مناجات با خدا

مرتب سازی براساس
 علیرضا خاکساری

اشعار مناجات با خدا -( درک امشب بی گمان راحت نمی آید به دست ) * علیرضا خاکساری

1143
-1

اشعار مناجات با خدا  -( درک امشب بی گمان راحت نمی آید به دست ) موعد دیدار تو راحت نمی آید به دست
طینت پاکیزه با غفلت نمی آید به دست

شد شب قدر و همه درهای رحمت باز شد
درک امشب بی گمان راحت نمی آید به دست

چه کنم شب های احیا هم اگر غفلت کنم
وای بر من دیگر این فرصت نمی آید به دست

نوبتی باشد اگر هم نوبت زاری ماست
رستگاری خارج از نوبت نمی آید به دست

هرچه به من میدهند از باب خلوت میدهند
چیز قابل داری از جلوت نمی آید به دست

بی گمان نابرده رنج از گنج ها بی بهره ام
روضه ی رضوان که بی زحمت نمی آید به دست

هرکه باتقوا شود نزدت گرامی میشود
تا نباشم بنده شأنیت نمی آید به دست

شکر نعمت نعمت ام افزون کند با این حساب
تا نباشد سجده ای نعمت نمی آید به دست

هرچه فرصت دا

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 18:41
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 سید پوریا هاشمی

اشعار مناجات با خدا -( دید عمه جان به دور خودش یک سپاه را ) * سید پوریا هاشمی

813
1

اشعار مناجات با خدا  -( دید عمه جان به دور خودش یک سپاه را ) روی خوشی نشان بده این روسیاه را
از شب زده دریغ نکن نور ماه را

بینای ظاهری شدم و کور مطلقم
وقتی بدست نفس سپردم نگاه را

باشد بزن!ولی نکند رد کنی مرا
بیچاره ام! نگیر زمن سر پناه را

گرچه همیشه دیر به دیر آمدم ولی
از من مگیر در زدن گاه گاه را

دیدند مانده ام وسط راه و رد شدند
تو سربه راه کن من گم کرده راه را

دیگر قطار عمر به پیری رسیده است
باید به توبه طی کنم این ایستگاه را

هرجا طرف حساب تویی سود با من است
کوه گناه دادم و دادی تو کاه را

خیلی هواییم! نفسم بند کربلاست
امضا بزن اجازه دیدار شاه را

روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
دید عمه جان به دور خودش یک سپاه را

شاعر : سید پوریا هاشمی

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 11:00
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار مناجات باخدا -( "سنگ هم خوردی عزیزم پیرهن بالا نزن ) * محمد جواد شیرازی

1021
1

اشعار مناجات باخدا  -( "سنگ هم خوردی عزیزم پیرهن بالا نزن ) از دلم زنجیر عشق این و آن را باز کن
من به پایان آمده کارم، خودت آغاز کن

شوق وصل تو مرا کشته است بس کن ای حبیب
با دلم بازی نکن این قدر... در را باز کن

بی‌نیازِ مطلقی اما ز باب عاشقی
گفته ای: "من می خرم... بنده برایم ناز کن"

من صدایم در نمی‌آید... خجالت می‌کشم
در مناجاتت مرا داوود خوش آواز کن

هر شبم بی‌ذکر و یادت طی شد و عمرم گذشت
تو بیا و امشبم را یک شب ممتاز کن

من جوانی کرده‌ام آخر سرم خورده به سنگ
با دو دست رحمتت قدری سرم را ناز کن

معجزه می‌خواهد آخر این دل آلوده‌ام
با ولای مرتضی در سینه‌ام اعجاز کن

یا قدیمَ المَنِّ وَ الرَّحْمَة بِمَولانا الحُسَین
جلوه‌ی رحمانی‌ات را باز هم ابراز کن

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 11:01
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا -( هزار و نهصد و پنجاه زخم خوردی و من ) * محمد جواد شیرازی

2738

اشعار مناجات با خدا  -( هزار و نهصد و پنجاه زخم خوردی و من ) به اختیار خود از اختیار افتادم
گناه کردم و از چشم یار افتادم

قساوت آمد و روزی گریه ام را برد
شبیه مرده شدم یک کنار افتادم

فریب خورده ام از طول آرزوهایم
ز روی جهل در این چاه تار افتادم

گناه و معصیتم آبروی من را برد
کنار اهل دل از اعتبار افتادم

هزار شکر همیشه میان راه خطا
به دام رحمت پروردگار افتادم

خدا کند که ببندد مرا کنار خودش
اگر دوباره به فکر فرار افتادم

هوای باده ی انگور حیدری دارم
دلیل دارد اگر که خمار افتادم

فقیر نان حسینم، خوشم که یک عمر است
به پشت خانه ی این سفره دار افتادم

دوباره روضه ی زینب، دوباره کرب و بلا
دوباره یاد غم آن دیار افتادم
**
برادرم تو نبودی و یکه و تنها
میان خن

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 11:57
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا -( شب جمعه است به گیسوی پریشان سوگند ) *

3402
4

اشعار مناجات با خدا  -( شب جمعه است به گیسوی پریشان سوگند ) یا من أرجوه بخوانیم و بیائیم همه
سفره باز است و به دنبال عطائیم همه

یاد ما عادتش این است که درهم بخرد
در این خانه چه خوب است گدائیم همه

روسیاهیم ولی رب کریمی داریم
به گدا بودن خود فخر نمائیم همه

روزه داران رجب برگه دعوت دارن
میهمانان خصوصی خدائیم همه

بر گُنه کار فراری چقدر مهلت داد
کرم اوست اگر اهل دعائیم همه

سحر ماه رجب صحن علی دیدنی است
خاک بوس دم ایوان طلائیم همه

بخدا حب علی مرحمت فاطمه است
او نظر کرده که ما اهل ولائیم همه

همه ی دلگرمی رأیت کرم سلطان است
در پناه حرم امن رضائیم همه

شب جمعه است به گیسوی پریشان سوگند
عاشق یک سحر کرببلائیم همه

چقدر خواهرش از خیمه به گوال دوید
یاد تنهای

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 15:56
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

اشعار مناجات با خدا -( هجومی شد آغاز و سر ذبح شد ) * سید پوریا هاشمی

1098

اشعار مناجات با خدا  -( هجومی شد آغاز و سر ذبح شد ) گدایم گدایم گدا را ببین
من زار بی دست و پارا ببین
خدا امشب این گریه ها را ببین
و با بنده ات کن مدارا! ببین

زمین خورده ای آمده در زده
فراری در خانه ات آمده

فراری ترین بنده اینجا منم
گرفتار بازی دنیا منم
همان کس که افتاده از پا منم
دراین جمع الوده تنها منم

بیا و مرا باز امشب ببخش
بحق ابالفضل و زینب ببخش

دراین زندگی معنویت نبود
برای مناجات همت نبود
عبادات من هیچ عبادت نبود
به جز بخل و کبر و منیت نبود

فراموشکارم فراموشکار
به فکر همه بیخیال نگار

زمستانم آمد بهاران گذشت
جوانی من رفت آسان گذشت
به غیبت به تهمت به خسران گذشت
بدون توجه به قران گذشت

دگر خسته ام از خودم عفو کن
مسلمان اسمی شدم عفو ک

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:06
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار مناجات با خدا -( مادر رسیده قتلگه، اخنس از این جا دور شو ) *

1047
1

اشعار مناجات با خدا -( مادر رسیده قتلگه، اخنس از این جا دور شو ) بیدار شو، با رستخیز فصل ها بیدار شو
هشیار شو، ای غافل از روز جزا هشیار شو

قدری تفکر در زمین و خلقت افلاک کن
از پرده ی ظاهر گذر کن، از اولوالابصار شو

از رو سیاهی سر به زیر افتادنت را چاره کن
با آب روی دیده ات دلگرمی رخسار شو

یک خشم بی جا گاه می بندد در توفیق را
آتش مزن بر بخت خود حیف است، خوش رفتار شو

با این دل آلوده می خواهی ببینی یار را؟!
خانه تکانی کن دلت را طالب دیدار شو

آیینه ی جانت که از آلودگی ها پاک شد
در معرض انوار حق، آیینه ی اسرار شو

کوشش بدون معرفت هرگز ندارد فایده
جام تهی قلب من از معرفت سرشار شو

تنها ملاک قرب، در این خانه اخلاص است و بس
هم چون شهیدان باش، از اخلاص برخوردار

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 16:47
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن کردی

مناجات با خدا -( در جهان هیچ کجایش خبری نیست که نیست ) * حسن کردی

1088
2

مناجات با خدا -( در جهان هیچ کجایش خبری نیست که نیست ) عیب این است دگر بال و پری نیست که نیست
سحر و نافله و چشم تری نیست که نیست

در من خسته پس از این همه سال آزادی
حال جز توبه شکستن هنری نیست که نیست

چشم ها هرز شد از بس که تنزل کردند
اه،در چشم،حیا و حذری نیست که نیست

من به هر در که زدم رو به دلم باز نشد
جز در مرحمتت حال دری نیست که نیست

جز همین روضه،همین اشک،همین لحظه ناب
در جهان هیچ کجایش خبری نیست که نیست

روزه بودم،اثر روضه مرا پاک نمود
که بجز اشک دوای دگری نیست که نیست

بعد یک گریه بارانی عاشورایی
از سیاهی گناهم اثری نیست که نیست

خواهرش جانب گودال دوید و میدید
بر تن زخمی ارباب سری نیست که نیست

شاعر : حسن کردی

  • یکشنبه
  • 22
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 05:48
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( که بر چشمان محزونش هوای گریه را دادم ) * مرضیه عاطفی

1000
1

مناجات با خدا -( که بر چشمان محزونش هوای گریه را دادم ) دچار نفسم و دیریست که درگیر تغییرم
چه می شد با خدا ادغام می شد کلّ تقدیرم

تمام عمر در ذهنم تب ابلیس میجوشد
خدایا تا به کی در فتنه ها درگیر زنجیرم؟

خدا را شکر بیدار است وجدانی که من دارم
شدیداً دشمنم با اشتباهتی که درگیرم

به لب قران و اما در عمل هر طور میخواهم
چه کردم با خودم ای دل؟ کجا رفته ست تأثیرم؟!

تمام حُسن خلقم را سپردم به فراموشی
پر از زخم زبانم! خسته از این کهنه شمشیرم

تمام عمر دستم را گرفتی ای خدا اما
چرا گرمای دستان تو را نادیده میگیرم

بلندم کردی از جا٬ هر کجایی که زمین خوردم
پر پرواز دادی و چه بد شد که زمینگیرم

شدم شرمندهٔ آقای غایب از نظر! دارم-
خجالت میکشم از او! چرا گردن ن

  • دوشنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 09:36
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مناجات با خدا با صدای حاج میثم مطیعی -( فصل تلاوت آیات رحمته ... ) *

2178
5

مناجات با خدا با صدای حاج میثم مطیعی -( فصل تلاوت آیات رحمته ... ) فصل تلاوت آیات رحمته ...

روایت رو مرحوم کلینی نقل کرده از امام باقر علیه السلام: لکل شی ء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان ، هر چیزی یه بهار داره و بهار قرآن ماه رمضانه*

فصل تلاوت آیات رحمته ...

من که صدات زدم وقت اجابته ...

هم ماه رمضانه هم شب جمعه هست ...

یا مغنی الفقیر ، خدای بی نظیر ۲

یا من لا شبیه له و لا نظیر ...

یا باسط الیدین ! دستامونو بگیر

برگشتم در خونت یا رحمان

تویی قدیم الاحسان

بده نجاتم یا رب،از همزات شیطان

یا رازق الطفل الصغیر

اونایی که بچه دار نمیشین ... اونایی که به علی اصغر حسین فکر میکنید ...

یا رازق الطفل الصغیر ...

یا راحم الشیخ الکبیر ...

برگشته بندت مستکین و م

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:18
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

مناجات با خدا با صدای حاج حسین سازور -( سائل از عمر سحر کاش دمی بردارد ) *

1594
1

مناجات با خدا با صدای حاج حسین سازور -( سائل از عمر سحر کاش دمی بردارد ) سائل از عمر سحر کاش دمی بردارد
در ره منزل اقبا ، قدمی بردارد
گاه باید نفسی خرج کند زاهد شب
گاه باید ز دل کس ، المی بردارد
به دل دلبر خود بار نمی افزاید
آنکه از سینه ی دلدار غمی بردارد
می برد قافله ها را به سلامت سوی خیر
آنکه از چشمه ی اخلاص ، نمی بردارد
خود پرستی نکند ، آنکه خدا را بشناخت
اهل دل دست دل از هر صنمی بردارد
کی میشه من فقط خدا رو صدا بزنم...
نیست برخواهش دل روزی هر سفره حلال
مگر آن لقمه ز خوان کرمی بردارد
چشمی آیینه گواه است بهر آنچه در اوست
چه نیازست زبان بر قسمی بردارد
بار سنگین منو ، یک سفر طولانی
خلاصه ش همین یه بیته
بار سنگین منو ، یک سفر طولانی
کیست از دوش دلم بار کمی بردارد

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:31
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

مناجات -( خواب بودم، در میانِ خواب دستم را گرفت ) * محمد جواد شیرازی

1122

مناجات -( خواب بودم، در میانِ خواب دستم را گرفت ) خواب بودم، در میانِ خواب دستم را گرفت
وقت غفلت "حضرت توّاب" دستم را گرفت

قبلِ توبه کردنم دل را به سوی خود کشید
من نگفتم که مرا دریاب، دستم را گرفت!

سر به زیر و دل شکسته، از همه رانده شدم
دید تنهایم خودش بی تاب دستم را گرفت

روز... نه... می خواست شرمنده نباشم پیش خلق
صبر کرد و در شبِ مهتاب دستم را گرفت

معصیت کردم... قساوت در دلم آمد ولی
اشک، این سرمایه ی نایاب دستم را گرفت

وقتِ معصیت عبایش را به دورِ من گرفت
آبرویم را خرید ارباب... دستم را گرفت

گفتنِ یک بار ذکر دلربای "یاحسین"
بیشتر از سجده در محراب دستم را گرفت

تشنه بودم، بالب تشنه به سویم آمد و...
... قبل از آنی که بگویم آب دستم را گرفت

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:12
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

مناجات -( عبدی که بود پست و هوسران تر از همه ) * محمد جواد شیرازی

1154

مناجات  -( عبدی که بود پست و هوسران تر از همه ) عبدی که بود پست و هوسران تر از همه
برگشته سر به زیر، پشیمان تر از همه

از خود فرار کرده غلام فراری ات
سوی تو بازگشته گریزان تر از همه

یا که مرا مقابل این خوب ها بزن
یا که مرا ببخش نمایان تر از همه

از روی جهل، حال خوشی را که داشتم
بر معصیت فروختم ارزان تر از همه

وقتی سلاح اشکِ مرا غفلتم گرفت
ماندم میان معرکه حیران تر از همه

غیر از تو ای کریم کسی می خرد مگر؟!
آن را که بی بها شد و ویران تر از همه

من ناامید نیستم از لطف و رحمتت
هستم اگر چه بی سر و سامان تر از همه

خواهی گرفت روز حساب و کتاب خلق
بر نوکران فاطمه آسان تر از همه

دلبسته ام به لطف کریمان، در این میان
بر رحمت حسین فراوان تر از همه

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:53
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

مناجات با خدا -( روزٍِ دور از معصیت عید است چون نوروزها ) * حسین رئوفی

935

مناجات با خدا -( روزٍِ دور از معصیت عید است چون نوروزها  ) روزٍِ دور از معصیت عید است چون نوروزها
مثل پائیز است بی عشق و محبت روزها

در هیاهوی گذشت سال سال عمر خویش
کاش وقتی هم برایت می نهادم روز ها

با تهی دستی چه غم دارم تو را دارم اگر
حسرتی دارند بر من کل زر اندوزها

نامت آمد طبع من گل کرد و نطقم باز شد
برتری ای ماهم از کلِ جهان افروزها

پاک کن از ذهن خود کل بدی های مرا
تا بسوزند از حسادت جمله کینه توز ها

دور از چشمان دلجوی تو شادی نیست نیست
خنده ام هم کم نکرد از زخم سینه سوزها

هفت شهر عشق را عطار رفت و مانده در
اولین کوچه «رئوفی» مثل نو آموز ها

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:27
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

مناجات با خدا -( ریشه ی واژه ی انسان ، بتو اُنس است و انیس ) * حسین رئوفی

814

مناجات با خدا -( ریشه ی واژه ی انسان ، بتو اُنس است و انیس  ) ریشه ی واژه ی انسان ، بتو اُنس است و انیس
نام من یا رب در زمره ی انسان بنویس

تو خداوند کریمی که به درگاهت هست
دست و دلبازِ گنهکار ، بِه از عبد خسیس

سر بزیرم بنما قبلِ سرازیری قبر
تا نفس هست شوم در نظرت دُرِ نفیس

باب توجیهِ گنه باز شده بر همگان
شده هر کار حرامی به نظرها تقدیس

همه آنان که رِبا را زده اند از رَب ، رنگ
کاسه لیسند سرِ سفره ی نحسِ ابلیس

نشو همرنگ جماعت چو تمام تهران
اهل توجیه ز فردیس شود تا پردیس

به دلت راه مده ترس، «رئوفی» که به شهر
تا مُحرم و صفر هست بلا نیس که نیس

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:43
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

مناجات با خدا -( دوباره با خیال تو نظر به ماه می کنم ) * حسین رئوفی

950

مناجات با خدا -( دوباره با خیال تو نظر به ماه می کنم  ) دوباره با خیال تو نظر به ماه می کنم
حلال کن که بی هوا تو را نگاه می کنم

عجیب غرق گشته ام به چشم نیمه باز تو
مبند چشم خود که خویش را تباه می کنم

مرا به چشم خوانده ای که آمدم مگو دگر
که اشتباه خوانده ام وَ اشتباه می کنم

در این شب سیاه تا به من نگاه می کنی
ستاره میشوم که رو به سوی ماه می کنم

برای آنکه دست من رسد به خاک پای تو
غرور را در این طریق خاک راه می کنم

اگرچه دست خالی ام ولی پرم ز اشک و آه
که این دو را روان به جنگ یک سپاه می کنم

به زیر سایه ات سیاه رو اگر نشسته ام
بر آفتاب حشر فکر سرپناه می کنم

«رئوفی» این سرود امان ز قلب زینب صبور
ز خیمه گاه تا نظر به قتلگاه می کنم

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:52
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

مناجات -( چه زود میرسد آن شب که سرد و تنهایم ) * حسین رئوفی

1044

مناجات -( چه زود میرسد آن شب که سرد و تنهایم ) چه زود میرسد آن شب که سرد و تنهایم
و بر محاسبه گرم است جمله اعضایم

در آن سراچه ی سرد و در آن سکوتی محض
گریزد از منِ مجنون چه زود لیلایم

چه زود میرسد آن روزگار تنهایی
میان وحشت و ظلمت شد است مأوایم

چه زود میرسد آن شب که حسرتی دارد
برای گفتن یک یاحسین لبهایم

چه زود میرسد آن شب که نیست دستی تا
بروی سینه زنم در عزای آقایم

اگر چه اولِ برزخ غم است و دشواری
دلم خوش است در آن شب علی است مولایم

کجا رواست خدایا بسوزم از قهرت
منی که گریه کنِ درد و داغ زهرایم

به ادعای «رئوفی» قلم مکش چون گفت
حسین بوده خدایا تمام دنیایم

شاعر : حسین رئوفی

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:17
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( میهمانی رو سیاه و میزبانی مثل تو ) * علی شکاری

1351

مناجات با خدا -( میهمانی رو سیاه و میزبانی مثل تو ) میهمانی رو سیاه و میزبانی مثل تو
گشتم و پیدا نکردم مهربانی مثل تو

شرمسارم درمسیرت یا صراط المستقیم
کج مداری کرده ام با ساربانی مثل تو

زیرچتر این و آن رفتم نفهمیدم دریغ
داشتم روی سر خود سایبانی مثل تو

هرچه پل پشت سرم بوده است من کردم خراب
دورماندم، دور، ازکهف امانی مثل تو

خواستم حال مناجاتی و یک شب هم نشد
قدر نشناسم که دارم هم زبانی مثل تو

کورباد این چشم های غافل وبی راهه جو
که نمی بیند دمی نورعیانی مثل تو

پیش گام آشتی با عبد بودی هر زمان
گشتم و پیدا نکردم مهربانی مثل تو

شاعر : علی شکاری

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:51
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جابر عابدی

مناجات با خدا -( بنده برگشته به درگاه اله ) * جابر عابدی

1221

مناجات با خدا -( بنده برگشته به درگاه اله ) بنده برگشته به درگاه اله
رو سیاه آمده این نامه سیاه

از پشیمانی و حسرت لبریز
کوله باری پر از عصیان و گناه

زده غفلت به وجودش زنجیر
مانده درمانده ی درمانده ی راه

جز خجالت چه کند محضر دوست
آنکه دل بسته به یک گوشه نگاه

سر تسلیم کی آورده فرود
سرکشی دل زده دور از درگاه

چه اثر گریه ی بعد از جرمش
بی پناهی که نباشد آگاه

ولی آقای کریمی اینجاست
که ببخشد همه را در این ماه

شاعر : جابر عابدی

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:55
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 اصغر چرمی

مناجات -( بی رحم ترین دشمنم آمد به جدالم ) * اصغر چرمی

1303

مناجات  -( بی رحم ترین دشمنم آمد به جدالم ) بی رحم ترین دشمنم آمد به جدالم
ایکاش که می سوخت دل نفس به حالم

دل را به زمین می زند این نفس ستمگر
با تیر جفایی که رها کرد به بالم

می ترسم از احساس غرور دل غافل
مانع بشود از سفر رو به کمالم

ای کاش که در نیمه ی این ماه مبارک
تقدیر شود لحظه ی مطلوب وصالم

ای یار سفر کرده کجایی که قریب است
غفلت بشود در همه ی عمر وبالم

شاعر : اصغر چرمی

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:33
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 مظاهر کثیری نژاد

مناجات با خدا -( روزها می رود به امیدی ) * مظاهر کثیری نژاد

1094

 مناجات با خدا  -( روزها می رود به امیدی ) روزها می رود به امیدی
که شب قدر را دعا بکنم

بلکه یک شب میان این همه شب
"یا رب العفو" را صدا بکنم

بیش از آنی که دوستت دارم
دوست دارم فقط ریا بکنم

درد دارم، مریضِ بد حالم
باید اندیشه ی دوا بکنم

مشکلم جز "ظَلَمتُ نَفسی" نیست
به خودم تا چه حد جفا بکنم؟

از خدا می رسد به من نوری
هر شبی که خدا خدا بکنم

شب قدری دعای من این است:
"از خدایم کمی حیا بکنم"

یا که یک روز بین رکن و مقام
به امام خود اقتدا بکنم

روز قبل از وفات، در عتبات...
سجده بر مهر کربلا بکنم

شاعر : مظاهر کثیری نژاد

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:07
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( منو بخون تو شبهای مناجات ) * احسان جاودان

1200
2

مناجات با خدا -( منو بخون تو شبهای مناجات ) منو بخون تو شبهای مناجات
جواب من مرهم قلب خسته س
اگه که دنبال منی تو عالم
خونه ی من تو دلهای شکسته س

هزار دفه اگر که توبه کردی
اگر که توبتو بازم شکستی
مبادا نا امید بشه امیدت
تو بنده ای، تو بنده ی من هستی

وقتی میگی یا ارحم الراحمین
میگی خدا ببین که بیقرارم
یه جوری گوش میدم به نجوای تو
انگار به جز تو بنده ای ندارم

وقتی که میگی یا اله العاصین
منم که میگم به دم تو لبیک
منم که میخرم دل سیاهو
به بخشش عظیم من نکن شک

بنده ی من بدون که هر جا باشی
از رگ گردن به تو نزدیک ترم
تویی همون گریه کن حسینم
کِی تو رو من از خاطرم میبرم؟

اگه تو از بندگی دست کشیدی
اگه نگاهت به یه سمت دیگه ست
بازم قسم به عزت و

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:24
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( اولش شکر می کنم از دل ) * ایمان کریمی

1388

مناجات با خدا -( اولش شکر می کنم از دل ) اولش شکر می کنم از دل
چون رسیدم به ماه مهمونی
شک ندارم که بنده هاتو خودت
میاری پای سفره می شونی

من رسیدم، ولی با حال خراب
با خودم اشک نم نم آوردم
هر کجا یاد تو نبود با من
میدونم زود زود کم آوردم

باز که رام دادی توی مهمونی ت
تو بگو اینکه لایقت هستم؟؟
خیلی بد کردم اما اینو بدون
مهربون خیلی عاشقت هستم

خیلی بد کردم اما اینو بدون
روی گونه م همیشه پر نم بود
با تموم بدیم همه شب ها
آرزوم دیدن یه پرچم بود

پرچم سرخ گنبد ارباب
دلمو تا خودت کشوند آخدا
از همون بچگیم خود ارباب
عشقتو تو دلم نشوند آخدا

گرچه غرق گناه و آلوده م
من می رم کربلا که آدم شم
از همین ماه تشنگی میخوام
خادم تشنه ی محرم شم

این روزا

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:37
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

مناجات با خدا در ماه مبارک رمضان -( از تو دور افتاده ام دلدار را گم کرده ام ) * مرضیه عاطفی

1101

مناجات با خدا در ماه مبارک رمضان -( از تو دور افتاده ام دلدار را گم کرده ام ) از تو دور افتاده ام دلدار را گم کرده ام
اشک می ریزم نگاه یار را گم کرده ام

مانده ام در ازدحام ِ نفس سرکش؛ حیف شد!
آن سکوتِ از خدا سرشار را گم کرده ام

اُنس و الفت با مفاتیح‌ ٱلجنان یادش بخیر
صفحه صفحه مخزن ٱلاسرار را گم کرده ام

یا إله ٱلعالمین در را برویم باز کن
غرق در عصیانم و غفّار را گم کرده ام

بی محلی دیده ام! راهم بده! ردم نکن!
خانهٔ معشوقِ خوش کردار را گم کرده ام

چون مداوایم به دست توست پیدا کن مرا
در پی ام باش و بگو: بیمار را گم کرده ام

خوب میدانم بدم! اما سراغم را بگیر
سخت نابینایم و دیوار را گم کرده ام

حاجتم‌ را گفتم و داده نداده رد شدم
وای بر من! خواهش و اصرار را گم کرده ام

حس

  • پنج شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 12:58
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

غزل نیایش -( تا قیامت سیاه می بینم٬ چرک آلوده؛ روی شیطان را ) * مرضیه عاطفی

1192

غزل نیایش -( تا قیامت سیاه می بینم٬ چرک آلوده؛ روی شیطان را ) تا قیامت سیاه می بینم٬ چرک آلوده؛ روی شیطان را
آبرو دادی و به عشق خودت٬ می برم آبروی شیطان را

لحظه لحظه نشسته در گوشم٬ آیهٔ کفر و یأس میخواند
قطع کردم به لعن و بسم الٰه٬ باز هم گفتگوی شیطان را

پای سجادهٔ سپید خدا٬ ایستادم قنوت در دستم
شک ندارم فشار خواهم داد٬ در تشهّد گلوی شیطان را

بر جهانم هبوط می ریزد٬ وارث اشتباه و عصیان است
خواستم غرق معرفت بشوم٬ باد آورد بوی شیطان را

دور من حلقه زد گیاه فریب٬ یادم آمد خلیفهٔ عشقم
اشک جریان گرفت و هر قطره٬ محو کرد آرزوی شیطان را!

شاعر : مرضیه عاطفی

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:19
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

مناجات با خدا -( بازهم نيمه ى شب گريه و آه آوردم ) * آرمان صائمی

1586
1

مناجات با خدا -( بازهم نيمه ى شب گريه و آه آوردم ) بازهم نيمه ى شب گريه و آه آوردم
به درِ خانه ى تو باز پناه آوردم

رو سياهم كه نشد توبه ى من مقبولت
واى بر من كه فقط بار گناه آوردم

مهربانِ دل من...رد نكنم از در خويش
من پشيمان شده ام...روى سياه آوردم

اشك هاى منِ بيچاره سراب است ولى
دلخوش از اينكه به درگاه تو چاه آوردم

جان زهرا كمكم كن..آبرويم را بخر
به در خانه ى تو باز پناه آوردم

شاعر : آرمان صائمی

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:19
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

مناجات با خدا -( غصه دارم که چرا سوز دعا نیست مرا ) * علیرضا خاکساری

2362
2

مناجات با خدا -( غصه دارم که چرا سوز دعا نیست مرا  ) غصه دارم که چرا سوز دعا نیست مرا
رمضان آمده و حال بکا نیست مرا
روزگاری به هوای همه کس بال زدم
پر پرواز به درگاه شما نیست مرا
معصیت عادت من گشته و حالم خوش نیست
لذتی در سحر نافله ها نیست مرا
من از این تیرگی باطن خود دلگیرم
روشنی بخش دل و دیده چرا نیست مرا؟
دست من خالی و هر بار تظاهر کردم
کوله باری به جز از کبر و ریا نیست مرا
چه کنم تا که جوابم نکنی یا الله
بارللها به گمانم که بنا نیست مرا...
به حسین تو قسم قافیه را باخته ام
اقتدایی به طریق شهدا نیست مرا
روزی ام کن سحری گوشه ی بین الحرمین
هوسی جز سفر کرببلا نیست مرا

شاعر : علیرضا خاکساری

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

این الرجبیون -( هلال ماه رجب مقدمت مبارکباد ) * جواد کلهر

882

این الرجبیون -( هلال ماه رجب مقدمت مبارکباد ) هلال ماه رجب مقدمت مبارکباد
دوباره پرتو رویت به شهر ما افتاد

سلام ماه خدا ماه عفو و بخشایش
ز یمن تو شده بیت گلین دل آباد

سلام بر دو محمد سلام بر دو علی
شرافت تو فزون تر شده است زین میلاد

بنات فاطمه هر یک ستاره ای رخشان
نبی ست از برکات وجود آنها شاد

امام باقر و پنجم تجلی افهام
ز شوق تشنه دانش به پای او افتاد

گشوده دیده به چشمان حضرت سجاد
اگر غلط نبود او حسین دیگر زاد

قرابتی که اجین گشته با علوم و کمال
ز پایه علم و فنون را نهاده او بنیاد

ز فیض ماه رجب باب توبه هم باز است
خدا دوباره به خلقش ز لطف فرصت داد

خجل ز کرده و خودکامگی و بار گنه
به جاست تا که ز اعمال خود زنی فریاد

مرجب است از آن

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:11
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

اشک -( چیست سرآغاز یا عنوان اشک ) * جواد کلهر

1348

اشک -( چیست سرآغاز یا عنوان اشک ) چیست سرآغاز یا عنوان اشک
تا نشیند بر سر دیوان اشک
عقل مبهوت از سرشک دیده هاست
تا شناسد گوهر رخشان اشک
باغ دل از سّر او لبریز نیست
گر نبارد بر سرش باران اشک
می دواند ریشه نخل آرزو
گر نهد پا بر روی دامان اشک
پیرکنعانی که بینا گشته بود
نالد این بار از غم هجران اشک
عشق وقتی صحبت از دل می کند
می دهد بر چشم ها فرمان اشک
سّر عشق و سّر عقل و سّر جان
فاش شد از بحر خون افشان اشک
هر که از عشق علی لبریز شد
یافت در خود لوءلوء و مرجان اشک
از ازل در قلب شیعه توأمان
بوده عهدی بر سر پیمان اشک
شبنمی از حب او شد دُر ناب
نیست حرفی بر سر میزان اشک
دل زمین گیر از فراغ یار بود
گشت نازل دارو و درمان اشک
آب شور و خاطر

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:31
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

متن شعر خدایا، خدایا ! تو آغازِ نوری -( خدایا، خدایا ! تو آغازِ نوری ) * هستی محرابی

1784

متن شعر خدایا، خدایا ! تو آغازِ نوری -( خدایا، خدایا ! تو آغازِ نوری ) خدایا، خدایا ! تو آغازِ نوری
تو بخشنده ای، مهربانی، غفوری

لبی تشنه داریم و جانِ غریبی
بده کامِ ما را شرابِ طهوری

تو آن روشنی بخشِ دلهای سردی
تو آن آشنای شبِ کوهِ طوری

به عشقِ تو داریم جانی پریشان
بده جانِ ما را صفای صبوری

خدایا! تو هستی قرارِ دلِ بی قراران
به ما دردمندان تو دادی سروری!

شاعر : هستی محرابی

  • شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:13
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد