شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

اشعار مناجات با صاحب الزمان(عج),(قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم) *

10689
23

اشعار مناجات با صاحب الزمان(عج),(قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم) قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم
به انتظار قسم تاب انتظار ندارم
به احتظار مبدل شد انتظار ظهورت
اجل رسیده دگر تاب احتظار ندارم

ز بس گریستم و دیده ام ندید رخت را
گمان برند گروهی به من که یار ندارم
اگر بهار شود دچار فصل سال برایم
خدا گواست که بی روی تو بهار ندارم
به سلطنت ندهم رتبه ی گدایی خود را
که در زمین و زمان جز تو شهریار ندارم
نه مانده تاب فراق و نه هست طاقت جرم
چگونه صبر کنم دیگر اختیار ندارم
دیار من نبود غیر خاک مقدم یارم
چو دور غیبت یارم بود دیار ندارم
به اشک دیده بیارم مگر به دست دلت را
عزیز دل چه کنم چشم اشکبار ندارم
اگر تو سوزدهی جز به آتشت نگدازم
دگر تو اشک دهی غیر گریه کار ندارم
به د

  • سه شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:27
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار مناجات با حضرت مهدی(عج),(جمعه ها روز انس با مهدیست) *

18842
37

اشعار مناجات با  حضرت مهدی(عج),(جمعه ها روز انس با مهدیست) جمعه ها روز انس با مهدیست
بهترین ذکر جمعه یا مهدیست
حاجت از حجت خدا خواهید
به خدا حجت خدا مهدیست

هر که را در جهان امامی هست
اهل عالم! امام ما مهدیست
با دو بال غدیر و عاشورا
اوج پرواز شیعه تا مهدیست
چارده وجه چارده معصوم
ز ابتدا تا به انتها مهدیست
حجرالاسود و حطیم و مقام
زمزم و مروه و صفا مهدیست
زخمی زخم سینه زهرا
وارث خون کربلا مهدیست
چارده قرن هم سخن شب و روز
با سر نوک نیزه ها مهدیست
ما دعا بر ظهور او کردیم
روح آمین این دعا مهدیست
چشم دل باز کن ببین "میثم"
شیعه هرجا که هست بامهدیست

  • سه شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار مناجاتی با امام زمان(عج),(گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی) * نغمه مستشار نظامی

6296
10

اشعار مناجاتی با امام زمان(عج),(گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی) گاهی اگربا ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی
گاهی اگر در چاه مانند پدر آه!
اندوه مادر را شکایت کرده باشی
گاهی اگر زیر درختان مدینه
بعد از زیارت، استراحت کرده باشی
گاهی اگر بعد از وضو مکثی کنی تا
آیینه ای را غرق حیرت کرده باشی
در سال های سال دوری و صبوری
چشم انتظاری را شفاعت کرده باشی
حتی اگر بی آنکه مشتاقان بدانند
گاهی نمازی را امامت کرده باشی
یا در لباس ناشناسی در شب قدر
از خود، حدیثی را روایت کرده باشی
یا در میان کوچه های تنگ و خسته
نان و پنیر و عشق قسمت کرده باشی
پس بوده ای و هستی و می آیی از راه
تا حق دل ها را رعایت کرده باشی
پس مردمک های نگاه ما عقیم اند
تو حاضری، بی آنکه

  • سه شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 15:18
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

اشعار مناجاتی با امام زمان(عج)-(من گریه میکنم که تماشا کنی مرا) * قاسم نعمتی

20448
72

اشعار مناجاتی با امام زمان(عج)-(من گریه میکنم که تماشا کنی مرا) من گریه میکنم که تماشا کنی مرا
مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا
حجت قبول دلبر احرام بسته ام
ای کاش در دعای خودت جا کنی مرا
با گریه کردن این دل من زنده می شود
دل مرده آمدم که تو احیا کنی مرا
اسباب زحمت تو شده اين گدا ولي
هرگز مباد از سر خود وا كني مرا
تو سفر دار گریه ي ماه محرمی
چشمی پر اشک میشوم گر احیا کنی مرا؟
بيت الحرام سينه زنان كوي كربلاست
دارم اميد ، مُحرم آنجا كني مرا
همراه خویش زائر شش گوشه ام کنی
خاک قدوم اکبر لیلا کنی مرا
اي روضه خوانِ تنگِ غروب منا بيا
پرچم به دوش ماتم كرب و بلا بيا
(قاسم نعمتي)

  • سه شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 15:26
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار در فراق یار,(درد فراق یار را من به بیان و گفتگو) *

8659
7

اشعار در فراق یار,(درد فراق یار را من به بیان و گفتگو) درد فراق یار را من به بیان و گفتگو

شرح نمی توان دهم نکته به نکته ، موبه مو

جامه صبر بردرم چند در انتظار او

قطعه به قطعه ، نخ به نخ ، تار به تار ،پو به پو

می طلبم نشانه از هرکه ،رهم نمی دهد

گفته به گفته ، دم به دم ، دسته به دسته ، سو به سو

تا که کنم سراغ از او می گذرم به هر طرف

خانه به خانه ، جابه جا ، کوچه به کوچه ، کو به کو

اشک به دامن آورم روز وشبان به یاد شه

دجله به دجله ، یم به یم ، نهر به نهر ، جو به جو

درد جنون عشق او می کِشدم به بحر و برّ

شهر به شهر و ده به ده ، درّه به درّه ،کوه به کوه

خیز و بریز ساقیا ساغر غم ز خون دل

جام به جام و دَن به دَن ، خمّ به خمّ و سبو سبو

تا که

  • سه شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 15:44
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

غزلی برای امام زمان (عج) -( وقتی که می آیی بهارت را بیاور ) * اکرم بهرامچی

2379
4

غزلی برای امام زمان (عج) -( وقتی که می آیی بهارت را بیاور ) وقتی که می آیی ، بهارت را بیاور
گل خنده ی پروردگارت را بیاور
در ایستگاه ِ تشنگی در انتظاریم
بر ما بباران، آبشارت را بیاور
آلودگی ها در وضوهامان اثر کرد
از آب زمزم، چشمه سارت را بیاور
(اینجاهوا بس ناجوانمردانه سرد است)
گرمای جان بخش، شرارت را بیاور
آدینه ها خشکید در ساعات تکرار
آمين ِ طول ِ انتظارت را بیاور
از ازدحام درد، صف ها بی شمارند
روح ِ مسیحایی تبارت را بیاور
وقت ِ اجابت در دعای ندبه آمد
این عصر ِ جمعه ، کوله بارت را بیاور
حتی عدالت در کتاب قصه ها مرد
ای عدل ِ مطلق انتشارت را بیاور
گفتند می آیی در این بیراهه ی درد
برچشم ِ ما گرد و غبارت را بیاور
پائیز در پائیز طوفان پینه بسته
درفصل ِ بی

  • چهارشنبه
  • 9
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 05:53
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار در فراق یار(بیش از این یا رب مرا حیران مکن) *

5830
8

اشعار در فراق یار(بیش از این یا رب مرا حیران مکن) بیش از این یا رب مرا حیران مکن
بی پناهی را تو سرگردان مکن
بی نوایی ای خدا دستم بگیر
تا نیفتادم ز پا دستم بگیر

این دل سرگشته راآگاه کن
چاره ای بهر من گمراه کن
بر درت یا رب دگر راهم بده
از تو من یک بخششی خواهم بده
ای خدا دیگر دلم را خون مکن
غصه و درد مرا افزون مکن
حاجتی دارم ز تو کردگار
جان زهرا(س)حاجتم تو برا
این بساط ظلم را تعطیل کن
نا خوشی را بر خوشی تبدیل کن
صاحب ما را دگر فرمان بده
این جهان را ای خدا سامان بده
صاحب ما را بداد ما رسان
تا به کی از دیده ها باشد نهان
زندگی از بهر ما زندان شده
بی کس وتنها ببین قرآن شده
زندگی دور از امام منتظر
حاصلی نبود به جز عمر هدر
حامی مستضعفان یا رب کجاست
ع

  • چهارشنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 07:43
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار مهدوی,(فدای تو گردم امام زمان(عج) *

6632
19

اشعار مهدوی,(فدای تو گردم امام زمان(عج) فدای تو گردم امام زمان(عج)
ببین آه سردم امام زمان(عج)
منم بی نوا و نوایم تویی
منم درد و رنج و دوایم تویی

رسان جان زهرا(س) و جان علی(ع)
دوایی به دردم امام زمان(عج)
مریض تو هستم شفایی بده
به قلب غمینم صفایی بده
نگاهی بفرما ز راه وفا
به رخسار زردم امام زمان(عج)
اگر قلب ناز تو آزرده ام
اگر آبروی تو را برده ام
دگر از درت ای گل مصطفی(ص)
مکن خوار طردم امام زمان(عج)
بگو با غم تو چسان خو کنم
زهجر تو مولا کجا رو کنم
بیا تو خود را نشان بده
که دور تو گردم امام زمان(عج)
اگر من رفیق بدی بوده ام
رهی غیر راه تو پیموده ام
پناهم بده چون جوانی خویش
فدای تو کردم امام زمان(عج)
منم(کردی)بی نوا و حزین
که باشم ز داغ

  • چهارشنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 08:44
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار در فراق یار,(شوق دیدار را دارم به دل) *

6169
3

اشعار در فراق یار,(شوق دیدار را دارم به دل) شوق دیدار را دارم به دل
ترسم این حسرت رود در زیر گل
ای فدایت جان من یابن الحسن(ع)
پرده از رخسار ماهت بر فکن

ترسم این دوری مرا حیران کند
دیده ام را تا ابد گریان کند
یوسف قرآن عزیز فاطمه
در دلم افتاده شور و واهمه
بیم آن دارم که ای والامقام
عمر من با دوریت گردد تمام
با همه جرم و خطای بی شمار
منتی ای مهربان بر من گذار
کن نوازش نوکر دل خسته را
نوکر دل خسته پر بسته را
مهدیا جانم به لب آمد بیا
روز روشن رفت و شب آمد بیا
از فراقت ای شها جان می کنم
بر سر و سینه خود می زنم
تا نمردم ای گل زهرا بیا
ای شده آواره در صحرا بیا
ای عزیز فاطمه تعجیل کن
غصه را بر راحتی تبدیل کن
(کردیم)دلداده کوی حسین
عاشق آن نام

  • چهارشنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:33
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار در فراق یار,(ای که هستی عاری از هر گونه عیب) *

4213
0

اشعار در فراق یار,(ای که هستی عاری از هر گونه عیب) ای که هستی عاری از هر گونه عیب
از چه رو کردی مکان در چاه غیب
یوسفا جای تو قعر چاه نیست
چون کسی آنجا تو را همراه نیست

در پس این پرده تنهایی چرا
همتی فرما به سوی ما بیا
گرچه هستی مالک هر دو جهان
خوانده است یزدان تو را صاحب زمان
لاجرم مولا تو هم داری نیاز
تا که بنشینی کنار اهل راز
صحبتی از مادرت زهرا کنی
عقده دل را سراسر واکنی
غاصبین را آوری پای حساب
یک یک آنها را تو بنمایی عقاب
فاش سازی داستان کربلا
قصه ای گویی تو از شام بلا
ای عزیز حضرت خیر الانام
طالب خون حسین تشنه کام
با سکوتت گرچه لب را بسته ای
بهر فرمان خدا بنشسته ای
می خوری هر لحظه ای خون جگر
از جنایات فراوان بشر
تا نخشکیده گل و سرو چمن
ر

  • چهارشنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:43
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار در فراق یار,(بیا که شیعه جدت به غم گرفتار است) *

5908
12

اشعار در فراق یار,(بیا که شیعه جدت به غم گرفتار است) بیا که شیعه جدت به غم گرفتار است
بیا که دل ز فراقت همیشه بیمار است
بیا که دشت و دمن را کنی تو گل افشان
که بی جمال تو ای گل جهان همه خار است

بیا که شیعه ندارد قرار دوری را
به ذات پاک خداوند فراق دشوار است
جهان در انتظار قدومت نشسته ای مولا
بیا که موسم وصل است و وقت دیدار است
بیا که ظلم و عداوت ز حد شده بیرون
بیا که کار عدویت جفا و آزار است
بیا که جوشن خود را به تن کنی ای دوست
که بهر دفع تظلم زمان پیکار است
اگر ز پرده درآیی برای جنگیدن
تمام ملت شیعه تو را مدد کار است
بیا و خانه نشستن به مرتضی مپسند
ببین که غضب خلافت ز سوی کفار است
بیا که جد غریبت به دشت کرببلا
غمین و بی کس وتنها و بی علمدار است

  • چهارشنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:37
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار مهدوی,(اگر چه دورم ای مولا ز کویت) *

4489
10

اشعار مهدوی,(اگر چه دورم ای مولا ز کویت) اگر چه دورم ای مولا ز کویت
ولی دارم همیشه گفتگویت
خدا داند که من ای جان جانان
بگردم مو به کو در جستجویت

به صبح جمعه ای مولا دهم گوش
که بلکه بشنوم صوت نکویت
چه می شد ای گل زیبای نرجس
دمی من هم نشینم روبرویت
شود روزی خداوند تبارک
نشان ما دهد آن خلق و خویت
شود لب تشنگان جام وحدت
بنوشند جرعه ای ز آن آب جویت
به جان تو قسم کل جهان را
عوض کی می کنم بر تار مویت
اگر عطری بود اندر گل یاس
بود یک ذره از آن عطر و بویت
شود آیا که این مخلوق عالم
به این زودی همه آیند به سویت
شود آقا به این زودی ببینم
فنا و ذلت جمله عدویت
شنیدم اشک می ریزی شب و روز
برای عمه و جد و عمویت
دعا کن(کردیا)از آب کوثر
دم رفتن بریزند

  • چهارشنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 16:03
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار در فراق یار,(من آواره مدتها دویدم) *

5289
9

اشعار در فراق یار,(من آواره مدتها دویدم) من آواره مدتها دویدم
رخ زیبای مهدی را ندیدم
برای دیدن آن روی زیبا
چه مشکل ها من حیران کشیدم

فراق روی او بیچاره ام کرد
گواه حرفم این موی سپیدم
برای لحظه ای دیگر رویش
دو صد پیراهن طاقت دریدم
گهی از بهر دیدارش به کلی
از ین دنیا و مافیها بریدم
غم عشقش من از آن روز اول
ز جان و دل خدا داند خریدم
هزاران مرتبه در زندگانی
شماتت از عدوی او شنیدم
چو بر من طعنه می زد دشمن او
لبان خویش از غصه هجرت گزیدم
کجایی یوسف زیبای زهرا
ببینی از غم هجرت خمیدم
خدا داند تو را ای منبع جرد
ز بین خوبرویان برگزیدم
به تو دل بسته ام در این دو روزه
مکن جان علی قطع امیدم
گشا در را به روی این گدایت
بده از بخششت مولا نویدم
گناهم

  • چهارشنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 حسن کردی

اشعار در فراق یار,( خوشا آن کس که بیند روی مهدی) * حسن کردی

7745
22

اشعار در فراق یار,( خوشا آن کس که بیند روی مهدی) خوشا آن کس که بیند روی مهدی
کشد بر دیده خاک کوی مهدی
خوشا آن کس که از گل های عالم
گلی بوید که دارد بوی مهدی

خوشا آن کس که باشد قبله گاهش
به هنگام دعا ابروی مهدی
خوشا آن کس که از حدیث متانت
نشان دارد ز خلق و خوی مهدی
بود زیبای این چرخ گردون
همه زان سنبل گیسوی مهدی
خدا داند تمام این جهان را
عوض کی می کنم بر موی مهدی
اگر آب گوارایی بنوشم
به ذات حق بود از جوی مهدی
تمنا دارم از ذات خداوند
کشد ما را همیشه سوی مهدی
برو(کردی)دعا کن تا بیاید
اگر خواهی ببینی روی مهدی

  • چهارشنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 17:03
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار در فراق یار,(بیا برای روز شب دعا بکنیم) *

5117
8

اشعار در فراق یار,(بیا برای روز شب دعا بکنیم) بیا برای روز شب دعا بکنیم
دل امام زمان را زخود رضا بکنیم
عزیز فاطمه مهدی دلش پر از خون است
کجا سازد که به مولا دگر جفا بکنیم

بیا که قطره اشکی برای او ریزیم
برای غربت آن شه ز دل نوا بکنیم
بیا به خاطر زهرا دلش نیازارم
بیا که بهر خدا از خدا حیا بکنیم
کسی غریب تر از او در این جهان نبود
چرا ز روی جهالت ورا رها بکنیم
بیا که روز فرج با عنایت یزدان
تمام هستی او را به او عطا بکنیم
جهان و هر چه در آن است رها نما ای دل
بیا که که راه خود از غیر حق جدا بکنیم
بیا که روز خسان را چو شب کنیم تیره
بیا که دشمن حق را همه فنا بکنیم
بیا که آل علی را ز سوز دل خوانیم
به بزم محفل آنها ز جان دعا بکنیم
بیا به همراه مول

  • چهارشنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 17:14
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

صبح آدینه که آمد به دلم وعده دهم * محمد مهدی عبدالهی

3429
5

صبح آدینه که آمد به دلم وعده دهم اللهم عجل لوایک الفرج

تا به کی پیروی از نفس خرابم ببرم

منتظر بر سر ره، دیده پُر آبم ببرم

صبح آدینه که آمد به دلم وعده دهم

جسرت جمعه با تو را به خوابم ببرم

"محمدمهدی عبدالهی"

  • جمعه
  • 17
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 06:03
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

شعر مناجات امام زمان(عج) -( آقا دلم محتاج باران بهاری ست ) * روح اله گائینی

1948
-1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( آقا دلم محتاج باران بهاری ست ) آقا دلم محتاج باران بهاری ست
محتاج یک لحظه قرار بی قراری ست
آقا دلم بهر نبود تو گرفته
تا که بیایی کار دل شب زنده داری ست
از بس که غیبت کرده ای آقای خوبم
یاد تو در این سینه ی من یادگاری ست
این جمعه تا یک جمعه ی دیگر گل من
کارم دعا و ندبه و لحظه شماری ست
انگار هم سهم من از این بودن تو
مانند اجدادم همه چشم انتظاری ست
بی تو تمام لحظه های من خزان است
آقا دلم محتاج باران بهاری ست

شاعر : روح اله گائینی

  • چهارشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( یک عمر، انتظار، مرا پیر کرده است ) * حسین سنگری

2106
3

شعر مناجات امام زمان(عج) -( یک عمر، انتظار، مرا پیر کرده است ) ' یک عمر، انتظار، مرا پیر کرده است
دنیا مرا دوباره زمین گیر کرده است
شب در سکوت مبهم خود آفتاب را
در چشم کور صاعقه زنجیر کرده است
از ابرهای تیره بپرسید این سؤال:
خورشید این قبیله چرا دیر کرده است؟
هر وقت از زمانه تو را کرده ام طلب
در پاسخم اشاره به تقدیر کرده است
نام تو را شنیده و تکثیر کرده است
برگرد ای حماسه ی جاوید روزگار
حال خوشم بدون تو تغییر کرده است
این جمعه کاش بشنوم از سوی آسمان
"شاعر! دعای عهد تو تأثیر کرده است"

شاعر : حسین سنگری

  • چهارشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( بازار تو تا حشر خریدار ندارد ) *

1590
3

شعر مناجات امام زمان(عج) -( بازار تو تا حشر خریدار ندارد ) بازار تو تا حشر خریدار ندارد
کس درخور تو درهم و دینار ندارد
دلها سر آزار تو خونین شده ای دوست
هر چند دل تو سر آزار ندارد
پشت مژه های تو اسیران وفایند
کس چون نگهت خیل گرفتار ندارد
هر کس به کف آورد ترا یار جهان است
و آن که ز کف داد ترا یار ندارد
هر جا که تویی کعبه ی عشّاق همانجاست
کس چو دل ما قبله ی سیّار ندارد
دل نیست که از درد فراق تو ننالد
در محکمه کس اینهمه بیمار ندارد
تو ساخته ی حُسن خدا داده ی خویشی
چشمان تو بیت است که معمار ندارد
هر کس که مرا از تو جدا دید چنین گفت :
بیچاره مریضی که پرستار ندارد
بشکسته دلان را خبر از تنگدلی نیست
دشت است در آن خانه که دیوار ندارد
گوهر ز بصرگرچه فشانیم شب و

  • چهارشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( عشق ما کار و کس نمی داند ) *

1460

شعر مناجات امام زمان(عج) -( عشق ما کار و کس نمی داند ) عشق ما کار و کس نمی داند
این شرر خار و خس نمی داند
جان آقا مرا به کس نفروش
طفلک دل هوس نمی داند
بانگ خاموش گریه های مرا
های و هوی جرس نمی داند
کس جلودار این سرشک نشد
مستی ما عسس نمی داند
عاشقی را شروع و پایان نیست
بیدلی پیش و پس نمی داند
هرکه دمخور شده به وحی دمت
نفسش را نفس نمی داند
می تپد در برون سینه دلم
مرغ عارف قفس نمی داند
هر که قدر سرشک را نشناخت
قدر بال مگس نمی داند

  • چهارشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( نه! واقعاً چقَدَر پیش تو بها دارم؟ ) *

1002

شعر مناجات امام زمان(عج) -( نه! واقعاً چقَدَر پیش تو بها دارم؟ ) نه! واقعاً چقَدَر پیش تو بها دارم؟
وَ یا چه سهم از آن سبزِ چشم‌ها دارم؟
بیا که کارد رسیده به استخوانم، آه
بیا که دایم دلشوره‌ی تو را دارم
اگر نیایی دنیا چه می‌کند با من
چقدر طاقت این حال و روز را دارم؟
(برای من که به وابستگی به تو شادم
دلم خوش است تو را هدیه از خدا دارم
منی که پنجره‌ام رو به سمت تو باز است
منی که پنجره‌ای رو به آشنا دارم)
که زیر آبی این آسمان کسی هرگز
برای از تو سرودن نکرده وادارم
بگو که دست جهان سنگ بر سرم بزند
نمی‌روم که به تو تا ابد وفا دارم
نمی‌روم تا وقتی جواب من بشوی
نه! واقعاً چقدر پیش تو بها دارم؟

  • چهارشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات امام زمان(عج) -( تو همانی که دلم لک زده لبخندش را ) * کاظم بهمنی

1810

مناجات امام زمان(عج) -( تو همانی که دلم لک زده لبخندش را ) تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
...
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرایندش را
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را :
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را

ش

  • پنج شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

انتظار *

2117
4

انتظار با آبروي تو آبرو گرفته ايم

با ندبه هاي تو خو گرفته ايم

مهدي بيا كه سخت است انتظار

از دوريت بغض گلو گرفته ايم

  • شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 07:28
  • نوشته شده توسط
  • سجاد صادقي ابوزيدآبادي
ادامه مطلب
 وحید زحمتکش شهری

فراق امام زمان -(در فراق یار از تن جامه ها باید درید) * وحید زحمتکش شهری

821
3

فراق امام زمان -(در فراق یار از تن جامه ها باید درید) در فراق یار از تن جامه ها باید درید

در پی این در و گوهر کو به کو باید دوید

چاه کنعان را تمام کاروانها دیده اند

یوسف گم‌گشته ی ما را کسی آنجا ندید

نوکری نا لایق و بدکارم اما ماه من

خوب و بد باید که گاهی در کنار هم خرید

این همه بار گناه و معصیت بر دوش من

با گنه کاری کجا گوشی صدایش را شنید

کاش مهدی آید و دستی روی قلبم کشد

نامه ی اعمال تاریکم شود با او سفید

گرچه قلبش را شکسته با همه اعمال خود

در فراق روی ماهش اشکُ میبارد وحید

وحید زحمت کش شهری

  • سه شنبه
  • 19
  • تیر
  • 1397
  • ساعت
  • 16:27
  • نوشته شده توسط
  • وحید زحمت کش شهری
ادامه مطلب

اشعار در فراق یار,(سلام از دور دست از بی نهایت) *

4170
7

اشعار در فراق یار,(سلام از دور دست از بی نهایت) سلام از دور دست از بی نهایت

زلال بیکران دریای رحمت

سلامی صاف و ساده گرم اما

شبیه آفتابی صبح طلعت

سلام از ابتدایی نامشخص

سلامی لحظه لحظه چند نوبت

سلام از جنس بغض کهنه ای که

درون سینه ی من کرده عزلت

سلام آقا گره در کار دارم

مرا در یاد داری کنج ذهنت؟

گدای سابقم آری درست است

همان که چند باری داده زحمت

همان که نازهایش را خریدی

سرش افتاده پایین از خجالت

بهانه بود صحبت باز گردد

به هربیتی اگر دادم سلامت

به خلوت نیز با ما درد و دل کن

بیا قدری تو حالا درد و دل کن

سلام از این طرفها یاد کردید

مسیر آشتی ایجاد کردید

تشکر! بیش از این زحمت نیفتید

به یک احوال پرسی شاد کردید

همان دل را ـ د

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 04:51
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار مهدوی ,(تمام آرزوی ما شده تو را دیدن) *

3957
6

اشعار مهدوی ,(تمام آرزوی ما شده تو را دیدن) تمام آرزوی ما شده تو را دیدن

هنوز میل نداری به زیر پا دیدن ؟

غریبه ایم و کسی حال ما نمی پرسد

میان شهر چه خوب است آشنا دیدن

هر آنکه در پی آسایش است با ما نیست

مسیر عشق ندارد بجز بلا دیدن

حدیث لیلی ما بر سر زبان ها هست

کجا شنیدن از دوست و کجا دیدن

گمان کنم که تو روزی به دیدنم آیی

که بر نیاید دیگر ز چشم ما دیدن

به سرخی جگرم غبطه می خورد لاله

نصیب ماست فقط داغ کربلا دیدن

مدینه رفتن همراه تو صفا دارد

و قبر خاکی بانوی اشک را دیدن

رضا رسول زاده

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 04:54
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار در فراق یار,(مردم دیده به هر سو نگرانند هنوز) *

3965
6

اشعار در فراق یار,(مردم دیده به هر سو نگرانند هنوز) مردم دیده به هر سو نگرانند هنوز

چشم در راه تو صاحب نظرانند هنوز

لاله ها، شعله کش از سینه داغند به دشت

در غمت، همدم آتش جگرانند هنوز

از سراپرده غیبت، خبری باز فرست

که خبر یافتگان، بی خبرانند هنوز

رهروان، در سفر بادیه حیران تواند

با تو آن عهد که بستند، برآنند هنوز

ذره ها در طلب طلعت رویت با مهر

هم عنان تاخته چون نوسفرانند هنوز

طاقت از دست شد ای مردمک دیده! دمی

پرده بگشای که مردم نگرانند هنوز

مشفق کاشانی

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 05:19
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

درد دل با امام زمان(عج),(دنیا دلش ز گریه ی زهرایی ات گرفت) * رضا رسول زاده

7990
25

درد دل با امام زمان(عج),(دنیا دلش ز گریه ی زهرایی ات گرفت) دنیا دلش ز گریه ی زهرایی ات گرفت

قلبم برای این همه تنهایی ات گرفت

با سوختن اگر که شده عاشقی رفیق

تاثیر از روایت شیدایی ات گرفت

باید خودت برای ظهورت دعا کنی

پایان اگر که صبر و شکیبایی ات گرفت

شاید شما که آمدی این ماه پر غرور

صورت ز شرم محضر زیبایی ات گرفت

شاید به یمن مقدمت این کشته ی فراق

جان دوباره از دم عیسایی ات گرفت

از لطف به گدای خودت هم سری بزن

روزی اگر زد و رگ آقایی ات گرفت

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 05:21
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار در فراق یار,(دیدن روی تو آسوده میسر نمی شود) *

6901
7

اشعار در فراق یار,(دیدن روی تو آسوده میسر نمی شود) دیدن روی تو آسوده میسر نمی شود

این عطا بر من آلوده مقدّر نشود

ادبم رنگ ریا دارد و بی اخلاصم

عملم هم دم امر تو دلبر نشود

كار خود می كنم و با تو ندارم كاری

چشمم از رنج فراق تو دگر تر نشود

یك به یك می رود از كف نعمات ای افسوس

مددی حال من غمزده بدتر نشود

اثر هیئت ارباب بُود بیداری

وای بر آن كه از این فیض معطر نشود

هركسی سمت ظهور تو قدم بردارد

دلش از ظلمت ایام مكدر نشود

گر چه نالایقم اما تو مرا می خواهی

بی نگاهت دل من پاك و مطهر نشود

جواد حیدری

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 05:23
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار مهدوی-(تو ميشوي مسيح كه بيمار نيستم) * علی اکبر لطیفیان

7295
12

اشعار مهدوی-(تو ميشوي مسيح كه بيمار نيستم) تو ميشوي مسيح كه بيمار نيستم
ديگر از اين به بعد گرفتار نيستم

از نان دست رنج خودم لقمه مي خورم
شغلم"گدايي"است نه بيكار نيستم

با هر گداكريم شدن ،عادت شماست
ورنه من از شما كه طلبكار نيستم

هست من از گدا شدنم آب مي خورد
وقتي فقير نيستم انگار نيستم

ديدي اگر كبوتر ديوار تو شدم
بالم شكسته بود نه سربار نيستم!

از اين به بعد قول بده عاشقم كني
با من كه باشد عشق نگهدار نيستم

حالا اگر كلاف بدست آمدم فقط
بازار گرمي است خريدار نيستم

از چه جواب نامه ي ما را نمي دهي
چندين شب است!! از تو خبر دار نيستم

گاهي براي آمدنت گريه مي كنم
آنقدر هم به جان تو بي عار نيستم

(علي اكبر لطيفيان)

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 05:30
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد