کاروان اسرا

مرتب سازی براساس

مناقب حضرت زینب *

1117

مناقب حضرت زینب ? بعضي مورخان نوشته اند ، درجه محبت حضرت زينب سلام الله عليهابه امام حسين عليه السلام به گونه اي بود كه هر روز چند بار به ديدار حسين (ع) مي‌پرداخت، سپس نماز مي‌خواند.(١)
? فقط خدا مي داند ، چه گذشت به دل اين خواهر در كربلا بعد از وداع آخر ، امام عليه السلام براي بار دوم به خيام آمد و با اهل بيت خود وداع فرمود و آنان را به صبر و شكيبائي فراخواند و به ثواب و اجر الهي وعده داد و فرمان داد كه لباسهاي خود را پوشيده و آماده ي بلا شوند و به آنان فرمود: خود را براي سختيها مهيا كنيد ، اين ماجرا گذشت تا آن لحظه اى كه با دستور شمر عده اي بالاي سر امام حاضر شدند و حضرت را به شهادت رساندند ، راوى مي گويد ز

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:21
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اسارت *

54

اسارت در ماجراى به چاه انداختن حضرت يوسف و بيرون آوردن كاروانيان و فروختن او توسط برادرانش آورده اند .
حضرت يوسف (ع) اسير شد وقتي كه فروشندگان يوسف، او را به مالك بن زعر خزاعي فروختند و به او گفتند به شرط آن كه غل و زنجير در گردن يوسف بگذاري،
مالك هم فرستاد غل و زنجير در گردن يوسف بگذاري، مالك هم فرستاد غل و زنجير آوردند چون چشم حضرت يوسف بر غل و زنجير افتاد بي اختيار با صداي بلند گريه كرد.
مالك خود را به يوسف رسانيد گفت: اي جوان زمان تا مقصد كوتاه است فقط براي آن كه با فروشندگانت عهد بستم كه زنجير بر گردن تو بيندازم.
كمي راه رفتند همين كه از فروشندگان دور شدند غل و زنجير را از گردن يوسف برداشت
?ولي

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:55
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

#اسارت پس از شهادت امام حسين عليه السلام *

422

#اسارت پس از شهادت امام حسين عليه السلام #اسارت
?پس از شهادت امام حسين عليه السلام
رنگ سرخى در آسمان پيدا شد كه
اين رنگ سرخ پيش از شهادت حسين (ع) در آسمان ديده نشده بود.
چون شخص خشمگين به هنگام خشم چهره اش قرمز مى شود و اين دليل بر خشم است و نشانى غضب اوست، خداى سبحان كه جسم نيست تأثير خشم خود را به خاطر كشته شدن حسين (ع) در قرمزى افق نمودار ساخت و اين خود بر عظمت آن جنايت است! و نيز جدّم در همان كتاب مى نويسد: چون عبّاس عموي پيامبر اكرم صلوات الله عليه در روز بدر اسير شد، رسول خدا صداى ناله او را شنيد، آن شب خوابش نبرد .(١)

?پس چگونه است حال پيامبر (ص) وقتى كه ناله عقيله ى بني هاشم را بشنود؟!
وَ كانَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَقيلٍ بْنِ ا

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:36
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

#اسارت *

50

#اسارت #اسارت
?روزی على علیه السلام در شدت گرما بیرون از منزل بود سعد پسر قیس حضرت را دید و پرسید:
یا امیر المؤمنین! در این گرمای شدید چرا از خانه بیرون
آمدید؟ فرمود برای اینکه ستمدیده ای را یاری کنم، یا سوخته دلی را پناه دهم. در این میان زنی در حالت ترس و اضطراب آمد مقابل امام علیه السلام ایستاد و عرض كرد
یا امیر المؤمنین شوهرم به من ستم می‌کند و قسم یاد کرده است مرا بزند. حضرت با شنیدن این سخن سر فرو افکند و لحظه ای فکر کرد سپس سر برداشت و فرمود:
بدون تأخیر باید حق مظلوم گرفته شود!
حضرت همراه زن حرکت کرد تا به در خانه او رسید.
علی علیه السلام در جلوی درب خانه ایستاد و با صدای بلند سلام کرد. جوانی ب

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:38
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

#اسارت2 *

31

#اسارت2 #اسارت
دو بانوي بزرگوار با نام زينب براي حضرت اباعبدالله اقامه عزا كردند يكي از آن بانوان زينب دختر عقيل بود .
?راوى گويد:
عبيدالله بن زياد لعين يك نامه به جانب يزيد بن معاويه روانه داشت مشتمل بر خبر قتل سيد شباب اهل جنت امام حسين عليه السّلام و اسيرى اهل بيت آن حضرت ؛
‎نامه ديگر متضمن همين خبر به سوى مدينه به عمروبن سعيد بن عاص - والى مدينه - فرستاد
‎و چون اين خبر وحشت اثر به آن ملعون رسيد بر بالاى منبر رفت و خطبه در حضور مردم بخواند وايشان را به مصيبتت سيدالشهداء عليه السّلام آگاه گردانيد،

‎فَعَظُمَتْ واعيةُ بَنى هاشِمٍ وَ اءَقامُوا سُنَنَ الْمَصائِبِ وَ الْماءتِمِ
‎با شنيدن اين خبر، فرياد

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

#امام_سجاد #اسارت *

368

#امام_سجاد #اسارت #امام_سجاد
#اسارت
?امام سجاد علیه السلام در بستر شهادت به فرزندش امام باقر علیه السلام فرمود: «پسرم! من بیست مرتبه با شترم از مدینه به زیارت خانه ی خدا رفتم و در تمام مدت عمر، حتی یک تازیانه به او نزدم! ».
و در مورد علت این کار فرمودند:
«قصاص در روز قیامت به قدری دامن گیر مجرمان می‌شود که من از ترس آن حتی به شترم تازیانه نزدم. (١)
?جا دارد عرض كنيم يا امام سجاد عليه السلام فداي آن دل پر از غصه ات ، شما مواظب بوديد به حيوانات هم تازيانه نخورد ، اما چه گذشت به دل شما در كربلا ؟ مرحوم مقرم مي فرمايد : خدايا چه صبرى دارد بانو زينب سلام الله عليها بر چه مصائب وحشتناكى صبر كرده است ،
آنگه كه ديد،
بز

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

روضه و گريز اسارت *

16

روضه و گريز اسارت روضه و گريز اسارت
گريزهاى مداحى
صفحه ٢٤١
ترجمه مقتل مرحوم مقرم ص ٢٠٥
روزي ابوحمزه ثمالي بر حضرت امام سجاد عليه السلام وارد شد، حضرت را گريان ديد، عرض كرد مولاي من، اين همه گريه و بي تابي براي چيست؟ آيا عموي شما حمزه عليه السلام كشته نشد؟ آيا جد شما علي عليه السلام با شمشير كشته نشد؟ كشته شدن عادت شما خانواده است و شهادت عطيه اي الهي از براي شما است. امام عليه السلام فرمود: اي ابوحمزه! خداوند به تو جزاي خير دهد، چنان كه گفتي كشته شدن براي ما عادت است، و خداوند نيز به ما شهادت را ارزاني داشته است ولي اي ابوحمزه آيا هرگز شنيده اي يا ديده اي كه تا قبل از عاشورا زني از خانواده ما به اسارت رفته باشد

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:43
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

امام سجاد ع -(بسته بوده بر شتر پاهای تو!) * هستی محرابی

920

امام سجاد ع -(بسته بوده بر شتر پاهای تو!) السّلام_عّلیک_یا_امام_سجّاد_یا_زین العابدین

بسته بوده بر شتر پاهای تو
گشته خم آن قامتِ رعنای تو
آتشِ تب در همه اعضای تو
می رسد تا عرش واویلای تو

رفت بر نیزه سرِ بابای تو

سینه ات لبریز از آه و انین
بر سرِ تو خنجرِ شمرِ لعین
بس که می زد با عمودِ آهنین
چند بار افتاده بودی بر زمین

هر طرف دنبالِ تو جلّادِ کین

در تمامِ راه زیرِ آفتاب
گردنت زنجیر و بازویت طناب
جانت از سوزِ عطش در التهاب
کامِ تو در حسرتِ یک جرعه آب

لعن و نفرینِ تو بر قومِ عذاب!

"هستی محرابی"

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:02
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

امام سجاد ع -(بعد حسین ابن علی تو وارث امامت!) * هستی محرابی

823

امام سجاد ع -(بعد حسین ابن علی تو وارث امامت!) #مرثیه_شهادت_وارث_نهضت_عاشورا
#امام_سجاد_ع_به_سبک_سینه_زنی_سنتی

چهارمین ستاره ی امامت و ولایت
امامِ زین العابدین نمونه ی طهارت
آینه ی صدق و صفا مظهر نور و رحمت
زینتِ عابدان بوَد به خاطرِ عبادت

آیتِ داور سبطِ پیمبر، به کربلا تو حامیِ زینب مضطر

تویی امامِ چارمین اسوه صبر و طاعت
داده خدا نام تو را بر همگان شرافت
بعدِ حسین ابن علی تو وارث امامت
هستی تو بر ارض و سما مائده کرامت

میوه ی باغِ مصطفی، جانِ علی و زهرا
که ماندی از کرببلا تو یادگار بابا
سیّد و ساجدین تویی میوه ی باغ ولا
سراسرِ وجودِ تو منبع جود و سخا

آیتِ داور سبطِ پیمبر، به کربلا تو حامیِ زینب مضطر

چشمِ امیدِ زینبی به صحنه ی کربلا
ب

  • شنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:22
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

امام سجاد ع -(باز امشب در نگاهت کربلا تصویر شد) * هستی محرابی

843

امام سجاد ع -(باز امشب در نگاهت کربلا تصویر شد) نذر_امام_سجاد_علیه_السلام

باز امشب در نگاهت کربلا تصویر شد
مرغ جانت نوحه خوان و واژه ها تکثیر شد

تا که بابا را به روی نعش اکبر دیده ای
سوره ی والفجر او زیباترین تفسیر شد

روی دستان غمش شش ماهه پرپر می زند
آه! آندم کامِ خشکش بی قرار شیر شد؟

ناله های دلخراشت، می گدازد سینه را
چشم تو آیینه دار شعبه شعبه تیر شد

با دلی از خون پیش آید عمو با مشکِ آب
او که می آید چرا پس این رسیدن دیر شد؟

گو فلک آتش به باغ آرزوهایت زده
آن زمان تا حلق اصغر با سه شعبه سیر شد

پرده ی محمل بلند و دیده ای آنجا زنی
در میان شام و کوفه بی گنه تحقیر شد

تنگ آمد راهِ جاده با حضورِ شامیان
هلهله سر داده، ذی‌القربی چنین تعبیر

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 10:46
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

حضرت زینب،ای نور محض -(خورشید و کهکشان شده حیران معجرت ) * حامد آقایی

881

حضرت زینب،ای نور محض -(خورشید و کهکشان شده حیران معجرت ) خورشید و کهکشان شده حیران معجرت
ای نور محض یاور تو هست داورت
وقتی که مو به مو به علی مو نمیزنی
باید شویم لشگری از جَون و قنبرت
هر وقت پای درس علی ما رسیده ایم
انگار می رسد دل ما تا به محضرت
اعجاز خطبهٔ تو چو آغاز می شود
حس میکند عدو به رگش برقِ خنجرت
تا حال کس ندیده تو را قد خمیده ، آه
تا حال کس ندیده تو را بی برادرت
«روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار»
خون‌ گریه کرد محمل از آن ضربه سرت
حال غم تو را فقط حس کرده فاطمه
میزد چو دست و پا جگرت در برابرت

  • سه شنبه
  • 3
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 09:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

یازینب -(عقلیه‌ی بنی هاشم حضرت زینب کبری س) * مرتضی محمودپور

920

یازینب -(عقلیه‌ی بنی هاشم حضرت زینب کبری س) قسمتی از مثنوی

حضرت زینب(س)

دختر زهرا و حیدر زینبم

زینت ساقی و کوثر زینبم

یک نخی از چادرم حبل المتین

آب سقاخانه‌ام ماء معین

من همان سر نهان عفتم

ذوالفقار در نیام غیرتم

سر معراج نبی چون مادرم

راز دار و سر به مهر حیدرم

هستی از پیدایش زهرا بود

جلوه دین از شکوه ما بود

دختر بیت ولایت زینبم

دختر شیر شجاعت زینبم

...........

زینبم من یادگار حیدرم

لوح و کرسی و قلم را لنگرم

دست زهرا مهد جنبانم شده

هستی عالم به فرمانم شده

گشته آعوش نبوت جای من

بای بسم الله شد بابای من

در شجاعت من علی را مظهرم

زینبم اما حسین دیگرم

دست من دست خدای داور است

باب من ساقی و مامم کوثر است

مادرم خورشید و

  • پنج شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 00:10
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

السلام_علی_اهلبیت_النبوت -(زیر پای لشکری از تیرها و نیزه ها) * عالیه رجبی

1006

السلام_علی_اهلبیت_النبوت -(زیر پای لشکری از تیرها و نیزه ها) زیر پای لشکری از تیرها و نیزه ها
بارها برداشته خورشید زخم و ماه، زخم
مانده در تاریخ ننگ آمیز کوفه،پیکرِ
میهمانی باهزارو نهصد وپنجاه ،زخم
بغضها راه نفس را سخت میگیرد اگر
سینه ای را کرده باشد شعله های آه،زخم
پای خسته، در میان بند،فکرش رابکن
حال با خار مغیلان هم شود همراه،زخم
این خمیده راه رفتنها دلیلش منطقی ست
گاه بادردش قدی را میکند کوتاه،زخم
میبرد شب روی دستانش سر خورشید را
در فلق جا میگذارد پیکر خورشید را
یک بیابان زخم در راهست وباخود میکشد
روی خارستانی از غم دختر خورشید را
کاروان خسته ای بر شانه هایش میبرد
بار سنگین قیام باور خورشید را
سنگهای جهل کوفه کی تحمل میکند؟
روی بام نی طلوع دیگر خورش

  • جمعه
  • 6
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 12:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

یا زینب کبری ادرکنی -(در منقبت عقیله‌ی بنی‌هاشم) * مرتضی محمودپور

952

یا زینب کبری ادرکنی -(در منقبت عقیله‌ی بنی‌هاشم) ◾در منقبت حضرت زینب(س)

در بزم قرب نقطه‌ی آغاز زینب است

قدیسه‌ای که میکند اعجاز زینب است

تا قرب منزلت پر پرواز زینب است

در کائنات محرم هر راز زینب است

در پیش چشم‌خلق سرافراز زینب است

لاهوتیان به مدح و ثنای تو روز و شب

ناسوتیان تمام قد بفدای تو روز و شب

قدوسیان به پای توافتاده روز و شب

بشنیده‌ نای نی ز نوای تو روز و شب

گویند این ملیکه‌ی دمساز زینب است

بار امانتی که بدوشت کشیده‌ایی

بس ناسزا و زخم زبانها شنیده‌ایی

هیجده سر بریده به نی تا که دیده‌ایی

سر را شکسته‌ای و گریبان دریده‌ایی

دیدند مرغ‌عشق‌قافیه پرداز زینب است

ذکر لبت همیشه حبیبی حسین بود

جام جهان نمای تو نور دوعین بود

سرم

  • یکشنبه
  • 8
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 23:10
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

زبان حال حضرت زینب(س) -(به روی نیزه دلواپس؛ میایی پا به پایِ من) * مرضیه عاطفی

1442
2

زبان حال حضرت زینب(س) -(به روی نیزه دلواپس؛ میایی پا به پایِ من) به روی نیزه دلواپس؛ میایی پا به پایِ من
فدایِ چشم های تو! نکن گریه برایِ من
برای اولین بار است بی تو میروم جایی
اگر منزل به منزل میشود غم آشنایِ من
نشسته بر دلم داغت، شده از آهِ پی در پی؛
شبیه خیمه های سوخته، حال و هوایِ من
به دستِ ساربان هر لحظه می بینم عقیقت را
همان که بارها با آن اجابت شد دعایِ من
نمی گوید کسی در قافله پیش ِ رباب از آب
ولیکن حرمله(لع) لاجرعه می نوشد! خدایِ من...
دلم خون است امّا خنجرش را شمر(لع) آورده
تمام ِ راه را با خنده، پیش چشم هایِ من
سپر بودم برای او، زمین خوردم! به جبرانش...
رقیه(س) آمد و با گریه فوراً شد عصایِ من
بیا دورم کن از اینجا، میان خیلِ نامحرم؛
سرِ بازار، در

  • سه شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 19:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

از‌ زبان حضرت زینب سلام الله به امام حسین علیه‌السلام -(پس ازتوآب اگرخوردم ازاین چشمان ترخوردم) * حسن لطفی

1149

از‌ زبان حضرت زینب سلام الله به امام حسین علیه‌السلام -(پس ازتوآب اگرخوردم ازاین چشمان ترخوردم) خدا کُنَد زِ لبت یک سلام هم باشد
وَ سایه‌ات به سرم مُستدام هم باشد
بریز گیسویِ خود را به شانه‌های نسیم
که خوشتر است که ماهم تمام هم باشد
کم است اینهمه دشنام‌های طولانی
که کوچه کوچه نگاهِ حرام هم باشد
گذشتن از گذرِ تنگِ کوچه‌ها سخت است
و سخت تر که در آن ازدحام هم باشد
فقط نه اینکه پُر از آشناست هر طرفم
کنیزِ خانه‌ی‌مان رویِ بام هم باشد
شبِ گذشته یتیمت به ضربِ زجر آمد
بلورِ خورده تَرَک بی دوام هم باشد
چه حال می‌شوی آن لحظه‌ای که تنهایی
اگر که با تو سنان هم کلام هم باشد
خدا کُنَد سرِ طفلت نیاُفتد از نیزه
خدا کُنَد که سرش تا به شام هم باشد
لباس کهنه‌ی خود را برایم آوردند
میانِ کوفه کمی احترام هم ب

  • پنج شنبه
  • 19
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

ورود به کربلا -(دلش گرفت رقیه به کربلا نرسیده) * محسن صرامی

709
2

ورود به کربلا -(دلش گرفت رقیه به کربلا نرسیده) دلش گرفت رقیه به کربلا نرسیده
خبر رسید به گوشش برو،نیا نرسیده

دلش به هول و ولا بود،فقط به خاطر بابا
وزید باد عجیبی به نینوا نرسیده

غبار آمد و قدری نشست بر رخ بابا
شکست بغض گلویش به حرف با نرسیده

بغل گرفت علی را رباب خیره به هر دو
رسید بوی جدائی شب بلا نرسیده

کمی دو پلک رقیه به خواب ناز فرو رفت
شهید دید عزیزان دوتا دوتا نرسیده

به خواب دید که باید به خواب بیند عمو را
غروب بود و صدای عمو چرا نرسیده

چه میهمانی تلخی،چه میزبان عجیبی
مگر که نامه از این ها به دست ما نرسیده

  • شنبه
  • 20
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

خروج از مدینه -(ای مدینه گریه کن آل پیمبر می رود ) * علی شهودی

693

خروج از مدینه -(ای مدینه گریه کن آل  پیمبر می رود ) ای مدینه گریه کن آل پیمبر می رود
گوییا از آسمان مهر منور می رود

می رود خورشید عالمتاب شاه مشرقین
ازقفایش کاروان ماه و اختر می رود

از سر قبر پیمبر، پاره ی قلب رسول
اشگ خون می ریزد وبادیده ترمی رود

می کندبامادرخوددردل امشب حسین
صبح می گرددجدا ازقبرمادر می رود

می شوند امشب جدا از محضر ام البنین
حضرت عباس و عبدالله و جعفر می رود

با برادر بسته پیمان زینب بیدار دل
می شود امشب جدا از یاروهمسر می رود

گرمی عشق است و از بس جذبه دارد زاشتیاق
اصغر ششماهه درآغوش مادر می رود

کس نمی ماندبجاجزحضرت صغری که او
چشم گریانش بدنبال برادر می رود

این حسین است و شهادت پیشتاز مرکبش
بهر استیلای آیین پیمبر می رود

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 10:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

خروج از مدینه -(از مدینه رو به سوی نینوا خواهم نمود) *مرحوم آذر خراسانی

751

خروج از مدینه -(از مدینه رو به سوی نینوا خواهم نمود) از مدینه رو به سوی نینوا خواهم نمود
کربلا را در حقیقت کربلا خواهم نمود

از جوار جدّ و مادر، از دیار خویشتن
رو به سوی نینوا با صد نوا خواهم نمود

کوس ظلم آل سفیان سر زده بر بام چرخ
من ز مظلومی، فلک را پر صدا خواهم نمود

خلق را تبلیغ بی دینی ز دین بیگانه کرد
با مرام دین، جهان را آشنا خواهم نمود

باطل از تدلیس شیطانی به حق آمیخته
حقّ و باطل را ز یک‌دیگر جدا خواهم نمود

پیشۀ من امر بر معروف و نهی از منکر است
در چنین ره، من به جدّم اقتدا خواهم نمود

خلق اگر یاری کنندم، دین حق احیا شود
ورنه من خود را به راه دین، فدا خواهم نمود

من ولیّ کبریایم؛ امر، امر کبریا است
سر به کف، اجرای امر کبریا خواهم نمود

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 10:58
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شوق رسیدن -(حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد) *سید محمدرضا شرافت

1167

شوق رسیدن -(حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد) حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد
در غمِ تشنگی‌ات اشک چکیدن دارد

تو بخوان باز بخوان باز که از لب‌هایت
صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد

چقدر بوی دل و موی پریشان آورد
از سر نیزه نسیمی که وزیدن دارد

خیزران بر لب تو می‌زند آتش بر دل
می‌کشم آه که این آه کشیدن دارد

گاه گاه از دل آشفتۀ خود می‌پرسم
غنچه‌ای خشک که پرپر شده، چیدن دارد؟

عید قربان شده و نوبت تو شد اما
خنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟

کاروان تو کجا و من خسته اما
دل من هم به خدا شوق رسیدن دارد

  • جمعه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 18:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر حضرت رباب علیهاالسلام کاروان اُسرا -(بعد از آن غروب تلخ، جان زخمی رباب) * مجتبی احمدی

772

متن شعر حضرت رباب علیهاالسلام کاروان اُسرا -(بعد از آن غروب تلخ، جان زخمی رباب) بعد از آن غروب تلخ، جان زخمی رباب
بی‌تو خو گرفته با زخمه‌های آفتاب

تا همیشه تا ابد، یاد من نمی‌رود
بر سرم دمی که گشت هفت آسمان خراب...

هفت آسمان درنگ، مات این دو سوی جنگ
این غریب بی‌سپاه، و آن سپاه بی‌حساب

هفت آسمان عطش، دست مشک‌ها تهی
پای گاهواره‌ای، یک نفر در التهاب

هفت آسمان سکوت، وین صدای پر طنین
مادری که «لای لای»، کودکی که «آب آب»...

هفت آسمان سوال؛ حرف حق و هلهله؟!
آی تیر حرمله! وای، وای از این جواب!...

هفت آسمان خروش، اشک زن چه بی‌درنگ
می‌رود به کارزار، مرد او چه باشتاب...

آن طرف به سوی او، سنگ می‌زند عدو
این طرف به روی خویش، چنگ می‌زند رباب

گوشه‌گوشه خاک و خون، چشمه‌چشمه خون و

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 11:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

شعر مرثیه خروج کاروان از مدینه -(اجل چون سایه‌ای دور و برش بود) * میثم مومنی نژاد

631
1

شعر مرثیه خروج کاروان از مدینه -(اجل چون سایه‌ای دور و برش بود) اجل چون سایه‌ای دور و برش بود
و شمشیر بلا روی سرش بود
شبانه از مدینه رفت بیرون
شبانه رفتن ارث مادرش بود

  • جمعه
  • 3
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:54
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت زینب علیهاالسلام کاروان اُسرا -(ای آفتاب! ماه شبستان کیستی؟) * مهدی جهاندار

917

شعر غزل حضرت زینب علیهاالسلام کاروان اُسرا -(ای آفتاب! ماه شبستان کیستی؟) ای آفتاب! ماه شبستان کیستی؟
چادرنشینِ ظهر بیابان کیستی؟

دلواپس لبان ترک‌خوردهٔ که‌ای؟
چشم انتظار ساقیِ عطشان کیستی؟

امشب خراب یک دو نماز نشسته‌ای
فردا شب از خرابه‌نشینان کیستی؟

وقت وداعِ ساحل و دریا حکایتی‌ست
آرامش تلاطم طوفان کیستی؟

عالم تمام بی‌سر و سامان زینبند
جان حسین! بی‌سر و سامان کیستی؟

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر اسارت اهل بیت سبک سنتی زنجیر زنی محرم 98 -(ای سرت بر نی سایبان من – کن تکلم ای مهربان من) *حاج محمد نعیمی

99

متن شعر اسارت اهل بیت  سبک سنتی زنجیر زنی محرم 98 -(ای سرت بر نی سایبان من – کن تکلم ای مهربان من) ای سرت بر نی سایبان من – کن تکلم ای مهربان من
لب گشا ای ماه زینب – ای چراغ راه زینب
ای برادر ای حسین جان
****
تو بیا ینشین روی دامانم – بر گل رویت بوسه بنشانم
لب گشا ای ماه زینب – ای چراغ راه زینب
ای برادر ای حسین جان
****
از جبین تو خون شده جاری – کو علمدارت تا کند یاری
لب گشا ای ماه زینب – ای چراغ راه زینب
ای برادر ای حسین جان
****
تو سرت کرده روی نی منزل – من زدم سر بر چوبه¬ی محمل
لب گشا ای ماه زینب – ای چراغ راه زینب
ای برادر ای حسین جان
****
با لب خشک و صوت قرآنت – ده تسلا بر این یتیمانت
لب گشا ای ماه زینب – ای چراغ راه زینب
ای برادر ای حسین جان
****
بر لبت دشمن خیزران می زد – شعله بر جان

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

متن شعر صفر 98اسارت -(برخیز و ببین برادر) * بهمن عظیمی

13

متن شعر صفر 98اسارت -(برخیز و ببین برادر) برخیز و ببین برادر
داغ تو با دل خواهرت چه¬ها کرد
از عمرش، خیری نبیند
هر کسی که از تو زینب را جدا کرد
وای، شد پس از تو نگارم ـ غرق خون چشم زارم
وای، مانده¬ام بین دشمن ـ یار و یاور ندارم
سالار زینب
از یادم نرفته هرگز
می¬زدی تو دست و پا به زیر خنجر
شمر دون، میان گودال
می¬بُرید تشنه لب از حسین من سر
وای، تن به نیزه سپردی ـ چقدر نیزه خوردی
وای، رفتی و خواهرت را ـ همره خود نبردی
سالار زینب
بر روی نیزه¬ی دشمن
سر تو چه خوش نشسته ای امیدم
از روی نیزه نظر کن
که چگونه از غم تو من خمیدم
وای، مُردم از ماتم تو ـ کرده پیرم غم تو
وای، نگذارم بیفتد ـ بر زمین پرچم تو
سالار زینب
هرگز باورم نمی¬شد
که بدون تو دمی

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 20:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

متن شعر صفر98اسارت -(بعد از تو، سالار زینب) * بهمن عظیمی

8

متن شعر صفر98اسارت -(بعد از تو، سالار زینب) بعد از تو، سالار زینب
غرق خون شد دل محزون و غمینم
می¬سوزم، هر شب و هر روز
از غم تو ای مه نیزه نشینم
وای؛ از غمت در عذابم ـ دوریت برده تابم
وای؛ یک سر از نی فتاده ـ نگران ربابم
سالار زینب
رأس تو به روی نیزه
من به دنبال سرت منزل به منزل
بر روی منبر نیزه
صوت قرآن تو برده از دلم دل
وای؛ داغ تو صبر من برد ـ زینب از غصه افسرد
وای؛ آتشم زدهمان سنگ ـ که به کنج لبت خورد
سالار زینب
بنما یک دعا بمیرم
بی تو دیگر زنده ماندنم چه حاصل
تا دیدم سرت به نیزه
سر شکستم از غمت به چوب محمل
وای؛ تو و نیزه سواری ـ من و اندوه و زاری
وای؛ بنگر همچو عباس ـ اشک من گشته جاری
سالار زینب
از یادم نرفته هرگز
در میان قتلگه تنت

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 20:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

دوبند سبک زمینه ایام اسارت آل الله زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها -(تو رفتی و من از فراقت شدم پیر) * امیرحسین سلطانی

784

دوبند سبک زمینه ایام اسارت آل الله زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها -(تو رفتی و من از فراقت شدم پیر) بند اول

تو رفتی و من از فراقت شدم پیر
به روی نی آن راس تو کرده تغییر

تو رفتی و بعدِ تو من زنده ماندم
چه گویم از این کار دنیا و تقدیر

منم خواهر تو/که با تو در این ساربانم
منم خواهر تو/که از داغ تو قد کمانم
منم خواهر تو/که بردی تو تاب و توانم

(ای ماه من،بر روی نی،رفتی چرا
سالار من،شکستی تو،قلب مرا)

واویلتا

بند دوم

هلال من ای ماه نیزه نشینم
چگونه تو را بر سر نی ببینم

کجایی که دستت گذاری به قلبم
که راس تو را بر سر نی نبینم

کجایی برادر/که طاقت ندارد دل من
کجایی برادر/که دوری تو مشکل من
کجایی برادر/سر تو شده قاتل من

(ای ساربان،آهسته ران،گم کردم جان
چون میروی،دل میبری و دل ستان)

واویلتا

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 12:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها -(درد اسارت،رو چاره ای نیست) * امیرحسین سلطانی

794

سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها -(درد اسارت،رو چاره ای نیست) بند اول

درد اسارت،رو چاره ای نیست
داغ فراقت،رو مرهمی نیست
از خطبه ی من،فهمیده دشمن
مصیبت تو،غم کمی نیست

کرب و بلا دیدم_کوفه جفا دیدم
بریده رأست رو_رو نیزه ها دیدم
ولی میخونم،لا رایت الا جمیلا

(لا رایت الا جمیلا)

بند دوم

رو نی سرت رو،شکسته دیدم
به چوب محمل،زدم سرم رو
میدم سرم رو،ولی نمیدم
حتی یه نخ از،این معجرم رو

رو نی قمر دیدم_با چشم تر دیدم
خودم تو کربلا_داغ پسر دیدم
ولی میخونم،لا رایت الا جمیلا

(لا رایت الا جمیلا)

بند سوم

دیدم که خونی،شده لب تو
نشد بشورم،لبت رو با اشک
تو گفتی آروم،باشم حالا من
دارم میریزم،چه بی صدا اشک

تو معبرا دیدم_سرت رو تا دیدم
افتاده از رو نی_به زیر پا دیدم
و

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 12:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

مصیبت داغ اسارت -(یوسف سر نی بر سر بازار کتک خورد ) * حسین رئوفی

2272
1

مصیبت داغ اسارت  -(یوسف سر نی بر سر بازار کتک خورد ) یوسف سر نی بر سر بازار کتک خورد
هر کس که ز جان بود خریدار کتک خورد

یک زینب و یک قافله بیمار و عزادار
بیمار و پرستار و عزادار کتک خورد

طفلی که یتیم است و صغیر است و اسیر است
صد بار پدر گفت و هر بار کتک خورد

سخت است به زینب به خدا روزه ی نذرش
چون جای غذا لحظه ی افطار کتک خورد

بر دخترکی بود سپر تا که نترسد
دشمن زد و انگار نه انگار کتک خورد

یک شیر زن از دامن عصمت و طهارت
از پیر زن رذل و خطاکار کتک خورد

جا دارد از این غصه "رئوفی" بدهد جان
ناموس علی ، زار در انظار کتک خورد

  • پنج شنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)یا اخا،زینبت ز غصه از پا فتاد * محمود اسدی

834

(نوحه)یا اخا،زینبت ز غصه از پا فتاد یا اخا،زینبت ز غصه از پا فتاد
خواهر تو کجا و بزم ابن زیاد
دل به تاب و تب است
روز من چون شب است
واحسینا
کوفیان بی مروت اند و پست و بدند
تازیانه به صورت ربابت زدند
قدکمانم حسین
نیمه جانم حسین
واحسینا

  • یکشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:03
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد