شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس
 الیاس محمدشاهی

شور حضرت رقیه (س) -(عمریه تحتِ لوایِ حیدرم،شهرتم کلبِ رقیه خاتون) * الیاس محمدشاهی

375

شور حضرت رقیه (س) -(عمریه  تحتِ لوایِ حیدرم،شهرتم  کلبِ رقیه خاتون) بند اول

عمریه تحتِ لوایِ حیدرم،شهرتم کلبِ رقیه خاتون
همه میشناسن منوتوروضه ها،خادمِ هیئتِ زینبیون

ایمانم رقیه است،قرآنم رقیه است
تاجِ بر روی سرو،(جانانم رقیه است۲)

عزیزه دله بابا ، تویی ثانیه زهرا
سه ساله ی حسینی،دوای همه دردا
نگاره بی غرینه ، رقیه عشقه سقا

(رقیه جان۲)

بند دوم

روضه خون تاکه میگه مصیبتت،میشه بارونی چشمای تَرم
آرزومه با دعای خیره تو ، اربعین پیاده بِرم حرم

دارونداره من تویی،صبر و قراره من تویی
خزونه بی بَرگ و بَرم،(فصله بهاره من تویی۲)

رقیه ای پناهم ، تویی دختره شاهم
تو سختیا همیشه،شمایی تکیه گاهم
می‌سوزم ازغمتون،رقیه سوز و آهم
رقیه جان2

  • یکشنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:55
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 الیاس محمدشاهی

شور حضرت رقیه(س) -(رقیه تکیه گاهه من) * الیاس محمدشاهی

1099
0

شور حضرت رقیه(س) -(رقیه تکیه گاهه من) بند اول

رقیه تکیه گاهه من
رقیه سوز و آهه من
رقیه دخته شاهه من
بی بی جان

سره سفره ی رقیه عمری مهمونم
من غلامه خونه ی رقیه خاتونم
کوریه چشمه منکرانه این خانوم
تا نفس ‌دارم برا رقیه میخونم

زیره بال و پرتم،میدونی نوکرتم
با غرور اینو میگم،من گدای درتم
نذره روضته سرم،کنیزه تو مادرم
نیم نگاهت میبره،منو اربعین حرم

(یارقیه۲)

بند دوم

رقیه ذکره جنونم
رقیه گروهه خونم
رقیه بهت مدیونم
بی بی جان

سائله هر شبتم دیگه منو دریاب
یه عنایتی بکن به این دله بیتاب
بدونه لطفه شما میرم به بیراهه
ثانیِ فاطمه میوه ی دله ارباب

نغمه ی روی لبی ، نورِ عین زینبی
وقته شور و هَروله،علته تاب و تبی
رَحمی به چشم تَرم،دختره شاهه کرم
اربعین این نوکر و،بِطلب عَلیٰ حرم

(یارقیه۲)

  • دوشنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 17:50
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

زمینه شب سوم محرم -(زهرای دشته کربلا بی بی رقیه) * الیاس محمدشاهی

765

زمینه شب سوم محرم -(زهرای دشته کربلا بی بی رقیه) بند اول

زهرای دشته کربلا(بی بی رقیه3)
شدی اسیره اشقیا(بی بی رقیه3)

چون فاطمه گشتی خزان،سه ساله اما قد کمان
کبود شده روت
زجره لعین وقتی رسید،از پشت سر موتو کشید
شکسته پهلوت

بابا کجایی ، بدی پناهم
سیلی گرفته،سوی نگاهم

(واویلتا2بی بی رقیه3)

بند دوم

میبینی حالم رو بابا(چقدر خرابه3)
صورته من هم مثه تو(به خون خضابه3)

رد شدم از شلوغی،تو کوچه ی یهودیا
سختی کشیدم
نامحرما دور و بَرم، آتیش گرفت موی سرم
دیگه بریدم

شامیا بابا ، خیلی پَلیدن
به اشکه چشمام، هَمَش خندیدن

(واویلتا2بی بی رقیه3)

بند سوم

ثانیه فاطمه کجا(کوچه و بازار3)
ناموس ابالفضل کجا(مجلس اغیار3)

یزید با چوب خیزران، میزد بابامو بی امان
رقیه دق کرد
شراب می‌ریخت روی سرش، جلو چشای خواهرش
یزید نامرد

زندگی واسم دیگه عذابه
بالش خوابم، خشت خرابه

(واویلتا2بی بی رقیه3)

  • دوشنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 18:04
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

زمینه حضرت رقیه(س) -(بابا جونم یه چند شبه کجایی) * الیاس محمدشاهی

761
0

زمینه حضرت رقیه(س) -(بابا جونم یه چند شبه کجایی) بند اول

باباجونم یه چند شبه کجایی
تنگه دلم برام بگی لالایی
عمه بهم میگه که رفتی سفر
خسته شدم دیگه از این جدایی

تا رفتی توی قتلگاه
آتیش زدن به خیمه گاه
جای سالم نیست به تنم
بدنم کبود و سیاه

دویدم پیِّ غافله ، کفه پام پُر از آبله
دخترای کوفه بابا،هی بهم میگفتن گدا

واویلا،وای از غریبی

بند دوم

یه بار جاموندم بابا از کاروان
نیمه ی شب تنها توی بیابان
میترسیدم بابایی از تاریکی
رفتم زیره یه بوته ی مغیلان

با ضربه ای سرم شکست
اعضای پیکرم شکست
زجر بی معطلی میزد
بابا بال و پرم شکست

منو می‌کشید رو خارا،صورتم شده چون زهرا
مشت و سیلیِ بی امان،دخترت و لکنت زبان

واویلا، وای از غریبی

بند سوم

منزل آخرم شده خرابه
قاتله من گریه های ربابه
این شده کابوس شبای تارم
سرت بابا تو مجلس شرابه

یکی من رو نشون میداد
یزید سر رو تکون میداد
اگه که عمه ام نبود
رقیت اونجا جون میداد

خون شده دله زینبت ، خیزران میزد رو لبت
پیش دیده ی بچه هات، افتاده تو طشت دندونات

واویلا،آه از یتیمی

  • دوشنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:20
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور حضرت رقیه(س) -(مَعدنِ سَخا رقیه ، بانوی وِلا رقیه) * الیاس محمدشاهی

516
1

شور حضرت رقیه(س) -(مَعدنِ سَخا رقیه ، بانوی وِلا رقیه) بند اول

مَعدنِ سَخا رقیه ، بانوی وِلا رقیه
امیده تمامه نوکرا،به روزه جزا رقیه

ثانیِّ فاطمه،شفیعه ما همه
زینته شونه ی،ساقیِ علقمه

رقیه،جان و جانانه رقیه،دخته سلطانه
رقیه، عمه ی سادات رقیه،روحِ ایمانه

(یارقیه2)

بند دوم

شوره محفلی رقیه ، صاحبه دلی رقیه
حلاله تمامه مشکلات ذکره منجلی رقیه

طاهره اطهره ، زهرای دیگره
فاتحِ شهره شام،نوه ی حیدره

رقیه،قبله ی انفاس رقیه،دُرِّه و الماس
رقیه،شُهره ی آفاق رقیه،دلبره عباس

(یارقیه2)

بند سوم

اُسوه یِ وقار رقیه،اُوجِ اِقتدار رقیه
توی نهضتِ کربُبلا،تیغِ ذوالفقار رقیه

روضه ی هرشبی،شهیده مکتبی
شاگرده اَرشده ، حضرت زینبی

رقیه،ذکره اعجازم رقیه،بالِ پروازم
رقیه،بفدات جونم رقیه،سوزوگدازم

(یارقیه2)

  • دوشنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:25
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور حضرت رقیه(س) -(فاطمه منظری دُرّی و گوهری) * الیاس محمدشاهی

492

شور حضرت رقیه(س) -(فاطمه منظری دُرّی و گوهری) بند اول

فاطمه مَنظری ، دُرّی و گوهری
نهضت گریه را،صاحب و رهبری

یارقیه،کوثره اربابی،یارقیه،دختره اربابی
یارقیه، نورِعالمتاب و،یارقیه،دلبره اربابی

صاحبه دمه مسیحایی تو
خُلق و خو شبیه زهرایی تو
عشقه حضرت ابالفضلی و
طپشای قلبه بابایی تو

بی بی جان یارقیه

بند دوم

جلوه ی فاطمه،نورِ عینِ همه
زینته شونه ی ساقیِ علقمه

یارقیه،عصمت اللهی ، یارقیه،عفت اللهی
یارقیه،معدنه جود و ، یارقیه،عزت اللهی

ذکره تسبیح و مناجاتی
عمه جان و فخره ساداتی
کوریه دوچشمه منکرهات
منشأِ جمیعِ خیراتی

بی بی جان یارقیه

بند سوم

طاهره اطهره،شافعه محشره
نائب الزینب و، نوه ی حیدره

یارقیه،فاتحِ شامی یارقیه، ختمِ کلامی
یارقیه،مالکه دلها یارقیه،ذکره لبهامی

روزیه گریه ی من دسته رقیه خاتون
دله عشاق جهان مسته رقیه خاتون
بَرگه ی اَمانِ از دوزخ و نار
به خداوند بُوَد دسته رقیه خاتون

بی بی جان یارقیه

  • سه شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 22:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 سیدبشیر حسینی میانجی

غزل حضرت رقیه(س) -(آن عندليب عشق که باغ و چمن نداشت) * سیدبشیر حسینی میانجی

481

غزل حضرت رقیه(س) -(آن عندليب عشق که باغ و چمن نداشت) آن عندليب عشق، که باغ و چمن نداشت
در سر به جز هوای چمن همچو من نداشت
بی¬باغبان و بی گل و بی آشيانه بود
بی آب و دانه بود و توان در بدن نداشت
بال و پرش ز تير مصيبت شکسته بود
باور کنيد طاقت يک پرزدن نداشت
در باغ غُصّه، قِصّه ی گُل ها نوشت و رفت
باغی که سوسن و سمن و نسترن نداشت
نامش رقیه، دختر سلطان کربلا
غير از خرابه مسکن و بيتُ الحزن نداشت
هنگام خواب رخ به رخ خاک می گذاشت
همچون غريبه ای که در عالم وطن نداشت
فکر و خيال او همه ديدار يار بود
یاری که دست ها و سرش در بدن نداشت
آه از دمی که ديد سر اطهر پدر
جان از تنش جدا شد و طاقت به تن نداشت
در نيمه شب خموش شد آن ¬شمع بزم غم
شمعی که مثل آن، شب هيچ انجمن نداشت
شهزاده دختري که به ويرانه جان سپرد
جز جامه¬ی سياهِ تنِ خود، کفن نداشت
در محفل عزای رقيه ز لطف حق
الحق «بشير»! شعر تو حرف و سخن نداشت

  • چهارشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:40
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت رقیه (س) -(دیدم عکس ضریحت رو دیدم باتو) *کربلایی جواد محمدی

464

شور حضرت رقیه (س) -(دیدم عکس ضریحت رو دیدم باتو) دیدم
عکس ضریحت رو دیدم
باتو
معنیه عشقو فهمیدم
بی تو
تاریکه هر شبو روزم
باتو
تو تب عشقت میسوزم

با لعن امیه ، با شور و با گریه
یه عمریه هستم ، نوکر رقیه

بده مگه
که نوکری با غیرتم
همیشه توی هیئتم
کشته مرده ی روضتم

بده مگه
آقا تو دادی قیمتم
یه عمریه دیوونتم
سگ کوی رقیتم

یارقیه یارقیه
زهرایه سه ساله
.......................
(بند دوم)

سقا
چشمای شهلاتو عشقه
سقا
اون قد رعناتو عشقه
سقا
آروم جون رقیه
سقا
علمِ روضتو عشقه

همیشه تو خوابم ، تو صحن اربابم
جون زهرا آقا ، کن منو دریابم

بده مگه
منم یه حرفایی دارم
جز تو کسی رو ندارم
به کی بگم دوست دارم

بده مگه
تو دام تو گرفتارم
به روضه هات بدهکارم
سگ کوی علمدارم

یاابوالفضل یاابوالفضل

ساقیه با کرم

  • چهارشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 18:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت رقیه (س) -(میزنم سینه محکم با گریه) *کربلایی جواد محمدی

665

شور حضرت رقیه (س) -(میزنم سینه محکم با گریه) (بند اول)

میزنم سینه محکم با گریه
میکنم لعن آل امیه
ایل و تبارمو خانوادم
نذر چادر بی بی رقیه

ای دختر اربابم
تو مهریو مهتابم
ای گوهر آل الله
امشب منو دریابم

یارقیه یارقیه یارقیه
...........................
(بند دوم)

دلخوشم چون برات آقا هر شب
میزنم سینه بازم مرتب
تموم افخار من اینه
۶۹ بار شدم کلب زینب

خطبه های طوفانی
طوفان مِثِ قرآنی
سربازه توام بی بی
تو لشگر ایرانی

یاعقیله یاعقیله یاعقیله
.........................
(بند سوم)

معنیه دین و ایمان ابوالفضل
صاحب جود و احسان ابوالفضل
هر محرم دییَر شیعه یکسر
گوزل آدووا قوربان ابوالفضل

ای آیت رحمانی
ای فاطمنین جانی
رقینون عَمی سی
ای دردیمی درمانی

یا ابوالفضل یا ابوالفضل یا ابوالفضل

  • چهارشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:07
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت عباس (ع)وحضرت رقیه (س) -(اونا که یوسوفو دیدن همه دستارو بریدن) *کربلایی جواد محمدی

577

شور حضرت عباس (ع)وحضرت رقیه (س) -(اونا که یوسوفو دیدن همه دستارو بریدن) (بند اول)

اونا که یوسوفو دیدن
همه دستارو بریدن
وقتی که عباسو دیدن
همه سرهارو بریدن

روی دوشم علم عباس
سر من فدا سر عباس
شاگر مکتب حیدر
استاد قاسم و اکبر

چه چشم شهلایی چه قدو بالایی
عموی رقیه چقدر تو زیبایی
عجب علمداری عجب سپهداری
زهرا میگه جونم به به چه سرداری

ابوالفضل مدد ابوالفضل
...................
(بند دوم)

شفا میدن تو کلیسا
معجزه کرد عصا موسی
با اجازه ی رقیه
مرده زنده کرده عیسی

رو لبم لعن بر امیه
شبو روز کارم شده گریه
همه افتخار من اینه
سگ شدم برای رقیه

رقیه مهتابی تو در نایابی
ملیکه ی صغری دختر اربابی
خدای احساسی مخاطب خاصی
خیلی دوست دارم حضرت عباسی

رقیه مدد رقیه

  • چهارشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:45
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت رباب(س) و حضرت رقیه(س) -(ربابه سوز صدامه) *کربلایی جواد محمدی

1142

شور حضرت رباب(س) و حضرت رقیه(س) -(ربابه سوز صدامه) بند اول

ربابه سوز صدامه ، ربابه ذکر لبامه
تموم فخرم همینه ، ربابه صاحب لوامه

همسر شاه عالمه ، عروس بی بی فاطمه
اشک چشامه ربابه کربلام امضا میشه
هرکی خاطر خواهشه ، به دست بی بی ربابه

عروس مادر آبی حضرت رباب
نوای روضه ی آبی حضرت رباب
به سینه میزنمو در سر شور تو
بده یه جرعه شرابی حضرت رباب

جان ربابه

(بند دوم)

رقیه دردو دوامه ، رقیه ذکر شفامه
رقیه شور و نوامه ، رقیه عشق آقامه

دختر پادشاهمه ، ذکر نبی خاتمه
رمز جمونه رقیه ،یه تیکه نونی بده
یه استخونی بده ،بشم سگ تو رقیه

رقیه ذکر تموم انبیا و ملک
منم سگ حرمت حرف مردمم به درک
میگرده دور سرت آسمون زمین و فلک
خوشم که کلب توام حرف مردمم به درک

جان رقیه (جان سه ساله)

  • چهارشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 22:57
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور حضرت رقیه (س) -(تواین بیابونا گرگای بی حیا ) * مجید مراد زاده

550

شور حضرت رقیه (س) -(تواین بیابونا گرگای بی حیا ) بند اول
تواین بیابونا گرگای بی حیا

باکعب نی میرن دنبال بچه ها

ازسمت خیمه ها داره میادصدا

هرکی یه گوشه ای دادمیزنه بابا

وااای
جونم به لب رسیده از اتیش و دود
وااای
عمه ببین صورت من شده کبود
وااای
گهواره و گوشواره وانگشترو
وااای
دارن به غارت میبرن هرچی که بود

سیدتی رقیه مولاتی رقیه(س)

بند دوم

بریده حنجرت می خنده دشمنت
کاشکی میشد برات بمیره دخترت

چی شده پیکرت کجاست انگشترت کی برده بود سرت بیچاره مادرت

بابا
یادم میادلحظه های سخت عذاب
بابا
یادم میادقوم یهود و ناثواب

بابا
سربریده تو چقد چوب میزدن
بابا
تومجلس بزم می و بزم شراب

مولاتی رقیه سیدتی رقیه (س)

  • سه شنبه
  • 31
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 15:49
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی اسکندری

در مدح حضرت رقیه(س) -(عمریست این دل من دیوانه ی رقیه است) * مرتضی اسکندری

510

در مدح حضرت رقیه(س) -(عمریست این دل من دیوانه ی رقیه است) عمریست این دل من دیوانه ی رقیه است
آبادی دلم از ویرانه ی رقیه است

هرکس نمی تواند پا بر دلم گذارد
دربست سینه ی من کاشانه ی رقیه است

بیمار لا علاجم درمان نمی پذیرم
درمان درد من در پیمانه ی رقیه است

هرکس که شد در عالم درد آشنای زینب
فردا درون جنت هم خانه ی رقیه است

در آسمان عزت او شمع پر فروغ است
خورشید هم به نوبت پروانه ی رقیه است

زاهد مرا به سوی جنت چه می کشانی
جنت برای عاشق ، غمخانه ی رقیه است

بر تاج و تخت شاهان هرگز نمی کنم رو
چون ثبت نام من در سامانه ی رقیه است

  • دوشنبه
  • 27
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 14:28
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی اسکندری

در مدح حضرت رقیه (س) -(ای دل نظاره کن بر شخصیت رقیه) * مرتضی اسکندری

559

در مدح حضرت رقیه (س) -(ای دل نظاره کن بر شخصیت رقیه) ای دل نظاره کن بر شخصیت رقیه
خورشید مانده حیران در طلعت رقیه

شاهان هردو عالم بر درگهش دخیلند
چون بوی جنت آید از تربت رقیه

با آه خود به هم زد خواب یزیدیان را
دشمن بود هراسان از هیبت رقیه

ازغیرتش چه گویم شاگرد زینب است او
غیرت کند تعجب ، از غیرت رقیه

هرگز سوار اسب نامحرمان نگردید
این خود بُوَد نشانه ، از عصمت رقیه

ای دردمند مسکین اینجا مطبّ عشق است
هر درد را دوائیست، در شربت رقیه

زینب که بوسه می زد ،برصورت کبودش
می دید مادرش را ، در صورت رقیه

  • دوشنبه
  • 27
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 14:33
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س) -(من نوکری از خاک ایرانم رقیه) * مرتضی عابدینی

1412

حضرت رقیه(س) -(من نوکری از خاک ایرانم رقیه) من نوکری از خاک ایرانم رقیه
یک گوشه چشمی کز گدایانم رقیه

من اقتدا کردم به تو از روز اول
ای مرجع تقلید دورانم رقیه

هر ساله در راه حرم گفتم حسین و
این اربعین با گریه میخوانم رقیه

جا ماندن از کرب و بلا هم چاره دارد
با هر نفس گویم اگر ،جانم رقیه

این روز و شب ها که پر از درد فراقم
من را نگاهی کن‌، پریشانم رقیه

از سفره های نذزی ات حاجت گرفتم
از بچگی نزد تو مهمانم رقیه

قلبم کباب از غربتت؛زهرایِ مولا
با روضه ی ویرانه گریانم رقیه

  • جمعه
  • 7
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 16:08
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
حاج ناصر تبسمی اردبیلی

احوالات حضرت رقیه(س) -(دخترى خوش بخت بودم روزگارى داشتم) *حاج ناصر تبسمی اردبیلی

937

احوالات حضرت رقیه(س) -(دخترى خوش بخت بودم روزگارى داشتم) دخترى خوش بخت بودم روزگارى داشتم
از شه كون و مكان آموزگارى داشتم

بلبلى بودم بلى در بوستان هاشمى
هر دم و هر لحظه با يگ گُل قرارى داشتم

عندليبان بهشتى بود همبازى مرا
همدل و همدرد بس خرد و كبارى داشتم

يا برادر يا عمو يا عمّه نازم مى كشيد
در جوار رحمت بابا بهارى داشتم

آل هاشم بود آرى مايه ى فخر عرب
اى خوشا به به عجب ايل و تبارى داشتم

افت و خيزم با گرامى زادگان دهر بود
در فضاى زندگى شيرين مدارى داشتم

تحفه ى اكبر ز گوشم بود آويزان مدام
بهر پوشيدن لباس زرنگارى داشتم

چرخ بازيگر مرا با غصّه ها مأنوس كرد
از بهار زندگانى عاقبت مأيوس كرد

كاخ آمالم مبّدل شد به يك ويرانه اى
عزّت و جاهم در آن ويرانه شد افسانه اى

رأس مذبوح پدر آمد بديدارم شبى
سوختم در نار هجرش مثل يك پروانه اى

گفتم آخر اين چه رسم آمدن بود آمدى
گفت ديدم بس كه محزون و پريشان خانه اى

گفتم از لعل لبت دُرّ گهر بارت چه شد
گفت خاموشم ز جور زاده ى مرجانه اى

گفتمش من طاقت هجران ندارم چاره اى
گفت جانا غم مخور اينجا تو صاحبخانه اى

گفتم آخر من كجا اينجا كجا اى نازنين
گفت راحت باش مرغ عشق اين كاشانه اى

گفتم آخر من چرا محكوم عُسرت ها شوم
گفت اين رسم قضا باشد به هر فرزانه اى

گفتم اين سيل پريشانى هلاكم مى كند
گر "صفا" آيد دوباره تابناكم مى كند

  • دوشنبه
  • 4
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 21:14
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

غزل حضرت رقیه(س) -( سنگ خارا شد دگر آن بستری که داشتم) * سید پوریا هاشمی

1265

غزل حضرت رقیه(س) -( سنگ خارا شد دگر آن بستری که داشتم) سنگ خارا شد دگر آن بستری که داشتم
یک زمان می بافتم موی سری که داشتم

روی نی رفتی و رفتم با سپاه شامیان
بی علمدار و علم ؛ بی لشکری که داشتم

بند بندم سوخته این سوخته تقدیم تو
باد برده کربلا خاکستری که داشتم

با اشاره با تو صحبت میکنم شرمنده ام
سوخت بین شعله تار حنجری که داشتم

گفت اسمت چیست گفتم فاطمه! یکدفعه زد
دردسرها داشت اسم مادری که داشتم

دستهایم را گره کردم به روی صورتم
خرد شد زیر لگدها سنگری که داشتم

گوشوارم را خودم میدادم اما بد کشید
گوش من‌ را پاره کرد ان زیوری که داشتم

گونه سرخ مرا با مشت نیلی کرده است
حیف شد افتاد سیب نوبری که داشتم

یا نمیبینی مرا تا بوسه بارانم کنی
یا نمیبیند تورا چشم تری که داشتم

راستی داری خبر از گیسویم که سوخته
راستی داری خبر از معجری که داشتم

راستی دیدی چگونه خواهرانم را زدند؟
لاله کاری شد همه دور و بری که داشتم

من نمیپرسم چه شد انگشتری که داشتی
تو نپرس از من چه شد انگشتری که داشتم

کاشکی پا میشدی از تشت و می گفتی پدر:
پس تویی شیرین زبانم دختری که داشتم

با کنیزی در میان کوچه ها حرفم شده
خرد شد شآن و شئون برتری که داشتم

بین بزم می همینکه حرف خدمتکار شد
بیشتر شد لکنت دردآوری که داشتم

  • سه شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 09:46
  • نوشته شده توسط
  • سوگند زجاجی
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

مرثیه حضرت رقیه -(ای کاش جهان بر سرم آوار نمی شد) * احسان نرگسی رضاپور

706
2

مرثیه حضرت رقیه -(ای کاش جهان بر سرم آوار نمی شد) #حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

ای کاش جهان بر سرم آوار نمی شد
در سینه غمی کهنه تلمبار نمی شد

یک ذره اگر حرمله رحمی به دلش داشت
این چشم ورم کرده دگر تار نمی شد

در"شام" اگر سایه ی سقا به سرم بود
دردانه ی تو دست به دیوار نمی شد

اینگونه اگر پهلوی من ضربه نمی خورد
تاریخ در این واقعه تکرار نمی شد

ای کاش در آن بزم شرابی که به پا شد
اینقدر اهانت به علمدار نمی شد


این قافله "دروازه ی ساعات"به خود دید
ای کاش دگر وارد بازار نمی شد

  • جمعه
  • 15
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • احسان نرگسی
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مرثیه حضرت رقیه(س) -(زجر!!..پاسخ ده ..پری را می زند آیا کسی؟) * محسن راحت حق

499

مرثیه حضرت رقیه(س) -(زجر!!..پاسخ ده ..پری را می زند آیا کسی؟) زجر!!..پاسخ ده ..پری را می زند آیا کسی؟
یک گلِ نیلوفری را می زند آیا کسی؟

بی حیا..بی شرم..دین داری وَ یا که مُلحدی؟
پیشِ بابا دختری را می زند آیا کسی؟

گاه من را می زنی گاهی سرِ بابا به سنگ
بر روی نیزه..سری را می زند آیا کسی؟

ظلم ها دیدم ز تو لعنت به هر چه ظالم ست
نازدانه دلبری را می زند آیا کسی؟

معجرم را پاره کردی اینقدر آن را نکش
قابِ عکسِ مادری را می زند آیا کسی؟

دنده هایم جا بجا شد با لگدها ای خدا
صاحبِ چشمِ تری را می زند آیا کسی؟

گوشها پاره،تنم آزرده و صورت کبود..
زجر..پاسخ ده ..پری را می زند آیا کسی؟

  • جمعه
  • 15
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 18:16
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حسین خدایی زنجانی

در مدح حضرت رقیه(س) -(وارث اجلال زهرا یک سه ساله دختر است) * حسین خدایی زنجانی

520
2

در مدح حضرت رقیه(س) -(وارث اجلال زهرا یک سه ساله دختر است) وارث اجلال زهرا یک سه ساله دختر است
نام نیکش در زبان عاشقانش ازبر است

اسم زیباش رقیه بنت اربابم حسین
در نجابت ، در صلابت فاطمه ی دیگر است

بند قلب زینب است و نور چشمی بر حسین
از ازل این نازدانه سرفراز مادر است

این سه ساله قهرمان فاتح بود در قصر شوم
یارقیه بر من عاشق چو شوری در سر است

پرچم نصر و من الله را بزد بر کاخ دل
ملک دل تسخیر شد، این نوکری زیباتر است

بعد عاشورا همه دست بسته بودند و اسیر
مثل زینب بر تمام کودکان او رهبر است

قصر دشمن کرده ویران با سپاه آه خود
چون حسین در شام او هم درشجاعت برتر است

درقیامت عاشقانش را شفاعت میکند
گر شفاعت او کند بر عاشقان شیرین تر است

مثل زهرا صورتش سیلی بخورد این نازنین
هیچ نگفت قاتل که این طفل سن و سالش کمتر است

باب بیت فاطمه سوخت،خیمه ی این هم بسوخت
شان و جاه این سه ساله از ملک والاتر است

در دمشق ان کوکب زیبای زینب کرد افول
در سپهر عصمت عالم زیبا اختر است

ما همه در کوی او همچون گدا هستیم و لیک
یا رقیه در سرایت این "خدایی" نوکر است

  • جمعه
  • 15
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 20:57
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه/زمزمه شب سوم محرم - شونه زدن این موها نمیخواد بزنم چی شه!؟ * رامین برومند

1908
1

زمینه/زمزمه شب سوم محرم - شونه زدن این موها نمیخواد بزنم چی شه!؟ زمینه /زمزمه شب سوم

بابا میبینی از دنیا سیرم
سه سالمه اما دیگه پیرم
نگفتی بری بی تو میمیرم

سیلی خوردم مثل زهرا. از پشت سر و بی هوا
زخم دل من بابا بعد از تو نمک خورده
اصلاً خبری داری ؟! رقیه کتک خورده
بابایی نبودی من افتادم از نفس
موهامو رسید کشید هر کس و هر ناکس
واویلا واویلا

از خواب که میشم بیدار میترسم
چشمم شده دیگه تار میترسم
زجرو میبینم هربار میترسم

خیلی به من حرف بد زد. شمر هم زد اما زجر بد زد

شونه زدن این موها نمیخواد بزنم چی شه!؟
مویی که گره خورده با شونه که وا نمیشه
خواستم که کنم شکوه به عمو جون رو در رو
سر عمو رو بابا نشناختمش از پهلو
واویلا واویلا

ابروم بابا مثل تو شکسته
بغض راه گلوی من رو بسته
شده عمه هم از دستم خسته

بس که خرابه شب سرده. مونس جسمم سر درده

روی سر من بابا هر چی غمه میباره
عمه میگه این تب هام بابایی برا خاره
گوشواره ی خونیمو تو گوش کسی دیدم
دیدم که ندارم من خیلی خجالت کشیدم
واویلا واویلا

  • شنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 10:49
  • نوشته شده توسط
  • رامین برومند(زائر)
ادامه مطلب
 رضا محمودی عارف زنجانی

حالات راه شام -(قلب عالم گشته خون از غصه های راه شام) * رضا محمودی عارف زنجانی

697

حالات راه شام -(قلب عالم گشته خون از غصه های راه شام) قلب عالم گشته خون از غصه های راه شام
مرغ دل دارد نوا از ناله های راه شام

ماجرای پر محن دارد که آن صحرا هنوز
می زند داغ شرر بر دل نوای راه شام

قلب زینب سوخت در یک شب ز ظلم ساربان
ناله و فریاد زد از ظلم های راه شام

دید ناگه نیست دخت شاه دین در قافله
گفت یارب آه و آه از دردهای راه شام

گر نیاید دخترم الان قیامت میکنم
لعنت حق باد بر جلادهای راه شام

زجر دون با یک نفر آمد سراغ گم شده
دید اورا در میان خارهای راه شام

ابتدا او داد بر آنان سلامی از ادب
بی ادب بودند اما خصم های راه شام

زجر با سیلی جواب آن گل رعنا بداد
تیره شد در چشم هایش چون هوای راه شام

دست بر صورت نهاد و گفت ای ظالم مزن
مردم از دست شمامزدورهای راه شام

عاقبت رحمی ندید و گفت بنگر ای عمو
می زند سیلی مرا نامرد های راه شام

ای عمو یا خود بیا یا ده خبر بر اکبرم
خود بزن سیلی به این شیادهای راه شام

ای عمو خون می چکد از زخم پاهایم ببین
بس که زد بوسه به پایم خار های راه شام

  • یکشنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 12:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

کجایی؟ تو بدون من/ نمی‌رفتی آخه جایی... * مرضیه عاطفی

625

کجایی؟ تو بدون من/ نمی‌رفتی آخه جایی... کجایی؟ تو بدون من
نمی‌رفتی آخه جایی...
ببین رو گردنم ردِّ
طناب افتاده بابایی

کجایی تا ببینی که
نمیتونم پاشم از جام
نشستم کنج ویروونه
میگیرم خار از پاهام

هجوم آوردن و بی تو
توو قلب من تلاطم شد
تموم خاطراتمون
میون شعله ها گم شد

کشیدن از پاهام خلخال
نمونده گردن آویزی
سرم ریخت-آتیش ِ خیمه
نمونده از موهام چیزی

کتک از حرمله(لع) خوردم
بدم میاد ازش بی حد
رباب(س) و گریه می انداخت
به عمه حرف بد میزد

گمونم گوشهٔ ابروم
شکسته...مضطرم کرده
یه شب افتادم از ناقه
با پهلویِ ورم کرده

واسه اینکه من از عمه
جدا شم زجر(لع) میومد
همش محکم رو دستم با
غلافِ خنجرش میزد

دلم آتیشه بیتابم
برا داغِ عمیقِ تو
سنان(لع) داره یه انگشتر
شبیه اون عقیقِ تو

یه روز گوشواره م و دید و
دوید و زد سرم فریاد
کشید از گوشم و میگفت
به گوش ِ دخترم میاد

می مُردم تا که می دیدم
به جایِ روی ماهِ تو
نشسته شمر(لع) با خنده
به روی ذوالجناحِ تو

شدم دلتنگت و دیروز
تووی گریه زدم فریاد
بهم یه دختر شامی
جلو اومد عروسک داد

ولی زود از تویِ دستم
کشید و گفت: بیزحمت-
-بگو که از سفر بابات
عروسک بیاره واست!

  • چهارشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 16:15
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

حضرت رقیه(س) -( وقت عبور حس خطر داشتن بد است) * سید پوریا هاشمی

840
1

حضرت رقیه(س) -( وقت عبور حس خطر داشتن بد است) وقت عبور حس خطر داشتن بد است
در ازدحام درد کمر داشتن بد است

یکجور میزنند مرا پای نیزه ات..
انگار بین شام پدر داشتن بد است

وقتی زنان شهر به من حمله میکنند..
باور کن ای پدر گل سر داشتن بد است

بابا برای ما که بزرگ مدینه ایم..
با یک لباس پاره گذر داشتن بد است

دیگر به جز مدینه به شهری نمیروم
اصلا به شام و کوفه سفر داشتن بد است

با گریه فتح کرده ام این شهر شام‌ را
اصلا که گفته دیده ی تر داشتن بد است؟

  • پنج شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 13:38
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت رقیه(س) -( نمی‌دانم از این ویران نشین داری خبر یا نه) * حسن لطفی

1403

حضرت رقیه(س) -( نمی‌دانم از این ویران نشین داری خبر یا نه) نمی‌دانم از این ویران نشین داری خبر یا نه
نمی‌دانم که می‌مانم عزیزم تا سحر یا نه

سفر کردی بدونِ من نگفتی پیر می‌گردم
تو که کُشتی مرا می‌آیی آخر از سفر یا نه

از آنچه بر سرم آمد از این کوچه به آن کوچه
نمی‌دانم که بشناسی مرا بارِ دگر یا نه

شنیدی ؟ جانِ بابا گفت این همسایه بر طفلش
تو هم می‌گویی از نیزه به من جانِ پدر یا نه

گرسنه راه می‌رفتم گرسنه خواب می‌رفتم
بگو نان خشک‌ها را دیده‌ای در هر گذر یا نه

چرا در شهر بد هستند با طفلانِ بی بابا
بگو دیدی که می‌خندند بر این خونجگر یا نه

دلم می‌خواست از دستِ عمویم آب می‌خوردم
کمی هم روضه می‌خواندم به گوش مَشک ، دریا نه

عمو با پشت ، چندین بار از ناقه زمین خوردم
نمی‌دانم که می‌میرم از این دردِ کمر یا نه

بیابان بود و تنهایی و ترس و زجر و تاریکی
به من می‌گفت میایی خودت ای دردِسر یا نه

خودم می‌آمدم اما نمی‌دانم چرا می‌زد
بگویم از شبی که زد برایت بیشتر یا نه

چه زود اُفتاد دندانهای شیری‌اَم میان راه
فقط این نه ، ببین مانده برایم مویِ سر یا نه

سرِ سجاده می‌گفتی شبیهِ مادرم هستی
شدم حالا شبیه مادرِ در پشتِ در یا نه

تو هَم آن پیرزن دیدی که مویم را کشید و گفت :
ببینم شانه می‌آید به مویِ شعله‌ور یا نه

  • پنج شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س) -(زائِرین قبر من این شام عبرت خانه است) *مرحوم سیّد حسین کهنمویی

2808
4

حضرت رقیه(س) -(زائِرین قبر من این شام عبرت خانه است) زائِرین قبر من، این شام عبرت خانه است
مَدفَنَم آباد و قصر دشمَنم ویرانه است

دختری بودم سه ساله، دستگیر و بی پدر
مرغ بی بال و پری را این قفس کاشانه است

بود سلطانی ستمگر صاحب قدرت یزید
فخر می کرد او که مستم در کَفَم پیمانه است

داشت او کاخی مُجلّل، دستگاهی با شکوه
خود چه مردی کَز غرور سلطنت دیوانه است

داشتم من بستری از خاک و بالینی زِ خشت
هم چو مرغی کو بَسا محروم زِ آب و دانه است

تکیه می زد او به تخت سلطنت با کبر و ناز
این تَکبُّر ظالمان را عادت روزانه است

من به دیوار خرابه می نهادم روی خود
زین سبب شد رو سفیدم، شهرتم شاهانه است

بر تن رنجور من شد کهنه پیراهن کفن
پر شکسته بلبلی را این خرابه لانه است

مَحو شد آثار او، تابنده شد آثار من
ذِلّت او، عزّت من، هر دو جاویدانه است

(کهنمویی) چشم عبرت باز کن، بیدار شو
هر که از اسرار حق آگه نشد بیگانه است

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 14:05
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س) -(من غنچۀ نشکفته بستان حسینم) * سید محمد علی ریاضی یزدی

723
1

حضرت رقیه(س) -(من غنچۀ نشکفته بستان حسینم) من غنچۀ نَشکُفته بُستان حُسینم
من نوگل پَرپَر به گلستان حُسینم

پَژمرده گلی ریخته از گلبن زَهرا
من طفل نوآموز دبِستان حُسینم

من کودک معصومم و مَظلوم رقیه
از جسم حُسینم من و وز جان حُسینم

یک آه جگر سوز زِ سوزَ دل زینب
یک قطرۀ اَشک از بُن مژگان حُسینم

من گنج نهان در دلِ ویرانۀ شامم
من شَمع شَب اَفروز شَبستانِ حُسینم

آن شب که به دیدار من آمد به خرابه
وقتی پدرم دید پَریشان حُسینم

همراه سَر خویش مرا پای به پا بود
تا جنّت فردوس به دامان حُسینم

جان بر سر سودای غَمش دادم و شادم
کامروز حسین از من و من زانِ حُسینم

قربانی حقّ شد پدرم شاه شهیدان
فخرِ من از آنَست که قربان حُسینم

رُوشن کند این شام سیاهم که شعاعی
از روی چو خورشید دِرخشان حُسینم

بر پادشهان فخر از آن کرد (ریاضی)
کز لطف خدا بندۀ احسان حُسینم

  • چهارشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 14:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زبانحال حضرت رقیه(س) خرابه شام -(عمّه امشب خواب در چشمِ من افکار نیست) * جودی خراسانی

1213

زبانحال حضرت رقیه(س) خرابه شام -(عمّه امشب خواب در چشمِ من افکار نیست) عمّه امشب خواب در چشمِ من افکار نیست
حالتی دارم که او را حالت گفتار نیست

چون من بی کس یتیمی در تمام روزگار
بی انیس و مونس و بی یار و بی غم خوار نیست

روز در کنج خرابه درمیان آفتاب
سایهء بر سر مرا جز سایهء دیوار نیست

در تمام شب که مرد و زن بخواب راحتند
دیدهء جز دیدهء پروین و من بیدار نیست

شب بیاد گیسوی اکبر نخوابم تا بصبح
روز بی رویش مرا جز دیدهء خونبار نیست

من بحال احتضار و وقت مردن بر سرم
ای دریغا غیر سنگ کینهء اشرار نیست

گر روم اندرجنان من همره اکبر شوم
سختی جان دادن از بهرم چنین دشوار نیست

جز که بینم روی باب و جان دهم اندر برش
دیگرم با هیچکس در ملک و امکان کار نیست

آتش این غم تمام جان عالم را گداخت
(جودی) بیچاره را جز آه آتشبار نیست

  • شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 12:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زبانحال حضرت رقیه(س) -(عمه جان چیست گناهم همه شب تا به سحر) *مرحوم حسین شانی تبریزی

1015
1

زبانحال حضرت رقیه(س) -(عمه جان چیست گناهم همه شب تا به سحر) عمه جان چیست گناهم همه شب تا به سحر
بر فلک میرسد آهم همه شب تا به سحر

گر سفر کرده به مکّه پدر تاج سرم
زآن سبب چشم براهم همه شب تا به سحر

بس علی اکبر و عباس کجا کو قاسم
چه شد آن عزّت و جاهم همه شب تا به سحر

آفتاب رُخ اکبر نه اگر کرده غُروب
پس چرا چشم به ما هم همه شب تا به سحر

بی سبب رُخ بروی خاک نسايم عمه
محضر شاه بخواهم همه شب تا به سحر

شاه گویند شب آید به حرمخانهٔ خویش
انتظار رَه شاهم همه شب تا به سحر

گر سفر کرده به مکه شه دین از چه سبب
روی این خاک سیاهم همه شب تا سه سحر

شه رود مکه و شهزاده مگر گردد اسیر
بسترم هست گواهم همه شب تا به سحر

کهربا شد رُخ آن که برخُم کرد نظر
من که خود چون پر کاهم همه شب تا به سحر

روزها جامه ام از تابش خور پوسیده
سایه گردیده پناهم همه شب تا به سحر

توبه گر خواهی توفیق طلب کن (شأنی)
منکه در فکر گناهم همه شب تا به سحر

  • یکشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 13:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

زمینه و شور سینه زنی شهادت حضرت رقیه(س)(سبک به سمت گودال) * مرتضی محمودپور

1023
1

زمینه و شور سینه زنی شهادت حضرت رقیه(س)(سبک به سمت گودال) ◾نوحه زمینه و شور
◾سینه زنی شهادت حضرت رقیه(س)
◾سبک (به سمت گودال)

◾بنداول
به کنج ویرانه منتظرت موندم
آیه ی والصبر را با عمه میخوندم
هرچه به من دادی از برمن بردند
به کوفه و در شام معجرمن بردند
ای پدر جان ای پدر جان
ای پدر جان ای پدر جان(۲)

◾بنددوم
خصم منو میزد عمه سپر میشد
ز عمه ممنونم که دیده تر میشد
خمیده گردیده عمه ی مضروبه ام
ضجه به حالم زد مادر مظلومه ام
ای پدر جان ای پدر جان
ای پدر جان ای پدر جان(۲)

◾بندسوم
به روی نیزه همه خزان شده گلشنت
بین طبق دیده ام راس جدا از تنت
بوسه زدم بر رگ بریده ی حنجرت
نیامده همرت پدر چرا اکبرت
ای پدر جان ای پدر جان
ای پدر جان ای پدر جان(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • چهارشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 01:21
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد