اشعار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مرتب سازی براساس

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( بر حسینت دیده وا کن ای علمدار حرم ) * محمد رستمی

1429
5

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( بر حسینت دیده وا کن ای علمدار حرم ) بر حسینت دیده وا کن ای علمدار حرم

آمدم در علقمه تا که تو را خیمه برم

ای برادر چشم خود بگشا ببین تنها شدم

پاشو از جا ای همه پشت و پناه و لشکرم

تا شنیدم《یا اخا ادرک اخا》زود آمدم

با خودم گفتم چه شد دیگر نخواندی سرورم

چشم طفلان حرم بر مشک و بر دستان توست

مشک تو پاره شده دستت کجاست آب آورم

تشنه کام از سوی دریا آمدی ای با وفا

آب آوردم برایت با دو چشمان ترم

تیر بر چشمت زدن کم سو شده چشمان من

تیره و تار آمده ارض و سما در منظرم

بس که بر جسمت کشیدن خنجر و تیغ و سنان

نا منظم تر شد اعضای تنت از اکبرم

ای رشید طایفه مختصر گشتی چرا؟

این تن اندک تو هستی یا علی اصغرم

کشتنت عباس من اما نه با تیر و کمان

با امان نامه سرت ببریده اند آب آورم

این حوالی پر شده از عطر یاس ای ماه من

آمده در علقمه دیدارت آیا مادرم ؟

ای اباالفضل کن تلاوت آیه《امن یجیب》

بعد تو دیگر ندارم راه چاره مضطرم

بعد تو چشم حرامی به حرم وا می شود

می شود روی حرامی وا به روی خواهرم

دخترانم بعد تو آواره ی صحرا شوند

دست آنها بر سر و گویند که وای از معجرم

بعد تو غارت شوند اهل خیام و پیکرم

می برن انگشت من را همره انگشترم

در غمت《مداح》ما زار و پریشان می شود

گوید او مرثیه ها از داغ تو ای محترم

  • یکشنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 10:08
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 حسن لطفی

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( اینجا رسیدم تا عزایت را بگیرم) * حسن لطفی

929
1

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( اینجا رسیدم تا عزایت را بگیرم) اینجا رسیدم تا عزایت را بگیرم

از دستِ سرنیزه لوایت را بگیرم

حالا بجای اینکه دستم را بگیری

باید که زیر کتفهایت را بگیرم

زود آمدم از دستِ آن مردِ حرامی

تا بیرقِ کرببلایت را بگیرم

شرمنده‌ام شرمنده‌ای ، آخر رسیدم

شاید جلویِ های‌هایت را بگیرم

دیگر عبایی نیست جانی نیست با من

ماندم چگونه دست و پایت را بگیرم

خیلی خجالت می‌کشم از بچه‌هایم

ای کاش می‌مردم که جایت را بگیرم

گفتی برادر ، نیزه اما حنجرت دوخت

زود آمدم اَدرِک اَخایَت را بگیرم

قدر سپاهی غارتت کرند ای وای...

از دستِ که خوود و ردایت را بگیرم

از قدّ و بالایت چرا اینقدر رفته

حالا چگونه جای جایت را بگیرم

هرجا که دستی می‌زنم می‌ریزد ای‌وای

من مانده‌ام تا که کجایت را بگیرم

چشمان تو بَس بود ناموسم نلرزد

کاش از سه‌شعبه چشمهایت را بگیرم

  • یکشنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 10:09
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

روضه ی حضرت ایاالفضل العباس * رامین برومند

615
1

روضه ی حضرت ایاالفضل العباس استمداد حضرت اباالفضل العباس

افتاده ام زمین و شکسته پرم حسین
از تیر و نیزه پرشده دور و برم حسین

یک چشم تیر و چشم دگر پر ز خاک و خون
بی دست و پا شدن، شده دردسرم حسین

اصلا بعید نیست که نشناسی ام اخا
پاچیده تر ز جسم علی اکبرم حسین

لج کرده اند با من ِ شق القمر شده
در چنگ بی مروتی ِ لشکرم حسین

آقا ، نه میکُشند مرا راحتم کنند!
نه اینکه بگذرند ز جسم وسرم حسین

تکیه به نخل دادم و بستن مرا به آن
چون کشتی شکسته ی بی لنگرم حسین

کم مانده زنده زنده مرا غارتم کنند
چیزی نمانده دیگر از این پیکرم حسین

هر که رسید نیزه زد و نیزه را شکست
باتیر و نیزه پر شده پا تا سرم حسین

این لشکری که دیدمشان بی حیا ترند
دلواپس غروب و غم معجرم حسین

✍?رامین برومند(زائر)
۱۴۰۰/۰۵/۲۶

  • سه شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 05:21
  • نوشته شده توسط
  • رامین برومند(زائر)
ادامه مطلب

تیره و تار شده یکسره دنیای حسین(ع) * مرضیه عاطفی

860
2

تیره و تار شده یکسره دنیای حسین(ع) تیره و تار شده یکسره دنیای حسین(ع)
رفت از خیمه قرار دلِ تنهای حسین(ع)

مشک بر دوش؛ شجاعانه قدم برمیداشت
زیر لب زمزمه اش این شده سقای حسین(ع):

باید این چشم و سر و دست شود غرقِ به خون
برسد حاجت من تا که به امضای حسین(ع)

زخمِ شمشیر به تن داشت و لبریز عطش
وارد علقمه شد حضرتِ دریای حسین(ع)

إبن ملجم صفتان رفته عمود آوردند
وای از لحظهٔ شقّ القمر و وای حسین(ع)

تیر چشمش زد و عباس(ع) نظر خورد آخر
آخر افتاد زمین خوش قد و بالای حسین(ع)

شمر(لع) با قهقهه به حرمله(لع) گفت أحسنتم
خوب شد! از رمق افتاده ببین پای حسین(ع)

قاتل جانِ أبالفضل(ع) به وٱلله شده
إنکساری که نشسته ست به سیمای حسین(ع)

عاقبت «أدرک أخا» گفت و خدا رحم کند
به دل زینب(س) و دلشورهٔ فردای حسین(ع)!

  • سه شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 14:24
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

یک منبر روضه شب تاسوعا * مرتضی محمودپور

878
1

یک منبر روضه شب تاسوعا ◾بفرمائید....
◾یک منبر روضه
◾شب تاسوعا

علمت روی زمین است علمدار حسین
ازچه خاموش شدی شمع شب تارحسین

توکه خودجای خودت دیده ام اینجاعباس
مشک بی آب تو گردیده گرفتار حسین

زائر یاس کبودی که برادر خواندی
با اخا ادرک اخایت شده غمخوار حسین

رحمت واسعه ی حق به تو و مادر تو
مادرت گفته که گردی همه جایارحسین

تو زمین خوردی و دشمن همگی فهمیدند
که به اتمام رسیدست همه ی کار حسین

ناامیدان دو عالم همه با هم گویند
با ابوالفضل بود گرم چو بازار حسین

اشک از دیده مهدی شده جاری هردم
که شده کشته علمدار به دربار حسین

  • سه شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 20:38
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 حسن کردی

شهادت حضرت عباس(ع)شب تاسوعا -( تا که بی دست شدی اهل شجاعت شده اند) * حسن کردی

458

شهادت حضرت عباس(ع)شب تاسوعا -( تا که بی دست شدی اهل شجاعت شده اند) تا که بی دست شدی اهل شجاعت شده اند
گرگ ها منتظر لحظه ی غارت شده اند

حرمله ها پس از این خاطرشان آسوده ست
خولی و شمر پس از دست تو راحت شده اند

چه عمودی به سرت خورد که شق القمری
هر دو ابروی تو با فاصله قسمت شده اند

چشم پر خون تو سهم من دلخون شده است
علم و دست تو این بین غنیمت شده اند

بروم،با تن بی دست تو دشمن تنهاست
نیزه ها شان همه خونخوار به شدت شده اند

یک دلم پیش تو و آن دل من در حرم است
پیش آنها که محیای اسارت شده اند

چشم و ابروی تو از ضربه بهم ریخته است
پیکر تا شده ات دور و برم ریخته است

تیرها روی هم افتاده به هم چسبیدند
کندنی نیست ز بس بر بدنت پیچیدند

بسکه از ضربه شکسته رخ نورانی تو
جای یک بوسه نمانده ست به پیشانی تو

ساقی من لب تو سوخته از بی آبی
باورم نیست که در محضر من می خوابی

این تو هستی که چنین نقش زمینی پیشم؟
تا به امروز ندیدم بنشینی پیشم

یک نفر با علمت دور و برم می رقصد
یک نفر دست تو بر نیزه ی خود می بندد

فکر بی دستی تو سخت مرا آزرده
بیش از نیزه و شمشیر تنت پا خورده

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:08
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع)شب نهم -( ای زاده ی ام البنین، یا ابوفاضل) * هستی محرابی

597
1

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع)شب نهم  -( ای زاده ی ام البنین، یا ابوفاضل) ای زاده ی ام البنین، یا ابوفاضل
از چه شدی نقش زمین، یا ابوفاضل
جان داده ای در علقمه، با لبِ عطشان
برخیز و حالِ ما ببین، یا ابوفاضل
وقتِ وداع گفتی تو با، دیدگانِ تَر
من می روم آب آورم، زینب ای خواهر
در خیمه پَرپَر از عطش شد علی اصغر
از چه شکسته شد جبین، یا ابوفاضل
پشت و پناهِ این حرم، یا ابوفاضل
تنها تویی برادرم، یا ابوفاضل
رفتی و بشکسته پَرم، یا ابوفاضل
بنگر چه آمد بر سرم، یا ابوفاضل
آخر شدی قطع الیمین، یا ابو فاضل!

  • پنج شنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 18:48
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( تو آن ماهی که خورشیداست محو روی تابانت) * احمد جواد نوآبادی

419
1

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( تو آن ماهی که خورشیداست محو روی تابانت) تو آن ماهی که خورشیداست محو روی تابانت
خداوند آسمان هارا درآورده به فرمانت

مگر مانند پبغمبر تو هم شق القمر کردی
که میخوانند خود را ارمنی ها هم مسلمانت

حسین ابن علی(ع)که عالمی هستند قربانش
به تو گفته برادر جانِ من، جانم به قربانت

همه دیدند دست از هر تعلق در جهان شستی
همینکه رفت در آب فرات آن روز دستانت

به دوش خود کشیدی بار سنگین امانت را
دو دستت را فدا کردی و ماندی پای پیمانت

نداری دست در پیکر ولی بنگر که این لشکر
هراسان است سرتاسر ز چشمان رجز خوانت

همان وقتی که تیر آمد به سوی مشک میدیدی
گره کور است و حتی وا نخواهد شد به دندانت

عجب حسن ختامی داشتی که در دم آخر
به جای مادرت ام البنین، زهراست مهمانت

از اول جان تو تنها برادر بود تا آخر
که گفته در دل میدان گذشتی راحت از جانت؟
**
برای اینکه در راه حسین ِفاطمه باشم
الهی که بماند تا ابد دستم به دامانت

  • شنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 08:44
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

مدح شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت) * ناشناس ؟؟؟

6318
7

مدح شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت) هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت
رزق و روزیِ تمام خاندانش را گرفت

خوش به حالِ سائلی که سائلِ عباس شد
خوش به حال آن که از عباس نانش را گرفت

روزِ محشر دست هايش دستگيري مي كند
دستِ خود را داد دستِ دوستانش را گرفت

هيچ كس اندازه ي عباس شرمنده نشد
كربلا بدجور از او امتحانش را گرفت

از خجالت آب شد، آب آورِ كرب و بلا
عصرِ تاسوعا امان نامه امانش را گرفت

چشم هايش پاسبان هاي بَناتِ خيمه بود
حرمله با تير چشمِ پاسبانش را گرفت

تيرها در پيكرش وقتِ زمين خوردن شكست
بس كه خون رفت از تنش آخر توانش را گرفت

صارَ کَالْقُنْفُذ برايِ تيرها جايي نماند
ناگهان سر نيزه اي حجمِ دهانش را گرفت

قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود
تیرهایی که به مشکش خورد جانش را گرفت

از بغل تا که سرش را بر سر نیزه زدند
گریه های ناتمامی خواهرانش را گرفت

شاعر:گروه یا مظلوم

  • شنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 08:47
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( به تمنای لب تو قلب دریا سوخته) * سید پوریا هاشمی

950
1

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( به تمنای لب تو قلب دریا سوخته) به تمنای لب تو قلب دریا سوخته
صورتت افتاده روی خاک وصحرا سوخته

پیکرت را جمع کردم قد یک گهواره شد
زیر خورشید عراق این قد و بالا سوخته

چشمهایت را که دیدم چشمهایم تار شد
تیر را جوری زده پلک تو حالا سوخته

تیرها نه درمیاید نه از آن سو میرود
جای جای تو در این اوضاع یکجا سوخته

کاش میشد تا همینجا پیش تو خاکم کنند
من که پیش چشمهام انگار دنیا سوخته

پاشو برگردیم خیمه قبل آنکه بشنوی
درمیان شعله ها گیسوی زنها سوخته

تو نباشی دخترانم را اراذل میزنند
صورت هر دختری در بین دعوا سوخته

  • شنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 08:49
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن کردی

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( خانمان سوز بود آتشِ آهی گاهی) * حسن کردی

523

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -(  خانمان سوز بود آتشِ آهی گاهی) خانمان سوز بود آتشِ آهی گاهی
ناله‌ای می‌شکند پشتِ سپاهی گاهی
داری امید ولی نیست پناهی گاهی
دلخوشی گرچه به یک نیمه نگاهی گاهی

حیف از آن چشم که یک تیر نگاهش را بُرد
داد از آن تیر که چشمان سیاهش را بُرد

آه بر روی لبش بود چه آهی ای وای
جمع می‌کرد تَنی از سرِ راهی ای وای
رفته از دست چه ماهی و چه ماهی ای وای
بعد او نیست نه حالی نه پناهی ای وای

اشک مردی که پناهش همه پاشیده ببین
حالِ شاهی که سپاهش همه پاشیده ببین

به سرش آمده اما به جراحات رسید
این جوانمُرده ببین با چه مکافات رسید
موقع غارتِ او موقع خیرات رسید
وسطِ قائله‌ی مردمِ شامات رسید

ردِ خونی به زمین از سرِ زین ریخته دید
همه جانِ حرمش را به زمین ریخته دید

نفَسش بعدِ برادر چقدر می‌گیرد
مرد اگر داغ کشد دردِ کمر می‌گیرد
بی سبب نیست که از سینه خبر می‌گیرد
تیر از سینه که رد شد به جگر می‌گیرد

حق بده اینهمه اندوه پَرَت می‌شکند
بی برادرشدن آری کمرت می‌شکند

تیر تا خورد به چشمش به کمین خورد ای داد
روی پیشانیِ زهرا دو سه چین خورد ای داد
بخدا بر جگرِ اُمِ‌بَنین خورد ای داد
پدرش از نجف آمد به زمین خورد ای داد

اشکِ عباس دل خون زمین را سوزاند
در مدینه جگر اُمِ‌بَنین را سوزاند

آه ای ماه ببین حال برادرها را
آه ای خیمه ببین گریه‌ی خواهرها را
آه ای دشت ببین ضجه‌ی دخترها را
آه ای داغ ببین قامت مادرها را

نیست با شاه کسی بانگ کمک بردارد
بین ابرو چقدر سخت تَرک بردارد

کاشکی باد به خیمه خبرش را نبرد
شرح حال بدن مختصرش را نبرد
یک حرامی عَلَمش را سپرش را نبرد
پیش طفلان سرِشب نیزه سرش را نبرد

باید عمه بدود تا به همه سر بزند
گره‌ای روی گره زود به معجر بزند

"بیت نخست تضمینی از معینی کرمانشاهی

  • شنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 15:04
  • نوشته شده توسط
  • الهه سادات گلچین حسینی
ادامه مطلب

زمینه احساسی حضرت ابوالفضل(ع) -( عمری برات میخونم یا ابالفضل ) * ناشناس ؟؟؟

371

زمینه احساسی حضرت ابوالفضل(ع) -( عمری برات میخونم یا ابالفضل ) عمری برات میخونم یا ابالفضل
ارمنی ها ازت میخونن یا ابالفضل

برات کربلای ما دست ابالفضل افتاده
شفای همه مریض ها دست ابالفضل افتاده

هر کجا میگم یا عباس
ذکر شبم میگم یا عباس
مادر من موقع گرفتاری
میگفت به من بگو یا عباس

یا ابالفضل العباس

اهل حرم به تو نازد ما عشق هستی
یا اباالفضل
به کس ندهم این عشق را عشق منی
یا ابالفضل

میخوام برات ی نوکر خوبی باشم
مثل عابص زهیر برا حسین تو باشم

کشته ی اسم تو ام یا عباس
دخیلک ذکر منه یا عباس
ازقدیما سفره پهن می شد
تو خونه ها ذکر همه یا عباس

یا ابالفضل العباس

  • شنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:21
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور قمر منیر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام -(شمس و قمر ابوترابی) *کربلایی جواد محمدی

207

شور قمر منیر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام -(شمس و قمر ابوترابی) شمس و قمر ابوترابی
مفهوم بلند آفتابی
خشکی ز قدومت شده دریا
والله که آبروی آبی

بالاترین قسم برا آذریا ابوالفضله
روزیه سفره های ما همیشه با ابوالفضله
عالم فدای این عموی نازنین و دلربا
ذکر مدام لبهای رقیه یا ابوالفضله

هم زبون رقیه
عموی مهربون رقیه
دادی نشون به هر یل شامی
که تویی پهلوون رقیه

یاسیدی یاابوالفضل
.........................
بند دوم

فرمانده ی گردان یمینی
شاگرد امیرالمومنینی
عالم شده مات قد و بالات
الحق که یل ام البنینی

حاتم مرید هیبت و مقام ابوالفضله
لقمان اسیر شوکت و کلام ابوالفضله
رقیه میزنه مهر پادشاهی پیشونیه
هر کس که نوکرو پیر غلام ابوالفضله

با مرامی ابوالفضل
واجب الاحترامی ابوالفضل
تکیه زده به تو خود ارباب
بزا بگم امامی ابوالفضل

یاسیدی ابوالفضل(ع)

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 14:55
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نوحه قمر منیر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس(ع) -(دلخوشی دنیا - رفته ز یاد ما - محرمت مانده) * حسین خدایاری

243

نوحه قمر منیر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس(ع) -(دلخوشی دنیا - رفته ز یاد ما - محرمت مانده) سربند:
دلخوشی دنیا - رفته ز یاد ما - محرمت مانده
ز ماجرای تو - میگذرد آقا - ولی غمت مانده
تویی ای احسن حالم / که با تو خوبه احوالم
حسین باب النجات عالم
الهی در شب هجران / لثارات الحسین گویان
بیاید صاحب دلهامان
بیا یابن الحسن مولا ۲ بیا یابن الحسن آقا جان

ز علقمه آید - صدای جانسوز - ادرک اخای تو
خمیده پشت من - ز داغ سنگین - دست جدای تو
به خون خفتی پناه من / علمدار سپاه من
بیا تا خیمه همراه من
ببین آه حزین من / مرو قطع الیمین من
امید طفل غمگین من
ابوفاضل علمدارم ۲ ابوفاضل علمدار من

قسم به مشک تو - ندیده در عالم - کسی چنین سقا
یل وفادارم - به یاد لبهایت - ادب کند دریا
ببین این داغ اعظم را / به چشمم اشک نم نم را
به تن این جامه ی ماتم را
من و غوغای این لشکر / به خیمه کودکان مضطر
چه گویم با رباب و اصغر
ابوفاضل علمدارم ۲ ابوفاضل علمدار من

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 10:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

واحد شهادت قمر منیر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس(ع) -(خدا کنه که من بتونم - مشکو به خیمه برسونم) * محمد بیابانی

282

واحد شهادت قمر منیر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس(ع) -(خدا کنه که من بتونم - مشکو به خیمه برسونم) خدا کنه که من بتونم - مشکو به خیمه برسونم
درسته که دستی ندارم
درسته که تمومه کارم
باید به خیمه برسم چون
یه مادره چشم انتظارم، تمومه کارم
نه چشمی مونده و نه دستی / ای تیر، دل منو شکستی
دیگه برا چی تو کمین / مشکم نشستی
از تو نمیخوام دیگه چیزی ای تیر
به سمت مشکم برنخیزی ای تیر
آبروی منو نریزی ای تیر
(واویلتا ۲ واویلا) ۳

زدن حالا که مشک آبو - تا نبینم اشک ربابو
کجایی ای عمود آهن
بیا که بغض تو و دشمن
یه کاری میکنه که دیگه
چیزی نمونه از سر من، عمود آهن
بزن نبینم دیگه غم رو / زمین افتادن علم رو
لحظه حمله کردنِ به / سمت حرم رو
بزن که آرزوی من همینه
چشمای من رو نیزه ها نبینه
دستی بلند شده روی سکینه
(واویلتا ۲ واویلا) ۳

  • جمعه
  • 10
  • آذر
  • 1402
  • ساعت
  • 14:05
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نوحۀ عطش - (امشب در کربلا قحطی آب است) *

9204
13

نوحۀ عطش - (امشب در کربلا قحطی آب است) نوحۀ عطش

امشب در کربلا قحطی آب است
بر تشنگان، دل دریا کباب است
از آل طاها، شرمنده سقّا

عباس واعطشا عباس یا عباس

فریاد العطش خیزد به گردون
اصغر لب تشنه و سقّا دلش خون
ای بحر غیرت، سقای عترت

عباس واعطشا عباس یا عباس

سردار لشکر و سقّای بی‌آب
رقیه از عطش، گردیده بی‌تاب
رنگش پریده، اشکش به دیده

عباس واعطشا عباس یا عباس
عباس ای پسر ساقی کوثر
تنها سقا تویی، ای میرلشکر
دارد سکینه، آتش به سینه

عباس واعطشا عباس یا عباس

دریا، شرمنده از سقای آب است
سقا، شرمنده از طفل رباب است
اصغر زند پر، در دست مادر

عباس واعطشا عباس یا عباس

تو مهر زهرایی، ای آب دریا
بنگر لبِ خشکِ حسین او را
یک ماهپاره، گوید هما

  • جمعه
  • 19
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 11:58
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

بحر طویل حضرت عباس (ع)- (شیر سرخ عربستان و وزیر شه خوبان) *

178548
2153

بحر طویل حضرت عباس (ع)- (شیر سرخ عربستان و وزیر شه خوبان) شیر سرخ عربستان و وزیر شه خوبان، پسر مظهر یزدان ، که بدی صاحب طبل و علم و بیرق و سیف و حشم و با رقم و با رمق اندر لب او ماه بنی هاشم وعباس علمدار و سپهدار و جهانگیر و جهان بخش و دگر نایب و سفا. شه با وفا ابوالفضل، صاحب لوا اباالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.

* * *

دید کاندر حرم خسرو خوبان، شده بس ناله و افغان و پر از شیون طفلان، همه شان سینه زنان، نوحه کنان، موی پریشان، دل بریان، سوی عباس شتابان، که عمو جان چه شود جرعه ی آبی برسانی به لب سوختگان، کز عطش آتش بگرفته گلوی ما. شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.

* * *

غضب آلود ز غیرت شد و

  • یکشنبه
  • 13
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 14:10
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(ای که می پرسی ، کجا من لعل خندان داشتم) *

2915
4

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(ای که می پرسی ، کجا من لعل خندان داشتم) ای که می پرسی ، کجا من لعل خندان داشتم
بند مشک آب را وقتی به دندان داشتم
چون به نخلستان رسیدم شد امیدم نا امید
با وجود آنکه امید فراوان داشتم

دجله از سرچشمه ی آبش چه کم می شد اگر
من به دست آرزوها جامی از آن داشتم
در کنار علقمه ازخجلت دست تهی
ظهرعاشورا،غم شام غریبان داشتم
هرچه گل بود از عطش پژمرد و من بی اختیار
گریه بر آن غنچه سر در گریبان داشتم
گلشن توحید را سیراب می کردم ز اشک
(گر به قدر عقده ی دل چشم گریان داشتم)
باغبان چشم انتظار دیدن من بود و من
با خیال روی جانان گل به دامان داشتم
کی فریبم می دهد خط امان اهرمن
من که عمری دست در دست سلیمان داشتم
ای مراد عاشقان ای کاروان سالار عشق
پاسداری ک

  • یکشنبه
  • 29
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)-(وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای) * علی اکبر لطیفیان

14973
95

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)-(وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای) وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده‏ اى
آب از هیبت عباسى تو مى‏لرزد
بى عصا آمده‏اى حضرت موسى شده‏ اى

به سجود آمده‏اى یا که عمودت زده‏ اند
یا خجالت زده‏اى وه که چه زیبا شده ‏اى
یا اخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شده‏ اى
منم و داغ تو و این کمر بشکسته
تویى و ضربه‏ اى و فرق ز هم وا شده‏ اى
سعى بسیار مکن تا که ز جا برخیزى
اندکی فکر خودت باش ببین تا شده‏ اى
مانده ‏ام با تن پاشیده ‏ات آخر چه کنم؟
اى علمدار حرم مثل معما شده ‏اى
مادرت آمده یا مادر من آمده است
با چنین حال به پاى چه کسى پا شده ‏اى
تو و آن قد رشیدى که پر از طوبى بود
در شگفتم که در این

  • یکشنبه
  • 29
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 13:50
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(تا تو بودي خيمه ها آرام بود) *

5502
19

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(تا تو بودي خيمه ها آرام بود) تا تو بودي خيمه ها آرام بود
دشمنم در كربلا نا كام بود
تا تو بودي من پناهي داشتم
با وجود تو سپاهي داشتم

تا تو بودي خيمه ها پاينده بود
اصغر شش ماهه من زنده بود
تا توبودي خيمه ها غارت نشد
بعد تو كس حافظ يارت نشد
تا تو بودي چه ره ها نيلي نبود
دستها آماده سيلي نبود
تا تو بودي دست زينب باز بود
بودنت بهر حرم اعجاز بود
تا كه مشكت پاره و بي آب
دشمن بر كينه ات شاداب شد

شاعر:حسان

  • یکشنبه
  • 29
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 17:34
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 حبیب الله چایچیان

اشعار شهادتی حضرت عباس(ع)،(به عرصه كربلا كفر چو طغيان گرفت) * حبیب الله چایچیان

15581
128

اشعار شهادتی حضرت عباس(ع)،(به عرصه كربلا كفر چو طغيان گرفت) به عرصه كربلا كفر چو طغيان گرفت
ظلم جهانگير گشت نقطه ايمان گرفت
گلبن گلزار دين خزان شد از باد كين
خار ستم سر به سر دامن بستان گرفت

بلبل دستانسرا رو به هزيمت نهاد
زاغ سيه روزگاه طرف گلستان گرفت
فغان لب تشنگان گذشت از كهكشان
حضرت عباس را سكينه دامن گرفت
گفت تو سقاى آب ما همه در پيچ و تاب !
نتوان يك جرعه آب ز بهر طفلان گرفت ؟!
عباس با حال زار كشيدش اندر كنار
غبار غم از رخ آن گل پژمان گرفت
وعده آب روان داد به آن خسته جان
اذن كه تا آرد آب از شه عطشان گرفت
گفت كه اى نور عين نو گل باغ حسين
به نرخ گيرم آب اگر كه بتوان گرفت
به ديده اشگبار گشت به مركب سوار
مشك تهى آب را به دوش ز احسان گرفت
تيغ مشعشع كش

  • دوشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شهادت حضرت عباس (ع) -( ای بزرگ خاندان آب ها آشنای مهربان آب ها ) * علی اکبر لطیفیان

2124
1

شهادت حضرت عباس (ع) -( ای بزرگ خاندان آب ها آشنای مهربان آب ها ) ای بزرگ خاندان آب ها
آشنای مهربان آب ها
در مقام شامخ سقائیت
بند می آید زبان آب ها
با تماشای لب دریائیت
آب افتاده دهان آب ها
مثل دریایی ولیكن می دهی
مشك خشكی را نشان آب ها
زیر بار تیر های مشك تو
خورد گردید استخوان آب ها
بعد لب های تبسم ریز تو
گریه افتاده به جان آب ها
از وداع تو حكایت می كند
دست های پر تكان آب ها
گریه ی امروز مال چشم تو
گری یه فردا از آنِ آب ها
راستی بی تو چه رنگی می شود؟
شعرهای شاعران آب ها...

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • یکشنبه
  • 12
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 10:00
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع),(ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم) *

61297
422

اشعار شهادت حضرت عباس(ع),(ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم) ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم

سقّای طفلانم

داغت شکسته پشت من، ای راحت جانم

سقّای طفلانم

من بـی‌برادر چـون کنم بـا این سپـاه دون

در دامـن هامـون

بینـم تـو را در ابــر خـون ای مـاه تابـانم

سقّای طفلانم

خواهـم بـرم در خیمه‌گه، ای گل تن پاکت

پیکـر صدچـاکت

ممکـن نبـاشد «یا اخا» محـزون و نـالانم

سقّـای طفـلانم

برخیـز و ای جــان بـرادر کـن علمـداری

بنمـا مـرا یـاری

بی تـو غـریب و بی معیـن در این بیابـانم

سقّـای طفـلانم

بی تـو یقیـن دارم کـه فـردا زینب نـالان

بـر ناقـۀ عریان

گــردد ســوار از راه کینـه بــا یتیمانم

سقّـای طفـلانم

شد روز روشن پیش چشمم تیره‌تر از شب

چون معجر زین

  • شنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:07
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(می رود جان ز تنم با نفس آخر تو) * علی اکبر لطیفیان

3325
12

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(می رود جان ز تنم با نفس آخر تو) می رود جان ز تنم با نفس آخر تو

کمرم تا شده با دیدن این پیکر تو

خیز و بنگر که عدو از غم من می خندد

شمر گوید که حسین هست کجا حیدر تو؟

دیدن تو سر پا معجزه ای می خواهد

وایِ من آب گذشته است دگر از سر تو

باورم نیست! ببینم تو همان عباسی؟

ای صنوبر! قد من آب شده پیکر تو

تویی و شرم رباب و علیِ اصغر من

منم و خجلت از روی تو و مادر تو

شده دعوا به سر ذبح تو ای شیر علی

بی حساب است و عدد جایزه های سر تو

راستی زائر زهرا شدنت باد قبول

باورت گشت بود مادر من مادر تو *

یا مرو یا که مگو بر سر دروازۀ شام

با رقیه که عمو هست کجا معجر تو؟!!

شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • پنج شنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:16
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(سردار سر شکستهٔ در خون شناورم!) *

6827
27

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(سردار سر شکستهٔ در خون شناورم!) سردار سر شکستهٔ در خون شناورم!

بعد از تو وای بر دل من... وای بر حرم

حالا، پس از گذشتن چندین و چند سال

باور نداشتم که بخوانی برادرم

با این نگاه زخم مکن التماس من

باشد برای خیمه تنت را نمی برم

تا جا به جا نگشته، سرت را تکان مده

باید که تیر را ز نگاهت درآورم

تا که صدای تو به در خیمه ها رسید

آن جا شکست پشت من و پشت خواهرم

دیگر رباب طفل خودش را تکان نداد

خشکید ابر گریۀ چشمان اصغرم

طفلی دوید بین خیام و به گریه گفت

وای از عدو... وای عمو... وای معجرم

حالا که راحت است خیالاتشان ببین

دشمن رسیده تا بغل گوش دخترم

شاعر:محمد بیابانی

  • پنج شنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی و شور شهادت حضرت ابالفضل عباس( خداوندا علمدارم نیامد) *

6577
51

شعر سینه زنی و شور شهادت حضرت ابالفضل عباس(   خداوندا علمدارم نیامد) خداوندا علمدارم نیامد
یگانه یاور و یارم نیامد
کنار علقمه بابا چه دیدی
عمود خیمه را از چه کشیدی
عمو گوشوارم و کرده غارت عدو
به قربون لبا ترک خورده عمو
عمو جان العطش 2
دلاور اشجع الناسی اباالفضل
شجاعت را تو مقیاسی اباالفضل
تو ساقی گلستان حسینی
تو یک دریا گل یاسی اباالفضل
ندیده آفرینش آنچه مردی
امید یکه تاز هر نبردی
به چشمت کهکشان عشق و ناز است
ببین با قلب عشاقت چه کردی
یه پهلوون فقط اونه روی زمین
می دونه کی بوده یل ام البنین
ابو فاضل مدد2
تو ماه هاشمیونی اباالفضل
امید فاطمیونی اباالفضل
پناه میری و یار حسینی
تو عشق زینبیونی ابالفضل
تو بر دربار عشق صاحب مقامی
حسینی مذهب و حیدر مرامی
اگر چه پادشاه

  • سه شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 04:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر سینه زنی وشور شهادت حضرت ابوالفضل عباس( بر زمین افتاد، لالۀ یاسم) *

4904
6

شعر سینه زنی وشور شهادت حضرت ابوالفضل عباس(  بر زمین افتاد، لالۀ یاسم) بر زمین افتاد، لالۀ یاسم
شد جدا از تن، دست عباسم
یا ابوفاضل، یا ابو فاضل 2
رفتی و بی تو، شد نصیب من
گریۀ زینب، خندۀ دشمن
یا ابوفاضل، یا ابو فاضل 2
جام خالی در، دست طفلان است
چشمشان بر تو، سوی میدان است
یا ابوفاضل، یا ابو فاضل 2
تا به خون خُفتی، در دل صحرا
زائرت گردید مادرم زهرا
یا ابوفاضل، یا ابو فاضل 2
با کدامین دل، ای علمدارم
بی تو رو، سویِ خیمه ها آرم
یا ابوفاضل، یا ابو فاضل 2
با کدامین دست، ای سراپا خون
آورم تیر از، دیده ات بیرون
یا ابوفاضل، یا ابو فاضل 2

  • سه شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)-(زیبا و با صفا شده ای احتیاط کن) * داود رحیمی

6514
7

شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)-(زیبا و با صفا شده ای احتیاط کن) زیبا و با صفا شده ای احتیاط کن
مثل فرشته ها شده ای احتیاط کن
اوجی گرفته ای و به طوبی رسیده ای
هم قدِّ مرتضی شده ای احتیاط کن
مهتاب روی شانه ی تو آب زیر پات
یک دست تا خدا شده ای احتیاط کن
یک "ان یکاد" نذر خودت کن برادرم
خیلی گرانبها شده ای احتیاط کن
یک لشکر آمده که بگیرد تو را ز من
از بس که دلربا شده ای! احتیاط کن
دستت که قطع شد همشان جنگ جو شدند
حالا جداجدا شده ای احتیاط کن
ای وای حرمله سر زانو نشسته است
مقصود تیرها شده ای احتیاط کن
آهسته جابه جا شو و کم دست و پا بزن
دیبای نخ نما شده ای احتیاط کن
احساس می کنم پیِ طفلی ز روی نی
خیره به انتها شده ای احتیاط کن
ترسم بیفتی آخر عزیزم تکان نخور
بد رو

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(ع)-(آمدم آب به خیمه برسانم که نشد) * داود رحیمی

9384
29

شعر حضرت عباس(ع)-(آمدم آب به خیمه برسانم که نشد) آمدم آب به خیمه برسانم که نشد
چقدر غصه و غم خوردم از این غم که نشد!
تیرِنامرد اگر یاور مشکم می شد
می شد این آب شود چشمه ی زمزم که نشد
حیف شد چیز زیادی به حرم راه نبود
سعی کردم بدنم را بکشانم که نشد
تا دو دستم به بدن بود علم بر پا بود
خواستم حفظ شود بیرق و پرچم که نشد
سعی کردم که نیفتم ز روی اسب ولی
ضربه آنقدر شتابان زد و محکم که نشد
گفتم این لحظه ی آخر که در آغوش تو ام
لا اقل روی تو را سیر ببینم که نشد
هر دو دست و سر و چشمم به فدای سرِ تو
هر چه آمد به سرم نصف شما هم که نشد
بگو از من به رقیه که حلالم بکند
آمدم آب به خیمه برسانم که نشد
شاعر: داود رحيمی

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دانلود نوحه واحد سنگین شب نهم محرم با صدای میثم مطیعی -( چه سروی الله اکبر،چه شیری فرزند حیدر ) *

81577
854

دانلود نوحه واحد سنگین شب نهم محرم با صدای میثم مطیعی  -( چه سروی الله اکبر،چه شیری فرزند حیدر ) چه سروی الله اکبر،چه شیری فرزند حیدر
سوی میدان میرود شادمان من،دلم خون و دیده ام تر
نمی بینی بی سپاهم،غریبم بی تکیه گاهم
دلت می آید که بگذاری این برادر را بی برادر
(عباس سقای من ماه زیبای من سرو رعنای من مرو)2
پر است از غصه صدایم،پریشانم در هوایت
نماند از تو یادگاری جز بین نخلستان رد پایت
زچشمانت چشم بد دور، سرت سالم دشمنت کور
درنگی کن ای برادر تا ان یکادی خوانم برات
(عباس سقای من ماه زیبای من سرو رعنای من مرو)2
(شاه وارباب من، در نایاب من،مهر و مهتاب من حسین)2
هنوز از سمت شریعه،رسد این آوا که شیعه
اگر دستش هم قلم گردد،بر ندارد دست از امامش
همه مستان مدامیم،علمگیران امامیم
اگر بارد فتنه از هر

  • یکشنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 05:26
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد