مناجات با خدا

مرتب سازی براساس
 سیروس بداغی

یا رب -( خسته ام خسته زِ افعالٍ بدم ) * سیروس بداغی

1866
4

یا رب  -( خسته ام خسته زِ  افعالٍ  بدم ) خسته ام خسته زِ افعالٍ بدم
شد کمان از گنه همواره قدم
قَسمت میدهم الساعه تو را
نکنی از درت ای دوست ردم

شاعر : سیروس بداغی

  • پنج شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 04:42
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 سیروس بداغی

خداوندا -( خداوندا اجابت کن دعا از لعلِ یاران را ) * سیروس بداغی

1709
2

خداوندا -( خداوندا اجابت کن دعا از لعلِ یاران را ) خداوندا اجابت کن دعا از لعلِ یاران را
به مولامان مدد فرما بلا جویانِ دوران را

به فضلت دم به دم یا رب سراسر انقلابی کن
چه این طُلّاب را در قم چه باقی در خراسان را

تمنا می کنم یا رب چو آقامان صلابت ده
برادرهای افغانی سلحشورانِ لبنان را

قسم بر راهِ آزادی قسم بر خون ثارالله
بگیر از ماهر آن خواهی نگیری طعمِ ایمان را

برو ای شیخِ بی تقوا بمیر از دردِ بی دینی
در این دنیا اگر دیدی دمی لبخند شیطان را

شاعر : سیروس بداغی

  • دوشنبه
  • 12
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 وحید محمدی

اشعار مناجات با خدا -( آورده ای دوباره بدهکارمان کنی ) * وحید محمدی

1871
3

اشعار مناجات با خدا -( آورده ای دوباره بدهکارمان کنی ) آورده ای دوباره بدهکارمان کنی

فکری به حال غم زده و زارمان کنی

اینجور که دوباره به ما راه می دهی

اصلا بعید نیست طلبکارمان کنی

با اینکه ما به دست تو پرونده داشتیم

یک دم نخواستی تو خدا، خارمان کنی

تو مهربان ترینی و اصلا نمی شود

با آتشِ جهنمت، آزارمان کنی

ما را زمین زده است گناهان بی شمار

باید که فکرِ این دل بیمارمان کنی

من آمدم دوباره رفیقت شوم خدا

لطفی اگر کنی تو و بیدارمان کنی

این چشم ها که بوی شهادت نمی دهد

تا با شهید کرببلا یارمان کنی

با گریه های فاطمه ات گریه می کنیم

تا روضه خوان روضه دیوارمان کنی

آتش گرفته ایم در این اضطراب تا

پهلو شکسته از تب مسمارمان کنی

شاعر : وحید محمد

  • شنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 09:10
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 یاسین زندی

مناجات با خدا -( قسم به گريه زينب غروب عاشورا ) * یاسین زندی

1014
2

مناجات با خدا  -( قسم به گريه زينب غروب عاشورا  ) اگر چه بنده ي غافل ، اگر چه نادانم
به زير دين تو هستم ،هميشه ميدانم

دليل دارد اگر چشم من ندارد اشك
مرا زمين زده اين كثرت گناهانم

خراب كرده ام و روز و شب كريم الصفح
ميان سجده ي توبه تورا تورا خوانم

دلي كه جاي تو باشد سراسرش نور ست
سيه شده دل من ،چون رفيق شيطانم

دروغ و غيبت و تهمت مريض كرده مرا
طبيب من به علي پيش توست درمانم

به غير تو همه دنبال نفع خود هستند
ازينكه دل نسپردم به تو ، پشيمانم

انيس واقعي من فقط خودت هستي
بدون نور حضور تو جسم بي جانم

كرم نما كه كريمي و واسعه الرحمه
رسيده ام به تباهي خداي رحمانم

هميشه ارزويم بوده تا كه جان بدهم
به راه مهدي زهرا ، امام دورانم

بيا به جان حسينت

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 08:26
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( باز از مجلس او تا حرمش پُل زده ایم ) *

905

مناجات با خدا  -( باز از مجلس او تا حرمش پُل زده ایم ) تو خطا بخش و خطا پوش و توئی ،تو به پذیر
من خطاکار و پشیمان و گناه آلوده
رمضان رو به تمام است ولی رحمت ، نه
نشود بسته دری را که خدا بگشوده
نه که در جرم و خطا قصد جسارت دارم ...
تو رئوفی که خیالم شده باز آسوده
پا کشیدن ز درِ لطف تو بی معرفتی است
من که با نیم نگاه تو شدم بخشوده
گرچه آلوده ام اما نکنم قطع امید
از خداوند رئوفی که خودش فرموده
" که بخوانید مرا تا که اجابت بکنم "
دوست دارم همه را غرق عنایت بکنم

تو به عصیانِ من و جرم و گناهان من و
من به لطف تو و سودای تو عادت کردم
چاره ای کن خود تو بغضِ گلو گیرِ مرا
به دعاهای سحرهای تو عادت کردم
به ابو حمزه و جوشن به عدیله به مجیر
نیمۀ شب به تمنّای تو

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 08:28
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

مناجات با خدا -( وداع ماه مبارک چه سخت و جانفرساست ) * محمود ژولیده

797

مناجات با خدا  -( وداع ماه مبارک چه سخت و جانفرساست ) من و دعای پیمبر چه ماه خوبی بود
کنار سفرۀ حیدر چه ماه خوبی بود

که دیده بر سر یک سفره نوکر و ارباب
و همنشینی مادر چه ماه خوبی بود

من و غریب مدینه ، چه خلوتی، به به
به میزبانی کوثر چه ماه خوبی بود

به افتتاح و ابوحمزه و کمیل و مجیر
شدیم جوشن یکسر چه ماه خوبی بود

بخاطر شب قدرش گناه ما بخشید
و یک تولد دیگر چه ماه خوبی بود

چقدر گریه به غمهای کربلا کردیم
برای چادر و معجر چه ماه خوبی بود

شدیم یاور مظلومه ای به گودالی
که بوسه داشت به حنجر چه ماه خوبی بود

گریستیم به لبهای خشک سقا تا
گلوی اکبر و اصغر چه ماه خوبی بود

شبی خرابه نشین سه ساله ای بودیم
سر پدر، شب دختر، چه ماه خوبی بود

سری زدیم گهی در

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 08:29
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

مناجات با خدا -( صحبت از عشق خدا بود نمی‌دانستم ) * یوسف رحیمی

978

مناجات با خدا -( صحبت از عشق خدا بود نمی‌دانستم ) بهترین فصل دعا بود نمی‌دانستم
مرغ آمین* همه جا بود نمی‌دانستم

یا كریم دل من سی شب و سی روز تمام
در قفس بود و رها بود نمی‌دانستم

«ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم»
لطف، بی‌چون و چرا بود نمی‌دانستم

عابر كوچۀ دلتنگی و حیرت بودیم
خانه‌ی دوست كجا بود؟ نمی‌دانستم

و خدا را به علی! باز قسم خواهم داد
صحبت از عشق خدا بود نمی‌دانستم

شاعر : یوسف رحیمی

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 08:31
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

مناجات با خدا -( بیست و نه روز شاعرت نشدم ) * مهدی رحیمی زمستان

952

مناجات با خدا  -( بیست و نه روز شاعرت نشدم ) چشم های به در خداحافظ
لحظات سحر خداحافظ

روزهای مقدس رمضان
لحظات غریب تا به اذان

حال و احوال قبل افطاری
قدرهای بلند بیداری

چه قدر مانده است تا ساحل
رمضان رفت ای دل غافل

رمضان رفت کوله بارت چیست؟
نکند جز گناه در آن نیست؟

شب بیست و نهم بخوان و بسوز
به خودت آمدی در این سی روز؟

کاری اصلا برای دل کردی؟
باید امشب به خویش برگردی

روزها را مرور کن آری
حاصلت چیست از چه بیزاری؟

از گناه و دروغ و صد رنگی؟
ای بمیری که مایهء ننگی

ای بمیری من دروغ و ریا
شب آخر شده به خویش بیا

دست بردار از دغل بازی
به چه چیزت هنوز می نازی؟

به گناهان بیشتر ز حدت؟
به فریب و به کارهای بدت؟

راه را اشتباه برگشتی
باز هم ب

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 08:32
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 رضا اسماعیلی

مناجات با خدا -( ای دلشدگان! جان جهان رفت، دریغ ) * رضا اسماعیلی

778

مناجات با خدا  -( ای دلشدگان! جان جهان رفت، دریغ ) ای ماه تنزل ملائک! بدرود
نور ملکوتِ جان سالک! بدرود

ای خواهش عارفان، بهار قرآن!
ای مطلع فجر «َامرِ رَبِّک»! بدرود
***
ما را به تبسم دعا بردی تو
تا روشنی فرشته‌ها بردی تو

ما را ز فریب اهرمن کوچاندی
تا حضرت دوست، تا خدا بردی تو
***
ای ماه عزیز! حق نگهدارت باد
خورشید، فدای چشم بیدارت باد

ای لیلۀ قدر! در دل بیداران
تا صبح وصال، شوق دیدارت باد
***
ای فرصت ناب عشق‌بازی با او
تفسیر فصیح آیه " الّا هو "

حقا که فراق جانگدازی داری
ای ماه عزیز! مژدۀ وصل‌ات کو؟!
***
ای سورۀ دل‌نواز! نشناختمت
ای مایۀ سوز و ساز! نشناختمت

سی روز شکوه «رَبَّنَا» را دیدم
یک ماه گذشت و باز نشناختمت!
***
یک ماه، فرشته همنشی

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 08:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( تانیایی به سینه ها داغِ، مادر بی مزار می ماند ) *

694

مناجات با خدا  -( تانیایی به سینه ها داغِ، مادر بی مزار می ماند ) آخرین عصرجمعۀ رمضان، دل من بی قرار می ماند
گرچه غرق گناه و معصیت است، پای این انتظار می ماند

قدر این ماه را ندانستم ،چشم بر هم زدم که رفت از دست
جمع شد سفره،شک ندارم که، کرم سفره دار می ماند

سفره دار کرم، امام کریم، دست من را رها نکن آقا
بی عطایت دل شکستۀ من، خجل و شرمسار می ماند

مکه چشم انتظار آمدنت، یوسف جان اسیر پیرهنت
بانگ یا اهل العالمت آقا، تا ابد یادگار می ماند

کاش باشم در آن زمانی که، باهزاران نوید می آیی
رد دستان پر غرور شما، بر روی ذوالفقار می ماند

زائر قبر مخفی زهرا ، وارث روضه های عاشورا
تانیایی به سینه ها داغِ، مادر بی مزار می ماند

مجتبی عسکری

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 08:39
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( خوب شد زهرا ندید و خوب شد حیدر ندید ) * محمد جواد شیرازی

815

مناجات با خدا -( خوب شد زهرا ندید و خوب شد حیدر ندید ) ذره ذره معصیت کل وجودم را گرفت
بنده ی دنیا شدن، بال صعودم را گرفت

خواستم وارد شوم بر اهل توبه ناگهان
مشکلی عارض شد و راه ورودم را گرفت

من ضرر از آرزوهای بلندم دیده ام
غافل از محشر شدن یک عمر، سودم را گرفت

وای از بی خیریِ این چشم بی تقوا شده
اشک های روضه ام، بود و نبودم را گرفت

عهد بستم با امام عصر خود آدم شوم
غفلتم، قولی که بر او داده بودم را گرفت

غافل از صاحب زمان سرگرم کار خود شدم
کم کم این غافل شدن حال سجودم را گرفت

من زمین افتاده ام اما به دادم می رسد
آن که مهرش روز اول تار و پودم را گرفت

روزگاری می شود نام حسین بن علی
با دعای فاطمه گفت و شنودم را گرفت

جان فدای خواهری که ناله زد در

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 08:54
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 وحید محمدی

مناجات با خدا -( جان آن که دست و پا می زد به زیر تیغ و تیر ) * وحید محمدی

1014
1

مناجات با خدا  -( جان آن که دست و پا می زد به زیر تیغ و تیر ) سفره دارد جمع می گردد، گدا را عفو کن
باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کن

دیگر از این توبه ها دارم خجالت می کشم
یا رب این شرمنده غرق خطا را عفو کن

بر در این خانه من بهر امیدی آمدم
پس، نگیر از من تو این حال و هوا را، عفو کن

دست خالی آمدم، با دست خالی می روم
یا کریم این روسیاهِ بی نوا را عفو کن

پیش مردم آبروی بنده ات را حفظ کن
خوب و بد، در هم بخر، ای یار، ما را عفو کن

جان آقای خراسان، جان سلطان غریب
هم وطن های علی، موسی الرضا را عفو کن

من گنهکار و تویی غفار، یا رب الحسین
جان اربابم بیا این بنده ها را عفو کن

بوده ام این روزها مصداق فابک للحسین
گریه کن های غم کرببلا را عفو کن

جان آن که دست

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 08:55
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( پروبالی که شکسته به سما هم نرود ) * حبیب باقرزاده

1049
1

مناجات با خدا  -( پروبالی که شکسته به سما هم نرود ) بگذارید بر احوال خودم گریه کنم
نیمه شب گشته و برحال خودم گریه کنم

چند سالیست گنه دور وبرم می گردد
بر سیه رویی هر سال خودم گریه کنم

من الف بودم و بار گنهم دالم کرد
بر قد تا شده و دال خودم گریه کنم

بخت یارم نشد و آخر عمری باید...
بنشینم که بر اقبال خودم گریه کنم

هر چه من فال گرفتم همگی بد آمد
باید از این بدی فال خودم گریه کنم

هربلایی سرم آمد به خدا حقم بود
کاش بر زشتی اعمال خودم گریه کنم

پروبالی که شکسته به سما هم نرود
باید از بی پری و بال خودم گریه کنم

شاعر : حبیب باقرزاده

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 10:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مناجات با خدا شب قدر -( تا آنکه ببخشی تو گناهانم را ) *

872

مناجات با خدا شب قدر  -( تا آنکه ببخشی تو گناهانم را ) مسکینِ همه شبم ، بک یا الله
من فاطمه مذهبم ، بک یا الله

قرآن به سرم گرفتم و گُل کرده
ده مرتبه بر لبم ، بک یا الله

مسکینم و با ربِّ جلی می گویم
شرمنده ام از گنه ولی می گویم

تا آنکه ببخشی تو گناهانم را
ده بار الهی بِعلی می گویم

  • چهارشنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 10:36
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 رضا باقریان

اشعار مناجات با خدا -( شرمسارم دیر شد، با شرمساری آمدم ) * رضا باقریان

1115
2

اشعار مناجات با خدا  -( شرمسارم دیر شد، با شرمساری آمدم ) اولین شب پیشِ تو با آه و زاری آمدم
شرمسارم دیر شد، با شرمساری آمدم

کوهِ عصیان هرچه با خود داشتم را باد برد
مستکینم، هر چه در دستم بذاری آمدم

دست هایِ خالیَم را کرده ام پیشت دراز
دست هایم را ببین با این نداری آمدم

پشتم از سنگینیِ عصیانِ بی حد خم شده
وای بر من، باز هم با اشکِ جاری آمدم

از همه رانده شدم، آغوشِ خود را باز کن
خوش به حالِ من که سوی خوب یاری آمدم

غیرِ تو حتی به اشکِ چشمِ من بی اعتناست
از همه دنیا شدم دیگر فراری، آمدم

اعتبارم را دوباره پیشِ تو دادم ز دست
رحم کن، گر چه که با بی اعتباری آمدم

شاعر : رضا باقریان

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:41
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا -( ما بین خوبانت به بدها هم نظر کن ) *

1936
2

اشعار مناجات با خدا  -( ما بین خوبانت به بدها هم نظر کن ) ما بین خوبانت به بدها هم نظر کن
یکبار هم از کوچه اینها گذر کن

خیلی گناه آورده ام اینجا ببخشی
شام مرا با نور آمرزش سحر کن

من بند بندم با گناهان انس دارد
آتش بزن!جسم مرا زیرو زبر کن

هرتیررا شیطان بسمت قلبم انداخت
یا نور و یاقدوس هایم را سپر کن

بی گریه میمیرم تو را حق سه ساله
سهمیه چشمان من را بیشتر کن

این بنده سرکش به تو امیدوار است
خیلی بدم اما تو با من خوب سر کن

هربار رفتم کربلا لطف حسن بود
یا مجتبی! ما را توراهی سفر کن

هرموقعی امضا زدی شش گوشه ام را
در روضه ی زینب گدایت را خبر کن

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:43
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا -( باید به التماس گدایان نظر کنند ) *

2605
1

اشعار مناجات با خدا  -( باید به التماس گدایان نظر کنند ) باید به التماس گدایان نظر کنند
آنانکه خاک را به دم خویش زر کنند
امشب بناست با من آلوده سر کنند
سرمایه بکای مرا بیشتر کنند

حالا هجوم خیل گدا را قبول کن
یا رب بحق فاطمه ما را قبول کن

از هرچه زشتی است خدا توبه میکنم
از زندگی بدون دعا توبه میکنم
از غیبت و دروغ و ریا توبه میکنم
از دور بودن از شهدا توبه میکنم

بد کرده ام به حق خودم عفو کن مرا
با قوم و خویش قهر شدم عفو کن مرا

شب های جمعه خیری و خیرات من چه شد
یاسین برای شادی اموات من چه شد
آن برکتی بود به اوقات من چه شد
انس همیشگی به روایات من چه شد؟!

از یاد یار غفلت من اشتباه بود
با این و آن رفاقت من اشتباه بود

امشب تمام نغمه لبها علی علی است
ذ

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:44
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا -( چشم من خشک شد و گوهرم از دستم رفت ) *

2774
1

اشعار مناجات با خدا  -( چشم من خشک شد و گوهرم از دستم رفت ) چشم من خشک شد و گوهرم از دستم رفت
دل من تیره شد و دلبرم از دستم رفت

من که با گریه همه چیز به دست آوردم
با گنه برکت چشمان تر از دستم رفت

پای امروز به فردای خودم بد کردم
عبد دنیا شدم و محشرم از دستم رفت

آنقدر خدمتشان را ننمودم یک عمر
که دعاهای پدر ؛ مادرم از دستم رفت

حیف شد نان حلالی که حرامش کردم
شُبهه آمد وسط و باورم از دستم رفت

یا علی گفتن من کیسه ی من را پر کرد
درِ این خانه حساب کرم از دستم رفت

همه گفتند حسین و همه رفتند حرم
خاک عالم به سر من حرم از دستم رفت

شب سوم شده ؛ از نیزه صدا می آید
ساربان تند مران دخترم از دستم رفت

دختری در وسط معرکه فریاد کشید
آه بابا کمکم کن پرم از دستم رفت

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:50
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا -( همه ردم بکنند از خود و حیران باشم ) *

921

اشعار مناجات با خدا  -( همه ردم بکنند از خود و حیران باشم ) تا به کی با دل آواره پریشان باشم
همه ردم بکنند از خود و حیران باشم

رفتم از کهف تو بیرون و زمین گیر شدم
حقم این است که اینقدر هراسان باشم

دامن آلوده منم دست دعایم خالیست
تو لیاقت بده تا دست به دامان باشم

خشکسالی ثواب است به عمرم ای وای
وای اگر تا به دم مرگ بیابان باشم

کاش در موقع غفلت تو نگاهم نکنی
کاش در موقع غفلت زتو پنهان باشم

من نه آنم که چو یوسف بکنم دل ز گناه
نفس را ما بزنم راهی زندان باشم

آرزو عیب نباشد به من و میخواهم
در نجف پیش علی باشم و دربان باشم

هرکجا حرف حسین آمده جنات من است
چه صفایی است اگر محضر جانان باشم

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:58
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا -( تو یاد ما بودی ولی افسوس ما نه ) *

964

اشعار مناجات با خدا  -( تو یاد ما بودی ولی افسوس ما نه ) از ما جفا بسیار دیدی و وفا نه
تو یاد ما بودی ولی افسوس ما نه

حالا که در دنیا مرا رسوا نکردی
بی آبرویم میکنی روز جزا؟ نه

از سفره ی جودت اگر محروم باشد
جای دیگر پر میشود دست گدا؟ نه

آنگونه که میخواستم بودی همیشه
آنگونه که میخواستی دیدی مرا؟ نه

هر طور میخواهی بسوزانی بسوزان
اما برایت سود دارد؟نه خدا نه

آن یا علی گفتن کم از یا ربنا نیست
اصلا مگر فرقی است مابین شما؟ نه

جنت برای شیعیان زیباست اما
زیباتر از راه نجف تا کربلا نه

موکب به موکب اربعین عشاق جمعند
امسال آیا قسمت من هست یا نه

ای کاش ارباب مقاتل می نوشتند
سر را جدا کردند اما از قفا نه

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب چهارم رمضان 96

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 07:01
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا -( وقت آن است به ما باده ی نابی برسد ) *

1023

اشعار مناجات با خدا  -( وقت آن است به ما باده ی نابی برسد ) وقت آن است به ما باده ی نابی برسد
جام در دست گرفتیم شرابی برسد

لن ترانی و ترانی چه تفاوت دارد
هدف آن است فقط از تو جوابی برسد

گنج ها هست نهان در دل هر ویرانه
پس چه خوب است به ما حال خرابی برسد

عاشق آن است که بر دیده ی منت بنهد
اگر از جانب معشوق خطابی برسد

من به بخشندگی و مهر تو ایمان دارم
چه خیالی است اگر روز حسابی برسد

گر قرار است گنهکار بخوانید مرا
روز محشر به من ای کاش نقابی برسد

همه امید من این است که در روز جزا
زود از حضرت صدیقه خطابی برسد

عاشقانِ پسرم را سوی دوزخ مبرید
نگذارید بر این قوم عذابی برسد

تا که آید به میان نام حسین بن علی
برگه ی بخشش ما با چه شتابی برسد

اجرا شده توسط ح

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 07:03
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا -( قرعه ی خون جگری بر جگرم افتاده ) *

1931
2

اشعار مناجات با خدا  -( قرعه ی خون جگری بر جگرم افتاده ) مرغ درمانده ام و بال و پرم افتاده
قرعه ی خون جگری بر جگرم افتاده

معصیت ریشه ی ایمان مرا سوزانده
بی سبب نیست ز شاخه ثمرم افتاده

یک نفر نیست به داد من تنها برسد
آنقدر دام گنه دور و برم افتاده

دیر شد آخر عمری به خودم آمدم و
وسط معرکه دیدم سپرم افتاده

همه ی دار و ندار دل رسوای من است
این دو تا قطره که از چشم ترم افتاده

حُب زهرا من خُسران زده را آدم کرد
بر زبان همه حالا خبرم افتاده

دلخوشم سائلم و ریزه خوره پنج تنم
روزیم دست خدایان کرم افتاده

بی سبب نیست به لب ناد علی می خوانم
به سرم شور نجف شور حرم افتاده

تربت کرببلا با دل من کاری کرد
باده ی ناب هم آخر ز سرم افتاده

روز ی ام کرببلا نیست ولی

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 07:04
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا -( حیف است نیایی و بیاید رمضانی ) *

1107

اشعار مناجات با خدا  -( حیف است نیایی و بیاید رمضانی ) ای ماه که در پرده ای از نور نهانی
حیف است نیایی و بیاید رمضانی

حیف است که با چای غم و لقمه ی هجرت
ما را به سر سفره ی افطار نشانی

تا چنگ فراغت شده زنجیر گلویم
پایین نبرد بغض مرا آبی و نانی

ای وارث فریاد علیا ً ولی الله
تو حاجت اوقات غم انگیز اذانی

برگرد که با دست خود از بام محبت
این سفره ی آلوده ی دل را بتکانی

من عبد خطاکار و تو مولای خطاپوش
من نیز همان هستم و تو نیز همانی

جانم به فدای رمضانی که در آن ماه
تو روضه بخوانی تو مناجات بخوانی

امسال سر سفره ی آقای رئوفیم
ای کاش تو ما را به خراسان برسانی

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب هشتم رمضان 96

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 07:06
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا -( وای اگر در حرمش یار نمی خواست مرا ) *

3841
12

اشعار مناجات با خدا  -( وای اگر در حرمش یار نمی خواست مرا ) وای اگر در حرمش یار نمی خواست مرا
سر بازار خریدار نمی خواست مرا

با چه شوقی بغلم کرد همان اول ماه
اصلا انگار نه انگار نمی خواست مرا

من همانم که شدم خارِ همه اما او
پیش مخلوق خودش خار نمی خواست مرا

به حسابم نرسید و به حسابم آورد
او کریم است بدهکار نمی خواست مرا

بودم آلوده ولیکن دم در پاکم کرد
لطف آقاست گنهکار نمی خواست مرا

آشنای علی ام گرد و غبار نجفم
وای اگر حیدر کرار نمی خواست مرا

لَكَ صُمْنَای ِمرا بی برو برگرد خرید
سرشکسته دم افطار نمی خواست مرا

تشنه ام کرد که یاد لب عطشان باشم
تا نگویند علمدار نمی خواست مرا

عاقبت کارگر روضه شدم شکر خدا
فاطمه نوکر سربار نمی خواست مرا

آن حسینی که سرش

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 08:08
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

اشعار مناجات با خدا -( مي رسن يكي يكي گنهكارا ) * رضا تاجیک

999

اشعار مناجات با خدا  -( مي رسن يكي يكي گنهكارا  ) وا شده دراي رحمت خدا
مي رسن يكي يكي گنهكارا

عبد نادم و پشيمون اومده
با گناهاي فراوون اومده

مهربون خدا با من غضب نكن
منو با عقوبتت ادب نكن

گرچه بنده ي تو تحبس الدعاس
مي دونه كه بخشش از بزرگتراس

صابخونه به روي بازت اومدم
به در بنده نوازت اومدم

دومين شبي ِ كه مهمونتم
برا اين همه كرم ممنونتم

دلمو همدم قرآن ميكنم
من گذشته هامو جبران ميكنم

با شهيداي مدافع حرم
اومدم دست بكشي روي سرم

كاش يه روز فداي دلبرم بشم
مدينه ،مدافع حرم بشم

يه روزي منم كفن به تن ميشم
فداي اسم امام حسن ميشم

راه مي افته يه روزي با كرمش
دسته ي سينه زني تو حرمش

ذكر شيعه ميشه يا امام حسن
صدقه بده به ما امام حسن

شاعر : رضا

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

اشعار مناجات با خدا -( درک امشب بی گمان راحت نمی آید به دست ) * علیرضا خاکساری

1104
-1

اشعار مناجات با خدا  -( درک امشب بی گمان راحت نمی آید به دست ) موعد دیدار تو راحت نمی آید به دست
طینت پاکیزه با غفلت نمی آید به دست

شد شب قدر و همه درهای رحمت باز شد
درک امشب بی گمان راحت نمی آید به دست

چه کنم شب های احیا هم اگر غفلت کنم
وای بر من دیگر این فرصت نمی آید به دست

نوبتی باشد اگر هم نوبت زاری ماست
رستگاری خارج از نوبت نمی آید به دست

هرچه به من میدهند از باب خلوت میدهند
چیز قابل داری از جلوت نمی آید به دست

بی گمان نابرده رنج از گنج ها بی بهره ام
روضه ی رضوان که بی زحمت نمی آید به دست

هرکه باتقوا شود نزدت گرامی میشود
تا نباشم بنده شأنیت نمی آید به دست

شکر نعمت نعمت ام افزون کند با این حساب
تا نباشد سجده ای نعمت نمی آید به دست

هرچه فرصت دا

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 18:41
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

اشعار مناجات با خدا -( دید عمه جان به دور خودش یک سپاه را ) * سید پوریا هاشمی

770
1

اشعار مناجات با خدا  -( دید عمه جان به دور خودش یک سپاه را ) روی خوشی نشان بده این روسیاه را
از شب زده دریغ نکن نور ماه را

بینای ظاهری شدم و کور مطلقم
وقتی بدست نفس سپردم نگاه را

باشد بزن!ولی نکند رد کنی مرا
بیچاره ام! نگیر زمن سر پناه را

گرچه همیشه دیر به دیر آمدم ولی
از من مگیر در زدن گاه گاه را

دیدند مانده ام وسط راه و رد شدند
تو سربه راه کن من گم کرده راه را

دیگر قطار عمر به پیری رسیده است
باید به توبه طی کنم این ایستگاه را

هرجا طرف حساب تویی سود با من است
کوه گناه دادم و دادی تو کاه را

خیلی هواییم! نفسم بند کربلاست
امضا بزن اجازه دیدار شاه را

روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
دید عمه جان به دور خودش یک سپاه را

شاعر : سید پوریا هاشمی

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 11:00
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار مناجات باخدا -( "سنگ هم خوردی عزیزم پیرهن بالا نزن ) * محمد جواد شیرازی

980
1

اشعار مناجات باخدا  -( "سنگ هم خوردی عزیزم پیرهن بالا نزن ) از دلم زنجیر عشق این و آن را باز کن
من به پایان آمده کارم، خودت آغاز کن

شوق وصل تو مرا کشته است بس کن ای حبیب
با دلم بازی نکن این قدر... در را باز کن

بی‌نیازِ مطلقی اما ز باب عاشقی
گفته ای: "من می خرم... بنده برایم ناز کن"

من صدایم در نمی‌آید... خجالت می‌کشم
در مناجاتت مرا داوود خوش آواز کن

هر شبم بی‌ذکر و یادت طی شد و عمرم گذشت
تو بیا و امشبم را یک شب ممتاز کن

من جوانی کرده‌ام آخر سرم خورده به سنگ
با دو دست رحمتت قدری سرم را ناز کن

معجزه می‌خواهد آخر این دل آلوده‌ام
با ولای مرتضی در سینه‌ام اعجاز کن

یا قدیمَ المَنِّ وَ الرَّحْمَة بِمَولانا الحُسَین
جلوه‌ی رحمانی‌ات را باز هم ابراز کن

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 11:01
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا -( هزار و نهصد و پنجاه زخم خوردی و من ) * محمد جواد شیرازی

2651

اشعار مناجات با خدا  -( هزار و نهصد و پنجاه زخم خوردی و من ) به اختیار خود از اختیار افتادم
گناه کردم و از چشم یار افتادم

قساوت آمد و روزی گریه ام را برد
شبیه مرده شدم یک کنار افتادم

فریب خورده ام از طول آرزوهایم
ز روی جهل در این چاه تار افتادم

گناه و معصیتم آبروی من را برد
کنار اهل دل از اعتبار افتادم

هزار شکر همیشه میان راه خطا
به دام رحمت پروردگار افتادم

خدا کند که ببندد مرا کنار خودش
اگر دوباره به فکر فرار افتادم

هوای باده ی انگور حیدری دارم
دلیل دارد اگر که خمار افتادم

فقیر نان حسینم، خوشم که یک عمر است
به پشت خانه ی این سفره دار افتادم

دوباره روضه ی زینب، دوباره کرب و بلا
دوباره یاد غم آن دیار افتادم
**
برادرم تو نبودی و یکه و تنها
میان خن

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 11:57
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا -( شب جمعه است به گیسوی پریشان سوگند ) *

3350
4

اشعار مناجات با خدا  -( شب جمعه است به گیسوی پریشان سوگند ) یا من أرجوه بخوانیم و بیائیم همه
سفره باز است و به دنبال عطائیم همه

یاد ما عادتش این است که درهم بخرد
در این خانه چه خوب است گدائیم همه

روسیاهیم ولی رب کریمی داریم
به گدا بودن خود فخر نمائیم همه

روزه داران رجب برگه دعوت دارن
میهمانان خصوصی خدائیم همه

بر گُنه کار فراری چقدر مهلت داد
کرم اوست اگر اهل دعائیم همه

سحر ماه رجب صحن علی دیدنی است
خاک بوس دم ایوان طلائیم همه

بخدا حب علی مرحمت فاطمه است
او نظر کرده که ما اهل ولائیم همه

همه ی دلگرمی رأیت کرم سلطان است
در پناه حرم امن رضائیم همه

شب جمعه است به گیسوی پریشان سوگند
عاشق یک سحر کرببلائیم همه

چقدر خواهرش از خیمه به گوال دوید
یاد تنهای

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:56
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد