ما جرعه نوش باده ی اندوه زینبیم
در سایه سار پرچم نستوه زینبیم
زینب اگرچه رنج امانش نداده بود
چون کوه بود و باد تکانش نداده بود
این شیرزن به دیده خود گرچه خار داشت
در دست خود شبیه علی ذوالفقار داشت
او که حسین دور کمالش طواف کرد
دشمن به حیدر سخنش اعتراف کرد
زینب رسول هیبت و زهرا صلابت است
مردم! ضعیفه خواندن این زن خیانت است
خوانده حسین سرّ ازل را به گوش او
بعد از خودش سپرده علم را به دوش او
بعد از حسین لشگر غم زد به خیمه ها
عباس رفت و شمر قدم زد به خیمه ها
بعد از حسین ضربه ی شلاق بود و زجر
رگبار داغ پشت سر داغ بود و زجر
بعد از حسین ظلم و جنایات بود و بس
عباس خیمه عمه ی سادات بود و بس
بع
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1396
- ساعت
- 16:18
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار