اشعار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مرتب سازی براساس

شعر شهادت حضرت عباس(یل خیبر شکن دلاوره) *

2048
2

شعر شهادت حضرت عباس(یل خیبر شکن دلاوره) یل خیبر شکن دلاوره
تو رگاش غیرت خون حیدره
وقتی پرده از جمالش می کشه
توی آسمون دشت کربلا
قمر اندر قمر اندر قمره
قیامت یوسف برای دیدنش
صد شتر طلا و نقره می بره
با هون ذکر أنا بن حیدرش
‏ می زنه از میمنه تا میسره
زهره لشکر فتنه آب می­شه
دستاشو اگه به شمشیر ببره
وقتی ابروهاشو درهم می­کشه
رنگ و از چهره لشگر می بره
وقتی شمشیر می­زنه همه می­گن
با رجزهاش همه بیچاره می­شن
همه یا عباس ارحمنا می­گن
پاسبون صبح و شام زینیه
روز محشرم غلام زینیه
روز محشر رو سرش گل می­ریزن
زیو پاش دست توسل می ریزن
تا میاد همه براش فدا می­شن
انبیاء به احترامش پا می­شن
سر در بهشت، پرچم می زنن
پرچم ماه محرم می زنن
تو بهشت یه هیئت

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت عباس(هرکجا مصرعی از مشک و علم می آید) *

1880
1

شعر حضرت عباس(هرکجا مصرعی از مشک و علم می آید) هرکجا مصرعی از مشک و علم می آید
مصرع بعدی آن قافیه کم می آید
خاک و خون خورده ی آوار بلاییم امیر
خاک بر سر شده ی عشق شماییم امیر
آرزوی همه مان کرب و بلا نیست که هست
سردر چادرمان نام شما نیست که هست
در پی بوسه بر آن دست قلم آمده ایم
پسر فاطمه از جمعه ی بم آمده ایم
کوره ای از جگر زخم و تنوری آهیم
همه چادر زده در غربت اردوگاهیم
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گرتو بیداد کنی شرط مروت نبود
خیمه داریم ولی آب نبسته است کسی
دل دختر بچه ای را نشکسته است کسی
خنده بر غربت چشم پر اشکی نزدیم
آب کم بود ولی تیر به مشکی نزدیم
باز هم دست خودم نیست و شاعر شده ام
جاده و اسب مهیاست مسافر شده ام
قسمت این بود که آن

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

شعر حضرت عباس(این صدای ناز عباسِ من است) * حسن ثابت جو

2300
3

شعر حضرت عباس(این صدای ناز عباسِ من است) این صدای ناز عباسِ من است
نغمه‌های راز عباسِ من است
شرحه بر بیت خموشم می‌رسد
باز تكبیرش به گوشم می‌رسد
آمده آهِ ابالفضلم به گوش
مشك دارد گه به دندان گه به دوش
ناله با این گریه‌هایم می‌كند
آمده مادر صدایم می‌كند!
من دعا بی قدر و بی حد گویمت
ای ابالفضلم خوش آمد گویمت
آمدی مادر فدای موی تو
پس چرا خاكی شده گیسوی تو؟
گو مگر روی زمین افتاده‌ای؟
گو مگر از صدر زین افتاده‌ای؟
كار مادر اشك مجنونی شده
چشم عباسم چرا خونی شده؟
چنگ خود كی پای زلفانت زده؟
تیر كین كی بر دو چشمانت زده؟
با دو دستت دست مادر را بگیر
تا كشم از چشم شهلای تو تیر
وای عباسم دو دستانت كجاست؟
بازوان همچو مردانت كجاست؟
مادرت شد سرفراز جن

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرحضرت عباس(ع)(همه حیثیت آدم و عالم با توست) *

2356
4

شعرحضرت عباس(ع)(همه حیثیت آدم و عالم با توست) همه حیثیت آدم و عالم با توست
‏در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
من از این جذر و مد سینه زنانت خواندم
‏ماه من شورش شب های محرم با توست
‏دشمن از ترس تو هرگز مژه بو هم نزند
‏غضب آلوده­ای و خشم خدا هم با توست
با حضورت حرم آل علی آرام است
‏تا زمانی که در ا ین قافله پرچم با توست
علقمه زیر شتاب نفست می لرزد
‏وعده ای داده ای و چشمه زمزم با توست
دست زد بر كمر و پای تو بشكست حسین
قد بر افراشتن این كمر خم با توست
هیچ كس مثل تو از وعده خود آب نشد
مشك شد پاره و تنها غم عالم با توست

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(هرجا برات گریه کنم بهشته یا اباالفضل) *

8502
39

شعر حضرت عباس(هرجا برات گریه کنم بهشته یا اباالفضل) هرجا برات گریه کنم بهشته یا اباالفضل
زهرا به روی قلب من نوشته یا اباالفضل
به بیقراری ام مینازم میسوزم از عشق و می سازم
هرجا که اسمتو بیارن بی اختیار دلمو می بازم
ای کاش دل درمونشو ازت بگیره امشب
بین همین سینه زنی برات بمیره امشب
حرم قشنگت آرزومه نوکری تو آبرومه
به عشق تو زنده می مونم بدون تو کارم تمومه
چشمهای بی مقدارمو به پرچمت می دوزم
تقدیر من اینه آقا از عشق تو بسوزم
هر جا برات گریه کنم بهشته یا اباالفضل
زهرا به روی قلب من نوشته یا اباالفضل
تو روضه ی زخم مدینه گریه برات چه دلنشینه
چشام توی دریای اشکه وقتی که خوابتو می بینه
از دولت عشق تو شد دلم غلام زهرا (س)
به دست تو زندگیمو زدم به نام زهر

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(ع)(چشمایت روضه خوانى مى ‏كند) *

1274

شعر شهادت حضرت عباس(ع)(چشمایت روضه خوانى مى ‏كند) چشمایت روضه خوانى مى ‏كند
اشكها را ساربانى مى ‏كند
آن افقهاى نگاه زخمى ‏ات
كربلا را دشتبانى مى ‏كند
علقمه بعد از تو چشم خویش را
روى نیزه، سر دوانى مى ‏كند
رفتى و در خیمه ‏هاى تشنه لب
آب با آتش تبانى مى كند
رفتى و بر سرنوشت آبها
شرمسارى، حكمرانى مى ‏كند
اى پشت پر چین بلند علقمه
كیست آنكه روضه خوانى مى ‏كند
یك نفر دارد ز مشك و دست تو
با دو بوسه قدردانى مى ‏كند

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(پسر فاطمه را تا كه علمدار بود) *

1408
1

شعر شهادت حضرت عباس(پسر فاطمه را تا كه علمدار بود) پسر فاطمه را تا كه علمدار بود
نتوان گفت كه شاهنشه بى یار بُودْ
شب نگهبان حریم شه آزاد حسین
روز فرمانده یاران وفادار بُودْ
تشنه در شط شدن تشنه برون آمدنش
آخرین حد جوانمردى وایثار بُودْ
مشت زد بر دهن شمر، امان آور خویش
كه مرا مرگ به از ماندن با عار بُودْ
با برادر چو پدر بهر پیمبر بودى
وان پدر را پسر اینگونه سزاوار بُودْ
كه گه حمله به روبه صفتان گفت سپهر
ثانى شیر خدا حیدر كرار بُودْ
لیك چون درك سعادت ز شهادت بُودَشْ
كشته گشتن شرف آن گل بى خار بُودْ
گرد شد عرصه پیكار و برون از دل كرد
بین كه دور از تن وى دست گهر بار بُودْ
تا به دامان حبیبش برسد دست امید
پپیشاز تن او پیشكش یار بُودْ

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(اى به معراج شرف بالاترین) *

2496
2

شعر حضرت عباس(اى به معراج شرف بالاترین) اى به معراج شرف بالاترین
اى به جمع دلبران زیباترین
اى بهار بى خزان هاشمى
سبزپوش بوستان هاشمى
با نگاهت یاس خوشبو مى‏ شود
گلشن احساس خوشبو مى ‏شود
هیچ گل همچون گل احساس نیست
یاس هم خوشبوتر از عباس نیست
محرم وصلى به میقات حسین
روى تو، طور مناجات حسین
اى عمود خیمه‏گاه اهل بیت
اى به گاه غم پناه اهل بیت
همتّت چون روز عاشورا بلند
قامتت چون شاخه‏ ى طوبى بلند
چشم گردون خیره بود اما ندید
آفتاب و ماه را یك جا ندید
غیر آنجا كز تاسف آفتاب
ماه را مى ‏كرد با حسرت خطاب
كه ‏اى گلی که از حسن شبنم پاك تر
وى ز قلبم سینه ‏ات صد چاك تر
اى كس من، بى كسى من ببین
یك تنه تنها و این دشمن ببین
رفتى و بردى ز دل صبر و شكیب

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت عباس(اى گل، گل پرور ام البنین) *

2222
4

شعر مدح حضرت عباس(اى گل، گل پرور ام البنین) اى گل، گل پرور ام البنین
سومین شیر امیرالمؤمنین
خالق احساس، اى روح ادب
اى امیر عشق، اى عشق آفرین
صد هزاران ماه از هفت آسمان
نور گیرند از تو اى ماه زمین
اى بزرگى، خاكسار مقدمت
اى شرف در محضرت ویران نشین
اى به انگشت ولا، انگشترى
اى میان حلقه‏ ى عصمت نگین
پنج معصوم خدا بوسیده‏ اند
بارها این دستهاى نازنین
سوره ‏ى عشق نماز كربلا
پاسبان خیمه‏ ى ناموس دین
اى به تو چشم امید عالمین
سیّدى یا كاشف‏الكرب الحسین
با نگاهى از همه دل مى ‏برى
غارت دل مى‏ كنى با دلبرى
زیر پر، بهر تبرك جبرئیل
از مهار ناقه ‏ات برده پرى
رقص تیغت در شجاعت بى ‏نظیر
در رگت جارى است خون حیدرى
واى مقیاس تو و سلمان كجا
با نگاه خویش سلما

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(با دو بازو گفت تا در تن‏اید) *

1510
1

شعر شهادت حضرت عباس(با دو بازو گفت تا در تن‏اید) با دو بازو گفت تا در تن‏اید
شاخ سرو، شاخ شمشاد من اید
لیك باید از دم تیغ خسان
شاخه‏ ى مرجان شوید و ارغوان
تا نپردازید از حالى به حال
كى مهیا مى ‏شود سیر كمال
پیش تیر دشمن بیدادگر
سینه را گفتا شوى باید سپر
تا از این حالت كه دارى در جدال
تیر اعدایت دهد تغییر حال
سعى كن تا در ره سلطان دین
چاك چاك افتى ز جور مشركین
چشم را فرمود دارم از تو چشم
تا ز پیكان عدو نایى به خشم
گر چه بندد تیر راه دیدنت
حق چنین خواهد به خون غلتیدنت
با دو زانو گفت باید ناگزیر
بركشید از دیده ‏ى من نوك تیر
تا چو شه آید به بالین سرم
دیده ‏اى باشد كه رویش بنگرم
ورنه گر ماند فرو تیرم به عین
كى توانم دید رخسار حسین
با زبان گفت اى

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت عباس(اى كه در باغ ولا منصب سقا دارى) *

3287
6

شعر مدح حضرت عباس(اى كه در باغ ولا منصب سقا دارى) اى كه در باغ ولا منصب سقا دارى
ماه طاهایى و در دیده ما جا دارى
تو اباالفضلى و ایثار برازنده توست
آن‏چه خوبان همه دارند تو تنها دارى
بوسه باران یدالله شد آن بازوى تو
هم پسر خواندگى از حضرت زهرا دارى
كمترین مزد وفادارى ‏ات این است به دوست
كه تو هم پاى حسین نقش به دل‏ها دارى

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت عباس(بر خاك تو هر كه سر گذارد) *

1488
2

مدح حضرت عباس(بر خاك تو هر كه سر گذارد) بر خاك تو هر كه سر گذارد
سر از دل خاك بر ندارد
در كوى تو وَهْم ره نبرده
از جاه تو كس خبر ندارد
در بین دو آفتاب، زهرا
مثل تو، على، قمر ندارد
گل بوسه چو تو بدست و بازو
هرگز پسر از پدر ندارد
سقایى و هیچ كس به عالم
از تو لب تشنه ‏تر ندارد
شاعر:غلامرضا سازگار

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت عباس(در برت اِستاد موسى با عصا) *

1376
1

مدح حضرت عباس(در برت اِستاد موسى با عصا) در برت اِستاد موسى با عصا
از دمت بیمار عیسى مى ‏شود
گر بگیرى لحظه ‏اى از رخ نقاب
یوسف از شوقت زلیخا مى ‏شود
چون تو را باب‏الحوائج خوانده ‏اند
هر گره با نام تو وا مى ‏شود
حك شده بر نخل ها با خون تو
علقمه میقات زهرا مى ‏شود
اى پناه ما سوى از بعد تو
تكیه‏ گاه عالمى تا مى ‏شود
اى به تو چشم امید عالمین
سیدى یا كاشف‏ الكرب الحسین
باز روى دستهاى بوتراب
آفتاب آمد دلیل آفتاب
با تپشهاى دل زهرائیت
عشق را انداختى در التهاب
اى دل زینب به سیماى تو خوش
ذكر لبهاى رقیه وقت خواب
اى امید خیمه‏ هاى سوخته
اى تمام آرزوهاى رباب

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(عطش بود و عباس بود و مشكى پر آب) *

1881

شعر شهادت حضرت عباس(عطش بود و عباس بود و مشكى پر آب) عطش بود و عباس بود و مشكى پر آب
عطش بود و صد لاله در التهاب
به یك دست مشكى پر از آب داشت
دلى از غم عشق بى تاب داشت
در آن لحظه ‏ى سرد و خاكسترى
ستم بود و یك دشت ناباورى
دلى بود در بند مشكى اسیر
ز هر سو تنش زیر رگبار تیر
ز دست علمدار افتاد مشك
شد از داغ سقا زمین غرق اشك
مگر علقمه قلبى از سنگ داشت
كه عباس را تشنه تنها گذاشت
به دندان نگه داشت او مشك را
به آتش كشید او دل اشك را
ز یك سو دلش بود و این مشك آب
از آن سو، سكینه كه مى ‏شد كباب
ز یك سو، على اصغرش تشنه بود
لب خشك او آب را مى ‏سرود
و آن سو امامش گرفتار بود
دلش پیش سجاد بیمار بود
و مى ‏رفت تا خیمه ‏ها با شتاب
كه اصغر نبیند دگر خواب آب
ستم بود

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت عباس(هرچه داریم همه از كرم عباس است) *

2964
3

شعر مدح حضرت عباس(هرچه داریم همه از كرم عباس است) هرچه داریم همه از كرم عباس است
خلقت جنّت حق لطف كم عباس است
نور بر شمس و قمر، ماه بنى هاشم داد
عرش یك ذرّه ز خاك قدم عباس است
نه فقط خلق زمین، عبد و غلامش باشد
به خدا خیل ملائك قدم عباس است
شیعه از كینه‏ى دشمن نهراسد هرگز
دین ما تحت لواى عَلَم عباس است
در صف حشر علمدار شفاعت زهراست
عَلَم فاطمه، دست قلم عباس است

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(هنوز نام تو در دفتر زمان جـــاری اســت) *

1575
2

شعر شهادت حضرت عباس(هنوز نام  تو  در دفتر زمان جـــاری اســت) هنوز نام تو در دفتر زمان جـــاری اســت
و خون غیرت تو در رگ جهان جاری است
هنــوز هـم تو امید امـــــیدوارانـــی
زلال نام تو در بغض کودکــــان جاری است
چه دست بود فشاندی به آب ها که هنـــوز
حد یث عزت نــفس تو در زبـان جاری ا ست
و از دو دست تو دشت وفــا و غیـــــــــرت را
دو رود پای گرفته است و همچـنان جاری است
مگر نگاه تو د نبال مشــــــک می گـــردد
که رود اشگ زهر دیده بی امان جـــاری است
وفا به قامت تو قـــــدر خویش را ســـــــنجید
که با وفایی تو مثل بیکران جــــاری است
و اوج آبی نامـــت شبیه معـــــجزه هســــت
که بر مناره آفاق چون اذان جاری است
هنوز هـــم شفـــق آلود تســــت چشم افــــــــق
پی

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(سوغات تو از علقمه آیا بخورد تیر؟) *

1986
3

شعر حضرت عباس(سوغات تو از علقمه آیا بخورد تیر؟) سوغات تو از علقمه آیا بخورد تیر؟
یک مشک پر از حسرت لبها بخورد تیر؟
با دست رشیدت که در آغوش کشیدیش
این آرزوی توست مبادا بخورد تیر
تا چند قدم مانده به بی تابی طفلی
تو آمدی و آمدی .... اما بخورد تیر
***
حالا که به این خیمه تشنه نرسیدی
تو خواسته ای آن قد و بالا بخورد تیر
تو خواسته ای دست ترت را که بیفتد
چشمی که رسیده است به دریا بخورد تیر
تو خواسته ای حال که آبی نرساندی
سرتا سر شرمندگی ات را بخورد تیر
***
تو خواسته ای تا همه دار و ندارت
پیش قدم حضرت زهرا بخورد تیر
شاعر:علیرضا لک

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(از خواهش لبهای او بی تاب شد آب) *

2825
8

شعر شهادت حضرت عباس(از خواهش لبهای او بی تاب شد آب) از خواهش لبهای او بی تاب شد آب
از شرم آن چشمان آبی آب شد آب
وقتی که خم شد نخل‌ها یکباره دیدند
لبخند زد مَرد و پر از مهتاب شد آب
آنقدر بر بانوی دریا سجده می‌کرد
تا در قنوت آخرش محراب شد آب
زیباترین طرح خدا بر پرده‌ها رفت
وقتی میان دستهایش قاب شد آب
یک لحظه با او بود اما تا همیشه
از چشمهای تشنه‌اش سیراب شد آب
آن تیرها، شمشیرها بارید و بارید
توفان گرفت و گرد او گرداب شد آب
تیر آمد و ... از حسرت مشکی که می‌مرد
مرداب شد، مرداب شد، مرداب شد آب
شاعر:قاسم صرافان

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

حضرت عباس (ع) -( هر جا عَلم میر و علمدار بلند است ) * احمد حسین پور علوی

22

حضرت عباس (ع) -( هر جا عَلم میر و علمدار بلند است ) هر جا عَلم میر و علمدار بلند است
فریاد عطش از در و دیوار بلند است
از سرو بپرسید چرا در نظر خاک
قدی که برافراشته بسیار بلند است
لب تشنه اگر دست و دل از آب بشوید
بختش بخدا مثل سپیدار بلند است
آب از عطش حضرت ساقی ا ست پر از موج
نخل از قِبَل میثم تمار بلند است
سقای حرم آب شد و آب نیاورد
این زمزمه در کوچه و بازار بلند است
دشمن چه بلایی به سر پیکرش آورد؟
که قامتش انگار نه انگار بلند است
عمریست که وابسته ی بین الحرمینم
مدیون اباالفضلم و مجنون حسینم

شاعر : احمد علوی

  • سه شنبه
  • 6
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 15:02
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

حضرت عباس (ع) -( نم نمِ اشک که از چشمِ حرم می ریزد ) * سید علی محمد نقیب

9

حضرت عباس (ع) -(  نم نمِ اشک که از چشمِ حرم می ریزد ) نم نمِ اشک که از چشمِ حرم می ریزد
ناگهان روی سرت این همه غم می ریزد

به علی رفته ای ای مرد که در اوجِ نبرد
لشکری را ضربات تو به هم می ریزد

هیبتت وقتِ رجزخوانی و شمشیر زدن
ترس در کامِ همه اهلِ ستم می ریزد

بی سبب نیست که بی ضربه زمین می افتند
از دو چشمانِ تو هم تیغِ دودم می ریزد

چشم امیدِ همه سوی دو دستت بوده
با نبودِ تو ببین خیمه به هم می ریزد

شاعر : سید علی محمد نقیب

  • سه شنبه
  • 6
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 14:52
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(سقای دشت کربلا ابالفضل) *

160555
633

شعر شهادت حضرت عباس(سقای دشت کربلا ابالفضل) سقای دشت کربلا ابالفضل
دستش شده از تن جدا ابالفضل
من قوتی دیگر به تن ندارم
دستی دگر چون در بدن ندارم
سقا و رنگ از تشنگی پریده
دریای خون جاری ز هر دو دیده
تن لاله گون از خون جبین شکسته
لب تشنه و دست از بدن بریده
جان بر کف و در اوج سرفرازی
خجلت ز اشک کودکان کشیده
دریای اشک از چشم ما گرفته
هر قطره خون کز بازویت چکیده
از حنجر خشک تو دوست دارم
این بیت را بهتر ز صد قصیده
والله ان قطعتموا یمینی
انی احامی ابدا عن دینی
من زاده علی مرتضایم
من شاهبار ملک لا فتایم
یارب کمک کن این فرس برانم
این آب را به خیمه گه رسانم

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت امام حسین و حضرت عباس( به خیمه نام بلندت شگوم می آرد) *

2101
3

شعر حضرت امام حسین و حضرت عباس(   به خیمه نام بلندت شگوم می آرد) به خیمه نام بلندت شگوم می آرد
علم به دست، مرامت رسوم می آرد
فراز دوش تو هفت آسمان اهل خیام
قمر برای عشیره نجوم می آرد
تو باب حاجنی و مرده می کنی زنده
قضای تو به قدر هم لزوم می آرد
برای برگ شفاعات حشر، مادرمان
"کف" تو را جهت مُهر و موم می آرد
نرو که عمر علی اصغرم به مشک توست
نرو که رفتنت اوقات شوم می آرد
نرو سکینه بفهمد ز پای می افتد
نرو که بعد تو دشمن هجوم می آرد
نرو که قافیه را باختم، بدون تو
عمود خیمه ات انداختم بدون تو...
***********
پس از تو کاسه ی صبر برادرت سر رفت
گرفت وعده ی قنداقه و به لشکر رفت
از آن سه شعبه که چشم تو را زهم پاشید
یکی به حلق ظریف علی اصغر رفت
و بعد لحظه ی سخت وداع آخر

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(ما راست سری خم شده سوی نیزه) *

1580
1

شعر حضرت عباس(ما راست سری خم شده سوی نیزه) ما راست سری خم شده سوی نیزه
افتاده به خاک پیش روی نیزه
باید که سری میان سرها باشی
هر سر که نمی رود به روی نیزه
۲
با سوز و گداز و شور و اخلاص بخوان
با حنجره ی زخمی احساس بخوان
صحن دل من عین حسینیه شده
ای عشق بیا روضه ی عباس بخوان
شاعر:جلیل صفر بیگی

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت عباس(ای فروغ دل مصباح هدی یا عباس) *

4294
2

مدح حضرت عباس(ای فروغ دل مصباح هدی یا عباس) ای فروغ دل مصباح هدی یا عباس
ای همه جان جهانم به فدا یا عباس
ای حسین دگر شیر خدا یا عباس
رتبه ات فوق تمام شهدا یا عباس
پسر شیر خدا شیر حسین ابن علی
دست رزمنده بود شمشیر حسین بن علی
بوالفضل – ابوالفضل
ای همه خون علی در رگ و در پیکر تو
پدرم باد فدای پدر و مادر تو
یوسف فاطمه دلباخته منظر توست
هدیه دوست شده دست تو چشم وسرتو
چه بیارم چه بگویم چه بخوانم به ثنا
پسر فاطمه فرمود که جانم به فدات
شاعر:حاج سعید حدادیان

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت عباس(غم از بهر مبارك بادم آمد) *

1394
2

شعر مدح حضرت عباس(غم از بهر مبارك بادم آمد) غم از بهر مبارك بادم آمد
ز هر بیدادگر بیدادم آمد
به دستم ضربت شمشیر تاخورد
غلاف تیر قنفذ یادم آمد
دریغا حرمت مارا شکستی
دل یس و طه را شکستی
شما دست مرا ازمن گرفتید
چرا بازوی زهرا را شکستید؟
مرا ازکودکی خون جگر بود
هوای ترک دست و ترک سر بود
اگر بودم کنار بیت زهرا
برای فاطمه دستم سپر بود
مداح:حاج سعید حدادیان

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر حضرت عباس(هزار بار اگر افتد به خاك پای تو دستم) *استاد حاج غلامرضا سازگار

3820
10

شعر حضرت عباس(هزار بار اگر افتد به خاك پای تو دستم) هزار بار اگر افتد به خاك پای تو دستم
هنوز از تو و از هدیه كمم خجل هستم
چنان به عشق تو گشتم اسیر، یوسف زهرا
كه مشتبه شده برخلق من حسین پرستم
به ساقی و می و جام و بهشت و حور چه حاجت
كه من زصبح ولادت به یاد چشم تو مستم
ببخش گر كه برادر زدم صدات برادر
تو نجل فاطمه من تا ابد غلام تو هستم
به شوق آنكه بریزم به پات تقد جوانی
ز كودكی دل خود را به تار زلف تو بستم
دو دست گشت جدا از تن و جدا نشد از تو
سرم شكست ولی عهد خویش را نشكستم
تمام عمر جز ین كه نیست تاب قیامم
تو تا اجازه ندادی به محضرت ننشستم
به پای عشق تو یك لحظه از دو دست گذشتم
علی به یاد همین بوسه داد به دستم
در آب رفتن و عطشان ز بحر آب گذشتن
به

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت علی اصغر(ع) و حضرت عباس(ع)( حرم از العطش اهل حرم می سوزد) *

5075
10

شعر حضرت علی اصغر(ع) و حضرت عباس(ع)(   حرم از العطش اهل حرم می سوزد) حرم از العطش اهل حرم می سوزد
آسمان هر دم از این غصه و غم می سوزد
ساقی تشنه لبان خشک دهان نعره به لب
روبه دریا زده تکیه به علم می سوزد
تش افتاد به نیزار دل زار حسین
عازم علقمه شد حضرت سردار حسین
زیر لب زمزمه دارد برو و اما برگرد
و توکلت علی الله علمدار حسین
یارو سپهدارم ای علمدارم
بعد خدا عباس من تورا دارم .غمی ندارم
هیهات هیهات .من الذله .هیهات هیهات من الذله
نور چشمان ترمن بیا تا برویم
مرغک خسته پر من بیا تا برویم
علی اکبر من رفت و به معراج رسید
علی اصغر پسر من بیا تا برویم
تو روح دریایی
چه وقت لالایی ؟ پرچم مایی
تو روح طوفانی . موج دریایی
توعشق بابایی
ماهی معرکه سقا شده ماشاء الله
نیزه در دس

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(آب، این رهگذر خسته ی جاری در خاک) *

1873
2

شعر شهادت حضرت عباس(آب، این رهگذر خسته ی جاری در خاک) آب، این رهگذر خسته ی جاری در خاک
آسمانیست که افتاده زمانی بر خاک
آفتابی است که در خاطره ی شب ها ماند
بوسه ی نیمه تمامیست که بر لب ها ماند
آب، عکسی است که در چهره ی جام افتادست
آهوی تازه خرامی که به دام افتادست
آب، پیش از عطش خاک، نمایان بودست
وهر زخمی خودکار خدایان بودست
آب، بادیست که از ماه به مریخ وزید
در زمین خون شد و از پیکر تاریخ چکید
آمد و آمد و آیینه ی چشم همه شد
عاقبت مایه ی شرمندگی علقمه شد *
نخل ها نعره کشیدند که این جا باغی ست
آه در حافظه ی آب چه ظهر داغی است!
داغ آن ظهر چه با سینه ی دریا می کرد؟
"دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد"
ظهر بود و عطش فاجعه یاغی شده بود
ماه دریا نفس قافله

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و شهادت حضرت عباس(ای دلبر زبانزد آئینه‌های نور) *

1413
3

شعر مدح و شهادت حضرت عباس(ای دلبر زبانزد آئینه‌های نور) ای دلبر زبانزد آئینه‌های نور
هر لحظه‌ روشنی بدرخشی به پای نور
هفت آسمان شكوه تو را جلوه می‌دهد
ای نور باشكوه تویی ماجرای نور
از هالة وجود تو ماه آفریده‌اند
از روشنای هر سخن تو دعای نور
ای آشنای سبز ولایت به شوق تو
باید زمین ترانه بخواند برای نور
پشت سری و سایة نور برادری
آری چه دیدنی است زمین با دو آیه نور
ای حضرت زلال وجودت مطهر است
تو چشمه‌ای زلالیت از حوض كوثر است
ای چشمة محبت عالم وجود تو
باران كرامتی است به امواج جود تو
دنیا بهشتی است ز شرح معطرت
هر جا كه بو كنیم رسد بوی عود تو
دریا نمایشی است ز اوج فضائلت
پیچیده موج موج در عالم سرود تو
سقا اگر نیامده بودی صفا نبود
دریا نداشت جلوه‌گری‌ با

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(سقا به آب، لب ز ادب آشنا نکرد) *

3695
3

شعر حضرت عباس(سقا به آب، لب ز ادب آشنا نکرد) سقا به آب، لب ز ادب آشنا نکرد
از آب پرس از چه ز سقا حیا نکرد
تجدید شد وضوی نماز امام عشق
بیهوده دست خویش به آب آشنا نکرد
تن چاک چاک دید و به بیداد، تن نداد
سر شد دو تا و، قد بر دو نان دو تا نکرد
جز لحظه ای که مشک به دندان گرفته بود
در عمر خویش خنده ی دندان نما کرد
دندان کند، چو گره وا نشد چرا
دندان او هم آن گره ی بسته وا نکرد
معراج او را به روی زمین شد ز پشت زین
همچون نبی عروج به سوی سما نکرد
مسجود را ندیده سر از سجده برنداشت
حق سجود عشق، چو او کس ادا نکرد
شاعر:علی انسانی

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد