من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم
صبحم ز ستاره سحرم دست کشیدم
شد روز جهان از نظرم تیره تر از شب
آن جا که ز نور بصرم دست کشیدم
در بادیه عشق ز طوفان حوادث
من از شجر و از ثمرم دست کشیدم
با خون جگر این گهر افتاد به دستم
وز موج بلا از گهرم دست کشیدم
از داغ ابوالفضل گرفتم به کمر دست
با داغ علی از جگرم دست کشیدم
همراه سفر بود مرا در سفر عشق
افسوس که از هم سفرم دست کشیدم
آثار شهادت به رخش دیدم و مُردم
وقتی به جبین پسرم دست کشیدم
شاعر:سید رضا موید
- دوشنبه
- 13
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 17:41
- نوشته شده توسط
- علی