نه فقط قد حسین را غم تو تا کرده
بنِگر داغ تو عباس چه با ما کرده
آنکه دستان تو را از بدن انداخت ببین
بهر دستم غل و زنجیر مهیا کرده
آنکه از هیبت نام تو تنش می لرزید
رفتی و دستِ بزن بعد تو پیدا کرده
خوب شد چشم تو زخمیست نمی بینی که
چشم نامحرم عجب قد مرا تا کرده
به روی صورت طفلان عوض بوسه ی تو
اثر سیلی و شلاق چه خوش جا کرده
باز دارند سرت را سرِ نی می بندند
بسکه افتاده ای این زخم ، دهان وا کرده
بار اول سرِ نی دیدم و نشناختمت
چه کسی شکل تو را مثل معما کرده
ضربه ای که به سرت خورد عوض کرده تو را
آهن سخت چه با آن رخ زیبا کرده
سر اصغر که به سوی سر تو برگشته
مادر سوخته را محو تماشا کرده
اشک می ریزد و گوی
- پنج شنبه
- 15
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 16:36
- نوشته شده توسط
- یحیی