مناجات با خدا

مرتب سازی براساس

اشعار شب های قدر در ماه رمضان -( در بارگاه قدس مرا نیست منزلت ) * محمد کاظمی نیا

۳۲۶۷
۱

اشعار شب های قدر در ماه رمضان -( در بارگاه قدس مرا نیست منزلت ) در بارگاه قدس مرا نیست منزلت
بویی نبرده ام ز بزرگان معرفت
بخشنده ای و بنده ی شرمنده ات منم
بین منو تو نیست خدایا مشابهت
من مدتی است بندگی ات را نکرده ام
عبد خودش نوشته مرا نفس بد صفت
از زهر هر گناه دلم مرد و زنده شد
من را به نار می برد این نفس عاقبت
خیلی گناه می کنم و توبه می کنم
این توبه های گرگ ندارد ولی صحت
قبل از عذاب کار مرا حل و فصل کن
اینجا بگیر گوش مرا جای آخرت
من قصد کرده ام نروم سمت معصیت
می خواهد این مسیر تلاش و مقاومت
چندیست کفش جفت کن بزم هیئتم
دارم من از تمام مقامات این سِمُت
آب و هوای شهر نجف مرحم من است..
بالی گشوده ایم برای مهاجرت

شاعر : محمد کاظمی نیا

  • دوشنبه
  • ۲۳
  • تیر
  • ۱۳۹۳
  • ساعت
  • ۱۴:۲۹
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 حسن لطفی

اشعار مناجات با خدا در ماه رمضان -( امشب که هر درمانده ای،با خویش تنها می شود ) * حسن لطفی

۴۷۷۲
۸

اشعار مناجات با خدا در ماه رمضان -( امشب که هر درمانده ای،با خویش تنها می شود ) امشب که هر درمانده ای،با خویش تنها می شود
امشب بساط آشتی،با تو مهیا می شود
امشب سرِ سال من است،شرمندگی حال من است
آیا نصیبم بخشش است،این شام احیا می شود
در ازدحام خوبها،در این حضور بی ریا
آیا گدا یِ بی نوا،در گوشه ای جا می شود
ای کاش می گفتی به من،با این همه شرم و محن
آیا برای در زدن،یک خانه پیدا می شود
گفتم چگونه می شود،با این همه بار گناه
ما را بگیرد در پناه،گفتند حالا می شود
گفتم به داد بی کسان،گفتند ز مولا می رسد
گفتم پناه خستگان،گفتند زهرا می شود
حالم اگر بد حالی است،دستم اگر چه خالی است
امشب روا حاجات ما،با نام سقا می شود
با صاحب تیغ وعلم،امشب گریبان می درم
تا نام او را می برم،کربُبَلا پ

  • دوشنبه
  • ۲۳
  • تیر
  • ۱۳۹۳
  • ساعت
  • ۱۴:۳۱
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

اشعار مناجات با خدا در ماه رمضان -( بساط عاشقی ما به پاست این شبها ) * قاسم نعمتی

۳۶۷۸
۶

اشعار مناجات با خدا در ماه رمضان -( بساط عاشقی ما به پاست این شبها ) بساط عاشقی ما به پاست این شبها
زمان آشتی باخداست این شبها
گناهکارقدیمی دوباره برگشته
صدای زمزمه ها آشناست این شبها
زمان بده به زمین خورده ای اله کریم
اگرمرابزنی هم رواست این شبها
خوشابه حال گدایی که چشم تردارد
که گریه های سحرکیمیاست این شبها
کنارسفره ی افطار،زیرلب گفتم
نگفته ای به خود،آقاکجاست این شبها
قسم به خاک نشسته به چادرزهرا(س)
مراببخش،ببخشی رواست این شبها
زفتنه های زمانه خط امان داریم
چراکه نام علی ،ذکرماست این شبها
گدای صحن وسرای شهنشه نجفم
دلم هوایی ایوان طلاست این شبها
دل شکسته ی ما با سلام ارباب
مسافر حرم کربلاست این شبها
سلام بر لب عطشان سیدالشهدا(ع)
سخن زتشنه لب سرجداست این شبها
ش

  • دوشنبه
  • ۲۳
  • تیر
  • ۱۳۹۳
  • ساعت
  • ۱۴:۳۳
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار ماه مبارک رمضان و مناجاتی با خدا -( موقع تشنگی لحظه ی افطار فقط میگویم ) * نوید اطاعتی

۷۰۸۹
۸

اشعار ماه مبارک رمضان و مناجاتی با خدا -( موقع تشنگی لحظه ی افطار فقط میگویم ) موقع تشنگی لحظه ی افطار فقط میگویم
به فدای لب عطشان تو یا ثار الله
سحری کاش که با مهدی زهرا باشم
داخل صحن معلای اباعبدالله
باز با حال دعا وقت اذان میگویم
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله

شاعر : نوید اطاعتی

  • دوشنبه
  • ۲۳
  • تیر
  • ۱۳۹۳
  • ساعت
  • ۱۴:۴۹
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

اشعار مناجات با خدا -( ما دام که من منتصب کو ی تو باشم ) * محمود ژولیده

۴۲۳۹
۴

اشعار مناجات با خدا  -( ما دام که من منتصب کو ی تو باشم ) ما دام که من منتصب کو ی تو باشم
زیباست که اراسته ی خوی تو باشم
خوبست به کار امدم و با تو نشستم
خارم من و پیوند گل روی تو باشم
ای کاش که پیوسته کنار تو بمانم
با هر نفسی نیروی بازوی تو باشم
انگشت ترت کرده زبان دل من باز
خود خواسته ای اینکه سخنگوی تو باشم
وقت است که کامل شوم عبد تو گردم
خود خواسته ام ای یار که اهوی توباشم
مگذار که من زائر یک پنجره گردم
بگذار پناهندهی ابروی تو باشم
احیا شدنم بسته به راضی شدن تست
زیباست که من زنده ز اهوی تو باشم
در حصر گنه باخته ام قیمت خود را
دیگر عوضم کن گل خوش بوی تو باشم
تقوای ضعیفم هنر صبر ندارد
اینجاست که دور از رخ دل جوی تو باشم
بگذار که با جان قدمی سوی تو ا

  • یکشنبه
  • ۲۹
  • تیر
  • ۱۳۹۳
  • ساعت
  • ۰۶:۰۲
  • نوشته شده توسط
  • سبحان
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

اشعار مناجات با امام رضا (ع) در شب جمعه در ماه رمضان -( شب جمعه شب اشتی کنونه ) * محمود ژولیده

۴۴۹۶
۲

اشعار مناجات با امام رضا (ع) در شب جمعه در ماه رمضان -( شب جمعه شب اشتی کنونه ) شب جمعه شب اشتی کنونه
هر کجا بری گدا فراوونه
شب جمعه ها خدا سری داره
رحمت واسعه اسون می باره
تموم فرشته ها با بالشون
دلا را فراز میدن تا اسمون
درای اسمونو وا میکنن
فقط هم به خاطر یه بی کفن
کجایید اهای دلای پریشون
بار عام میده خدای مهربون
این حسینی که ما رو میخره
دلا رو به کربلا زود می بره
اون که به ما جواب سلام میده
همه ی عالم و بار عام میده
ما که از گنا هامون هرا سونیم
گدا های سلطان خراسونیم
مهمون های ثامن الحجج ماییم
فقیر های سفره دا ر حج ماییم
ما که عمری داریم در میزنیم
یه نیگاه کنی دل از خود میکنیم
ما میخوایم رفیق این اقا بشیم
شیعهی حقیقی رضا بشیم
شب های ماه رجب دارن میرن
هنوزم جا مونده ها

  • یکشنبه
  • ۲۹
  • تیر
  • ۱۳۹۳
  • ساعت
  • ۰۷:۳۶
  • نوشته شده توسط
  • سبحان
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

اشعار مبعث حضرت محمد (ص) -( هر ان به دل خویش تذکر باید ) * محمود ژولیده

۳۲۲۲
۴

اشعار مبعث حضرت محمد (ص) -( هر ان به دل خویش تذکر باید ) هر ان به دل خویش تذکر باید
هر ساعت از این عمر تفکر باید
گردین محمدی نصیب ما شد
از فاطمه علی تشکر باید
****
خورشید هر انچه بر زمینها تابد
عیدی نتوان چو عید مبعث یابد
ای دل شب خواب ، لیله المحیا نیست
غافل، شب بیداری دل میخوابد
**********
پیغمبری تو مصطفا را عشق است
در اصل ولای مر تضی را عشق است
ما را که به ایوان نجف راهی نیست
ایوان طلایی رضا را عشق است

شاعر : محمود ژولیده

  • دوشنبه
  • ۳۰
  • تیر
  • ۱۳۹۳
  • ساعت
  • ۰۶:۳۵
  • نوشته شده توسط
  • سبحان
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

متن مداحی مناجات با خدا و امام زمان(عج) با سبک از میثم مطیعی در ماه رمضان -( آن حالتی خوش است که مستانه بگذرد ) * رضا تاجیک

۸۱۹۱
۱۵

متن مداحی مناجات با خدا و امام زمان(عج) با سبک از میثم مطیعی در ماه رمضان -( آن حالتی خوش است که مستانه بگذرد ) آن حالتی خوش است که مستانه بگذرد
یعنی به زیر مِنّت پیمانه بگذرد
روزیِ ما به دست کریمان آشناست
کفر است پای سفره ی بیگانه بگذرد
تا حال کجای عالم دیدی آدم وقتی می خواد پیش صاحب خونه ی با صفا بره، میخواد مهمون بشه دست خالی بره، با لباس نجس آلوده بره، این نمی دونم ای مهربون من اما من اینو دیدم وقتی کریم سفره وا میکنه مهمونای خوب و تر و تمیزش که میان بدبخت بیچاره ها میان در خونه کاسه ی غذا به دست میگیرن، امشب مهمون بد تو اومده، من که از ماه رجب و شعبان چیزی نفهمیدم، میدونم کار نکردم اما میخوام کاری بکنم دلت به رحم بیاد، دست های خالیت بلند کن بالحسین الهی العفو؛ چی میخوای بگی امشب گدای بی وفا،
سوگند

  • دوشنبه
  • ۳۰
  • تیر
  • ۱۳۹۳
  • ساعت
  • ۱۴:۰۴
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار دو بیتی وداع با ماه رمضان و عید فطر -( رمــضان رفــت و دلـم حسّ غريبی دارد ) * محسن زعفرانیه

۵۲۱۳
۴

اشعار دو بیتی وداع با ماه رمضان و عید فطر -(  رمــضان رفــت و دلـم حسّ غريبی دارد  ) رمــضان رفــت و دلـم حسّ غريبی دارد
چند روزي است از اين سفره نصيبی دارد
عيد فطر آمد و صد شكر اجل مهلت داد
ثانـيه ثانـيه اش شــور عـجـيبی دارد...

شاعر : محسن زعفرانیه

  • چهارشنبه
  • ۱
  • مرداد
  • ۱۳۹۳
  • ساعت
  • ۰۴:۵۸
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

نه ... نه .. مرا به سوی جهنم نبر خدا * جعفر ابوالفتحی

۳۸۶۳
۶

نه ... نه .. مرا به سوی جهنم نبر خدا یا مجیر ....
نه ... نه .. مرا به سوی جهنم نبر خدا
از چه شده دعای لبم بی اثر خدا ؟
می ترسم از تمام عملهای خود ولی
از آتش جهنم تو بیشتر خدا
بیچاره ام ، اسیر و ندار و فقیر و پست
بر من نظر نما که ندارد ضرر خدا
من را به نور عشق خودت وصل کن حبیب
می سوزد از غمت بخدا این جگر خدا
با اینکه ظالمم ، بدم و غرق غفلتم
اما شدم به عشق علی مفتخر خدا
من را ببخش و عفو نما ایها الکریم
تنها به حق مادر در پشت در خدا
با جلد نازک و تن عاجز چه می کنی ؟
نه .... نه .... مرا به سوی جهنم نبر خدا
سروده جعفر ابوالفتحی

  • چهارشنبه
  • ۲۲
  • مرداد
  • ۱۳۹۳
  • ساعت
  • ۱۳:۴۵
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

متن اشعار مناجات با خدا باسبک حاج منصور ارضی -( پیش از آنی که به هر بی سر و پا دلبندم ) *

۱۱۱۵۱
۲۱

متن اشعار مناجات با خدا باسبک حاج منصور ارضی -( پیش از آنی که به هر بی سر و پا دلبندم ) پیش از آنی که به هر بی سر و پا دلبندم
کمکم کن که به مردان خدا دلبندم
من که باید به بقای ابدی ره یابم
آخر از چیست که بر اهل فنا دلبندم
هیچ کس از من غفلت زده پرسش نکند
که چرا بر سخن اهل خطا دلبندم
من که باید به عنایات تو دل خوش دارم
به چنین نفس بداندیش چرا دلبندم
جسم و جانم شده بازیچه ی شیطانک ها
مگذارید به فرمان هوا دلبندم
نه به قدرت طلبان نه سیاست زدگان
جای آنست کمی بر صلحا دلبندم
درد عصیان سرطان دل بیمارم شد
کو طبیبی که به نامش به شفا دلبندم
دل نا اهل مرا خبره طبیبی بفرست
من نه آنم که به درمان و دوا دلبندم
من که درمان خود از تربت دلبر جویم
به کجا جز حرم کرب و بلا دلبندم
شهدا کرب و بلایی شده و

  • پنج شنبه
  • ۲۳
  • مرداد
  • ۱۳۹۳
  • ساعت
  • ۱۵:۵۲
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

گدائیکه ندارد با خدای خود سر و کاری * جعفر ابوالفتحی

۴۳۰۸
۴

گدائیکه ندارد با خدای خود سر و کاری یا الهی ....
گدائیکه ندارد با خدای خود سر و کاری
مریض است و ندارد در کنار خود پرستاری
درِ لطف و کرم باز و خدا همین در کمین توست
اگر خواهی برو اما بدان ای بنده مختاری
اگر آیی به درگاهش ز خود باید شوی بی خود
نبینی خویش را اصلاً به قدر نقطه پرگاری
تو خود بینی و ذرات وجود تو خدایت را ؟
بگو تا کی به زندان منیت ها گرفتاری
اگر بنده ... توانستی ز مرگ خود فراری شو
به فکر چاره باش ای جان که ای بیچاره ناچاری
شبی را بهر فردایت به آه و ناله ای سر کن
کجا یکسان بُوَد بودن اسیر نوم و بیداری
سروده جعفر ابوالفتحی

  • یکشنبه
  • ۲۶
  • مرداد
  • ۱۳۹۳
  • ساعت
  • ۰۷:۵۵
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب
 محمد فردوسی

شعر مناجات با خدا -( پر شکسته ی من را ببین خدای کریم ) * محمد فردوسی

۸۱۲۵
۳۱

شعر مناجات با خدا -( پر شکسته ی من را ببین خدای کریم ) پر شکسته ی من را ببین خدای کریم
ببین چگونه شدم مُستکین خدای کریم
نشسته ام سر راهت مگر نظر بکنی
تویی غنی و منم خوشه چین خدای کریم
به هر که رو زدم اصلاً به من محل نگذاشت
نزن تو روی مرا بر زمین خدای کریم
خمیده ، با سر زانو ، شکسته و نادم
به سویت آمده ام این چنین خدای کریم
به یاد حرف اویسم ... ببخش عبدت را
که با غریبه شدم همنشین خدای کریم
نریز آبرویم را به پیش چشم همه
نگیر بر گنهم ذرّه بین خدای کریم
اگر چه روسیهم عاشق علی هستم
شفیع من شده حصن حصین خدای کریم
*****
به خاطر گل روی علی مرا بخشید
همین خدای رحیم و همین خدای کریم
*****
علاج درد گناهم هوای کرب و بلاست
مرا ببر به بهشت برین خدای کریم
بهانه

  • شنبه
  • ۱۲
  • مهر
  • ۱۳۹۳
  • ساعت
  • ۰۱:۳۹
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سید حجت بحرالعلومی طباطبایی

غزلی در باره فضیلت سحر و خلوت سحرگاهی از سید حجت بحرالعلومی -( می رود تا عرش بالا روح انسان در سحر ) * سید حجت بحرالعلومی طباطبایی

۵۰۰۰
۲

غزلی در باره فضیلت سحر و خلوت سحرگاهی از سید حجت بحرالعلومی -(  می رود تا عرش بالا روح انسان در سحر ) می رود تا عرش بالا روح انسان در سحر
دل فراتر می رود از حد امکان در سحر
پا گذارد در حریم قرب حی لا یزال
هر که فارغ می شود از راحت جان در سحر
بی ریا از پشت بام خانه می آید به گوش
ذکر یارب یارب مرغ غزل خوان در سحر
روزی خود می کنند از آستان حق طلب
پهن باشد سفره های غرق احسان در سحر
خیز از جا و نظر کن در سکوت خواب ها
خیز و مستی کن میان جمع مستان در سحر
خیز و بر الطاف ذات حقتعالی دل ببند
خانه ی غم را نما از پایه ویران در سحر
خیز از جا و زبان بر شکر نعمت باز کن
شکر نعمت میکند گهگاه طوفان در سحر
مثل حافظ نیمه شب آب حیاتی نوش کن
خیز و بنشین پای درس زهدو عرفان در سحر

شاعر : سید حجت بحرالعلومی طباطبایی

  • جمعه
  • ۷
  • شهریور
  • ۱۳۹۳
  • ساعت
  • ۱۰:۴۰
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( خسته ام از همه و از خودم حتی چه کنم ) * جعفر ابوالفتحی

۴۴۳۶
۱۸

مناجات با خدا -( خسته ام از همه و از خودم حتی چه کنم ) خسته ام از همه و از خودم حتی چه کنم
شده ام بنده ولی بنده ی دنیا چه کنم

بی توکل تر از آنم که به تو تکیه کنم
فکر هر روز من این است که فردا چه کنم

گرم تمجید شدم خو به سخن ها کردم
خواستم دل بکنم از همه اما.... چه کنم

من افتاده اگر پا بخورم می شکنم
نکنی با من بیچاره مدارا چه کنم

روز محشر که همه بر کرمش محتاجند
گر نگاهم نکند حضرت زهرا چه کنم

من صدایش بزنم آه کنم ناله کنم
گر جوابی ندهد حضرت مولا چه کنم

روی پیشانی من مهر گنه داغ نکن
من انگشت نما، بی کس و رسوا چه کنم

منبع: jafarabolfathi.ir

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • دوشنبه
  • ۲۸
  • اردیبهشت
  • ۱۳۹۴
  • ساعت
  • ۱۳:۰۲
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات با خدا و امام رضا(ع) و گريز روضه حضرت علي اكبر (ع) -( مه عشق است بیایید خدا منتظر است ) * جعفر ابوالفتحی

۵۵۹۷
۴

مناجات با خدا و امام رضا(ع) و گريز روضه حضرت علي اكبر (ع) -( مه عشق است بیایید خدا منتظر است ) بمناسبت رسیدن ماه رمضان
مناجات با خدا و امام رضا (ع)
و گریز به روضه حضرت علی اکبر (ع)

مه عشق است بیایید خدا منتظر است
بشتابید که ارباب سخا منتظر است
بهر بخشایش هر جرم و خطا منتظر است
راه گم کرده بیا راهنما منتظر است

کاش باشیم، به دربار سلیمان، موری
تا به کی قسمت ما هست غم مهجوری

سفره ی عشق خدا باز و غذا اشک و بکاست
خوشبحال دل هر کس که دلش پر ز نواست
ریزش کوه خطا راه تو را سد کرده است؟
گریه کن، گریه در این ثانیه ها راه گشاست

هر چه در محفل ما حال بکا می آید
نام صاحب کرمی سبز قبا می آید

من عصیان زده با کوه گنه می آیم
کی من غمزده ی پست به ره می آیم
هیچ در چنته ندارم که به آن فخر کنم
سائلم بر

  • شنبه
  • ۲۳
  • خرداد
  • ۱۳۹۴
  • ساعت
  • ۱۶:۴۷
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

اشعار مناجات با خدا در ماه رمضان -( دلم آشفته و حالم مشوش ) * یوسف رحیمی

۳۰۰۰
۳

اشعار مناجات با خدا در ماه رمضان -( دلم آشفته و حالم مشوش ) دلم آشفته و حالم مشوش
دو چشمم غرق خون، قلبم پر آتش
به درگاهت پناه آورده‌ام من
شکایت دارم از این نفس سرکش
***
فقیر و بی‌نوا، اَشکُو اِلیکَ
اسیر و مبتلا، اَشکُو اِلیکَ
نشد از خوف تو پُر اشک، هیهات
ز چشم بی‌حیا، اَشکُو اِلیکَ
***
شدم بی‌بال و پر بین قفس‌ها
دگر تنگ است در سینه نفس‌ها
پناه آورده ام سوی تو امشب
من از دست هواها و هوس ها

شاعر : یوسف رحیمی

  • پنج شنبه
  • ۲۸
  • خرداد
  • ۱۳۹۴
  • ساعت
  • ۰۵:۵۹
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا در ماه رمضان -( گرچه بار گنهم بُرده به تبعید مرا ) * ناشناس ؟؟؟

۴۹۹۳
۱۳

اشعار مناجات با خدا در ماه رمضان -( گرچه بار گنهم بُرده به تبعید مرا ) گرچه بار گنهم بُرده به تبعید مرا
باز با روی سیه یار پسندید مرا
با روی باز چنان بُرد در آغوش خودش
اصلا انگار گنه کار نمی دید مرا
چرخ ها را زده ام آمده ام خانه ی تو
خودمانی ، کسی جز تو نفهمید مرا
بس که از بوی بد معصیتم بیزارند
یکی از لطف خود احوال ، نپرسید مرا
نام رحمن و رحیم تو به من جرات داد
حال ، دست خودتان هست نبخشید مرا
صاحب سفره کریم است که در وقت سحر
بنشاند بغلِ مرجع تقلید ، مرا
حُکم کردند بگوئید سر سفره ، علی
یعنی ار ناحیه ی او بپسندید مرا
ساده آنست که بر سینه زدن سنگ علی
تا به سنگ محک یار بسنجید مرا
حتم دارم که خدا محض گُل روی حسین
می برد کرببلا تا شب عید مرا
آخر ماه عوض اینکه بگوئید بر

  • پنج شنبه
  • ۲۸
  • خرداد
  • ۱۳۹۴
  • ساعت
  • ۰۷:۵۵
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا -( در بین آتشی که خودت ساختی بسوز ) * جعفر ابوالفتحی

۳۰۰۶
۳

اشعار مناجات با خدا -( در بین آتشی که خودت ساختی بسوز ) در بین آتشی که خودت ساختی بسوز
تو کل خویش را به هوا باختی ، بسوز
از من تو شِکوِه می کنی ای عبد ناخلف؟
خود پرده ای به روی دل انداختی بسوز
مُردی به مرگ جاهلی و سوخت عمر تو
دیدی امام خویش و تو نشناختی بسوز
بر جاده های ظلم و جفا با هزار شوق
با مرکبی بنام هوس تاختی بسوز
در آتشی که هیزم آن استخوان توست
آتش بگیر بنده ی ناپاک و نادرست

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • جمعه
  • ۲۹
  • خرداد
  • ۱۳۹۴
  • ساعت
  • ۰۵:۵۵
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

اشعار مناجات با خدا در ماه رمضان -( دو سه شب مانده که با گریه مباهات کنم ) * علیرضا خاکساری

۳۳۴۸
۳

اشعار مناجات با خدا در ماه رمضان -( دو سه شب مانده که با گریه مباهات کنم  ) دو سه شب مانده که با گریه مباهات کنم
به حسینیه بیایم و مناجات کنم
دو سه شب مانده ابوحمزه بخوانم یارب
از سر خوف و رجا با تو ملاقات کنم
کاش آدم بشوم... محض رضای دل تو
پی عصیان نروم ، بلکه مراعات کنم
رمضان آمد و رفت و من بیچاره فقط
باید اظهار پشیمانی از عادات کنم
مطمئنم وسط روضه مرا می بخشی
یادی از زخم سر مادر سادات کنم
بی نوایم به علی نان و نوایم بدهید
روسیاهم نظری کرده بهایم بدهید
آرزویم همه این است مقرب باشم
میشود که دوسه تا جام بلایم بدهید
سگ اصحاب علی هستم و در خانه ی او
میشود با کرم فاطمه جایم بدهید؟؟
به هوای سفری سوی نجف میمیرم
پر پرواز به ایوان طلایم بدهید
باب رفتن به نجف از گذر کرببلاست

  • جمعه
  • ۲۹
  • خرداد
  • ۱۳۹۴
  • ساعت
  • ۰۵:۵۸
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

عمر ناغافل -( یا الهی بنده ای آلوده ام ) * حمیدرضا گلرخی

۳۵۸۴
۵

عمر ناغافل -( یا الهی بنده ای آلوده ام ) یا الهی بنده ای آلوده ام
عمر خود را در جهالت بوده ام

روسیاهم که جوانی را دریغ
در گناه و معصیّت فرسوده ام

وای از این عمری که ناغافل گذشت
بر گناهانم فقط افزوده ام

با ریا بوده همه اعمال من
خوش خیالم کار خیر بنموده ام

بی خبر از خویش و ازهمسایه ها
در به روی سائلی نگشوده ام

مردن و محشر فراموشم شده
دیده بر هم بسته و آسوده ام

شاعر : حمیدرضا گلرخی

  • جمعه
  • ۵
  • تیر
  • ۱۳۹۴
  • ساعت
  • ۱۴:۳۴
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

رفیق نیمه راه * حمیدرضا گلرخی

۲۵۰۵
۲

رفیق نیمه راه دل شب آمدم سویت الهی
صدایت می زنم با روسیاهی

زهر جا رانده و آواره گشتم
همه بودند رفیق نیمه راهی

به غیر از تو ندارم بهرِ این دل
انیسی، تکیه گاهی، سر پناهی

به درگاهت به سجده سر به خاکم
غلام حلقه بر گوشم تو شاهی

جوانی را ز دست دادم دریغا
به حسرت می کشم از سینه آهی

سراسر زندگانیم گذشته
به عصیان و گناه و در تباهی

کریما، سیدی، یاربی اَلعفو
تو می بخشی خطا و هر گناهی

رهایی دِه مرا از دام نفسم
به سر افتاده ام در قعر چاهی

به حقِّ حرمتِ ذکر حسین جان
نما گاهی به سویم نیم نگاهی

شاعر : حمیدرضا گلرخی

  • جمعه
  • ۵
  • تیر
  • ۱۳۹۴
  • ساعت
  • ۱۴:۵۴
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا باقریان

اشعار مناجات با خدا در ماه رمضان -( شب دهم شد و، فردا نمیخورم آبی ) * رضا باقریان

۲۴۴۹
۲

اشعار مناجات با خدا در ماه رمضان -( شب دهم شد و، فردا نمیخورم آبی ) شب دهم شد و، فردا نمیخورم آبی
به یاد خشکیِ لبهای سیدالشهدا
****
شب دهم شد و راهم به کربلا افتاد
خوشم که روز و شبم با حسین میگذرد

شاعر : رضا باقریان

  • شنبه
  • ۶
  • تیر
  • ۱۳۹۴
  • ساعت
  • ۰۹:۰۵
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

متن اشعار مناجات با خدا در ماه رمضان -( کی می شود که از من تنها خدا بماند ) * محمود ژولیده

۳۴۱۱
۳

متن اشعار مناجات با خدا در ماه رمضان -( کی می شود که از من تنها خدا بماند ) يا رب الهی العفو
یا رب الهی العفو
کی می شود که از من تنها خدا بماند
ناپاکی اَم بریزد پاکی بجا بماند
من لایق عطای ماه خدا نبودم
پس این تویی که خواهی دل با خدا بماند
حالا که آمدم با حال دعا و توبه
ایکاش که همیشه حال دعا بماند
آمد محبّ حیدر عطشان جام کوثر
تا جرعه ای بنوشد با مرتضی بماند
گاهی مرا صدا کن لطفی بر این گدا کن
زهرایی اَم عطا کن تا این عطا بماند
یا کربلایی اَم کن یا مجتبایی اَم کن
جا مانده از خدا را مگذار جا بماند
دیگر مده عذابم با بی مَحَلّیِ خود
بگذار در حریمِ لطفت گدا بماند
این دست خالی اَم را خالی تو بر مگردان
بَد می شود برایت درمانده وا بماند
از فرط بی وفایی من عهدها شکستم
دستم اگر

  • سه شنبه
  • ۹
  • تیر
  • ۱۳۹۴
  • ساعت
  • ۰۶:۲۶
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

متن اشعار مناجات با خدا در ماه رمضان -( بلا رسیده ز یار و همین دوای من است ) * حسین ایزدی

۲۹۲۳
۳

متن اشعار مناجات با خدا در ماه رمضان -( بلا رسیده ز یار و همین دوای من است ) بلا رسیده ز یار و همین دوای من است
بلا عنایت محض است و اعتلای من است
بلا نگاه طبیب است بر مریضی دل
اگر چه تلخ ولی مایه ی شفای من است
شکسته ظرف مرا تا خدا خدا بکنم
که اسم اعظم او بین ناله های من است
خدا خدای من از جانب خدای من است
بلا (بلی) خدا بعد ربَّنای من است
هزار مرتبه پیمان شکسته ام، اما ...
)برو) نگفته به من، مهربان خدای من است
بدون جام بلا، کربلا نمی بخشند
دلی که صاف شده شرط کربلای من است
کمی ز غصه ی قلب امام عصر بده
شریک غصه شدن، راه ارتقای من است

شاعر : حسین ایزدی

  • چهارشنبه
  • ۱۰
  • تیر
  • ۱۳۹۴
  • ساعت
  • ۰۷:۳۳
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

شکستگی -( سنگ بنای نفس ، برادر ، شکستگی ست ) * یاسر حوتی

۲۴۰۴
۳

شکستگی  -( سنگ بنای نفس ، برادر ، شکستگی ست ) سنگ بنای نفس ، برادر ، شکستگی ست
گره ذره ذره « من » شود ، آخر شکستگی ست

از حلق ِ مستجار ، حقیقت ظهور کرد
« اوج کمال خلق ، فقط در شکستگی ست »

خارم چنان ، که پای « تو » سر خم نکرده ام
این سرو قامتی ِ « من » از سر شکستگی ست

حالا که گوشه گیر بیابان غفلتم
احساس کرده ام ، اثر پرشکستگی ست

بالم شکست و ..، بند زدند و.. ، وبال شد
« من » را رها کنید ، که بهتر شکستگی ست

کشکولم از گدایی « شب » تا سحر تهی است
این هم دلیل « روشنی » از ور شکستگی ست

پرسیدم از حبیب ، طریق وصال چیست...!؟
فرمود : راه عشق سراسر شکستگی ست

شاعر : یاسر حوتی

  • جمعه
  • ۱۲
  • تیر
  • ۱۳۹۴
  • ساعت
  • ۱۴:۱۸
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سیروس بداغی

دعا -( دلا دائم در این دنیا دعا کن ) * سیروس بداغی

۳۱۴۷
۳

دعا -( دلا دائم در این دنیا دعا کن ) دلا دائم در این دنیا دعا کن
دلت خواهی شود دریا دعا کن

دعا باشد کلید رستگاری
اگر خواهی بسی عقبی دعا کن

چرا حیران چرا آواره هستی
مشو آواره در صحرا دعا کن

دعا یعنی کمیل یعنی توسل
بیا یک شب چونان مولا دعا کن

مشو غافل ز یاران و رفیقان
مثالِ حضرت زهرا دعا کن

فقیری تنگدستی بینوایی
اگرخواهی شوی دارا دعا کن

اگر سر تا به پا غرقی به عصیان
نخواهی گر شوی رسوا دعا کن

اگر خواهی شوی محبوب دلبر
به زیر گنبدِ خضرا دعا کن

خوشا خوبان خوشا بالا نشینان
تو هم خواهی روی بالا دعا کن

دعای خستگان حتما بگیرد
بیا با این دل شیدا دعا کن

دعایت میرسد تا نزد داور
کنار خیلِ عاشق ها دعا کن

دعا یعنی تکلم با خدواند
بیا ه

  • جمعه
  • ۱۲
  • تیر
  • ۱۳۹۴
  • ساعت
  • ۱۸:۲۴
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

اشعار مناجات با خدا -( از کجا آمده ام تا به کجا می بری اَم ) * محمود ژولیده

۳۹۱۲
۷

اشعار مناجات با خدا -( از کجا آمده ام تا به کجا می بری اَم ) از کجا آمده ام تا به کجا می بری اَم
بی پر و بالم و با دست دعا می بری اَم
هر شب از لطف تو هم سُفرۀ اَبرار منم
این چه لطفی است که با دل همه جا می بری ام
چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی
که تو با توبه ای از دل به سَما می بری ام
با وجودی که ندارم هنری می دانم
عاقبت هم تو شبیه شهدا می بری ام
آنقدر دورِ تو جبریل صفت می گردم
تا بگویند مرا زیر کسا می بری ام
بارِ من مانده زمین، مشتری ام کیست؟ حسین
عَن قریب است که تا خون خدا می بری ام
منم آن سائل خوشبخت که مهمان رضاست
ای خوش آندم که به ایوان طلا می بری ام
از نجف پای پیاده چه صفایی دارد
اربعینی که مرا کرب و بلا می بری ام
صحنِ بین الحرمین است همان سعیِ ص

  • شنبه
  • ۱۳
  • تیر
  • ۱۳۹۴
  • ساعت
  • ۰۷:۵۷
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا -( به اشک و ذکر سحرگاه عادتم دادی ) * سید محمد میر هاشمی

۴۵۵۷
۳

اشعار مناجات با خدا -( به اشک و ذکر سحرگاه عادتم دادی ) به اشک و ذکر سحرگاه عادتم دادی
تو شور عشق و شرار محبتم دادی
دلت گرفت که بی دست و پایی ام دیدی
سحر به سیر مناجات همتم دادی
لباس پاره و مهمانی عظیم خودت
شفیع من شدی اذن شراکتم دادی
به جای این همه خوبی فقط بدی کردم
ولی تو قهر نکردی و فرصتم دادی
مرا که مستحق دوزخ و مجازاتم
شمیم رأفت و حکم برائتم دادی
هزار مرتبه از نفس خود کمین خوردم
دوباره آمده بر توبه جرأتم دادی
هزار پاره دل از زهر معصیت دیدی
سحر ز شور حسینیه شربتم دادی
مرا که رانده ز هر جا و هر کسی بودم
مقام سینه زنی ولایتم دادی
برای آنکه زنم سنگ عشق بر سینه
به نام عادت الاحسان جسارتم دادی
که گفته کرب و بلا من نرفته ام هر شب؟
به کوی پاک حسینی عز

  • شنبه
  • ۱۳
  • تیر
  • ۱۳۹۴
  • ساعت
  • ۰۷:۵۹
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

متن شعر مناجات با خدا در ماه مبارک رمضان با مداحی حاج منصور ارضی -( سفره تا باز شود زود گدا می‌آید ) *

۶۱۹۰
۹

متن شعر مناجات با خدا در ماه مبارک رمضان با مداحی حاج منصور ارضی -( سفره تا باز شود زود گدا می‌آید ) سفره تا باز شود زود گدا می‌آید
مثل هر بار به دنبال عطا می‌آید
آمد از عرش نوایی که بیایید همه
راه گم کرده به دنبال صدا می‌آید
همه سرمایه‌ی یکساله‌ی خود باخته ام
بنده‌ی باخته‌ی بی سر و پا می‌آید
یک نفر نیست بگوید که میان پاکان
این گنه کار زمین خورده کجا می‌آید
آن کسی که همه جا رفته و تَردش کردند
تا تعارف بزنی‌اش که بیا ، می‌آید
به من و کاسه‌ی خالیم تمنا کردن
به تو و دست کریم تو سخا می‌آید
هر دلی می‌شکند خانه‌ی تو می‌گردد
دل که از غیر تهی گشت خدا می‌آید
وا شود گوشه دل ما اگر ای اهل سحر
بین مان زمزمه‌های شهدا می‌آید
هر چه خیر است در خانه‌ی زهرا باشد
مادر ما صف محشر پِیِ ما می‌آید
تا که گفتیم حسین

  • سه شنبه
  • ۱۶
  • تیر
  • ۱۳۹۴
  • ساعت
  • ۰۷:۱۷
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد