شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

در فراق امام زمان (عج ) ( شب بود و اسمان تار قلبم بر از سیاهی) *

1313
2

در فراق امام زمان (عج )  ( شب بود و اسمان تار قلبم بر از سیاهی) شب بود و آسمان تار ، قلبم پر از سیاهی
چشمان پر زدردم، لبریز از تباهی
ناگاه آمدی تو بر چشم من نشستی
بت های درد و غم را یک یک زدی شکستی
تو آمدی نگاهت ،تفسیر کرد شعرم
لبریز شد ترانه از لابه لای فکرم
معنای عشق و ایمان ،جایت عجیب خالیست
در این زمانه حتی یک تن چنان شما نیست
ای سجده بر تو واجب ، ای ایزد از تو خرسند
جان بر لب آمد ای عشق ،ناز نگاهتان چند
بیش از هزار و چندیست رو در نقاب کردی
چشم هزار عاشق چون من پر آب کردی
جادوی نام مهدی عقل از زمانه برده
از عشق روی ماهش خورشید جان سپرده
مهتاب از جمالش میل کسوف دارد
باران آل یاسین در غیبتش ببارد
زخمی ترین گل عشق بعد از غروب خورشید
لب تشنه میدهد جان در ا

  • دوشنبه
  • 20
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 11:54
  • نوشته شده توسط
  • عفاف
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر برای امام زمان (عج) - (الا ای یوسف ثانی، درآی زین شام ظلمانی) *

2009
2

شعر برای امام زمان (عج) - (الا ای یوسف ثانی، درآی زین شام ظلمانی) تقدیم به صاحت امام عصر بقیه الله اعظم ارواحنا لمقدم ترابه الفدا

یوسف ثانی

الا ای یوسف ثانی، درآی زین شام ظلمانی

چرا رخ برنمی تابی، الا ای مه که پنهانی

فتادم در هوایِ تو، دو چشمم خاک پایِ تو

دل و جانم فدایِ تو، به لب دارم نوایِ تو

به راهت چشم به در دارم، به سر شوق سحر دارم

دو چشم از غصه تر دارم، هوای تو به سر دارم

خُمار از باده ی نابیم، اسیرِ باده و جامیم

به کی این غفلت و خامی، چو صیدِ خفته در دامیم

بیا گم کردگان راهیم، چو یوسف در ته چاهیم

اسیرِ نفس و دنیاییم، که تنهاتر زتنهاییم

تو آن ماهِ شبِ تاری، بیا جانا بیا آری

ببین کاز هجر تو گشته، سرشک از دیده ها جاری

الا ای ماه کنعانی، نما

  • پنج شنبه
  • 23
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 10:52
  • نوشته شده توسط
  • امین بهاری زاده
ادامه مطلب

مناجات امام زمان(عج) -( زمین دامنم از ابر دیده مرطوب است ) *حجه الاسلام رضا جعفری

3103

مناجات امام زمان(عج) -( زمین دامنم از ابر دیده مرطوب است ) زمین دامنم از ابر دیده مرطوب است
بیا که حاصل این کشتزار مرغوب است
مرا خلاص کن از سال های غیبت خود
مگر تحمل من مثل صبر ایوب است
اگر چه روی سیاهم، به کار می آیم
برای طیّ زمستان، زغال هم خوب است
اگر دروغ بگویم غذای گرگ شوم
مقام پیرهنت چشم های یعقوب است
عصای معجزه ها مار می شود با تو
کسی که بی تو نخشکد شقی تر از چوب است
همیشه ابر ز خورشید رنگ می گیرد
به هر کجا بروی این صحیفه زرکوب است

شاعر : حجه الاسلام رضا جعفری

  • پنج شنبه
  • 23
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات امام زمان(عج) -( شهری ز قمِ تو، جمکرانی تر نیست ) * محمد علی مجاهدی

3028

مناجات امام زمان(عج) -( شهری ز قمِ تو، جمکرانی تر نیست ) شهری ز قمِ تو، جمکرانی تر نیست
وز شهرت شهر تو، جهانی تر نیست
آبی ست اگر چه رنگ دریا اما
از خاک ره تو آسمانی تر نیست
عالم همه دل باخته ی توست ولی
از فاطمه صاحب الزمانی تر نیست
گر تیر به چشم دشمنان خواهی زد
از قدّ خمیده ام کمانی تر نیست
نالید جرس که: مرد راهی گر هست
از کودک اشک، کاروانی تر نیست
ما با رصد ستاره ها فهمیدیم
کز دامن چشم، کهکشانی تر نیست
پاییزترین فصول را سنجیدیم
از فصل جدایی ات خزانی تر نیست
عشق است و عروج تا به اوج ملکوت
وز عقل من و تو نردبانی تر نیست
از سنگ بنای عشق در عالم خاک
دیرینه تری و باستانی تر نیست
ماناست اگر چه نقش ارژنگ ولی
از کِلک بدیع عشق، مانی تر نیست
سُکر غزل مرا اگر

  • پنج شنبه
  • 23
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 13:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات امام زمان(عج) -( تو نیستی دردم به اینجاها رسیده ) * علیرضا لک

2712

مناجات امام زمان(عج) -( تو نیستی دردم به اینجاها رسیده ) تو نیستی دردم به اینجاها رسیده
کارم به شاید باید و امّا رسیده
اشک یتیمم سوخته دامانش... انگار
تنگ غروب روز عاشورا رسیده
می ترسم از روزی که بر قبرم بخوانند
برخیز از جا و ببین آقا رسیده
نامه بر خوبی نشد گنجشک اشکم
پیغام هایم دست تو آیا رسیده؟
من ، مِنّ و مِن کردم برای خدمت امّا
تا اسم حاجت برده ام در جا رسیده
خورشید فصل پنجم دنیا کجایی؟
بی تو قسم اینجا فقط سرما رسیده
یکبار دیگر جمعه ی با تو نیامد
یکبار دیگر شنبه های " نا رسیده "

شاعر : علیرضا لک

  • پنج شنبه
  • 23
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات امام زمان(عج) -( غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی ) * پانته آ صفایی

5396
3

مناجات امام زمان(عج) -( غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی ) غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی
غروب، این‌ همه غربت، چرا نمی‌آیی؟
زمین به دور سرم چرخ می‌زند، پس کی
تمام می‌شود این روزهای یلدایی؟
کجاست جاذبه‌ات آفتابِ من؟ خسته است
شهابِ کوچکت از این مدار پیمایی
کبوترانه دلم را کجا روانه کنم؟
کجاست گنبد آن چشم‌های مینایی؟
تمام هفته دلم را به جمعه خوش کردم
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی

شاعر : پانته آ صفایی

  • پنج شنبه
  • 23
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 13:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات امام زمان(عج) -( پیدا تری ز خورشید، ای ماه بی نشانم! ) * علیرضا قزوه

2508
0

مناجات امام زمان(عج) -(  پیدا تری ز خورشید، ای ماه بی نشانم! ) پیدا تری ز خورشید، ای ماه بی نشانم!
تا از تو می سرایم، گُل می شود دهانم
معنای آدمیت، فهم شکفتن توست
اردیبهشت محزون! حوّای مهربانم!
فوّاره ی خروشی، ای آه سرمه ای رنگ!
با روزه ی سکوتت، آتش مزن به جانم
با ابرها بگویید، دستِ مرا بگیرند
از دودمانِ آهم، ماندن نمی توانم
بیرون شو ای همایون، از پشت پرده ی غیب
تا در سه گاهِ مستی، شوریده تر بخوانم

شاعر : علیرضا قزوه

  • پنج شنبه
  • 23
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 13:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(ع) -( اگر چه زود؛ می آید، اگر چه دیر؛ می آید ) * سید محمد جواد شرافت

2672
1

شعر مناجات امام زمان(ع) -( اگر چه زود؛ می آید، اگر چه دیر؛ می آید ) اگر چه زود؛ می آید، اگر چه دیر؛ می آید
سوار سبز پوش ما به هر تقدیر می آید
همان خورشید موعودی که در روز طلوع او
حدیث صبح صادق می شود تفسیر، می آید
زمین آبی تر از این آسمان ها می شود وقتی
که آن آیینه ی سبز «خدا-تصویر» می آید
شکوه مهربانی که نگاه نافذش حتی
به روی سنگ ها هم می کند تأثیر، می آید
در اعماق نگاهش می توان خشمی مقدس دید
دلش لبریز از مهرست و با شمشیر می آید
چنان با ضربه های حیدری اعجاز خواهد کرد
که از دیوار هم گلْ نغمه ی تکبیر می آید
دقیقاً رأس آن ساعت که در نزد خدا ثبت است
نه قدری زودتر از آن، نه با تأخیر می آید

شاعر : سید محمد جواد شرافت

  • شنبه
  • 25
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 05:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات امام حسین(ع) -( این جمعه زیر پای تو بودن غنیمت است ) * مجتبی حاذق

2401

مناجات امام حسین(ع) -( این جمعه زیر پای تو بودن غنیمت است ) این جمعه زیر پای تو بودن غنیمت است
یک لحظه هم برای تو بودن غنیمت است
دست مرا بگیر و ببر در خیال خود
در حال و در هوای تو بودن غنیمت است
یک کم نگاه کن به دل آشنای من
وقتی که آشنای تو بودن غنیمت است
نام مرا میان دعایت نمی بری؟
در زمره ی دعای تو بودن غنیمت است
با اینکه شیعیان تو شاهان عالمند
من هم گدا، گدای تو بودن غنیمت است
قدری بخوان عبارت شیب الخضیب را
در اوج روضه های تو بودن غنیمت است
یک عمر از تو کرب و بلا را نخواستیم
یک روز کربلای تو بودن غنیمت است

شاعر : مجتبی حاذق

  • شنبه
  • 25
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 05:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مناجات امام زمان(عج) -( کولیان جنوب شیکاگو، نوجوانان شاخ آفریقا ) * محمد جواد الهی پور

2901
1

مناجات امام زمان(عج) -( کولیان جنوب شیکاگو، نوجوانان شاخ آفریقا ) کولیان جنوب شیکاگو، نوجوانان شاخ آفریقا
دختران جوان اورشلیم، موبدان قلمرو بودا
همه در انتظار یک روزن، در دل برگ های تقویمند
چشم شان خیره مانده سوی افق، دل شان در امید فرداها
کودکان گرسنه ی هایتی، مادران اسیر بحرینی
بغض دارند...بغض دلتنگی، گله دارند از خدا حتی
بوی باروت می رسد از مصر... از یمن بوی تند خودسوزی
بچه های یتیم غزه هنوز نا امیدند از همه اما...
بیت پنجم رسید و تا این جا شش نفر از گرسنگی مردند
درد تو چیست جز یتیمی که بی غدا مانده آن سوی دنیا
ما هم این گوشه از جهان خوبیم، حالمان...ای... بدون تو بد نیست...
سامری ها فریبمان دادند...دور دیدیم چشم موسی را

شاعر : محمد جواد الهی پور

  • شنبه
  • 25
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 05:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

واحد/زمزمه فاطميه براي مناجات با امام زمان (عج) در ايام فاطميه -( شکر خدا که باز برا مادر تو (مشکی پوشیدم) ) * رضا تاجیک

629
2

واحد/زمزمه فاطميه براي مناجات با امام زمان (عج) در ايام فاطميه  -( شکر خدا که باز برا مادر تو (مشکی پوشیدم) ) شکر خدا که باز برا مادر تو (مشکی پوشیدم) 2
شکر خدا به زیر خیمه عزا (بازم رسیدم) 2
فاطمیه غرق شوره و حاله سال ولایت خدایی امساله
یافاطمه ذکر تحویل ساله 2
بیا بیا یا اباصالح مولا 4

ایشالا روزی برای مادر تو (حرم می سازیم) 2
عاشقونه همه به اون صحن و سرا (آقا! می نازیم) 2
دلم میخواد با زیارت زهرا یه قافله راه بیفته از اونجا
به طرف کرببلا ایشالّا
بیا بیا یا اباصالح مولا 4

شاعر : رضا تاجیک

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 29
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 19:13
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر فراق امام زمان(عج) -( مردم ديده به هر سو نگرانند هنوز ) *

1066
1

شعر فراق امام زمان(عج) -( مردم ديده به هر سو نگرانند هنوز ) اسير مانده ايم در بهانه هاي پاپتي
و ميله هاي آهنين و عشق هاي ساعتي
حوالي نگاهمان دوباره صف کشيده است
صداي تيک تاک غم , شماره هاي صنعتي
امان از اشتباه هاي نا تماممان , همان
تفاخر هميشگي به هيچ هاي قيمتي !
ميان قرن حادثه کجاست اتفاق عشق
نمانده در تسلط همان هبوط لعنتي ؟!
کسي نيامد از تبار انتظارمان ببين
که مانده ايم سخت در هجوم بي لياقتي

  • سه شنبه
  • 28
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 07:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر فراق امام زمان(عج) -( با اشک مي زنم ورق اين فال خسته را ) * سید جعفر حسینی

1638
1

شعر فراق امام زمان(عج) -( با اشک مي زنم ورق اين فال خسته را ) با اشک مي زنم ورق اين فال خسته را
فالي دوا نمي شود اين سرشکسته را
خون از تمام چشم و دلم سيل مي شود
هر وقت که وا مي کنم اين زخم بسته را
اين نذر عاشقي است که ريزم به هر قدم
گلها به پاي آمدنت دسته دسته را
از بس نيامدي غزلم پير شد ببين
رنگ سپيد روي غزلها نشسته را
بايد شبي نشست غزل عاشقانه چيد
اين واژهاي خالي از هم گسسته را
آقا تو را به جان غزلهاي منتظر
منت گذار جاده ي با اشک شسته را

شاعر : سید جعفر حسینی

  • سه شنبه
  • 28
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 07:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج) -( کنج ایوان نگاه تو که زنجیر شدم ) *

2392
1

شعر امام زمان(عج) -( کنج ایوان نگاه تو که زنجیر شدم ) کنج ایوان نگاه تو که زنجیر شدم
مات و مبهوت تو و باده ی شبگیر شدم
لحظه هایی که پر از ثانیه ی دیدن بود
من به دستان سحرخیز تو تکثیر شدم
شب و آن پیر خرابات و دلی باده پرست
من چُنان خواب خوشی یک شبه تعبیر شدم
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شبی کز دو لب یار ، نمک گیر شدم
من که از گردش ایام به ضعف افتادم
عجب آن بود که آن شب به نمک ، سیر شدم
نمک سفره ی دلدار کفایت کندم
تا ابد بر سر این سفره زمین گیر شدم
شکر ایزد که مرا مست و خرابش فرمود
غم ندارم که در این واقعه تکفیر شدم
من فقط معتکف کنج نگاه تو شدم
شکر دارم که در خانه ی تو پیر شدم

  • دوشنبه
  • 27
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر میلاد امام زمان(عج) -( نهان از دیده ها ، ‌خود کرده تا کی ؟ ) *

2134

شعر میلاد امام زمان(عج) -( نهان از دیده ها ، ‌خود کرده تا کی ؟ ) نهان از دیده ها ، ‌خود کرده تا کی ؟
چو نور دیده ها در پرده تا کی ؟
مکن در پرده همچون شمع ، مسکن
برون آ تا شود آفاق ، روشن
تو شمع بزمگاه لامکانی
در این فانوس سبز آخر چه مانی ؟
چو شمع از نور خود آتش برانگیز
بسوز این تیره فانوس و فروریز
چو داد اول زمان ، نور تو پرتو
تو خود هم مهدی آخر زمان (عج) شو
سوار عرصه دین همگنان کن
چو شمعش ، ذوالفقار آتش فشان کن
عدم کن ظلمت کفر از ره دین
به برق تیغ خون ریز شه دین

  • دوشنبه
  • 27
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج) -( ره دین بیاب از خرد چون سزاست ) *

2028

شعر امام زمان(عج) -( ره دین بیاب از خرد چون سزاست ) ره دین بیاب از خرد چون سزاست
که گیتی بدین ایستادست راست
از این پس نباشد پیامبر دگر
به آخر زمان ( مهدی ) آید به در
بگوید خط و نامه کردگار
کند دین پیغمبری آشکار
بدارد جهان بر یکی دینِ پاک
برآرد ز دجّال و خیلش هلاک
رسد از آسمان هر پیمبر فراز
شوند از پس ? مهدی ? اندر نماز

  • دوشنبه
  • 27
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج) -( در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست ) *

1758

شعر امام زمان(عج) -( در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست ) در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالی صنوبر پست
شمع دل دمسازان بنشست چو او برخاست
وافغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
گر غالیه خوشبو شد در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمان کش گشت در ابروی او پیوست
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست

  • دوشنبه
  • 27
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج) -( دیگر ، قرار بی تو ماندن نیست با ما ) *

2050

شعر امام زمان(عج) -( دیگر ، قرار بی تو ماندن نیست با ما ) دیگر ، قرار بی تو ماندن نیست با ما
کی می ‌شود به رویت ، چشم یاران ؟
نه من ، که پیش نگاهت ، جهان به خاک افتد
زمین به سجده درآید ، زمان به خاک افتد
دگر تحمل درد فراق ، ممکن نیست
کجاست مرهم این زخم ؛ زخم کاری ما ؟
آقا ! کدام جمعه ، دلت سبز می ‌شود ؟
خون شد دلم ز درد و به درمان نمی‌ رسد
در نگاهش ، ترنمی سبز است
آن که با شوق و شور می آ‌ید
دور از چراغ چشم تو ، ما ، مانده ا‌یم و باز
وامانده ، در تداوم این امتداد ها
الا ! ای آفتاب آشنایی
چنین در پشت ابر غم ، چه پایی ؟
یک فصل ، مانده تا به طلوع نگاه تو
یک فصل مانده است به فرخنده فالی ‌ام
من چنان در دیدنت محوم ، که پندارم
مگر در دیدار با من ، دیر خواهد

  • دوشنبه
  • 27
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( غزل ‌تر از غزل انتظار من ، برگرد ) *

3001
-2

شعر مناجات امام زمان(عج) -( غزل ‌تر از غزل انتظار من ، برگرد ) غزل ‌تر از غزل انتظار من ، برگرد
ابر ستاره شب های تار من ، برگرد
کرشمه ‌ای کن و چشمی خمار و در عوضش
تمامی هستی و دار و ندار من ، برگرد
میان گرد و غبار گمان ، ترک برداشت
فسیل باور ایل و تبار من ، برگرد
کجاست شطح دو تار نگاه مشرقی ‌ات ؟
که پینه بسته گلوی سه تار من ، ‌برگرد
بیا به یاری این پی ناتوان ، افسوس
پر از گناه شده کوله بار من ، برگرد
بکوب بر دف و با رقص تیغ عریانت
بچرخ دور جنون مدار من ، برگرد
شهید کن عطشم را ، شتاب کن موعود
به سر رسیده دگر انتظار من ، برگرد
شاعر:سعید یغمایی

  • دوشنبه
  • 27
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام زمان(عج) -( دور از روی تو ای جان تا به کی ؟ ) *

2140

شعر مدح امام زمان(عج) -( دور از روی تو ای جان تا به کی ؟ ) دور از روی تو ای جان تا به کی ؟
زآتش عشقت گدازان تا به کی ؟
گل عذارا بر امید صبح وصل
مبتلی شام هجران تا به کی ؟
تو به هر جمعی چو شمعی جلوه ‌گر
من به کنج غم ، پریشان تا به کی ؟
در خم چوگان زلفت ای صنم
همچو گوی افتان و خیزان تا به کی ؟
از حجاب زلف بنما روی خویش
ماه اندر ابر ، پنهان تا به کی ؟
کن زمی شیرینم ای ساقی مذاق
تلخ کامی های دوران تا به کی ؟
بنده شو ( محزون ) به درگاه ظهور
غافلی از شاه خوبان تا به کی ؟

  • دوشنبه
  • 27
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( ای غایب از این محضر ...... از مات سلام الله ) *

2662
2

شعر مناجات امام زمان(عج) -( ای غایب از این محضر ...... از مات سلام الله ) ای غایب از این محضر ...... از مات سلام الله
وی از همه حاضرتر ...... از مات سلام الله
ای نور پسندیده ...... وی سرمه هر دیده
احسنت زهی منظر ...... از مات سلام الله
ای صورت روحانی ...... وی رحمت ربانی
بر مومن و بر کافر ...... از مات سلام الله
چون ماه تمام آیی ...... و آنگاه ز بام آیی
ای ماه تو را چاکر ...... از مات سلام الله
ای غایب بر حاضر ...... بر حال همه ناظر
وی بهر همه گوهر ...... از مات سلام الله
ای شاهد بی نقصان ...... وی روح ز تو رقصان
وی مستی تو در صدر ...... از مات سلام الله
وی جوشش می از تو ...... وی شکر نی از تو
و از هر دو تویی خوش تر ...... از مات سلام الله

  • دوشنبه
  • 27
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 12:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

دانلود زمزمه فاطميه براي مناجات با امام زمان (عج) -( اباصالح ای امیرم (دست خود روی این سینه بگذار) ) * رضا تاجیک

4281
4

دانلود زمزمه فاطميه براي مناجات با امام زمان (عج)  -( اباصالح ای امیرم  (دست خود روی این سینه بگذار) ) اباصالح ای امیرم (دست خود روی این سینه بگذار) 2
فضای دلِ بی قرارم (از برای غم خود نگه دار) 2
همرنگ تو گشته پیرهنم * من پابه پای تو سینه زنم 2
آقای من مولای من ای عزّت فاطمیّه
تو میشوی منجی ما با نهضت فاطمیّه

شود آیا یابن الزهرا (قسمتم با تو گردد مدینه) 2
تو روضه خوانش شوی و (من عزادار آن زخم سینه) 2
از ماتمش خاک غم به سرم * دنبال تو زار و دربه درم 2
روضه بخوان صاحب زمان از چشم گریان زهرا
آقا بگو با قلب خون از قبر پنهان زهرا

شاعر : رضا تاجیک

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 29
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 19:16
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 مظاهر کثیری نژاد

غزل فراق و دوري امام زمان (عج) -( پیداتر از تمام حقایق، پنهان شدي ز چشم زمانه ) * مظاهر کثیری نژاد

1453
1

غزل فراق و دوري امام زمان (عج) -( پیداتر از تمام حقایق، پنهان شدي ز چشم زمانه ) پیداتر از تمام حقایق، پنهان شدي ز چشم زمانه
حتی نیافتند شما را، در جستجوي خانه به خانه
دوري غنیمت است برامان، حتی اگر به قیمت یک عمر
جز تو براي اشک و توسل، اصلاً نداشتیم بهانه
عاشق تر از منی به من آري!، تو مَحرمی به مرد و زن آري!
شاید هزار بار نشستیم، وقت نماز، شانه به شانه
آقا به چشم هاي تو سوگند، دل بسته ام به مهر تو هر چند
در عرف ما اگر چه عجیب است، عاشق شدن بدون نشانه
من حاضرم که از سر رغبت، در دام چشمهات بیفتم
آزاد کن مرا ز رهایی، گندم بپاش دانه به دانه

شاعر : مظاهر کثیری نژاد

  • چهارشنبه
  • 29
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 19:27
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر مهدوی -( هنوز گريه بر اين جويبار کافی نيست ) *

1164
1

شعر مهدوی -( هنوز گريه بر اين جويبار کافی نيست ) هنوز گريه بر اين جويبار کافی نيست
ببار، ابر بهاری، ببار، کافی نيست
چنين که يخ زده تقويم ها هر روز
هزار بار بيايد بهار کافی نيست
به جرم عشق تو بگذار آتشم بزنند
براي کشتن حلاج دار کافي نيست
گل سپيده به دشت سپيد مي رويد
سپيد بختی اين روزگار کافی نيست
خودت بخواه که اين روزگار سر برسد
دعای اين همه چشم انتظار کافی نيست
فاضل نظری

  • دوشنبه
  • 27
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مهدوی -( برهم زنيد ياران اين بزم بى صفا را ) *

2288
2

شعر مهدوی -( برهم زنيد ياران اين بزم بى صفا را ) برهم زنيد ياران اين بزم بى صفا را
مجلس صفا ندارد، بى يار مجلس آرا
بى شاهدى و شمعى هرگز مباد جمعى
بى لاله شور نبود مرغان خوشنوا را
اى کعبۀ حقيقت وى قبلۀ طريقت
رکن يمان ايمان عين الصفا صفا را
اى هر دل از تو خرم، پشت و پناه عالم
بنگر دچار صد غم يک مشت بينوا را
اى رحمت الهى درياب (مفتقر) را
شاها به يک نگاهى بنواز اين گدا را
کمپانی

  • دوشنبه
  • 27
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مهدوی -( می بارد از فراقت، خونابه از دو ديده ) *

1055
1

شعر مهدوی -( می بارد از فراقت، خونابه از دو ديده ) می بارد از فراقت، خونابه از دو ديده
چون خال هندوي تو، جان‌ها به لب رسيده
اي باغبان هستي، بنگر به گلستانت
دست جفاي دوران، گل دسته دسته چيده
بفرست زان نسيم جان‌بخش نو بهاري
برگلشني که در آن باد خزان وزيده
بنگر که از فراق گل‌هاي نوشکفته
شد قامت بلند سرو چمن خميده
خون در تنور لاله، جوش آمد و از اين‌رو
رگ‌هاي آسمان را خون شفق دويده
ظلمت گرفته عالم، يأس است و نامرادي
کو پيک صبح اميد، کی سرزند سپيده؟
دارم اميد آن‌که آيد ز ره سواري
برهم زند بساط ظلمت به نور ديده
من هم «نوا»ي حافظ خوانم سرودي از دل:
«بازآ که توبه کردم از گفته و شنيده»
مهدی ابتهاج (نوا)

  • دوشنبه
  • 27
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مهدوی -( می آيی ای فردای يلدای پريشانی ) *

1002
1

شعر مهدوی -( می آيی ای فردای يلدای پريشانی ) می آيی ای فردای يلدای پريشانی
از انتهای جاده‌های خيس‌ و باراني‌
با کاروانی از گل‌ و لبخند می آيی
در واپسين‌ انتظاری تلخ‌ و طولاني‌
ای صبح‌ يلدايي‌ ترين‌ شب‌های تاريخی
‌ آرامش‌ ديروز يک‌ فردای طوفاني‌
اينجا غروب‌ عمر انسان‌ بودن‌ است آقا
‌بازار وحشتزاترين‌ بحران‌ انسانی
کی می رسی ای دادخواه‌ داد مظلومان‌؟
تا آدميت‌ را دوباره‌ زنده‌ گردانی
ای انتهای ظلمت‌ شب‌های بی ايمان‌
شرقی ترين‌ خورشيد عالمتاب‌ ربّانی
سرد و خموشم‌ من‌، برای تو دلم‌ تنگ‌ است‌
تا کی به‌ زير ابرهای صبر می مانی؟
درد نهان‌، سر مگو، راز مپرس‌ من
‌ بهتر ز من‌ می دانم‌ ای آقا که‌ می دانی
شد سينۀ آئينۀ آدينه‌ام‌ مجروح‌
ای التيام‌ ندب

  • دوشنبه
  • 27
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مهدوی -( در آسمان ياد تو، دلها کبوترند ) *

1019
1

شعر مهدوی -( در آسمان ياد تو، دلها کبوترند ) در آسمان ياد تو، دلها کبوترند
بي وقفه ، هرتپش ، به هواي تو مي پرند
اي جاري نديدني، اي عطر سبز باغ
گل ها هم از تو خاطره هايي معطرند
اي بارش هميشگي، اي ابر بي زوال
از التفات توست اگر ابرها ترند
صبحي که سر بر آوري از مشرق ظهور
اين ابرهاي خشک،به دست تو پرپرند
شب را به يک اشاره ي خود تار و مار کن
اي آن که چشم هاي تو خورشيد گسترند
حسين عبدی

  • دوشنبه
  • 27
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مهدوی -( نام تو را خواندم وشعري سپيد ) *

4053
4

شعر مهدوی -( نام تو را خواندم وشعري سپيد ) نام تو را خواندم وشعري سپيد
در غزلستان خيالم دميد
در پي نام تو غزل مست مست
آمد و در خلوت شعرم نشست
نام تو را خواندم و گويي بهار
با دل من داشته صدها قرار
نام تو آغاز شکوفايي است
حرف تو لبريز ز گويايي است
پيش قدوم تو، افق خم شده
سنگ پر از صحبت زمزم شده
بيد اگر خم شده، مجنون توست
لاله اگر سوخته، دلخون توست
سرو اگر قامتي افراشته
رايت سبز تو نگه داشته
گل چو به توصيف تو پرداخته
گونه‌اش از شوق، گل انداخته
آب ز حرف تو زلال آمده
چشمه از اين زمزمه حال آمده
غنچه به عطر نفست باز شد
فصل شکفتن ز تو آغاز شد
شعر اگر عاطفه آموخته
چشم به لعل غزلت دوخته
آينه و آب زلال توأند
در همه جا غرق خيال توأند
آب گرفته است

  • دوشنبه
  • 27
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مهدوی -( نسيم کوى تو پيغامى از سحر دارد ) *

904
2

شعر مهدوی -( نسيم کوى تو پيغامى از سحر دارد ) نسيم کوى تو پيغامى از سحر دارد

سد سبد گل خورشيد روى سر دارد
بهشت، در نفس باد صبحدم جارى است
که از ديار تو اى آشنا گذر دارد
شميم عاطفه ات را ز باغ بايد جست
که در هواى تو هر شاخه، برگ و بر دارد
اگر چه روز و شبم بى تو سخت مى گذرد
خيال روى توام عالمى دگر دارد
همين نه من ز فراق تو اشک مى بارم
که هر که از تو سخن گفت چشم تر دارد
پيام دلکش جبريل شعر من اين است
که يار از دل عشاق خود خبر دارد
صداى شيهه رخش ظهور مى آيد
به گوش آنکه دلى عاشقانه تر دارد
جهان مسخَّر آن حسن دل فروز شود
شبى که ماه من از رخ، نقاب بردارد
کسى به چشمه آب بقا رسد (سالار)
که خضر وادى همت به او نظر دارد
محمد على سالارى ثانى (سالار)

  • دوشنبه
  • 27
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد