کاروان اسرا

مرتب سازی براساس

دانلود سبک واحد اسارت کاروان کربلا -( نبستم چشمای خیسم رو من به روی تو ای برادر ) * محمد حسن قمی

2707
2

دانلود سبک واحد اسارت کاروان کربلا -( نبستم چشمای خیسم رو     من به روی تو ای برادر ) نبستم چشمای خیسم رو من به روی تو ای برادر
هلال من از روی نیزه شاهدی حالِ زارِ خواهر
همسفر شد قافله با سنان و حرمله
کو علمدار رشید
موی تو رفته به باد کعب نی ها شد زیاد
از غمت زینب خمید
برادر
نیگام کن ، تاکه نمیرم
میدونی ، بر تو اسیرم
جانم حسین…. برادر
******
نخون قاری از روی نیزه آیه های پاک خدا رو
نمی فهمن مردم اینجا روضه های کرببلا رو
مزد قاری شد تمام با کلوخ از روی بام
شد جبینت لاله گون
رأس تو دیدم گلم سر زدم بر محملم
شد جبینم پر زخون
مثل تو
رو گونم ، جاریه خوناب
به یادت ، نمی خورم آب
جانم حسین…. برادر

شاعر : محمد حسن قمی

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 امیر عباسی

دانلود سبک واحد اسارت کاروان کربلا -( منی که گرم ذکر یا مجیر عشق تو شدم ) * امیر عباسی

3392
6

دانلود سبک واحد اسارت کاروان کربلا -( منی که گرم ذکر یا مجیر عشق تو شدم ) منی که گرم ذکر یا مجیر عشق تو شدم
اسیر شدم ولی حسین ، اسیر عشق تو شدم
آه ، ببین که زینب ، چه ها کشیده
شبیه مادر ، قدش خمیده
امّا برای حفظ دین ، هر سختی میشه آسون
میشم به پای پرچمِت ، آواره ی بیابون
آه غریب مادر
******
دلم میخواد که من بلا گردون اون چشات بشم
از روی نی قرآن بخون ، فدای اون صدات بشم
آه ، تلاوت تو ، با زخم خنجر
لاله ی دل رو ، می کُنه پرپر
ای یوسف پاره بدن ، بی پیرُهَن دور از وطن
قرآن بخون که دشمنا ، نَگن اینا خارجی ان
آه غریب مادر
******
رو میکنم برا همه دست بَدا رو یا حسین
به تیغ خطبه میکُشم یزیدیا رو یا حسین
آه ، به صوت حیدر ، به لطف زهرا
رُسوا کنم من ، اهل ستم را
پیامِ خونِت به

  • یکشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر کاروان اسرا -( سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی ) * حسین علاءالدین

2348
1

شعر کاروان اسرا -( سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی ) سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی می دهد این سیر عرفانی
طلوعی چون تو چشم صبح را روشن نکرد اینجا
اگرچه روی نی همچون غروبی سرخ می مانی
در اوج غربت خود جرعه نوش قرب حق بودی
قیامت بر سر نیزه سجودی بود طولانی
سجودی که تو را می برد تا « قوسین أو أدنی »
سجودی در چهل منزل چهل معراج روحانی
تو را آیه به آیه خواهرت زینب تلاوت کرد
به روی رحل نی از کربلا تا دیر نصرانی
عجب حجی به جا آورده ای با حلق خونینت
کدامین حج به خود دیده است هفتاد و دو قربانی
تو دین تازه ای آورده بودی با خودت گویا
دوباره تازه می شد خاطرات سنگ و پیشانی

شاعر : حسین علاءالدین

  • پنج شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 04:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

نوحه سینه زنی شهادت امام حسین(ع) و کاروان اسرای حسینی -( نیزه را خم کنید ای نیزه داران ) *

9825
42

نوحه سینه زنی شهادت امام حسین(ع) و کاروان اسرای حسینی -(   نیزه را خم کنید ای نیزه داران         ) نیزه را خم کنید ای نیزه داران تا کنم لاله ای را بوسه باران
وای حسینم ، وای حسینم ، وای حسینم (2)
ای سرت سایبان محمل من با سکوتت مکن خون بر دل من
وای حسینم ، وای حسینم ، وای حسینم (2)
تا به دروازة کوفه رسیدم از لبت آیه قرآن شنیدم
وای حسینم ، وای حسینم ، وای حسینم (2)
نیزه را خم کنید ای نیزه داران تا کنم لاله ای را بوسه باران
وای حسینم ، وای حسینم ، وای حسینم (2)

  • جمعه
  • 3
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 07:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مجلس سی و هشتم: عبور اسراء از قتلگاه *

53

مجلس سی و هشتم: عبور اسراء از قتلگاه مجلس سی و هشتم:
عبور اسراء از قتلگاه
امیر خانه به دوش غریب یا مهدی
بقیه الله و خیر الحبیب یا مهدی
برای درد دل شیعه، دل زهرا
تویی تو مرهم و خیر الطبیب یا مهدی
ز بس که خار گناهان به چشم دارم
ز روی ماه توأم بی نصیب یا مهدی
ولی برای ظهورت همیشه می-خوانم
دعا و آیه ی امن یجیب یا مهدی
دعای من این است تا بیایی تو
و بشنوم ز تو فتحٌ غریب یا مهدی
دعای من این است گر بیایی تو
خدا دهد به تو صبر و شکیب یا مهدی
چوصبح وشام خون گریه میکنی مولا برای زینب و شیب الخضیب یا مهدی
« ابراهیم گایینی»
آقا جان یک عاشورای دیگر هم گذشت و نیامدی؛ آرزو کرده بودم که امسال روز عاشورا در کنار شما بنشینم و روضه ی جدّ غریبتان را ا

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 05:31
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

مجلس چهل و پنجم: بازگشت کاروان حسینی به مدینه *

42

مجلس چهل و پنجم: بازگشت کاروان حسینی به مدینه مجلس چهل و پنجم:
بازگشت کاروان حسینی به مدینه
« اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغرّه الحمیده و اکحل ناظری بنظره منّی الیه و عجل فرجه و سهل مخرجه»
یعنی: خدایا به من نشان بده آن جمال زیبا و طلعت رشیده را و توفیق زیارت آن چهره ی نورانی را به ما عنایت بفرما.
امشب شب روضه ی بازگشت زینب به مدینه است، یابن الحسن شما را به حق خانم مظلومه و ستم دیده ای که بدون حسین؛ بدون عباس؛ بدون علی اکبر؛ یا صاحب الزمان! بدون رقیه به مدینه برگشت، به ما عنایتی بفرمایید.
هنگامی که امام سجاد با همراهان به نزدیک مدینه رسیدند، امام سجاد فرود آمد و بارها را باز کرد و خیمه ای به پا کرد و زنان را پیاده نمود و به « بشیر بن جذل

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 05:55
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شعر کاروان اسرا -( از کفر نیزه خواست که سر دربیاورد؛ ) *

1939
2

شعر کاروان اسرا -( از کفر نیزه خواست که سر دربیاورد؛ ) از کفر نیزه خواست که سر دربیاورد؛
تا آسمان خبر ببرد، سر بیاورد
خورشید چند ماهه ی دست تو کافی است؛
تا تیر کفر حرمله را دربیاورد
یک سکه ی دو روست به دندان کوفیان؛
تا هر که پشت توست برابر بیاورد
زخمت کتاب معجزه را باز می کند؛
تا نیزه را خدا لب جوهر بیاورد؛
آنوقت روی سینه ی تاریخ، این قلم؛
از آیه های نهی ز منکر بیاورد
پیداست طبع آن” متشاعر ” توان نداشت؛
شعری زخون عشق روان تر بیاورد
مرثیه ی خداست؛ که پشت دو شاه بیت؛
هفتاد مطلع غزل از بر بیاورد
لعنت به شهر سنگدلی که بنا گذاشت؛
آیینه را به جمع مکسر بیاورد
تا هفت پشت خورد زمین پشت آسمان؛
تا کی زمانه روی به خنجر بیاورد؟!
تا چند نسل ماه به شق القمر رسد؟

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 06:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر کاروان اسرا -( در ماتمی بی انتها با چند کودک ) * حسن اسحاقی

2611
2

شعر کاروان اسرا -( در ماتمی بی انتها با چند کودک ) در ماتمی بی انتها با چند کودک...
تنها رها کردی مرا با چند کودک
یک خیمه ماند و یک بغل دلواپسی و
من ماندم و این ماجرا با چند کودک
هی چهره ات را در سرم تکرار کردم
هی گریه کردم بی صدا با چند کودک
وقتی صدای داد و بوی دود آمد
دیدی چه کرد آن شعله ها با چند کودک؟!
تا پرده ی خیمه به یکسو رفت دیدم
خورشید روی نیزه را با چند کودک
می خواستم پنهان کنم اما رقیه
زل زد به سرهای جدا با چند کودک
یکباره سمت خیمه هامان حمله کردند
من مانده بودم زیر پا با چند کودک
سیلی زدند و معجر از سرها کشیدند
با من قبول اما چرا با چند کودک...؟
***
وقتی سرت با من تنت از من جدا بود
راهی شدم از کربلا با چند کودک
ای کاش می دیدی که در

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 07:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر کاروان اسرا -( سري ز نيزه زمين خورد بس كه زخمي بود ) * محمد هاشم مصطفوی

3051
11

شعر کاروان اسرا -( سري ز نيزه زمين خورد بس كه زخمي بود ) سري ز نيزه زمين خورد بس كه زخمي بود
سري كه وا شده از هم ز ضربه هاي عمود
سري ز نيزه زمين خورد، واي خواهر او
چگونه مي نگرد غلط خوردن سر او
سري ز نيزه زمين خورد و آسمان لرزيد
سري ز نيزه زمين خورد و حرمله خنديد
سري كه نيزه به آن از بغل فرو كردند...
سري كه هر چه بدي بود را به او كردند
سري كه بر سر نيزه فقط تكان مي خورد
به دست مردم بازار هِي نشان مي خورد
ولي هنوز اين سر، پناه زينب"س" بود
بروي نيزه هم حتي سپاه زينب"س" بود
هنوز سايه ي او بر سر يتيمان بود
هنوز بهر رقيه"س" همان عموجان بود
هنوز چشم اميد همه به سقا بود
هنوز اسم عموجان قرار دل ها بود
رقيه"س" صورت خود را به او نشان مي داد
كه سر دوباره ز نيز

  • چهارشنبه
  • 8
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 07:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مجلس هفدهم عبور اسراء از قتلگاه *

89

مجلس هفدهم عبور اسراء از قتلگاه مجلس هفدهم
عبور اسراء از قتلگاه
امیر خانه به دوش غریب یا مهدی
بقیه الله و خیر الحبیب یا مهدی
برای درد دل شیعه، دل زهرا
تویی تو مرهم و خیر الطبیب یا مهدی
ز بس که خار گناهان به چشم دارم
ز روی ماه توأم بی نصیب یا مهدی
ولی برای ظهورت همیشه می-خوانم
دعا و آیه ی امن یجیب یا مهدی
دعای من این است تا بیایی تو
و بشنوم ز تو فتحٌ غریب یا مهدی
دعای من این است گر بیایی تو
خدا دهد به تو صبر و شکیب یا مهدی
چوصبح وشام خون گریه میکنی مولا برای زینب و شیب الخضیب یا مهدی
« ابراهیم گایینی»
آقا جان یک عاشورای دیگر هم گذشت و نیامدی؛ آرزو کرده بودم که امسال روز عاشورا در کنار شما بنشینم و روضه ی جدّ غریبتان را از زبا

  • جمعه
  • 10
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 09:14
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

مجلس بیست و ششم بازگشت کاروان حسینی به مدینه *

56

مجلس بیست و ششم بازگشت کاروان حسینی به مدینه مجلس بیست و ششم
بازگشت کاروان حسینی به مدینه
« اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغرّه الحمیده و اکحل ناظری بنظره منّی الیه و عجل فرجه و سهل مخرجه»
یعنی: خدایا به من نشان بده آن جمال زیبا و طلعت رشیده را و توفیق زیارت آن چهره ی نورانی را به ما عنایت بفرما.
امشب شب روضه ی بازگشت زینب به مدینه است، یابن الحسن شما را به حق خانم مظلومه و ستم دیده ای که بدون حسین؛ بدون عباس؛ بدون علی اکبر؛ یا صاحب الزمان! بدون رقیه به مدینه برگشت، به ما عنایتی بفرمایید.
هنگامی که امام سجاد با همراهان به نزدیک مدینه رسیدند، امام سجاد فرود آمد و بارها را باز کرد و خیمه ای به پا کرد و زنان را پیاده نمود و به « بشیر بن جذلم

  • جمعه
  • 10
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 09:44
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

اسارت اهل بیت (س) -( حسینم سر جدا شد ، آه مادر ) * اسماعیل شبرنگ

2235
2

اسارت اهل بیت (س) -( حسینم سر جدا شد ، آه مادر ) اسارت اهل بیت (س) :
آه ... مادر
حسینم سر جدا شد ، آه مادر
به روی نیزه جاشد ، آه مادر
برای قتل و غارت ، بین دشمن
چه بلوایی به پا شد آه مادر
نگاه هرزه و زخم زبان ها
انیس بچه ها شد ... آه مادر
میان کوچه و بازار کوفه
قدم از غصّه تا شد آه مادر
دلم در ماتم ارباب بی سر
دگر دارالعزا شد آه مادر
دلم آتش گرفت و سوخت در شام
شبیه خیمه ها شد آه مادر
خودت دیدی سه ساله دختری را
شبی حاجت روا شد آه مادر
لبانش روی لبهای پدر بود
که دیگر بی صدا شد آه مادر

شاعر : اسماعیل شبرنگ

  • شنبه
  • 11
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 07:59
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه سنتی دروازه کوفه -( قرآن آیه آیه قرآن بخوان حسین جان ) * سید محسن حسینی

60

نوحه سنتی دروازه کوفه -( قرآن آیه آیه قرآن بخوان حسین جان ) دروازه کوفه
قرآن آیه آیه قرآن بخوان حسین جان
به محملم سر تو شد سایبان حسین جان
دلبر و دلدار زینب – قافله سالار زینب
دیدنی باشد حسین جان – دیدۀ خونبار زینب
حسین جان مظلوم حسین جان
/./././
ماه من از روی نی دل مرا می بری
بگو کجا بوده ای شدی تو خاکستری
هلال زینب حسین جان – وصال زینب حسین جان
چوبه محمل بگرید – به حال زینب حسین جان
حسین جان مظلوم حسین جان
/./././
نور دو چشمم ببین چشمم بخون نشسته
هلال زینب چرا پیشانیت شکسته
روی تو ماه منیرم – به تار مویت اسیرم
ز روی نیزه حسین جان – دعا کن من هم بمیرم
مظلوم حسین جان

شاعر : سید محسن حسینی

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 15:50
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 وحید محمدی

شعر اسارت از کربلا تا شام -( روزگار اسیری زینب ) * وحید محمدی

1500
9

شعر اسارت از کربلا تا شام -( روزگار اسیری زینب ) روزگار اسیری زینب
مثل شبهای شام تاریک است
کوچه پس کوچه های اینجا هم
مثل شهر مدینه باریک است
**
مردمانش به جای دسته ی گل
تازیانه به دست می گیرند
تا نمک روی زخم ما بزنند
پیش ما کف زدند و رقصیدند
**
تو خودت خوب واقفی که چرا
صورت خواهر تو رنگین است
مثل نامرد کوچه های فدک
دست مردان شام سنگین است
**
آنکه بر پهلویت لگد زده بود
چند باری به من لگد زده است
زیر آن ضربه ها بگو آیا
استخوان های پهلویت نشکست؟
**
دخترت را ببین شکسته شده
رنگ برف است موی دخترکت
مثل ایّام آخر مادر
سو نمانده به چشم شاپرکت
**
ای برادر چقدر بر نوک نی
سنگ از دست کوفیان خوردی
شرمسارم میان بزم شراب
ایستادم تو خیزران خوردی

شاعر : وحید

  • شنبه
  • 25
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 07:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک نوحه -( دیر نصاری جنّت البرین است ) * امیر عباسی

2344
2

دانلود سبک نوحه  -( دیر نصاری جنّت البرین است ) دیر نصاری جنّت البرین است
چون میزبان رأس شاه دین است
عاقبت حق طلبی همین است
شیعه بُوَد شیر شهامت ، عاشق ایثار و شهادت
سیدنا الغریب مولا
حسین حسین عزیز زهرا
******
آمده آن به عرش حق قائمه
پیچیده در دیر ، اینچنین زمزمه
اُدخُلی یا بنت النُبی ، فاطمه
بیا ببین نور دو عینت ، سر بریده ی حسینت
سیدنا الغریب مولا
حسین حسین عزیز زهرا
******
خصم دنی کرده به تو جسارت
به قتلگه من بوده ام کنارت
تنور کرده ام تو را زیارت
ناله زدم به دیده ی تر ، حسین ، ای غریب مادر
سیدنا الغریب مولا
حسین حسین عزیز زهرا

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک نوحه دیر راهب نصرانی -( دیر راهب رشک فردوس برین است ) * امیر عباسی

6475
10

دانلود سبک نوحه دیر راهب نصرانی -( دیر راهب رشک فردوس برین است ) دیر راهب رشک فردوس برین است
در آن سر حجت حق بر زمین است
واویلا واویلا واویلا واویلا
******
این سر سر ِ دلربای عالمین است
نور چشم علی و زهرا حسین است
واویلا واویلا واویلا واویلا
******
با مشام جان خود آن را ببوید
راهب با گلاب اشک آن سر را بشوید
واویلا واویلا واویلا واویلا
******
ای من قربان این جمال نکویت
ای سر چرا خاکستری گشته رویت
واویلا واویلا واویلا واویلا
******
از چه شد بسته دستان خواهر تو
وای از دل مادر غم پرور تو
واویلا واویلا واویلا واویلا
******
یک بانویی محزونه با دیده ی تر
ناله کُنان می گوید غریب مادر
واویلا واویلا واویلا واویلا
******
جسمش به خاک صحرا در خون آغشتند
راهب ، حسین من ر

  • یکشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

رباعی -( تـنها نه فقط همسفرش مي آيد ) * امیر یزدی

1371

رباعی -( تـنها نه فقط همسفرش مي آيد ) تـنها نه فقط همسفرش مي آيد
صد قافله دل در بدرش مي آيد
نامـوس خداست مي رود تنـها !؟... نه
هفتــــاد و دو سر ، پشت سرش مي آيد

شاعر : امیر یزدی

  • دوشنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 12:04
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار اسارت اهل بیت در کوفه و شام -( وقت اذان ماذنه ها می شود کَرید! ) * علی اکبر لطیفیان

2983
1

اشعار اسارت اهل بیت در کوفه و شام -( وقت اذان ماذنه ها می شود کَرید! ) وقت اذان ماذنه ها می شود کَرید!
وقت نماز فکر خدایان دیگرید!
نزدیک شصت سال پر از کینه می شود
در انتقام غزوه بدر پیمبرید
چل سال حرف بد به وصی خدا زدید
چل سال زشت می گذرد روی منبرید
سرهای روی نیزه بدون تعادل اند
بر پشت بام خانه چرا سنگ می برید؟
دیگر برای قافله چیزی نمانده است
اما شما هنوز به دنبال معجرید
با دست های سنگی این پشت بام از
دروازه تا خرابه به دنبال این سرید
ای چشم های خیره خجالت نمی کشید؟
از این که روبروی نوامیس حیدرید

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • چهارشنبه
  • 15
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 14:53
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا باقریان

اشعار حضرت زینب (س) -( به دست نیزه ها دادی سرت را ) * رضا باقریان

15

اشعار حضرت زینب (س) -( به دست نیزه ها دادی سرت را ) به دست نیزه ها دادی سرت را
اسیر دشنه کردی پیکرت را
چگونه پیکرت را بیابم اینجا
گرفته تیغ ها دور و برت را
نمی شد باورم اینگونه بینم
به زیر سنگ ها بال و پرت را
کمی دیر آمدم در قتلگاهت
نبوسیدم عزیزم حنجرت را
مدینه قبلا اینگونه نبودی
تک و تنها گذاری خواهرت را
الهی بشکند دستی که می زد
ز ریشه با تبر برگ و برت را
شنیدم در کنار پیکر تو
صدای گریه های مادرت را
اگر چه من خودم نایی ندارم
به من بسپار دست دخترت را

شاعر : رضا باقریان

  • چهارشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 07:34
  • نوشته شده توسط
  • محمد امین
ادامه مطلب
 محمد خرم فر

دوبیتی برای مجلس یزید ملعون -( خنده تو بر اشک دو عینم نزن ) * محمد خرم فر

3184
3

دوبیتی برای مجلس یزید ملعون -( خنده تو بر اشک دو عینم نزن ) خنده توبراشک دوعینم نزن
طعنه به ماه عالمینم نزن
پیش من واین همه ماتم زده
چوب به لبهای حسینم نزن

شاعر : محمد خرم فر

  • سه شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 18:50
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمد خرم فر

دوبیتی برای مصائب شهر شام -( شامیان در بر من چنگ زدند ) * محمد خرم فر

2784
2

دوبیتی برای مصائب شهر شام -( شامیان در بر من چنگ زدند ) شامیان در بر من چنگ زدند
چهره ازخون سرم رنگ زدند
روی نیزه سرجانانم را
پیش چشمان ترم سنگ زدند

شاعر : محمد خرم فر

  • سه شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 18:52
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

متن اشعار اهل کاروان اسرا از یوسف رحیمی -( ذکر مصیبت می کند:الشام الشام ) * یوسف رحیمی

9

متن اشعار اهل کاروان اسرا از یوسف رحیمی -( ذکر مصیبت می کند:الشام الشام ) ذکر مصیبت می کند:الشام الشام
تا یاد غربت می کند:الشام الشام
منزل به منزل درد و داغ و بی کسی را
یک جا روایت می کند: الشام الشام
موی سپید و چهره ای در هم شکسته
از چه حکایت می کند: الشام الشام
هر روز با اندوه و آه و بی شکیبی
یاد اسارت می کند: الشام الشام
در این دیار پر بلا هر کس به نوعی
عرض ارادت می کند: الشام الشام
یک شهر چشم خیره وقت هر عبوری
ابراز غیرت می کند: الشام الشام
هر سنگ با پیشانی مجروح خورشید
تجدید بیعت می کند: الشام الشام
قرآن پرپر روی نیزه غربتت را
هر دم تلاوت می کند: الشام الشام
قلب تو را یک مرد رومی با نگاهش
بی صبر و طاقت می کند: الشام الشام
هر جا که دارد خوف از جان تو، عمه
خود را

  • پنج شنبه
  • 1
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 13:03
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 اصغر چرمی

زمین خورده حسین -( يك بار اگر روي زمين افتادم ) * اصغر چرمی

2895
7

زمین خورده حسین -( يك بار اگر روي زمين افتادم ) يك بار اگر روي زمين افتادم
صد بار به ياد روضه ات جان دادم
يك بار تنور خولي و بار دگر
ياد سر و تشت و خيزران افتادم

شاعر : اصغر چرمی

  • جمعه
  • 2
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 20:24
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اصغر چرمی

دوبیتی کاروان اسرا -( مثل قلبش هيچ قلبي پاره نيست ) * اصغر چرمی

3173
8

دوبیتی کاروان اسرا -( مثل قلبش هيچ قلبي پاره نيست ) مثل قلبش هيچ قلبي پاره نيست
هيچ كس مانند او آواره نيست
مي رود اما دلش كرببلاست
جز صبوري در اسارت چاره نيست

شاعر : اصغر چرمی

  • جمعه
  • 2
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 20:25
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

حضرت زینب (س) -( به دست باد دادی عاقبت زلف پریشان را ) * سید محمد بابا میری

12

حضرت زینب (س) -( به دست باد دادی عاقبت زلف پریشان را ) به دست باد دادی عاقبت زلف پریشان را
و سر دادن بی تو تارها آهنگ هجران را

نبی را بر فراز کوه نور احساس می کردم
دمی که می شنیدم از لبت آیات قرآن را

همان هایی که ما را متهم به کفر می کردند
پس از این آیه ها، با اشک فهمیدند جریان را

و هجده آینه بر نیزه می دیدیم اما آه...
هجوم سنگ ها برچید این آیینه بندان را!

شکوه موج های سهمگین خطبه های من
برای صخره معنا کرد دریای خروشان را

بدن ها بر زمین، سرها به نیزه، کاروان دربند...
فقط در کوفه دعوت می کنند اینگونه مهمان را!

در این شهر هزاران چهره ی لاقید می دیدم
درون صورتک ها چرخش چشمان شیطان را

نگاه آسمام مسحور برق سکه های زرد
که می بیند در این بیراهه ها

  • چهارشنبه
  • 7
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

حضرت زینب (س) -( سخت است اما در اسارت زندگی کرد ) * مهدی موحدی

14

حضرت زینب (س) -( سخت است اما در اسارت زندگی کرد ) سخت است اما در اسارت زندگی کرد
با مردم بی دین و غیرت زندگی کرد
یک زن میان مردمانی بی مروت
تاریخ مانده با چه جرأت زندگی کرد
مردانه می جنگید با دستی به زنجیر
اینگونه باید با ولایت زندگی کرد
شمشیر تیز ذوالفقارش تیزتر شد
مثل علی در اوج عزت زندگی کرد
تاریخ را مبهوت کرده اقتدارش
با کوله باری از شهامت زندگی کرد
زینب نمی میرد نمی میرد به والله
جان داد اما با شهادت زندگی کرد
ای دل همین جاها بمان جای تو اینجاست
باید که با شب های هیئت زندگی کرد

شاعر : مهدی موحدی

  • چهارشنبه
  • 7
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 13:33
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

حضرت زینب (س) -( باز در خلوت خود شام غریبان دارد ) * روح اله گائینی

32

حضرت زینب (س) -( باز در خلوت خود شام غریبان دارد ) باز در خلوت خود شام غریبان دارد
چشم هایش خبر از بارش باران دارد
گاه در خاطره ی کوفه و شام بازار
باز هم با تو دلش میل بیابان دارد
صوت قرآن برادر همه جا پیچیده
این چه رازیست که با آن لب و دندان دارد
دختر شیر عرب فخر عجم زینب بود
پس چرا جا به روی ناقه ی عریان دارد
آنچه دیده همه زیبایی مزلق بوده
او به این گفته عمل کرده و ایمان دارد
ساربان با توأم امروز مزن بانگ رحیل
این زن سوخته دل داغ فراوان دارد
او خجالت زده ی روی حسین است هنوز
جگری سوخته از غربت باران دارد

شاعر : روح اله گائینی

  • چهارشنبه
  • 7
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

نوحه واحد اسارت -( برخیز و ببین برادر داغ تو با دل خواهرت چه ها کرد ) * بهمن عظیمی

49

نوحه واحد اسارت -( برخیز و ببین برادر داغ تو با دل خواهرت چه ها کرد ) برخیز و ببین برادر
داغ تو با دل خواهرت چه ها کرد
از عمرش، خیری نبیند
هر کسی که از تو زینب را جدا کرد
وای، شد پس از تو نگارم ـ غرق خون چشم زارم
وای، مانده ام بین دشمن ـ یار و یاور ندارم
سالار زینب
از یادم نرفته هرگز
می زدی تو دست و پا به زیر خنجر
شمر دون، میان گودال
می بُرید تشنه لب از حسین من سر
وای، تن به نیزه سپردی ـ چقدر نیزه خوردی
وای، رفتی و خواهرت را ـ همره خود نبردی
سالار زینب
بر روی نیزه ی دشمن
سر تو چه خوش نشسته ای امیدم
از روی نیزه نظر کن
که چگونه از غم تو من خمیدم
وای، مُردم از ماتم تو ـ کرده پیرم غم تو
وای، نگذارم بیفتد ـ بر زمین پرچم تو
سالار زینب
هرگز باورم نمی شد
که بدون تو دمی

  • چهارشنبه
  • 7
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 20:23
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

نوحه واحد برای اسارت رفتن اهل و عیال امام حسین (ع) -( بعد از تو، سالار زینب غرق خون شد دل محزون و غمینم ) * بهمن عظیمی

56

نوحه واحد برای اسارت رفتن اهل و عیال امام حسین (ع) -( بعد از تو، سالار زینب غرق خون شد دل محزون و غمینم ) بعد از تو، سالار زینب
غرق خون شد دل محزون و غمینم
می سوزم، هر شب و هر روز
از غم تو ای مه نیزه نشینم
وای؛ از غمت در عذابم ـ دوریت برده تابم
وای؛ یک سر از نی فتاده ـ نگران ربابم
سالار زینب
رأس تو به روی نیزه
من به دنبال سرت منزل به منزل
بر روی منبر نیزه
صوت قرآن تو برده از دلم دل
وای؛ داغ تو صبر من برد ـ زینب از غصه افسرد
وای؛ آتشم زدهمان سنگ ـ که به کنج لبت خورد
سالار زینب
بنما یک دعا بمیرم
بی تو دیگر زنده ماندنم چه حاصل
تا دیدم سرت به نیزه
سر شکستم از غمت به چوب محمل
وای؛ تو و نیزه سواری ـ من و اندوه و زاری
وای؛ بنگر همچو عباس ـ اشک من گشته جاری
سالار زینب
از یادم نرفته هرگز
در میان قتلگه تنت

  • چهارشنبه
  • 7
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 20:25
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 امیر عباسی

اشعار کاروان اسرا شام از امیر عباسی با سبک زمینه -( امان ز شهر شام واویلا ، شراب و بزم عام واویلا] ) * امیر عباسی

6296
11

اشعار کاروان اسرا شام از امیر عباسی با سبک زمینه -( امان ز شهر شام واویلا ، شراب و بزم عام واویلا] ) امان ز شهر شام واویلا ، شراب و بزم عام واویلا
چه ها کشیدن عترت خون خدا
سر عزیز فاطمه از تن جدا
اَمون ز خیزران و از طشت طلا ، واویلا
حسین وای
******
خندیدن اغیار واویلا ، زینب سر بازار واویلا
شام بلا شهر جفای دشمناس
معرکه ی هجوم درد و غصه هاس
ناموس حق برابر نامحرماس ، واویلا
حسین وای

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 11
  • آبان
  • 1393
  • ساعت
  • 13:59
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد