حضرت علی اکبر (ع)

مرتب سازی براساس

روضه حضرت علی اکبر علیه السلام با صدای میثم مطیعی -( الوداع گفت و رفت و بابا ماند ) *

2079
5

روضه حضرت علی اکبر علیه السلام با صدای میثم مطیعی -(  الوداع گفت و رفت و بابا ماند ) الوداع گفت و رفت و بابا ماند
بین تن ها امام تنها ماند
سر لیلا هوای مجنون داشت
چشم مجنون به پای لیلا ماند
موج؛ می خورد بر لب ساحل
موج برگشت و... لیک دریا ماند
علی اکبر، علی و اکبر شد
جمله رفت و حروف بر جا ماند
با زره رفت؛ با عبا برگشت
بین خیمه همین معما ماند
خواهر آمد؛ برادرش را برد
تکه های پیمبر اما ماند
پیکرش زیر سم مرکب و... سر
... روی نیزه برای فردا ماند
بعد از این ماجرا، ته گودال
رمقی از حسین آیا ماند..!؟

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت علی اکبر(گر نخیزی تو زجا ، کار حسین سخت تر است) *

1682

شعر حضرت علی اکبر(گر نخیزی تو زجا ، کار حسین سخت تر است) گر نخیزی تو زجا ، کار حسین سخت تر است
نگران حرمم ، آبرویم در خطر است
قامت خم شده را هر که ببیند گوید
بی علمدار شده ، دست حسین بر کمر است
داغ اکبر رمق از زانوی من برد ولی
بی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است
دست از جنگ کشیدند و به من می خندند
تو که باشی به برم باز دلم گرم تر است
نیزه زار آمده ام یا تو پُر از نیزه شدی
چو ملائک بدنت پُر شده از بال و پر است
پیش من با سر منشق شده تعظیم نکن
که خدا هم ز وفاداری تو با خبر است
علقمه پر شده از عطر گل یاس ، بگو
مادرم بوده کنارت که حسین بی خبر است
به تو از فاصله ی یک قدمی تیر زدند
قد و بالای رَسا هم باعث دردسر است
اصغر از هلهله کردن بدنش می لرزد
گر بداند که

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اکبر(آمد آن مهر درخشندۀ احمد مانند) *

1441

شعر حضرت علی اکبر(آمد آن مهر درخشندۀ احمد مانند) آمد آن مهر درخشندۀ احمد مانند
نزد بابا كه كُند رخصتِ میدان فرزند
آمد آن دلبر نازك بدنِ ناز قدم
چه خرامان برود در بَرِ آن سرو بلند
آمد آن تشنۀ، شیرین دهنِ، شیر شكار
تا كشد گردن این قوم دغا را به كمند
ماه شد روبروی حضرت خورشید به خاك
دست بر سینه، همه هستی خود را افكند
مستِ رخسارِ پدر بود پسر، بابا نیز
شرم، مانع شده بود از لب او گیرد قند
می كند پشت سرش دست دعا، اهل حرم
تاق نصرت شده قرآن و به دورش اسپند
داد رخصت پدر و راهی میدانش كرد
می رود جان ز تن خسته ی بابا هر چند
حرز لا حول و لا قوه الا بالله
بست بر جبهه و پیشانی اكبر، سربند
خطبه ای بود نهان در رجز كوتاهش
گوئیا احمد مختار دهد بر همه پند
من عل

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر(تو می مانی در این صحرا و فرزندت علی اکبر ) *

1569
1

شعر شهادت حضرت علی اکبر(تو می مانی در این صحرا و فرزندت علی اکبر  ) تو می مانی در این صحرا و فرزندت علی اکبر
همان نوری که می باشد تماماً مثل پیغمبر
همان ممسوس ذات حق، همان گنجینه ی باور
و لیلازاده ی زهرا و مجنون زاده ی حیدر
به چشمان ترش خیره… نگاه انتظار توست
تو هستی بیقرار او و او هم بیقرار توست
چه می بینی؟! تجسم کرده در او سوره ی انسان
نگاهش مخزن الاسرار و قلبش مهبط قرآن
برایش آیت الکرسی بخوان، چون می رود میدان
بیا و چشم هایت را به سمت خیمه برگردان
که آرامش بگیرد قد و بالای علی اکبر
کمی آرام تر باشند پاهای علی اکبر
و اکبر می رود میدان و دادی جان خود را تو
تمام دشت آرام است در این لحظه الا تو
و از بس این علی زاده شباهت داشته با تو
مشخص نیست اکبر سمت میدان می

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر(خبر آمد كه یلی می آید) *

3299
6

شعر شهادت حضرت علی اکبر(خبر آمد كه یلی می آید) خبر آمد كه یلی می آید
فاتح بی مثلی می آید
خبر آمد قمری می آید
روبهان! شیر نری می آید
تا نگشتید در این بیشه شكار
بهترین راه؛ فرار ست فرار
تا كه عطر خوش كوثر آمد
همه گفتند پیمبر آمد
همه گفتند كه عیار آمد
از نجف حیدر كرار آمد
همه گفتند كه اكبر آمد
اسد الغالب دیگر آمد
ماتِ آن ماه منور گشتند
چند گامی به عقب برگشتند
بسم رب الشهداء...لب وا كرد
رجزش ولوله ای برپا كرد
بانگ زد: باد به غبغب دارید
بی جگرها! دو سه مَرحَب دارید!؟
آمدم فاتحِ میدان باشم
وسطِ معركه طوفان باشم
غیرتم در ره دین می كوشد
در رگم خون علی می جوشد
نه! حسین بن علی تنها نیست
تشنه لب هست، ولی تنها نیست
از شراب علوی لب تر كرد
كربلا را جملی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و شهادت حضرت علی اکبر(ای ملائکه محو جلوه های ذات تو) *

1365

شعر مدح و شهادت حضرت علی اکبر(ای ملائکه محو جلوه های ذات تو) ای ملائکه محو جلوه های ذات تو
بین آسمان پهن است، سفره ی صفات تو
این همه صفات تو، ذات مشترک دارد
از وجود پیغمبر، سفره ات نمک دارد
خضر کربلای من، پیر آسمانی ها
روضه ی پر از نور آخر الزمانی ها
از کجا تو می ریزی، جلوه های طاووسی
که فرشته می افتد، پای تو به پابوسی
هر که یوسفت می دید، می برید دستش را
شوق روی تو می داد، سمت باد هستش را
هر کسی تو را دیده، خوانده قل هو اللهی
بس که مثل خورشیدی، بس که این همه ماهی
صبح فیض می گیرد، از رخ مصابیحت
صد بهشت می ریزد، از دل مفاتیحت
ای شبیه آیینه، ای که گرم تکثیری
بر حسین تأویلی، بر حسین تفسیری
عشق در تو می دیده، احتشام پیغمبر
احترام تو مثلِ، احترام پیغمبر
ای حس

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر(ای نخله فتاده ز پایم علی علی) *

1294

شعر شهادت حضرت علی اکبر(ای نخله فتاده ز پایم علی علی) ای نخله فتاده ز پایم علی علی
دردا هنوز من سر پایم علی علی
ریزد ز دیده اشک من از پاره های دل
خیزد ز سوز سینه نوایم علی علی
بردی اگر فروغ دل و دیدۀ مرا
دادی صفا به کوی منایم علی علی
فریاد من ز داغ تو در سینه بشکند
کز تشنگی گرفته صدایم علی علی
از حسرتی که تشنه شدی از برم جدا
آتش فتاده بر سر و پایم علی علی
فرق تو را شکست و مرا سینه چاک داد
دستی که کرد از تو جدایم علی علی
تا بستر تو گریۀ طفلان رهم ببست
گر زودتر نشد که بیایم علی علی
زینب اگر که بر کمک من نمی شتافت
جانی دگر نبود برایم علی علی
با قطره های خون روان از هزار زخم
تا آخرین نفس بسرایم علی علی
رفتی به پیشگاه خدا و پیمبرش
من نیز از قفای تو آی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر *

1626

شعر شهادت حضرت علی اکبر حالم به مثل خرمن موی تو درهم است
تو لاله ای و قطرۀ اشکم چو شبنم است
ابرو کمان من تو مرا کرده ای کمان
قامت قیامتی تو و من قامتم خم است
پلکی به هم بزن که بدانم تو زنده ای
ور نه بدان که مردن من هم مُسلّم است
کشتی مرا ز بس به زمین پای می کِشی
خیز ای ذبیح تشنه دو چشمم چو زمزم است
بابا برای بردنت آورده یک عبا
حالا برای بردن تو صد عبا کم است
هر گوشه یک نشان ز جگر گوشه ام بود
با هر نشان نشانۀ قتلم فراهم است
شاعر:سید محسن حسینی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر(نگاه و آه چه در هم شدند پشت سرت) *

1391

شعر شهادت حضرت علی اکبر(نگاه و آه چه در هم شدند پشت سرت) نگاه و آه چه در هم شدند پشت سرت
امیدهای دلم کم شدند پشت سرت
خبر ز رفتن تو بین خیمه تا پیچید
ز غصه، قامت و قد، خم شدند پشت سرت
تو رفتی و دل اهل حرم به همراهت
و چشم ها همه زمزم شدند پشت سرت
" أنا علیِ" تو تا به گوش کوفه رسید
یکی یکی همه ملجم شدند پشت سرت
مه برای تو خیرات نیزه می کردند
همه برای تو حاتم شدند پشت سرت
عجب رقابت سختی برای کشتن توست
رقیب سکه و درهم شدند پشت سرت
کسی حریف تو از پیش رو نمی گردید
عمود و نیزه که با هم شدند پشت سرت
کنار پیکر تو ناله ی غریبی گفت
امیدهای دلم کم شدند پشت سرت
شاعر:حسین ایزدی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر(در حیرت است محو تماشا پیامبر) *

1127

شعر شهادت حضرت علی اکبر(در حیرت است محو تماشا پیامبر) در حیرت است محو تماشا پیامبر
گویا جوان شده ست یکی با پیامبر
قرآن به دست دارد و در دست ذوالفقار
این شیرمرد کیست علی یا پیامبر؟
الله اکبر این نغمات ار لسان اوست
یا این که گفته است اذان را پیامبر
با دیدنش عدو به ندا گفت: بین ما
جنگی نبود و نیست دمی با پیامبر
اصلاً مصاف هاشمیان نابرابر است
حالی علی و حمزه و حالا پیامبر؟
آیینه است اکبر و حاجت به تیغ نیست
سنگش زنید لشگریان تا پیامبر
صد تکه تکه تکه شود تا که بشنوید
وا اکبرا و وا علیا، وا پیامبر
افتاده است روی تن خشک کربلا
ارباً علی اکبر و ارباً پیامبر
بوی مدینه کرببلا را گرفته است
خوش آمدید حضرت زهرا پیامبر
شاعر:پیمان طالبی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر(ای‌ نور دیده‌ام‌ به‌ پدر دیده‌ باز كن) *

1453

شعر شهادت حضرت علی اکبر(ای‌ نور دیده‌ام‌ به‌ پدر دیده‌ باز كن) ای‌ نور دیده‌ام‌ به‌ پدر دیده‌ باز كن
‌ كمتر برای‌ این‌ پدر پیر ناز كن‌
برخیز و با نگاه‌ نشسته‌ میان‌ خون
‌ پیش‌ سپاه‌ كفر مرا سرفراز كن‌
دستم‌ دراز نیست‌ به‌ سیراب‌ كردنت‌
تا خون‌ بگیرم‌ از دهنت‌ كام‌ باز كن‌
با اینكه‌ شد نصیب‌ تو پیروزی‌ بزرگ
‌داغت‌ عظیم‌ شد ز سكوت‌ احتراز كن‌
با نغمۀ پیمبری‌ و سوز حیدری‌
از حربگاه‌ مأذنه‌ بانگ‌ نماز كن‌
سرو روان‌، مرو كه‌ سرانجام‌ كار شد
صبری‌ به‌ گام‌ آخرم‌ ای‌ سرو ناز كن‌
تا میهمان‌ به‌ دیدن‌ مقتل‌ نیامده
‌ برخیز و عمه‌ را قدمی‌ پیشواز كن‌
شد داغ‌ هلهله‌ ز غم‌ تو كشنده‌ تر
یك‌ حملۀ مجددی‌ ای‌ یكه‌ تاز كن‌
صبری‌ كه‌ با تو معبر معراج‌ طی‌ شود
با لفظ‌ عشق‌ م

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر(که گفته بال کبوتر اضافه آمده است) *

1667

شعر شهادت حضرت علی اکبر(که گفته بال کبوتر اضافه آمده است) که گفته بال کبوتر اضافه آمده است
فقط ز جسم تو یک سر اضافه آمده است
برای کشتن تو چون که چون پیامبری
کمان به دست دو لشگر اضافه آمده است
یکی خمیده چو زهرا و دیگری لیلا
چرا کنار تو مادر اضافه آمده است
فقط به روی عبا وقت جمع کردن تو
چه قدر پاره ی پیکر اضافه آمده است
شاعر:مهدی رحیمی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر( گیسوانت که پریشان به تکان افتادند) *

1892

شعر شهادت حضرت علی اکبر( گیسوانت که پریشان به تکان افتادند) گیسوانت که پریشان به تکان افتادند
باد‌های دم صبح از جریان افتادند
تا به آوای خوشِ آمدنت گوش دهند
سینه‌ ها، ثانیه ‌ها از ضربان افتادند
ابر و باد و مه و خورشید سرِ داشتنت
لحظه ‌در لحظه به تقسیم زمان افتادند
صبح‌ از ابر و سر ظهر از آن ‌خورشید
بادها هم به تنت‌ بوسه زنان ‌افتادند
تا که ابروی کمان تو دمید از دو طرف
تیرها در دهن چاکِ کمان افتادند
چشم‌ها پلک نبستند به زیبایی تو
چشم‌ها تنگ شدند و به گمان افتادند
صبح فردا که سر نیزه ‌کشیدند تو را
بادهای دم صبح از جریان افتادند
شاعر:مهدی رحیمی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اکبر(چشم هایت اقتدار بی مثال نیل بود) *

1416

شعر حضرت علی اکبر(چشم هایت اقتدار بی مثال نیل بود) چشم هایت اقتدار بی مثال نیل بود
یا که اقیانوسی از بال و پر جبریل بود
زیر باران نگاهت قلب لیلا می تپد
بی حضورت کار و بار عاشقی تعطیل بود
از صدای نبض خیمه خوب فهمیدم دلت
تکیه گاه استوار و محکم این ایل بود
لحظه ای در کوچه ی دلتنگی من صبر کن
گر چه سر تا پای تو در سایه ی تعجیل بود
جزء جزء مصحف صد پاره ات را خوانده ام
شیوه ی روخوانی من شیوه ی ترتیل بود
***
می گذارد چهره بر رخسار اکبر ساعتی
این غروب جان گداز ذبح اسماعیل بود
شاعر:علیرضا لک

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر(صبحت از داغ تو بابا جگری می خواهد) *

1575

شعر شهادت حضرت علی اکبر(صبحت از داغ تو بابا جگری می خواهد) صبحت از داغ تو بابا جگری می خواهد
لب خشک از عطش و چشم تری می خواهد
آمدی باز سوی خیمه و با خود گفتم
نوجوانی ست که مهر پدری می خواهد
کاش می خواستم از تو دو زره برداری
این همه نیزه علی جان سپری می خواهد
نگران سر خود باش که این لشگر کفر
باز هم معجز شق القمری می خواهد
تیرها زودتر از من به تنت بوسه زدند
خُرد شد آینه ات شیشه گری می خواهد
نیست از جسم گلت چیز زیادی در دست
نه عبا، پارچه ی مختصری می خواهد
کاملاً یافت نشد هر چه تفحص کردیم
بردنت حوصله ی بیشتری می خواهد
باز کن چشم و ببین آمده پیشم زینب
قول صبر از پدر محتضری می خواهد
شاعر:عباس احمدی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مرثیه حضرت علی اکبر(تا حسین بشنید بانگ اکبرش) *

1584
1

مرثیه حضرت علی اکبر(تا حسین بشنید بانگ اکبرش) تا حسین بشنید بانگ اکبرش
با شتاب آمد به بالین سرش
جسم اکبر را چو دید قلبش شکست
در کنار پیکرش از پا نشست
راس ماهش را گرفت بر دامن او
این چنین با اکبرش کرد گفتگو
کای نگاهت آب روی آتشم
از لب خشکت خجالت می کشم
من نگویم صحبتی آغاز کن
لا اقل چشمان خود را باز کن
من نگویم بر رخم کن خنده ای
دست و پا زن تا بفهمم زنده ای
زخم روی زخم تو بنشسته است
از چه بابا فرق تو بشکسته است
بسکه قطعه قطعه گردیده تنت
بر پدر سخت است تماشا کردنت
خیز و بین ای سرو ناز باغ من
دشمنت خنده کند بر داغ من
جان بابا بی کس و یارم مکن
بیش از این دیگر گرفتارم مکن
پیش دشمن تن به خاریم مده
عمه ات بر یاری من آمده
جان من برخیز ای مانوس من

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اکبر(پیکرت مانند تسبیحی است که از هم وا شده) *

2096
4

شعر حضرت علی اکبر(پیکرت مانند تسبیحی است که از هم وا شده) پیکرت مانند تسبیحی است که از هم وا شده
تیغ و تیر و نیزه روی بیت بیتت جا شده
طعنه و زخم زبان قد تو را خم کرده است
قد تو حالا شبیه مادرم زهرا شده
آن قدر روی تنت شمشیر و نیزه تاخته
قد تو رعنای من، رعناتر از طوبی شده
مادری پهلو شکسته رو به رویت آمده
کوچه، سیلی، میخ در معنا شده
واژه های بر زبانم کمتر از حد تواند
برکهٔ شعرم به شوق نام تو دریا شده
شاعر:سید علی محمد نقیب

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اکبر(جوان نبود كه بود و پسر نبود كه بود) *

1890
1

شعر حضرت علی اکبر(جوان نبود كه بود و پسر نبود كه بود) جوان نبود كه بود و پسر نبود كه بود
عزيز مادر و عشق پدر نبود كه بود
عصاي پيري آن ها و ميوه ي دلشان
و باغ وصلتشان را ثمر نبود كه بود
زمان ِ آمدنش چشم هاي دلواپس
به اشتياق فراوان به در نبود كه بود
و وقتي آمد و وقتي جوان و رعنا شد
به بخت ، از همه آماده تر نبود كه بود
ولي خيال عروسي به سر نداشت علي
حسين را نه! تنها نمي گذاشت علي
علي ، علي ، علي اكبر چه قدّ و بالايي
ميان واقعه چون شير نر نبود كه بود
شجاع بود... خودش يك تنه در آن صحرا
حريف معركه ي صد نفر نبود كه بود
كه در دلاوري اش ، در رشادتش ، در رزم
حماسه ساز وَ مرد خطر نبود كه بود
و با همان قد رعنا و قامت برنا
حريم امن پدر را سپر نبود كه بود
ولي

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اکبر(تنها نه از غمت جگرم شعله ور شده) *

1366
2

شعر حضرت علی اکبر(تنها نه از غمت جگرم شعله ور شده) تنها نه از غمت جگرم شعله ور شده
داغی به دل زدی که سرشکم شرر شده
دارد به عرش می رسد اشراق سینه ات
آه ای نبی، زمان عروجت مگر شده؟
وضع شکاف زخم سرت هیچ خوب نیست
زیر کلاه خوود تو شقّ القمر شده
داری مرا کنار خوت می کُشی پسر
حرفی بزن، ببین پدرت محتضر شده
برخیز و اشک چشم مرا روبرو نکن
با نیشخند حرمله ی دربدر شده
اینها برای هرچه علی نقشه داشتند
نامت اسیر بغض هزاران نفر شده
گویا برای نیزه به پهلوی تو زدن
هرکس که داشت کینه ی زهرا خبر شده
تنها تو را نمی شود از خاک جمع کرد
از سنگ ریزه ها بدنت ریز تر شده
وقتی که در عبا بدنت چیده شد علی
معلوم شد چقدر تنت مختصر شده
شاعر:مصطفی متولی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر(گاهی همه به دور پسر جمع می‌شوند) *

1339

شعر شهادت حضرت علی اکبر(گاهی همه به دور پسر جمع می‌شوند) گاهی همه به دور پسر جمع می‌شوند
گاهی همه به دور پدر جمع می‌شوند
این‌ها كه دست و پای علی را گرفته‌اند
هشتاد و چار فاطمه سرجمع می‌شوند
وقتی میان خیمه نشسته، نشسته‌اند
وقتی كه می‌رود، دم در جمع می‌شوند
…دارند این طرف چه‌قدر می‌شوند كم
دارند آن طرف چه‌قدر جمع می‌شوند
وای از علی عقابش اگر اشتباه رفت
وای از حسین دورش اگر جمع می‌شوند

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اکبر(تنها نه از غمت جگرم شعله ور شده) *

1483

شعر حضرت علی اکبر(تنها نه از غمت جگرم شعله ور شده) تنها نه از غمت جگرم شعله ور شده
داغی به دل زدی که سرشکم شرر شده
دارد به عرش می رسد اشراق سینه ات
آه ای نبی، زمان عروجت مگر شده؟
وضع شکاف زخم سرت هیچ خوب نیست
زیر کلاه خوود تو شقّ القمر شده
داری مرا کنار خوت می کُشی پسر
حرفی بزن، ببین پدرت محتضر شده
برخیز و اشک چشم مرا روبرو نکن
با نیشخند حرمله ی دربدر شده
اینها برای هرچه علی نقشه داشتند
نامت اسیر بغض هزاران نفر شده
گویا برای نیزه به پهلوی تو زدن
هرکس که داشت کینه ی زهرا خبر شده
تنها تو را نمی شود از خاک جمع کرد
از سنگ ریزه ها بدنت ریز تر شده
وقتی که در عبا بدنت چیده شد علی
معلوم شد چقدر تنت مختصر شده
شاعر:مصطفی متولی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اکبر(در خداحافظی اش سیل حرم را می برد) *

1969
2

شعر حضرت علی اکبر(در خداحافظی اش سیل حرم را می برد) در خداحافظی اش سیل حرم را می برد
راه می رفت و همه چشم ترم را می برد
نفسش ارثیه ی فاطمه امّا چه کنم
دست غم نور چراغ سحرم را می برد
سنگها در تپش آمدنش بی صبرند
زیر باران همه ی بال و پرم را می برد
یک عمود آمد و با تاب و تب بی رحمش
ماه پیشانی آن تاج سرم را می برد
سر آن نیزه که از پهلوی او بیرون زد
تا دل کینه ی لشگر پسرم را می برد
تا که افتاد زمین، جرأت هر شمشیری
قطعه ای از قطعات جگرم را می برد
چیده ام روی عبا هستی خود را، دنیا
باد می آمد و عطر ثمرم را می برد
شاعر:علیرضا لک

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اکبر(به حرم تا که تو را از سفرت آورند) *

1308
3

شعر حضرت علی اکبر(به حرم تا که تو را از سفرت آورند) به حرم تا که تو را از سفرت آورند
پدر پیر تو را پشت سرت آوردند
چقدر در سر راهم پر خونین دیدم
چه بلایی به سر بال و پرت آوردند
چنگ ها جوشن و خوود و سپرت را بردند
در عوض هرچه که می شد به سرت آوردند
نیزه هایی که هنوز از نوکشان می ریزد
لخته خون های گلویت خبرت آوردند
پشت تو تا به حرم پیش رخ نامحرم
شانه های خم زینب پدرت آوردند
تا در آغوش کشم جسم تو را بار دگر
تکه تکه تنی از دور و برت آوردند
آخرین عضو تو وقتی به حرم آید شکر
مادرت نیست بگویم پسرت آوردند
شاعر:حسن لطفی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اکبر(به خاک می کِشی از بس عزیز من پارا) *

2992

شعر حضرت علی اکبر(به خاک می کِشی از بس عزیز من پارا) به خاک می کِشی از بس عزیز من پارا
کنار پیکر خود میکشی تو بابا را
ز دست می روم آخر بیا و رحمی کن
مکش به پیش نگاهم به خاک و خون پارا
ز بس کشیده تنت را به هر طرف دشمن
شمیم موی تو پر کرده است صحرا را
مسیح خیمه ی زینب نفس نداری تا
دوباره زنده نمایی مسیح زهرا را
برای آنکه گلم را به خیمه ها ببرم
خبر دهید به گلشن تمام گل ها را
کدام تکه کنارکدام تکه توست
چگونه حل بکنم این تن معما را
تمام قامت تو در عبای من جا شد
کسی نکرده چنین وصف "اربا اربا "را
شاعر:سید محمد جوادی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اکبر(چشم ِ تو حیثیتِ دریا و جیحون ریخته؟) *

1501
1

شعر حضرت علی اکبر(چشم ِ تو حیثیتِ دریا و جیحون ریخته؟) چشم ِ تو حیثیتِ دریا و جیحون ریخته
بس که جذابیّتِ از این رویِ گلگون ریخته
با ظرافت، لحظه يِ خلق ِ تو دستان خدا
هر هنر که داشته از چنته بیرون ریخته
احتیاجی نیست بر شمشیر ِ لیلازاده را
چند لشگر دور تا دور ِ تو مجنون ریخته
اولین قربانی ِ اهل ِ حرم بودی علی
وعده ابراهیم کرد اما حسین خون ریخته
ارباً ارباً آسمان رویِ زمین تصویر شد
تکه‌های آینه بر خاکِ هامون ریخته
صورتی که شبه احمد بود، پاشیده ز هم
قامتی که مثل زهرا بود، اکنون ریخته
قطعه قطعه، بند بند از هم جدا شد پیکرت
شاعران! بر خاک ها دریایِ مضمون ریخته
شاعر:محمد رسولی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اکبر(به عزم جان فشانی، جانب میدان پسر میرفت) *

1473

شعر حضرت علی اکبر(به عزم جان فشانی، جانب میدان پسر میرفت) به عزم جان فشانی، جانب میدان پسر میرفت
پسر میرفت و همراه پدر جان پدر می رفت
سپاه دل سیاه آماده با شمشیر و تیغ و تیز
ز برج خیمه سوی هاله عقرب، قمر می رفت
به عشق دوست، سوی دوشمنان رو کرده با شوقی
شب معراج، گویی سوی حق خیرالبشر می رفت
پسر رفت و پدر در خیمه، ناگه بانگ او آمد
به دیدار پسر، آنگه پدر با چشم تر می رفت
به امیدی که بیند باغبان گل را شکوفا تر
سبک تر از نسیم روح افزای سحر میرفت
نمی دانم چه رخ میداد، اگر زینب نمی آمد
ولی آنقدر میگویم، پدر هم با پسر میرفت
شاعر:علی انسانی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مرثیه حضرت علی اکبر(ای مرتضی خصایل و احمد شمایلم) *

1448
2

مرثیه حضرت علی اکبر(ای مرتضی خصایل و احمد شمایلم) ای مرتضی خصایل و احمد شمایلم
وی پیش دیده چیده شده، میوه ی دلم
بگشای دیده و به دلم ، راه غم ببند
برق نگاه نیست ولی سوخت حاصلم
دیگر پس از تو، خیر نباشد به زندگی
ای عمر من، به مرگم از این داغ، مایلم
یا خیز و پیش من به نمازی دگر بایست
یا لب گشای، بهر اذان در مقابلم
تا آب دیده غرق نسازد مرا، ببین
گشته، کنارخشکی لب هات ساحلم
بر پیکرت که تیر نشانده؟ کمان منم
کردی هلالی ام زغم ای ماه کاملم
دیگر نمی توانم، برخیزم از زمین
با من چه کرده داغ، خدا داند و دلم
یک جرعه آب، بهر تو ای گُل نداشتم
اکنون ز آب دیده ببین پای در گِلم
شاعر:علی انسانی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر(خزان زندگی بر جانت افتاد) *

2523
2

شعر شهادت حضرت علی اکبر(خزان زندگی بر جانت افتاد) خزان زندگی بر جانت افتاد
تو را پرپر نمود و دست من داد
عصای پیری ام بودی علی جان
شکستی و شکستم، داد بی داد
***
علیِ من شبیه مرتضی بود
پیمبر گونه و زهرا نما بود
سر و پهلو و دستش را شکستید
علی مجموعه ای از درد ها بود
***
گلِ عمر مرا از ریشه کندید
خدا اینگونه اکبر را پسندید
شما که کار خود کردید ای قوم
دگر بر گریه های من نخندید
***
تنت را نیزه ها بوسیده بودند
به روی خاک ها پاشیده بودند
نشد کاری کنم وقتی رسیدم
تو را با اسب ها کوبیده بودند
***
تو که رفتی علی قلب حرم ریخت
عمودی رفت بالا و دلم ریخت
چه کردند این جماعت با تن تو؟
چرا ترکیب اعضایت به هم ریخت؟
***
پدر هی چند باری رفت و برگشت
پیِ اعضای تو در

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت علی اکبر(بر کینه های کهنه ز حیدر اضافه شد) *

1775
-1

شعر شهادت حضرت علی اکبر(بر کینه های کهنه ز حیدر اضافه شد) بر کینه های کهنه ز حیدر اضافه شد
به بغض ها ز فاتح خیبر اضافه شد
تا گفت علی منم نوه ی مرتضی علی
دیدم که چله چله به لشکر اضافه شد
هر کس که تیر و نیزه و شمشیر و سنگ داشت
بر حلقه ی محاصره یکسر اضافه شد
هی تیغ و تیغ و تیغ عجب جذر و مدی است !
هی زخم و زخم و زخم به پیکر اضافه شد
وقتی که پهلویش هدفی راه دست شد
بر داغ او مصیبت مادر اضافه شد
یک نیزه آخر از بدن او جدا نشد
عضوی جدید بر تن اکبر اضافه شد
جز هلهله به گوش صدایی نمی رسید
که ناله های زینب مضطر اضافه شد
شاعر:رضا رسول زاده

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اکبر(لشکر کوفه به اشک بصرم می خندند) *

1805
-1

شعر حضرت علی اکبر(لشکر کوفه به اشک بصرم می خندند) لشکر کوفه به اشک بصرم می خندند
همه دیدند شده خون جگرم می خندند
نخل امید مرا چون که ز ریشه کندند
دور تا دور تن گل پسرم می خندند
پاسخ ناله ی من هلهله ی لشکر شد
هر چه گویم : "پدرم ... من پدرم" می خندند
ای جوان بر سر بالین تو من پیر شدم
به خم افتادگی در کمرم می خندند
ز پریشانی جسم تو پریشان شده ام
چون که گم کردم علی راه حرم می خندند
شاعر:رضا رسول زاده

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد