کاروان اسرا

مرتب سازی براساس
 امیر عباسی

اشعار كاروان اسرا در شام -زمزمه -( واویلا ، گریان زمین و آسمان ) * امیر عباسی

2276
1

اشعار كاروان اسرا در شام -زمزمه -( واویلا ، گریان زمین و آسمان ) واویلا ، گریان زمین و آسمان
باشد به هر جا از مصیبت ها نشان
آتش گرفت ، دل از جفای شامیان
کف میزدند با گریه های کودکان
آل علی میان سلسله ، بین همه گردیده ولوله
ای روزگار ناموس حق ببین ، میون ِ یک عدّه قاتله
واویلا ، هجوم و موج ازدحام
واویلا ، زینب سر ِ بازار ِ شام
واویلا غریب مادر یا حسین
******
واویلا ، جاری بُوَد اشک از دو عین
مرثیه خوان شده تمام عالمین
یک مادری بین زمین و آسمان
ذکرش شده غریب مادر یا حسین
رفته سَرِت به روی نیزه ها ، عزیز من بَلاءُ لِلوِلا
وای که شده بین حرومیا ، خواهرت زینب انگُشت نما
میخونم ، همیشه نوحه ی عزا
ای وای از ، محله ی یهودیا
واویلا غریب مادر یا حسین

شاعر : حاج امیر

  • یکشنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1394
  • ساعت
  • 06:41
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعری اندر مصائب کربلا -( از التماس های دو چشم پراز انار ) * لیلا سنچولی

1514

شعری اندر مصائب کربلا  -( از التماس های دو چشم پراز انار ) از التماس های دو چشم پراز انار
لطفا برای داغ دل من خبر بیار
امشب هوای کوچه پراز خواب اطلسی ست
شب زنده دار روح دقایق غزل ببار
انگار بندبند نبض وجودم پراز تواست
تنهابه شوق گفتنت اینگونه بی قرار
تاروی زخم های کبود ترانه ام
نفرین کنم به کوفه و اندوه شام تار
وقتی سربریده ی تو سهم نیزه شد
بانعره های اسب زمین پرشدازغبار
چون بغض خیمه های به اتش کشیده شد
اقا گلوی اصغرت از شعله ی شرار
زینب کجای واقعه درغم نشسته است
باموج گیسوان سپیدش غریب وار
ایینه ها تورا به تماشا نشسته اند
درشورکربلای توخورشید روزگار

شاعر : لیلا سنچولی

  • چهارشنبه
  • 3
  • تیر
  • 1394
  • ساعت
  • 22:16
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

دانلودمتن وسبک دم نوحه سنتی - خروج کاروان حضرت اباعبدالله الحسین از مدینة النبی باصدای امیرعباسی -( دل شب قافله با سوز سینه ) *

1603
0

دانلودمتن وسبک دم نوحه سنتی - خروج کاروان حضرت اباعبدالله الحسین از مدینة النبی باصدای امیرعباسی -(   دل شب قافله با سوز سینه ) دل شب قافله با سوز سینه
بهر احرام خون رفت از مدینه
در ذکر یا رب
عباس و زینب
واویلا واویلا واویلا آه و واویلا...
از این راهیان ِ مُلک ِ سعادت
رسد بوی عطر ناب شهادت
هفتاد و دو یار
فدای دلدار
واویلا واویلا واویلا آه و واویلا...
روزی این کاروان با اشک دو عین
اینجا بر میگردد اما بی حسین
حسین فدا شد
سرش جدا شد
واویلا واویلا واویلا آه و واویلا...

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • مجید قنبری
ادامه مطلب

دانلودمتن وسبک زمزمه ی واحدکاروان اسرادرشام باصدای علی انسانی -( بیایید و بخوانید ، کتیبه ها به دیوار ) *

2542
1

دانلودمتن وسبک زمزمه ی واحدکاروان اسرادرشام باصدای علی انسانی -( بیایید و بخوانید ، کتیبه ها به دیوار  ) بیایید و بخوانید ، کتیبه ها به دیوار

نوشته اند زینب ، رسیده سَرِ بازار

بیا بهرِ تماشا ، ببین یوسف زهرا

واویلا واویلا ، واویلا واویلا

******

ثواب دو زیارت ، به زائرت رسیده

یکی پیکر بی سر ، یکی سر بریده

تویی حاصل زینب ، امان از دل زینب

واویلا واویلا ، واویلا واویلا

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 8
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 12:50
  • نوشته شده توسط
  • مجید قنبری
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

اشعار کاروان اسرا به همراه سبک-زمینه -( السلام علی/ سیدالشهدا ) * رضا تاجیک

1799
1

اشعار کاروان اسرا به همراه سبک-زمینه -( السلام علی/ سیدالشهدا ) السلام علی/ سیدالشهدا
باز برای دلم/ إقرا، خون خدا
هرجایی میرم میشه مثل یک ماتمسرا
شد شعار رو لبم کل إرضٍ کربلا
آیه های کهف و - از لبت شنیدم
قصه ای عجیب تر - از غمت ندیدم
یاحسین مظلوم 4

با چشای پر آب/ می کشم من عذاب
تازیانه شده/ تسلیت به رباب
از تو هر کس کینه داشت توی شهر رنج و درد
بر سر طفلت حسین! عقدشو خالی می کرد
مونده پیرهن تو - روی دست زینب
از غمت حسین جان - شد شکسته زینب
یاحسین مظلوم 4

کرده ای تو ظهور/ بین هاله ی نور
رفته ای عزیزم / مهمونی تنور
خواهرت مضطر شده بی کس و یاور شده
من بمیرم ابروهات رنگ خاکستر شده
توی شهر غربت - حال من خرابه
توی کوفه ذکرم یا ابوترابه
یاحسین مظلوم 4

شاعر : رض

  • پنج شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 06:46
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 محمد مبشری

اشعار اسارت کاروان کربلا به همراه سبک/نوحه -( من جدا گشتم از نور دو عینم خدا ) * محمد مبشری

2404
2

اشعار اسارت کاروان کربلا به همراه سبک/نوحه -( من جدا گشتم از نور دو عینم خدا ) من جدا گشتم از نور دو عینم خدا

دیده ام روی نی راس حسینم خدا

راس خاکستری

می کند دلبری

وا حسینا وا حسینا

******

میهمانم شدی قاری قرآن من

آیه ی عشق خود بخوان تو بر جان من

ای سر مه جبین

بی کسی ام ببین

وا حسینا وا حسینا

******

گرچه قامت کمان شدم ز بار غمت

می کشم روی دوشم همه جا پرچمت

بی تو آرام جان

برده ام کاروان

وا حسینا وا حسینا

******

بر دلم جلوه کن ای مه خاکستری

تو پر از خون و من نیلی و نیلوفری

از سر نیزه ها

کن نگاهی مرا

وا حسینا وا حسینا

شاعر : محمد مبشری

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 25
  • آبان
  • 1394
  • ساعت
  • 13:40
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

آسمان در آسمان می رفت زینب با حسین -( پا به پای کاروان می رفت زینب با حسین ) * نعیمه امامی

1880
3

آسمان در آسمان می رفت زینب با حسین -( پا به پای کاروان می رفت زینب با حسین ) پا به پای کاروان می رفت زینب با حسین
گوییا از این جهان می رفت زینب با حسین

سر به روی نیزه و پیکر ته گودال بود
می سپرد هر لحظه جان می رفت زینب با حسین

عرش افتاده به پای قطعه قطعه پیکری
آسمان در آسمان می رفت زینب با حسین

آتشی افتاد بر دامان گلزار رسول
لاله در لاله خزان می رفت زینب با حسین

آه لیلا سر به نیزه... وای مجنون بی قرار
سوی صحراها روان می رفت زینب با حسین

اشهد ان علیٌ... عشق یعنی کربلا
با اذان قدسیان می رفت زینب با حسین

زیر لب می خواند " اکمل حجنا " رب الحسین
در طواف عاشقان می رفت زینب با حسین

همره اهل حرم ، زنجیر در دست و اسیر
سوی بزم کوفیان می رفت زینب با حسین

کاروان عشق اما حی

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 04:31
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

حضرت زینب(س)-در مسیر كوفه و شام -( حال اطفال خود، ای پیش رو قافله! بین ) * جودی خراسانی

1328
1

حضرت زینب(س)-در مسیر كوفه و شام -( حال اطفال خود، ای پیش رو قافله! بین ) حال اطفال خود، ای پیش رو قافله! بین

گردن سلسله ای ، بسته به یک سلسله بین

به سر خار مغیلان، به ره شام بلا

دل شکسته همه را پای پُر از آبله بین

ای که نزدیک تر از جان به تنی، زینب را!

مدّ آهی به میان من و خود فاصله بین

گه سرت را به سنان بینم و گاهی به تنور

زنده ام باز، مرا صبر نگر، حوصله بین

سر بازار سر ماه بنی هاشم را

اندر این مشغله در محفل ما، مشعله بین

سر اصغر به سر نیزه بُوَد پیش رباب

ای سبک سیر! به سنگین دلی حرمله بین

معنی «بسمله» در ابروی اکبر بنگر

خال آن صفحه ی رو، نقطه ی این «بسمله» بین

پیش آن صفحه که «جودی»، رقم نام تو زد

روی خورشید فلک را، ورق باطله بین

شاعر : جودی خراسان

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 11:43
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

به یاد شهید حسن طهرانی مقدم-روضه حضرت زینب(س) -( السلام ای یادگار جبهه ها ) * قاسم نعمتی

1162

به یاد شهید حسن طهرانی مقدم-روضه حضرت زینب(س) -( السلام ای یادگار جبهه ها ) السلام ای یادگار جبهه ها

شیرمردی از دیار جبهه ها

ازتبار ذوالفقاری ای حسن

تو شهید اقتداری ای حسن

غیرتت صبر اجانب را ربود

نام تو کابوس اسراییل بود

در حقیقت شیر لشگر بوده ای

باعث لبخند رهبر بوده ای

موشک از دست تو تا پرواز کرد

بند غم از قلب آقا باز کرد

یاری رهبر به قیل و قال نیست

وقت فتنه شد مشخص مرد کیست

ای جگر دار از جگرداری بگو

از مسیر عشق و بیداری بگو

عده ای با حیله و نیرنگ ها

دکلمه خوانند با آهنگ ها

ادعا دارند یار رهبرند

شیر میدان های بی دردسرند

ای حسن جای شماها خالی است

عشق بازیها همه پوشالی است

ای حسن ماه غم خون خداست

بهترین هدیه به تو این روضه هاست

عمۀ سادات آواره شده

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 11:45
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

حضرت عباس(ع)-شهادت-حضرت سکینه(س) -( وقتی سکینه مادح عباس می شود ) * محمود ژولیده

1121
1

حضرت عباس(ع)-شهادت-حضرت سکینه(س) -( وقتی سکینه مادح عباس می شود ) وقتی سکینه مادح عباس می شود

هر ذاکری منادیِ احساس می شود

با روضه های داغ عمو آشناتر است

آن دختری که حرمت او پاس می شود

شرمِ نگاه سرخِ عمو می کشد مرا

هرجا که عمّه مسخرۀ ناس می شود

عمه شبیه مادرمان رخ کبود شد

آری بنفشه آینۀ یاس می شود

اشکِ سرِ بریدۀ عباس دیده شد

حالا زمان خندۀ خناس می شود

با آن که یک سپاه ز آقا هراس داشت

دیدم سر بریدۀ او پاس می شود

شخصیتِ یتیم که زیر سؤال رفت

مثلِ کنیز دیده به انفاس می شود

□□□

آرامش و وقار سکینه حسینی است

آه از دمی که تهمتش احساس می شود

وقتی سرِ بریده تلاوت کند شروع

چوب یزید حربۀ وسواس می شود

با خیزران که بر لب قاری نمی زنند

وای از دمی که قاف

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:04
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

زبان حال حضرت سکینه(س) -( هر کسی گوشش به حرفای منه ) * شهید غلامعلی رجبی

3010
3

زبان حال حضرت سکینه(س) -( هر کسی گوشش به حرفای منه  ) هر کسی گوشش به حرفای منه

دیگه از تشنگی فریاد نزنه‏

هر چی مرد تو ماها بود، فدا شده

بچه‏ها بابا دیگه تنها شده‏

بابای ما دیگه سقا نداره

بره آب برای ماها بیاره‏

من از این گوشه‏ی خیمه می‏دیدم

حرفاشو با قوم کافر شنیدم‏

بچه‏ها دست بابا خونی شده

گمونم شش ماه قربونی شده‏

عبا رو طوری رو اصغر کشیده

معلومه خیلی خجالت کشیده‏

به خون فرق داداش اکبرمون

به تمام گل‏های پرپرمون‏

دیگه از خیمه‏ها بیرون نریزید

جلوی چشم بابا اشک نریزید

نذارید بابا خجالت بکشه

هر چه از دشمن کشیده بسشه‏

شاعر : شهید غلامعلی رجبی

شاعر : شهید غلامعلی رجبی

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:13
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شب چهارم محرم93 _روضه امام سجاد علیه السلام_حاج حسن خلج -( مقاتل را تماما جست و جو کردم ) *

2562

شب چهارم محرم93 _روضه امام سجاد علیه السلام_حاج حسن خلج  -( مقاتل را تماما جست و جو کردم ) مقاتل را تماما جست و جو کردم

لهوف و مقتل الشمس و ابی مخنف،مقرم

باسحاب رحمت و کبریت احمر رابه دقت زیرو رو کردم

نشستم بین مقتل ها،تمام لحظه ها را

از سر ظهر عطش تا لحظه ی گودال باهم روبرو کردم

گلی را گوشه ی مقتل،گلی را گوشه ی گودال بو کردم

تمام فرض ها با هم مساوی شد

به خود گفتم که در کرب و بلا چیزی گمانم سخت پنهان مانده از چشمان هر فردی که راوی شد

غم اصحاب جای خود،نبود آب جای خود۲

مصیبت های عباس و علی اکبر و ابن الحسن ها و علی اصغر و طفلان زینب هم به جای خود

به سمت خیمه ی زینب بدون صاحبش

برگشت مرکب هم به جای خود

مرور اسم ها در ذهن من کار خودش را کرد

علی بن حسین بن علی...

پس علتش را

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 15:29
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

کاروان اسرا -( چشمت شده ست محو تماشایِ نیزه ها ) *

1279
3

کاروان اسرا -( چشمت شده ست محو تماشایِ نیزه ها ) چشمت شده ست محو تماشایِ نیزه ها
یک شیر رفته دَر دِلِ دریایِ نیزه ها

هم زخم خورده ای زِ سرِ تیرهایِ خصم
هم اینکه خورده ای لگد از پایِ نیزه ها

هم پایمالِ سُمِّ سواران شده تنت
هم رفته است زیر قدم های نیزه ها

روزی به دوش ختم رُسُل بود این بدن
حالا شده ست مسکن و مأوایِ نیزه ها

اول قیام و بعد رکوع و سپس سجود
شد قلب پر غم تو مُصَلّایِ نیزه ها

تَن زیر نیزه رفته روی خاک کربلا
سر بین راه رفته به بالایِ نیزه ها

تا اینکه یک دقیقه تماشا کند تو را
شد خواهر تو گرم تمنایِ نیزه ها

علی مشهوری

  • یکشنبه
  • 18
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 05:42
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

کاروان اسرا -( مُهر فراغ بر جگرم خورد بی حسین ) * سید پوریا هاشمی

1219
2

کاروان اسرا -( مُهر فراغ بر جگرم خورد بی حسین ) مُهر فراغ بر جگرم خورد بی حسین
زخم خزان به برگ و برم خورد بی حسین

میخواستم نسوزم ازین شعله ها ولی
آتش به روی بال و پرم خورد بی حسین

من که شب سیاه ندیدم تمام عمر
تیر سه شعبه بر قمرم خورد بی حسین

دست تو نیست؛ نیزه مرا راه میبرد
خیلی به دست و بر کمرم خورد بی حسین

پیرم ...توان تند دویدن نداشتم
فریادها بروی سرم خورد بی حسین

ما را ندیده بود کسی وقت بودنت
چشم غریبه سمت حرم خورد بی حسین

ماییم و آستین لباسی که معجرست
دستی بدست شعله ورم خورد بی حسین

ما داغدیده ایم ولی ساز می زنند
خنده به اشک چشم ترم خورد بی حسین

سنگم که میزدند دو دستم نقاب بود
باران سنگ بر سپرم خورد بی حسین

بی محرمم بلند شو ای

  • یکشنبه
  • 18
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 05:45
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

کاروان اسرا -( زلف دیوانگی ام باز پریشان شده است ) * احمد بابایی

1975
3

کاروان اسرا -( زلف دیوانگی ام باز پریشان شده است ) زلف دیوانگی ام باز پریشان شده است
روضه خوان ازخبر آینه، حیران شده است

روضه خوان مانده که با معجر زینب چه کند
گویی از آخراین روضه پشیمان شده است

روضه خوان دم نزد اما همگان میدانند
ماه از حادثه کوفه، هراسان شده است

مستمع حوصله ی صبرندارد دیگر
بعدازاین صاعقه ها نوبت باران شده است

روضه خوان لال شد و مستمع، آهسته گریست
فهم این روضه برای همه آسان شده است

چند سال است که درگیر همین بیدلی ام
"آتش و آب بهم دست و گریبان شده است"

شاه عریان به صلیب است و مسیحا درعرش
ارمنی در عجب از کار مسلمان شده است

روضه ی کوفه نخوانید مگر نیمه ی شب
این تنوری ست که گرم از سر مهمان شده است

شاعر : احمد بابایی

  • یکشنبه
  • 18
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 05:46
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

کاروان اسرا به شام -( کسی که پا به پا در محضرت بود ) *

1513
2

کاروان اسرا به شام -( کسی که پا به پا در محضرت بود ) چهل منزل در امواج بلاها (یازینب)

(حسین جان)

کسی که پا به پا در محضرت بود

چهل منزل به دنبال سرت بود

چهل منزل اسیر و دست بسته

به شمشیر زبان همسنگرت بود

چهل منزل در امواج بلاها

زمانی بادبان، گه لنگرت بود

خدا جویان که در خون خفته بودند

خودش عباس و عون و جعفرت بود

گهی شد دست و بازوی اباالفضل

گهی در گفتن حق حنجرت بود

گهی پروانه ی گلهای باغت

گهی شمع مزار دخترت بود

فروغ روزهایش اشک طفلان

چراغ شام غمبارش سرت بود

اگر نیمی زتو در کربلا ماند

بحق تا شام نیم دیگرت بود

و ثابت کرد زینب با جهادش

هرآنچه بهر او در باورت بود

مرتضی اسدالله صابر

  • یکشنبه
  • 18
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 05:52
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

خدا نگهدار تو -( جدا شده سر زتن خدا نگهدار تو ) * اسماعیل تقوایی

1729
4

خدا نگهدار تو  -( جدا شده سر زتن خدا نگهدار تو  ) خدا نگهدار تو
جدا شده سر زتن خدا نگهدار تو
کشته دور از وطن خدا نگهدار تو
می رود از کربلا خواهر هجران زده
ای بدن بی کفن خدا نگهدار تو
سوخته آن پیکرت براثر آفتاب
ای شه عریان بدن خدانگهدارتو
بربدن پاک تو تاخته مرکب عدو
راکب آن اهرمن خدا نگهدار تو
سرت به نی رفته وتنت به دشت بلا
راس تو همراه من خدا نگهدار تو
کی بسپارد تنت در دل خاک ای حسین
شهید صدپاره تن خدانگهدار تو
میروم اما دلم مانده کنار تنت
پیرشدم زین محن خدانگهدارتو

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • پنج شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:13
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زمزمه یحیایی یا مسیح -( ای مه لقا ) * عبدالله باقری

1449
1

زمزمه یحیایی یا مسیح -( ای مه لقا ) ای مه لقا
چشاتو روم وا کن، ای کشته ی ذبیح
بگو کی هستی تو، یحیایی یا مسیح؟ ۲
ای دلربا
طلا که سهلِ جونمم برای تو میدم
زخماتو تا صبح میشورم با اشکای نم نم
قبل از دِیر من مهمون کدوم مزدور بودی؟
موهای سوخته میگه مهمون تنور بودی
به جای مادرت، به جای خواهرت، موهاتو شونه میکشم 3

مسیح من
جبین و پلک تو، مثل لبات زخمه
حرفی نمیزنی، انگار صدات زخمه ۲
مسیح من
انگار با بد وسیله ای سرت شده جدا
معلومه خیلی زجر کشیدی توی قتلگا
وقتی به اندازه ی باغ گُل زخمِ سرت
خدا فقط میدونه چه کردن با پیکرت
به جای مادرت، به جای خواهرت، موهاتو شونه میکشم

شاعر : عبدالله باقری

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 5
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 11:42
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

کاروان اسرا بدون نغمه -( بگو كه مرثيه ی شهر شام را چه كنم ؟ ) * محمد قاسمی

1611

کاروان اسرا بدون نغمه -( بگو كه مرثيه ی شهر شام را چه كنم ؟ ) بگو كه مرثيه ی شهر شام را چه كنم ؟
نگاهِ هرزه ی مُشتی عوام را چه كنم ؟

گرفتم اين كه نگفتم از آن طناب سياه
گذشتن از وسطِ ازدحام را چه كنم ؟

دلا، نگفتنِ اين ظلم ها خودش ظلم است
اگر بيان نـشد، امرِ امام را چه كنم ؟

صدای ضجّه ی يک كاروان اسير كم است؟
صدای هلهله ی خاص و عام را چه كنم ؟

اگر به سبّ علی، شمر دون دهن وا كرد
حضور حـضرتِ خيرالانـام را چه كنم ؟

به عمد می گذرد هی ز پيش چشم رباب
بگو كه حرمله ی بد مرام را چه كنم ؟

تو را نشانده عدو بر فراز منبر نی
به نيزه بستنِ ماهِ تمام را چه كنم ؟

صدای زجر، نگاهِ سنان، تمسخرِ شمر
برادر اين همه زجرِ مُدام را چه كنم ؟

به دست بسته و پيشانی شكسته، بگو
ه

  • چهارشنبه
  • 5
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 11:57
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

کاروان اسرا بدون نغمه کمان حرمله خیلی رباب را گریاند -( سری به نیزه شد و آفتاب را گریاند ) * محسن حنیفی

1642
1

کاروان اسرا بدون نغمه کمان حرمله خیلی رباب را گریاند -( سری به نیزه شد و آفتاب را گریاند ) سری به نیزه شد و آفتاب را گریاند
نبی و فاطمه و بوتراب را گریاند

صدای مویه ی زلفش که دست باد افتاد
چقدر حضرت ختمی مآب را گریاند

لباس تیره به تن کرد آسمان بعدش
ز بام بارش سنگین، سحاب را گریاند

کسی مقابل نی آب را زمین می ریخت
اشاره بر لب او کرد و آب را گریاند

سوال "أین أبی" بین کاروان پیچید
رسید بر سر نیزه، جواب را گریاند

کمان حرمله بر قامتی کمان خندید
کمان حرمله خیلی رباب را گریاند

به آستین نزارش گرفت رو، زینب
وقار پوشیه ی او حجاب را گریاند

شراب تا به سر گیسوی حسین رسید
دو چشم عنبر و مشک و گلاب را گریاند

قلم شکست و ... در آخر فقط نوشت، کنیز
ورق ورق صفحات کتاب را گریاند

شاعر : محسن حنیفی

  • چهارشنبه
  • 5
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 11:59
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

واحد زمزمه کاروان اسرا -( ای دل، ای دل ) * عبدالله باقری

2298
2

واحد زمزمه کاروان اسرا -( ای دل، ای دل ) ای دل، ای دل
دیدی چه زود گذشت، شد هفتم آقا
چه زود دعوت شدیم، بازم بزم عزا ۲
ای دل، ای دل
هرچند برا ما زود گذشت عاشورا تا امشب
اما گذشت این ۷ روز ۷۰۰سال برا زینب
برا داغ حسین بگیر تا یاس نشکفته
فقط به زینب تازیانه تسلیت گفته
سلام عرشیان، به قلب زینب الصبور
******
ای دل، ای دل
غم زینب کم بود، رباب اضافه شد!
شبا بیدار میشه، از خود میشه بی خود ۲
ای دل، ای دل
لالایی میخونه دردش نداره هیچ چاره
نه اصغری مونده براش نه حتی گهواره
زینب کوفه است، زخماش هیچ وقت نداره التیام
زودتر دارن سرا رو میفرستن شهر شام*
سلام عرشیان، به قلب زینب الصبور
********
*سرهای مطهر شهدای کربلا را در تاریخ ۱۵ محرّم به سوی شام ف

  • چهارشنبه
  • 5
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 12:03
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

زمینه کاروان اسرا زینب کبری -( بعد تو هم ناله ی مادرم بعد تو بی تاب و گريون شدم ) * مسعود اصلاني

2426
0

زمینه کاروان اسرا زینب کبری -( بعد تو هم ناله ی مادرم      بعد تو بی تاب و گريون شدم ) بعد تو هم ناله ی مادرم بعد تو بی تاب و گريون شدم
بعد تو خيلی دلم خون شده بعد تو خيلی پريشون شدم
غربت روزای بدون تو رو يادمه
رو زمين تن غرق خون تو رو يادمه 2
يادمه شيب گودالو يادمه بارون تيرو
يادمه روی دستامون سرخی رد زنجيرو

رفتی و هر شب عزادارتم رفتی و زخميه بال و پرم
رفتی و شد يادگار غمت لخته ی خونِ روی معجرم
ياحسين ديگه غرق در سوز و آه توام
زخمي عذاب توی قتلگاه توام 2
يادمه لبهای خشک و يادمه چش گريون و
يادمه مشک بی آب و يادمه جسم بی جون و

ياحسين من با خودم دارمش بعد تو پيراهن خونيو
پيش من ديدی روی نيزه ها غصه ی كوچه گردونيو
من هنوز توی حسرت بوسه ی آخرم
با خودم دارم خاطرات تو رو می برم 2
يا

  • چهارشنبه
  • 5
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 12:08
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

روایت سر -( بشنو از من چون حکایت می کنم ) * اسماعیل تقوایی

1174
1

روایت سر -( بشنو از من چون حکایت می کنم  ) بشنو از من چون حکایت می کنم
از سری بر نی روایت می کنم

از سری افتاده از پیکر جدا
پیکری مدفون خاک کربلا

از سری که بگذرانده برتنور
خانه خولی شده دریای نور

یک شبی در دیر مهمان گشته است
راهبی با سر مسلمان گشته است

از سری که با لبان اطهرش
کوفه قرآن خوانده بهر خواهرش

از سری که چوب برلبهاش زد
بن زیاد وقلب زینب داغ کرد

از سری که روح وجان زینب است
ماه نورانی زینب در شب است

از سری که همره یک کاروان
رفت سوی شهر دشمن شهر شام

شد هدف با سنگها از روی بام
لعن ونفرین باد بر افراد شام

کرد از نی بر جسارتها نظر
اشکهایش کرد زینب، خونجگر

آن سری که رفت در بزم شراب
رفت زیر ابر کینه آفتاب

آن سری که باشد از س

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:01
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

در غارت -( چه گویم چه محشر چه شور قیامت ) *سعدی زمان سیدرضا حسینی

1129

در غارت -( چه گویم چه محشر چه شور قیامت ) چه گویم چه محشر چه شور قیامت
که صغری است در نزد آن حشر کبری

یکی خورده بر دوش و سر تازیانه
یکی رغته خار مغیلانش در پا

یکی پا برهنه دویده به هامون
یکی جامه سوزان روان سوی صحرا

یکی پای در دست و خونریز چشمش
یکی دست بر سر بلب واعلیّا

یکی از عطش غشّ کرده است و بی هوش
یکی لب گشوده بفریاد و آوا

پدر را یکی خواند از بهر یاری
گدازد بناله دل سنگ خارا

پی گوشواری دریدند گوشی
پی معجری زلف سر شد بیغما

رخ زینب آنگونه نیلوفری شد
که از سیلیِ دوّمی رویِ زهرا

شده صید صیّاد آل امیه
خواتین عصمت غزالان بطحا

«حسینی» شها میهمان است امشب
تو مهمان نوازی و آقا و مولا

تو شاهی و شاهان عالم گدایت
بقهر آتشیو بجود اب

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 20:06
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

اشعار مرثیه کوفه و شام و مصائب حضرت زینب (س) -( ما جرعه نوش باده ی اندوه زینبیم ) * امیر عظیمی

3172
6

اشعار مرثیه کوفه و شام و مصائب حضرت زینب (س) -( ما جرعه نوش باده ی اندوه زینبیم ) ما جرعه نوش باده ی اندوه زینبیم
در سایه سار پرچم نستوه زینبیم

زینب اگرچه رنج امانش نداده بود
چون کوه بود و باد تکانش نداده بود

این شیرزن به دیده خود گرچه خار داشت
در دست خود شبیه علی ذوالفقار داشت

او که حسین دور کمالش طواف کرد
دشمن به حیدر سخنش اعتراف کرد

زینب رسول هیبت و زهرا صلابت است
مردم! ضعیفه خواندن این زن خیانت است

خوانده حسین سرّ ازل را به گوش او
بعد از خودش سپرده علم را به دوش او

بعد از حسین لشگر غم زد به خیمه ها
عباس رفت و شمر قدم زد به خیمه ها

بعد از حسین ضربه ی شلاق بود و زجر
رگبار داغ پشت سر داغ بود و زجر

بعد از حسین ظلم و جنایات بود و بس
عباس خیمه عمه ی سادات بود و بس

بع

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

شور ایام اسارت -( زینب کجا و کوچه و بازار حسین من ) * بهمن عظیمی

6463
9

شور ایام اسارت -( زینب کجا و کوچه و بازار حسین من ) آه ای سرِ به نیزه نشسته حسین من
داغ غمت دلم رو شکسته حسین من

ای مسیحای زینب
ماه شبهای زینب

آروم جون من رفتی بدون من
رفتی به رنگ شب شد آسمون من
تا روی نیزه رفت غرق به خون سرت
دریای درد و غم شد قلب خواهرت

ای حسینم

صبر از دل شکسته ی من بُرد حسین من
وقتی سرت به روی زمین خورد حسین من

غم تو دلخونم کرد
بی سر و سامونم کرد

بال و پرت شکست بال و پرم شکست
مثل سرت حسین آخر سرم شکست
می دونم عاقبت دردم دوا میشه
آخر به پای تو جونم فدا میشه

ای حسینم

زینب کجا و کوچه و بازار حسین من
زینب کجا و مجلس اغیار حسین من

من کجا و شهر شام
طعنه و سنگ و دشنام

وای از اسارت و دستی که بسته شد
دیدی که حُرمتم آخر شکسته

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:48
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

زمینه ایام اسارت -( کشته منو خونی که از کنج لبت می ریزه ) * بهمن عظیمی

1095

زمینه ایام اسارت -( کشته منو خونی که از کنج لبت می ریزه ) دل محزونه ، چشام بارونه
سرت رو نیزه ، چرا پُرخونه

بغض دل آسمون و شکستی
رو منبر نیزه وقتی نشستی
قاری قرآن زینب تو هستی

کشته منو دختری که خیلی برام عزیزه
کشته منو سنگی که با چشم تو در ستیزه
کشته منو خونی که از کنج لبت می ریزه

وای حسین حسین وااای

پیرم بی تو ، اسیرم بی تو
می‌دونم آخر ، می میرم بی تو

در به درم کردی صحرا به صحرا
دنبالت آواره ام زار و تنها
سیرم از این زندگی جان زهرا

کشته منو خاکستر روی سرت برادر
کشته منو نیزه و زخم حنجرت برادر
کشته منو بهونه های دخترت برادر

وای حسین حسین وااای

جونم برلب ، شده روزم شب
دعا کن داداش ، بمیره زینب

زینب کجا و دو چشمای خون بار
زینب کجا و غم کوچه با

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:54
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی نظری

کاروان اسرا -( تو رفتی و پس از این من سراب را چه کنم؟ ) * مهدی نظری

1748
1

کاروان اسرا -( تو رفتی و پس از این من سراب را چه کنم؟ ) تو رفتی و پس از این من سراب را چه کنم؟
رقیه گفت کجایی؛ جواب را چه کنم؟

سر تو تشنه بریده شد و خودم دیدم
غریب تشنه لبم! بی تو آب را چه کنم؟

میان اینهمه مردی که چشمشان شور است
برای این همه دختر حجاب را چه کنم؟

به لطف مادر پهلو شکسته می دانم...
به خون سرخ تو این انقلاب را چه کنم!

حجاب خواهر تو آستین پاره شده
میان چشم حرامی طناب را چه کنم؟

میان کوفه کسی غیر من کبود نشد
عذاب و طعنه شام خراب را چه کنم؟

تمام دخترکانت سوار ناقه شدند
ولی خودم شتر بی رکاب را چه کنم؟

رقیه باسرت آرام می شود اما
دوباره نیمه شب آمد رباب را چه کنم؟

خرابه را به خدا میشود تحمل کرد
بگو که دور سر تو شراب را چه کنم؟

شاعر

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:17
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

نوحه کاروان اسرا در کوفه -( شدم به دنبالت غریب و سرگردان ) * قاسم نعمتی

3361
2

نوحه کاروان اسرا در کوفه -( شدم به دنبالت غریب و سرگردان ) کاروان اسرا در کوفه
نوحه

(به سبک سفیر بی یار عزیز)

شدم به دنبالت غریب و سرگردان
بخاطر زینب بخوان کمی قرآن
حسین ای دلبر نیزه نشین
حسین حال پریشانم ببین
واویلا واویلا
بریز اشک غم به حال زینب
چه زیبا گشتی هلال زینب
اباعبدالله اباعبدالله
******
به خنده با انگشت مرا نشان دادند
به حال و روز من سری تکان دادند
حسین بال و پرم زخمی شده
حسین چون تو سرم زخمی شده
واویلا واویلا
سوالی زینب ز این ها دارم
مگر آواره تماشا دارد
اباعبدالله اباعبدالله
*****
دلم گره خورده به موی تو انگار
گلایه دارم از شلوغیه بازار
حسین با خنده ها خون شد دلم
حسین پرده ندارد محملم
واویلا واویلا
نبودم یک شب کنارت دلبر
تنور خولی چه ک

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 17:52
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

کاروان اسرا -( شب گرچه روی نیزه، سرِ آفتاب بُرد ) * احمد بابایی

2203
3

کاروان اسرا -( شب گرچه روی نیزه، سرِ آفتاب بُرد ) شب گرچه روی نیزه، سرِ آفتاب بُرد
زینب به فتح شام، سپاه شهاب برد

پس درس های مادر او بی نتیجه نیست
از زخم بی حساب، نباید حساب برد

با دست بسته، خسته، غریبانه، خطبه خواند
کاخ یزید را وسط گریه، آب برد

آنسان که تیر و نیزه و تیغ از تن حسین..
آن خیزران هم از لب تشنه، ثواب برد

وقتی که چشم آل علی بر غرور اوست
نتوان که صبر از دل عُلیاجناب برد

جای مدافعان حرم ضجّه می زنیم:
ناموس مرتضی که به بزم شراب برد!؟

راضی به بغض دختر احمد نمی شویم
ما بی تفاوت، از غمتان، رد نمی شویم

شاعر : احمد بابایی

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 04:55
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد