کاروان اسرا

مرتب سازی براساس
 مهدی نظری

اشعار کاروان اسرا به همراه سبک/زمینه -( چشای کبودم، یه ابر بارونه ) * مهدی نظری

2007
3

اشعار کاروان اسرا به همراه سبک/زمینه -( چشای کبودم، یه ابر بارونه ) چشای کبودم، یه ابر بارونه
دارم باز هواتو، لبام روضه خونه
کجایی ببینی با قدّ خم میرم کجایی ببینی سوی مرگم میرم
کجایی ببینی با نامحرم میرم 2
وای نمونده چیزی از خواهرت وای ببین چه پیر شده دخترت
وای چرا همش میوفته سرت 2
سالارم حسین
*****
رو نیزه میبینم، که چشماتو بستی
رونیزه، میبینم، جلو چشمام هستی
الهی بمیرم دلت پر از درده می بینم که رنگ رخت زرده زرده
میارن ماهارو اینا مثل برده 2
وای من از فراق تو دلخورم وای من از زخم و کبودی پُرم
وای داداش همش زمین میخورم 2
سالارم حسین

شاعر : مهدی نظری

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 07:26
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار امام زمان (عج)-مناجات-اسارت کاروان اهل بیت(ع) -( نیستی و بر لبم انگیزه ی لبخند نیست ) * محمد بیابانی

4981
-1

اشعار امام زمان (عج)-مناجات-اسارت کاروان اهل بیت(ع) -( نیستی و بر لبم انگیزه ی لبخند نیست ) نیستی و بر لبم انگیزه ی لبخند نیست

جز به دامان غمت دستم به جایی بند نیست

طالعم با غم گره خورده، گره را باز کن

حتم دارم که دلت راضی به این پیوند نیست

روز مرگم باد روزی که بفهمم قلب تو

ذره ای از این مَنِ پُر مُدّعا خُرسند نیست

خوب می دانم وبال گردنت هستم؛ ببخش

بهترین بابای دنیای حقش این فرزند نیست

من به حق عمه ات سوگند خوردم، پس بیا

خوب می دانم که بالاتر از این سوگند نیست

کاش حرفی از اسارت، قتل یا غارت نبود

کاش می گفتی مقاتل آنچه می گویند نیست

شاعر : محمد بیابانی

  • پنج شنبه
  • 28
  • آبان
  • 1394
  • ساعت
  • 08:08
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

درد دل زینب(س) -( سر که از پیکرت جدا کردند ) * اسماعیل تقوایی

2144
4

درد دل زینب(س) -( سر که از پیکرت جدا کردند  ) درد دل زینب(س)
سر که از پیکرت جدا کردند
ای حسینم به ما جفا کردند
تاکه بی پاسبان حرم دیدند
قصد غارت به خیمه ها کردند
آتش افتد به جانشان، آتش
در میان حرم بپا کردند
گوشواره زگوشها بردند
غرق خون جمله گوشها کردند
رحم بر کودکان، زنان،هرگز
در بیابان خدا خدا کردند
برشهیدان ما بتازاندند
خون به قلب تمام ما کردند
پسرت را گرفته تا بکشند
آمدم بینشان رها کردند
شد جدا سرزپیکر شهدا
همه سرها به نیزه ها کردند
جسم پاک همه شهیدان را
بی کفن بر زمین رها کردند
آل پیغمبر واسارت،وای
این ستم مسلمین به ما کردند
برشترهای بی کجاوه سوار
عازم شهر بی وفا کردند
وای از آن دم که وارد کوفه
جمله اولاد مرتضی کردند
بی وفایان کوفه ج

  • یکشنبه
  • 25
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 11:58
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

متن بازارکوفه -( بر روی نیزه دیدمت ای سایه‌ی سرم ) * مرتضی محمودپور

1086
1

متن بازارکوفه -( بر روی نیزه دیدمت ای سایه‌ی سرم ) بر روی نیزه دیدمت ای سایه‌ی سرم
هستی عزیز فاطمه، آیا برادرم؟

روی منیرت از چه شده غرق خاک و خون
پیش نگاه من شده ایی ذبح اکبرم

زخم دهانت از چه سبب تازه تر شده
شاید که سنگ خورده‌ای ای روح پیکرم

کنج تنور و خانه خولی چه میکنی
وجه خدا فدای تو جان مطهرم

از روی ناقه مادر اصغر فتاده بود
با ناله‌های روز و شبش یاد اصغرم

ای باغبان دشت بلا خیز یا حسین
من زنده‌ مانده لیک چو گلهای پرپرم

شاعر : مرتضی محمودپور

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:20
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

کاروان اسرا -( نه خانواده من تابحال رفته اسارت ) * پیمان طالبی

10817
45

کاروان اسرا -( نه خانواده من تابحال رفته اسارت ) نه خانواده من تابحال رفته اسارت
نه گوشواره اى از بچه هام رفته به غارت

هنوز چادر طفل مرا كسى نكشيده ست
كسى به اهل و عيالم نكرده است جسارت

كسى حوالى ما -شک ندارم اينكه- ندارد
براى قطع سرى از قفا هنوز، مهارت

حسين جان چه بگويم كه روسياه ترينم
كه من نرفته ام و زينب تو رفته اسارت

كه كودكان تو با پاى سنگ خورده ى عريان
ز خارهاى بيابان كشيده اند مرارت

كه بعد روضه همه زود مى روند به خانه
رقيه هم به خرابه، يزيد هم به عمارت

نخوانده بودم اگر من، نبود عين خيالم
ولى كنون چه كنم آه با همين دو عبارت

سرت به نيزه، تنت روى خاک، آه بميرم
كه كهنه پيرهنت هم نيامده ست به كارت

شاعر : پیمان طالبی

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 05:39
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

میروم -(پیکرت بر روی خاک ومن زاینجا میروم ) * اسماعیل تقوایی

1206

میروم -(پیکرت بر روی خاک ومن زاینجا میروم ) میروم

پیکرت بر روی خاک ومن زاینجا میروم
بی دفاع ودل غمین وزار و تنها می روم

بعد تو ای جان زینب شد اسیری سهم ما
روی نی سرهایتان همراه نی ها میروم

من فدای آن تن صدپاره وبی سایه ات
دفن نا کرده تن تو مانده بر جا میروم

سالها در کوفه بابایم علی بوده امیر
لیک اینک بر اسیری سوی آنجا میروم

درد زینب را همیشه تو شفا میداده ای
یک جهانی درد دارم بی مسیحا میروم

راه بعد از این پر از رنج وبلا باشد حسین
در ره ابلاغ پیغامت مهیا می روم

در همین یکروز زینب قد کمانی گشته است
بس مصیبت دیده وبا بار غمها میروم

روز اول آمدم همراه جمع اقربا
حال با همراهی سرباز اعدا میروم

بی برادرها، برادر زاده ها وبی پسر
داغشان

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:08
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

حضرت زینب س -(ای اسوه ی ایثار و شهامت!) * هستی محرابی

1197

حضرت زینب س -(ای اسوه ی ایثار و شهامت!) #السلام_علیک_یا_زینب_کبری_س

ای مظهرِ صبر و استقامت زینب
ای اسوه ی ایثار و شهامت زینب
در کرببلا چه کرده ای، ای بانو؟
عالم همه مبهوتِ مرامت زینب!

#هستی_محرابی

  • سه شنبه
  • 3
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 10:41
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

متن شعر مصیبت امام حسین(ع) -(از سر نیزه یا حسین محمل خواهرت ببین) * محمدرضا سروری

1079

متن شعر مصیبت امام حسین(ع) -(از سر نیزه یا حسین محمل خواهرت ببین) از سر نیزه یا حسین محمل خواهرت ببین
به زیر شلاق ستم ، پیکر دخترت ببین
درون آتش جفا ، خیمه حیدرت ببین
کنار نهر علقمه ، گریه مادرت ببین
******
از سر نیزه ها ببین خواهر دلشکسته را
گریه کنان کنار او ، دخترکان خسته را
آینه ها شکسته با سنگ جفای ناکسان
میان لشکر ستم ، امام و دست بسته را

چو تازیانه می زند ، عدوی کینه جو به دوش
نوای بی کسی رسد ، ز نای کودکان به گوش
در این هوای غمفزا ، میان بی مروتان
رسیده خون عاشقان ، درون سینه ها به جوش

سرش به نیزه تنش به گودال امان امان از دو چشم اطفال

از سر نیزه یا حسین محمل خواهرت ببین
******
هوای دیده ها شده ، هوای غصه آوری
روانه گشته کاروان ، بدون یار و یاوری

  • پنج شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با حضرت عباس علیه السلام -(ماهه روی نی) * امیرحسین سلطانی

1078

سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با حضرت عباس علیه السلام -(ماهه روی نی) بند اول

ماهه روی نی
ای شیر عرب
هاشمی نسب
دریای ادب

حلقه زده خون تو چشات
الهی که خواهر فدات
هر جا بری پشت سرت
دارم میام من پابه پات

میسوزه موی،سرم
در خطره،معجرم
با کعب نی،میزنن
تا اسمتو،میبرم

(آه و واویلا ابالفضل)

بند دوم

رفتی علقمه
در راه خدا
دستات شد جدا
فرقت شد دوتا

یه خطبه میخونم برات
به یاد دستای جدات
یه خطبه هم میخونم من
به یاد ایثار و وفات

آبی که ریخت،روبروت
نشد کم از،آبروت
مادر صدات زد،پسرم
رسیدی به،آرزوت

(آه و واویلا ابالفضل)

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)بر لب من رسانده دشمنت جان حسین * محمود اسدی

654

(نوحه)بر لب من رسانده دشمنت جان حسین بر لب من رسانده دشمنت جان حسین
خواهرت را کشانده کنج زندان حسین
همدم و محرمم غرق آه و غمم
وا حسینا

قامتم شد ز ظلم دشمنانت کمان
یا اخا من کجا و جمع نامحرمان
کی برم من ز یاد ظلم ابن زیاد
واحسینا واحسینا
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • سه شنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:13
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 عادل لاله چینی

زبان حال و ذکر مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها در اسارت (سعی کردم نشوم لحظه ای از یار جدا) * عادل لاله چینی

425

زبان حال و ذکر مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها در اسارت (سعی کردم نشوم لحظه ای از یار جدا) سعی کردم نشوم لحظه ای از یار جدا
من نگشتم، سر او گشت به یک بار جدا
مردم و زنده شدم، همچو گلی پژمردم
تا که او شد ز برِ دیده ی خونبار جدا
او برفت و همه ی تاب و توانم را برد
(همچو جانی که شود از تن بیمار جدا)
دیدم از دور که در معرکه غوغایی بود
نیزه ها شد به سوی کعبه سیار جدا
پیره مردی به عصا میزد و رذلی با سنگ
سینه اش تیر بزد مرد کماندار جدا
تا دوان آمدم و وارد گودال شدم
دیدم از جور، سر و پیکر دلدار جدا
خواستم گوشه ی گودال بمانم که نشد
گشتم از یار به صد لطمه و اجبار جدا
کهکشانی به سر نیزه نمایان شده بود
راس خورشید جدا و سر اقمار جدا
غارت و صدمه و دشنام بشد عادتشان
تا ز پیکر بشدی راس علمدار جدا
خواهرت پیر شد و زیر سم اسبان رفت
تا که راس ات بشد از نی سربازار جدا
مردکی خواست کنیزی ببرد دختر تو
کردم او را ز عدو من به صد اصرار جدا
جان به قربان ربابت، چه مردانه نمود
راس ات از زیر سم دشمن می خوار جدا
همه امید دل (لاله) بود در محشر
تا نباشد دمی از حیدر کرار جدا

  • جمعه
  • 21
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 19:38
  • نوشته شده توسط
  • عادل لاله چینی
ادامه مطلب
 عادل لاله چینی

زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر پس از اسارت (عشقت مرا به هر طرفی می کشد حسین) * عادل لاله چینی

455

زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر پس از اسارت (عشقت مرا به هر طرفی می کشد حسین) عشقت مرا به هر طرفی می کشد حسین
چون ذره ای که باد صبا می کشد حسین
سخت است برای من که روم از کنار تو
بنگر مرا که دست قضا می کشد حسین
هرگز به سمت کوفه و سوی دیار شام
من خود نمی روم که عدو می کشد حسین
مردی لعین برای هدیه به دخترش‌
زیور ز گوش دختر تو می کشد حسین
خون شد دل رباب چو دید آن حقیر پست
گهوارِ اصغرش ز قفا می کشد حسین
در بین خیمه ها پی یک تکه چادرم
چون زجر معجر از سر ما می کشد حسین
دردانه ات تمام سرش درد می کند
بس که سنان موی وِرا می کشد حسین
کابوس هر شبم بود ای مهر روی نی
شمرخنجرش به حنجر تو، می کشد حسین
آید صدای ناله ی زهرا به گوش جان
تا خیزران به لعل لبت می کشد حسین
در حشر چشم (لاله) بود سوی دست تو
نیران مرا اگر به برش می کشد حسین

  • یکشنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • عادل لاله چینی
ادامه مطلب
 محمدرضا محمدی (ناعم)

نوحه کوچ از کربلا -(ای نوردل فاطمه ای شاه شهیدان) * محمدرضا محمدی (ناعم)

366

نوحه کوچ از کربلا -(ای نوردل فاطمه ای شاه شهیدان) ای نوردل فاطمه ای شاه شهیدان
تونیزه سواری،،من ناقه نشینم
ای همسفرخسته ودلدادهٔ جانان
تونیزه سواری،،،من ناقه نشینم
ای یارزینب،،دلدارزینب
نیزه نشینی،،سالارزینب

ای عالم وآدم شده ازداغ تومحزون
گشته همه دلخون۲
ازخون توشدکرب وبلایکسره گلگون
عالم شده مجنون۲
شدخیل ملک ازغم داغ توجگرخون
برروی تومفتون۲
جسمت به زمین،رٲس تودردست لئیمان
تونیزه سواری،،،من ناقه نشینم
ای یار......

خون میچکدازحنجرتوای شه عالم
خون شددل خاتم
من نوحه گری میکنم وعالم وآدم
خون گریدازاین غم
بعدازتوشداسباب اسارت که فراهم
توهین دمادم
خون گریه کندبرغم مادیدهٔ دوران
تونیزه سواری ،،من ناقه نشینم
ای یارزینب......

زینب شده برآل علی یاروپرستار
زاراست وعزادار
سوزد ز تب آن نجل علی،سیدبیمار
وای ازغم بسیار
ازسیلی کین دخترکان زاروگرفتار
زینب شده ناچار
برقافله ام حرمله گردیده نگهبان
تونیزه سواری،،،من ناقه نشینم
ای یارزینب دلدارزینب
نیزه نشینی سالارزینب

  • دوشنبه
  • 18
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:58
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

کاروان اسرا -( همسفر، شدم با دل شکسته ام) * ابوالفضل آلوئیان

296

کاروان اسرا -( همسفر، شدم با دل شکسته ام) همسفر، شدم با دل شکسته ام
رو ناقه، با زحمتی نشسته ام
می بینم، سکوت کارونو
میافته، نگام به دست بسته ام
آه
توو قاموس ما این نبوده
اسارت ، جسارت ، حقارت
نه نه به والله نبوده
هنوزم - دلم توی گوداله همراش
می بینم - میون خاک و خونه داداش
می مردم - میون قتلگاهت ای کاش
عزیزم حسین ۴

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

از رو نی، سایت بالا سرم هست
حواست، به چشمای ترم هست
می بینی، چی اومده سر من
کبودی، رو کل پیکرم هست
آه
منو میزنند مثل مادر
بی هوا ، بی صدا ، بی حیا
دیگه توونی ندارم
می زنند - این دختراتو بی بهونه
می زنند - با کعب نی با تازیونه
می زنند - تا جای سالمی نمونه
عزیزم حسین ۴
.

  • دوشنبه
  • 31
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 10:24
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

روی نیزه ها، خالی جای تو * جعفر ابوالفتحی

3445
1

روی نیزه ها، خالی جای تو زبانحال رأس بریده ارباب بالای نی با خواهرش زینب (س)

در دل صحرا، خواهرم زینب

می دوی سوی، دخترم زینب

خار بیابان، زیر پای تو

روی نیزه ها، خالی جای تو

(سالار زینب - سالار زینب)

می روی زینب، با قلب خسته

می آیی سویم، با دست بسته

(سالار زینب - سالار زینب)

روی نیزه من، رگهایم خونی

از غمم خواهر، غرق جنونی

روی نیزه ها، با پای رگها

می دوم سوی ، تو با ماتم ها

(سالار زینب - سالار زینب)

سروده : جعفرابوالفتحی

پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی

www.jafar-abolfathi.blogfa.com

  • جمعه
  • 22
  • مهر
  • 1390
  • ساعت
  • 13:42
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

حصرت زینب س -(وقتی خوشبختیِ دنیا رو برادر داره!) * هستی محرابی

713

حصرت زینب س -(وقتی خوشبختیِ دنیا رو برادر داره!) #نذرحضرت_زینب_وحضرت_معصومه_س

وقتی خوشبختیِ دنیا رو برادر داره
یکی چون زینب و یا معصومه خواهر داره
مشهد و کرببلا که غیرِ زیبایی نیست
درد زیباست هر آن سینه که باور داره!

#هستی_محرابی

  • چهارشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 11:25
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب

معجزات زینب -(روز اول چه خوب يادم هست) *

3685
1

معجزات زینب -(روز اول چه خوب يادم هست) معجزات زینب

روز اول چه خوب يادم هست

سهم من بي تو بيقراري بود

عيد من ديدن نگاه تو

دوري‌ات اوج سوگواري بود

بي تو جنت براي من دوزخ

روز روشن براي من شب بود

تا هميشه کنار تو بودن

همه‌ي آرزوي زينب بود

لحظه لحظه دلم گره مي‌خورد

به ضريح مجعّد مويت

دل من را به باد مي دادي

مي گشودي گره ز گيسويت

ولي اين روزها چه دلگير است

چقدر اين زمانه بد تا کرد

آنقدر بي کسي و غربت داشت

تا که ما را به کربلا آورد

کربلا کربلا پريشاني

غربت از چشم هات مي بارد

ندبه ندبه فراق و دلتنگي

از غروب نگات مي بارد

دست من خالي است اما باز

دو فدايي برايت آوردم

از منا تا منا دو حاجيِّ

کربلايي برايت آوردم

رد مکن ه

  • جمعه
  • 19
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 11:43
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

بعداز واقعه * مرتضی محمودپور

673

بعداز واقعه ◾بعد‌از واقعه

به نیزه‌ها سر خورشید و ماه و اختر بود

به روی خاک گل یاس و لاله پرپر بود

تمام چشم فلک چشمه‌های زمزم شد

میان لوح و قلم دیده‌گان همه تر بود

  • شنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

شعر کاروان اسرا از جعفر ابوالفتحی -( دشمن کند با کعب نی مهمان نوازی ) * جعفر ابوالفتحی

4417
2

شعر کاروان اسرا از جعفر ابوالفتحی -( دشمن کند با کعب نی مهمان نوازی ) دشمن کند با کعب نی مهمان نوازی
با رءس من بر روی نی می کرد بازی
می دیدم از نی زینبا همچون سکینه
می خورد بر پهلوی تو شلاق تازی
عیبی ندارد کار ما با حیّ اعلاست
هر قدر می خواهی بزن دشمن، مُجازی
مانند حیدر کن تو بر سختی صبوری
هر قدر سیلی زد مبادا دل ببازی
گر دست تو بستند و سیلی زد به رویت
این را بدان با مادر خود همترازی
شاعر: جعفر ابوالفتحی

  • شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1390
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

روی نیزه چقدر زیبایی * جعفر ابوالفتحی

3658
1

روی نیزه چقدر زیبایی زبانحال زینب کبری (س) با برادر جانش حسین (ع)

روی نیزه چقدر زیبایی

همچو خیمه به نی تو برپایی

خون پیشانی تو رنگ خداست

بس که انقدر شبیه بابایی

تیغ تیزی به زیر رگ هایت

ای عزیزم به رنگ رگهایی

من همینجا کنار این رأسم

خواهر تو نمی رود جایی

گر به پهلوی تو نیزه زدند

چون برادر عزیز زهرایی

می درخشی به روی نی داداش

رأس بر نی ندارد همتایی

بس که آفتاب به رأس تو تابید

صورتت گشته است تماشایی

ای تمام جهان فدای سرت

تو شفیعی به روز عقبایی

سروده: جعفر ابوالفتحی

وبلاگ بیت الزهرا

www.beit-al-zahra.blogfa.com

  • سه شنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1390
  • ساعت
  • 13:19
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

دیدم از بالای نی، نیزه به پهلویت زدند * جعفر ابوالفتحی

5246
1

دیدم از بالای نی، نیزه به پهلویت زدند زبانحال سر بریده ارباب بی کفن بالای نی با زینب کبری (س)

دیدم از بالای نی، نیزه به پهلویت زدند

آتشی از هیزم سوزان به گیسویت زدند

دیدمت ای یار زارم همچو من مضطر شدی

آتشی همچون سقیفه روی هر مویت زدند

نیزه ای پر کین بسان نیزه ی در رأس من

روی آن پیشانی و از روی ابرویت زدند

هر که با هرچه به دستش بود بر جانت بزد

سیلی محکم چه بس بر قبله ی رویت زدند

آن یکی می ریخت از بالای بامش آتشی

سنگ و گِل در راه شب بر چشم کم سویت زدند

سروده: جعفر ابوالفتحی

وبلاگ بیت الزهرا

www.beit-al-zahra.blogfa.com

  • سه شنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1390
  • ساعت
  • 13:29
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

رباعی حضرت زینب (س) -( هر چند که این زمین کمی تب دارد ) * حامد انتظام

2142
1

رباعی حضرت زینب (س) -(  هر چند که این زمین کمی تب دارد ) هر چند که این زمین کمی تب دارد
یا در سر خود جهل مرکب دارد
آسوده سفر کنید ای خسته دلان
این قافله مادری چو زینب دارد

شاعر : حامد انتظام

  • دوشنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

تو را به روی نی اخا، به سنگ می زنند و من * جعفر ابوالفتحی

4293
1

تو را به روی نی اخا، به سنگ می زنند و من زبانحال حضرت زینب (س) با سر برادر جانش امام حسین (ع)

چطور دیده ای اخا، تو زخم روی گونه ام

شبیه مادرت شدم؟، و خسته از زمانه ام

تو را به روی نی اخا، به سنگ می زنند و من

برای گریه بر سرت، همین بود بهانه ام

تو پر گرفته ای حسین، به سوی جدّ اطهرت

تو هم بیا پری بزن، دمی به سوی لانه ام

ز درد و داغت ای عزیز، سرای چشم من پر آب

مرا تو سِحر کرده ای، ز عشق تو فسانه ام

ربود خاتم تو را ، ربود معجر مرا

همینک این خرابه و، همین خرابه خانه ام

ز زخم آن زبانها، ز سنگ روی بام ها

به روی لب فقط بود، حسین حسین ترانه ام

مرا به دست بسته و ، به پای پر ز خون برد

ز درد پا ببین اسیر، به اشک دانه دانه ام

مرا ب

  • دوشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1390
  • ساعت
  • 14:46
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

من به کعب و تازیانه کرده ام عادت شما * جعفر ابوالفتحی

3726
1

من به کعب و تازیانه کرده ام عادت شما من به کعب و تازیانه کرده ام عادت شما

آسمانها در عزایت گریه کردند ای عزیز

جسم تو در قتلگه با تیغ و نی شد ریز ریز

در همین کرببلا دیدم عزیز من که رفت

بر سر و رگهای خونی شما یک جسم تیز

رأس تو افتاده در دستان یک نامرد بین

گاهی آن رأست به نی گه در تنور گه زیر میز

من به کعب و تازیانه کرده ام عادت شما

این همه بالای نی از چشم غمگین خون مریز

من به دنبال سرت گشتم ولی نایافتم

می دویدم سوی سر آخر به نی دیدم عزیز

سروده جعفر ابوالفتحی

  • شنبه
  • 2
  • مهر
  • 1390
  • ساعت
  • 08:30
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

صوت قرآن روی نی، کرده خزانم یا حسین * جعفر ابوالفتحی

4117
5

صوت قرآن روی نی، کرده خزانم یا حسین زبانحال حضرت زینب (س) با سر برادر جانش امام حسین (ع)

با سکوتت می زنی آتش به جانم یا حسین

من بدون تو در این دنیا بمانم یا حسین؟

من در این وادی چو تو لب تشنه ام ای عشق من

از عطش بنگر زده زخمی لبانم یا حسین

من صدا می کردمت اما ببین دشمن زده

از سر شب تا سحر زخم زبانم یا حسین

ای بهار قلب من حرفی بزن چیزی بگو

صوت قرآن روی نی، کرده خزانم یا حسین

هر چه گفتم رو نی حرفی بزن چیزی بگو

هر چه گفتم یا حسین زد بر دهانم یا حسین

سروده: جعفر ابوالفتحی

  • دوشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1390
  • ساعت
  • 14:58
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

در جسم تو صد زخم هست، طاقت ندارم یا حسین * جعفر ابوالفتحی

4396
2

در جسم تو صد زخم هست، طاقت ندارم یا حسین زبانحال حضرت زینب (س) با سر برادر جانش امام حسین (ع)

طاقت نمیارم تو را، تنها گذارم یا حسین

در جسم تو صد زخم هست، طاقت ندارم یا حسین

نیزه به رگهای سرت، رفته فرو ای عشق من

از اول شب تا سحر، گریه است کارم یا حسین

جسمت به زیر سم اسب، رأست به روی نی اخا

ای کشته خونین بدن، ای بی مزارم یا حسین

ما را به غربت می برند، در بین نامردان اخا

در این غریبستان ببین، در گیر و دارم یا حسین

یک نانجیب با سیلی اش، چشم مرا کرده کبود

سویی نمی آید دگر، از چشم تارم یا حسین

کم مانده با نی آید و، بر چشم کم سویم زند

خون آید از چشم رخ و از چشمه سارم یا حسین

هر وقت گفتم یا حسین با کعب نی آمد عدو

از جان زنم نام

  • دوشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1390
  • ساعت
  • 15:07
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

بند بند پیکرت از هم گسسته یا حسین * جعفر ابوالفتحی

3734

بند بند پیکرت از هم گسسته یا حسین زبانحال حضرت زینب با برادر

بند بند پیکرت از هم گسسته یا حسین

خواهرت در قتلگه پیشت نشسته یا حسین

چشم خود را بسته ای حتی نمی بینی مرا

می برندم کوفیان با دست بسته یا حسین

از حرم تا قتلگه هفتاد منزل راه بود

پای زخمی از دویدن گشت خسته یا حسین

بهر یاری تو از هر در به سویت می دوم

بین ندارد فایده جان از تو رسته یا حسین

سروده : جعفرابوالفتحی

  • دوشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1390
  • ساعت
  • 15:43
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

مادرم گفت مرا مست رخ یار شوم * جعفر ابوالفتحی

4914
2

مادرم گفت مرا مست رخ یار شوم زبانحال حضرت زینب با برادر

مادرم گفت مرا مست رخ یار شوم

گرد شمع رخ تو از همه بی کار شوم

تا که دیدم بدنت زیر سم اسبان رفت

گفتم آیم به کنار بدنت زار شوم

من فدای لب پر ذکر تو باشم ای جان

کی شود از کرمت من به سوی دار شوم

گه به پشت سر تو گه به لبت می زند او

کاش آیم که دمی از تو نگهدار شوم

من همان نخل غمم ما حصلم اشک تو بود

پیش جسم تو اخا بین که چه پربار شوم

صورتم سرخ شده، چشم ز سیلی کم سو

گاه گاهی مه من، همچو شب تار شوم

سروده : جعفرابوالفتحی

www.beit-al-zahra.blogfa.com

  • دوشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1390
  • ساعت
  • 15:45
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب
 وحید محمدی

متن اشعار حضرت زینب(س) از وحید محمدی -( منزل به منزل پا به پای نیزه ی تو ) * وحید محمدی

1446
2

متن اشعار حضرت زینب(س) از وحید محمدی -( منزل به منزل پا به پای نیزه ی تو ) منزل به منزل پا به پای نیزه ی تو

اشکم روان چون گریه های نیزه ی تو

لحظه به لحظه خون جگر ، آتش به جانم

افتاد با آن آیه های نیزه ی تو

حتی نگاه سنگها هم گریه می کرد

هنگام آن گلبوسه ها بر روی ماهت

آه ای برادر دخترانت زود دیدند

آثار عریان ناقه ها در روی ماهت

قدری نگاه خسته ام آرام می شد

وقتی سرت قرآن به روی نیزه می خواند

شکر خدا این سر کنارم بود در راه

ورنه دگر از زینبت (س) چیزی نمی ماند

من داغ هجده لاله دیدم ای برادر

آری فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد

خون شد دلم از داغتان امّا امان از

خونی که آن زخم زبان ها بر دلم کرد

هر بار از روی نی ای افتاد رأست

همراه هر زخمی که می خوردی دلم سوخت

  • یکشنبه
  • 25
  • دی
  • 1390
  • ساعت
  • 08:09
  • نوشته شده توسط
  • vahid
ادامه مطلب

اشعار اسرا،(می روم با کاروان اما سرِ تو ساربانم) *

3202
2

اشعار اسرا،(می روم با کاروان اما سرِ تو ساربانم) می روم با کاروان اما سرِ تو ساربانم
می کِشَم خود را به دنبالِ تو گرچه خسته جانم
هیچکس قادر نبود از پیکرت دورم نماید
گر سرِ بر نیزه ات با من نبود ای مهربانم

خنده ی کمرنگِ لب هایِ به خون آغشته ی تو
می زند فریاد می خواهم کمی قرآن بخوانم
ماهِ تابانم ، مشو دور از کنارم تا نمیرم
ای تمامِ حاصلم با من بمان تا من بمانم
گاهی از محمِل که می بینم سَرَت را رویِ نیزه
می خورم حسرت چرا تو اینچنین و من چنانم
جانِ خواهر سروِ بالایی که زینب داشت خَم شد
از غمِ خشکیِ لب هایِ عطشناکت ، کمانم
کاش تا دورانِ (هجران) بگذرد دیگر نمانده
نَه قراری و نَه صبری و نَه طاقت نَه توانم ...

شاعر:محسن سلطانی

  • سه شنبه
  • 31
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 15:37
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد