شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

زبانحال حضرت رقیه بنت الحسین (س) -( من از گرسنگی مثِ یه تیکه استخون شدم ) * جعفر ابوالفتحی

2282
2

زبانحال حضرت رقیه بنت الحسین (س) -( من از گرسنگی مثِ یه تیکه استخون شدم ) یا رقیه خاتون (س) مددی

من از گرسنگی مثِ
یه تیکه استخون شدم
وقتی سرت رو نیزه رفت
من دیگه نصف جون شدم

خیلی توی خیمه بابا
منتظر عموم شدم
سوختم براش مث یه شمع
تا که دیگه تموم شدم

تو این مدت حتی بگو
یه قطره بارون اومده ؟
خیلی وقتا از تشنگی
از دماغم خون اومده

خیلی کسا اومدنو
داد کشیدن روی سرم
خیلی کسا اومدنو
گرفتن از موی سرم

از بسکه داد زدن سرم
گوشام داره سوت می کشه
بعد من عمه میاد و
دستاشو رو موت می کشه

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • چهارشنبه
  • 2
  • تیر
  • 1395
  • ساعت
  • 11:35
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

حضرت رقيه(س) -( آغوش تو كجا و خرابه كجا پدر؟ ) * محسن اوجانی

2350
2

حضرت رقيه(س) -( آغوش تو كجا و خرابه كجا پدر؟ ) آغوش تو كجا و خرابه كجا پدر؟

خسته شدم ز اينهمه جور و جفا پدر

من ديدبان ارتش زينب رقيه ام

خوب است جان سپردن بهر خدا پدر

وقت مرور خاطرهامان رسيده است

يادش بخير شهر مدينه كه با پدر

هر جا حسين بود رقيه كنار او

حالا چقدر فاصله افتاده تا پدر

ماندم عمو كجاست به ما سر نميزند

پس لا اقل بيا تو به ديدار ما پدر

وقتي كه آمدي بنشين درد و دل كنيم

تو از گلو بگو و من از درد پا پدر

اين دختران شام مرا طرد كرده اند

همچون مريض هاي جزامي چرا پدر؟

پيچيده بود بين خيامت كه گشته است

راس بريده ي تو ز پيكر جدا پدر

در چشمهاي عمه پر از اضطراب بود

وقتي رسيد قافله شام بلا پدر

عمه بجاي من چقدر تازيانه خورد

  • یکشنبه
  • 31
  • مرداد
  • 1395
  • ساعت
  • 05:03
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

خیمه ها سوخت عمو شعری از خانم نعیمه امامی با اجرای حاج میثم مطیعی -( خیمه ها سوخت ) * نعیمه امامی

7070
17

خیمه ها سوخت عمو شعری از خانم نعیمه امامی با اجرای حاج میثم مطیعی -( خیمه ها سوخت ) یا اباالفضل العباس علیه السلام

پرم سوخت عمو

خیمه ها سوخت ... دویدیم و حرم سوخت عمو
معجرم سوخت ... همه دور و برم سوخت عمو

روی این خار بیابان نفسم بند آمد
ناگهان سیلی و ... چشمان ترم سوخت عمو

بعد تو دست یتیمان حرم را بستند
لا به لای قل و زنجیر ، پرم سوخت عمو

تا که بر نیزه سرِ قافله سالار گذشت
عمه با خاطره های پدرم سوخت عمو

آه از کوفه و آن هلهله و بزم یزید
از غم غربت عمه جگرم سوخت عمو

وقتی آمد سرِ بابای غریبم دیدم
آسمان تیره شد و در نظرم سوخت عمو

-
می شنیدم که علی اکبر بابا می گفت :
تشنگی برده امانم جگرم سوخت عمو

شاعر: نعیمه امامی اشلق

با تشکر از خانم نعیمه امامی اشلق به خاطر ارسال این

  • سه شنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1395
  • ساعت
  • 12:22
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

حضرت رقیه(س) -( صدا گاهی برای گوش چون داروست ) * مهدی رحیمی زمستان

1952
1

حضرت رقیه(س) -(  صدا گاهی برای گوش چون داروست ) صدا گاهی برای گوش چون داروست/ صدا گاهی خودش از گوش‌ها سر می‌رود در استخوان در پوست/ صدا چون از دهان تولید می‌گردد برای گوش هم نیکوست/ چون نیکوست هر چیزی رسد از دوست/ صدا هم طعم دارد در میان گوش یا گرم است یا سرد است/ صدا هم جنس‌های مختلف دارد صدا گاهی لطیف و گاه نامرد است/ صدا هم رنگ دارد نیلی و آبی و سرخ و گاه هم زرد است/ شنیدن بُعد می‌بخشد به فهمیدن/ شنیدن بُعد خواهد داد بر دیدن/اگر دقت کنی امشب یقین سمت صداهای زیادی گوشمان معطوف خواهد شد/ شب سوم شنیدن روضه ای مکشوف خواهد شد/ ببند ای روضه‌خوان چشم و فقط این بار تمرین شنیدن کن/ شنیدن را برای مستمع مانند دیدن کن/ صداهای زیادی می‌رسد از روضه شب

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 03:46
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 ولی الله کلامی زنجانی

حضرت رقیه(س)-مدح -( من به یزید چیره ام، کو به هنر نظیره ام ) * ولی الله کلامی زنجانی

1129

حضرت رقیه(س)-مدح  -( من به یزید چیره ام، کو به هنر نظیره ام ) من به یزید چیره ام، کو به هنر نظیره ام

جلوه ی صبح روشنم، کوکب شام تیره ام

قبر مطهرم هنوز عطر بقیع می دهد

من گل یاس زینبم، فاطمۀ صغیره ام

شاعر : ولی الله کلامی زنجانی

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 03:49
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س) -( به دنبال پدر تبدار رفتم ) *

1081
0

حضرت رقیه(س) -( به دنبال پدر تبدار رفتم  ) به دنبال پدر تبدار رفتم

به جان خسته و بیمار رفتم

چنان محو رخش بر نیزه بودم

نفهمیدم که روی خار رفتم

محمد جواد صفری

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 03:53
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 رضا رسولی

زمینه شهادت حضرت رقیه -( یه دختر گوشه ی، خرابه با نوا ) * رضا رسولی

1571
0

زمینه شهادت حضرت رقیه -( یه دختر گوشه ی، خرابه با نوا ) یه دختر گوشه ی، خرابه با نوا
واکرده سفره ی، دلش رو ای خدا
میخونه درد و دلاش و با باباش میگه توو گوش بابا از غصه هاش
میگه از زخم دست و پاش
بابایی/ نبودی غنچت و از ساقه چیدن
بابایی/ با ضرب سیلی نازم رو خریدن 2

بابا سوخته موهات، ببین سوخته موهام
لب تو خونیه، نمیدید کاش چشام
نمیدیدم کاش زخمای رو سرت نمیدیدم کاشکی که نیست پیکرت
بمیره واست دخترت
بابایی/ نبودی و امونم و بریدن
بابایی/ با ضرب سیلی نازم رو خریدن 2

نشون دادم که من، نوه ی حیدرم
پای حفظ حجاب، شبیه مادرم
اگر چه از داغت زار و مضطرم اگر چه خاکی شد بابا معجرم
ندید هیچکس موی سرم
بابایی/ تا اینکه از لبام علی شنیدن
بابایی/ با ضرب سیلی نازم رو خ

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 17:50
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت رقیه -( شبم شد سحر، توی دلم محشره ) *

1001

زمینه شهادت حضرت رقیه -( شبم شد سحر، توی دلم محشره ) شبم شد سحر، توی دلم محشره
که رو دامنم،یه سر بی پیکره
حقیقته یا سرابه بیداره چشام یا خوابه؟
چراغونیه / که مهمونیه / بابام اومده خرابه 2
این سر بی عمامه ماه شب های شامه
باورش سخته اما عمه جون این بابامه

برا دیدن، یه بی رمق اومدی
بمیرم برات، که با طبق اومدی
کارم فقط اشک و آهه نبردن من گناهه
شکسته شدم/ خمیده قدم/ تموم تنم سیاهه 2
توو چشام سو نمونده رو سرم مو نمونده
مثل مادر برا من دیگه پهلو نمونده
این سر بی عمامه ...

زمینگیرمو، نمیتونم پا بشم
بعیده دیگه، مث قدیما بشم
بابا توی دشمنات اون که رحمی نداره زجره
کبودیامو/ شکستگیام/ همش یادگار زجره 2
میشمرم دونه دونه زخم سر، زخم گونه
زخم پا، زخم دستام ز

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 17:52
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

زمینه شهادت خضرت رقیه -( این نیمه شب خدا، مهمونم اومده ) * احسان پیریابی

2037
3

زمینه شهادت خضرت رقیه -( این نیمه شب خدا، مهمونم اومده ) این نیمه شب خدا، مهمونم اومده
زحمت کشیده و، تا خونه م اومده 2
فرشی ندارم و خاکی شده سرت
از شرم روی تو می میره دخترت 2
بابا/ حالا با دست بسته
بابا/ دختر پیشت نشسته
دلش/ از غصه ها شکسته

من همسفر شدم، با دشمنای تو
با شمر و حرمله، با قاتلای تو 2
توو کوره راه شام با ناله ای حزین
با صورت اومدم از ناقه رو زمین 2
بابا/ با کاروان دویدم
بابا/ دیدی که چی کشیدم
بابا/ اما نمی رسیدم

اشکم ستاره و، چشمم شبیه رود
وقتی زدن منو، بابای من نبود 2
سختی کشیدم از اون مجلس شراب
دستامو بسته بود دشمن با یک طناب 2
بابا/ خواب از سرم پریده
بابا/ دیگه نفس بریده
بابا/ قدم دیگه خمیده

شاعر : احسان پیریابی

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 17:59
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( خرابه شده واسه من آخرین مرحله ) * حلقه ادبی شاعرانه ها

1711

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( خرابه شده واسه من آخرین مرحله ) خرابه شده واسه من آخرین مرحله حالا که تو پیشم نشستی ندارم گله
فقط خواهش دخترت از تو اینه بابا بیا و خلاصم کن از دست این حرمله
بابایی بابایی
دیگه حوصلم رفته سر گوشه ی این خرابه
بابایی بابایی
ببر دخترت رو از اینجا که خیلی ثوابه
غمت آتیش جون منه / فقط مردن درمون منه
الهی بمیرم که سرت / توو ویرونه مهمون منه
وای بابا جونم

میخوردم زمین بسته بود با طناب دست و پام میخندیدن اینا بابایی به اشک چشام
با انگشتشون هی نشونم میدادن به هم کوچیک و بزرگ و زن و مردای شهر شام
کجا بودی بابا
که جا موندم از قافله گم شدم توو بیابون
اومد دشمن تو
سراغم با اون دست سنگین و سردش باباجون
نمیده مهلت بغض گلوم / بگم آوردن به

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 20:47
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 حسین نوری

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا جون از تو چشمام، اشک حسرت میباره ) * حسین نوری

1189

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا جون از تو چشمام، اشک حسرت میباره ) بابا جون از تو چشمام، اشک حسرت میباره
روضه از سر گرفتم، کنار مشک پاره
اشکامو میگیرم / با آستین پارم
پیشم تو نبودی/ میدونی/ چی کشیدم/ حالا از تو/ گله دارم
بیا خودت ببین، همه ی پیکرم کبوده 2
بگو به دشمنا، گناه دخترم چی بوده 2

یادته بابا جونم، افتادم از رو ناقه
عمه زینب همیشه، یاد اون اتفاقه
این دختر محزون/ گم شد تو بیابون
اومد به سراغم/ تا دشمن/ ترسیدم/ چشمام شد/ مث بارون
توو تاریکی شب، میون صحرا می دویدم 2
وقتی میزد منو، مادرم زهرا رو می دیدم 2

دوس نداشتم ببینیم، با لباس اسیری
کو دو دستت منو تا، توی آغوش بگیری
اشکام شده جاری/ کردم گریه زاری
باید که چه جوری/ رو پاهات/ بگذارم/ سرمو/ پا نداری
رو

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 20:53
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه -( بنا نبود که گیسوی من کشیده شود ) * ایمان کریمی

1373
1

شهادت حضرت رقیه -( بنا نبود که گیسوی من کشیده شود ) بنا نبود که گیسوی من کشیده شود
به ساعتی شب گیسوی من سپیده شود

قرار بود ببافی تو گیسوانم را
نه اینکه در اثر لخته خون تنیده شود!!

بنا نبود که خط خط تازیانه زجر
به روی این تن کوچک چنان قصیده شود

چنان قصیده بخوانند این کبودی ها
که سیل اشک تو جاری ز هر دو دیده شود

به نوبری دو گوشم رسید و گفت به خود:
چه بهتر اینکه به دستان شمر چیده شود

شکسته است ولیکن به رو نمی آرد
به عمه حق بده اینگونه قد خمیده شود

لباس پاره طفلی که مُرد بر سرم است
چه چاره است اگر روسری دریده شود؟؟

شاعر : ایمان کریمی

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:13
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 حسین رحمانی

زمینه شهادت رقیه سادات -( از گریه هام، صدام گرفت سیلی نور از، چشام گرفت ) * حسین رحمانی

1101

زمینه شهادت رقیه سادات -( از گریه هام، صدام گرفت    سیلی نور از، چشام گرفت ) از گریه هام، صدام گرفت سیلی نور از، چشام گرفت
بابام اومد، عمه جونم، دعام گرفت
عمه، یه وقت نگی که منو زدن
عمه، یه وقت نگی همه اومدن
گوشواره هامو بردن
آخه بابام خجالت میکشه / دل بابا به صبر ما خوشه
شرم نگاش منو میکشه
زخم لباش منو میکشه
بابا حسینم
بابا حسین ۶

پر می زنم، وقت سحر بابام اومد، اما با سر
دارم میرم، از پیش تو، ای همسفر
عمه، آخه خوب نمیشه پای من
دیگه، کتک نمی خوری جای من
ای نور چشمای من
منو ببخش که تنها می مونی / پر میکشم با قد کمونی
درد منو تو که میدونی
بالا سرم روضه میخونی
بابا حسینم
بابا حسین ۶

ای تشنه لب، بابا سلام سنگم زدن، از روی بام
بند طناب، بستند جای، النگوهام
بابا، ببین سفید

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:16
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

واحد شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا اومدی و شبم سحر شد ) * مرتضی صیاد

1429

واحد شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا اومدی و شبم سحر شد ) بابا
اومدی و شبم سحر شد
دو چشم دختر تو تر شد
به زیر ضرب تازیانه
عمه برای من سپر شد

بابا
طوفان غم به قاصدک خورد
به روی زخم من نمک خورد
توو شام و کوفه دختر تو
شبیه مادرت کتک خورد

بابا
گرد یتیمی روم نشسته
دشمن دو دست من رو بسته
خبر داری که زجر ملعون
پهلو و دستمو شکسته

بابا
برام نمونده یک ستاره
اگه میخوای بیای دوباره
میون راه برا رقیه ت
بخر دوباره گوشواره

بابا
ندارم از غم تو چاره
به من میکردن هی اشاره
قهقه زد دختر خولی
به این لباس پاره پاره

بابا
دشمنات از راه میرسیدن
هی سر من داد میکشیدن
برای تفریح دختراشون
موی سرم رو میکشیدن

شاعر : مرتضی صیاد

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:20
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -( من از دوریَت بی قرارم ) * مهران امیری

1381
1

نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -( من از دوریَت بی قرارم ) من از دوریَت بی قرارم
بیا ماه شب های تارم
بیا و ببر دخترت را ز دنیا
دگر تاب ماندن ندارم
بیا بابا تا، کنارم باشی
هلال شبها،یِ تارم باشی
اباعبدالله ۴

به صحرا دویدم نبودی
به هر جا رسیدم نبودی
تو رفتی سفر بی من آخر چگونه؟
پدر جان خمیدم نبودی
نبودی بابا، دوچشمم تر شد
رخم بابا جان، چنان مادر شد
اباعبدالله ۴

نبودی ببینی چه ها شد
تمام سفر کربلا شد
نبودی ببینی فقط ضرب سیلی
نصیب من و عمه ها شد
پدر شهر شام، عجب ننگین است
نگاه مردم، عجب سنگین است
ابا عبدالله ۴

شاعر : مهران امیری

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:23
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( دست رو دلم نذار دلم پر از غمه ) * احسان جاودان

1697
2

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( دست رو دلم نذار دلم پر از غمه ) دست رو دلم نذار دلم پر از غمه
این دل کوچیکم یه دنیا ماتمه
یه ماهی میشه/ که از بابام خبر ندارم
یه ماهی میشه/ که غصه دار و بیقرارم
یه ماهه که با/ گریه چشامو هم میذارم
دختر شامی
اگه خبر داری تو از بابام بگو یه چیزی
باشه حلالت
دیگه گوشوارهامو نمیخوام بگو یه چیزی 2
کجایی دیگه خستم بابا جون 3

اینقد به روم نیار لباس پارمو
مگه نمیبینی حالی که دارمو
یه ماهی میشه/ آسمونو نیگا نکردم
یه ماهی میشه/ ستارمو پیدا نکردم
یه ماهه داداش/ اصغرمو صدا نکردم
دختر شامی
چرا خیره شدی به صورتِ کبود و چشمام
نیس کارِ یک چشم
به باباجون قسم شمردن تموم زخمام 2
کجایی دیگه خستم بابا جون 3

موی منو نکش اینقد هلم نده
سر به سرم ن

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:36
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -( تنها توی ویرون، نشستم با غم و زاری ) * احسان جاودان

1128

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -( تنها توی ویرون، نشستم با غم و زاری ) تنها توی ویرون، نشستم با غم و زاری
اصلاً بگو بابا، تو از حالم خبر داری؟‌
بابا بابا
امون از داغ شام/ زیاده غصه هام/ شده اشکام مدام
بابا بابا
ببین زنجیر شدم/ حسابی پیر شدم/ دیگه بسّه برام
بابا بابا (امون از داغ شام) 3

گفتم اگه باشی همه دردام میشه درمون
پاهام، روی نیلی م، همه زخمام، میشه درمون
بابا بابا
آوردی باز صفا/ ولی آخه چرا/ بدون ردّ پا
بابا بابا
چرا سوخته موهات/ چرا خونه لبات/ چه کردن دشمنا
بابا بابا (امون از داغ شام) 3

شاعر : احسان جاودان

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 21:41
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

کنج خرابه -( گمگشته من کنج خرابه شده پیدا ) * اسماعیل تقوایی

998

کنج خرابه  -( گمگشته من کنج خرابه شده پیدا  ) رقیه
گمگشته ی من کنج خرابه شده پیدا
خورشید شده در شب دیجور هویدا
ای عمه بیا سرزده بابا به من امشب
اما سراو بی تن او آمده اینجا
خاکستر وخون از سر و رویش بزدودم
لب را به لبش برده ام از بهر تسلا
گفتا که پدر نیست مرا،کودک شامی
اینک تو بیارش که نشیند به تماشا
بود آرزویم سینه ی او سربگذارم
بر عکس شده قصه ی سر،سینه ی بابا
بابا بشنو درد دلم را که زیاد است
بین یاس کبودی شدم ای زاده زهرا
بابا به روی خار مغیلان بدویدم
گم گشتم وسیلی بزدم "زجر"به صحرا
شلاق به من گر ز عدو خواست بیاید
حایل شده ببن من و او زینب تنها
سخت است اسارت به بلا خانه ی شامی
مرگم ز خدا بوده به هر روز تقاضا
نبود به دلم حسرت دیدار تو دیگ

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 09:46
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

رقیه -( بیا عمه ی عزیزم من دیگه طاقت ندارم ) * اسماعیل تقوایی

1050
2

رقیه -( بیا عمه ی عزیزم من دیگه طاقت ندارم  ) بیا عمه ی عزیزم، من دیگه طاقت ندارم
بابامو میخوام ببینم، سرمو رو پاش بذارم
یاد اون روزا بخیر که،بغلم می کرد باباجون
سرمو میذاش رو سینه، بوسه ها می کرد نثارم
عموعباسم کجا رفت، دل من هواشو کرده
منو میذایت روی دوشش،اون عموی باوقارم
همه دنیا مال من بود، با داداشم علی اکبر
همیشه هوامو داشت و،بودش آروم وقرارم
خدا گفته توی قرآن، یتیمو کنید نوازش
اما نه به ضرب سیلی، که منم به اون دچارم
توی خواب بابامو دیدم،شنیدش درد دلامو
گفت دیگه نگو رقیه،باباجون طاقت ندارم
تو طبق براش آوردن، سرخونی باباشو
وقتی دید گفت بابا جونم، عجب اومدی کنارم
باباجون پس بدنت کو چرالبهات پر خونه
بمیره برات رقیه،بسر اومد انتظارم
حال

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 09:47
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه (س) -( با لب تشنه نگاهی پر تمنا می رود ) * وحید کردلو

1089
1

شهادت حضرت رقیه (س) -( با لب تشنه نگاهی پر تمنا می رود ) با لب تشنه نگاهی پر تمنا می رود
ساحل چشمی به استقبال دريا می رود
با دعا چشم تری باشد يقيناً با شتاب
روی بال عرشيان تا عرش اعلا می رود
دلشكسته تر ز هركس می شود خورشيد و ماه
يك ستاره از مدار كهكشان تا می رود
كوثری زخمی، هراسان از شكست روزگار
غرق خواهش در پی إنّا فَتَحنا می رود
گریه های آسمان اثبات کرد این قَضْيه را
آه جانسوز يتيمان زود بالا می رود
مثل يك عاشق به پای انتظارم مانده ام
منتظر در لحظه های احتضارم مانده ام

در دلم شوق وصالت را سراسر داشتم
آرزوهای قشنگی با تو در سر داشتم
سعی كردم آنچه تو می خواستی باشم پدر
تا بگويی دختری مانند مادر داشتم
روزهای خوب من در شهر پيغمبر گذشت
هم تو بودی در ك

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:28
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( قهرم اصن بابا راضی نمیشه دیگه دلم با نگاهات ) * احسان جاودان

1605

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( قهرم اصن بابا راضی نمیشه دیگه دلم با نگاهات ) قهرم اصن بابا
راضی نمیشه دیگه دلم با نگاهات
قهرم اصن بابا
دیگه سرمو نمیذارم روی پاهات
آخه سفر، یه روز دو روز سر نشده، چطور هنوز؟
طاقت من، به سر رسید دیگه موهام، شده سفید 2
آشتی بی آشتی بابا جون
دوسم نداشتی بابا جون
تنهام گذاشتی بابا جون 2

قهرم اصن بابا
چرا نیومدی توی صحرا کنارم
قهرم اصن بابا
تو که میدونی طاقت زجر و ندارم
تاولای، پامو نیگا! نیس به خدا، یکی دو تا
رد غمه، رو پیرهنم خورده لگد، همه تنم
پیشت بمونه بابا جون
رنگم نشونِ بابا جون
قحطیه ی نونه بابا جون 2

قهرم اصن بابا
چرا نمیگی که کجا بودی تا حالا
قهرم اصن بابا
چرا غممو دیگه نمیدی تسلّا
غصه دارم، یه عالمه من که فقط، سه سالمه
خونه لبات،

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:30
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 امیر حسین الفت

دودمه شهادت حضرت رقیه -( بجز خواهر تو ندارم پناهی ) * امیر حسین الفت

1426

دودمه شهادت حضرت رقیه -( بجز خواهر تو         ندارم پناهی ) دسته اول

بجز خواهر تو ندارم پناهی
لبت غرق خونه بميرم الهی

دسته دوم

من از ناقه افتادم به روی زمين ۲
شدم بعد تو بابا خرابه نشين ۲

شاعر : امیر حسین الفت

__________________________________

@amirhoseinolfat

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 12:01
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -( هیچ میدونی چقدر، با اشک و خون دل ) * عبدالله باقری

1118

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -( هیچ میدونی چقدر، با اشک و خون دل ) بابا، بابا
هیچ میدونی چقدر، با اشک و خون دل
دنبال تو گشتم، تو این چهل منزل ۲
بابا، بابا
حالا که با سر اومدی نشستی رو به روم
به جا تموم غصه های مونده تو گلوم
بذا که اول دل سیر تو رو کنم صدا
بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا
بابا ۳ بابا ۳ من الذی ایتمنی

بابا، بابا
راضی نیستم از شام، قدر نوک سوزن
گفتم:بابا دارم، به من میخندیدن ۲
بابا، بابا
دعای مستجاب من، تمام آرزوم!
ممنون نذاشتی پیششون بریزه آبروم
گفتم بیای وا میکنی آغوش برای من
باشه! همینشم قبول! بابای بی بدن
بابا ۳ بابا ۳ من الذی ایتمنی

بابا، بابا
میسوزه گوش من، تیر میکشه سرم
سیاه است مثه بختم، تموم پیکرم ۲
بابا، بابا
تو جمعی که صورتاشون شب

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 12:04
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه (س) -( ماه رویم یک شبه گردید با شب آشنا ) *

1013

شهادت حضرت رقیه (س) -( ماه رویم یک شبه گردید با شب آشنا ) ماه رویم یک شبه گردید با شب آشنا
تار و پودم شد به وضع نامرتب آشنا

رانده از شهر و بیابانم در این وادی، که شد
پای با خار و جگر با نیش عقرب آشنا

خوب میفهمد یهودی قصدش از شادی چه بود
هر که باشد مثل من با نام مَرحَب آشنا

بعثت من در خرابه روی داد آن شب که شهر
شد به لطف ناله ام با لفظ یارب آشنا

از کرامات اسارت دیگر این بوده که شد
شام هم با آفتاب روی زینب آشنا

حسرت یک بوسه با جانم نمیدانی چه کرد
آن شبی که شد مکرر چوب با لب آشنا

محمد علی کردی

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 13:58
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه (س) -( خیزران و بوسه بر دندان و لبها خوب نیست ) *

1343
-1

شهادت حضرت رقیه (س) -( خیزران و بوسه بر دندان و لبها خوب نیست ) خیزران و بوسه بر دندان و لبها خوب نیست
ما عزاداریم، این بزم و طرب ها خوب نیست
در مذاق من که عطر سیب را حس کرده ام
بوی تند و تیز این ماءالعنب ها خوب نیست
در جواب بی ادب ها بی محلی کرده ام
چون توگفتی صحبت با بی ادبها خوب نیست
هم یتیمم هم گرسنه، پس بگو تکلیف چیست؟
عمه می گوید که این نان و رطب ها خوب نیست
گفت اطعام اسیران مستحب باشد ولی
نزد ما آوردن این مستحب ها خوب نیست
دیشب از تخریب دیوار خرابه بحث بود
اضطراب وترس وقت خواب، شبها خوب نیست

محمد علی کردی

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعادت حضرت رقیه (س) -( دوباره چشم کبودم اسیر شبنم شد ) * مسعود اصلاني

1134
2

شعادت حضرت رقیه (س) -( دوباره چشم کبودم اسیر شبنم شد ) دوباره چشم کبودم اسیر شبنم شد
صدای هق هق و اشکم دوباره توأم شد

بهشت روی زمینم تو بودی و رفتی
از آن به بعد دگر زندگی جهنم شد

همین که معجرم آتش گرفت، افتادم
و چند رشته حریر بهشتیم کم شد

از آن زمان که ز ناقه، پدر! زمین خوردم
نفس کشیدن من سخت و نامنظم شد

هر آن قدر که برای تو گریه میکردم
همان قدر به زدن دشمنت مسمم شد

سه روز پیش مرا بی هوا کشیده زد و
از آن به بعد صداها برام مبهم شد

همینکه دست کشیدم به روی رگهایت
عذاب لحظه ی گودال تو مجسم شد

عذاب لحظه ی تلخی که بعد از آن عمه
اگرچه کوه غرور است، قامتش خم شد

همینکه روی لبت پای چوب را دیدم
دلی که سخت شکسته است، زخمی غم شد

برای دادزدن هم رمق ندا

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:05
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

واحدشهادت حضرت رقیه (س) -( از دار دنيا، چيزی ندارم ) * رضا تاجیک

1032

واحدشهادت حضرت رقیه (س) -( از دار دنيا، چيزی ندارم ) از دار دنيا، چيزی ندارم
سر روی پای، يه سه ساله ميذارم 2
زهراترين ستاره ی حيدر تباره جانم رقيه
اسطوره ی حيا و عفاف و وقاره جانم رقيه
اين دختر عالمه است و معلم نداره جانم رقيه
عشق دل / بی تابمه / بند دل / اربابمه
جانم رقيه 4

هستم گرفتار، من غصه دارم
حاجاتمو باز، شب سوم ميارم
فخرش عنايت و كرم مادريشه شاهدم (اِنَّ -
- آثارَنا تَدُلُّ علينا) هميشه ميگن نبوده!
اين معجزات بيخودی پيدا نميشه جانم رقیه
اين اسوه ی/ شيداييه/ آيينه ی/ زهراييه
جانم رقيه 4
⁠⁠⁠⁠
دارم تلاطم، دل بی قرارم
بايد برای، حرمت سر بيارم
بانو به هديه هايی كه دادی مينازم اينو ميدونم
سر روی پای تو ميذارم سرفرازم رويامه كه توو
راه دفاعِ ا

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:10
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( دلم و بیقرار میکنی عمه رو غصه دار میکنی ) * رضا تاجیک

1256

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( دلم و بیقرار میکنی       عمه رو غصه دار میکنی ) دلم و بیقرار میکنی عمه رو غصه دار میکنی
جای تو آغوش منه روی نیزه چیکار میکنی 2
با این زخما هم عشق منی بابا جون
(و من ذالذی ایتمنی باباجون) 2 ایتمنی بابا جون
بگو که کنار دریا با لبای تشنه بابا چرا کشتنت 2
يا اباالغریب حسین حسین
شیبک الخضیب حسین حسین 2
⁠⁠⁠⁠
همونی که موهای منو توی صحراها کشیده
پیش چشمای عمه جون رگای گردنت رو بریده 2
هنوز زنده ام اگر چه غرق دردم
(چون به مادرت زهرا توسل کردم) 2 ببین توسل کردم
دختر تو غصه خورده شونه به موهام نخورده امیری حسین 2
يا اباالغریب حسین حسین
شیبک الخضیب حسین حسین

شاعر : رضا تاجیک

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:11
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

شهادت حضرت رقیه (س) -( از خرابه می رسد آوای دختر بچه ای ) * علیرضا خاکساری

2244
5

شهادت حضرت رقیه (س) -( از خرابه می رسد آوای دختر بچه ای ) از خرابه می رسد آوای دختر بچه ای
میکشد آخر مرا غم های دختر بچه ای

در میان غصه ها یک روز خوش بر خود ندید
پر شد از درد و بلا دنیای دختر بچه ای

با یقین میگفت بابایم میاید از سفر
عالمی در حیرت از رویای دختر بچه ای

من نفهمیدم چرا شد همچو دندانش سپید
گیسوان مشکی زیبای دختر بچه ای

هرچه من با خود دو دو تا میکنم انصاف نیست
بشکند یک مرد جنگی پای دختر بچه ای

زیر دست شوم بی ناموس ها از دست رفت
صورت زیباتر از زیبای دختر بچه ای

با اشاره بعد از این با عمه میگوید سخن
در نمی آید صدا از نای دختر بچه ای

گیرم آغوش پدر هم سلب شد، دیگر چرا
گوشه ی ویرانه ای شد جای دختر بچه ای

بگذرم از روضه ها این خط آخر کافی

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:24
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه (س) -( بین هوهوی باد پاییزی ) * محمود مربوبی

1282

شهادت حضرت رقیه (س) -( بین هوهوی باد پاییزی ) بین هوهوی باد پاییزی
نغمه های هَزار پیچیده
باز در کوچه کوچه ء شهرم
خبری ناگوار پیچیده

فصل پاییز و برگ ریزان است
قاصدک باز هم خبر آورد
خبرش کوچ صد پرستو بود
اشک ما را چه خوب در آورد

صبح دیروز بود، مجنونی
راهی سرزمین لیلا شد
دیدم از پشت پنجره، امروز
بَنر خیر مقدمش وا شد

و شنیدم که مادری می گفت:
پدرت گرچه بر نمی گردد
دخترم! باز هم خدا را شکر
که نصیب تو سر نمی گردد

در غریبی اگر چه جان داده
پیکرش را درست می آرند
زائر خانهء خدا بوده
احترامش نگاه می دارند

جان عالم فدای طفلی که
منزلش در خرابه ها بوده
سهم او از پدر فقط سر بود
سر خونین و خاک آلوده

شاعر : محمود مربوبی

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:26
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد