کاروان اسرا

مرتب سازی براساس

امام حسین * عبدالحسین میرزایی

1163
1

امام حسین #امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
#نیزه

ای سایه سرم به سرم باش یاحسین
هردم فروغ چشم ترم باش یاحسین

من روی ناقه گریه کنم از برای تو
تو روی نیزه نوحه گرم باش یاحسین

قرآن بخوان که دل شده تنگ صدای تو
آرامش دل و جگرم باش یاحسین

ای از مدینه همسفرم ای برادرم
مثل همیشه دور و برم باش یاحسین

همچون هلال گاه عیانی و گه نهان
قدری مقابل نظرم باش یاحسین

منکه نشد به پیکر تو سایبان شوم
اما تو سایبان سرم باش یاحسین

اطراف من ببین ،به علمدار خود بگو
همواره پاسدار حرم باش یاحسین

با دیدن سر علی اصغر رباب گفت:...
(خیلی مراقب پسرم باش یاحسین)

#عبدالحسین_میرزایی

  • پنج شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 17:36
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین میرزایی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

امام حسین * عبدالحسین میرزایی

1013

امام حسین #امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
#نیزه

بالا نشین نیزه اعدا حسین من
آرام جان زینب کبری حسین من

پای سر بریده ات ای سایه سرم
آید صدای گریه زهرا حسین من

دیشب تنور خولی و امروز روی نی
برگو کجاست جای تو فردا حسین من

قرآن بخوان زنیزه که این کوفیان پست
کمتر مرا کنند تماشا حسین من

مارا به بزم زاده مرجانه می برند
زینب کجا و مجلس اعدا حسین من

با دختر سه ساله ات یک دم سخن بگو
ذکر لبش ببین شده بابا حسین من

#عبدالحسین_میرزایی

  • پنج شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 17:38
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین میرزایی
ادامه مطلب
 علی محلاتی

زمینه ایام اسارت آل الله -([یک بیابان اسیری) * علی محلاتی

2139
1

زمینه ایام اسارت آل الله -([یک بیابان اسیری) یک بیابان اسیری
غربت و ناله هر شب
سرها بر رویِ نیزه
امان از دلِ زینب]
بی رمق پای طفلان
ردّ خون روی خاکا
رویِ نیزه می باره
بی صدا اشکِ بابا
غل و زنجیر یه طرف
داغِ لاله یه طرف
لگدِ نیمه ی شب
به سه ساله یه طرف
[یک بیابان اسیری
غربت و ناله هر شب
سرها بر رویِ نیزه
امان از دلِ زینب]
یابن الزهرا حسین جان (۴)
بند دوم
مصیبت ها زیاده
میونِ شام و کوفه
پشت بوما پُر از سنگ
کوچه هاشون مخوفه
دوباره با سنگ کین
نیزه ها به خون نشست
سرِ بابا رویِ نی
سرِ بچه ها شکست
[یک بیابان اسیری
غربت و ناله هر شب
سرها بر رویِ نیزه
امان از دلِ زینب]
یابن الزهرا حسین جان (۴)
بند سوم
کنج ویرانه ها شد
منزلِ عترت الله
پای نیزه یتی

  • سه شنبه
  • 10
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 17:57
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم قاسمی بیدهندی

-(کرده‌ام نذر که از نیزه نیفتد سر تو) * قاسم قاسمی بیدهندی

1133
1

-(کرده‌ام نذر که از نیزه نیفتد سر تو) #اسارت

کرده‌ام نذر که از نیزه نیفتد سر تو
سر من زخم شود تیک نیفتد سر تو

از همان لحظه که رفتی بروی سر نیزه
نگران بودم و بی‌تاب نیفتد سر تو

چشم وا کن ببین همسفرم قاتل توست
دست او بار دگر کاش نیفتد سر تو

شامیان سنگ به دست عادتشان گردیده
کاش سنگی نخوری تا که نیفتد سر تو

نیزه‌دار تو که می‌داد تکان دستش را
کنده می‌شد دلم از جا که نیفتد سر تو

گفتم آن شب که تو مهمان خرابه گشتی
کاش که از دست رقیه نیفتد سر تو

دل أو خواست که خون از دو لبت پاک کند
و نگهدار تو باشد که نیفتد سر تو

قاسم قاسمی بيدهندی

  • شنبه
  • 26
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 20:46
  • نوشته شده توسط
  • قاسم قاسمی بیدهندی
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها -(ای قرآنه بر روی نیزه ها) * امیرحسین سلطانی

812

سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها -(ای قرآنه بر روی نیزه ها) بند اول

ای قرآنه بر
روی نیزه ها
یابن المصطفیٰ
یابن المرتضیٰ

میچکه خون از حنجرت
خیره شده چشم ترت
وقتی که قرآن میخونی
واست میمیره خواهرت

صوت تو دل،میبره
گرچه دور از،باوره
بخون که با خوندنت
آروم دل،خواهره

(آه و واویلا حسین)

بند دوم

خطبه میخونم
من از کربلات
تو کوفه برات
بشنون صدات

میگم چطوری کشتنت
تشنه میونه نهر آب
شنیدن هل من ناصرت
ولی ندادن بت جواب

نیزه به پهلوت،زدن
با سنگ به ابروت،زدن
با خنجر تیزشون
ضربه به،گلوت،زدن

(آه و واویلا حسین)

  • پنج شنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 12:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها -(بعدت رو سرم) * امیرحسین سلطانی

617

سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها -(بعدت رو سرم) بند اول

بعدت رو سرم
دنیا شد خراب
چشمام شد پرآب
قلبم شد کباب

دلت اومد تنها بری
بری از این دنیا بری
حالا که روی نیزه یی
باهات میام هر جا بری

زخم زبون،میزنن
آتیش به جون،میزنن
سر تو رو هی به من
میدن نشون،میزنن

(آه و واویلا حسین)

بند دوم

ببین دستم و
بستن با طناب
دارم اضطراب
من مثل رباب

منم اسیر نامحرم
ببین که قدم شده خم
تو رفتی و بعد تو من
دارم میسوزم از این غم

سنگ جفا،میزنن
چه بی هوا،میزنن
تا که صدا میکنم
تو رو،اینا،میزنن

(آه و واویلا حسین)

  • جمعه
  • 22
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر نوحه اسارت اهل بیت(ع) -(اهل بیت عصمت و،سختیِ اسارت و) * امیر عباسی

851

شعر نوحه اسارت اهل بیت(ع) -(اهل بیت عصمت و،سختیِ اسارت و) اهل بیت عصمت و،سختیِ اسارت و
دشمن و جسارت و،ظلم و جور و غارت و
رنج و درد و غربت و
روی نِی سر،دُختِ حیدر
داده از کف نورِ عین
وامصیبت وامصیبت
آه و واویلا حسین
واویلا واویلا...

کوفه و شام بلا،سخت تر از کربلا
دل به مِحنت مبتلا،غرقِ در اشک عزا
عترت خیرالنسا
در عزاشان،گشته گریان
چشم اهل عالَمین
وامصیبت وامصیبت
آه و واویلا حسین
واویلا واویلا...

  • دوشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:09
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت رباب سلام الله علیها -(میفته سرت میمیرم برات) * امیرحسین سلطانی

709

سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت رباب سلام الله علیها -(میفته سرت میمیرم برات) بند اول

میفته سرت
میمیرم برات
مادرت فدات
زخمیه لبات

آروم بخواب روی نیزه
ببند چشاتو علی جون
فدای لبهای خشکت
ایشالله میباره بارون

نکن بیتابی،رباب
قلبمو کردی،کباب
دیگه نداری پسر
که باشه محتاجِ،آب

(لالایی لای لای علی)

بند دوم

بین این سرا
معلومه سرش
سخته باورش
چی شد پیکرش

باید که حق داد به رباب
باید که حالش بد باشه
سخته براش که ببینه
رو نیزه راس جداشه

نیمه شبا،بیداره
تو دل قرار،نداره
چشاش به آسمونه
به زیر لب،میخونه

(لالایی لای لای علی)

  • دوشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک واحد سنگین روضه ای ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه -( چه میدرخشی روی نیزه،هلال زینب نور دیده) * امیرحسین سلطانی

1325

سبک واحد سنگین روضه ای ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه -( چه میدرخشی روی نیزه،هلال زینب نور دیده) بند اول

چه میدرخشی روی نیزه،هلال زینب نور دیده
نگام کن ای برادرم که،از غم تو قدم خمیده
داری میبینی غیرت الله،اسیر عده ای نامَردم
روی سر من دست زوره،حرمله و شمر پلیده

میخورم از کوفیا من سنگ جفا واویلا
کوفه شده برای من کرب و بلا واویلا

واویلتا واویلتا واویلتا واویلا

بند دوم

من غصه ی تو میخورم تو،غصه ی معجرم رو داداش
مثل سر شکسته ی تو،شکستم این سرم رو داداش
دور و برم یه عده وحشی،تو دستاشونه تازیونه
کوفه شده مثل مدینه،یادته مادرم رو داداش

یادته که مادرمون افتاده بود واویلا
به ضربه تازیونه شد تنش کبود واویلا

میخورم از این کوفیا سنگ جفا واویلا
کوفه شده برام مثه اون کوچه ها واویلا

واویلتا واو

  • دوشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

نوحه جا ماندن دختری امام حسین(ع) از کاروان اسرا -(بین راهِ کوفه تا شام) * امیر عباسی

1247

نوحه جا ماندن دختری امام حسین(ع) از کاروان اسرا -(بین راهِ کوفه تا شام) بین راهِ کوفه تا شام
در یکی از این منازل
دختری جا مانده در دشت
با غم و اندوه در دل
تشنه و گرسنه و ناتوان
می دَویده در پیِ کاروان
یا حسین یا حسین یا حسین...

در فِراق عمّه زینب
اشک سرخ او روانه
ناز او را میکشیدند
دشمنان با تازیانه
مُضطَرِب میانِ صحرا شده
روی او شبیه زهرا شده
یا حسین یا حسین یا حسین...

در مسیر دین و قرآن
ما و دل از خود گُسَستَن
درسِ این ریحانه بر ما
هست از هستی گذشتن
ذکر یا حسین عبادت بود
اوج عاشقی شهادت بُوَد
یا حسین یا حسین یا حسین...

  • سه شنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:43
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

متن غزل زبانحال حضرت زینب -(تو رفتی و ز فراقت نصیب من غم شد) * محمد حبیب زاده

664

متن غزل زبانحال حضرت زینب -(تو رفتی و ز فراقت نصیب من غم شد) تو رفتی و ز فراقت نصیب من غم شد
تمام قامت من از ندیدنت خم شد

خدا کند که بمیرم در این مصیبت چون
نفس بدون تو حتی فراتر از سَم شد

اسیر دست اراذل شدم کجا ماندی
از آن دقیقه که رفتی و سایه ات کم شد

رفیق نیمه راهی تمام زندگیم
بساط بی کسیم گوئیا فراهم شد

هنوز تکه ای از جامه تو را دارم
به محض دیدن آن سهم چشم من نم شد

جواب ناله من را نمیدهی عمرم
رفیق بغض گلویم غم دمادم شد

بیاد پیکر پاشیده تو گریانم
میان تکه حصیر شکسته ای جم شد

چقدر راس تو از نیزه بر زمین افتاد
چقدر نیزه به حلقوم پاره محرم شد

تو رفتی من و طفلان اسیر شمر و سنان
طناب گردنمان هم عجیب محکم شد

هزار و نهصد و پنجاه زخم خوردی تو
که خاک

  • شنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:16
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها -(مه زینب به نوک نیزه) * امیرحسین سلطانی

648

سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها -(مه زینب به نوک نیزه) بند اول

مه زینب به نوک نیزه
چرا خونیه سر تو
زده آتیش به قلب زارم
گریه های دختر تو

روزگارم تیره و تار
به دلم داغ غم یار
همه جا روی سرمه
کعب نی های بیشمار

از سوی خصم تو اخا
چقدر غصه ها دیدم
خودت اون بالا شاهدی
که چه زجرایی کشیدم

(یا اخا یا حسین مظلوم
یا اخا یا حسین حسین)

بند دوم

سر و سامون من برادر
بی سر و سامونم ببین
تو جا خوش کردی روی نیزه
خواهرت میفته زمین

قاری قرآن منی
پس چرا خونین دهنی
وقتی که قرآن میخونی
به دلم آتیش میزنی

میباره سنگ روی سرت
میسوزه قلب خواهرت
هر جا که داد زدم بدون
داره میمیره دخترت

(یا اخا یا حسین مظلوم
یا اخا یا حسین حسین)

بند سوم

توی اینجا خطابه خونم
میبرم پرچم

  • یکشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

دوبیتی‌های بازار کوفه و شام * مرتضی محمودپور

939

دوبیتی‌های بازار کوفه و شام ◾دوبیتی بازار کوفه و شام

به روی نی چرا ماوا گرفتی
تمام هستیم یکجا گرفتی
چرا خاکستری گردیده رویت
دو چشمت از چه رو بالا گرفتی

بمیرم من مگر خواهر نداری
عزیز مادرم مادر نداری
به پیشانی نشان سنگ داری
از این بهتر نشان بر سر نداری؟

  • سه شنبه
  • 2
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 20:38
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

زمینه یا شور ایام اسارت مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها(اول ماه صفر-شام بلا) -(پشت دروازه ساعات رسیده عمه سادات) * امیرحسین سلطانی

1406

زمینه یا شور ایام اسارت مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها(اول ماه صفر-شام بلا) -(پشت دروازه ساعات   رسیده عمه سادات) بند اول

پشت دروازه ساعات رسیده عمه سادات
سر ارباب روی نیزه سر دیگه باب حاجات

واویلا همراهه شمرو حرمله
واویلا داره میاد یه قافله
واویلا میاد صدای هلهله

واویلا زینب و کوچه های شام
واویلا زینب و دیده ی عوام
واویلا زینب و مجلس حرام

(واویلا رسیده کاروان به شام)

بند دوم

شروع ماتم عظماست پریشون حضرت زهراست
واسه ی آل پیمبر اوج این مصیبت اینجاست

واویلا انگاری عید شامیاس
واویلا چراغونی محله هاس
واویلا بساط رقصشون بپاس

واویلا رقیه و یه عده پست
واویلا بگم ز سنگینیه دست
واویلا دندون شیریش و شکست

(واویلا رسیده کاروان به شام)

بند سوم

دختر حضرت حیدر زینت دامن مادر
وارد شام بلا شد همرهه راس برادر

و

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه‌ی سینه‌زنی بازار شام * مرتضی محمودپور

486
-1

نوحه‌ی سینه‌زنی بازار شام ◾نوحه‌ی سینه زنی
◾بازار شام شهادت حضرت رقیه(س)

◾بنداول
در میان کوچه‌های شام ویران
بر سر نیزه سر پاک شهیدان
میرود منزل به منزل(۲)
راس قاسم راس اکبر
بر سر نی راس اصغر
میرود منزل به منزل(۲)
در شلوغی بین بازار
زینب کبری گرفتار
گشته برپا شور ماتم
آه و واویلا از این غم

◾بنددوم
کنج ویرانه چرا منزل گزیدم
راس پر خون ترا با چشم دیدم
میزنم بوسه برویت(۲)
میهمانی میزبانم
بهر تو روضه‌بخوانم
مینشینم رو به رویت(۲)
کن تماشا دخترت را
روی نیلی همچو زهرا
گشته برپا شور ماتم
آه و واویلا از این غم

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • دوشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 15:41
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
حاج ناصر تبسمی اردبیلی

ماجرای هنده زن یزید -(نوشته اند نویسندگان محرم راز) *حاج ناصر تبسمی اردبیلی

768

ماجرای هنده زن یزید -(نوشته اند نویسندگان محرم راز) نوشته اند نویسندگان محرم راز
که در زمان حیات علی به ملک حجاز
جوامع عرب از علم بود بی بهره
اگر چه داشت تموّل در این جهان مَجاز
نداشت خانه و کاشانه زندگی می کرد
بسا به صورت رحل اقامت عمر دراز
نبود شهر نشینی در آن زمان معمول
برای زیست بسی کرده بود خیمه فراز
روایت است که عبدالّه بن عامر را
عزیزه دخترکی داده بود بنده نواز
کشیده بود چنان صورتش ید قدرت
مثال قرص قمر بود مظهر اعجاز
همان صبیّه که با نام هنده مشهور است
میان چادر و در دشت رشد کرد آغاز
لذا پدر جهت کسب علم و درس ادب
چنین مشاوره و مصلحت گُزید مُجاز
کریمه دختر خود را برند شهر رسول
نهند پیش یکی از پناه اهل نیاز
همای بخت به اشراق هنده بال گشود
سعادت ابدی کرد عاقبت احراز
ولد و ، والده ، همراه والد آگاه
پی معلّم ایمان و علم زد پرواز
پس از تفحّص بسیار از مفاخر شهر
به کنز علم و ادب دست یافت دختر ناز
زدند باب کسی را زلال رحمت بود
بتول یا که علی بود کرد در را باز
سلام داده گرفتند هر سه اذن ورود
تن شریف نمودند جمله پای انداز
خلاصه کوکب اقبال هنده شد پیروز
به بیت وحی مشرّف شد عاشق ممتاز
مشیّت ازلی خواست عاقبت خیرش
همان طریق که محمود شد محبّ ایاز
انیس زینب و کلثوم بود چندین سال
در آن محیط طهارت شد اهل دین و نماز
ز خاندان امامت وفا و عشق آموخت
نه مثل خار که با گلستان نشد دمساز
سؤال کرد ز هنده بتول داری دوست
کدام را به حسین کرد عشق خود ابراز
بدان سبب به حسین نامزد نمود ورا
در این میانه فلک شد دوباره حادثه ساز
چنان که در ره دیدار امّ و اَب روزی
اسیر جیش معاویّه شد ز کین توزی
قضا چگونه ببین ماهرانه نقشه کشید
اگر چه هنده سرانجام بر مراد رسید
شد آن زمان که به ویرانسرای شام آمد
سر بریده ی سلطان دین حسین شهید
رقیّه تا که دو چشمش گشود حیران شد
پدر پدر به زبان راند و بازتاب ندید
صدا زد عمّه بیا دیده و دلم خون شد
سرشک دیده به گلبرگ صورتش غلطید
صدای وا ابتا در خرابه شور افکند
به سوی ناله سراسیمه آمد هر که شنید
به دور شمع رخش جمع شد همه اُسرا
حسین حسین در آن محفل عزا پیچید
فغان و داد اسیران به شام آتش زد
رسید شعله ی جوّاله اش به کاخ یزید
چنان که هنده عیال خلیفه ی جانی
نبود با خبر از کینه ی یزید پلید
شنید ناگه حسین وای آید از هر سو
گذشته در نظرش گشت ناگهان تجدید
سؤال کرد که این ناله از کجا آید
جواب داد یکی از خرابه بی تردید
به گوش جان فزغ و ناله آشنا آمد
ز چون و چند یتیمان بی پدر پرسید
ندیمه ای ز اسیران کربلای حسین
به هنده مختصری از قضیه کرد پدید
ملکه زین خبر آزرده و ملول نشست
ولی نشد دلش آرام دم به دم لرزید
اراده کرد که دیدن کند ز ویرانه
دل از ملال شد آکنده غصّه گشت مزید
ملازمان همه در پیشروی شه بانو
عنان به محفل ویرانه لاجرم بکشید
خبر رسید به زینب که هنده می آید
عزیز فاطمه رنگ رخش ز غصّه پرید
خلاصه هنده به صد شوکت و شکوه و جلال
در آستانه ی ویرانه چون ستاره دمید
نظر به حال اسیران مبتلا افکند
به پا و گردن سجّاد دید حبل حدید
ز موطن و نسب جد و بابشان پرسید
اشاره کرد به زینب به یک نظاره و دید
از آنکه عارفه بود هنده ی وفا پرور
ز چشم زینب علیا گل محبّت چید
به گفتگو سخن آغاز کرد با اصرار
رشیده ی علوی زینب حسین شعار

بلند شد ز میانه مدافع اُسرا
نوه ی احمد مختار زینب علیا
به هنده گفت همه اهل یثرب و عربیم
نسبم هاشمی و دخت حضرت زهرا
حسین برادر من بود نور چشم رسول
یزید پست مرا کرده غرق اشک عزا
شنید چون سخن اینگونه هنده از زینب
شناخت بانوی عصمت عزیز زهرا را
از این مقوله دگرگون شد حال شه بانو
لباس فاخر خود کند گفت واویلا
اگر تو زینب زهرا شوی که کور شوم
نبینم ای صنم این سان تو را بدین مأوا
تو دختر شرف و شوکت جهان بودی
من آن کنیز توام ای شکوه هر دو سرا
حسین عزیز دل و نور دیده ی من بود
وجود بی ثمر من فدای جان شما
اجازه ام بده از دست و پای تو بوسم
چرا خمیده بدین گونه آن قد رعنا
ز خاطرم نرود خاطرات بگذشته
وفا و مرحمت مادر تو خیر نسا
چرا سفید شده موی عنبر افشانت
گرفتم آتش از این محنت و غم عظما
دگر حرام به خود دانم استراحت را
مدام گریه کنم ای گرامیان خدا
رفاه و عشرت این کاخ را نمی خواهم
یزید ناخلف پست را کنم رسوا
هزار سال اگر بعد از این شوم زنده
همیشه در همه جا می کنم عزا بر پا
چنان به یاد حسین عزیز گریه کنم
ز اشک و آه من آید به ناله ارض و سما
محل و مأمن خود را سیاه پوش کنم
به یاد سرور و سالار سیّد شهدا
حسین نبود بشر شاهکار خلقت بود
نوشته خامه ی تقدیر روی لوح قضا
کنون که بانوی من زار و مو پریشان است
نه شانه می کنم این طرّه را دگر نه حنا
اگر اجازه دهد خواهر امام همام
طفیل قافله ی غم شوم برغم وفا
من آنم از نمک و نان سفره ی پدرت
طعام خورده نمکدان نمی شکنم حاشا
حسین به حرمت فرزانه خواهرت زینب
مبر ز یاد " صفا " را به کربلا بطلب

  • دوشنبه
  • 4
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 21:33
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی کاروان حسینی به کوفه * مرتضی محمودپور

852
3

نوحه سینه زنی کاروان حسینی به کوفه ◾نوحه سینه زنی
◾حرکت کاروان به کوفه

◾بنداول
ای برادر حسین جان خیز و بنگر به حالم
کن نظاره ز نیزه بین که بشکسته بالم
سوی کوفه روانم
ای تو آرام جانم (۲)
من اسیرم اسیرم(۳)

◾بنددوم
گرچه دل گشته هردم ای حسین جان اسیرت
گو چه گویم جواب کودکان صغیرت
بسته شد هر دو دستم
من اسیر تو هستم(۲)
من اسیرم اسیرم(۳)

◾بندسوم
ناقه ی بی جهازم شاهد غربتم شد
باتو بودن به هرجا باعث شوکتم شد
ماه شبهای زینب
ای هوادار زینب(۲)
من اسیرم اسیرم(۳)

  • یکشنبه
  • 31
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 16:25
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

قصه‌‌ی ما به سر رسید * مرتضی محمودپور

421

قصه‌‌ی ما به سر رسید ◾قصه ما به سر رسید

بنگربه‌مرغ‌کنج‌قفس‌‌بال‌وپر رسید
ازآسمان‌به‌اهل‌زمین‌این‌خبر رسید
گفتند سِّر نیزه و بازار و کوچه‌ها
بعداز وقوع‌واقعه‌قصه‌به‌سر رسید

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • یکشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 22:29
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

حضرت زینب(س) -( سلام ای سر خونین، سر برادر من) * امیر عظیمی

276

حضرت زینب(س) -( سلام ای سر خونین، سر برادر من) سلام ای سر خونین، سر برادر من
سرت چه‌ها که نیامد عزیز مادر من

لبی که بوسه بر آن می‌زده‌ست پیغمبر
یزیدمی‌زندش چوب، خاک بر سر من

صدای شیون و افغان به گوش می‌آید
صدای وا‌ابتا، ناله‌ی برادر من

چه خوب شد سر عباس‌من نبود اینجا
ندید وضع سر‌ تو، لباس و معجر من

یزید مست شد الباقی شرابش را
نریخت بر سر تو، بلکه ریخت بر سر من

همین که حرف کنیزی ما وسط آمد
نشست دختر تو، رو گرفت خواهر من

زنی به طفل خودش شیر می‌دهد، ای وای
رباب زمزمه دارد، بخواب اصغر من

  • سه شنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 12:10
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

یک مدینه تا مدینه -(یک مدینه تا مدینه ، داغ و ماتم دیده ای) *

3000

یک مدینه تا مدینه -(یک مدینه تا مدینه ، داغ و ماتم دیده ای) تقدیم به عقیله بنی هاشم

یک مدینه تا مدینه ، داغ و ماتم دیده ای

در کنار علقمه یک قامتِ خم دیده ای

یک مدینه تا مدینه ، بی کسی را دیده ای

غربت و تنهایی و دلواپسی را دیده ای

یک مدینه تا مدینه ، اضطراب و خون و اشک

قصّه ی جانسوزِ طفل و آبرویِ آب و مشک

یک مدینه تا مدینه محنت و رنج و بلا

کربلا تا شام سرها دیده رویِ نیزه ها

هیجده ( تشنه) لبِ مست از می ِ قالوا بلی

هیجده لاله شده پرپر ز موج نینوا

دل گفته ای از : وحید محمدی

یا حبیب الباکین

www.habibalbakin.blogfa.com

  • یکشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1390
  • ساعت
  • 07:21
  • نوشته شده توسط
  • vahid
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار اسرای واقعه کربلا،(بعد از تو گوشواره به دردم نمی خورد) * علی اکبر لطیفیان

8795
13

اشعار اسرای واقعه کربلا،(بعد از تو گوشواره به دردم نمی خورد) بعد از تو گوشواره به دردم نمی خورد
رخت و لباس پاره به دردم نمی خورد

ای آفتاب برسرزینب طلوع کن
این چند تا ستاره به دردم نمی خورد

نزدیک تر بیا که کمی درد دل کنیم
تنها همین نظاره به دردم نمی خورد

مارا پیاده کن،سرمان سنگ می خورد
این بودن سواره به دردم نمی خورد

چندین شب است منتظرصحبت توام
حرفی بزن،اشاره به دردم نمی خورد

این ها مرابه مجلس خوبی نمی برند
بعد از تو استخاره به دردم نمی خورد

این سنگها هنوز حسابم نمی کنند
با این حساب چاره به دردم نمی خورد

این تکه حجم موی مرا پرنمی کند
پس آستین پاره به دردم نمی خورد

شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • سه شنبه
  • 31
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 16:11
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار کاروان اسرا-(عیسی شدی که این همه بالا ببینمت) * علی اکبر لطیفیان

3690
4

اشعار کاروان اسرا-(عیسی شدی که این همه بالا ببینمت) عیسی شدی که این همه بالا ببینمت

بالای دست مردم دنیا ببینمت

بعد از گذشت چند شب از روز رفتنت

راضی نمیشود دلم الا ببینمت

اما چه فایده؟ خودت اصلا بگو حسین

وقتی نمی شناسمت آیا ببینمت؟!

امروز که شلوغی مردم امان نداد

کاری کن ای عزیز که فردا ببینمت

شب ها چه دیر می گذرد ای حسین من!

ای کاش زود صبح شود تا ببینمت

حالا هلال تو سر نیزه طلوع کرد

تا ما "رایت، الا جمیلا" ببینمت

گفتی سر تو را ته خورجین گذاشتند

چه خوب شد نبوده ام آنجا ببینمت

تو سنگ میخوری و سرت پرت می شود

انصاف نیست بین گذرها ببینمت

فعلا مپرس طرز ورود مرا به شهر

بگذار گوشه ای تک و تنها ببینمت

شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • یکشنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 16:40
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار کاروان اسرا،(کاروان می رفت اما کودکی جا مانده بود) *

5028
11

اشعار کاروان اسرا،(کاروان می رفت اما کودکی جا مانده بود) کاروان می رفت اما کودکی جا مانده بود
او در آغوش عطش در قلب صحرا مانده بود
گر نمی دانست آیین اسارت را ولی
ناز پرورد اسیران بود، اما مانده بود

هر چه بابا گفت آن شیرین زبان در طول راه
در جواب بی جوابی های بابا مانده بود
یک بیابان غربت و یک کودک بی سر پناه
بی عزیزانش -زبانم لال- تنها مانده بود
بر فراز نیزه ها منظومه ای را دیده بود
سِیر چشم مهر جویش سوی بالا مانده بود
خیزران و چهره گل نسبتی با هم نداشت
چرخ گردون نیز در حل معما مانده بود
سینه آم اتش گرفت از این مصیبت یا حسین
ز آن که دلبندی سه ساله روی شن ها مانده بود
شاعر:علی آذر شاهی

  • یکشنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 17:03
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار کاروان اسرا،(به سوی شام و کوفه ام، چه دل شکسته می برند) *

19142
26

اشعار کاروان اسرا،(به سوی شام و کوفه ام، چه دل شکسته می برند) به سوی شام و کوفه ام، چه دل شکسته می برند

ببین که زینب تو را، غریب و خسته می برند

همان وجود نازنین، خدای صبر در زمین

تمام رکن قامتش، ز هم گسسته می برند

زیارت تو آمدم، سرت نبود یا حسین

مرا برای دیدن سر شکسته می برند

تو در تنور و کودکان، میان آتش حرم

غم تو و یتیم تو، به دل نشسته می برند

ببین که یک شبه شده، جمال ما همه کبود

ز قتله گاه تو مرا، به دست بسته می برند

سر امیر لشگرت، به نیزه ها نمی نشست

ولی ز بغض و کین سرش، به نیزه بسته می برند

برای کودکان خود، ز گوش کودکان تو

تمام گوشواره ها، به دست بسته می برند

شاعر:جواد حیدری

  • یکشنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 17:05
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

شعر خروج از کربلا - (چکیده قطره ی خونی ز چشم سلسله ای) * وحید قاسمی

4675

شعر خروج از کربلا - (چکیده قطره ی خونی ز چشم سلسله ای) چکیده قطره ی خونی ز چشم سلسله ای
شکسته بغض گلوگیر تلخ آبله ای
میان خنده ی قابیلیان چه مظلوم است
صدای ضجّه ی جانسوز زنگ قافله ای
تمام آینه ها را به نیزه ها زده اند
عجب جماعت خوش ذوق و اهل حوصله ای
دم غروب که یک آینه زمین افتاد
وزید باد عجیبی، گرفت زلزله ای
به روی ناقه نشسته زنی کبود آسا
خمیده مثل رکوع بلند نافله ای
فقط نظاره گر انعکاس آینه هاست
بدون هیچ شکایت و شِکوه یا گله ای
در امتداد نگاهش مدینه معلوم است
هنوز مانده به ذهنش وقوع غائله ای

شاعر : وحید قاسمی

  • یکشنبه
  • 15
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 15:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک اسارت کاروان کربلا -( الا ای ماه تابانم ، به نِی قاریِ قرآنم ) * امیر عباسی

6566
12

دانلود سبک اسارت کاروان کربلا -(    الا ای ماه تابانم ، به نِی قاریِ قرآنم ) الا ای ماه تابانم ، به نِی قاریِ قرآنم
به لب شد از غمت جانم ، ببین حال پریشانم
حسین جانم حسین جانم
الا ای مهجبین من ، نگار نازنین من
نظر بِنما به احوالم ، مَهِ نیزه نشین من
تحمل کردم ای مظلوم ، ز خصم تو جسارت را
کشیدم در رهِ عشقت ، غم و رنج اسارت را
پر از سوز و شرر گشتم ، ز غم خونین جگر گشتم
که با فرزند ذلجوشن در این ره همسفر گشتم
دو چشم اهل بیتت را ، ببین گریان ببین گریان
ز روی نیزه ی غربت ، بخوان قرآن بخوان قران
به اشکم آبرو دادم ، جهاد و استقامت را
به عالم کرده ام معنا ، بزرگی و شهامت را
مرا ای یوسف زهرا ، کجا رخساره نیلی بود؟
جواب یا حسین من ، ز دشمن ضرب سیلی بود
ز فرزندان پیغمبر ، چه حرمت

  • چهارشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک نوحه-واحد اسارت کاروان کربلا -( بنی امیّه و جفا و جسارت ) * امیر عباسی

2716
2

دانلود سبک نوحه-واحد اسارت کاروان کربلا -(  بنی امیّه و جفا و جسارت   ) بنی امیّه و جفا و جسارت اهل بیت عصمت و داغ اسارت
واویلا واویلا واویلا واویلا
آتش زده بر هر دلی آه زینب بر روی نِی میدرخشد ماه زینب
رزق عاشقان در این ره بی سری شد یاس رخ آلُ الَّه نیلوفری شد
زینب اگر چه قامتش شد خمیده در راه حق به جز زیبایی ندیده
هر جا از آل عصمت ، ای زبانم لال با خنده و سوت و کف گشته استقبال

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک واحد اسارت کاروان کربلا -( سوزم از سوز و ملال مصطفی ) * امیر عباسی

2550
1

دانلود سبک واحد اسارت کاروان کربلا -( سوزم از سوز و ملال مصطفی ) سوزم از سوز و ملال مصطفی
شد اسارت رزق آل مصطفی
دل دهد بر دیده از غم ، خون ، صله
اهل حق بودند بین سلسله
ذکر عترت نوحه ی ماتم شده
قامت زینب در این ره خم شده
کودکان خونجگر در زمزمه
کین مصائب کِی بگیرده خاتمه
عمه جان ما خسته ایم و ناتوان
کودکیم اما چو پیران قد کمان
******
وای بر این مردمان نابِکار
اُف به تو ای روزگار ای روزگار
ناله ها دارد دلِ شیدای من
روزگارا بشنو این آوای من
دختر حیدر کجا و سلسله؟
همسفر بودن به شمر و حرمله
هفت شهرِ غصه را دل کرد ، طِی
دختر زهرا کجا و کعب نی
هست ناموس خداوند جهان
در میان خِیلی از نامَحرمان
روزگارا حُزن دلها را ببین
حال حیدر ، اشک زهرا را ببین
بود آیا این همه مِحن

  • یکشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر کاروان اسرا -( سزد کز دیدگان خو نابه جاری ) * قنبر سماچی

2237

شعر کاروان اسرا -( سزد کز دیدگان خو نابه جاری ) سزد کز دیدگان خو نابه جاری
کند شیعه تمام عمر زاری
امام عصر اندر کند و زنجیر
چهل منزل کند اشتر سوار
چهل منزل همه با لشکر غم
همه با آه و واویلا و ماتم
نگاه کودکان بر ماه نیزه
وزینب بود با اشک دمادم
سری چون ماه بر نوک سنان بود
مهار ناقه د ست ساربان بود
به دامان زنان آل طاها
سروش اشک می دیدم روان بود
گلستان نبی پرپر نمودند
همه با نیزه و خنجر نمودند
زمان در بهت سنگینی فرو رفت
حسین را تشنه لب بی سر نمودند

شاعر : قنبر سماچی

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 06:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر زبانحال حضرت زینب (س)در روز اسارت » -( مران یکدم ساربان اشتر ) *

36567
214

شعر زبانحال حضرت زینب (س)در روز اسارت » -( مران یکدم ساربان اشتر  ) مران یکدم ساربان اشتر
ناقه زینب رفته اندر گل
بده ظالم مهلتی آخر
زان که من دارم عقده ها در دل
مرا ناقه تا که بنشینم
برسر نعش شاه مظلومان
مران ناقه زان که من دارم
از جفای شمر ناله و افغان
مران یکدم ساربان اشتر
ناقه زینب رفته اندر گل
بده ظالم مهلتی آخر
زان که من دارم عقده ها در دل
مران ناقه که گویم من
درد دل با این پیکر عریان
مران ناقه زان که من دارم
از جفای شمر ناله و افغان
بیا ای مرگ تا شوم راحت
زان به مرگ خود گشته ام مائل
مران یکدم ای ساربان اشتر
ناقه زینب رفته اندر گل
بده ظالم مهلتی آخر
زان که من دارم عقده ها در دل
بده مهلت تا بمانم من
در کنار این پیکر بی سر
از آن ترسم ساربان امشب
آید و برّد

  • یکشنبه
  • 26
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 08:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد