه‌ها
هم در پیِ راسِ جدا، بس رفتم اُفتادم ز پا

امشب چقد کردم دعا، بابم نمی آیی چرا؟
می نالم از این خارِ پا، یکدم بغل گیری مرا

در کنجِ ویران ای خدا، چون مرغِ بی بال و پرم
عمّه تو را جون پدر، یک لحظه‌ بنشین در برم

کنجِ خرابه مبتلا، از دستِ ظلمِ نا روا
در هر قدم کردم صدا، بابم بیا بابم بیا

بی معجر و بی اقربا،آخه چطور تاب آورم
عمّه میدونم که برات هر لحظه من درد سرم

راسِ پدر بر نیزه ها، جسمِ پدر در کربلا
در غربتِ نا آشنا، گیرم برای او عزا

از بعدِ عاشورا بگو، آخه چه شد آب آورم
هر دم جلوی چشم من، بر نیزه راسِ اصغرم

آه از سر و تشتِ طلا، وای از سرو چوبِ جفا
در بزمِ کفرِ بی حیا، زخمِ دلم را کرده وا

تا خیزان خورده پدر از بعد آن دیده‌ترم
عمّه خمیده گشته‌ام اینَک به مثل مادرم

من کودک دردانه‌ام زخمی ترین پروانه ام
دلخسته در ویرانه ام، گم گشته راهِ خانه ام

در کوی غم در به درم ، چوبِ جفا روی سرم
این حجمِ کوهِ غصه را،در سینه با خود می برم

هر لحظه چشمانم به در، کی بابابم آید از سفر
بینم اگر روی مَهش، گویم مرا با خود ببر!

بابا حسین بابا حسین، بابا حسین بابا حسین(۲)

#اجرای_سبک_کربلایی_مجید_منصوری
#هستی_محرابی
@Asharemehrabi

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 23:29
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

حضرت رقیه س -(کنجِ ویرونه شده منزل و ماوام پدر) * هستی محرابی

232

حضرت رقیه س -(کنجِ ویرونه شده منزل و ماوام پدر) ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ◾زمزمه شهادت حضرت رقیه(س)

◾بنداول
کنجِ ویرونه شده منزل و ماوام پدر(۲)
اشکِ هجرانِ تو شد روزیِ شبهام پدر(۲)
من دگر خسته شدم(۲)
مرغِ پَر بسته شدم(۲)

◾بنددوم
آسمون به حالِ من گریه فراوون میکنه
لبِ گلگونِ تو بابا دلم و خون میکنه
روزِ من بی تو پدر مثلِ شبِ تاری شده
گریه های شب و روزم بخدا کاری شده
سهمِ من سیلی شده (۲)
رخِ من نیلی شده(۲)

◾بندسوم
عمه جای من کتک خورد و صداش در نیومد
هر چی منتظر شدم تو خرابه سر نیومد
گریه سر داده ام آخر شبِ من سحر شده
مهمونِ خرابه ام در دلِ شب قمر شده
پای من بی رمقه(۲)
سرِ تو توو طبقه(۲)

◾بندچهارم
منّتت‌رو میکشم تا چشمتو باز کنی
من سه سالتم بابا چقد برام ناز کنی
بلبلا به دورِ گلشنِ تو در نوائیند
توی دنیا دخترا همه میگن بابائیند
نازِ دختر و بخر(۲)
منو با خودت ببر(۲)

#هستی_محرابی
@Asharemehrabi

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 23:38
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 طاها تحقیقی

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -(این روزا حال دخترت گفتن نداره) * طاها تحقیقی

362

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -(این روزا حال دخترت گفتن نداره) ?بند اول:

این روزا حال دخترت گفتن نداره
شب ها روی خاک خرابه سر میذاره
از بس دویدم توی صحرا نا ندارم
سهمم کتک میشه تا اسمت رو میارم

هم معجرم سوخت
هم پیکرم سوخت
بابا تو آتیش، موی سرم سوخت

سوختم، تا که زجر اومد پیشم بابا
با اشک، میزدم همش تو رو صدا
دائم، کتکم میزد آخه چرا؟؟!

بابا، (دل تنگ تو هستم۳)

?بند دوم:

بابا کجا بودی چه قد دیر اومدی تو
حالا که اینجوری شدم پیر اومدی تو
انقد بهم سیلی زدن ابروم شکسته
من هم شبیه مادرت پهلوم شکسته

قدم خمیده
موهام سفیده
بابا رقیت، دیگه بریده

بابا، از رو ناقه افتادم زمین
بابا، دندونه شکسته مو ببین
بابا، شده غصه با دلم عجین

بابا، (دل تنگ تو هستم۳)

?بند سوم:

از روزی که رفتی سفر حالم خرابه
بابا بیا من رو ببر از این خرابه
دیگه نمیخوام توی این دنیا بمونم
درد سرم، زخمه تنم، بُرده امونم

ای مهربونم
آروم جونم
ببخش گرفته، لکنت زبونم

از تو، میخوام با همین چشای تَر
بابا، نری تنهایی بازم سفر
میری، تو رو به خدا منم ببر

بابا، (دل تنگ تو هستم۳)

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 15:35
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 طاها تحقیقی

شور حضرت رقیه(س) -(فاطمه ی در قیامِ عاشورایی) * طاها تحقیقی

177

شور حضرت رقیه(س) -(فاطمه ی در قیامِ عاشورایی) بند اول:

فاطمه ی در قیامِ عاشورایی
وارثِ حیدر وَ ثانیه زهرایی
سوره ی کوثر یه گوشه از شأنِ تو
عشقِ بابا و ملیکه ی دنیایی

علوی رو رقیه
گلِ خوشبو رقیه
عالمی محتاجِ تو
تویی بانو رقیه

یا رقیه یا رقیه

بند دوم:

حضرتِ جانا، سه ساله ی اربابی
نورِ دوعین و غزاله ی اربابی
نماینده ی مطلقِ ثارالله و
تو مفسِّرِ رساله ی اربابی

بنتِ مولا رقیه
تویی حورا رقیه
همه عشقِ حیدر و
بی بی زهرا رقیه

یا رقیه یا رقیه

بند سوم:

شافع نوکر، تو محشرِ کبرایی
نوه ی حیدر، کریمه و عظمایی
نامه زیبای تو وِرد روی لب هاس
حضرت لیلا، تو مالکِ دل هایی

غمِ تو دلنشینه
همه حرفم همینه
یه نگا کن، که نگات
واسه ی اربعینه

یا رقیه یا رقیه

بند چهارم:

این شبا بی بی، پریشونو درگیرم
دیگه امسالو نرم حرم میمیرم
به لبِ خشکِ علیِ اصغر بی بی
برگمو امضاء بزن، همه تقدیرم

ای پناهم رقیه
قبله گاهم رقیه
همه ی امّیده من
تکیه گاهم رقیه

یا رقیه یا رقیه(س)

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 20:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 طاها تحقیقی

واحد سنگین حضرت رقیه(س) -(گرفت بهونه دختری که تو غل و زنجیره) * طاها تحقیقی

267

واحد سنگین حضرت رقیه(س) -(گرفت بهونه دختری که تو غل و زنجیره) ?بند اول:

گرفت بهونه
دختری که تو غل و زنجیره
از این زمونه خیلی دلگیره
سه سالشه ولی زمینگیره

خیلی، حزینِ حالشو
ای وای، شکسته بالشو
ماتم، گرفته فالشو، بابا

کنج ویرونه شدم زندونی
چشمام از غصه شده بارونی
روی گونم میچکه اشکامو
عمه میدونه فقط دردامو

واویلا حسین بابا

?بند دوم:

نفس کشیدن
دیگه واسم شده عذاب آور
بابا ببین گلت شده پرپر
خیلی شدم شبیهِ به مادر

ای وای، خمیده قامتم
ای وای، کبوده صورتم
ای وای، شکسته حرمتم، بابا

بابایی ببین سفیده موهام
بابایی ببین ‌که بی جونه پام
زخمای تنم میده آزارم
دیگه واسه عمه من سربارم

واویلا حسین بابا

?بند سوم:

جلوی یزید
بابا تو بزمِ شراب افتادم
بابا با چشمِ پُر آب افتادم
رفت نفسمو بی تاب افتادم

بابا، دیدم خیلی آزار
بابا، تو کوچه و بازار
غم شد، روی سرم آوار، بابا

بابایی ببین شکسته ابروم
بابایی ببین کبوده بازوم
اینقده لگ زدن من رو که
شبیه زهرا شکسته پهلوم

واویلا حسین بابا

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 20:14
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی محسن پور جهانگیر

شور حضرت رقیه(س) -(به نام نامی خدای عشق به نام نامی رقیه ) *کربلایی محسن پور جهانگیر

123

شور حضرت رقیه(س) -(به نام نامی خدای عشق به نام نامی رقیه ) بند اول ؛

به نام نامی خدای عشق به نام نامی رقیه
هرکسی مینازه به چیزی ما به غلامی رقیه

رقیه عشقم همه دینم
من که بهشت توی روضه هاش میبینم
رقیه حک شد ب روی سینه ام
به دست اون امضا میشه من اربعینم

شه بانوی عالم عشقت مدالم
من به نوکریم در خونه ی تو میبالم
بی بی سه سالم رمز وصالم
خداروشکر که خدا داده به تو حوالم

بند دوم ؛

اگر گره به کارته بگو باهمه ی وجود رقیه
می‌سپاریمش به حضرت قمر اون که میگه نبود رقیه

رقیه دردم رقیه درمون
کجا دیدید یه لیلی و این همه مجنون
رقیه میگم من از دل جون
آرزومه تو حرمش بشم یه مهمون

بانوی قیامه ختم کلامه
یکی از موثرینا توی فتح شامه
دخت اقامه شور صدامه
جون بدم توی غمش خدایی از خدامه

  • سه شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 20:56
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -(لالایی - رو دامنم مهتابه) * یوسف زندیه

271
1

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -(لالایی - رو دامنم مهتابه) لالایی - رو دامنم مهتابه
هیس! آروم - بابام رو پاهام خوابه
روشن شد - چشم خرابه
صبح که بیدار شه بغلم میکنه
دلم میخواد منو رو دس بگیره
راستی! یادم باشه بگم از اینا
گوشواره‌هامو بره پس بگیره ۲

کاشکی فقط زود صبح بشه
کلی می‌خوایم بازی کنیم
با سنگایی که بم زدن
با هم خونه‌سازی کنیم
بابا حسین بابا حسین ۴

این دنیا - با غصه‌هام همدسته
میبینی - ورم چشامو بسته
بابایی - سرم شکسته
خدا میدونه که به ما چی گذشت
بابا نیگا چقدر موهام کم شده
اینقده با پا توی پهلوم زدن
که مثل مادرت قدم‌ خم شده ۲

بابا میدونی زجر کیه؟
دندون شیریمو شکست
دیدم که گشوارمو داشت ...
رو گوش دخترش می‌بست
بابا حسین‌ بابا حسین ۴
.

  • چهارشنبه
  • 26
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:46
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

حضرت رقیه(س) -(چه تکریمی نموده شهر شام از باب حاجاتش) * محسن حنیفی

130

حضرت رقیه(س) -(چه تکریمی نموده شهر شام از باب حاجاتش) چه تکریمی نموده شهر شام از باب حاجاتش
سه روزی مانده این حوریه پشت باب ساعاتش

سر بازار نُه ساعت سر پا ایستاده او
کسی که نُه فلک بنشسته بر خوان کراماتش

همای منزلت بود و خرابه منزل او شد
همان که شد بهشت آبادی کنج خراباتش

همان که مریم از نور رخش انجیل می‌خواند
که بوده پرده‌دار محملش در راه شاماتش

به جای گل نثار مقدمش خار مغیلان شد
چه استقبال گرمی کرد از او خاکستر و آتش

برای صورت حوریه برگ گل ضرر دارد
چرا پس ضربه سیلی نمی‌کرده مراعاتش؟!

کشیده آه را در بند خود زنجیری از آهن
اسیر سلسله هستند در این شهر ساداتش

نشسته سر به دامانی که عطر فاطمه دارد
سر زخمی "مصباح الهدی" در بین مشکاتش

تمام دردها را برد از یادش سر بابا
چگونه یک طبق زخم است مرهم بر جراحاتش؟!

هزار و نهصد و پنجاه تا زخم است بر جسمش
هزار و نهصد و پنجاه دفعه شد مواساتش

به فکر انتقام از چوب بود و بر لبش می زد
ببین پر کرده عالم را نوای یالثاراتش

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 10:26
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

نوحه حضرت رقیه(س) -(عالم به داغت مبتلا) * محسن حنیفی

138

نوحه حضرت رقیه(س) -(عالم به داغت مبتلا) سربند:
عالم به داغت مبتلا
ای که مانده جسمت زیر دست و پا
السلام علی المَهتوکِ الخِبا* (حسین)
ما پناهنده ایم - در پناه حسین
تکیه های عزاست - خیمه گاه حسین
یا حسین یا حسین

بابای مظلوم و غریب
با سر آمدی پیشم ای عطر سیب
السلام علیکْ یا شیب الخضیب (حسین)
من فدای تو و - رأس بی‌ پیکرت
این لب زخمی است - قاتل دخترت
یا حسین یا حسین

شد قلب دخترت کباب
تو را زدند و من را دادند عذاب
دارم گله بابا از بزم شراب (حسین)
بر لبم می‌زنم - یاد آن خیزران
در خرابه دهم - پای داغ تو جان
یا حسین یا حسین(ع)

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 10:38
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -(رهام کن عمه جونم به لبهام رسیده نگام کن عمه) * عبدالله باقری

181

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -(رهام کن عمه جونم به لبهام رسیده نگام کن عمه) رهام کن عمه
جونم به لبهام رسیده نگام کن عمه
میخوام برم توو قتلگاه دعام کن عمه
رهام کن عمه
دور عموم شلوغ شده، یارم نداره
دیگه رمق برای پیکارم نداره
هر جوری هست منم میرم چرا بمونم؟
اصغر فدایی شده من (چرا نتونم؟) ۳

من پر کشیدم
از روی تل دویدم و نفس بریدم
عمو کمی طاقت بیار دیگه رسیدم
من پر کشیدم
حتی شده قدر دو تا ضربه‌ی شمشیر
بذار سپر بشم آخه شدی زمین‌گیر
درسته که می‌خوای پَر از قفس بگیری
میخوام منو که میزنن (نفس بگیری) ۳

دستم بریده
توو قتلگاه عجب بوی یاسی پیچیده
صدای «وا اُما»مو انگاری شنیده
قامت خمیده
میخوام شبیه مادرت که بی‌نشونه
مزار من توو کربلا مخفی بمونه
منِ یتیم بزرگ شدم زیر پَر تو
میخوام تنم یکی بشه (با پیکر تو) ۳

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 17:05
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -(ای عشق جاودانه - ای شور بیکرانه) * رضا تاجیک

195

نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -(ای عشق جاودانه - ای شور بیکرانه) سربند:
ای عشق جاودانه - ای شور بیکرانه
هر لحظه می رسد این - نجوای عاشقانه
هر که دارد / سر همراهی ما / فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا / تا کربلا
هر که دارد / هوس کرببلا / شور سرمستی ما / بسم الله
حسین - باب النجات // جانم فدات ۲

آن دستی که به روی - صورت من نشسته
از روی کینه با سنگ - پیشانی ات شکسته
کاش سرم را / روی نیزه می زدند / تا که من هم بودم / آنجا هدف
کاش که قرآن / می خواندی و منم / می گفتم از علی / شاه نجف
حسین - ای بی کفن // صد پاره تن ۲

آن دستی که ز دستت - دزدید انگشترت را
آمده برده بابا - گوشوار دخترت را
آه کشیدم / تا که با دیده خون / بر روی نیزه ها / من دیدمت
در خیالم / در آغوش خودم / بابا گرفتمت / بوسیدمت
حسین - بابای من // دنیای من ۲

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 22:32
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -(بابا، اومدی بالاخره نازنینم) * عبدالله باقری

211

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -(بابا، اومدی بالاخره نازنینم) بابا، اومدی بالاخره نازنینم!
بابا، نیمه شب اومدی خوب نمی‌بینم ۲
چشمات بسته است
من تو رو نمی‌بینم تو هم منو
چشمات بسته است
نمی‌گیره هیچی جای دیدنو
چشمات بسته است
چطوری بگم چطوری زدنو
چشمام بسته است
تو رو لمس‌ت میکنم با هر دو دس(ت)
چشمام بسته است
زجر منو میزد بابا از پیش و پس
چشمام بسته است
هی منو زد خودش افتاد از نفس
بابا حسین ، بابا حسین
تا شنید عشق عموجونم بودم بیشتر زد
تا شنید شبیه مادر توأم ‌بدتر زد ۲

ای وای، لخته خون لباتو دوخته انگاری
ای وای، موهای تو هم که سوخته انگاری ۲
با هم بریم
باز چش دخترتو وا نذاری
با هم بریم
این دفعه رقیه‌تو جا نذاری
با هم بریم
من و با دشمنا تنها نذاری
منو ببر
این جوری عمه‌مو کمتر می‌زنن
منو ببر
ما رو با کینه‌ی حیدر می‌زنن
منو ببر
ندیدی چطوری دختر می‌زنن
بابا حسین ، بابا حسین
خواستی حرفی بزنی کمی بلند حرف بزن
بعد سیلی دیگه خوب نمی‌شنوه گوش من ۲

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

واحد حضرت رقیه(س) -(زخمامو یادم رفت بابا با دیدن زخم سرت) * احسان نرگسی رضاپور

204

واحد حضرت رقیه(س) -(زخمامو یادم رفت بابا با دیدن زخم سرت) زخمامو یادم رفت بابا با دیدن زخم سرت
جایی نداری برا بوسه جز رگای حنجرت
فقط یه امشب سرتو بذار رو پای دخترت
حالا که اومدی نمی خوام باشه حرفی از گله
نمیگم اصلا که چی کار کرده با دستام سلسله
فقط میگم کاشکی یه ذره با حیا بود حرمله
امشب می گردم / دور سر تو
چیزی نمونده / از پیکر تو
هر جا که جا موندم کتک خورد خواهر تو
بابا بابایی ۴

خودت که حال و روزمو می دیدی از رو نیزه ها
زجر و سنان می زدنم گریه می کردم بی صدا
دخترای شامی ادامو درمی‌آوردن بابا
"مَن الذي أیتَمَنی" موهات چرا پریشونه
"مَن الذي أیتَمَنی" خسته شدم از زمونه
از خدا خواستم دخترت بعد تو زنده نمونه
دستام می لرزه / رنگم پریده
من موندم و این / قد خمیده
بابا بگو رگ گلوتو کی بریده
بابا بابایی ۴

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 12:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

شهادت حضرت رقیه(س) -(روضه‌ات را قصه‌ می‌گفتم برای دخترم) * رضا قاسمی

211

شهادت حضرت رقیه(س) -(روضه‌ات را قصه‌ می‌گفتم برای دخترم) روضه‌ات را قصه‌ می‌گفتم برای دخترم
گریه کردم تا سحر با های‌های دخترم

گفتم از آب و غذا افتادی از روز دهم
غصه خورد آنقدر، کم شد اشتهای دخترم

نیمه‌شب‌ها می‌پَرم از خواب تا ویرانه‌ات
با صدای گریه‌های بی‌صدای دخترم

با عروسک‌های زیرِ خیمه‌ی چادرسیاه
اشک می‌ریزیم، پای روضه‌های دخترم

آستین را برد بالا؛ گفت بابا گوش کن
نوحه می‌خواند النگوی طلای دخترم

تا زمین می‌خورد، می‌دیدم شبیه قصه‌ات
اشک را در خنده‌های زخمِ پای دخترم

هیچ دختربچه‌ای را زود بی‌بابا نکن
گریه کردم بارها با این دعای دخترم

اشک‌هایش ریخت، روی گنبدِ نقاشی‌اش
یک حرم زائر شدم در کربلای دخترم

روضه‌ات جاری‌ست، در دنیای دختردارها
حاجتم را داد، ممنون از خدای دخترم

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 14:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

حضرت رقیه(س) -(وقتی میان طشت زر وجه خدا تصویر شد) * محسن حنیفی

266

حضرت رقیه(س) -(وقتی میان طشت زر وجه خدا تصویر شد) وقتی میان طشت زر وجه خدا تصویر شد
آیات توحید لبت با خیزران تکفیر شد

دیدم سرت بر شاخساری خشک جان تازه داد
دیدم که خاک از خون پاکت جان گرفت؛ اکسیر شد

حرهای بسیاری به درگاهت پناه آورده اند
حتی شراب از عطر زلفت مست شد تطهیر شد

آهم به جان نیزه و طشت و تنور افتاده است
آهم سبب شد که سر تو نیز دامن گیر شد

مرثیه هایت را در آغوشم گرفتم نیمه شب
مرثیه هایت در نگاهم موبه‌مو تفسیر شد

نظم جهان بعد از تو چون گیسوی من آشفته است
بی نظمی زخم گلویت علت‌ تغییر شد

هرچند دست کوچکم آزار دید از سلسله
جانم میان سلسله گیسوی تو زنجیر شد

مانند گیسوی تو در داغ علی اکبرت
ریحانه ات بیش از حبیب بن مظاهر پیر شد

چشمان شور شامیان دنیای من را چشم زد
کابوس تلخ دختر شیرین زبان تعبیر شد

مریم ترین آیات قرآن در خرابه جان سپرد
خیلی شکوه شاهدخت کوچکت تحقیر شد

شد قسمت اصغر هم آغوشی تو در بین قبر
هجران آغوشت برای دخترت تقدیر شد

از بس که زخمی شد تنم دیگر رقیه نیستم
بر روی قبرم جای نامم، نام تو تحریر شد

  • جمعه
  • 10
  • آذر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:47
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

حضرت رقیه(س) -(بر لبِ بامِ اسارت آفتابم را ببین) * رضا قاسمی

244

حضرت رقیه(س) -(بر لبِ بامِ اسارت آفتابم را ببین) بر لبِ بامِ اسارت آفتابم را ببین
مثل این ویرانه احوالِ خرابم را ببین

در جوابِ العطش‌هایت وجودم آب شد
آب رد شد از سرم؛ حالا سرابم را ببین

فکر کن مثل قدیمم؛ چشم‌هایت را ببند
دیدنِ الانِ من روضه‌ست، خوابم را ببین

شب به شب تا چند بشمارم که پیدایت کنم؟!
می‌شمارم؛ زخم‌های بی‌حسابم را ببین!

با چه زوری خواستند و با چه زوری حفظ شد
سرفرازم بعد غارت‌ها؛ حجابم را ببین

روزگار کاخِ سبزِ شام را کردم سیاه
ردّ اشکم را؛ سلاحِ انقلابم را ببین

گرچه طوفانِ بلا فانوسِ عمرم را شکست
بعدها در این خرابه بازتابم را ببین

در قنوت آخرم چیزی به جز پرواز نیست
مرغ آمینِ دعای مستجابم را ببین

  • جمعه
  • 10
  • آذر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:48
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

انتظارم به سر آمد -(انتظارم به سر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه) * محمدرضا سروری

234

انتظارم به سر آمد -(انتظارم به سر آمد عمه  در خرابه پدر آمد عمه) انتظارم به سر آمد

انتظارم به سر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه

آخر از او خبر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه

عاقبت از سفر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه

گریه هایم ثمر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه

******

حین دیدار حضوری دیگر

بعد شب های صبوری دیگر

سایه روی سرم برگشته

به سر آمد غم دوری دیگر

روز و شب خواب دگرگون دیدم

جای رخساره، دلِ خون دیدم

گاه دلواپسی ام آخر شد

این سری صورت موزون دیدم

انتظارم به سر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه

******

عمه این دفعه پدر خندان بود

بر سر کوچه نه راهبندان بود

نه کسی چوب جفا می آورد

نه غمی روی لب و دندان بود

چه عجب خواب گهرباری بود

مثل یک صحنة بیداری بود

حرف هایم همه را گوش نمود

خنده در هر نفسش جاری بود

انتظارم به سر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه

******

دست هایش به سر مویم بود

بوسه گاهش خم ابرویم بود

پدرم سخت به آغوشم برد

روی او روبه روی رویم بود

گفتم ای تشنه کجا جا ماندی؟

کربلا پیش علی ها ماندی

گفت از بی کسی ات غمگینم

جمع مائیم و تو تنها ماندی

انتظارم به سر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه

******

کاش این قصه دگر خواب نبود

ابرها حائل مهتاب نبود

سر و سامان دلِ خونم می دید

دور آئینة دل، قاب نبود

دختر از شوق پدر بال زند

شانه بر شانه اقبال زند

سروری عشق رقیه کافیست

روز آخر همه غربال زند

انتظارم به سر آمد عمه در خرابه پدر آمد عمه

  • دوشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1403
  • ساعت
  • 20:55
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا سروری
ادامه مطلب
 عادل لاله چینی

تک بیت مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها (گفتم بغل کنی تو مرا، تا رِسی ز ره) * عادل لاله چینی

232

تک بیت مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها (گفتم بغل کنی تو مرا، تا رِسی ز ره) گفتم بغل کنی تو مرا، تا رِسی ز ره

آغوش من ولی، شده جای تو ای پدر

  • یکشنبه
  • 7
  • مرداد
  • 1403
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • عادل لاله چینی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد