حضرت علی اصغر (ع)

مرتب سازی براساس

اشعار شب هفتم به همراه سبک/زمینه -( قلب میدان ، چو غوغا به پا شد ) * احسان پیریابی

1894
2

اشعار شب هفتم به همراه سبک/زمینه -( قلب میدان ، چو غوغا به پا شد ) قلب میدان ، چو غوغا به پا شد

رأس طفلی ، ز پیکر جدا شد

مادری هم ، به اه و نوا شد

واویلا ، به احوال مادر

واویلا ، به شش ماه پرپر

واویلا (۳)

شد پریشان رگِ ، حنجرت اصغرم

غرق در خاک و خون ، شد سرت اصغرم

واویلا (۲)

روی نیزه ، گل ناز مادر

از چه گشتی ، تو با من برابر

پای رأست ، کنم خاک بر سر

واویلا ، چه بیچاره گشتم (لالایی)

واویلا ، چه آواره گشتم (لالایی)

واویلا (۳)

می­چکد خونِ تو ، بر سرم اصغرم

حق بده جان دهم ، مادرم ، اصغرم

واویلا (۲)

پر زدی از ، برم ای علی جان

ای جوانِ ، حرم ای علی جان

بعد از تو ، دگر اُف به دنیا

بعد از تو ، من و بار غم­ها

علی جان (۳)

عمه دامن کشان ، آمده در

  • دوشنبه
  • 4
  • آبان
  • 1394
  • ساعت
  • 07:14
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار حضرت علی اصغر (ع) به همراه سبک -( نکن گریه مادر دلم بیقراره ) * حمید جواد زاده

2723
0

اشعار حضرت علی اصغر (ع) به همراه سبک -( نکن گریه مادر دلم بیقراره ) نکن گریه مادر دلم بیقراره
عموت رفته با مشک برات آب بیاره
مگه من ز هاجر خدا کمتر هستم ؟
داره طفل نازم می میره رو دستم
لالایی علی جان لالایی علی جان
شده روی دستاش یه شیش ماهه پرپر
روونه به خیمه یه بابای مضطر
از این داغ عظمی شده قد خمیده
همه فهمیدن که خجالت کشیده
لالایی علی جان لالایی علی جان

شاعر : حمید جواد زاده

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 4
  • آبان
  • 1394
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار شب هفتم به همراه سبک/زمزمه -( خسته نباشی پهلوون خوش اومدی به دامنم ) * احسان پیریابی

1961
1

اشعار شب هفتم به همراه سبک/زمزمه -( خسته نباشی پهلوون خوش اومدی به دامنم ) خسته نباشی پهلوون خوش اومدی به دامنم
به صورتم نگاه نکن تا نبینی که می شکنم
بیا تو گهواره بخواب رو نیزه ها پر خطره
ببینی که از هق هق من شونه ی خیمه ها تره
چی شده چشمای بابات ، چرا داره خون می باره
توکه دیگه سیراب شدی ، پس چرا بارون می باره
خونی تر از قنداق تو ، چشمای گریونه منه
خودت جوابمو بده ، این قنداقه یا کفنه
*****
اینقدر بی تابی نکن بزار خودم خاکش کنم
خدارو شکر هنوز میشه کفن تن پاکش کنم
چیزی که نیست فقط یه کم زیر گلوش خونی شده
فدا سرت حتی اگر شش ماهه قربونی شده
اگر که زیر خاک باشه ، بهرته ای خسته ترین
از اینکه فردا ببینم ، شش ماهه رو نیزه نشین
لالالالایی اصغرم ، آروم توی خاکها بخواب
شروع

  • شنبه
  • 16
  • آبان
  • 1394
  • ساعت
  • 06:45
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار شب هفتم به همراه سبک/زمینه -( اصغر من عمو رفته که آب بیاره ) * محسن مقدم

2574
3

اشعار شب هفتم به همراه سبک/زمینه -( اصغر من عمو رفته که آب بیاره ) اصغر من عمو رفته که آب بیاره

اصغرمن توی گهواره بی قراره

اصغر من شاید امشب بارون بباره

چرا به پیچ وتابی آرامش ربابی

لالایی می خونم تا گل پسرم بخوابی

نیست رمقی تو چشمات رحمی بکن به بابات

من بمیرم براتو خون میاد از رو لبهات

واای علیم رو نی آروم گرفته

واای خدا کنه سرش نیافته

شب بلا شب عطش دوباره شور وهروله

لالالالایی پسرم بخواب که خوابه حرمله

لالایی اصغرم

ای پسرم داره می میره مادر تو

ای پسرم چه می سوزه بال و پر تو

ای پسرم بزرگه نیزه از سر تو

اسیر تیر وسنگی رو نی چقد قشنگی

مثل عموت اباالفضل مرد نبرد و جنگی

چه جور طاقت بیارم خون از سرت روونه

دیگه دارم می میرم خدا خودش می دونه

واای

  • دوشنبه
  • 18
  • آبان
  • 1394
  • ساعت
  • 15:25
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

متن اشعار حضرت علی اصغر سلام الله علیه -( دل ماهیا تو دریا برا این روضه کبابه ) *

3850
3

متن اشعار حضرت علی اصغر سلام الله علیه -( دل ماهیا تو دریا برا این روضه کبابه ) دل ماهیا تو دریا برا این روضه کبابه

ای بمیرم برا دردی که دواش یه قطره آبه

سر بابا رو بریدند مادرو اسیر گرفتند

نیزه دارا با یه نیزه بچه رو از شیر گرفتند

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:39
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار حضرت علی اصغر سلام الله علیه -( پسرش زیر عبا بود و به میدان آمد ) *

3072

اشعار حضرت علی اصغر سلام الله علیه -( پسرش زیر عبا بود و به میدان آمد ) پسرش زیر عبا بود و به میدان آمد

لب او خشک ولی اشک به چشمان ترش

همه دیدند زبان دور لبش می چرخاند

چه تبی داشت مگر ماهی کوچک جگرش

سر سوزن رمق از تشنگی اش داشت نداشت

رو به آخر شده دیگر نفس مختصرش

دست زیر سر و دیدند که بالا آمد

هلهله بود و کف و خنده فقط دور و برش

حرمله گودی زیر گلویش را تا دید

بی هوا تیر رها کرد به سمت پسرش

ناگهان دید سرش سمت عقب برگشته

پدرش مات شده سمت مقابل نظرش

بعد از آن روز سرش را به سر نیزه زدند

همه جا زودتر از باد رسیده خبرش

مادرش دید ولی سوخت کنار ناقه

بی تعادل شد و از نیزه زمین خورد سرش

------

حرمله از سر پر خون تو نان درآورد

تو به این روز سر گندم ری افتاد

  • دوشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:40
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار حضرت علی اصغر سلام الله علیه -( خدایا می بینی دارم می میرم ) *

1977

اشعار حضرت علی اصغر سلام الله علیه -( خدایا می بینی دارم می میرم ) خدایا می بینی دارم می میرم

خدایا پریشونم و سرگردون

خدایا شده اگه حتی بی سر

علی مو به من برگردون

نور چشماتو ازم نگیر

جونمو خواستی ازم بگیر

راهی میدون شدی برو

دست باباتو محکم بگیر

پیرم کردی میری و می دونم

نمیشه بی تو بمونم تا برگردی

تو حرم می مونم هی قل هو الله می خونم

------

هیچ کی از حالم خبر نداشت

اون همه ناله اثر نداشت

مادرت شد خون جگر علی

بس که دندون رو جیگر گذاشت

بیا لالا اسیر قفس کبوترم

بی نفسه لالا لالا دیگه زاری بسه

یکی به دادم برسه

خدایا چه سر و صدایی اومد

خدایا چه خبره توی میدون

خدایا دیگه دارم از حال میرم

علی مو به من برگردون

------

افتاده آتیش به جون ما

بچه

  • دوشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:43
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار حضرت علی اصغر سلام الله علیه -( لالا لالا نیلوفر من ) *

4554
10

اشعار حضرت علی اصغر سلام الله علیه -( لالا لالا نیلوفر من ) لالا لالا نیلوفر من

نسوزان قلب مضطر من

بخواب آروم ای اصغر من لالایی

از این غصه گریه ام می گیره

که لب هات مثل یه کویره

الهی که مادر بمیره لالایی

دریایی ولیکن لبات از عطش خشکیده

چقدر مادر از گریه هات رنجیده

چه زجری کشیده

تلضی تو سوزونده قلبمو

چطور ببینم این چشم پرغمو

چطور ببینم این درد ماتمو

لالا لالایی ای اصغر رباب

-----

نبینم مادر مضطری تو

نبینم پاره حنجری تو

رو دست بابا بی سری تو لالایی

می ترسم از تو سر بگیرن

تو رو از من آخر بگیرن

خوشی رو از مادر بگیرن لالایی

بی آبی شده آتیش و قلبمو سوزونده

باید کم کم از هم جداشیم اصغر

که چیزی نمونده

چیزی نمونده پرپر بشی علی

چیزی نموند

  • دوشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:44
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار حضرت علی اصغر سلام الله علیه -( غم مخور ای بابا تو نماندی تنها ) *

1802
2

اشعار حضرت علی اصغر سلام الله علیه -( غم مخور ای بابا تو نماندی تنها ) غم مخور ای بابا تو نماندی تنها

مانده در گهواره عاشقی بی پروا

نتوانم که روم گر به مصاف لشکر

می کنم حنجر خود را هدف تیر سپر

بر سر دستانت می شوم قربانت

----

شده ام گر بی تاب من نمی خواهم آب

عزم میدان دارم پسرت را دریاب

طلب یاری تو تا که به گوش آمده است

خون حیدر به رگم باز به جوش آمده است

شده این کودک تو حیدر کوچک تو

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:45
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار حضرت علی اصغر سلام الله علیه -( چشم به هم زدیم و شش ماه گذشت ) *

2147
4

اشعار حضرت علی اصغر سلام الله علیه -( چشم به هم زدیم و شش ماه گذشت ) چشم به هم زدیم و شش ماه گذشت

عمر تو به قد یک آه گذشت

از مقابلم سر شاه گذشت

سر تو با سر ماه گذشت

بین خیمه بی تاب شدی رفتی و

با سه شعبه سیراب شدی رفتی و

بر روی من لبخند زدی رفتی و

روی نیزه بدخواب شدی رفتی

---

کشتی مادر پریشونتو

تا می بینه روی گلگونتو

کاش می شد با معجرم پاک کنم

لکه های خون رو گونه تو

داغ به جون مادر زدی رفتی و

تیر به قلب لشکر زدی رفتی و

پای بابا جنگیدی و رفتی و

روی دستاش پرپر زدی رفتی

-----

آه بلنده چقدر نیزه ها

از سر تو شعله ور نیزه ها

کی سرت رو بسته بر نیزه ها

برگ گل کجا و سرنیزه ها

زیر نور خورشیدی و رفتی و

مثل غنچه خشکیدی و رفتی و

از دل من دل کندی و رفت

  • دوشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:46
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار شب هفتم محرم -( غصه تو دلم ریختی با لب هات ) *

2392
1

اشعار شب هفتم محرم -( غصه تو دلم ریختی با لب هات ) شب هفتم

(زمینه)

غصه تو دلم ریختی با لب هات

خیمه رو به هم ریختی با اشکات

چشم آسمون خونه برا تو

عالمو به هم ریختی با چشمات

دیدم که بی صدایی دیدم رو نیزه هایی

چشات خمار خوابه عزیزکم لالایی

من دارم می میرم تو رو می بینم

سرت رو نیزه پر از خونه

من دارم می میرم تو رو می بینم

موهای خونیت پریشونه

-------

داغ تو دیگه درمون نداره

روحمو از تن بیرون میاره

آسمون پر از ابر شه چه فایده

هر روزم اگه بارون بباره

ما زیر تیغ آفتاب تو سایه بون مایی

مادر فدای سایه ات عزیزکم لالایی

ای پرستوی من بسوزه دستی

که از خواب ناز بیدارت کرد

ای پرستوی من بسوزه دستی

که با بی رحمی شکارت کرد

-------

غنچه ای

  • چهارشنبه
  • 4
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:11
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

شعری جانسوز از خانم زهرا محمودی با موضوع عاشورا و حضرت علی اصغر -( بگذار که این خاک پتویت باشد ) * زهرا محمودی

1870
5

شعری جانسوز از خانم زهرا محمودی با موضوع عاشورا و حضرت علی اصغر -( بگذار که این خاک پتویت باشد ) بگذار که این خاک پتویت باشد
تاصبح تکان نخورکه رویت باشد

تو مرد منی نمی گذاری امشب،
چشم طمعی به آبرویت باشد

گرگ است که می وزد در این دشت بخواب
می ترسم از این که مست بویت باشد

فریاد ترین واقعه ی تاریخی
هرچند که نیزه در گلویت باشد

سرچشمه ی کربلاشدی می جوشی
تا قلب زمین تشنه ی جویت باشد

خون از سرتو گذشت و در این خلسه..
می خواست که درطواف رویت باشد

تیر آمده از شیر بگیرد...یا نه!
تیر آمده گرم گفتگویت باشد

بی قصه بخواب ماه من وقتش نیست
بگذار رباب نوحه گویت باشد...

شاعر : زهرا محمودی

  • یکشنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1395
  • ساعت
  • 14:31
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

دوبیتی حضرت علی اصغر -( اى تیغ همیشه بى خبر مى آیى ) * علی زمانیان

1564
1

دوبیتی حضرت علی اصغر -( اى تیغ همیشه بى خبر مى آیى ) اى تیغ همیشه بى خبر مى آیى

یك روز به شكل میخ در مى آیى

امروز تو شمشیرى و فردا قطعا

درقالب یك تیر سه پر مى آیى

***

شاعر : علی زمانیان

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 05:20
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شعر دوبیتی شهادت حضرت علی اصغر (ع) از علی زمانیان -( اى تیغ همین قَدَر نمى فهمى نه ) * علی زمانیان

1321
1

شعر دوبیتی شهادت حضرت علی اصغر (ع) از علی زمانیان -( اى تیغ همین قَدَر نمى فهمى نه ) اى تیغ همین قَدَر نمى فهمى نه
فرق پدر و پسر نمى فهمى نه
آن روز چه قدر گریه كردم گفتم
زن آمده پشت در،نمى فهمى نه؟

شاعر : علی زمانیان

  • دوشنبه
  • 12
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 08:42
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

دوبیتی شهادت حضرت علی اصغر (ع) -( ماندم كه چرا تو با غضب مى رفتى ) * علی زمانیان

2282
1

دوبیتی شهادت حضرت علی اصغر (ع) -( ماندم كه چرا تو با غضب مى رفتى ) ماندم كه چرا تو با غضب مى رفتى
این گونه سوى شاه عرب مى رفتى
آن روز كه میخ بودى اما اى كاش
از پشت در خانه عقب مى رفتى

شاعر : علی زمانیان

  • دوشنبه
  • 12
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 08:43
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

حضرت علی اصغر(ع) -( چه با وقار از آن ازدحام بر می گشت ) * محسن حنیفی

1509
1

حضرت علی اصغر(ع) -(  چه با وقار از آن ازدحام بر می گشت ) چه با وقار از آن ازدحام بر می گشت

نبرد تن به تنش شد تمام بر می گشت

عموی كوچك سادات حاجی عشق است

ز طوف صاحب بیت الحرام بر می گشت

دو تا حرم كه در آغوش یكدگر بودند

امامزاده به دوش امام بر می گشت

چه می شد اینكه به او قدری آب می دادند

كه طفلكی به حرم تشنه كام بر می گشت

سه شعبه آمد و بخت رباب برگرداند

پدر خجل شده سمت خیام بر می گشت

دوباره یك دو قدم سوی معركه می رفت

دوباره سوی حرم یك دو گام بر می گشت

چه می شد اینكه دعای رباب را بخرند

كه تیر آمده با احترام بر می گشت

سرش به سینۀ بابا، تنش به زیر عبا

چه با وقار از آن ازدحام بر می گشت

شاعر : محسن حنیفی

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 05:24
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -( دوباره ولوله در لشگر عدو انداخت ) * هادی ملک پور

1759

حضرت علی اصغر(ع) -( دوباره ولوله در لشگر عدو انداخت ) دوباره ولوله در لشگر عدو انداخت

کسی که فکر زدن بین گفتگو انداخت

همان که دست پدر شیر خواره را می دید

چرا نگاه به باریکیِ گلو انداخت؟

نشست و... تیر میان کمان گرفت و کشید

نشست تیر و سرش را ز رو به رو انداخت

امید بود حرم آرزو به دل نشود

میان این همه امید و آرزو انداخت

تو را حسین چه ناباورانه می نگرد

که بود غنچۀ او را زِ رنگ و رو انداخت؟

تو تشنه بودی و بابا فقط برای خدا

به قوم سنگدل رو سیاه رو انداخت

تو تشنه بودی و این خشکی لبت همه را

به یاد علقمه و قصه ی عمو انداخت

حسین خون گلو را به آسمان پاشید

سپس عبای خودش را به روی او انداخت

یه پشت خیمه همین دفن کردنش بس بود

به نیش نیزه عدو را

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 05:27
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

دوبیتی شهادت حضرت علی اصغر (ع) -( یك مرتبه كم شتاب باشى خوب است ) * علی زمانیان

1056

دوبیتی شهادت حضرت علی اصغر (ع) -( یك مرتبه كم شتاب باشى خوب است ) یك مرتبه كم شتاب باشى خوب است
با قاعده با حساب باشى خوب است
فكر دل فاطمه نبودى اما
فكر جگر رباب باشى خوب است

شاعر : علی زمانیان

  • دوشنبه
  • 12
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 08:41
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -( تا حرمله آمد به میدان با سه شعبه ) * رضا قربانی

1500
3

حضرت علی اصغر(ع) -( تا حرمله آمد به میدان با سه شعبه ) تا حرمله آمد به میدان با سه شعبه

شد آلت قتاله ی گلها سه شعبه

از هر برادر یک پسر قربانی اش شد

خورده یتیم مجتبی حتی سه شعبه

در خیمه ها بر سینه اش میزد سکینه

تا بوسه زد بر سینه ی سقا سه شعبه

از چشم گریان ربابه خواب را برد

تا خواند در گوش علی "لالا" سه شعبه

ذبح عظیمش میکند وقتی بیاید

سمت گلو با سرعت بالا سه شعبه

شمشیر و تیغ و نیزه وقتی در بدن هست

بیرون می آید از جلو ، اما سه شعبه

بالا که زد دشداشه اش را حرمله دید

آمد به سمتش بی محابا تا سه شعبه....

...خون از تنش فواره زد وقتی درآورد

با زحمت از پشت خودش آقا سه شعبه

شاعر : رضا قربانی

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 05:30
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -( او منتظر وقت سفر بود، نبود؟ ) * امیر اکبرزاده

1067

حضرت علی اصغر(ع) -( او منتظر وقت سفر بود، نبود؟ ) او منتظر وقت سفر بود، نبود؟

مشتاق گذشتن از خطر بود، نبود؟

تا لحظه‌ی آخر به خودش فکر نکرد

شش ماه کفن‌پوش پدر بود، نبود؟

شاعر : امیر اکبرزاده

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 05:31
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -( آمدم خیمه تا وداع کنم ) * مهدی مقیمی

3992
6

حضرت علی اصغر(ع) -(  آمدم خیمه تا وداع کنم ) آمدم خیمه تا وداع کنم

دیدم از داغ آب می سوزی

بردم آبت دهم ولی دیدم

زیر این آفتاب می سوزی

کاش آبی شود مهیا تا

خجل از روی خواهرت نشوم

سعی کردم که وقت بردن تو

چشم در چشم مادرت نشوم

پشت سر را نگاه کن پسرم

جلوی خیمه ها رباب نشست

به امیدی که خیمه برگردی

آمد و زیر آفتاب نشست

من که طاقت ندارم ای گل من

که نگاهی کنم به پشت سرم

لیک حس می کنم که آمده اند

جلوی خیمه ها زنان حرم

گر چه ای کودکم نمی بینم

ذره ای رحم در دل اعدا

شاید این دفعه وضع ، فرق کند

کودک من توکلت به خدا

به رخ کودکم نگاه کنید

رنگ ، دیگر به روی طفلم نیست

کوفیان إرحمو بهذالطفل

قطره ای هم برای او کافیست

خودمانیم شیرخوار

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 05:33
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -( روز عاشورا درآن جوش و خروش ) *

1660
3

حضرت علی اصغر(ع) -( روز عاشورا درآن جوش و خروش ) روز عاشورا درآن جوش و خروش

شد زمین از خون یاران لاله پوش

آمد آوائی از آن صحرا به گوش

باغبان باغ گلها زد خروش

گلفروشم گلفروشم گلفروش

گرچه گردیدند یارانم شهید

حق که گلهای مرا پرپر بدید

با نگاهی لاله هایم را خرید

درچنین باغی که گشته لاله پوش

غنچه ای دارم که از سر برده هوش

غنچه ام از هر گلی زیباتر است

عطراو از هر گلابی بهتر است

گرچه از باد حوادث پرپر است

از عطش پژمرده و زین رنگ و روش

می کشم کوهی ز درد و غم به دوش

تشنه است امّا لبش آب بقاست

کودک است امّا پُر از قدر و بهاست

از غمش در خیمه ها ماتم سراست

غم از این غم می زند در سینه جوش

تیر گلچین کرده جای آب نوش

کیست تا از جان مدد ک

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 05:42
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -( سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند ) * مجید تال

3775
7

حضرت علی اصغر(ع) -(  سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند ) سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند

باید او تن را جدا ؛ سر را جدا پنهان کند

گریه ی اصغر ، صدای هلهله ، با تیر خود

حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند

مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان

خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند

با غلاف خنجری ، بابا پسر را دفن کرد

کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند

گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد

خنده های آخرش را در کجا پنهان کند..

شاعر : مجید تال

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 05:44
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -( داری مقابل پدرت راه می روی ) * علی اصغر ذاکری

1067
0

حضرت علی اصغر(ع) -( داری مقابل پدرت راه می روی ) داری مقابل پدرت راه می روی

زیبائی تو را به تماشا نشسته است

تصویر دلبرانه ای از روی ماه تو

در چشم پیرمرد چه زیبا نشسته است

هر روز لحظه لحظه ی دامادی تو را

با خود هزار مرتبه تصویر می کند

لبخندهای ماحَضر سفره ی لبت

او را چقدر سیر نمک گیر می کند

تو فکر می کنی که عصای پدر شوی

حالا که روزگار دلش را ش ک س ت ه است

تو فکر می کنی که... ولی نه، نمی شود

حالا که تیر توی گلویت نشسته است

دارد به زیر داغ تو از دست می رود

کمتر به روی دست پدر دست و پا بزن

نزدیک تر شدی به خدا روی دست او

با حنجری بریده خدا را صدا بزن

بر روی خشکی لب بابا چکیده و

شرمنده کرده قطره ی اشک تو آب را

بعد از تو تا همیشه

  • چهارشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 03:39
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -( خونابِ غم به سینۀ مادر نمی رسید ) * علیرضا شریف

1346
1

حضرت علی اصغر(ع) -( خونابِ غم به سینۀ مادر نمی رسید ) خونابِ غم به سینۀ مادر نمی رسید

این تیرِ غیظ كرده اگر سر نمی رسید

دستِ كمی ز نیزۀ ابنِ اَنَس نداشت

بَد می بُرید، كاش كه تا پَر نمی رسید

یك قطره هم ز مهریۀ مادرِ حسین

یعنی به كامِ تشنۀ اصغر نمی رسید؟

خیلی نداشت فاصله تا خیمه ها پدر

می رفت هر چه باز به آخر نمی رسید

كاری نداشت غیرِ خجالت كشیدنش

زیرِ عبا سرش كه به پیكر نمی رسید

می مُرد در تحیُّرِ این داغِ دلخراش

زینب اگر به دادِ برادر نمی رسید

جز خنده هایِ سرخِ لب و چشمِ نیمه باز

تسكین بر آتشِ دلِ خواهر نمی رسید

نبضِ پدر شمارشِ معكوس می گرفت

نه، این گلو به بستنِ معجر نمی رسید

تیرِ سه شعبه جایِ همه سهم برده بود

چیزی به چشمِ حسرتِ ل

  • چهارشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 03:41
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -( خندیدی و شکستم و عالم خراب شد ) * سید محمد جوادی

1871
0

حضرت علی اصغر(ع) -( خندیدی و شکستم و عالم خراب شد ) خندیدی و شکستم و عالم خراب شد

سهم تمام ثانیه‌ها اضطراب شد

تیری رسید و صحبت من ناتمام ماند

گفتم که آب؛ تیر برایم جواب شد

تیری رسید حنجرت آتش گرفت و بعد

از آتش گلوی تو قلبم کباب شد

تصویر حلق پاره‌ات ای کودک شهید

در چشم‌های دخترکی تشنه قاب شد

آنجا که موج‌موج دل آب سنگ شد

آنجا که فوج‌فوج دل سنگ آب شد

تیری رسید و هستی من را به باد داد

آهنگ من بریده بریده «رباب» شدa

شاعر : سید محمد جوادی

  • چهارشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 03:42
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -( رزق اشک من اگر خوب مقرّر گردد ) * مجتبی کرمی

1845

حضرت علی اصغر(ع) -( رزق اشک من اگر خوب مقرّر گردد ) رزق اشک من اگر خوب مقرّر گردد

مژه باید به شما که برسد تر گردد

یعنی آنقدر که تا نام ربابت آمد

گریه ی نوکرتان چند برابر گردد

مادر و خیمه و یک طفل ....و یک سال گذشت

منتظر پشت درم تا شب اصغر گردد

ظاهرا طفل ولی آنقدری مرد شده

که به تیر سه پر حرمله پرپر گردد

کاش مردی وسط هلهله مضطر نشود

یک قدم سمت حرم ، چند قدم برگردد

سمت عرش از کف دستش چقدر خون بارید

نکند معصیت قوم مکرّر گردد

وای بر مادرش آن دم که عدو با نیزه

پشت این خیمه بخواهد پی یک سر گردد

شاعر : مجتبی کرمی

  • چهارشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 03:46
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

حضرت علی اصغر(ع)، مناجات با خـدا -( مشغول کار هستی و در زیر آفتاب ) * محسن ناصحی

1553
2

حضرت علی اصغر(ع)، مناجات با خـدا -(  مشغول کار هستی و در زیر آفتاب ) مشغول کار هستی و در زیر آفتاب

حس می کنی که بین تنوری، - پُر التهاب-

هم تشنه ای و هم رمضان نه محرّم است

کافی است اینکه روزه بگیری بدون آب

تو روزه ای و کودک تو تشنه مانده است

بی اختیار روضه ی تو می شود رباب

در زیر آفتابی و هی چنگ می زنی

بر انعکاس تشنه ی صحرایی از سراب

چشمت سیاه می رود و باز می شود

این روضه پیش چشم تو قدر یکی دو باب

در خیمه ای و دست تو گهواره ی علی است

ای کودکم ! عزیز دلم ! ناز من ! بخواب

حتماً عمو برای تو آبی می آورد

با گریه هات مادر خود را نده عذاب

از هوش می روی، دو سه ساعت گذشته است

پا می شوی، سوال تو مانده است بی جواب

آخر گناه کودک شش ماهه ات چه بود؟

افطار آم

  • چهارشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 03:55
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 مظاهر کثیری نژاد

حضرت علی اصغر(ع) -( "تنت به ناز طبیبان نیازمند" شده ) * مظاهر کثیری نژاد

959

حضرت علی اصغر(ع) -( "تنت به ناز طبیبان نیازمند" شده ) "تنت به ناز طبیبان نیازمند" شده

"وجود نازکت آزرده ی گزند" شده

رسید کوفه به جایی که پایه ی ظلمش

به سهم خواهی از این شیر خوار بند شده

به روی دست ، پدر می دهد تو را از دست

پدر دوباره پسر داد و ارجمند شده

تو آخرین نفر از لشکری و بعد از تو

میان لشکر دشمن بگو بخند شده

تو را به نیت قلب حسین تیر زدند

اگر چه زخم تن او هزار و اند شده

فشار مادرت افتاد تا سرت افتاد

...و هر چه شوری دریاست آب قند شده!

فقط به جرم "علی "بودن است اینگونه

هر آنچه را که مقاتل نوشته اند شده

علی اکبر و سقا و قاسم و... حالا

کسان تو هدف هرچه ناکسند شده

اگر که "خون خدا" زاده ای بنابراین

تمام خون تو سمت خدا بلند شده

  • چهارشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 03:57
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -( نام تو را همینکه صدا می‌زند رباب ) * سید محمد جوادی

2156
4

حضرت علی اصغر(ع) -( نام تو را همینکه صدا می‌زند رباب ) نام تو را همینکه صدا می‌زند رباب

آتش به جان کرب و بلا می‌زند رباب

مثل دل پدر گلویت پاره پاره است

اما دوباره حرف شفا می‌زند رباب

شد سینه پر ز شیر؛ ولی شیرخواره نیست

مادر بیا که باز صدا می‌زند رباب

چون در خیال خویش بغل می‌کند تو را

بوسه به زخم حلق شما می‌زند رباب

زحمت برای مادر و خلعت برای غیر

دیگر نگو که ناله چرا می‌زند رباب

قلب سکینه از غم تو تیر می‌کشد

در هرکجا که حرف تو را می‌زند رباب

شاعر : سید محمد جوادی

  • چهارشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 03:59
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد