کاروان اسرا

مرتب سازی براساس
 امیرحسین سلطانی

دوبند سبک شور روضه ای ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها -(رسیده کاروان به شام) * امیرحسین سلطانی

494

دوبند سبک شور روضه ای ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها -(رسیده کاروان به شام) بند اول

《واویـــلا،امون از شام بلا》

رسیده کاروان به شام
واویلتا و الامان
مهدیِ صاحب الزمان
آجرک الله آقا جان

وقت ورود اُسراست
هلهله تو محله هاست
یه عده دف میزنن و
سر حسین رو نیزه هاست

انگاری عید شامیاست
بساط رقصشون براست
خیلیا با طعنه میگن
قافله ی خارجیاست

《واویـــلا،امون از شام بلا》

بند دوم

زینب و دشمن خدا
زینب و دیده ی عوام
زینب و عده ای پلید
زینب و کوچه های شام

زینب و غربت عجیب
زینب و درد بی حساب
زینب و دست بسته و
زینب و مجلس شراب

زینب و رقص شامیا
زینب و زخم بی امان
زینب و عده ای یهود
زینب و چوب خیزران

《واویـــلا،امون از شام بلا》

۱۳۹۸/۶/۲۸

  • یکشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:57
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 بهمن عظیمی

شور ایام اسارت -(روی نیزه ها) * بهمن عظیمی

906

شور ایام اسارت -(روی نیزه ها) روی نیزه ها
سر خونیِ تو ای عزیز خدا
کاش می مُردم نمی دیدمت هر کجا...
روی نیزه ها

روی نیزه ها
سر تو نشست و مَردم بی وفا...
تو رُو با سنگ می زنن جلو چشم ما
روی نیزه ها

روزی صد دفعه زخمِ روی دلم نمک خورد
دخترت پای نیزه ی تو چقد کتک خورد
وقتی با سنگ زدن به کنج لبت برادر ...
از رو نیزه زمین که خوردی دلم ترک خورد

سالار زینب یاحسین

بمیرم برات
نیزه تو گلوتِه و وا مونده چشات
خواهرت رو کُشته گریه ی بی صدات
بمیرم برات

ببینم چه جور
دور محملم همهْ به جشن و سُرور
روزا روی نیزه ای و شب تو تنور
ببینم چه جور

غم تو بدجوری دل زینب و شکونده
آتیشِ تو تنور موهای تُو رُو سوزونده
یا رو نیزه یا تو تنور یا میون ص

  • یکشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

متن شعر و زمینه ی دِیر راهب -(دِیر من امشب شده است) * عبدالله باقری

819

متن شعر و زمینه ی دِیر راهب -(دِیر من امشب شده است) دِیر من امشب شده است
برتر از تمامِ جنان و باغ بهشت
طعنه زده تُربتش
به صدمسجد و صدصومعه و صدکِنشت
آآآ ، آآآ
*در فکر گلی بودم و گلزار خریدم
گل خواست دلم خرمن و خروار خریدم
در گلشن فردوس برین هم نفروشند
این طُرفه گلی را که من از خار خریدم*

به لطف حضرت عیسی
نگاه مریم عُذرا
شیعه شدم شیعه ی مرتضی
〰️〰️〰️〰️〰️
این سر بی تن چرا
به خاکِ تنور و به خون گرفته نقاب ؟
این سر ژولیده را
بشویم به اشک و عنبر و مُشک و گلاب
آآآ ، آآآ
*درجلوه گری،غیرتِ خورشید سپهر است
ماهی که من از کوچه و بازار خریدم
دیگر نکشم ناز طبیبان جهان را
زیرا که دوای دل بیمار خریدم*

امشب که دارم من اِحیا
تو شاهدم باش اِلآها(اِلها)
شیعه شدم

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا زینب کبری (س) _ * اسماعیل تقوایی

448

یا زینب کبری (س) _ یا زینب(ع)
تنت به خاک کربلا، سرتو سایه ی سرم
به نقد جان براه تو، غم زمانه می خرم

قرار ما نبوده این، قرار بوده تا بری
مرا به هر کجا روی، تو ای یگانه دلبرم

به یاد چون می آورم،تن بدون رأس تو
ناله زدل برآورم،برادرم، برادرم

بیکسم وبجز خدا، نیست پناه دیگری
گریه کنم به یاد تو، شام سیه تا سحرم

بسوی کوفه می روم، همره با حرامیان
زسختی اسارتم،غمین وزار ومضطرم

دعانما تو خواهرت، صبر دهدخدا مرا
زبعد کوفه می شود، شام بلا مقدرم

شعر :اسماعیل تقوایی

  • پنج شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 17:45
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 جابر عابدی

اسارت حضرت زینب س * جابر عابدی

530

اسارت حضرت زینب س من ماندم و خون جگر باور نمی کردم
افتاد از من برگ و بر باور نمی کردم
من بر سر دستم دلی صد پاره را بردم
تو بر زمین بی بال و پر باور نمی کردم
با تازیانه دل تسلایی به من دادند
با دست بسته بی سپر باور نمی کردم
در کوچه های کوفه در انظار نامردان
بردند ما را بی خبر باور نمی کردم
من پا به پای نیزه ات بودم ولی خسته
مانند صیدی محتضر باور نمی کردم
در حلقه ی نامحرمان بی حیا دیدم
یک عده پست بدنظر باور نمی کردم
سختی هر راهی کنار تو ملالی نیست
اینگونه با سر همسفر باور نمی کردم
ذکر قنوت وتر من نام ابالفضل این
شب های بی قرص قمر باور نمی کردم
چیزی به جز زیبایی تو در خیالم نیست
بعد از تو بودن را دگر باور نمی کردم

  • دوشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 02:13
  • نوشته شده توسط
  • قاصد
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه‌ی سینه‌زنی بازار کوفه و شام * مرتضی محمودپور

441

نوحه‌ی سینه‌زنی بازار کوفه و شام ◾نوحه‌ی و زمزمه
◾بازار کوفه و شام

◾بنداول
بر سر نیزه سرت را دیدم
ناله‌ی وامحمدا کشیدم
زخم زبان ز کوفیان شنیدم
وای‌حسینم وای‌حسینم(۲)
ببین دو دست بسته‌ام حسینجان
ببین سرشکسته‌ام حسینجان
به پای تو نشسته‌ام حسینجان
وای‌حسینم وای‌حسینم(۲)
طفل سه‌ساله را ببین برادر
ز داغ تو زند به سینه و سر
شرر زده به بر دل زار خواهر
وای‌حسینم وای‌حسینم(۲)

◾بنددوم
بر روی نی ای ماه من دمیدی
پای پر از آبله را ندیدی
صدای ناله مرا شنیدی؟
وای‌حسینم وای‌حسینم(۲)
به روی خواهرت حسین نظر کن
نظر بر این خواهر خونجگر کن
ز خاک کوی خواهرت گذر کن
وای‌حسینم وای‌حسینم(۲)
اسیر کوفیان شدم حسین جان
گلشن و باغ فاطمه شد خزان
ز دست حرمله فغان و امان
وای‌حسینم وای‌حسینم(۲)

  • جمعه
  • 21
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 22:54
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

زمینه ایام اسارت -(تو رو کِشوندن، میونه گودال) * الیاس محمدشاهی

881
1

زمینه ایام اسارت -(تو رو کِشوندن، میونه گودال) بند اول

تو رو کِشوندن، میونه گودال
اُفتادی روخاک،باتَنه خونین،شدی توپامال
نشست روسینت، شمره ستمگر
با ضرباته، خنجر کُندش، برید اَزَت سر

لشگره اَعدا، غارته زنها
میونه خیمه گاه شده آشوب و بَلوا
شدن آواره، باگوشه پاره
تنها پناهشون زیره بوته ی خاره

مارو غربتاً اِلی الله زدن
برایِ رضای الله زدن
تسلیت دادن منو با هِلهِله
همسفر شدم داداش با حَرمَله

واویلا حسین واویلا

بند دوم

از رویِ ناقه، منزل به منزل
با قُل و زنجیر، رفتم میونه، جمع اَراذل
به من نگاه کن، از روی نیزه
دارن میبینن خواهرت وبا، چشمای هرزه

دلم حزینه ، زار و غمینه
کتک زدن رقیتو از رویِ کینه
میونه اَنظار،کوچه و بازار
قسمتِ خواهرت شده خنده ی اَغیار

بینه راهه کوفه و شام زدن
ما رو تویِ ملاءِ عام زدن
اَمان از محله ی یهودیا
آتیش و خاکستر و اِهانتا

واویلا حسین واویلا

بند سوم

بَزمه شراب و، دختره حیدر
ایستاده بودم بینه یه عده آدم کافر
طشت طلا و، سره بریده
قامته خواهر از غم و غصه شده خمیده

با حاله مستیش، باچوبه دستیش
میزد رویِ لبانه تو از رویِ پستیش
خیلی نامردن، مسخره کردن
باسره شیرخواره ی تو بازی میکردن

جسارت که چیزه تازه ای نبود
یه حرومیه بدمستِ یهود
چند قدم جلو اومد واسه کنیز
از سره ترس سکینه شد مریض

واویلا حسین واویلا

  • دوشنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 18:44
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
سید ناصر ولائی زنجانی

کوچ از قتلگاه -(ای کاروان آهسته ران زینب پریشان می رود) *سید ناصر ولائی زنجانی

450

کوچ از قتلگاه -(ای کاروان آهسته ران زینب پریشان می رود) ای کاروان آهسته ران زینب پریشان میرود
از مقتل آرام جان با چشم گریان میرود

با آه و افغان میرود نعش برادر بر زمین
زینب پریشان و غمین بی یاور و یار و معین
زینب پریشان میرود با چشم گریان میرود

واحسـرتا واحسـرتا در پیش رو برنیزه ها
سرها همه ازتن جدا ازدیدن آن صحنه ها
زینب پریشان میرود با چشم گریان میرود

باقلب پر درد و محن گوید چنین زینب سخن
مانده برادر بی کفن ای لالة دشت و دمن
زینب پریشان میرود با چشم گریان میرود

آی گل فروش آی گل فروش خون حسین آمد بجوش
بانگ جرس آید به گوش گیرد زهر سر عقل و هوش
زینب پریشان میرود با چشم گریان می رود

زینب پریشان ، باآه وافغان ، با قلب سوزان ، میرود
زینب پریشان میرود ای کاروان آهسته ران
ازمقتل آرام جان باچشم گریان می رود

باغّل و زنجیر ای خدا بسته شده اهل ولا
همبسته ها از هم جدا با اشک و با آه و نوا
زینب پریشان میرود با چشم گریان می رود

داخل به کوفه کاروان سرها به نیزه همچنان
بر اهل کوفه میهمان همراه اشک کودکان
زینب پریشان میرود با چشم گریان می رود

آید به استقبالشان آن اهل کوفه بی امان
برسنگشان سرها نشان از دیدن آن دف زنان
زینب پریشان میرود با چشم گریان می رود

راس حسین برنیزه ها خوانَد زآیات خدا
در هلهله اهل جفا گرید زغم ارض وسما
زینب پریشان میرود باچشم گریان میرود

یکمرد رذل بی حیا آندم جسارت می کند
بر آن سر ازتن جدا سنگش اصابت می کند
از زینب خونین جگر چون صلب طاقت می کند
جاری شود تا خون زسر سر بر کجاوه می زند
زینب پریشان میرود با چشم گریان می رود

دارد ولایی شور وشین گوید به هر دم یا حسین
ای مصطفی را نور عین پشت وپناه عالمین
زینب پریشان میرود با چشم گریان می رود

  • سه شنبه
  • 1
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 18:56
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا صادقی

دیر راهب -(دید راهب روی نیزه نیر اعظم می آید) * محمدرضا صادقی

463

دیر راهب -(دید راهب روی نیزه نیر اعظم می آید) اثر سید رضا حسینی
ترجمه از کربلایی محمدرضا صادقی « شیدا »

دید راهب روی نیزه نیّر اعظم می آید
وارث اعجاز عیسی یک مسیحا دم می آید

آمد از دیرش برون آن پیر مرد خوش مرام
لشکری را دید کرده جانب دیرش مقام
گفت بر لشکر که باشد سرور قوم ظُلام
بر دلم از دیدن این و قوم و این سر غم می آید

چون نشان دادند ابن سعد را در گفتگو
آمد از منظور خود کردا سوال آن نیکخو
گفت ما قوم مسلمانیم اَیا پاکیزه خو
فاتح جنگیم و لشکر این چنین خرّم می آید

بر جلال و جاه و منصب بوده این سر طالبش
بر علیه ما قیامی کرد راس و صاحبش
لیک ما کشتیم با امرِ امیر و نائبش
دید راهب این قضایا در نظر مبهم می آید

گفت راهب آن لعین را لطف کن احسانِ من
راس خونین را بده امشب بود مهمان من
بر امیر و آل او باشد فدا این جان من
صبحدم می آورم بر گفته ام ملزم می آید

راس خونین را گرفت آن پیر مرد پاک ذات
رفت بر دیرش ولی در حال خود مبهوت و مات
دارد این سر فکر میکرد چه مقام عالیات
روی نیزه صوت قرآنش به من هر دم می آید

دید در حال وَلَه راهب سراپا دیر خود
گشته از انوار حق وادیّ سینا دیر خود
بر نظر می آیدش چون خُلد اعلا دیر خود
گشته ظاهر عالمی زآن سر به این عالم می آید

یک جوان ماهرو با چشم گریان با نوا
انبیا و مرسلین را می کند یک یک صدا
نوح و ابراهیم و موسی را و ختم الانبیا
سر زنان عیسی به حال ناله و ماتم می آید

گشت نازل از سماء چون آن خواتین بهشت
رشک جنت شد به یُمن مقدم آنها کنشت
بانویی با قامت خم لیک چون حورا سرشت
موج کرده اشکها ، از چشم او چون یم می آید

گوئیا مادر بُوَد دارد به قلبش التهاب
تکیه بنموده به مریم لیک آن علیا جناب
آمد و سر را گرفت و کرد اینگونه خطاب
خیز زهرا آمد و پیغمبر خاتم می آید

این چنین بر من نکن ناز ای پیمبر را عزیز
چشم خود بر من گشا ای خسرو ملک حجیز
مادرت بنگر شده پژمرده حال و اشک ریز
بر عذارش چشمه ای چون چشمۀ زمزم می آید

رفت آنهایی که در مجلس نمود اوّل ولوج
اشک در چشمان خود بر عالم اعلا عروج
قصد با زهرا نمود و گشت مریم هم خروج
میرود باهم زِ هر جا هرکسی باهم می آید

چون ندید آن بانوان را راهب نیکو سیَر
گشت خالی آن کلیسا و نماند از کس اثر
لُمعه لُمعه نور گشت اما زآن سر جلوه گر
در نظر هر ذرّه اش چون نیّر اعظم می آید

راس را بگرفت و اوّل کرد کامل شستشو
روی سجّاده نهاد آن راس را آن نیکخو
زخمها را کرد او با سوزن مژگان روفو
کیستی گفتا به تو زایر شه خاتم می آید

در بشر هرگز نباشد این مقام و ارتقا
نام خود بر من بگو ای کل عالم را رجا
گویم ار عیسی ، همی دانم بود عرضم خطا
من عیان دیدم که عیسی میرود مریم می آید

از لبِ زخمی و زآن سر گشت ظاهر این صدا
کرد فرمایش منم مظلوم و مقتول العِدا
گفت راهب این چنینی که بگفتی بر ملا
مَحرمِ سرّ خدا بر سرّ تو مَحرم می آید

لب گشود آنگه دوباره راس سلطان وجود
گفت نام جدّ خود را فارقیلیط و مود مود
می شناسد جدّ من را قوم عیسی و یهود
هم به انجلیل هم به تورات اسم وی توام می آید

اسم بابم را نوشته ایلیا و شنطیا
عالم علم الغیوب و جانشین مصطفی
بی وجود ما نباشد هرگز این عالم به پا
ارتقا قرب حق بر حُبّ ما سلَّم می آید

از کرم داده به من تاج ربوبیّت « مجید »
من ابا عبداللهم عیسی و لی عبد عبید
مادرم زهراست بر جنّت بود اسمش کلید
من همان هوشینم ای راهب ز زخمم دم می آید

گفت راهب من فدای چشم خونینت شها
در قیامت چون مسلمانان به من رحمی نما
کرد فرمایش خودت را کن ز ترسایی رها
این چنین در حشر بر تو روز چون مُظلم می آید

گر نخشکانی درخت و ریشه تثلیثیان
من نباشم در قیامت دستگیرت ای فلان
تا نگویی کلمه توحید را ، این را بدان
کفّه میزان اعمالت در آنجا کم می آید

گفت راهب لطف کن تعلیم اسلامم نما
من چه گویم تا شوم از این مسیحیت رها
شاه تعلمیش نمود و کرد از باطل جدا
اشک راهب بر عذارش چون نم شبنم می آید

حاج ابوالفضل رضائی نوحه خوان با وفا
ای « حسینی » کرده بر تو التماس و التجا
نوحه راهب نوشتی شکر آن آور به جا
کرد مولایت توجه چون سخن مُلهم می آید

  • جمعه
  • 8
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 11:55
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

یک منبر روضه بازار کوفه و شام * مرتضی محمودپور

1124
0

یک منبر روضه بازار کوفه و شام ◾یک منبر روضه
◾در بازارکوفه و شام

سر بازار به ما خندیدند
دست بسته همه ما را دیدند
کوفه در هلهله و شادی بود
کوفیان طبل ظفر کوبیدند

صورتی که شبه پیغمبر بود
بر سر نیزه سر اکبر بود
ماه در روز به نیزه عجب است
سر عباس که آب آور بود

قمر هاشمیان بدر تمام
داده بر عمه ی سادات سلام
خون تازه ز جبینش جاری
سربلند است از این سر اسلام

سر ششماهه به نی دیده کسی؟
نیست در شهر مرا همنفسی!
تازیانه به سکینه زده اند
رنج بردم در این راه بسی

غصه ی درد یتیمان خوردم
مجلس ابن زیاد....آزردم
تاجسارت به سرت گشت عیان
همچنان لاله و گل پژمردم

قد علم کردم و خطبه خواندم
پای عشق تو حسین جان ماندم
همه گفتند علی زنده شده...
عطر حیدر همه جا افشاندم

دادی از عشق چنان بر بادم
غصه‌های پدر آمد یادم
به سر نیزه سرت را دیدم
پیش چشمان تو جان میدادم

آخر روضه چقدر سنگین است
کنج ویرانه رخت رنگین است
خیزران خوردی و قرآن خواندی
خاک ویرانه مرا بالین است

  • دوشنبه
  • 8
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 17:56
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

دیر راهب -(چو شد بیدار راهب گفت بزمم گلشن است امشب) * مرحوم ذلیل تبریزی

564
2

دیر راهب -(چو شد بیدار راهب گفت بزمم گلشن است امشب) چو شد بیدار راهب گفت بزمم گلشن است امشب
زِ نور این سر ببریده دیرم روشن است امشب

چنانکه صوت قرآن آید از لعلش خداوندا
اگر مجنون شوم منعم مکن حقّ با من است امشب

به حجّت هر که را خواند به اسلام آورد آری
مرا هم خوانده گویا میل یارم با من است امشب

بگفتا ای سر ببریده از مژگان خونینت
دلم چون خانه زنبور روزن روزن است امشب

ترا بر سینه اش چسباند زهرا گفت بر مریم
که دلبر با من مسکین بیک پیراهن است امشب

بفرما کیستی بر دیر من پیغمبر آوردی؟
ملک از عرش میگوید که احسن احسن است امشب

بفرمود آن شه لب تشنه کی راهب حسینم من
اگر راز دلت باشد مجال گفتن است امشب

مکانم گر خوش است از این مصیبت خیلی دلتنگم
که زینب بستهء قیدهای دشمن است امشب

غم سلطان مظلومان فکنده لرزه بر عالم
زِ دست ساربان افلاک در لرزیدن است امشب

(ذلیلا) در عزای خسرو دین خاک بر سر کن
بگو خاتون محشر موکنان در شیون است امشب

  • جمعه
  • 12
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 23:06
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

اسارت حضرت زینب(س) -( در سفر می زدند ، ما ها را) * روح الله قناعتیان

160

اسارت حضرت زینب(س) -( در سفر می زدند ، ما ها را) در سفر می زدند ، ما ها را
هر گذر می زدند ، ما ها را

یک نفر "یا حسین" اگر می گفت
صد نفر می زدند ، ما ها را

سیلی و تازیانه ها کم بود ...
با سپر می زدند ، ما ها را

نه به لب های تو فقط ، پای
طشت زر می زدند ، ما ها را

وای اگر یک نفر "علی" می گفت
این قدر می زدند ، ما ها را

پشت دروازه های شام ای وای
یاد ِ در می زدند ، ما ها را

دخترت تا تو را صدا می زد
بیشتر ، می زدند ، ما ها را

وسط کوچه ی یهودی ها ...
در به در می زدند ، ما ها را

توی خواب و به وقت بیداری
بی خبر می زدند ، ما ها را

در خرابه به سیلی و شلاق
تا سحر می زدند ، ما ها را

ای فدای سرت ، هر چند...
مستمر می زدند ، ما ها را

  • یکشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:28
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اسارت حضرت زینب(س) -( ناز کن هر چه که خواهی که خریدن دارد ) * ناشناس ؟؟؟

281

اسارت حضرت زینب(س) -(  ناز کن هر چه که خواهی که خریدن دارد ) ناز کن هر چه که خواهی که خریدن دارد
بوسه ای از لب پرخون تو چیدن دارد

بروی نیزه نشستی و نگفتی به خودت
دخترت پشت سرت پای دویدن دارد؟

خانه خولی و زهرا و سرت در آغوش
حس مادر به سر سوخته دیدن دارد

اکبرت کو که ببیند هدیه اش را بردند
هدیه از گوش یتیم تو کشیدن دارد

گرچه بال و پر من را همه جا سنگ زدند
با تو بالم به خدا حس پریدن دارد

  • یکشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

اسارت حضرت زینب(س) -( مردم لباس پاره ما خنده دار نیست) * وحید قاسمی

258

اسارت حضرت زینب(س) -( مردم لباس پاره ما خنده دار نیست) مردم لباس پاره ما خنده دار نیست
کاخ غرور کاذبتان پایدار نیست

مردان ما به نیزه و در کوچه های شهر
گرداندن زنان حرم افتخار نیست

در سختی و بلا به خدا تکیه میکنیم
سر می دهیم در ره او، این شعار نیست

ای بزدلان ز بام به ما سنگ می زنید
در دست های بسته ما ذوالفقار نیست

زن های شهر کوفه چرا گریه می کنید؟
دیگر به گریه های شما اعتبار نیست

در بین طعنه های وقـیح تمام شهر
بدتر ز طعنه های بد نیزه دار نیست

  • یکشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:42
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 محمود حبیبی کسبی

اسارت حضرت زینب(س) -( اگر بینم تنی عریان به خاک افتاده، می سوزم ) * محمود حبیبی کسبی

293
2

اسارت حضرت زینب(س) -( اگر بینم تنی عریان به خاک افتاده، می سوزم  ) اگر بینم تنی عریان به خاک افتاده، می سوزم
وگر دربند نی بینم سر آزاده، می سوزم

برادر! تا سرت بر نیزه هر دم پیش چشمم هست
به آتش نیست حاجت، با نگاهی ساده می سوزم

سر عباس حتی روی نی هم قوّت قلب است
سر اصغر ولی بر نی، نوا سر داده، می سوزم

نمی دانم که سرگرم کدامین داغ دل باشم
چنان پروانه ای در چلچراغ افتاده می سوزم

کدامین داغ را گویم؟ پدر؟ مادر؟ برادرها؟
من آن شمعم، کزآن روزی که مادر زاده می سوزم

به قصد بوسه بر زیر گلویت سجده آوردم
چو رگ های تو مُهرم شد، سر سجّاده می سوزم

گذشت آن روزهایی که زنی پرده نشین بودم
کنون حال مرا بنگر، به بزم باده می سوزم

قرار ما بدون هم سفر رفتن نبود، اینک
به هر گامی که بی تو می نهم بر جاده، می سوزم

  • یکشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:46
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت زینب(س)شام غریبان -( بگذار ناله از جگرِ خود برآورم ) * حسن لطفی

299

حضرت زینب(س)شام غریبان -( بگذار ناله از جگرِ خود برآورم ) بگذار ناله از جگرِ خود برآورم
جانم بگیر تا شبِ غم را سرآورم

وقتی برایِ گریه ندارم ، نگاه كن
باید كه كودكانِ تو را دربرآورم

جسمی نمانده تا كه سپر بیشتر شود
چشمی نمانده تا كه دو چشمی تر آورم

باید دو طفلِ بی نفسِ زخم خورده را
از زیرِ خارهای بلا پَرپَر آورم

باید كه چند كودك ترسیده‌ی تو را
از خیمه‌های مانده در آتش در آورم

تا ساربان نیامده انگشت را بلند كن
باید روم زِ دست تو انگشتر آورم

باید برای دختركانِ یتیم تو
قدری بگردم و دو سه تا معجر آورم

پیراهن امانتی مادرم كجاست
گشتم نبود تا كه بر این پیكر آورم

نامحرمی به ناقه‌ی عریان اشاره كرد
باید روَم به علقمه آب آور آورم

گیسوی مادرت زِ گلوی تو سرخ شد
باید كه چادری به سرِ مادر آورم

تا بازهم نگاه كنم بر حسینِ خویش
باید باز هزار نیزه شكسته درآورم

  • یکشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:47
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

اسارت حضرت زینب(س) -( مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت) * سید پوریا هاشمی

330

اسارت حضرت زینب(س) -( مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت) مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت
دختر چهل منزل میان هر گذر رفت

مادر میان آتش در معجرش سوخت
دختر به زور آستین معجر به سر رفت

مادر میان‌ چهل نفر افتاد اما
دختر میان حلقۀ صدها نفر رفت

مادر اگر با درد پهلو رفت مسجد
دختر به کاخ شام با درد کمر رفت

مادر اگر باگوش پاره خانه برگشت
دختر به ویرانه ولی پاره جگر رفت

مادر به پیش دیدۀ انصار افتاد
دختر به پیش چشم قومی بدنظر رفت

  • یکشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:54
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

اسارت حضرت زینب(س) -( رسید وقت سفر سر به زیر شد زینب) * سید پوریا هاشمی

367

اسارت حضرت زینب(س) -(  رسید وقت سفر سر به زیر شد زینب) رسید وقت سفر سر به زیر شد زینب
حسین چشم تو روشن! اسیر شد زینب

هزار زخم روی پیکرت دهن وا کرد
هزارسال ز داغ تو پیر شد زینب

سه چهار مرتبه با شمر همکلام شده
نداشت چاره دگر ناگزیر شد زینب

چقدر پای غنیمت کتک ز لشگر خورد
چقدر زخمی مشتی فقیر شد زینب

گرسنه بود ولی تازیانه خیلی خورد
غذا نبود ولی خوب سیر شد زینب

همان زمان که به سرنیره ها هلش دادند
نشست و حرف نزد گوشه گیر شد زینب

نبودن تو و عباس کار خود را کرد
و با سنان و شبث هم مسیر شد زینب

بگیر گوش خودت را! کسی صدایش کرد..
بلند شو همه رفتند دیر شد زینب!

  • یکشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 مجتبی خرسندی

اسارت حضرت زینب(س) -( خدا کند که جهان رنگ آفتاب بگیرد) * مجتبی خرسندی

179

اسارت حضرت زینب(س) -( خدا کند که جهان رنگ آفتاب بگیرد) خدا کند که جهان رنگ آفتاب بگیرد
اگر دل یکی از آل‌بوتراب بگیرد

گرفته است دل زینب از زمین و زمانه
خوشا دلی که از این درد بی‌حساب بگیرد

برای عصمت کبری چگونه فرض کنم که
کسی بیاید و از روی او حجاب بگیرد؟

اگرچه داغ همه بر دلش نشست، ولی باز
ندیده‌اند که او چشم از رباب بگیرد

چه باغبان که به چشمان خود نشسته و دیده
که نعل مرکب‌ها از گلش گلاب بگیرد

بگو چگونه نگیرد دلش اگر که ببیند
به سمت تشت کسی جامی از شراب بگیرد

کسی ندیده که لب‌های قاری سر نیزه
صله نگیرد و از خیزران جواب بگیرد

تمام اهل حرم را سوار کرده و حالا
کسی نمانده برای خودش رکاب بگیرد...

قسم دهید خدا را به حق زینب کبری
به این امید که امر فرج شتاب بگیرد.

  • یکشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 12:55
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی بازار کوفه * مرتضی محمودپور

420
1

نوحه سینه زنی بازار کوفه ◾نوحه سینه زنی
◾شب هفت امام و بازار کوفه

◾بنداول
شام هفت امام است عرش حق شد سیه پوش
بانگ الله و اکبر میرسد چونکه بر گوش
راس خونین به نیزه بین کوفه چو ماهی
پیش چشمان زینب مینماید نگاهی
کوفه محشر به پا شد
گوئیا کربلا شد(۲)
یاحسین یاحسین جان(۳)

◾بنددوم
خطبه‌خوانی نماید همچو حیدر به کوفه
با تن خسته زینب مثل کوثر به کوفه
بر سنان دیده خونین راس شاه شهیدان
با رسن بسته گشته روی ناقه یتیمان
لاله‌ها غرق در خون
بین صحرا چو مجنون(۲)
یاحسین یاحسین‌جان(۳)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • یکشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 14:51
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی بازار کوفه و شام(دیر راهب) * مرتضی محمودپور

276
1

نوحه سینه زنی بازار کوفه و شام(دیر راهب) ◾نوحه سینه زنی
◾بازار کوفه و شام

◾بنداول
بر سر نیزه دیدم تا سرت سر شکستم
پای سرها به نیزه بین که از پا نشستم
عزتم با حسین است
ذکر لب یاحسین است(۲)
یاحسین یاحسین جان
یاحسین یاحسین جان
یاحسین یاحسین جان

◾بنددوم
همسفر گشته‌ام من با سر اطهر تو
شاهد غصه‌هایم گشته است دختر تو
دستم از کینه بسته
من شدم سرشکسته(۲)
یاحسین یاحسین جان
یاحسین یاحسین جان
یاحسین یاحسین جان

◾بندسوم
رفته‌ای دیر راهب میهمان مسیحا
ای سر غرق در خون ای حسین یابن زهرا
از نگاهت مسلمان
شد همه اهل نصران(۲)
یاحسین یاحسین جان
یاحسین یاحسین جان
یاحسین یاحسین جان

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • چهارشنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 14:14
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

اسارت حضرت زینب(س) -( سوی کوفه می روم با کاروانِ خستگان ) * محسن راحت حق

354
1

اسارت حضرت زینب(س) -(  سوی کوفه می روم با کاروانِ خستگان ) سوی کوفه می روم با کاروانِ خستگان
بدرقه کن خواهرت را می رود ای مهربان

روزگاری بود دورِ من ابالفضلِ علی..
هم سفر حالا شده با زینبت، شمر و سنان

با چه زحمت بچه هایت را منظم کرده ام
روی مرکب ها نشستند دخترانت ناگران

در دهانِ این جماعت نیست غیرِ ناسزا
چه سخن هایی شنیدم عاجز هستم از بیان

از کنارِ قتلگاهت می برند با هلهله..
خواهرِ خود را تماشا کن شده قدم کمان

چشمِ من افتاد بر انگشترت..ناله زدم
خاتمت را دستِ خود کرده ست گویا ساربان

خوب می دانم بدونِ تو دلم خواهد گرفت
می برندم بعد از این در مجلسِ نامحرمان

  • شنبه
  • 29
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 17:30
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

دو بیت روضه شام(امام سجاد) * مرتضی محمودپور

308
1

دو بیت روضه شام(امام سجاد) ◾ امام سجاد(ع)
◾ سه بار فرمود:
◾ الشام الشام الشام

امان از شام و از بزم شرابش
نموده عمه را چون شمع آبش
به روی نی سر ششماهه دیدم
فغان از اشک چشمان ربابش

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • دوشنبه
  • 31
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 09:38
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مجتبی خرسندی

کاروان اسرا -( به ما تنها اهانت می‌شد ای کاش و جسارت نه!) * مجتبی خرسندی

179

کاروان اسرا -( به ما تنها اهانت می‌شد ای کاش و جسارت نه!) به ما تنها اهانت می‌شد ای کاش و جسارت نه!
شهادت بود ارث خاندان ما، اسارت نه!

نوامیس رسول‌الله در آن خیمه‌ها بودند
به آتش می‌سپردم خیمه را، اما به غارت نه!

«قَتَلْتُم عِترَتی او اِنْتَهَکْتُم حُرمَتی» یعنی
که آیا روضه‌ای هم هست بیش از این عبارت؟ نه!

اگرچه آیه‌ی تطهیر بر روی زمین افتاد
ولی ای کاش با دستان مشتی بی‌طهارت نه!

به دیدار کریم ابن کریمی رفت در گودال
نیامد شمر هم با دست خالی از زیارت، نه!

دریغا! کشتن شش‌ماهه با تیر سه‌پر در جنگ
دل سنگ و نشان ننگ می‌خواهد، مهارت نه!

به رزمی نابرابر آبروی خویش را بردند
کسی دیده به این اندازه در جنگی خسارت؟ نه!

به نرخ گندم ری میوه‌ی قلب نبی را کشت
به ابن سعد سودی می‌رسد از این تجارت؟ نه!

سرافرازی نصیب سربلندان سر نی شد
به دشمن‌ها رسید آیا نصیبی جز حقارت؟ نه!

به سمت شهر پیغمبر که آمد کاروان ما
بشیر از ما خبر می‌برد، اما با بشارت نه ... !

حسین‌بن‌علی شمع همیشه روشن دل‌هاست
به‌سعی دشمنان خاموش می‌شد این حرارت؟ نه!

به لب آوای؛ "اَینَ‌المُنتقِم؟" دارد جهان بی‌تو
که دارد اشتیاق دیدنت را، انتظارت نه!
.

  • دوشنبه
  • 31
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

حضرت زینب(س) -( آخر عمری اسیری بی کس و کاری بد است) * سید پوریا هاشمی

315
-1

حضرت زینب(س) -(  آخر عمری اسیری بی کس و کاری بد است) آخر عمری اسیری بی کس و کاری بد است
بعد عمری آبرو داری گرفتاری بد است

چشمهای خیره را یا کور کن یا دور کن
محمل بی پرده من‌ را خودت مستور کن

گاه من دنبال تو گاهی تویی دنبال من
کوفیان با رقص می آیند استقبال من

وای از این گونه های سرخ وای از دست ها
بچه ها ترسیده اند از نعره ی بد مست ها

چهره این‌ها که میخندند خیلی آشناست
حرمله میزد مرا میگفت عباست کجاست

عاقبت دق میکنم از نیزه گردانی تو
سرخ شد پیشانیم با خون پیشانی تو

غصه ام این نیست هرکوچه پریشان میروم
غصه ام این است بی معجر به زندان میروم

عطر موی خاکی تو کرده مدهوشم حسین
رفته ای بر نی بیا قدری در آغوشم حسین

ریخت برهم حرمت سادات کاری کن حسین
پیشم آمد سینی خیرات زاری‌ کن حسین

عالمی‌ را روضه ی جانسوز من بر باد داد
دختر حیدر کجا و مجلس ابن زیاد

  • سه شنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 12:12
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

خطبه خوان شهر شام زینب کبری(س) * مرتضی محمودپور

201
1

خطبه خوان شهر شام زینب کبری(س) ◾ورود اسرا
◾به شام ویران
در منقبت قهرمان صبر

شام را من شام ویران میکنم
خصم را زار و پریشان میکنم
بهر احیای مسیر بنده‌گی
جان خود قربان جانان میکنم

ذوالفقار در نیام حیدرم
خطبه خوان شام همچون مادرم
خصم را رسوا کنم با خطبه‌ام
بر شهیدان خدا پیغمبرم

گرچه من هستی خود را باختم
لرزه بر کاخ یزید انداختم
تحت امر سید‌ سجاد من
بوده‌ام تا این بنا را ساختم

در رسن بودم زبانم باز بود
خطبه‌ی من نهضت از آغاز بود
با اجازه از امامم دم زدم
زین سبب نطقم همه اعجاز بود

حرمتم در شام ویران گر شکست
لیک اهداف حسین آمد بدست
آن هدف پیروزی دین خداست
تا قیامت عالمی شد حق‌پرست

سر میان طشت بود و خیزران
دم به دم بوسه زده بر آن لبان
آن سری که سِّرسجان الذیست
خواند قرآن از برای کافران

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • پنج شنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

اشعار اسرای کربلاريال،(نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید) *

2539
1

اشعار اسرای کربلاريال،(نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید) نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید

شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده

زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری-

جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت
از این عالم چه می خواهی همه عالم به قربانت

مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم
جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حی یا قیوم

خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی
و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی

خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی
از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی

تو می رفتی و می دیدم که چشمم تیره شد کم کم
به صحرایی سراسر از

  • سه شنبه
  • 31
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار کاروان اسرا،(نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن) *

5029
2

اشعار کاروان اسرا،(نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن) نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن

نگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحم کن

اگرچه غنچه ی بی آب، نشکفد اما

درِ فردوس را بگشا، به روی من تبسم کن

به چشم خارجی ما را تماشا می کند کوفی

به نی قرآن بخوان و رفع این سوء تفاهم کن

اگر بهر نماز شکر می خواهی وضو سازی

ندارم آب، با خاک سر زینب تیمم کن

تو قلب عالمِ امکانی و آگاهی از قلبم

به دریا با نگاه خود بگو، کم تر تلاطم کن

نگه با اختیار و اشک من بی اختیار آید

ز برج نی نظر ای ماه من امشب به انجم کن

اگر چه کاسه ی صبر مرا هم کرده ای لبریز

ز بهر حفظ جان کودکت با او تکلم کن

شاعر:حسین ایمانی

  • یکشنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار کاروان اسرا،(خورشید،گرمِ دلبری از روی نیزه ها) *

2570
3

اشعار کاروان اسرا،(خورشید،گرمِ دلبری از روی نیزه ها) خورشید،گرمِ دلبری از روی نیزه ها

لبخند می زند سَری از روی نیزه ها

دل برده است از تنِ بی جانِ خواهری

صوت خوشِ برادری از روی نیزه ها

آه ای برادرم چِقَدَر قَد کشیده ای!

با آسمان برابری از رویِ نیزه ها

گرچه شکسته می شوی و زخم می خوری

از هر چه هست، خوش تری از روی نیزه ها

گیسو رها مکن که دلِ شهر می رود

از یوسفان همه، سَری از روی نیزه ها

تا بوسه ای دهی به نگاهِ یتیمِ خود

خم شو به سویِ دختری از روی نیزه ها

قرآن بخوان... بگو که مسیرِ نجات چیست؟

ای سَر! هنوز رهبری از رویِ نیزه ها

شاعر:عارفه دهقانی

  • یکشنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک نوحه اسارت کاروان کربلا -( بعد از عزای قبله ی حاجات ) * امیر عباسی

4328
2

دانلود سبک نوحه اسارت کاروان کربلا -( بعد از عزای      قبله ی حاجات ) بعد از عزای قبله ی حاجات
رفته اسارت عمه ی سادات
این چهل منزل جانِ او بر لب
این بوَد ذکر نوحه ی زینب
ای حسین جانم
******
ببین برادر ای نور دیده
شده پس از تو قدم خمیده
چون بوَد بهرِ حفظ دین بر ما
سهل و آسان است این مصیبت ها
ای حسین جانم
******
یا غیرتَ الله ای یاس من
بگو کجایی عباس من
شمر ملعون شد همسفر با من
یا ابوفاضل چشم تو روشن
ای حسین جانم

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد