کاروان اسرا

مرتب سازی براساس
 مرتضی محمودپور

خطبه خوان شهر شام زینب کبری(س) * مرتضی محمودپور

301
1

خطبه خوان شهر شام زینب کبری(س) ◾ورود اسرا
◾به شام ویران
در منقبت قهرمان صبر

شام را من شام ویران میکنم
خصم را زار و پریشان میکنم
بهر احیای مسیر بنده‌گی
جان خود قربان جانان میکنم

ذوالفقار در نیام حیدرم
خطبه خوان شام همچون مادرم
خصم را رسوا کنم با خطبه‌ام
بر شهیدان خدا پیغمبرم

گرچه من هستی خود را باختم
لرزه بر کاخ یزید انداختم
تحت امر سید‌ سجاد من
بوده‌ام تا این بنا را ساختم

در رسن بودم زبانم باز بود
خطبه‌ی من نهضت از آغاز بود
با اجازه از امامم دم زدم
زین سبب نطقم همه اعجاز بود

حرمتم در شام ویران گر شکست
لیک اهداف حسین آمد بدست
آن هدف پیروزی دین خداست
تا قیامت عالمی شد حق‌پرست

سر میان طشت بود و خیزران
دم به دم بوسه زده بر آن لبان
آن سری که سِّرسجان الذیست
خواند قرآن از برای کافران

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • پنج شنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 بهمن عظیمی

زمزمه امام حسین(ع) کاروان اسرا -(ازت توقع دارم / که دستمو بگیری) * بهمن عظیمی

159

زمزمه امام حسین(ع) کاروان اسرا -(ازت توقع دارم / که دستمو بگیری) ازت توقع دارم / که دستمو بگیری
بلند شو غیرت الله / دارم میرم اسیری
ببین که بی تو - بی کس و تنهام
دیگه کنارم حتی یه مَحرم ندارم
چجوری باید - این بچه‌ها رو
یکی یکی بالای ناقه ها بذارم
سالار زینب ۴

با یه دلِ شکسته / دارم از اینجا میرم
نمی‌ذارن که حتّی / روضه برات بگیرم
جونم در اومد - وقتی که دیدم
رو خاک صحرا بی سر و عریان تنت رو
اگه می‌ذاشتن - این نانجیبا
حداقل کفن می‌کردم بدنت رو
سالار زینب ۴

دارم میرم ولیکن / فکر توأم حسین جون
می‌سپارمت به صحرا / به دست باد و بارون
ای جونِ زینب - خدانگهدار
دیگه نمی‌بینم تو رو تا به قیامت
حتی توو خوابم - نمی‌دیدم که
همراه شمر و حرمله میرم اسارت
سالار زینب ۴

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:36
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

زمینه کاروان اسرا -(ای منتقمِ خونِ ، ثارالله لَکَ لَبِّیک) * بهمن عظیمی

108

زمینه کاروان اسرا -(ای منتقمِ خونِ ، ثارالله لَکَ لَبِّیک) سربند:
ای منتقمِ خونِ ، ثارالله لَکَ لَبِّیک
آجَرَکَ الله مولا ، فِی مُصیبَتِ جَدِّک
گریه می کنی توو روضه ها از غمِ حسين
هر شبانه روز رو دوشِته پرچمِ حسین
هستی بانیِ عزای مُحَرَّمِ حسین
گریه از اشک زینب / واسه اون جسم عریان
گریه واسه خُشکیِ / لبهای شاهِ عطشان
یا حسین یا ثارالله ۴

جونم به لبهام اومد ، پس کی از دنیا میرم
با تو اومدم اما ، بی تو از اینجا میرم
دیگه وقتشه رخت اسارت به تن کنم
کاش می شد داداش کاری برا اون بدن کنم
کاشکه لااقل بذارن تو رو کفن کنم
با اینکه دوری از تو / واسه من مرگ مَحضه
دارم میرم دنبالِ / رأس بالای نیزه
سالار زینب حسین ۴

یکّی دو تّا که نیستن ، این دردای بی درمان
توو خوابم نمی‌دیدم ، من کجا شمر و سنان
خواهر تو رو بدجوری این غم میده عذاب
کاش نبینی که بستن دوتا دستم و طناب
کاش ندونی که دارم میرم مجلس شراب
نامَردایی که بی شک / از خدا بی خَبَرن
سمت بازار کوفه / دارن مارو می بَرَن
سالار زینب حسین ۴

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:55
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

خروج از کربلا -(افتادی بی پناه - ما بینِ قتلگاه ) * احسان نرگسی رضاپور

92

خروج از کربلا -(افتادی بی پناه - ما بینِ قتلگاه ) افتادی بی پناه - ما بینِ قتلگاه
مونده هنوز چشات - خیره به خیمه گاه
می رم ولی دلم - می مونه پیش تو
تنها می مونی تو - با این همه سپاه
سایت دیگه کم شده‌ از روی سرم، خدانگهدار
بعد تو من با حرمله همسفرم، خدانگهدار
یه شبه خواهر تو پیر میشه داداش، با این جدایی
کی فکر می کرد یه روز ببینم اینجوری، رو نیزه هایی ۲
غريب مادرم حسین - یا حسین یا حسین جان ۳

ترتیب پیکرت - خورده به هم داداش
فکری بکن برا - حالِ حرم داداش
دنیای بعد تو - تاریکه واسه من
مونده توو قتلگاه - کل حواسِ من
دلم میخواد سایه بون پیکر بی، سر تو باشم
برا یه بارم که شده من جای مادر تو باشم
رگ بریده ی تو رو می بوسم ای، بریده حنجر
کسی نبود یه قطره آب بهت بده، غریب مادر ۲
غريب مادرم حسین - یا حسین یا حسین جان ۳

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 12:55
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

کاروان اسرا -(سرى رو نيزه ها - برابر منه) * رضا تاجیک

125

کاروان اسرا -(سرى رو نيزه ها - برابر منه) سرى رو نيزه ها - برابر منه
باور نمى كنم - برادر منه
سر رو نيزه ها - سالار زينبه
رگاى حنجرش - چه نامرتبه
مونده تنت توو گودال / رقيه رفته از حال
به روى خاک صحرا / شد بدن تو پامال
برده يكى سرت رو / پيرهنِ پيكرت رو
يه نانجيبى هم برد / عمامه ى سرت رو
حسين غريب مادر ۴

آتيش توو خيمه ها - زبونه مى كشيد
يه نصف روز داداش - قامت من خميد
منو آتيش مى زد - اشكاى همسرت
آتيش رسيده بود - به موى دخترت
همه هجوم آوردن / گوشواره ها رو بردن
به زير دست و پاشون / يه چند تا بچه مُردن
چه صحنه هايى كه ديد / چشاى خواهر تو
اثر نموند ديگه از / مزار اصغر تو
حسين غريب مادر ۴

با اينكه داغ تو - درد كمى نبود
مُردم توو خيمه كه - يه محرمى نبود
هر كى حسين يه سهم - از پيكرت رو برد
ديدم چطور حسين - انگشترت رو برد
بى وضو نانجيبا / توو خيمه پا گذاشتن
براى غارت ما / سنگ تموم گذاشتن
بارون اشک تو چشمِ / يتيمت حلقه بسته
از بس دويده رو خار / ناخن پاش شكسته
حسين غريب مادر ۴

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 14:44
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

اشعار اسرای کربلاريال،(نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید) *

2588
1

اشعار اسرای کربلاريال،(نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید) نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید

شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده

زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری-

جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت
از این عالم چه می خواهی همه عالم به قربانت

مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم
جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حی یا قیوم

خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی
و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی

خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی
از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی

تو می رفتی و می دیدم که چشمم تیره شد کم کم
به صحرایی سراسر از

  • سه شنبه
  • 31
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار کاروان اسرا،(نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن) *

5101
2

اشعار کاروان اسرا،(نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن) نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن

نگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحم کن

اگرچه غنچه ی بی آب، نشکفد اما

درِ فردوس را بگشا، به روی من تبسم کن

به چشم خارجی ما را تماشا می کند کوفی

به نی قرآن بخوان و رفع این سوء تفاهم کن

اگر بهر نماز شکر می خواهی وضو سازی

ندارم آب، با خاک سر زینب تیمم کن

تو قلب عالمِ امکانی و آگاهی از قلبم

به دریا با نگاه خود بگو، کم تر تلاطم کن

نگه با اختیار و اشک من بی اختیار آید

ز برج نی نظر ای ماه من امشب به انجم کن

اگر چه کاسه ی صبر مرا هم کرده ای لبریز

ز بهر حفظ جان کودکت با او تکلم کن

شاعر:حسین ایمانی

  • یکشنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار کاروان اسرا،(خورشید،گرمِ دلبری از روی نیزه ها) *

2631
3

اشعار کاروان اسرا،(خورشید،گرمِ دلبری از روی نیزه ها) خورشید،گرمِ دلبری از روی نیزه ها

لبخند می زند سَری از روی نیزه ها

دل برده است از تنِ بی جانِ خواهری

صوت خوشِ برادری از روی نیزه ها

آه ای برادرم چِقَدَر قَد کشیده ای!

با آسمان برابری از رویِ نیزه ها

گرچه شکسته می شوی و زخم می خوری

از هر چه هست، خوش تری از روی نیزه ها

گیسو رها مکن که دلِ شهر می رود

از یوسفان همه، سَری از روی نیزه ها

تا بوسه ای دهی به نگاهِ یتیمِ خود

خم شو به سویِ دختری از روی نیزه ها

قرآن بخوان... بگو که مسیرِ نجات چیست؟

ای سَر! هنوز رهبری از رویِ نیزه ها

شاعر:عارفه دهقانی

  • یکشنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک نوحه اسارت کاروان کربلا -( بعد از عزای قبله ی حاجات ) * امیر عباسی

4559
3

دانلود سبک نوحه اسارت کاروان کربلا -( بعد از عزای      قبله ی حاجات ) بعد از عزای قبله ی حاجات
رفته اسارت عمه ی سادات
این چهل منزل جانِ او بر لب
این بوَد ذکر نوحه ی زینب
ای حسین جانم
******
ببین برادر ای نور دیده
شده پس از تو قدم خمیده
چون بوَد بهرِ حفظ دین بر ما
سهل و آسان است این مصیبت ها
ای حسین جانم
******
یا غیرتَ الله ای یاس من
بگو کجایی عباس من
شمر ملعون شد همسفر با من
یا ابوفاضل چشم تو روشن
ای حسین جانم

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مهدی نظری

اشعار کاروان اسرا به همراه سبک/زمینه -( چشای کبودم، یه ابر بارونه ) * مهدی نظری

2067
3

اشعار کاروان اسرا به همراه سبک/زمینه -( چشای کبودم، یه ابر بارونه ) چشای کبودم، یه ابر بارونه
دارم باز هواتو، لبام روضه خونه
کجایی ببینی با قدّ خم میرم کجایی ببینی سوی مرگم میرم
کجایی ببینی با نامحرم میرم 2
وای نمونده چیزی از خواهرت وای ببین چه پیر شده دخترت
وای چرا همش میوفته سرت 2
سالارم حسین
*****
رو نیزه میبینم، که چشماتو بستی
رونیزه، میبینم، جلو چشمام هستی
الهی بمیرم دلت پر از درده می بینم که رنگ رخت زرده زرده
میارن ماهارو اینا مثل برده 2
وای من از فراق تو دلخورم وای من از زخم و کبودی پُرم
وای داداش همش زمین میخورم 2
سالارم حسین

شاعر : مهدی نظری

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 07:26
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار امام زمان (عج)-مناجات-اسارت کاروان اهل بیت(ع) -( نیستی و بر لبم انگیزه ی لبخند نیست ) * محمد بیابانی

5381
-1

اشعار امام زمان (عج)-مناجات-اسارت کاروان اهل بیت(ع) -( نیستی و بر لبم انگیزه ی لبخند نیست ) نیستی و بر لبم انگیزه ی لبخند نیست

جز به دامان غمت دستم به جایی بند نیست

طالعم با غم گره خورده، گره را باز کن

حتم دارم که دلت راضی به این پیوند نیست

روز مرگم باد روزی که بفهمم قلب تو

ذره ای از این مَنِ پُر مُدّعا خُرسند نیست

خوب می دانم وبال گردنت هستم؛ ببخش

بهترین بابای دنیای حقش این فرزند نیست

من به حق عمه ات سوگند خوردم، پس بیا

خوب می دانم که بالاتر از این سوگند نیست

کاش حرفی از اسارت، قتل یا غارت نبود

کاش می گفتی مقاتل آنچه می گویند نیست

شاعر : محمد بیابانی

  • پنج شنبه
  • 28
  • آبان
  • 1394
  • ساعت
  • 08:08
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

درد دل زینب(س) -( سر که از پیکرت جدا کردند ) * اسماعیل تقوایی

2193
4

درد دل زینب(س) -( سر که از پیکرت جدا کردند  ) درد دل زینب(س)
سر که از پیکرت جدا کردند
ای حسینم به ما جفا کردند
تاکه بی پاسبان حرم دیدند
قصد غارت به خیمه ها کردند
آتش افتد به جانشان، آتش
در میان حرم بپا کردند
گوشواره زگوشها بردند
غرق خون جمله گوشها کردند
رحم بر کودکان، زنان،هرگز
در بیابان خدا خدا کردند
برشهیدان ما بتازاندند
خون به قلب تمام ما کردند
پسرت را گرفته تا بکشند
آمدم بینشان رها کردند
شد جدا سرزپیکر شهدا
همه سرها به نیزه ها کردند
جسم پاک همه شهیدان را
بی کفن بر زمین رها کردند
آل پیغمبر واسارت،وای
این ستم مسلمین به ما کردند
برشترهای بی کجاوه سوار
عازم شهر بی وفا کردند
وای از آن دم که وارد کوفه
جمله اولاد مرتضی کردند
بی وفایان کوفه ج

  • یکشنبه
  • 25
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 11:58
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

متن بازارکوفه -( بر روی نیزه دیدمت ای سایه‌ی سرم ) * مرتضی محمودپور

1224
1

متن بازارکوفه -( بر روی نیزه دیدمت ای سایه‌ی سرم ) بر روی نیزه دیدمت ای سایه‌ی سرم
هستی عزیز فاطمه، آیا برادرم؟

روی منیرت از چه شده غرق خاک و خون
پیش نگاه من شده ایی ذبح اکبرم

زخم دهانت از چه سبب تازه تر شده
شاید که سنگ خورده‌ای ای روح پیکرم

کنج تنور و خانه خولی چه میکنی
وجه خدا فدای تو جان مطهرم

از روی ناقه مادر اصغر فتاده بود
با ناله‌های روز و شبش یاد اصغرم

ای باغبان دشت بلا خیز یا حسین
من زنده‌ مانده لیک چو گلهای پرپرم

شاعر : مرتضی محمودپور

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:20
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

کاروان اسرا -( نه خانواده من تابحال رفته اسارت ) * پیمان طالبی

11284
45

کاروان اسرا -( نه خانواده من تابحال رفته اسارت ) نه خانواده من تابحال رفته اسارت
نه گوشواره اى از بچه هام رفته به غارت

هنوز چادر طفل مرا كسى نكشيده ست
كسى به اهل و عيالم نكرده است جسارت

كسى حوالى ما -شک ندارم اينكه- ندارد
براى قطع سرى از قفا هنوز، مهارت

حسين جان چه بگويم كه روسياه ترينم
كه من نرفته ام و زينب تو رفته اسارت

كه كودكان تو با پاى سنگ خورده ى عريان
ز خارهاى بيابان كشيده اند مرارت

كه بعد روضه همه زود مى روند به خانه
رقيه هم به خرابه، يزيد هم به عمارت

نخوانده بودم اگر من، نبود عين خيالم
ولى كنون چه كنم آه با همين دو عبارت

سرت به نيزه، تنت روى خاک، آه بميرم
كه كهنه پيرهنت هم نيامده ست به كارت

شاعر : پیمان طالبی

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 05:39
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

میروم -(پیکرت بر روی خاک ومن زاینجا میروم ) * اسماعیل تقوایی

1262

میروم -(پیکرت بر روی خاک ومن زاینجا میروم ) میروم

پیکرت بر روی خاک ومن زاینجا میروم
بی دفاع ودل غمین وزار و تنها می روم

بعد تو ای جان زینب شد اسیری سهم ما
روی نی سرهایتان همراه نی ها میروم

من فدای آن تن صدپاره وبی سایه ات
دفن نا کرده تن تو مانده بر جا میروم

سالها در کوفه بابایم علی بوده امیر
لیک اینک بر اسیری سوی آنجا میروم

درد زینب را همیشه تو شفا میداده ای
یک جهانی درد دارم بی مسیحا میروم

راه بعد از این پر از رنج وبلا باشد حسین
در ره ابلاغ پیغامت مهیا می روم

در همین یکروز زینب قد کمانی گشته است
بس مصیبت دیده وبا بار غمها میروم

روز اول آمدم همراه جمع اقربا
حال با همراهی سرباز اعدا میروم

بی برادرها، برادر زاده ها وبی پسر
داغشان

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:08
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

حضرت زینب س -(ای اسوه ی ایثار و شهامت!) * هستی محرابی

1265

حضرت زینب س -(ای اسوه ی ایثار و شهامت!) #السلام_علیک_یا_زینب_کبری_س

ای مظهرِ صبر و استقامت زینب
ای اسوه ی ایثار و شهامت زینب
در کرببلا چه کرده ای، ای بانو؟
عالم همه مبهوتِ مرامت زینب!

#هستی_محرابی

  • سه شنبه
  • 3
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 10:41
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با حضرت عباس علیه السلام -(ماهه روی نی) * امیرحسین سلطانی

1164

سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با حضرت عباس علیه السلام -(ماهه روی نی) بند اول

ماهه روی نی
ای شیر عرب
هاشمی نسب
دریای ادب

حلقه زده خون تو چشات
الهی که خواهر فدات
هر جا بری پشت سرت
دارم میام من پابه پات

میسوزه موی،سرم
در خطره،معجرم
با کعب نی،میزنن
تا اسمتو،میبرم

(آه و واویلا ابالفضل)

بند دوم

رفتی علقمه
در راه خدا
دستات شد جدا
فرقت شد دوتا

یه خطبه میخونم برات
به یاد دستای جدات
یه خطبه هم میخونم من
به یاد ایثار و وفات

آبی که ریخت،روبروت
نشد کم از،آبروت
مادر صدات زد،پسرم
رسیدی به،آرزوت

(آه و واویلا ابالفضل)

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)بر لب من رسانده دشمنت جان حسین * محمود اسدی

703

(نوحه)بر لب من رسانده دشمنت جان حسین بر لب من رسانده دشمنت جان حسین
خواهرت را کشانده کنج زندان حسین
همدم و محرمم غرق آه و غمم
وا حسینا

قامتم شد ز ظلم دشمنانت کمان
یا اخا من کجا و جمع نامحرمان
کی برم من ز یاد ظلم ابن زیاد
واحسینا واحسینا
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • سه شنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:13
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 عادل لاله چینی

زبان حال و ذکر مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها در اسارت (سعی کردم نشوم لحظه ای از یار جدا) * عادل لاله چینی

478

زبان حال و ذکر مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها در اسارت (سعی کردم نشوم لحظه ای از یار جدا) سعی کردم نشوم لحظه ای از یار جدا
من نگشتم، سر او گشت به یک بار جدا
مردم و زنده شدم، همچو گلی پژمردم
تا که او شد ز برِ دیده ی خونبار جدا
او برفت و همه ی تاب و توانم را برد
(همچو جانی که شود از تن بیمار جدا)
دیدم از دور که در معرکه غوغایی بود
نیزه ها شد به سوی کعبه سیار جدا
پیره مردی به عصا میزد و رذلی با سنگ
سینه اش تیر بزد مرد کماندار جدا
تا دوان آمدم و وارد گودال شدم
دیدم از جور، سر و پیکر دلدار جدا
خواستم گوشه ی گودال بمانم که نشد
گشتم از یار به صد لطمه و اجبار جدا
کهکشانی به سر نیزه نمایان شده بود
راس خورشید جدا و سر اقمار جدا
غارت و صدمه و دشنام بشد عادتشان
تا ز پیکر بشدی راس علمدار جدا
خواهرت پیر شد و زیر سم اسبان رفت
تا که راس ات بشد از نی سربازار جدا
مردکی خواست کنیزی ببرد دختر تو
کردم او را ز عدو من به صد اصرار جدا
جان به قربان ربابت، چه مردانه نمود
راس ات از زیر سم دشمن می خوار جدا
همه امید دل (لاله) بود در محشر
تا نباشد دمی از حیدر کرار جدا

  • جمعه
  • 21
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 19:38
  • نوشته شده توسط
  • عادل لاله چینی
ادامه مطلب
 عادل لاله چینی

زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر پس از اسارت (عشقت مرا به هر طرفی می کشد حسین) * عادل لاله چینی

577

زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر پس از اسارت (عشقت مرا به هر طرفی می کشد حسین) عشقت مرا به هر طرفی می کشد حسین
چون ذره ای که باد صبا می کشد حسین
سخت است برای من که روم از کنار تو
بنگر مرا که دست قضا می کشد حسین
هرگز به سمت کوفه و سوی دیار شام
من خود نمی روم که عدو می کشد حسین
مردی لعین برای هدیه به دخترش‌
زیور ز گوش دختر تو می کشد حسین
خون شد دل رباب چو دید آن حقیر پست
گهوارِ اصغرش ز قفا می کشد حسین
در بین خیمه ها پی یک تکه چادرم
چون زجر معجر از سر ما می کشد حسین
دردانه ات تمام سرش درد می کند
بس که سنان موی وِرا می کشد حسین
کابوس هر شبم بود ای مهر روی نی
شمرخنجرش به حنجر تو، می کشد حسین
آید صدای ناله ی زهرا به گوش جان
تا خیزران به لعل لبت می کشد حسین
در حشر چشم (لاله) بود سوی دست تو
نیران مرا اگر به برش می کشد حسین

  • یکشنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • عادل لاله چینی
ادامه مطلب
 محمدرضا محمدی (ناعم)

نوحه کوچ از کربلا -(ای نوردل فاطمه ای شاه شهیدان) * محمدرضا محمدی (ناعم)

428

نوحه کوچ از کربلا -(ای نوردل فاطمه ای شاه شهیدان) ای نوردل فاطمه ای شاه شهیدان
تونیزه سواری،،من ناقه نشینم
ای همسفرخسته ودلدادهٔ جانان
تونیزه سواری،،،من ناقه نشینم
ای یارزینب،،دلدارزینب
نیزه نشینی،،سالارزینب

ای عالم وآدم شده ازداغ تومحزون
گشته همه دلخون۲
ازخون توشدکرب وبلایکسره گلگون
عالم شده مجنون۲
شدخیل ملک ازغم داغ توجگرخون
برروی تومفتون۲
جسمت به زمین،رٲس تودردست لئیمان
تونیزه سواری،،،من ناقه نشینم
ای یار......

خون میچکدازحنجرتوای شه عالم
خون شددل خاتم
من نوحه گری میکنم وعالم وآدم
خون گریدازاین غم
بعدازتوشداسباب اسارت که فراهم
توهین دمادم
خون گریه کندبرغم مادیدهٔ دوران
تونیزه سواری ،،من ناقه نشینم
ای یارزینب......

زینب شده برآل علی یاروپرستار
زاراست وعزادار
سوزد ز تب آن نجل علی،سیدبیمار
وای ازغم بسیار
ازسیلی کین دخترکان زاروگرفتار
زینب شده ناچار
برقافله ام حرمله گردیده نگهبان
تونیزه سواری،،،من ناقه نشینم
ای یارزینب دلدارزینب
نیزه نشینی سالارزینب

  • دوشنبه
  • 18
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:58
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

روی نیزه ها، خالی جای تو * جعفر ابوالفتحی

3548
1

روی نیزه ها، خالی جای تو زبانحال رأس بریده ارباب بالای نی با خواهرش زینب (س)

در دل صحرا، خواهرم زینب

می دوی سوی، دخترم زینب

خار بیابان، زیر پای تو

روی نیزه ها، خالی جای تو

(سالار زینب - سالار زینب)

می روی زینب، با قلب خسته

می آیی سویم، با دست بسته

(سالار زینب - سالار زینب)

روی نیزه من، رگهایم خونی

از غمم خواهر، غرق جنونی

روی نیزه ها، با پای رگها

می دوم سوی ، تو با ماتم ها

(سالار زینب - سالار زینب)

سروده : جعفرابوالفتحی

پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی

www.jafar-abolfathi.blogfa.com

  • جمعه
  • 22
  • مهر
  • 1390
  • ساعت
  • 13:42
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

حصرت زینب س -(وقتی خوشبختیِ دنیا رو برادر داره!) * هستی محرابی

761

حصرت زینب س -(وقتی خوشبختیِ دنیا رو برادر داره!) #نذرحضرت_زینب_وحضرت_معصومه_س

وقتی خوشبختیِ دنیا رو برادر داره
یکی چون زینب و یا معصومه خواهر داره
مشهد و کرببلا که غیرِ زیبایی نیست
درد زیباست هر آن سینه که باور داره!

#هستی_محرابی

  • چهارشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 11:25
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

معجزات زینب -(روز اول چه خوب يادم هست) *

3761
1

معجزات زینب -(روز اول چه خوب يادم هست) معجزات زینب

روز اول چه خوب يادم هست

سهم من بي تو بيقراري بود

عيد من ديدن نگاه تو

دوري‌ات اوج سوگواري بود

بي تو جنت براي من دوزخ

روز روشن براي من شب بود

تا هميشه کنار تو بودن

همه‌ي آرزوي زينب بود

لحظه لحظه دلم گره مي‌خورد

به ضريح مجعّد مويت

دل من را به باد مي دادي

مي گشودي گره ز گيسويت

ولي اين روزها چه دلگير است

چقدر اين زمانه بد تا کرد

آنقدر بي کسي و غربت داشت

تا که ما را به کربلا آورد

کربلا کربلا پريشاني

غربت از چشم هات مي بارد

ندبه ندبه فراق و دلتنگي

از غروب نگات مي بارد

دست من خالي است اما باز

دو فدايي برايت آوردم

از منا تا منا دو حاجيِّ

کربلايي برايت آوردم

رد مکن ه

  • جمعه
  • 19
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 11:43
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

بعداز واقعه * مرتضی محمودپور

716

بعداز واقعه ◾بعد‌از واقعه

به نیزه‌ها سر خورشید و ماه و اختر بود

به روی خاک گل یاس و لاله پرپر بود

تمام چشم فلک چشمه‌های زمزم شد

میان لوح و قلم دیده‌گان همه تر بود

  • شنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

شعر کاروان اسرا از جعفر ابوالفتحی -( دشمن کند با کعب نی مهمان نوازی ) * جعفر ابوالفتحی

4528
2

شعر کاروان اسرا از جعفر ابوالفتحی -( دشمن کند با کعب نی مهمان نوازی ) دشمن کند با کعب نی مهمان نوازی
با رءس من بر روی نی می کرد بازی
می دیدم از نی زینبا همچون سکینه
می خورد بر پهلوی تو شلاق تازی
عیبی ندارد کار ما با حیّ اعلاست
هر قدر می خواهی بزن دشمن، مُجازی
مانند حیدر کن تو بر سختی صبوری
هر قدر سیلی زد مبادا دل ببازی
گر دست تو بستند و سیلی زد به رویت
این را بدان با مادر خود همترازی
شاعر: جعفر ابوالفتحی

  • شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1390
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

روی نیزه چقدر زیبایی * جعفر ابوالفتحی

3759
1

روی نیزه چقدر زیبایی زبانحال زینب کبری (س) با برادر جانش حسین (ع)

روی نیزه چقدر زیبایی

همچو خیمه به نی تو برپایی

خون پیشانی تو رنگ خداست

بس که انقدر شبیه بابایی

تیغ تیزی به زیر رگ هایت

ای عزیزم به رنگ رگهایی

من همینجا کنار این رأسم

خواهر تو نمی رود جایی

گر به پهلوی تو نیزه زدند

چون برادر عزیز زهرایی

می درخشی به روی نی داداش

رأس بر نی ندارد همتایی

بس که آفتاب به رأس تو تابید

صورتت گشته است تماشایی

ای تمام جهان فدای سرت

تو شفیعی به روز عقبایی

سروده: جعفر ابوالفتحی

وبلاگ بیت الزهرا

www.beit-al-zahra.blogfa.com

  • سه شنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1390
  • ساعت
  • 13:19
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

دیدم از بالای نی، نیزه به پهلویت زدند * جعفر ابوالفتحی

5441
1

دیدم از بالای نی، نیزه به پهلویت زدند زبانحال سر بریده ارباب بی کفن بالای نی با زینب کبری (س)

دیدم از بالای نی، نیزه به پهلویت زدند

آتشی از هیزم سوزان به گیسویت زدند

دیدمت ای یار زارم همچو من مضطر شدی

آتشی همچون سقیفه روی هر مویت زدند

نیزه ای پر کین بسان نیزه ی در رأس من

روی آن پیشانی و از روی ابرویت زدند

هر که با هرچه به دستش بود بر جانت بزد

سیلی محکم چه بس بر قبله ی رویت زدند

آن یکی می ریخت از بالای بامش آتشی

سنگ و گِل در راه شب بر چشم کم سویت زدند

سروده: جعفر ابوالفتحی

وبلاگ بیت الزهرا

www.beit-al-zahra.blogfa.com

  • سه شنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1390
  • ساعت
  • 13:29
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

رباعی حضرت زینب (س) -( هر چند که این زمین کمی تب دارد ) * حامد انتظام

2192
1

رباعی حضرت زینب (س) -(  هر چند که این زمین کمی تب دارد ) هر چند که این زمین کمی تب دارد
یا در سر خود جهل مرکب دارد
آسوده سفر کنید ای خسته دلان
این قافله مادری چو زینب دارد

شاعر : حامد انتظام

  • دوشنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

تو را به روی نی اخا، به سنگ می زنند و من * جعفر ابوالفتحی

4381
1

تو را به روی نی اخا، به سنگ می زنند و من زبانحال حضرت زینب (س) با سر برادر جانش امام حسین (ع)

چطور دیده ای اخا، تو زخم روی گونه ام

شبیه مادرت شدم؟، و خسته از زمانه ام

تو را به روی نی اخا، به سنگ می زنند و من

برای گریه بر سرت، همین بود بهانه ام

تو پر گرفته ای حسین، به سوی جدّ اطهرت

تو هم بیا پری بزن، دمی به سوی لانه ام

ز درد و داغت ای عزیز، سرای چشم من پر آب

مرا تو سِحر کرده ای، ز عشق تو فسانه ام

ربود خاتم تو را ، ربود معجر مرا

همینک این خرابه و، همین خرابه خانه ام

ز زخم آن زبانها، ز سنگ روی بام ها

به روی لب فقط بود، حسین حسین ترانه ام

مرا به دست بسته و ، به پای پر ز خون برد

ز درد پا ببین اسیر، به اشک دانه دانه ام

مرا ب

  • دوشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1390
  • ساعت
  • 14:46
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد