اشعار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مرتب سازی براساس

شعر حضرت عباس(این جوان کیست که در قبضه او طوفان است) *

15200
213

شعر حضرت عباس(این جوان کیست که در قبضه او طوفان است) این جوان کیست که در قبضه او طوفان است
آسمان زیر سم مرکب او حیران است
پنجه در پنجهٔ آتش فکند گاه نبرد
دشت از هیبت این واقعه سرگردان است
مشک بر دوش فکنده است و دل را در مشت
کوه مردی که همه آبروی میدان است
تا که لب تشنه نمانند غریبان امروز
می رود در دل آتش به سر پیمان است
این طرف کوه جوانمردی و ایثار و شرف
روبرو قوم جفا پیشه و سنگستان است
صف به صف می شکند پشت سپاه شب کیش
آذرخشی است که غرنده تر از شیران است
خیره بر خیمه زینب شده و می نگرد
کودکی را که تمامی عطش و گریان است
سمت خون علقمه در آتش و در سمت عطش
خیمه ها شعله ور و بادیه اشک افشان است
این که بر صفحه پیشانی او حک شده است
آیه هایی است که از

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت عباس(مشک هم اشک به بی دستی من می ریزد) *

2363
4

شعر حضرت عباس(مشک هم اشک به بی دستی من می ریزد) مشک هم اشک به بی دستی من می ریزد
هر دم از سینه ی او ناله ی غم می خیزد
کو دو دستی که دگر مشک به آن آویزد؟
غصه کِی از دل ماتم زده ام بگریزد؟
دست آماج سن و نیزه ی اعدایم بود
مشک خو کرده ی دستان توانایم بود
دست هم سنگر دیرینه ی مشکم افتاد
مشک سر داده از این واقعه آه و فریاد
دست آویزه ی تن، مشک هم آویزه ی دست
در غم ماتم او، بغض دل مشک شکست
دست گردیده جدا، مشک چنان می نالد
دیده و دل به وفاداری او می بالد
دست افتاده ز تن چون گل سرخی به کویر
مشک در چنبره ی غم شده در بند و اسیر
مشک در سوزش آه و غم دلواپسی اَست
اشک برچهره ی او جلوه گه بی کسی است
درد بی دست شدن سخت گرانست بر او
زین عزا داده گره بر رخ و ط

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(مـیـان هــمهمـــه تیــری پــریــد آهسته) *

1192

شعر شهادت حضرت عباس(مـیـان هــمهمـــه تیــری پــریــد آهسته) مـیـان هــمهمـــه تیــری پــریــد آهسته
از نـــگاه تـــری خــون چکیــد آهسته
و آب دســت بـه دامــان مــاه صحرا شـد
همین که مشک گــریبان دریــد آهسـته
نـگاه مشــک گـریـزان به خیمه ها افتاد
و آب زیـــر لــب آهــی کشــید آهســته
غبار و شیهه‌ی اسبان کمان و تیغ دغا
نســیـم، زیــر علـم، می‌خزید آهسـته
سـوار، خـم شد و از اسب، به زیر افتاد
بـــه ‌روی خــــاک بـــلــا آرمــید آهسته
و در میــان هیـاهوی اسـب‌ها، آن مرد
صدای ناله‌ی زهرا شنید آهسته
و بـــر جنــــازه‌ی او آفــتــاب را دیــــدم
که زیــر بار غمش می خمید، آهسته
و در جــواب شــهیدان که منتظر بودند
ســتــون خیمــه‌ی او را کشید آهسته
شاعر:حسنعلی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(نقاش اسب را که زمین گیر می کشد) *

1482

شعر شهادت حضرت عباس(نقاش اسب را که زمین گیر می کشد) نقاش اسب را که زمین گیر می کشد
یا چهره ی عموی مرا پیر می کشد
بی آب، مشک را و علم را بدون دست
یا چشم را حوالی یک تیر می کشد
از لا به لای نیزه و از لا به لای تیر
کفتار را به سینه ی یک شیر می کشد
موضوع قصه چیست چه خوابی است دیده ام؟
احساس می کنم کمرم تیر می کشد...
×××
باید که خون گریست زمین ناله می کند
یک دشت را برای تو پر لاله می کند
×××
پیشانی ات نگاه مرا خیره می کند
آبی آسمان مرا تیره می کند
با مشک روی دوش به ما فکر می کنی
با دست و سر به دین خدا فکر می کنی
یا فکر می کنی که حسین است و بعد از آن
تنها، علی میان حنین است و بعد از آن
این شام آخر است و صلیب است و بعد از آن
صد خنجر است و حنجر سیب است

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس و حضرت زینب(یا ابالفضل تویی تاج سر ام بنین) *

4258
9

شعر حضرت عباس و حضرت زینب(یا ابالفضل تویی تاج سر ام بنین) یا ابالفضل تویی تاج سر ام بنین
پسر فاطمه هستی پسر ام بنین
تو علمدارترین صاحب پرچم هستی
تو به اسرار دل فاطمه محرم هستی
تا تو بودی نگرانی به دل خیمه نبود
تا تو رفتی همه ی خیمه شده رنگ کبود
گر چه گفتی تو غلامی به من اما عباس
تو شدی آبروی حضرت زهرا عباس
منِ زینب چه کنم بی تو در این دشت بلا
من و یک خیمه ی پر کودک و زن در صحرا
دست تو قطع شد و دست مرا می بندند
چشم تو پاره و بر گریه ی من می خندند
جگر من شده چون چشم تو پاره پاره
دختر شیر خدا بعد تو شد آواره
از شکافی که به فرق سر تو افتاده
معجر از روی سر خواهر تو افتاده
به همان محکمی ضربت نامرد عمود
خورده ام سیلی و رخساره ی من گشته کبود
تو سر نیزه و من

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(یک شب جمعه جایتان خالی) *

1203
1

شعر شهادت حضرت عباس(یک شب جمعه جایتان خالی) یک شب جمعه جایتان خالی
خواب دیدم که پر درآوردم
دست در دست آسمان رفتم
کف العباس سر درآوردم
آن طرف سمت نخل ها دیدم
دسته دسته هر آن چه گنجشک است...
خسته از بال وپر زدن، تشنه
دور میدان کوچک مشک است
تشنه بودم ولی در آن لحظه
خواستم تا کمی ثواب کنم
خواستم جیک جیک آن ها را
هم نوا با صدای آب کنم
دست بردم به زیر مشک ولی
ناگهان باد و خاک و طوفان شد
ابرهای سیاه...باران...بعد...
مشک بی چاره تیر باران شد
هم زمان رعد و برق های مهیب
سوی گل های بی زبان رفتند
بعد گنجشک های آواره
پر زدند و به آسمان رفتند
سحر از جا پریدم و دیدم
سخت از روی تخت افتادم
چشم ها یم چقدر تار شدند
بال ها را به آسمان دادم
دست هایم عجیب می

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(یک عمود آمد و عمو افتاد) *

1316

شعر شهادت حضرت عباس(یک عمود آمد و عمو افتاد) یک عمود آمد و عمو افتاد
می رود سوی آسمان فریاد
کودکان دست بر دعا دارند
حضرت حق خودت بیا امداد
دختر کوچک حرم می زد
روی دستی که مشک دستش داد
هر چه گویم تصورش سخت است
که چه کرده است با سرش فولاد
بعد او گرگ ها درنده شدند
بعد او حمله بر خیام آزاد
شاعر:سیدمحمد حشینی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(یه روزی یه مرد تشنه رو به دریا میومد) *

1337
3

شعر حضرت عباس(یه روزی یه مرد تشنه رو به دریا میومد) یه روزی یه مرد تشنه رو به دریا میومد
با یه مشک خالی از دور تک و تنها میومد
موج می‌زد سینه‌ی دریا تا که زلفاشو می‌دید
ابرواش چه قدر به اون چشمای زیبا میومد
با تعجب می‌دیدند نخلا به جای آسمون
ماه این مرتبه داشت از دل صحرا میومد
می‌دونستم آخرش کوفیا چشمت می‌کنند
علمت بس که به اون قامت رعنا میومد
گمونم دستای تو عرشو بنا کرده رو آب
رو همون آبی که با دست تو بالا میومد
چشمای اهل حرم بسته به دستای تو بود
کاروانی به امید تو به این جا میومد
روی خاک وقتی می‌افتادی چی گفتی زیر لب؟
که از اون دورا صدا ناله‌ی ‌زهرا میومد
تا برادر رو صدا کردی کمی دیر رسید
آخه با دستی به پشت و کمری تا میومد
میشه دختر، پدرش بیا

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(تیر و کمان به کف به کمین دشمنان مشک) *

1880

شعر حضرت عباس(تیر و کمان به کف به کمین دشمنان مشک) تیر و کمان به کف به کمین دشمنان مشک
این جا نشسته اند برای نشان مشک
راهی زیاد تا به حرم مانده و کم است
این جا برای آب رساندن زمان مشک
تا آب را به خیمه برم موج می زند
دل شوره های ام بنین در میان مشک
بر روی شانه آبروی مادر من است
یک خیمه تشنه چشم به راه دهان مشک
دستش شکسته باد که تیری زد و برید
هم رشته امید مرا هم امان مشک
حالا که نا امیدم و بی دست روی خاک
افتاده ام کنار تن نیمه جان مشک
خالی است جای اصغر و باران گرفته است
در علقمه ز چشم من و آسمان مشک
شاعر:علی ناظمی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(منمو یه قلبه زخمی) *

1279

شعر حضرت عباس(منمو یه قلبه زخمی) منمو یه قلبه زخمی
که برای تو پر اشکه
افتخارش همینه که
دخیله میدون مشکه.
قد رعنا و رشیدت
خواب و از ماها گرفته
آقا جون برای روضت
دل ما عزا گرفته
وقتی از همه بریدم
خودمو دست تو دیدم
همه ی دل خوشی هامو
توی هیئت تو دیدم
یاده اون نمازه صبح و
حرم قشنگت آقا
یاد لحظه های اول
یاد دل تنگی سقا
دوباره صدام بزن تا
پرچم تو رو بگیریم
باز کنار کف العباس
با حسین حسین بمیرم
آقا آرزوم همینه
که یه روز با شور و احساس
همگی پای برهنه
باز بیایم به کف العباس
دلا رو، رو دست بگیریم
پا برهنه خیلی ساده
با حسین حسین آقاجون
تا نجف بریم پیاده
می دونستم که یه روزی
همه می گن که دیوونه س
من میگم برا ابلفضل
این ترانه عاشونه س:
«ا

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(یه روزی یه مرد تشنه رو به دریا میومد) *

1367
1

شعر شهادت حضرت عباس(یه روزی یه مرد تشنه رو به دریا میومد) یه روزی یه مرد تشنه رو به دریا میومد
با یه مشک خالی از دور تک و تنها میومد
موج می‌زد سینه‌ی دریا تا که زلفاشو می‌دید
ابرواش چه قدر به اون چشمای زیبا میومد
با تعجب می‌دیدند نخلا به جای آسمون
ماه این مرتبه داشت از دل صحرا میومد
می‌دونستم آخرش کوفیا چشمت می‌کنند
علمت بس که به اون قامت رعنا میومد
گمونم دستای تو عرشو بنا کرده رو آب
رو همون آبی که با دست تو بالا میومد
چشمای اهل حرم بسته به دستای تو بود
کاروانی به امید تو به این جا میومد
روی خاک وقتی می‌افتادی چی گفتی زیر لب؟
که از اون دورا صدا ناله‌ی ‌زهرا میومد
تا برادر رو صدا کردی کمی دیر رسید
آخه با دستی به پشت و کمری تا میومد
میشه دختر، پدرش بیا

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(یک عمود آمد و عمو افتاد) *

1336

شعر حضرت عباس(یک عمود آمد و عمو افتاد) یک عمود آمد و عمو افتاد
می رود سوی آسمان فریاد
کودکان دست بر دعا دارند
حضرت حق خودت بیا امداد
دختر کوچک حرم می زد
روی دستی که مشک دستش داد
هر چه گویم تصورش سخت است
که چه کرده است با سرش فولاد
بعد او گرگ ها درنده شدند
بعد او حمله بر خیام آزاد
شاعر:سید محسن حسینی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(مـیـان هــمهمـــه تیــری پــریــد آهسته) *

1205

شعر شهادت حضرت عباس(مـیـان هــمهمـــه تیــری پــریــد آهسته) مـیـان هــمهمـــه تیــری پــریــد آهسته
و از نـــگاه تـــری خــون چکیــد آهسته
و آب دســت بـه دامــان مــاه صحرا شـد
همین که مشک گــریبان دریــد آهسـته
نـگاه مشــک گـریـزان به خیمه ها افتاد
و آب زیـــر لــب آهــی کشــید آهســته
غبار و شیهه‌ی اسبان کمان و تیغ دغا
نســیـم، زیــر علـم، می‌خزید آهسـته
سـوار، خـم شد و از اسب، به زیر افتاد
بـــه ‌روی خــــاک بـــلا آرمــید آهسته
و در میــان هیـاهوی اسـب‌ها، آن مرد
صدای ناله‌ی زهرا شنید آهسته
و بـــر جنــــازه‌ی او آفــتــاب را دیــــدم
که زیــر بار غمش می خمید، آهسته
و در جــواب شــهیدان که منتظر بودند
ســتــون خیمــه‌ی او را کشید آهسته
شاعر:حسن علی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت عباس(هر کس که با تو بوده اگر با تو هست ماند) *

1134

شعر مدح حضرت عباس(هر کس که با تو بوده اگر با تو هست ماند) هر کس که با تو بوده اگر با تو هست ماند
دنیا تو را نداشت که این گونه پست ماند
چون روز روشن است که پیروز جنگ کیست
بر قلب دشمنان تو داغِ شکست ماند
در زیر رقص تیغ تو در اوج کارزار
هر کس که ایستاد، نه، هر کس نشست ماند
سر را به صخره ها زده هر روز علقمه
یک عمر در هوای تو این گونه مست ماند
هر آدمی ز رفتن خود ردّ پا گذاشت
اما چرا ز رفتن تو ردّ دست ماند؟
شاعر:مهدی رحیمی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(یک شب جمعه جایتان خالی) *

1451

شعر شهادت حضرت عباس(یک شب جمعه جایتان خالی) یک شب جمعه جایتان خالی
خواب دیدم که پر درآوردم
دست در دست آسمان رفتم
کف العباس سر درآوردم
آن طرف سمت نخل ها دیدم
دسته دسته هر آن چه گنجشک است...
خسته از بال و پر زدن، تشنه
دور میدان کوچک مشک است
تشنه بودم ولی در آن لحظه
خواستم تا کمی ثواب کنم
خواستم جیک جیک آن ها را
هم نوا با صدای آب کنم
دست بردم به زیر مشک ولی
ناگهان باد و خاک و طوفان شد
ابرهای سیاه...باران...بعد...
مشک بی چاره تیر باران شد
هم زمان رعد و برق های مهیب
سوی گل های بی زبان رفتند
بعد گنجشک های آواره
پر زدند و به آسمان رفتند
سحر از جا پریدم و دیدم
سخت از روی تخت افتادم
چشم ها یم چقدر تار شدند
بال ها را به آسمان دادم
دست هایم عجیب م

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(یک شب جمعه جایتان خالی) *

1890
1

شعر شهادت حضرت عباس(یک شب جمعه جایتان خالی) یک شب جمعه جایتان خالی
خواب دیدم که پر درآوردم
دست در دست آسمان رفتم
کف العباس سر درآوردم
آن طرف سمت نخل ها دیدم
دسته دسته هر آن چه گنجشک است...
خسته از بال و پر زدن، تشنه
دور میدان کوچک مشک است
تشنه بودم ولی در آن لحظه
خواستم تا کمی ثواب کنم
خواستم جیک جیک آن ها را
هم نوا با صدای آب کنم
دست بردم به زیر مشک ولی
ناگهان باد و خاک و طوفان شد
ابرهای سیاه...باران...بعد...
مشک بی چاره تیر باران شد
هم زمان رعد و برق های مهیب
سوی گل های بی زبان رفتند
بعد گنجشک های آواره
پر زدند و به آسمان رفتند
سحر از جا پریدم و دیدم
سخت از روی تخت افتادم
چشم ها یم چقدر تار شدند
بال ها را به آسمان دادم
دست هایم عجیب م

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(مشک هم اشک به بی دستی من می ریزد) *

2206
4

شعر شهادت حضرت عباس(مشک هم اشک به بی دستی من می ریزد) مشک هم اشک به بی دستی من می ریزد
هر دم از سینه ی او ناله ی غم می خیزد
کو دو دستی که دگر مشک به آن آویزد؟
غصه کِی از دل ماتم زده ام بگریزد؟
دست آماج سن و نیزه ی اعدایم بود
مشک خو کرده ی دستان توانایم بود
دست هم سنگر دیرینه ی مشکم افتاد
مشک سر داده از این واقعه آه و فریاد
دست آویزه ی تن، مشک هم آویزه ی دست
در غم ماتم او، بغض دل مشک شکست
ست گردیده جدا، مشک چنان می نالد
دیده و دل به وفاداری او می بالد
دست افتاده ز تن چون گل سرخی به کویر
مشک در چنبره ی غم شده در بند و اسیر
مشک در سوزش آه و غم دل واپسی اَست
اشک برچهره ی او جلوه گه بی کسی است
درد بی دست شدن سخت گرانست بر او
زین عزا داده گره بر رخ و ط

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و شهادت حضرت عباس(مشک را هم شأن دریا می کنی) *

1382
1

شعر مدح و شهادت حضرت عباس(مشک را هم شأن دریا می کنی) مشک را هم شأن دریا می کنی
آب را با عشق معنا می کنی
عکس ماهت توی آب افتاده است
نهر را محو تماشا می کنی
آب در مشت و نمی نوشی چرا؟
قطره را غرق تمنا می کنی
عقل را، اندیشه را، احساس را
باز در گیر معما می کنی
در میان نیزه ها بی دست و چشم
محشری در عشق بر پا می کنی
آن امان نامه خیالی باطل است
شمر را این گونه رسوا می کنی
مشق صبر و صدق و اخلاص و صفا
این همه در نقش سقا می کنی
×××
با نگاهی٬ ای مسیح پاک دم
مرده زنده، کور بینا می کنی
دردهایم را نمی گویم ولی
دیده ام، درمان مهیا می کنی
دست هایت عشق را پل می شود
در غزل هایم چه خوش جا می کنی
گونه های شعر من تر می شود
عقده های بسته را وا می کنی!
شاعر:پروانه بهزا

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(گفتند ماهی‌ها که آب آورده‌ای سقا) *

1304

شعر حضرت عباس(گفتند ماهی‌ها که آب آورده‌ای سقا) گفتند ماهی‌ها که آب آورده‌ای سقا
نوشیدم و دیدم شراب آورده‌ای سقا
پیچیده ابرو! در افق عطر تو پیچیده
گل کرده‌ای در خون، گلاب آورده‌ای سقا
رفتی بپرسی: آخرین پیمان عاشق چیست؟
پیداست از چشمت جواب آورده‌ای سقا
روشن‌تری از هر شبِ دیگر، مگر این بار
از برکه‌ی مهتاب آب آورده‌ای سقا؟
یک آه از تار دلت، از ناله‌ی نی‌ها
تا پرده‌ی اشکِ رباب آورده‌ای سقا
چون ماه در منظومه‌ی آغوش خورشیدی
ماهی که داغ آفتاب آورده‌ای سقا
خون می‌رود... امّا بیا یک گام این ‌سوتر
حالا که تا این بیت تاب آورده‌ای سقا
یک شوره ‌زار شعر می‌بینی و دیگر هیچ
آبی برای این سراب آورده‌ای سقا؟
شاعر:قاسم صرافان

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و شهادت حضرت عباس(غزل غزل بنویسم حدیث رویایی) *

2516
3

شعر مدح و شهادت حضرت عباس(غزل غزل بنویسم حدیث رویایی) غزل غزل بنویسم حدیث رویایی
برای اوج ادب منتهای شیدایی
برای وصف شما پای شعر می لنگد
تو انتخاب خدایی برای سقایی
تویی که منصب باب الحوائجی داری
ندیده کس به خدا از شما جز آقایی
و کوه پیش تو انگشت بر دهان مانده
امیر علقمه از بس رشید و رعنائی
به یک اشاره ی چشمان آسمانیتان
حریف حرمله ها می شوی به تنهایی
همیشه بر روی دوشت رقیه جان می گفت:
تو بهترین و یگانه عموی دنیایی
تو امتداد طراوت به نو بهارانی
تو تکیه گاه و امید دل غزالانی
به پای مقدم خود سجده ی ملک داری
تو با قبیله ی تان حسن مشترک داری
اگر چه هاشمیان بی مثال و مه رویند
ولی تو بین همه بیش تر نمک داری
تو بین معنی این واژها نمی گنجی
به روی خاک ولی ر

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(کنار دل و دست و دریا، اباالفضل) *

10832
63

شعر شهادت حضرت عباس(کنار دل و دست و دریا، اباالفضل) کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیده ام بارها؛ یا اباالفضل!
تو، از آب، می آمدی، مشک بر دوش
و من، در تو، غرق تماشا؛ اباالفضل!
اگر دست می داد، دل می بریدم
به دست تو، از هر دو دنیا، اباالفضل!
دل از کودکی از فرات، آب می خورد
و تکلیف شب: "آب، بابا، اباالفضل"
تو لب تشنه پرپر شدی، شبنم اشک..
..به پای تو می ریزم، اما، اباالفضل!
فدک، مادری می کند کربلا را؛
غریبی، تو هم مثل زهرا، اباالفضل!
و را هر که دارد، ز غم، بی نیاز است؛
وفا بعد از این نیست تنها، اباالفضل
تو با غیرت و، آب و، دست بریده
قیامت، به پا می کنی؛ یا اباالفضل!
شاعر:ابوالقاسم حسینجانی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(عطش از خشکی لب های تو سیراب شده) *

1653
7

شعر شهادت حضرت عباس(عطش از خشکی لب های تو سیراب شده) عطش از خشکی لب های تو سیراب شده
آب از هرم ترک های لبت آب شده
بعد از آن که تو لب تشنه عطش را کشتی
تشنه لب ماندن ساقی همه جا باب شده
بعد افتادن عکس تو در آیینه ی آب
برکه از شوق رخت خانه ی مهتاب شده
این فرات است که از درد غمت ای دریا!
بس که پیچیده به خود یک سره ، گرداب شده
تب و تاب حرم از تشنگی و گرما نیست
دل اهل حرم از داغ تو بی تاب شده
تیرها رو به سوی چشم تو خواندند نماز
همه گفتند که ابروی تو محراب شده
صحنه ای که کمر کوه شکست از غم آن
عکس تیری ست که در دیده ی تو قاب شده
شاعر:محسن عربخالقی

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(شعله آتشی ست در دل آب) *

1989
4

شعر شهادت حضرت عباس(شعله آتشی ست در دل آب) شعله آتشی ست در دل آب
ساقی مهوشی ست مست و خراب
بی قراری ست، عشق تا به جنون
تک سواری ست آب تا به رکاب
آب از پرتوَش به خود پیچید
دیگر این آینه ندارد تاب
آن چنان بود کآسمان می گفت:
روز، مهمان آب شد مهتاب
مگر آن جا چه دیده کاین سان عشق
عکس او را گرفته در دل قاب
می رود دست آب و دامانش
که میافکن مرا به کام عذاب
حسرت بوسه اش به قلب فرات
دل آب از برای اوست کباب
یک دلاور به موج یک لشکر
یک کبوتر، هزار دسته غُراب
سینه ی نخل ها سپر، اما
تیر ها بیش تر ز حدّ حساب
گر بپرسند: از چه رو تشنه؟
شد برون از فرات بهر جواب
دست های قلم شده با خون
پای آن نخل ها نوشته کتاب
اشک، چون سیل بر رخش جاری
کربلا محو گشته در سیلا

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

اشعار شور واحد حضرت عباس(ع) -( بگو یک یا اباالفضل ی تا که دردت دوا بشه ) * عباس شاکری

42

اشعار شور واحد حضرت عباس(ع) -( بگو یک یا اباالفضل ی تا که دردت دوا بشه ) بگو یک یا اباالفضل - تا که دردت دوا بشه
کارو بسپر به عباس - غمت اصلاً نباشه
آخه عباس چاره سازه دلنوازه کار رابندازه
ضریحش تو کربلا خیلی بلند و خوشگل و نازه
در خونه ش رو همه بازه
ابوفاضل یا اباالفضل
****
تو رگاش خون مولاست - ضربه هاش میشه کاری
تا میاد توی میدون - میشه لشگر فراری
آخه عباس پهلوونه پهلوونه مرد میدونه
ضرب دست وضرب شمشیرش شبیه مولامیمونه
دشمن و از پا میشونه
ابوفاضل یا اباالفضل
****
عشق عباس حیدر - شده یک عشق رایج
غیر آقام اباالفضل - کیه باب الحوائج
گر چه آقام دست نداره اما دست ما رو میگیره
کار مردم پیش این آقای خوب و مربون گیره
برا اسمش دنیا میمیره
ابوفاضل یا اباالفضل
********
یا رق

  • یکشنبه
  • 6
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 06:56
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

اشعارشور شب نهم محرم باسبک کربلائی جواد مقدم -( دل منو حرم تو برده،اشک منو دیگه درآورده ) *

4499
16

اشعارشور شب نهم محرم باسبک کربلائی جواد مقدم -( دل منو حرم تو برده،اشک منو دیگه درآورده ) دل منو حرم تو برده،اشک منو دیگه درآورده
دلم آخه به تو گره خورده،گره خورده،گره خورده
دنیا و عقبای من،امروز وفردای من علی علی
ای شور شب های من،رویای زیبای من علی علی
طوبای رعنای من،ذکرت مسیحای من علی علی
آقا به خاک نجف،کی می رسه پای من علی علی
اسم توروبه سینه نوشتم،خوب و بدم و زیبا و زشتم
اگر بپذیری تو بهشتم،تو بهشتم،توبهشتم
دائم خمارتوأم،مست از سه تار توأم علی علی
مرغ مزارتوأم،من ریزه خوار توأم علی علی
با لای دار توأم،من جان نثار توأم علی علی
چون تیغ برنده ام،از ذوالفقار توأم علی علی
[(حیدر مددی)3مددی مددی یا مولا یا مولا]2
عالمی پیش تو زیر دینه،هرچی دیوونه تو عالمینه
به زیرعلم یا حسین یاحسین ی

  • دوشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 06:51
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

نوحه سينه زني با سبك و صداي مهدي مختاري -(ساقی ام من که مشکم بیش از جونم عزیزه) *

14101
47

نوحه سينه زني با سبك و صداي مهدي مختاري -(ساقی ام من که مشکم بیش از جونم عزیزه) ساقی ام من که مشکم بیش از جونم عزیزه/لبام آب ستیزه/سینم غصه خیزه/تا حرف مردو قولشه/از این مشک پاره/جای آب هماره/آبروم می ریزه/الهی هیچ پهلوونی /دستش نشه کوتاه/میون هلهله و کف /نکشه از دل آه/ای آب وحشیای این /صحرا ازت خوردن/حالا به من رسید شدی/ رفیق نیمه راه/ندیدی بردنت رو/ من آرزو دارم/نگفتی پیش زینب/ من آبرو دارم/خجلت از او دارم/خجلت از اودارم... واویلا واویلا.

منی كه آسمون بودم/ برخاكم كشیدند/برجسمم دویدند/ گریستم خندیدند/قامتم سرو و دستانم/ شاخ حاصلم مشك/ولی حیف حاصلم/رو با شاخه چیدند/آقا منو خیمه نبر/حاجت من همینه/جلوی خیمه ایستاده/با صد امید سكینه/برو نذار بیشتر از این/به اشك تو بخندند/ت

  • چهارشنبه
  • 15
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 09:28
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

مدح و مناجات حضرت عباس (ع) -( خوردی زمین و حیثیت لشکرم شکست ) * قاسم نعمتی

2740

مدح و مناجات حضرت عباس (ع) -( خوردی زمین و حیثیت لشکرم شکست ) خوردی زمین و حیثیت لشکرم شکست
اصلی ترین ستون خیام حرم شکست
فریاد های «انکسری» بی دلیل نیست
در اوج درد تکیه گه آخرم شکست
از ناله های «یا ولدی» در کنار تو
معلوم شد که باز دل مادرم شکست
درد مرا فقط پدرم درک می کند
دیدم چگونه بال و پر جعفرم شکست
ساق عمود در سر تو گیر کرده است
نعره زنم که وای سر حیدرم شکست
تو در میان علقمه از پا نشستی و
در بین خیمه ها سپر خواهرم شکست
وقتی عمود خیمه کشیدم سکینه گفت:
دیدی غرور ساقی آب آورم شکست
آن شب که سوخته ها همه دور زینب اند
گوید عمو کجاست ببیند سرم شکست
وقتی شتاب سیلی و مرکب یکی شدند
هر جفت گوشواره، زیر معجرم شکستخوردی زمین و حیثیت لشکرم شکست
اصلی ترین ستون خیام

  • یکشنبه
  • 19
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 10:31
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس (ع) -( دو دیده ام به کنارت پر از قمر کردند ) * فرشِد یار محمدی

2317
1

شعر شهادت حضرت عباس (ع) -( دو دیده ام به کنارت پر از قمر کردند ) دو دیده ام به کنارت پر از قمر کردند
ز تیغ و نیزه تنت را چه مختصر کردند

به سان پیکرت ، از هم سپاه من پاشید ...
تورا زدند و مرا چون تو محتضر کردند

قدم شکسته شد از این شکسته قامت تو
شب سیاه مرا بی تو بی سحر کردند

چه آمده به سرت از زمان ترک خیام
چه شد که سهم من از تو ، دو چشم تر کردند

عبا و اهل حرم هم برا تو ناکافیست
تلاش بردن جسم تو بی اثر کردند

نمانده راهی جز اینکه ز پشت سر گیرم
سر سه شعبه ی تیری که در نظر کردند

ببین که آتش بغض علی زبانه زده
ببین که غارت گوشواره ها به سر کردند

برای راحتی غارت حرم ، عباس ...
حریم آل خداوند بی سپر کردند

نگاه کن یل لشکر ببین حرامی ها
بسوی خیمه گه خواهرت نظر

  • یکشنبه
  • 19
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 10:42
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

درودل با حضرت عباس (ع) * محمود ژولیده

2525
5

درودل با حضرت عباس (ع) از بس نوشته اند جمالت منور است
رویت سزای گفتن الله اکبر است
ای حمزه ی رسول گرامی کربلا
محو تو سید الشهدای پیمبر است
ای نافذ البصیره کجا سیر می کنی
چشمت شبیه هیبت چشمان حیدر است
از آن زمان که تو پسر فاطمه شدی
دستت شفیع امت زهرای اطهر است
سرو قدت اگر چه به ام البنین بَرد
کی هیبتت به هیبت زینب برابر است
آنان که نام ماه بنی هاشمت دهند
رخسارشان منور صد ماه و اختر است
فضل و کمال را به تو تفویض کرده اند
آنان که فضلشان همه از فضل داور است
روز جزا به مرتبه ات غبطه می خورند
آنان که از شهادتشان فیض محشر است
دل را شراب صحبت تو مست می کند
ما را خمار بوسه بر آن دست می کند
روز ازل که روز علمداری تو بود
آب حی

  • سه شنبه
  • 21
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:25
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب

شعری در مدح و مصیبت حضرت عباس از مهدی عظیمی -( دنيا بدون عشق تو دنيا نمي شود ) * مهدی عظیمی

3131
20

شعری در مدح و مصیبت حضرت عباس از مهدی عظیمی -( دنيا بدون عشق تو دنيا نمي شود ) دنيا بدون عشق تو دنيا نمي شود
دريا بدون امر تو دريا نميشود
دستي ز روي لطف بياو برسرم بکش
نوکر بدون لطف تو آقا نميشود
اي آنکه دستهاي تواعجاز ميکند
بي نام تو گره ز گره وا نمي شود
از مشک پاره ات به منم قطره اي بده
مشکي شبيه مشک تو پيدا نمي شود

پيغمبران به حال دلت غبطه مي خورند
هرکس که ساقي گل زهرا نمي شود
هر تکه از تن تو به يک سو فتاده است
دفن تمام جسم تو يکجا نمي شود
بنگر به حال زار حسينت که کارزار
با دست خالي و تک و تنها نمي شود
زهرا به پاره هاي تنت گريه ميکند
هر غصه اي که غصه زهرا نمي شود
اي يادگار حضرت زينب نگاه کن
دنيا بدون عشق تو زيبا نمي شود

شاعر : مهدی عظیمی

  • شنبه
  • 25
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 07:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد