شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

زمینه شهادت خضرت رقیه -( این نیمه شب خدا، مهمونم اومده ) * احسان پیریابی

1399
3

زمینه شهادت خضرت رقیه -( این نیمه شب خدا، مهمونم اومده ) این نیمه شب خدا، مهمونم اومده
زحمت کشیده و، تا خونه م اومده 2
فرشی ندارم و خاکی شده سرت
از شرم روی تو می میره دخترت 2
بابا/ حالا با دست بسته
بابا/ دختر پیشت نشسته
دلش/ از غصه ها شکسته

من همسفر شدم، با دشمنای تو
با شمر و حرمله، با قاتلای تو 2
توو کوره راه شام با ناله ای حزین
با صورت اومدم از ناقه رو زمین 2
بابا/ با کاروان دویدم
بابا/ دیدی که چی کشیدم
بابا/ اما نمی رسیدم

اشکم ستاره و، چشمم شبیه رود
وقتی زدن منو، بابای من نبود 2
سختی کشیدم از اون مجلس شراب
دستامو بسته بود دشمن با یک طناب 2
بابا/ خواب از سرم پریده
بابا/ دیگه نفس بریده
بابا/ قدم دیگه خمیده

شاعر : احسان پیریابی

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 17:59
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( خرابه شده واسه من آخرین مرحله ) * حلقه ادبی شاعرانه ها

1507

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( خرابه شده واسه من آخرین مرحله ) خرابه شده واسه من آخرین مرحله حالا که تو پیشم نشستی ندارم گله
فقط خواهش دخترت از تو اینه بابا بیا و خلاصم کن از دست این حرمله
بابایی بابایی
دیگه حوصلم رفته سر گوشه ی این خرابه
بابایی بابایی
ببر دخترت رو از اینجا که خیلی ثوابه
غمت آتیش جون منه / فقط مردن درمون منه
الهی بمیرم که سرت / توو ویرونه مهمون منه
وای بابا جونم

میخوردم زمین بسته بود با طناب دست و پام میخندیدن اینا بابایی به اشک چشام
با انگشتشون هی نشونم میدادن به هم کوچیک و بزرگ و زن و مردای شهر شام
کجا بودی بابا
که جا موندم از قافله گم شدم توو بیابون
اومد دشمن تو
سراغم با اون دست سنگین و سردش باباجون
نمیده مهلت بغض گلوم / بگم آوردن به

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 20:47
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسین نوری

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا جون از تو چشمام، اشک حسرت میباره ) * حسین نوری

1045

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا جون از تو چشمام، اشک حسرت میباره ) بابا جون از تو چشمام، اشک حسرت میباره
روضه از سر گرفتم، کنار مشک پاره
اشکامو میگیرم / با آستین پارم
پیشم تو نبودی/ میدونی/ چی کشیدم/ حالا از تو/ گله دارم
بیا خودت ببین، همه ی پیکرم کبوده 2
بگو به دشمنا، گناه دخترم چی بوده 2

یادته بابا جونم، افتادم از رو ناقه
عمه زینب همیشه، یاد اون اتفاقه
این دختر محزون/ گم شد تو بیابون
اومد به سراغم/ تا دشمن/ ترسیدم/ چشمام شد/ مث بارون
توو تاریکی شب، میون صحرا می دویدم 2
وقتی میزد منو، مادرم زهرا رو می دیدم 2

دوس نداشتم ببینیم، با لباس اسیری
کو دو دستت منو تا، توی آغوش بگیری
اشکام شده جاری/ کردم گریه زاری
باید که چه جوری/ رو پاهات/ بگذارم/ سرمو/ پا نداری
رو

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 20:53
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه -( بنا نبود که گیسوی من کشیده شود ) * ایمان کریمی

1186
1

شهادت حضرت رقیه -( بنا نبود که گیسوی من کشیده شود ) بنا نبود که گیسوی من کشیده شود
به ساعتی شب گیسوی من سپیده شود

قرار بود ببافی تو گیسوانم را
نه اینکه در اثر لخته خون تنیده شود!!

بنا نبود که خط خط تازیانه زجر
به روی این تن کوچک چنان قصیده شود

چنان قصیده بخوانند این کبودی ها
که سیل اشک تو جاری ز هر دو دیده شود

به نوبری دو گوشم رسید و گفت به خود:
چه بهتر اینکه به دستان شمر چیده شود

شکسته است ولیکن به رو نمی آرد
به عمه حق بده اینگونه قد خمیده شود

لباس پاره طفلی که مُرد بر سرم است
چه چاره است اگر روسری دریده شود؟؟

شاعر : ایمان کریمی

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:13
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسین رحمانی

زمینه شهادت رقیه سادات -( از گریه هام، صدام گرفت سیلی نور از، چشام گرفت ) * حسین رحمانی

945

زمینه شهادت رقیه سادات -( از گریه هام، صدام گرفت    سیلی نور از، چشام گرفت ) از گریه هام، صدام گرفت سیلی نور از، چشام گرفت
بابام اومد، عمه جونم، دعام گرفت
عمه، یه وقت نگی که منو زدن
عمه، یه وقت نگی همه اومدن
گوشواره هامو بردن
آخه بابام خجالت میکشه / دل بابا به صبر ما خوشه
شرم نگاش منو میکشه
زخم لباش منو میکشه
بابا حسینم
بابا حسین ۶

پر می زنم، وقت سحر بابام اومد، اما با سر
دارم میرم، از پیش تو، ای همسفر
عمه، آخه خوب نمیشه پای من
دیگه، کتک نمی خوری جای من
ای نور چشمای من
منو ببخش که تنها می مونی / پر میکشم با قد کمونی
درد منو تو که میدونی
بالا سرم روضه میخونی
بابا حسینم
بابا حسین ۶

ای تشنه لب، بابا سلام سنگم زدن، از روی بام
بند طناب، بستند جای، النگوهام
بابا، ببین سفید

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:16
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

واحد شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا اومدی و شبم سحر شد ) * مرتضی صیاد

1238

واحد شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا اومدی و شبم سحر شد ) بابا
اومدی و شبم سحر شد
دو چشم دختر تو تر شد
به زیر ضرب تازیانه
عمه برای من سپر شد

بابا
طوفان غم به قاصدک خورد
به روی زخم من نمک خورد
توو شام و کوفه دختر تو
شبیه مادرت کتک خورد

بابا
گرد یتیمی روم نشسته
دشمن دو دست من رو بسته
خبر داری که زجر ملعون
پهلو و دستمو شکسته

بابا
برام نمونده یک ستاره
اگه میخوای بیای دوباره
میون راه برا رقیه ت
بخر دوباره گوشواره

بابا
ندارم از غم تو چاره
به من میکردن هی اشاره
قهقه زد دختر خولی
به این لباس پاره پاره

بابا
دشمنات از راه میرسیدن
هی سر من داد میکشیدن
برای تفریح دختراشون
موی سرم رو میکشیدن

شاعر : مرتضی صیاد

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:20
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -( من از دوریَت بی قرارم ) * مهران امیری

1207
1

نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -( من از دوریَت بی قرارم ) من از دوریَت بی قرارم
بیا ماه شب های تارم
بیا و ببر دخترت را ز دنیا
دگر تاب ماندن ندارم
بیا بابا تا، کنارم باشی
هلال شبها،یِ تارم باشی
اباعبدالله ۴

به صحرا دویدم نبودی
به هر جا رسیدم نبودی
تو رفتی سفر بی من آخر چگونه؟
پدر جان خمیدم نبودی
نبودی بابا، دوچشمم تر شد
رخم بابا جان، چنان مادر شد
اباعبدالله ۴

نبودی ببینی چه ها شد
تمام سفر کربلا شد
نبودی ببینی فقط ضرب سیلی
نصیب من و عمه ها شد
پدر شهر شام، عجب ننگین است
نگاه مردم، عجب سنگین است
ابا عبدالله ۴

شاعر : مهران امیری

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:23
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( دست رو دلم نذار دلم پر از غمه ) * احسان جاودان

1415
2

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( دست رو دلم نذار دلم پر از غمه ) دست رو دلم نذار دلم پر از غمه
این دل کوچیکم یه دنیا ماتمه
یه ماهی میشه/ که از بابام خبر ندارم
یه ماهی میشه/ که غصه دار و بیقرارم
یه ماهه که با/ گریه چشامو هم میذارم
دختر شامی
اگه خبر داری تو از بابام بگو یه چیزی
باشه حلالت
دیگه گوشوارهامو نمیخوام بگو یه چیزی 2
کجایی دیگه خستم بابا جون 3

اینقد به روم نیار لباس پارمو
مگه نمیبینی حالی که دارمو
یه ماهی میشه/ آسمونو نیگا نکردم
یه ماهی میشه/ ستارمو پیدا نکردم
یه ماهه داداش/ اصغرمو صدا نکردم
دختر شامی
چرا خیره شدی به صورتِ کبود و چشمام
نیس کارِ یک چشم
به باباجون قسم شمردن تموم زخمام 2
کجایی دیگه خستم بابا جون 3

موی منو نکش اینقد هلم نده
سر به سرم ن

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:36
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -( تنها توی ویرون، نشستم با غم و زاری ) * احسان جاودان

954

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -( تنها توی ویرون، نشستم با غم و زاری ) تنها توی ویرون، نشستم با غم و زاری
اصلاً بگو بابا، تو از حالم خبر داری؟‌
بابا بابا
امون از داغ شام/ زیاده غصه هام/ شده اشکام مدام
بابا بابا
ببین زنجیر شدم/ حسابی پیر شدم/ دیگه بسّه برام
بابا بابا (امون از داغ شام) 3

گفتم اگه باشی همه دردام میشه درمون
پاهام، روی نیلی م، همه زخمام، میشه درمون
بابا بابا
آوردی باز صفا/ ولی آخه چرا/ بدون ردّ پا
بابا بابا
چرا سوخته موهات/ چرا خونه لبات/ چه کردن دشمنا
بابا بابا (امون از داغ شام) 3

شاعر : احسان جاودان

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:41
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

کنج خرابه -( گمگشته من کنج خرابه شده پیدا ) * اسماعیل تقوایی

842

کنج خرابه  -( گمگشته من کنج خرابه شده پیدا  ) رقیه
گمگشته ی من کنج خرابه شده پیدا
خورشید شده در شب دیجور هویدا
ای عمه بیا سرزده بابا به من امشب
اما سراو بی تن او آمده اینجا
خاکستر وخون از سر و رویش بزدودم
لب را به لبش برده ام از بهر تسلا
گفتا که پدر نیست مرا،کودک شامی
اینک تو بیارش که نشیند به تماشا
بود آرزویم سینه ی او سربگذارم
بر عکس شده قصه ی سر،سینه ی بابا
بابا بشنو درد دلم را که زیاد است
بین یاس کبودی شدم ای زاده زهرا
بابا به روی خار مغیلان بدویدم
گم گشتم وسیلی بزدم "زجر"به صحرا
شلاق به من گر ز عدو خواست بیاید
حایل شده ببن من و او زینب تنها
سخت است اسارت به بلا خانه ی شامی
مرگم ز خدا بوده به هر روز تقاضا
نبود به دلم حسرت دیدار تو دیگ

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 09:46
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

رقیه -( بیا عمه ی عزیزم من دیگه طاقت ندارم ) * اسماعیل تقوایی

886
2

رقیه -( بیا عمه ی عزیزم من دیگه طاقت ندارم  ) بیا عمه ی عزیزم، من دیگه طاقت ندارم
بابامو میخوام ببینم، سرمو رو پاش بذارم
یاد اون روزا بخیر که،بغلم می کرد باباجون
سرمو میذاش رو سینه، بوسه ها می کرد نثارم
عموعباسم کجا رفت، دل من هواشو کرده
منو میذایت روی دوشش،اون عموی باوقارم
همه دنیا مال من بود، با داداشم علی اکبر
همیشه هوامو داشت و،بودش آروم وقرارم
خدا گفته توی قرآن، یتیمو کنید نوازش
اما نه به ضرب سیلی، که منم به اون دچارم
توی خواب بابامو دیدم،شنیدش درد دلامو
گفت دیگه نگو رقیه،باباجون طاقت ندارم
تو طبق براش آوردن، سرخونی باباشو
وقتی دید گفت بابا جونم، عجب اومدی کنارم
باباجون پس بدنت کو چرالبهات پر خونه
بمیره برات رقیه،بسر اومد انتظارم
حال

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 09:47
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه (س) -( با لب تشنه نگاهی پر تمنا می رود ) * وحید کردلو

803
1

شهادت حضرت رقیه (س) -( با لب تشنه نگاهی پر تمنا می رود ) با لب تشنه نگاهی پر تمنا می رود
ساحل چشمی به استقبال دريا می رود
با دعا چشم تری باشد يقيناً با شتاب
روی بال عرشيان تا عرش اعلا می رود
دلشكسته تر ز هركس می شود خورشيد و ماه
يك ستاره از مدار كهكشان تا می رود
كوثری زخمی، هراسان از شكست روزگار
غرق خواهش در پی إنّا فَتَحنا می رود
گریه های آسمان اثبات کرد این قَضْيه را
آه جانسوز يتيمان زود بالا می رود
مثل يك عاشق به پای انتظارم مانده ام
منتظر در لحظه های احتضارم مانده ام

در دلم شوق وصالت را سراسر داشتم
آرزوهای قشنگی با تو در سر داشتم
سعی كردم آنچه تو می خواستی باشم پدر
تا بگويی دختری مانند مادر داشتم
روزهای خوب من در شهر پيغمبر گذشت
هم تو بودی در ك

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:28
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( قهرم اصن بابا راضی نمیشه دیگه دلم با نگاهات ) * احسان جاودان

1411

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( قهرم اصن بابا راضی نمیشه دیگه دلم با نگاهات ) قهرم اصن بابا
راضی نمیشه دیگه دلم با نگاهات
قهرم اصن بابا
دیگه سرمو نمیذارم روی پاهات
آخه سفر، یه روز دو روز سر نشده، چطور هنوز؟
طاقت من، به سر رسید دیگه موهام، شده سفید 2
آشتی بی آشتی بابا جون
دوسم نداشتی بابا جون
تنهام گذاشتی بابا جون 2

قهرم اصن بابا
چرا نیومدی توی صحرا کنارم
قهرم اصن بابا
تو که میدونی طاقت زجر و ندارم
تاولای، پامو نیگا! نیس به خدا، یکی دو تا
رد غمه، رو پیرهنم خورده لگد، همه تنم
پیشت بمونه بابا جون
رنگم نشونِ بابا جون
قحطیه ی نونه بابا جون 2

قهرم اصن بابا
چرا نمیگی که کجا بودی تا حالا
قهرم اصن بابا
چرا غممو دیگه نمیدی تسلّا
غصه دارم، یه عالمه من که فقط، سه سالمه
خونه لبات،

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:30
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 امیر حسین الفت

دودمه شهادت حضرت رقیه -( بجز خواهر تو ندارم پناهی ) * امیر حسین الفت

1259

دودمه شهادت حضرت رقیه -( بجز خواهر تو         ندارم پناهی ) دسته اول

بجز خواهر تو ندارم پناهی
لبت غرق خونه بميرم الهی

دسته دوم

من از ناقه افتادم به روی زمين ۲
شدم بعد تو بابا خرابه نشين ۲

شاعر : امیر حسین الفت

__________________________________

@amirhoseinolfat

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 12:01
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -( هیچ میدونی چقدر، با اشک و خون دل ) * عبدالله باقری

904

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -( هیچ میدونی چقدر، با اشک و خون دل ) بابا، بابا
هیچ میدونی چقدر، با اشک و خون دل
دنبال تو گشتم، تو این چهل منزل ۲
بابا، بابا
حالا که با سر اومدی نشستی رو به روم
به جا تموم غصه های مونده تو گلوم
بذا که اول دل سیر تو رو کنم صدا
بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا
بابا ۳ بابا ۳ من الذی ایتمنی

بابا، بابا
راضی نیستم از شام، قدر نوک سوزن
گفتم:بابا دارم، به من میخندیدن ۲
بابا، بابا
دعای مستجاب من، تمام آرزوم!
ممنون نذاشتی پیششون بریزه آبروم
گفتم بیای وا میکنی آغوش برای من
باشه! همینشم قبول! بابای بی بدن
بابا ۳ بابا ۳ من الذی ایتمنی

بابا، بابا
میسوزه گوش من، تیر میکشه سرم
سیاه است مثه بختم، تموم پیکرم ۲
بابا، بابا
تو جمعی که صورتاشون شب

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 12:04
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه (س) -( ماه رویم یک شبه گردید با شب آشنا ) *

789

شهادت حضرت رقیه (س) -( ماه رویم یک شبه گردید با شب آشنا ) ماه رویم یک شبه گردید با شب آشنا
تار و پودم شد به وضع نامرتب آشنا

رانده از شهر و بیابانم در این وادی، که شد
پای با خار و جگر با نیش عقرب آشنا

خوب میفهمد یهودی قصدش از شادی چه بود
هر که باشد مثل من با نام مَرحَب آشنا

بعثت من در خرابه روی داد آن شب که شهر
شد به لطف ناله ام با لفظ یارب آشنا

از کرامات اسارت دیگر این بوده که شد
شام هم با آفتاب روی زینب آشنا

حسرت یک بوسه با جانم نمیدانی چه کرد
آن شبی که شد مکرر چوب با لب آشنا

محمد علی کردی

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 13:58
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه (س) -( خیزران و بوسه بر دندان و لبها خوب نیست ) *

1176
-1

شهادت حضرت رقیه (س) -( خیزران و بوسه بر دندان و لبها خوب نیست ) خیزران و بوسه بر دندان و لبها خوب نیست
ما عزاداریم، این بزم و طرب ها خوب نیست
در مذاق من که عطر سیب را حس کرده ام
بوی تند و تیز این ماءالعنب ها خوب نیست
در جواب بی ادب ها بی محلی کرده ام
چون توگفتی صحبت با بی ادبها خوب نیست
هم یتیمم هم گرسنه، پس بگو تکلیف چیست؟
عمه می گوید که این نان و رطب ها خوب نیست
گفت اطعام اسیران مستحب باشد ولی
نزد ما آوردن این مستحب ها خوب نیست
دیشب از تخریب دیوار خرابه بحث بود
اضطراب وترس وقت خواب، شبها خوب نیست

محمد علی کردی

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شعادت حضرت رقیه (س) -( دوباره چشم کبودم اسیر شبنم شد ) * مسعود اصلاني

894
2

شعادت حضرت رقیه (س) -( دوباره چشم کبودم اسیر شبنم شد ) دوباره چشم کبودم اسیر شبنم شد
صدای هق هق و اشکم دوباره توأم شد

بهشت روی زمینم تو بودی و رفتی
از آن به بعد دگر زندگی جهنم شد

همین که معجرم آتش گرفت، افتادم
و چند رشته حریر بهشتیم کم شد

از آن زمان که ز ناقه، پدر! زمین خوردم
نفس کشیدن من سخت و نامنظم شد

هر آن قدر که برای تو گریه میکردم
همان قدر به زدن دشمنت مسمم شد

سه روز پیش مرا بی هوا کشیده زد و
از آن به بعد صداها برام مبهم شد

همینکه دست کشیدم به روی رگهایت
عذاب لحظه ی گودال تو مجسم شد

عذاب لحظه ی تلخی که بعد از آن عمه
اگرچه کوه غرور است، قامتش خم شد

همینکه روی لبت پای چوب را دیدم
دلی که سخت شکسته است، زخمی غم شد

برای دادزدن هم رمق ندا

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:05
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

واحدشهادت حضرت رقیه (س) -( از دار دنيا، چيزی ندارم ) * رضا تاجیک

897

واحدشهادت حضرت رقیه (س) -( از دار دنيا، چيزی ندارم ) از دار دنيا، چيزی ندارم
سر روی پای، يه سه ساله ميذارم 2
زهراترين ستاره ی حيدر تباره جانم رقيه
اسطوره ی حيا و عفاف و وقاره جانم رقيه
اين دختر عالمه است و معلم نداره جانم رقيه
عشق دل / بی تابمه / بند دل / اربابمه
جانم رقيه 4

هستم گرفتار، من غصه دارم
حاجاتمو باز، شب سوم ميارم
فخرش عنايت و كرم مادريشه شاهدم (اِنَّ -
- آثارَنا تَدُلُّ علينا) هميشه ميگن نبوده!
اين معجزات بيخودی پيدا نميشه جانم رقیه
اين اسوه ی/ شيداييه/ آيينه ی/ زهراييه
جانم رقيه 4
⁠⁠⁠⁠
دارم تلاطم، دل بی قرارم
بايد برای، حرمت سر بيارم
بانو به هديه هايی كه دادی مينازم اينو ميدونم
سر روی پای تو ميذارم سرفرازم رويامه كه توو
راه دفاعِ ا

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:10
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( دلم و بیقرار میکنی عمه رو غصه دار میکنی ) * رضا تاجیک

975

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( دلم و بیقرار میکنی       عمه رو غصه دار میکنی ) دلم و بیقرار میکنی عمه رو غصه دار میکنی
جای تو آغوش منه روی نیزه چیکار میکنی 2
با این زخما هم عشق منی بابا جون
(و من ذالذی ایتمنی باباجون) 2 ایتمنی بابا جون
بگو که کنار دریا با لبای تشنه بابا چرا کشتنت 2
يا اباالغریب حسین حسین
شیبک الخضیب حسین حسین 2
⁠⁠⁠⁠
همونی که موهای منو توی صحراها کشیده
پیش چشمای عمه جون رگای گردنت رو بریده 2
هنوز زنده ام اگر چه غرق دردم
(چون به مادرت زهرا توسل کردم) 2 ببین توسل کردم
دختر تو غصه خورده شونه به موهام نخورده امیری حسین 2
يا اباالغریب حسین حسین
شیبک الخضیب حسین حسین

شاعر : رضا تاجیک

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:11
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

شهادت حضرت رقیه (س) -( از خرابه می رسد آوای دختر بچه ای ) * علیرضا خاکساری

1978
5

شهادت حضرت رقیه (س) -( از خرابه می رسد آوای دختر بچه ای ) از خرابه می رسد آوای دختر بچه ای
میکشد آخر مرا غم های دختر بچه ای

در میان غصه ها یک روز خوش بر خود ندید
پر شد از درد و بلا دنیای دختر بچه ای

با یقین میگفت بابایم میاید از سفر
عالمی در حیرت از رویای دختر بچه ای

من نفهمیدم چرا شد همچو دندانش سپید
گیسوان مشکی زیبای دختر بچه ای

هرچه من با خود دو دو تا میکنم انصاف نیست
بشکند یک مرد جنگی پای دختر بچه ای

زیر دست شوم بی ناموس ها از دست رفت
صورت زیباتر از زیبای دختر بچه ای

با اشاره بعد از این با عمه میگوید سخن
در نمی آید صدا از نای دختر بچه ای

گیرم آغوش پدر هم سلب شد، دیگر چرا
گوشه ی ویرانه ای شد جای دختر بچه ای

بگذرم از روضه ها این خط آخر کافی

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:24
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه (س) -( بین هوهوی باد پاییزی ) * محمود مربوبی

1069

شهادت حضرت رقیه (س) -( بین هوهوی باد پاییزی ) بین هوهوی باد پاییزی
نغمه های هَزار پیچیده
باز در کوچه کوچه ء شهرم
خبری ناگوار پیچیده

فصل پاییز و برگ ریزان است
قاصدک باز هم خبر آورد
خبرش کوچ صد پرستو بود
اشک ما را چه خوب در آورد

صبح دیروز بود، مجنونی
راهی سرزمین لیلا شد
دیدم از پشت پنجره، امروز
بَنر خیر مقدمش وا شد

و شنیدم که مادری می گفت:
پدرت گرچه بر نمی گردد
دخترم! باز هم خدا را شکر
که نصیب تو سر نمی گردد

در غریبی اگر چه جان داده
پیکرش را درست می آرند
زائر خانهء خدا بوده
احترامش نگاه می دارند

جان عالم فدای طفلی که
منزلش در خرابه ها بوده
سهم او از پدر فقط سر بود
سر خونین و خاک آلوده

شاعر : محمود مربوبی

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:26
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زمزمه شهادت حضرت رقیه (س) -( سال جدید تو راهه (سال جدید تحویل شد)/من اما کوه دردم ) * عبدالله باقری

1092
1

زمزمه شهادت حضرت رقیه (س) -( سال جدید تو راهه (سال جدید تحویل شد)/من اما کوه دردم ) سال جدید تو راهه (سال جدید تحویل شد)/من اما کوه دردم
خونه ی دل رو امسال/ با اشک و با، سینه زنی، خونه تکونی کردم
‏تو روضه ی، مادری که چند وقته توی بستره
‏تابوتی که، از علی خواست قاتل جون حیدره
‏تو روضه ی، پهلوونی که از یه شهر دلش پره
زانو بغل، گرفته و ذوالفقارش خاک میخوره 2
یا حیدر ۳

بچه ها تو سال نو/ لباس نو پوشیدن
اما دل من رفته/ پیش کسی، که شامیا، به لباساش خندیدن
‏می خندیدن، به پیرهنش به پاره پاره معجرش
‏میخندیدن، به چادری که سوخته بود دور و برش
‏چادری که، دوست داشت اونو قدر تموم آسمون
‏یادگاری، نیم سوخته از خیمه ی سبز عمو جون
‏رقیه 3

شاعر : عبدالله باقری

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:28
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه (س) -( رد چندین زخم بر هر زخم بود ) * محمد حسین مهدی پناه

970

شهادت حضرت رقیه (س) -( رد چندین زخم بر هر زخم بود ) رد چندین زخم بر هر زخم بود
پیکر تو زخم اندر زخم بود
از قفای نی نگاه انداختم
صورت ماهت سراسر زخم بود
لوح، جسم تو، قلم، شد نیزه ها
هر چه می دیدم به دفتر زخم بود
شمر کار عمه ام را سخت کرد
بوسه گاه عمه، حنجر، زخم بود
آسمان نیزه سهم من نشد
ای پدر بال کبوتر زخم بود
راستی بابا اگر که بود عمو
صورت من زیر معجر زخم بود؟!
من اگرچه لاله ام گلبرگ هام
مثل آن یاس معطر زخم بود
بین صحرا مادرت آمد هنوز
سینه اش از میخ آن در زخم بود

شاعر : محمد حسین مهدی پناه

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:32
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زبانحال حضرت رقیه (س) -( هر وقت که زائر میومد، تو این سرای غربت ) * عبدالله باقری

982

زبانحال حضرت رقیه (س) -( هر وقت که زائر میومد، تو این سرای غربت ) هر وقت که زائر میومد، تو این سرای غربت
چشمم به بچه ها میخورد، که اومدن با هیأت
اونام برا زیارت
حس میکردم، دلم کمی وا شده
تو خرابه، همبازی پیدا شده ۲
چند وقتی میشه حالا عین همون قدیما
بازم شدم تنهای تنها!
تو خلوت جدایی تو اوج بی صدایی
بازم میگم بابا کجایی؟
بابا حسین بابا جون ۳
*****
یه مدته که تو حرم، نیومده روضه خون
کسی نخونده از لب و، نوازش خیزرون
اشک من و عمه جون
از اون سحر، که شام غم سر اومد
خوشبختی هم، در خرابه رو زد ۲
از راه اومد نگارم با سر نشست کنارم!
کی گفته بود بابا ندارم؟
بیاد ببینه حالا رو دستامه خدایا
زیباترین بابای دنیا
بابا حسین باباجون ۳

شاعر : عبدالله باقری

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:34
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

زمزمه شعادت حضرت رقیه (س) -( سرم شکست، پرم شکست ) * حامد باقری

1263
2

زمزمه شعادت حضرت رقیه (س) -( سرم شکست، پرم شکست ) سرم شکست، پرم شکست
تموم پيکرم شکست
چشم کبود، قوم يهود
دل برادرم شکست
*****
تا که رسيد، زجرپليد
گوشواره از گوشم کشيد
رو نيزه ها، عموى ما
اين ماجراهارو ميديد
*****
ميون راه، باسوز آه
سنگ يه عده رو سياه
پير و جوون، نامرداشون
بذار نگم واي از نگاه
*****
سه سالمه، قدم خمه
کى مثل من تو عالمه
نا ندارم، پا ندارم
شدم شبيه فاطمه

شاعر : حامد باقری

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

واحد شهادت حضرت رقیه (س) -( توی خرابه بی پناه گوشه نشینْ دخترِ شاه ) * افشین منصوری فر

1154
-1

واحد شهادت حضرت رقیه (س) -( توی  خرابه  بی  پناه گوشه نشینْ دخترِ شاه ) توی خرابه بی پناه
گوشه نشینْ دخترِ شاه
خیلی بلا کشیده و
توی دلش حسرت و آه

دخترکی که پُر بلاست
ذکرِ لباش بابا باباست
چشاش خیس و بارونیه
فقط میگه ؛ بابام کجاست؟

نور دو عینم بابا حسینم…

وقتی سر بابا رو دید
گریه اَمونش رو برید
آروم و بی رمق میگفت:
ای وای بابام شده شهید

( درد دل سوزناک حضرت
رقیه "سلام الله علیها"
در کنار رأس مطهر بابا ):

آیا تو بابای منی؟
پس چرا حرف نمیزنی؟
به من بگو ، بابا جونم:
مَنِ الَّذی اَیْتَمَنی؟

نور دو عینم بابا حسینم…

رنگ رخم بابا پَرید
قدم ز غم ببین خَمید
از بس بلا کشیده ام
جونم دیگه به لب رسید

ببین موهام شده سپید
رُقَیَتْ رو خارا دوید
یه عدّه بی حیای پست
بابا تو

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 20:08
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( به عشق تو دل سپردم، چه غمهایی که نخوردم ) * رضا تاجیک

1001

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( به عشق تو دل سپردم، چه غمهایی که نخوردم ) به عشق تو دل سپردم، چه غمهایی که نخوردم
تا حالا هم من به عشق، سرت رو نیزه نمردم
می سوزم برای حنجر تو
می سوزم شبیه مادر تو
می سوزم به پای خواهر تو 2
اسیری چون من پیدا نمیشه غم از قلب زارم پا نمیشه
گره از مویی که سوخته، وا نمیشه
حسین جان حسین اباالغریب 4

من و شام و بی قراری، من و اشک و آه و زاری
بلند میشم پیش پاهات، ولی تو که پا نداری
باباجون تو شهر بی وفایی
عزیزم! به روی نیزه هایی؟
بگو که چرا از من جدایی 2
به عشق تو من طاقت میارم به روی این خاکا سر میذارم
منی که هر شب زیر لگدها، خواب ندارم
حسین جان حسین اباالغریب 4

چشایی که تار تاره، به دستای نیزه داره
چی میشد یک دم سرت رو، توی آغوشم بذاره
نی

  • چهارشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:11
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه(س) -( قلبش شکسته بود و نگاهش به راه بود ) * وحید کردلو

945

شهادت حضرت رقیه(س)  -( قلبش شکسته بود و نگاهش به راه بود ) قلبش شکسته بود و نگاهش به راه بود
پژمرده از ندیدن خورشید و ماه بود

با آنکه رنگ چادر او رفت در مسیر
از هر طرف اسیر هجوم نگاه بود

در انزوای غربت و در انحصار غم
کار مدام روز و شبش اشک و آه بود

پشت ستم شکست ز طوفان گریه اش
او یک تنه برای خودش یک سپاه بود

با آنکه نور ماه به چشمش نمی رسید
گلدسته های نیزه برایش پناه بود

آیینه بود و هر قدم از کینه ها شکست
این سنگ ها تقاص کدامین گناه بود؟

مرگ رقیه خورد رقم در خرابه! نه!
شاید زمان رد شدن از قتله گاه بود

شاعر : وحید کردلو

  • چهارشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:18
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه (س) -( به روى دامن من امشب استراحت کن ) * احمد شاکری

1019
-1

شهادت حضرت رقیه (س) -( به روى دامن من امشب استراحت کن ) به روى دامن من امشب استراحت کن
چو من به خاک نشينى بيا وعادت کن
چقدر دور سر روى نيزه پر بزنم
بمان و مثل هميشه کمى محبت کن
بگو که اين همه زخم از کجاست روى لبت
برايم از سر بازار شام صحبت کن
ببر مرا که به بزم شراب جايم نيست
مرا ز تير تماشاى شمر راحت کن
نديده اى که چه کردند مردم کوفه
به حال و روز لباسم دوباره دقت کن
گرفته چادر من را به دخترش داده
ميان حال من و او خودت قضاوت کن
کشيد گوش مرا، گوشواره را، گفتم
بزن تو هم که يتيمم بگيرغارت کن

شاعر : احمد شاکری

  • چهارشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:21
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد