مناجات با خدا

مرتب سازی براساس
استاد سید هاشم وفایی

شعر مناجات با خدا-اعتکاف) -( بس که دارد رحمت بی حد، خدا در اعتکاف ) *استاد سید هاشم وفایی

16160
30

شعر مناجات با خدا-اعتکاف) -( بس که دارد رحمت بی حد، خدا در اعتکاف ) بس که دارد رحمت بی حد، خدا در اعتکاف
میزند عفو خدا ما را صلا در اعتکاف
معتکف شو، در حریم دوست تا خود بشنوی
نغمۀ ایمان و عطر ربنّا در اعتکاف
می توان عهد موّدت بست با یزدان، اگر
سنّت اسلام را آری به جا در اعتکاف
فرصتی زیبا تو را دادند تا پیدا کنی
راه گم گردیده ات را تا خدا در اعتکاف
با نماز و روزه و ذکر و دعای روز و شب
می کنی پرواز تا اوج سما در اعتکاف
خلوتت را پُر ز قرآن و ز عترت می کنند
نغمه پردازان عرش کبریا در اعتکاف
دل به صاحب دل سپُردن کار مردان خداست
گر که مرد عرصۀ عشقی بیا در اعتکاف
در جهادی سخت باید بر زمین زد نفس را
تا شوی از بند نفس خود رها در اعتکاف
می درخشی پیش چشم قدسیان وقتی خدا
ن

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر مناجات با خدا -( شـــــــدم از لطــــــف خـــــداونـــــــد کـــــــــریم ) * عباس خوش عمل کاشانی

2855
2

شعر مناجات با خدا -( شـــــــدم  از لطــــــف خـــــداونـــــــد کـــــــــریم ) شـــــــدم از لطــــــف خـــــداونـــــــد کـــــــــریم
ســــــالـــــــهــــا ســــــاقـــی میخـــــانـه مقــــیـم
نفـــــس را تــــــا کــــــه بــــــه زنـــــدان کـــردم
روز و شـــــــب خــــــدمـــــت رنــــدان کـــردم
ســــاخت بـــــا آتــــــش مـــــی آب و گــــــــلـــم
خـــاسـت تـــــا احـــــــرق قلبـــــــی ز دلـــــــــم
نــــــاگهـــــان عـــــابــــــدی از راه رسیـــــــــــد
عیـــــــش را آفـــــــــت جـــــانکـــاه رسیـــــــــد
گفـــــــت بــــــا مــــــن کـــه بیــــــا در مسجــــد
شــــک مکــــــن هســــــت خــــــدا در مسجـــد
کـــــــرد دل وســـــــوســـــه اش را بــــــ

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( نشسته بودم و با خود حساب مي كردم ) * امیر سیاه پوش

3133
4

شعر مناجات با خدا -( نشسته بودم و با خود حساب مي كردم ) نشسته بودم و با خود حساب مي كردم
به سوز آه دلم را كباب مي كردم
به امر نفس، شب قدر، پشت بام هوس
فرشتگان خدا را جواب مي كردم
حلال عشق تو را با حرام آلودم
زلال عاطفه را منجلاب مي كردم
دروغ بود و ريا بود و خودپرستي بود
خيال بود كه عمري ثواب مي كردم
چه مي شد آه خدايا چه مي شد آه اگر
ز بدو عمر تو را انتخاب مي كردم؟

شاعر : امیر سیاه پوش

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( عشق را اِبراز کُن، در سینه ‌ات پنهان مکن ) *

2794
1

شعر مناجات با خدا -( عشق را اِبراز کُن، در سینه ‌ات پنهان مکن ) عشق را اِبراز کُن، در سینه ‌ات پنهان مکن
دُورِ هر گُلخانه‌ای دیوار دیدن، مشکل است
طوطیِ تنهایِ خود را از قفس آزاد کن
یارِ خاطرخواه را بی ‌یار دیدن، مشکل است
یا مرا تنها رها کن، یا محبّت پیشه کن
جانِ من! از خویشتن آزار دیدن، مشکل است
اشتباهاتِ مرا تکرار کردن، خوب نیست
در گلستان ‌ها گُلِ بی‌ خار دیدن، مشکل است
هم جدایی آتشم زد، هم نگاهَت، خوبِ من!
نرگسِ مستِ تو را بیمار دیدن، مشکل است
عقل را یک دَم رها کن، عشق را آسان بگیر
زندگی را این‌قَدَر دشوار دیدن، مشکل است

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( شب و روزم گذشت به هزار آرزو ) * علیرضا قزوه

3219
2

شعر مناجات با خدا -( شب و روزم گذشت به هزار آرزو ) شب و روزم گذشت به هزار آرزو
نه رسیدم به خویش ، نه رسیدم به او
نه سلامم سلام ، نه قیامم قیام
نه نمازم نماز، نه وضویم وضو
دل اگر نشکند به چه ارزد نماز
نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو
نه به جانم شرر، نه به حالم نظر
نه یکی حسب حال، نه یکی گفتگو
نه به خود آمدم، نه ز خود می روم
نه شدم سربلند ، نه شدم سرفرو
همه جا زمزمه ست، همه جا همهمه ست
همه جا "لاشریک..."، همه جا " وحده..."
نبرد غیر اشک ، دل ما را به راه
نکند غیر آه، دل ما را رفو
نشوی تا حزین هله با می نشین
هله سر کن غزل، هله تر کن گلو
به سر آمد اجل، نسرودم غزل
همه اش هوی و های همه اش های و هو
هله امشب ببر به حبیبم خبر
که غمش مال من ، که دلم مال او
ه

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( عشق دوران جوانی هوسی بیش نبود ) * علی میرزائی

3286
1

شعر مناجات با خدا -( عشق دوران جوانی هوسی بیش نبود ) عشق دوران جوانی هوسی بیش نبود
حاصلش دانه و دام و قفسی بیش نبود
در پی عشق بیابان به بیابان رفتم
کاروان رفت و صدای جرسی بیش نبود
عمر چون آب روان است به دریای عدم
هم ره قافله ماندن نفسی بیش نبود
تا که انسان بدر آورد زتن جامه ی فکر
قدر او در دو جهان از مگسی بیش نبود
ای بسا بی خردی صاحب زوری شد و زر
بعد معلوم شد او بوالهوسی بیش نبود
زاتش بی خردان گرم نشد خانه ی کس
نفع شان دود به چشمان کسی بیش نبود
آن چنان با کس و ناکس تو کسی کن که (رها)
سر هر کوچه نگویند خسی بیش نبود

شاعر : علی میرزائی

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( چرا دلها همه اینجا نقاب است؟ ) * محمدرضا جعفری

3140

شعر مناجات با خدا -( چرا دلها همه اینجا نقاب است؟ ) چرا دلها همه اینجا نقاب است؟
ولی هر چهره ای کشف حجاب است؟
پلنگ کوه در خوابی عمیق است
نجات از دردها ما را خطاب است
اگر سلطان گدایان را پذیرد
به سوی همدلی یک انتخاب است
چو عهد پیری آمد باش خاموش
که رسم استواری در شباب است
اگر نازک دلم از درد سایه
دلم در انتظار آفتاب است
بهار آمد به ما درسی دگر داد
که مستی ها همه از این شراب است
غروب ما بسی دلگیر گشته
ز دست دوستان حالم خراب است
بیا ای جعفری درسی بیاموز
که این دنیا مثال یک حباب است

شاعر : محمدرضا جعفری

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 07:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( من نوکر سربه زیر و دربست "خود"م ) *

2716

شعر مناجات با خدا -( من نوکر سربه زیر و دربست "خود"م ) من نوکر سربه زیر و دربست "خود"م
با این همه زشتی و بدی مست "خود"م
ای کاش خدای من تو بودی الله!
ای دوست نجاتم بده از دست خودم
می خشکم اگر آب نگاهم ندهی
بی امن و امانم ار پناهم ندهی
با این همه من طفل خطاکار تو ام
حق داری اگر به خانه راهم ندهی

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( خدايا از تو باشم دور تا كي؟ ) *

3957
1

شعر مناجات با خدا -( خدايا از تو باشم دور تا كي؟ ) خدايا از تو باشم دور تا كي؟
سراي قلب من بي نور تا كي؟
پري رو! پرچم گل را علم كن
جهان در سلطه ی ساطور تا كي؟
پري رو تو بگو جان جهان را
تماشا با دو چشم كور تا كي؟
نفس محبوس گور سينه تا چند
جهان محكوم حرف زور تاكي؟
شهيدان لبت گمنام تا چند
مريدان هوس مشهور تا كي؟
شياطين همچنان بازارشان گرم
كتاب بندگي مهجور تا كي؟
گل خوشبوي باغ عشق و ايمان
ميان سيمها محصور تا كي؟
بماند بر فراز دار دنيا
خدايا پيكر منصور تا كي؟
هميشه هيچ در هيچيم اي دوست
به خود باشيم ما مغرور تا كي؟

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( خداحافظ اي ماه ! اي ماه ِ ماه ) *

8847
12

شعر مناجات با خدا -(     خداحافظ اي ماه ! اي ماه ِ ماه ) خداحافظ اي ماه ! اي ماه ِ ماه
خداحافظ اي شانه ات تكيه گاه
خداحافظ و الوداع اي نگار
خداحافظ اي ماه شب زنده دار
خداحافظ اي آرزوهاي خوب
خداحافظ اي ربّناي غروب
خداحافظ اي رزق و روزي ِ پاك
خداحافظ اي جمع ِ افلاك و خاك
خداحافظ اي لحظه هاي سحر
خداحافظ اي ماه چشمان ِ تر
خداحافظ اي بغض افطارها
خدا حافظ اي ماه ِ ديدار ها
خداحافظ اي ختم ياسين و نور
خداحافظ اي ماه ِ عشق و سرور
خداحافظ ای ماه رو راستی
خداحافظ ای بی کم و کاستی
خداحافظ اي قدر زلفت دراز
خداحافظ اي اشتياق ِ نماز
خداحافظ اي لحظه هاي دعا
خداحافظ اي ماه ِ ارض و سماء
خداحافظ اي ماه ِ صبر و رضا
تو ای ماه آرامش مرتضي
خداحافظ ا ی گرمی آفتاب
خداحافظ ا

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( هلال مه اشارت کرد با ناز ) *

2911

شعر مناجات با خدا -( هلال مه اشارت کرد با ناز ) هلال مه اشارت کرد با ناز
و شد ماه صیام امروز آغاز
سحر آمد به همراه دعایش
اذان صبح و بانگ دل گشایش
دو باره بر خلاف شام دوشم
صدای ربنا آمد به گوشم
مساجد مظهر لطف و صفا شد
دو باره دوره ی قرآن به پا شد
خوشا آن ها که مهمان خدایند
به درگاه خداوندی فنایند
ز طاعات و عبادت بهره بردند
به راه بندگی ها سر سپردند
غروب ماه روزه دل نشین است
چو عطر آگین ز قرآن مبین است
کنار مرقد شاه خراسان
امام هشتمین آن ماه تابان
غروب بیستم ،از ماه روزه
کبوتر بچه ای نزدیک موزه
کنار زایرین سر زیر پر داشت
چه داغی آن کبوتر بر جگر داشت
شب قد رو عزای مسلمین بود
شب قتل امیر المومنین بود
تزلزل در سماء و در زمین بود
شب احیا (رها)حق

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 17:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( مژده دادند به دل نامه ی دلدار رسید ) *

3591
1

شعر مناجات با خدا -(  مژده دادند به دل نامه ی دلدار رسید ) مژده دادند به دل نامه ی دلدار رسید
بهر این بار گناهم خطِ هشدار رسید
سینه احرام دعا شد ز مناجات خدا
چون مرادردلِ شب مژده ی دیداررسید
شاخه ها غرقِ شکوفه،ز طراوت همه مست
مژده دادند به گل بلبلِ غمخوار رسید
مژده دادند مرا زمزمِ احساس بنوش
وقتِ نوشیدن از آن چشمه ی اسرار رسید
میروم سنگ به شیطان بزنم در جمرات
رجمِ ابلیسِ هوس باز به تکرار رسید
دل به دنبال طوافش همه شب غرق سکوت
آنقدر گشت که تا نقطه ی پرگار رسید
کاش به سرانجام رسد وعده ی یار
تا بگویند به معراج خریدار رسید

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 04:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( قیامت گویداعضایت که تو با ما چه کردی؟ ها! ) *

2805
2

شعر مناجات با خدا -(     قیامت گویداعضایت که تو با ما چه کردی؟ ها! ) قیامت گویداعضایت که تو با ما چه کردی؟ ها!
شکایت می‌کند حتّی نگاه از هرزه‌گردی‌ها
شفیع خار چشمانت گل مریم نمی‌گردد
و چیزی از بزرگی‌های عیسی کم نمی‌گردد
گناه روی زیبا بر نمی‌تابد تاسّف را
نشانت می‌دهند آنجا جمال جان یوسف را
همان‌گونه که قبض روح ،عزرائیل می‌خواهد
همیشه کشتن دل عزم اسماعیل می‌خواهد
نیاورده کسی از دوزخ شهوت دلیلش را
در این شهری که چشمانش بسوزاند خلیلش را
تو صیّادی که یک ماهی شکارت می‌کند اینجا
تو یونس شو ببین دریا چه کارت می‌کند اینجا
از امواج خیابان‌ها ببر ایمان نوحت را
به موج آسمان‌ها ده شبی کشتی روحت را
به رسم سر به‌زیری‌ها تماشا کرده بالا را
شعیب از این جهت در دل نشانده مهر موس

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 04:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( مستی از مردانگی آید وجود ) * سعید مازندرانی

9814
9

شعر مناجات با خدا -( مستی از مردانگی آید وجود ) مستی از مردانگی آید وجود
مرد باشی مست گردی در سجود
سجده یعنی عشق را داری حضور
هرچه کردی نزد او دانی قصور
سجده یعنی غرق در دریای عشق
مست و حیران گشته در صحرای عشق
سجده انسان را به بالا میبرد
تا به قاب قوس أدنی میبرد
سجده باشد چون کلید کیمیا
پا نهادن در حریم کبریا
سجده یعنی سجده ی غار حرا
سجده یعنی عاشقی مصطفی(ص)
سجده کن همچون علی مرتضی(ع)
او که خوانده فزت رب الکعبه را
سجده بی حب علی باطل بود
بی علی علامه هم جاهل بود
سجده جان مرده را احیا کند
برّ بی آب و علف دریا کند
سجده و سجّاده و ساقی علیست
این جهان فانی فقط باقی علیست
سجده ی من گشته محرابش علی
لیل تارم گشته مهتابش علی.

شاعر : سعید مازندرانی

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 04:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( کار من تا به کجا آمده مجنون شده ام ) * سعید مازندرانی

5339
2

شعر مناجات با خدا -( کار من تا به کجا آمده مجنون شده ام ) کار من تا به کجا آمده مجنون شده ام
بی سرآغاز ز خود بی خود و دلخون شده ام
کار دل تا به کجا آمده از خود رستم
با عطش ساختم و جام جفا بشکستم
دل سر و پا همه غرق نگه مست نگار
شب دراز هست و منم همچو قلندر بیدار
شب دراز است و منم راهی می خانه یار
افت و خیزان بروم با سر پر شور و خمار
افت و خیزان بروم سوی در خانه ی یار
بلکه لطفی کندم ساقی و آرد به شمار
راه پر از خطر است و سیه و تنگ دراز
هر چه باشد روم این راه پر از شیب و فراز
داد و بیداد منم یکه و دشمن لشگر
نهراسم چو بود بر لب من یا حیدر
دشمنانم همگی گرگ و به ظاهر میش اند
همه چون نرمی لاله به درون چون نیش اند
دست گیرند و برندم همه تا عرش برین
ناگه از پش

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( درآمد و رفت شب اسرار نهان باشد ) * سعید مازندرانی

3016
2

شعر مناجات با خدا -( درآمد و رفت شب اسرار نهان باشد ) درآمد و رفت شب اسرار نهان باشد
آیات ز کوتاهی این عمر گران باشد
کس نیست بداند که کی پیک عجل آید
این امر بود مخفی در طول زمان باشد
بینند همه او را روزی که نمیدانند
فرقم به کسی نبود کو پیر و جوان باشد
مرگ است سفر کردن از این رحم دنیا
بر عالم اقبا که ما فوق بیان باشد
آن لحظه جان دادن سخت است و کمش این است
انگار مس داغی بر روی زبان باشد
آری دم جان دادن آید شه دین حیدر
سعید و دلش خواهد هر لحظه همان باشد

شاعر : سعید مازندرانی

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( يا رب دل بينواي ما رادرياب ) *

3270
1

شعر مناجات با خدا -(  يا  رب  دل  بينواي ما رادرياب              ) يا رب دل بينواي ما رادرياب
ما را نبود تحمل رنج وعذاب
امشب درلطف ورحمتت را واكن
يارازق من يشاه بغيرحساب
*****
اي خالق آسمان واي خالق جان
حكم توبودبه خاك وافلاك روان
درياب دل شكسته ام را باري
يا باري و يا مصور ويامنان
*****
يارب به صفاي اوصيا مارا بخش
برحرمت آل مصطفي مارا بخش
برپاي حساب چون كشندم بجزا
آنجا بولاي مرتضي مارابخش
******
يارب چه شبي است اين شب نوراني
رخت ازدل خلق بسته سرگرداني
انگار از آسمان فرو مي آيند
بر روي زمين ملايك رحماني
*****
اي آنكه دلت زكرده هايت خون است
جرم توهم ازستارگان افزون است
ازرحمت اومباش نوميد بيا
فضل وكرم وي ازعددبيرون است
*****
بدكردم و خالقم مراازخود راند
گفت آن

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( قلبم افتاده در حریم تو ) *

2625

شعر مناجات با خدا -( قلبم افتاده در حریم تو ) قلبم افتاده در حریم تو
منم آن خادم قدیم تو
از زمانی که آمدی به زمین
هرچه دیدم ،شده نعیم تو
از زمین تا فلک به دنبالت
همه در راه مستقیم تو
تو چه کردی در این جهان که شدیم
عاشق خُلق چون عظیم تو
اسم تو رمز عارفان گردید
عارفان غرق سرِّ میم تو
تو ستایش شدی که محمودی
وَ تو عبدی و حق زعیم تو
در مدینه کنار قبّه ی سبز
همگی می شویم مقیم تو
وَ گدا محترم شود این جا
پشت این درگه کریم تو

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( من آمدم که این گره ها را تو وا کنی ) *

2999

شعر مناجات با خدا -( من آمدم که این گره ها را تو وا کنی ) من آمدم که این گره ها را تو وا کنی
دردِ بزرگ و کوچکِ من را دوا کنی
تنها تو قادری که جواب مرا دهی
محرابِ جان شوی و حوائج روا کنی
غیر از تو من به هیچ احدی رو نمی زنم
تا تو فقط برای دل من دعا کنی
من آمدم فقیر سر کوچه ات شدم
تا از کرم بیایی و من را گدا کنی
امَا پرِ خجالتم از رو سیاهیم
گر رد شدی ز کوچه نگو کی حیا کنی ؟
می ترسم از زمان جدایی که از گنه
گویی نباید اسم مرا تو صدا کنی
امَا شنیده ام ز بزرگی خلقتان
دیده نشد که با کسی این گونه تا کنی
فهمیدم از کرامتت از آل حیدری
هرگز نمی شود که تو من را رها کنی

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجاتی ماه رجب -( این الرجبیون که رجب آمده است ) *

5601
3

شعر مناجاتی ماه رجب -( این الرجبیون که رجب آمده است ) این الرجبیون که رجب آمده است
این ماه خدا غرق طرب آمده است
یا رب بنگر عبد گنهکارت را
با من تو مگو:به!چه عجب!آمده است
من اهل تباهی و سیاهی بودم
از فط گنه سرم به طب آمده است
امروز که روز اول این ماه است
این بنده به پیشگاه رب آمده است
از یمن ولادت امام باقر
در کام دلم شهد رطب آمده است
خوب است ز باده تا دل شب بزنید
ناز قدمش کف مرتب بزنید
او آمده تا که شیعه ارزنده شود
اسلام به عقل و دیده زیبنده شود
او آمده تا کلاس درسش هر بار
پر از همه مؤمنان و آکنده شود
او آمده تا برای اهل شیطان
شمشیر دو لب بوده و برّنده شود
او آمده تا حقیقت دین نرود
با گفته ی خود همیشه کوبنده شود
او آمده تا به علم و حکمت تا حشر
گن

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( دور شو از خود که بانگ دورها را بشنوي ) * علیرضا قزوه

3592
3

شعر مناجات با خدا -( دور شو از خود که بانگ دورها را بشنوي ) دور شو از خود که بانگ دورها را بشنوي
در نمازت گريه ی انگورها را بشنوي
تار شد شب هاي تنهاييت، چنگي زن به دل
تا صداي هق هق تنبورها را بشنوي
رکعتي از رنگ بيرون آي، اي همرنگ نور
نور شو، تا ربّناي نورها را بشنوي
سعي کن آيينه را هر صبح، لب خواني کني
سعي کن با يک نظر، منظورها را بشنوي
پنبه را از گوش بيرون آر، اي حلاج وهم
تا انا الحق گفتن منصورها را بشنوي
بي که موسي باشي از طور تجلّي بگذري
بي که اسرافيل باشي صورها را بشنوي
تو سليمان مي تواني شد، ولي با چند شرط
شرط اوّل آن که حرف مورها را بشنوي
شرط آخر آن که برگردي به ظهر کربلا
محو عاشورا شَوي و شورها را بشنوي

شاعر : علیرضا قزوه

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رحمان نوازنی

شعر مناجات با خدا -( منو مشغول خودت کن بزار درگیر تو باشم ) * رحمان نوازنی

3888
4

شعر مناجات با خدا -( منو مشغول خودت کن بزار درگیر تو باشم ) منو مشغول خودت کن بزار درگیر تو باشم
واسه منهم سفره بنداز که نمک گیر تو باشم
تا زیر چشمات بمونم زیر تدبیر تو باشم
دیونم کن دیونم کن که به زنجیر تو باشم
ای خدایا شب قدره من پیشت قدری ندارم
اومدم تا سر به روی دامن عفوت بزارم
منو درگیر خودت کن که فقط مال تو باشم
منو راهی سفر کن که به دنبال تو باشم
من بی چیزو بخر تا جزو اموال تو باشم
حال خوبی نصیبم کن پی احوال تو باشم
من می خوام مال تو باشم سندم رو بزن امضا
حلقه ای توی گوشم کن منو کن نوکر زهرا
تو قفس در به درم من زخمیه بال و پر من
گناهام رو می بینی که چی آورده به سر من
چونکه یک عالمه غفلت پر شده دور و بر من
توی تاریکی و ظلمت کو خدایا سحر من
سحر من

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( یادش به خیر دست دعایی که داشتم ) * سعید بیابانکی

3518
2

شعر مناجات با خدا -( یادش به خیر دست دعایی که داشتم ) یادش به خیر دست دعایی که داشتم
تسبیح و جانماز و خدایی که داشتم
دل نه، کویر زخمی فریاد بود و عشق
یادش به خیر کرب و بلایی که داشتم
ای دل به یاد بخت سپیدی که داشتی
می پیچمت به شال عزایی که داشتم
دست مرا بگیر و بلندم کن ای غزل
یک لحظه باش جای عصایی که داشتم
ای آسمان دریچه ی نوری به من ببخش
امشب به یاد پنجره هایی که داشتم
این جاده ها کدام به آن خسته می رسند
مادر کجاست قبله نمایی که داشتم؟
دادم تو را به خسته ترین عابر زمین
مثل سمند نعل طلایی که داشتم

شاعر : سعید بیابانکی

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( و عمر، شیشۀ عطر است، پس نمی ماند ) *

2787
2

شعر مناجات با خدا -( و عمر، شیشۀ عطر است، پس نمی ماند ) و عمر، شیشۀ عطر است، پس نمی ماند
پرنده تا به ابد در قفس نمی ماند
مگو که خاطرت از حرف من مکدر شد
که روی آینه جای نفس نمی ماند
طلای اصل و بدل آنچنان یکی شده اند
که عشق جز به هوای هوس نمی ماند
مرا چه دوست چه دشمن ز دست او برهان
که این طبیب به فریادرس نمی ماند
من و تو در سفر عشق دیر فهمیدیم
قطار منتظر هیچ کس نمی ماند

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر مناجات با خدا -( ساعات خدا را نبود خوب تر از صبح ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

3425
1

شعر مناجات با خدا -( ساعات خدا را نبود خوب تر از صبح  ) ساعات خدا را نبود خوب تر از صبح
بردار سر از بستر و فیضی ببر از صبح
مردان سحرخیز سراپا همه گوشند
تا بانگ مؤذن بدهد یک خبر از صبح
ترسم که چو هنگام سحر، خواب بمانی
خورشید که تابید نماند اثر از صبح
غارت زده آن است که چون صبح برآید
در خواب گران مانده نگیرد ثمر از صبح
برخیز که هنگام تماشای جمال است
پیوسته بود حسن خدا جلوه گر از صبح
در روز قیامت به کفت برگ و بری نیست
نخل عملت گر نشود بارور از صبح
خیزند خدایافتگان وقت سحرگاه
دارند محبان علی چشم تر از صبح
آنان که شب و روز در آغوش خدایند
با یاد خداوند بر آرند سر از صبح
همراه علی باش که شصت و سه بهار است
بیدار بود دیده او زودتر از صبح
"میثم" بگشا دیده و

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( خـانـه هـامـان خالی از یاد خداست ) *

4046
1

شعر مناجات با خدا -( خـانـه هـامـان خالی از یاد خداست ) خـانـه هـامـان خالی از یاد خداست
سـیـنـه هامان خالی از سوز دعاست
سفره هامان رنگ رنگ و چرب و نرم
لقمه هامان شبهه ناک است و رباست
سودمان از راه مـکـر و حـیـلـه است
کسبمــان آلــوده و پوچ و خطاست
غـیـبـت و تـهـمـت شده گفتارمان
حرفمـان نفریـن و فحش و ناسزاست
روزهـا ســرگــرم نـیــرنگ و دروغ
نیمه شب هامان پر از عیش و غناست
بـی وفـایــی و خـیـانـت بـی شـمار
سینه هـا لبریـز بغض و کینه هاست
زنـدگــی هـامـان شـروعـش با گناه
جشـن هـامـان نـاپسنـد و نابجاست
صـوت شـادی هایمان موسیقی است
صوت قـرآن در عـوض وقت عزاست
دزدی و قـتـل و زنـــا عــادی شـده
هـر کـس از انجــام منکر بی اباست
بـی نمـازی، روزه خواری شا

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( آن چنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا ) * صائب تبریزی

3795
1

شعر مناجات با خدا -( آن چنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا ) آن چنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا
از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا
آهِ افسوس و سرشکِ گرم و داغِ حسرت است
آن چه از عمر سبک‌رفتار می‌ماند به جا
کام جویی غیر ناکامی ندارد حاصلی
در کف گلچین ز گلشن، خار می‌ماند به جا
جسم خاکی مانع عمر سبک‌رفتار نیست
پیش این سیلاب، کی دیوار می‌ماند به جا؟
هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست
وقت آن کس خوش کزو آثار می‌ماند به جا
زنگ افسوسی به دست خواجه هنگام رحیل
از شمار درهم و دینار می‌ماند به جا
نیست از کردار ما بی‌حاصلان را بهره‌ای
چون قلم از ما همین گفتار می‌ماند به جا
عیش شیرین را بود در چاشنی صد چشم شور
برگ صائب بیشتر از بار می‌ماند به جا

شاعر : صائب تبری

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( در بهاران سری از خاک برون آوردن ) * محمد حسین شهریار

3598
1

شعر مناجات با خدا -( در بهاران سری از خاک برون آوردن ) در بهاران سری از خاک برون آوردن
خنده‌ای کردن و از باد خزان افسردن
همه این است نصیبی که حیاتش نامی
پس دریغ ای گل رعنا غم دنیا خوردن
مشو از باغ شبابت بشکفتن مغرور
کز پیش آفت پیری بود و پژمردن
فکر آن باش که تو جانی و تن مرکب تو
جان دریغست فدا کردن و تن پروردن
گو تن از عاج کن و پیرهن از مروارید
نه که خواهیش به صندوق لحد بسپردن
گر به مردی نشد از غم دلی آزاد کنی
هم به مردی که گناه است دلی آزردن
صبح دم باش که چون غنچه دلی بگشائی
شیوه‌ی تنگ غروبست گلو بفشردن
پیش پای همه افتاده کلید مقصود
چیست دانی دل افتاده به دست آوردن
بار ما شیشه‌ی تقوا و سفر دور و دراز
گر سلامت بتوان بار به منزل بردن
ای خوشا توبه و

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( سالک راه حق بیا همت از اولیا طلب ) * فیض کاشانی

4358
2

شعر مناجات با خدا -( سالک راه حق بیا همت از اولیا طلب ) سالک راه حق بیا همت از اولیا طلب
همت خود بلند کن سوی حق ارتقا طلب
فاش ببین گه دعا روی خدا در اولیا
بهر جمال کبریا آئینة صفا طلب
گفت خدا که اولیا روی من و ره منند
هر چه که خواهی از خدا بر در اولیا طلب
سرور اولیا نبی ست وز پس مصطفی علی ست
خدمت مصطفی کن و همت مرتضی طلب
پیروی رسول حق دوستی حق آورد
پیروی رسول کن دوستی خدا طلب
چشم بصیرتت به خود نور پذیر کی شود؟
نور بصیرت دل از صاحب انّما طلب
شرعْ سفینهٔ نجات آل رسول ناخدات
ساکن این سفینه شو دامن ناخدا طلب
دم به دمم بگوش هوش می فکنند این سروش
معرفت ار طلب کنی از برکات ما طلب
خستهٔ جهل را بگوی خیز و بیا به جست و جوی
از بر ما شفا بجو از دم ما دعا طلب
م

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( از جنون این عالم بیگانه را گم کرده‌ام ) * صائب تبریزی

3349
2

شعر مناجات با خدا -( از جنون این عالم بیگانه را گم کرده‌ام ) از جنون این عالم بیگانه را گم کرده‌ام
آسمان سیرم، زمین خانه را گم کرده‌ام
نه من از خود، نه کسی از حال من دارد خبر
دل مرا و من دل دیوانه را گم کرده‌ام
چون سلیمانم که از کف داده‌ام تاج و نگین
تا ز مستی شیشه و پیمانه را گم کرده‌ام
از من بی‌عاقبت، آغاز هستی را مپرس
کز گرانخوابی سر افسانه را گم کرده‌ام
طفل می‌گرید چون راه خانه را گم می‌کند
چون نگریم من که صاحب خانه را گم کرده‌ام؟
به که در دنبال دل باشم به هر جا می رود
من که صائب کعبه و بتخانه را گم کرده‌ام

شاعر : صائب تبریزی

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد