اشعار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مرتب سازی براساس

شعر حضرت عباس(ساقی حرم آقام ابالفضل) *

2531
1

شعر حضرت عباس(ساقی حرم آقام ابالفضل) ساقی حرم آقام ابالفضل
قربونت برم آقام ابالفضل
با صفا امیر عشق و احساس
با وفا سلطان قلبم عباس
عالمی اسیر چشم مستت
آسمون روزی خور دو دستت
ساقی حرم آقام ابالفضل
قربونت برم آقام ابالفضل
تک یل ام البنینی عباس
به خدا تو بهترینی عباس
میدونم آقا هوامو داری
به خدا زیباترین نگاری
ساقی حرم آقام ابالفضل
قربونت برم آقام ابالفضل
وای وای وای وای وای
تشنه لب حسین غریب مادر
قبله ی تموم عاشقایی
تپش دل سینه زنایی
شعله ور دلم به عشقت ارباب
آقا جون امشب دلم رو دریاب
کربلا ازت میخوام ابالفضل
یه روزی پیشت میام ابالفضل
حرمت بهشت آرزومه
زندگی بی تو برام حرومه
وای وای وای وای وای وای

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت عباس(این دل دیوونه کرده) *

1349
5

شعر حضرت عباس(این دل دیوونه کرده) این دل دیوونه کرده
هوای حرم ابوفاضل
در عشق شه عالم
عباس و بود پیرم
از دست کس دیگر
پیمانه نمی گیرم
این دل دیوونه کرده
هوای حرم ابوفاضل
چشم من دل خسته بر
دست ابالفضل است
از صبح ازل قلبم
پا بست ابالفضل است
مهدی به علمداری
مانند ابالفضل است
در وقت فرج او را
سر بند ابالفضل است

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(ای به خاک افتاده ای سقای من) *

5059
15

شعر حضرت عباس(ای به خاک افتاده  ای سقای من) ای به خاک افتاده ای سقای من
ای علمداربلند بالای من
تا تو بودی صحبت از غارت نبود
بعد تو وای از حرم ای وای من
بر گو چرا پشت یلم به خاک است
جسم تو چاک چاک است اصغر من هلاک است
واویلتا وایلتا واویلا واویلتا واویلا واویلتا واویلا
تا عمود کین ز سر هوشت گرفت
تیغ و نیزه گوش تا گوشت گرفت
علقمه بوی مدینه می دهد
گو مگر زهرا در آغوشت گرفت
برخیزو بین گردم چه ازدهام است
بر هر لبی کلام است کار حیسن تمام است
واویلتا وایلتا واویلا واویلتا واویلا واویلتا واویلا
گفته بودن در سپاه من تکی
ره ندارد در وجودت کوچکی
نیست هرگز باورم عباس من
تو علمدار منی یا کودکی
زین منظره، افتاده ام به گریه
لعن علی ابّیه وای از دل رقی

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(خداوندا علمدارم نیامد) *

12654
57

شعر حضرت عباس(خداوندا علمدارم نیامد) خداوندا علمدارم نیامد
یگانه یاور و یارم نیامد
کنار علقمه بابا چه دیدی
عمود خیمه را از چه کشیدی
عمو گوشوارم و کرده غارت عدو
به قربون لبا ترک خورده عمو
عمو جان العطش (2)
دلاور اشجع الناسی اباالفضل
شجاعت را تو مقیاسی اباالفضل
تو ساقی گلستان حسینی
تو یک دریا گل یاسی اباالفضل
ندیده آفرینش آنچه مردی
امید یکه تاز هر نبردی
به چشمت کهکشان عشق و ناز است
ببین با قلب عشاقت چه کردی
یه پهلوون فقط اونه روی زمین
می دونه کی بوده یل ام البنین
ابو فاضل مدد(2)
تو ماه هاشمیونی اباالفضل
امید فاطمیونی اباالفضل
پناه میری و یار حسینی
تو عشق زینبیونی ابالفضل
تو بر دربار عشق صاحب مقامی
حسینی مذهب و حیدر مرامی
اگر چه پاد

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(لبریزم امشب از همه یاد اباالفضل) *

2118
2

شعر حضرت عباس(لبریزم امشب از همه یاد اباالفضل) لبریزم امشب از همه یاد اباالفضل
چون می رود تا عشق آباد اباالفضل
فتوای دل از عشق این باشد ای عزیزان
جایز بود ناد علی ناد اباالفضل
من یک نفس سر می کشم جام جنون را
نعره زنان بر می کشم داد اباالفضل
دیوانه کرده نگاهش شکر لله
هستم گدای بین راهش شکر لله
علمدار حسین یل کرب و بلا
گر ز پا افتاده ای یار است عباس علمدار حسین
ام یجیب هر گرفتار است عباس علمدار حسین
حلاج شد از عشق او رسوای عالم علمدار حسین
ذکر لب منصور بر دار است عباس علمدار حسین
کل شهیدان بر مقامش غبطه دارند علمدار حسین
چون تک سوار ملک ایثار است عباس علمدار حسین
بر روی بازوی بریده حق نوشته
در روز محشر هم علمدار است عباس
روز قیامت را قیامت م

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر وصف حضرت عباس(عباس عباس بی تو قلبم می گیره) *

2033
0

شعر وصف حضرت عباس(عباس عباس بی تو قلبم می گیره) عباس عباس بی تو قلبم می گیره
عباس عباس حسین داره می میره
تو که داداش با وفایی
تو رشادت انگشت نمایی
واسه برگشتنت رقیه
چشم براهه تا تو بیایی
رقیه از دنیا سیره
تو نیای بی تو می میره
داداشم بلند شو از جا
خیمه هامون خون بگیره
اونایی که نمی گریزند
با تیرای سمی و تیزن
به حال دستای بریدت
بازوهات اشک خون می ریزن
ابروی کشیده ی تو
فرق خون دیده تو
دلمو آتیش کشیده
دستای بریده تو
می گیرم تاب و توون از تو
ریخته خون بی امون از تو
اگه تیر از چشات در آرم
فواره می زنه خون از تو
جرم عاشقی همینه
خون فرقت رو زمینه
تو را من نبردمت که
زینبم تو را نبینه

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(دل به یاد تو گرفته زمزمه)( دل به یاد تو گرفته زمزمه) *

3581
6

شعر حضرت عباس(دل به یاد تو گرفته زمزمه)(  دل به یاد تو گرفته زمزمه) دل به یاد تو گرفته زمزمه
پر زده تا کربلا و علقمه
توی دنیا با کسی کار ندارم
غم ندارم که خریدار ندارم
شب ناامیدی مهتاب منی
دلخوشیم اینه که ارباب منی
دل به یاد تو گرفته زمزمه
پر زده تا کربلا و علقمه
شب ناامیدی مهتاب منی
دلخوشیم اینه که ارباب منی
دست تو کار به خدایی میکنه
منو امشب کربلایی میکنه
نفسش بوی گل یاس میگیره
هر کسی که ، شور عباس میگیره
گوش کنید یا ایها الناس یه چیزی میگم با احساس
می تپه دلم همیشه برای حضرت عباس
هر موقع اسمشو بردم یا قسم اینجوری خوردم
یه باره تنم می لرزه که چرا اسمشو بردم
مه لقا با مه جبینش دلربا و دلنشینش
پسر شیر خدا و گلی از ام البنینه
پسر شیر خدا و تک یل ام البنینه
مهر

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(ابو فاضل ز جا برخیز و بهرم کن علمداری) *

4931
13

شعر حضرت عباس(ابو فاضل ز جا برخیز و بهرم کن علمداری) ابو فاضل ز جا برخیز و بهرم کن علمداری
که بهرم غیر تو ساقی نمانده یاور و یاری
الا ای ساقی طفلان ببین بی آب و طفلان را
الا ای یار همچون جان ببین اطفال نالان را
ز نهر علقمه دیگر صدای تو نمی آید
ز فرط تشنگی ساقی دگر اصغر نمی خوابد
من که نه دستی نه آبی نه علمدارم
دیگر چگونه توان رو به حرم آرم
امان ز بی دستی امان ز بی آبی
امیر هاشمی من، فدای تو همه جانها
الا ای ساقی ما هم، فدایت کل انسانها
رقیه در خیم چشمش به ره تا که تو برگردی
سکینه ترس از این دارد که آیا باز می گردی
الا ای ماه مهرویم مرا غیر تو یاری نیست
بدان ای نازنین دلبر ز هجر تو قراری نیست
شکسته پشت من زین غم،سیه گردیده بازویم
بیا پیشم بمان سا

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(امیر لشکر خدا، یا ابـــــــوفاضل، یا ابوفاضل) *

1508
1

شعر حضرت عباس(امیر لشکر خدا، یا ابـــــــوفاضل، یا ابوفاضل) امیر لشکر خدا، یا ابـــــــوفاضل، یا ابوفاضل
دستت شده از تن جدا یا ابوفاضل، یا ابوفاضل
ای ساقی طفلان کـــه خود لب تشنه جان دادی
از صدر زیـــــــن روی زمین صد پاره افتادی
رخسارِ از خون شسته را بر خـــــــاک بنهادی
گشتی به راه دین فدا، یا ابوفـاضل، یا ابوفاضل
ای آمده خلق جهــــــــــــــــــان بر درگهت بنده
رسم وفـــــــــــــــــا تا صبح محشر از تو پاینده
آب فــــــــــــــرات از حنجر خشک تو شرمنده
جان در رهت بادا فدا، یا ابوفاضل، یا ابوفاضل
در ســـــــــــــوگ تو فرزند ختم المرسلین گرید
چشــــــــــم خـــــــــــــدا بین امیرالمومنین گرید
زهــــــــــــرا بجـــــــــای مادرت ام البنین گرید
زین

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(ای امید یوسف زهرا ابا الفضل هم تو سردار، هم تو سقا یا ابا الفضل) *

4763
14

شعر حضرت عباس(ای امید یوسف زهرا ابا الفضل      هم تو سردار، هم تو سقا یا ابا الفضل) ای امید یوسف زهرا ابا الفضل هم تو سردار، هم تو سقا یا ابا الفضل
یا اباالفضل، یا ابا الفضل، یا ابا الفضل
ای فرات از تو خجل تو از سکینه ای امید دسته گلهای مدینه
یا اباالفضل، یا ابا الفضل، یا ابا الفضل
مهربان تر از تو آقا کس ندیده تشنه لب تر از تو سقا کس ندیده
یا اباالفضل، یا ابا الفضل، یا ابا الفضل
دختران فاطمه چشم انتظارند دل به روی خاک خیمه می گذارند
یا اباالفضل، یا ابا الفضل، یا ابا الفضل
تا کنار علقمه در خون نشستی از غمت پشت برادر را شکستی
یا اباالفضل، یا ابا الفضل، یا ابا الفضل

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(مـــــن گـــــــدایم گدای ابوالفضل مـــی کنم جـــان فدای ابوالفضل) *

8821
17

شعر حضرت عباس(مـــــن گـــــــدایم گدای ابوالفضل         مـــی کنم جـــان فدای ابوالفضل) مـــــن گـــــــدایم گدای ابوالفضل مـــی کنم جـــان فدای ابوالفضل
مِهــــــر او در دلــــــــم جا گرفته زنـــــــــده ام با ولای ابوالفضل
فخـــــــرم این بس که هستم بعالم خــــــــادمی در سرای ابوالفضل
روز و شب اشک ریزم به دامان در غم و در عـــــزای ابوالفضل
بســـــکه جـــــانسوز باشد غم او جان بقربان فرق دوتای ابوالفضل
بود سقـــــــا و لب تشنه جان داد ای بنـــــــــــــازم وفای ابوالفضل
گشت قـــــــــــــــربانی راه داور علقمـــــــــــــه شد منای ابوالفضل
شد جــــــــــدا از بدن بهر اسلام نـــــــــــــازنین دستهای ابوالفضل
بــــــــــــاز باشد به روی خلایق بـــــــــــــاب دارالشفای ابوالفض

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(بر زمین افتاد، لالۀ یاسم شد جدا از تن، دست عباسم) *

5504
11

شعر حضرت عباس(بر زمین افتاد، لالۀ یاسم      شد جدا از تن، دست عباسم) بر زمین افتاد، لالۀ یاسم شد جدا از تن، دست عباسم
یا ابوفاضل، یا ابو فاضل (2
رفتی و بی تو، شد نصیب من گریۀ زینب، خندۀ دشمن
یا ابوفاضل، یا ابو فاضل (2
جام خالی در، دست طفلان است چشمشان بر تو، سوی میدان است
یا ابوفاضل، یا ابو فاضل (2
تا به خون خُفتی، در دل صحرا زائرت گردید مادرم زهرا
یا ابوفاضل، یا ابو فاضل (2
با کدامین دل، ای علمدارم بی تو رو، سویِ خیمه ها آرم
یا ابوفاضل، یا ابو فاضل (2
با کدامین دست، ای سراپا خون آورم تیر از، دیده ات بیرون
یا ابوفاضل، یا ابو فاضل (2

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(بــــــــــــه پای عشق تو، فتاده دست من (2) *

3022
9

شعر حضرت عباس(بــــــــــــه پای عشق تو، فتاده دست من (2) بــــــــــــه پای عشق تو، فتاده دست من (2
فــــــــــدائیِ تــــــــو شــــــد، تمام هست من
کنـــــــــار پیـــــــــکرم، بیـــــــــــابیـا حسین
حسین، حسین، حسین، حسین، حسین، حسین
بـــــــــه غیـــــــر دیــــــــدنت، نــدارم آرزو
میـــــــــــــــان اشک و خون، گرفته ام وضو
بــــــــــــــه سجده گاه عشق، ببین مرا حسین
حسین، حسین، حسین، حسین، حسین، حسین
کنــــــــــــــــار علقمـــــــــه، عزیز مصطفی
دو دســـــت مـــــــن ز تــــــن، شده اگر جدا
محبتــــــــــــــم ز تــــــــــــو، نشد جدا حسین
حسین، حسین، حسین، حسین، حسین، حسین
نشستــــــــــــــــه تیر اگر، به دیده ات حسین
بـــــــــــــــ

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(ای عـــــــــــلمدار در خون خُفتۀ من خیــــــــــــز و کن یاریَم، در بین دشمن) *

2481
0

شعر حضرت عباس(ای عـــــــــــلمدار در خون خُفتۀ من       خیــــــــــــز و کن یاریَم، در بین دشمن) ای عـــــــــــلمدار در خون خُفتۀ من خیــــــــــــز و کن یاریَم، در بین دشمن
بر روی من، دیده بگشا یا ابا الفضل یا ابا الفضل، یا ابا الفضل، یا ابا الفضل
قد رعنــــــــــای تو، در خون نشسته کمــــــــــــــــــرم از غم، داغت شکسته
بی تو گشتم، یــــکه و تنها ابا الفضل یا ابا الفضل، یا ابا الفضل، یا ابا الفضل
کـــــــــودکان گفته اند عموی ما کو؟ نخــــــــــل امـــــــید و آرزوی مــا کو؟
خیـــزو رو سویِ حَرَم بنما ابا الفضل یا ابا الفضل، یا ابا الفضل، یا ابا الفضل
ای کــــــــــــه هستی تو ماه بی قرینه ســـــــــــاقی دسته گلهــــای مدینه
از عطش پــژمرده اند گلها ابا الفضل یا ابا الفضل، یا ابا ال

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(دست ابا الفضل از تن جدا شد (2) پاینده از او، دین خدا شد (2) *

1972
2

شعر حضرت عباس(دست ابا الفضل از تن جدا شد (2)    پاینده از او، دین خدا شد (2) دست ابا الفضل از تن جدا شد (2) پاینده از او، دین خدا شد (2
میان علقمه، دریای خون شد جسم بی دست سقا لاله گون شد
اباالفضل، اباالفضل، جانم اباالفضل (2)
بگذشته از جان، در راه جانان لب تشنه جان داد، سقای طفلان (2)
شد دو تا، فرقش از عمود آهن چشم او شد سپر از تیر دشمن
اباالفضل، اباالفضل، جانم اباالفضل (2)
نقشِ لب او، اَدرِک اخا بود در انتظار خون خدا بود
تا که آید گُل گلزار زهرا شُویَد از اشک دیده روی او را
باالفضل، اباالفضل، جانم اباالفضل (2)

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(جمال حق ز ســــــر تا پاست عباس به یکتــــــایی قَسم یکتاست عباس) *

8402
10

شعر حضرت عباس(جمال حق ز ســــــر تا پاست عباس        به یکتــــــایی قَسم یکتاست عباس) جمال حق ز ســــــر تا پاست عباس به یکتــــــایی قَسم یکتاست عباس
شب عُشــــــــــاق را تا صبح محشر چــــــــراغ روشن دلهاست عباس
اگــــــــــــــر چه زاده ام البنین است ولیـــکن مادرش زهراست عباس
عَلم در دسـت و مشک آب بر دوش که هم سردار و هم سقاست عباس
بنـــــــــــازم غیت و عشق و وفا را که عطشان بر لب دریاست عباس
هنوز از تشنه کامان شرمگین است از آن در عـــــلقمه تنهاست عباس
نـــــــــــــه در دنیا بُوَد بابا الحوائج شفیع خلـــــــق در عقباست عباس
چه بـاک از شعله های خشم دوزخ که در محشر پنـــــاه ماست عباس
سراسر صحنـــــــه های کربلا را به هر سو بنگری پـــیداست عباس
شفیعان چون به مـحشر روی آرن

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(ع) و حضرت زینب(یا ابالفضل تویی تاج سر ام بنین) *

1818
3

شعر حضرت عباس(ع) و حضرت زینب(یا ابالفضل تویی تاج سر ام بنین) یا ابالفضل تویی تاج سر ام بنین
پسر فاطمه هستی پسر ام بنین
تو علم دارترین صاحب پرچم هستی
تو به اسرار دل فاطمه محرم هستی
تا تو بودی نگرانی به دل خیمه نبود
ا تو رفتی همه ی خیمه شده رنگ کبود
گر چه گفتی تو غلامی به من اما عباس
تو شدی آبروی حضرت زهرا عباس
منِ زینب چه کنم بی تو در این دشت بلا
من و یک خیمه ی پر کودک و زن در صحرا
دست تو قطع شد و دست مرا می بندند
چشم تو پاره و بر گریه ی من می خندند
جگر من شده چون چشم تو پاره پاره
دختر شیر خدا بعد تو شد آواره
از شکافی که به فرق سر تو افتاده
معجر از روی سر خواهر تو افتاده
به همان محکمی ضربت نامرد عمود
خورده ام سیلی و رخساره ی من گشته کبود
تو سر نیزه و من

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس-(آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت) * اکبر دخیلی

2278
0

شعر حضرت عباس-(آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت) آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنه کام و به خاک آبرو نریخت
دستش ز دست رفت و به دندان گرفت مشک
کاخ بلند همت خود را فرو نریخت
چون مهر، خفت در دل خون شفق و لیک
اشکی به پیش دشمن خفاش خو نریخت
غیرت نگر، که آب به کف کرد و همتش
اما به جام کام، می از این سبو نریخت
چون رشته امید بریدش ز آب گفت
خاکی چو من کسی به سر آرزو نریخت
شاعر:اکبر دخیلی

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(از چشمه سارت آبرو پرکرد موسی) *

1296

شعر حضرت عباس(از چشمه سارت آبرو پرکرد موسی) از چشمه سارت آبرو پرکرد موسی
‏عیسی رکابت را گرفت و رفت بالا
‏پشت زمین خوابید و سقف آسمان ریخت
‏وقتی ستون عمر تو افتاد از پا
‏بو صفحه پیشانی خیمه نشست
‏چین و چروک واضحی از داغ سقا
‏آب حیات بچه­ها خشکیده برگرد
‏تیغی بیاور قطع کن دست عطش را
‏دارد گلوی بغض­ها را می فشارد
‏داغ صدای خشکه طفل مادر ما
‏بی تو لباس علقمه پوسید بر تن
‏برگشت از نهر لبت شرمنده اما
‏دیدم عمودی روضه بالای سر خواند
‏از چشم خیس تیرها می ریخت، دریا
‏پای ضریح دستهایت زار می زد
‏در مجلس ترحیم آب مشک، زهرا
شاعر:روح الله عیوضی

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(ای مشک نریز آبرویم) *

12310
50

شعر حضرت عباس(ای مشک نریز آبرویم) ای مشک نریز آبرویم
بر باد مده تو آرزویم
ای مشک اگر چه عرصه تنگ است
بی آب روم به خیمه ننگ است
جنگ است و تمام همتم جنگ
سربازم و استطاعتم جنگ
سربازم و غم نمی شناسم
از کشته شدن نمی هراسم
هر جا که وظیفه جبهه بگشود
شمشیر به دوش عهده ام بود
امروز که در دلم خروش است
ای مشک دو عهده ام بدوش است
هم حامی حامیان دین دینم
هم ساقی چند نازنینم
امروز که دیده ام پر اشک است
بر دوش دلم لو او مشک است
ای مشک کسی ندیده از ناس
در رزمگه التماس عباس
اینک بشنو تو التماسم
دارم زتو پاس، دار،‌ پاسم
اشکم که چکیده فرات است
پنهان شده از مخدرات است
آبی که به سینه ات نهان است
رشک لب آسمانیان است
سیراب ز آب خوشگواری
آبی است که د

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(ای که آوره چشمان تو دریا می­شد) *

1536
2

شعر حضرت عباس(ای که آوره چشمان تو دریا می­شد) ای که آوره چشمان تو دریا می­شد
‏غرق در نیل غمت حضرت موسی می شد
می­رسی دست نداری وکسی از پس نخل
‏با عمودی، به سر راه تو پیدا می شد
همه دیدند به روی بدن تو هر تیر
‏با چه زوری بغل تیر دگر جا می­شد
رفتی و باد سیاهی طرف معجر رفت
‏اول بی کسی زینب کبری می­شد
رفتی و با همه غربت خود حس کردم
‏بی تو ای پشت و پناهم کمرم تا می شد
مادرم آمد و عطر نفس علقمه ات
‏پر طرفدارترین روضه دنیا می شد

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(اى لشگر حق را امیر عباس) *

1902

شعر حضرت عباس(اى لشگر حق را امیر عباس) اى لشگر حق را امیر عباس
وى در شهیدان بى نظر عباس
اى شیر حق در لیله ولادت
نام تو را فرموده شیر عباس
نوشیده در دامان پاك مادر
جام بلا را جاى شیر عباس
جان از قفس با شوق رویت آزاد
دل در خم زلفت اسیر عباس
دست تو در دست عزیز زهر
یاد آور عید غدیر عباس
در بزم خون مستانه حال كرده
با نیزه و شمشیر و تیر عباس
آزادگان آموختند از تو
این طرفه بیت دلپذیر عباس
و الله ان قطعتموا یمینى
انى احامى ابدا عن دینى
اى عشق ثارالله عادت تو
وى زنده توحیداز شهادت تو
امواج خون روز نماز ایثار
سجاده سرخ عبادت تو
آزادگى تا صبح روز محشر
دارد به لب عرض ارادت تو
حسرت برد در حشر هر شهیدى
بر عزت و مجد و سعادت تو
آبى كه از كف ریختى

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(تیرکمتر بزنید از پی صیدِ باش) *

1363

شعر حضرت عباس(تیرکمتر بزنید از پی صیدِ باش) تیرکمتر بزنید از پی صیدِ باش
چشم مرغان حرم می دود از دنبالش
کرم حاکم کوفه است که فرزند علی
‏تیر باید ببرد سهم، ز بیت المالش!
عطش و آتش از این لب به هم آمیخته است؟
‏یا که خورشید دویده است روی تبخالش؟
قمر هاشمیان بود که تیراندازان
‏چشم خود باز نمودند به استهلالش
آه! بی دست چون قرآن به زمین می افتد
‏کم از ا ین سوره دو آیه شده در انزالش
بس که در باغ تنش لاله شکوفه دارد
‏یک سحر یاس رسیده است به استقبالش
شعله ور بود بر آن لحظه که مردی بی یار
‏سو چو خورشید برون آوَرد ازگودالش
شاعر:جواد زمانی

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(چونكه نوبت بر بنى هاشم رسید) *

2449
2

شعر حضرت عباس(چونكه نوبت بر بنى هاشم رسید) چونكه نوبت بر بنى هاشم رسید
ساخت ساز جنگ عباس رشید
محرم سر و علمدار حسین
در وفادارى علم در نشاتین
در صباحت ، ثالث خورشید و ماه
روز خصم از بیم آن چون شب سیاه
در شجاعت یادگار مرتضى
داده بر حكم قضا دست رضا
واست در جنگ عدو رخصت ز شاه
گفت شاهش كاى علمدار سپاه
چون علم گردد نگون در كار زار
كار لشگر یابد از وى انفطار
گفت تنگ است اى شه خوبان دلم
زندگى باشد از این پس مشكلم
زین قفس برهان من دلگیر را
تابه كى زنجیر باید شیر را؟!
گفت شه چون نیست زین كارت گریز
این ز پا افتادگان را دست گیر!
جنگ و كین بگذار و آبى كن طلب
بهر این افسردگان خشك لب
گفت : سمعاً اى امیر اِنس و جان
گر چه باشد قطره آبى به جان
شد به سوى

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(جانم بفدای تو، ای ماه بنی هاشم) *

10864
32

شعر حضرت عباس(جانم بفدای تو، ای ماه بنی هاشم) جانم بفدای تو، ای ماه بنی هاشم
قربان وفای تو، ای ماه بنی هاشم
ای عبد مطیع حق، حق داده تو را رونق
این است جزای تو، ای ماه بنی هاشم
تو ساقی عطشانی، سقّای یتیمانی
رحمت بصفای تو، ای ماه بنی هاشم
تو اصل مناجاتی، تو قبلۀ حاجاتی
چشمم به عطای تو، ای ماه بنی هاشم
ای نور هدی عبّاس، شمع شهدا عبّاس
سوزم بعزای تو، ای ماه بنی هاشم
هرگزنشود نومید، هر کس بتو روی آرد
نازم بسخای تو، ای ماه بنی هاشم
ای آب بقا عبّاس، خورشید لقا عبّاس
مشتاق لقای تو، ای ماه بنی هاشم
چون نیست مرا توفیق، تا دست تو را بوسم
بوسم کف پای تو، ای ماه بنی هاشم
در موقف رستاخیز زهرا به تو می نازد
این فخر برای تو، ای ماه بنی هاشم
شاعر:شهربانو

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر حضرت عباس(ع)-(یکی خیبر شکن دلاوره) * علی اکبر لطیفیان

2584

شعر حضرت عباس(ع)-(یکی خیبر شکن دلاوره) یکی خیبر شکن دلاوره
تو رگاش غیرت خون حیدره
وقتی پرده از جمالش می کشه
توی آسمون دشت کربلا
قمر اندر قمر اندر قمره
قیامت یوسف برای دیدنش
صد شتر طلا و نقره می بره
با هون ذکر أنا بن حیدرش
‏ می زنه از میمنه تا میسره
زهره لشکر فتنه آب می­شه
دستاشو اگه به شمشیر ببره
وقتی ابروهاشو درهم می­کشه
رنگ و از چهره لشگر می بره
وقتی شمشیر می­زنه همه می­گن
با رجزهاش همه بیچاره می­شن
همه یا عباس ارحمنا می­گن
پاسبون صبح و شام زینیه
روز محشرم غلام زینیه
روز محشر رو سرش گل می­ریزن
زیو پاش دست توسل می ریزن
تا میاد همه براش فدا می­شن
انبیاء به احترامش پا می­شن
سر در بهشت، پرچم می زنن
پرچم ماه محرم می زنن
تو بهشت یه هیئ

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(در پیش تو عشق مشق غیرت می کرد) *

1603
2

شعر حضرت عباس(در پیش تو  عشق مشق غیرت می کرد) در پیش تو عشق مشق غیرت می کرد
غیرت به شجاعتت حسادت می کرد
آن روز خدا به کربلا آمده بود
با دست بریده ی تو بیعت می کرد
*****
عمری است اگرچه پیش رویت خجلم
با عشق تو آمیخته است آب و گلم
هرچند شبی دراز دارم در پیش
پیش قمر تو سخت قرص است دلم
****
شد قطع دو دست نازنینت عباس!
جز عشق مگر چه بود دینت عباس؟
در یاوری عشق برون آمده بود
دستان خدا از آستینت عباس
شاعر:جلیل صفر بیگی

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(دل شوریده نه از شور شراب آمده است) *

4678
12

شعر حضرت عباس(دل شوریده نه از شور شراب آمده است) دل شوریده نه از شور شراب آمده است
دین و دل ساقی شیرین سخنم برده ز دست
ساغر ابروی پیوسته او محوم کرد
هر که را نیستی افزود به هستی پیوست
سرو بالای بلندش چو خرامان میرفت
نه صنوبر که دو عالم بنظر آمد پست
قامت معتدلش را نتوان طوبی خواند
چمن «فاسقتم» از سر و قدش رونق بست
شاه اخوان صفا ماه بنی هاشم اوست
شد در او صورت و معنی بحقیقت پیوست
ساقی باده توحید و معارف عباس
شاهد بزم ازل، شمع شبستان الست
در ره شاه شهیدان ز سر و دست گذشت
نیست شد از خود و زد پا بسر هر چه که هست
رفت در آب روان ساقی و لب تر ننمود
جان به قربان وفاداری آن باده پرست
شاعر:آیت الله کمپانی

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(ذكر سماواتیان ثناى اباالافضل) *

4065
11

شعر حضرت عباس(ذكر سماواتیان ثناى اباالافضل) ذكر سماواتیان ثناى اباالافضل
خیل ملك ، خادم سراى اباالفضل
بامژه روبد غبار، حور بهشتى
از حرم و صحن با صفاى اباالفضل
گر به شهان مى برند رشگ خلایق
فخر به شاهان كند گداى اباالفضل
هیچ ز بیگانگى به حق نبرد راه
هر كه نگردید آشناى اباالفضل
پامكش از درگهش كه عقده گشایى
هست به دست گره گشاى اباالفضل
غم نبرد راه بر دلش به صف حشر
هر كه بود در دلش ولاى اباالفضل
ور نه كه مى برد جان ز قوم جفا جو
از دم شمشیر جانگزاى اباالفضل
آب ننوشید بى حسین دست و دل از جان
این روش از همت و حیاى اباالفضل
شست به راه حسین دست و دل از جان
اجر اباالفضل با خداى اباالفضل
پاس وفا داشت آنچنان كه بماندند
اهل وفا مات بر وفاى اباالفضل
ب

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(به گونه‌ی ماه) *

1442

شعر حضرت عباس(به گونه‌ی ماه) به گونه‌ی ماه
نامت زبان‌زد آسمان‌ها بود
و پیمان برادریت
با جبل نور
چون آیه‌های جهاد
محکم
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و ساعتی بعد
در باران متواتر پولاد
بریده بریده
افشا شدی
و باد
تو را با مشام خیمه‌گاه
در میان نهاد
و انتظار در بهت کودکانه‌ی حرم
طولانی شد
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و کنار درک تو
کوه از کمر شکست
شام غریبان
سکوت
سنگین و پرهیاهو
صف می‌آراست
گلوی شورشی تو
_ در خط مقدم فریاد
بر یال ذوالجناح باد
دستی دوباره می‌کشید
و زیر تابش خورشید
آه از نهاد علقمه برمی‌خاست!
***
سکوت
سنگین و پرهیاهو
درهم می‌شکست
گلوی شورشی تو
بر یال ذوالجناح باد
شتک می‌زد
علقمه _سرخ و سیرا

  • شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد