مناجات با خدا

مرتب سازی براساس

شعر مناجات باخدا -( مهربانا! مهربانی آنِ توست ) * هستی محرابی

2215
1

شعر مناجات باخدا -( مهربانا! مهربانی آنِ توست      ) مهربانا! مهربانی آنِ توست
جانِ عاشق مست و سرگردانِ توست
ای جلا بخشِ قلوبِ عارفان
جانِ ما پروردهء احسانِ توست

مهربانا! مهرِ جاویدان تویی
دردمندان را همه درمان تویی
ای نگاهت این و آن را دستگیر
عاشقانت را سرو سامان تویی

مهربانا! مظهرِ رحمان تویی
در صدای عاشقان پنهان تویی
روشنی مثلِ نگاهِ آفتاب
در شبِ ما شمعِ نورافشان تویی

مهربانا! سایبانِ رحمتی
جانِ ما را از کرم ده قوتی
غرق در آیینهء مهرِ توایم
تو شکوهِ بی کرانِ رافتی

مهربانا! مهرِ تو ایمانِ من
ریشه دارد عشقِ تو در جانِ من
ای صدای تو بهارِ جاری ام
ای نگاهِ تو گلِ بستانِ من

مهربانا! حافظِ جانم تویی
هر کجا باشم نگهبانم تویی
هر کجا باشم به کوه

  • شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:18
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

متن شعر مناجات با خدا -( آن که عالم را چنین پاینده کرد ) *

1009

متن شعر مناجات با خدا -(  آن که عالم را چنین پاینده کرد ) آن که عالم را چنین پاینده کرد
با وجودش آدمی را زنده کرد

با زلالِ مهربانی های خویش
بر لبانِ هر چه هستی خنده کرد

نقشِ شورانگیز او در آسمان
پرتوِ خورشید را شرمنده کرد

نورِ خود را ریخت بر کامِ جهان
عشق را در یادها تابنده کرد

خالقی که با نگاهِ مهربان
رحمتش را شاملِ هر بنده کرد

بر زبانِ عاشقانِ راستین
چشمه ی آواز را جوشنده کرد!

  • شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:19
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

متن شعر مناجات با خدا -( خدایا منم مستِ میخانه ات ) * هستی محرابی

1115

متن شعر مناجات با خدا -( خدایا منم مستِ میخانه ات ) خدایا منم مستِ میخانه ات
شبی آمدم بر درِ خانه ات

دلم را چنان پُر کن از یادِ خویش
شود مست و مدهوش و دیوانه ات

دلِ من نگیرد به هر جا قرار
بگردد فقط گردِ کاشانه ات

چراغی بیفروز در جانِ من
شود تا دلِ من چو پروانه ات

مرا مقصدی جز وصالِ تو نیست
خوشا گر بنوشم ز پیمانه ات

شاعر : هستی محرابی

  • شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:21
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

متن شعر مناجات با خدا -( ای دل از دلبر شدن غافل چرا؟ ) * هستی محرابی

1311

متن شعر مناجات با خدا -( ای دل از دلبر شدن غافل چرا؟ ) ای دل از دلبر شدن غافل چرا؟

نیستی در عاشقی کامل چرا

دل به دریای محبت می زنی

ره نمی جویی سوی ساحل چرا

پر گشا در آسمانِ بیکران

آشیان در باغِ بی حاصل چرا

ازسماواتی نه از اهلِ زمین

دور ماندی آخر از منزل چرا

تو پُر از شوری پُر از نوری ببین

مانده ای در بندِ آب و گل چرا

پرده از رخسارِ جانت باز کن

جانِ تو در پرده و حائل چرا

عاشقان صاحب دلان عالمند

نیستی در عشق صاحب دل چرا؟

شاعر : هستی محرابی

  • شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:23
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

شعر دو بیتی -( الا ای قومِ بی دین و ستمگر ) * هستی محرابی

975
1

شعر دو بیتی -( الا ای قومِ بی دین و ستمگر ) الا ای قومِ بی دین و ستمگر
چراغی را که روشن کرده داور

چگونه با دهان خاموش گردد؟
بگیرد رویِ عالم را سراسر !

شاعر : هستی محرابی

  • شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:35
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا -( این دلم در محنت و غم ناله از جان می کند ) * هستی محرابی

1211

شعر مناجات با خدا -( این دلم در محنت و غم ناله از جان می کند ) این دلم در محنت و غم ناله از جان می کند
غصه ی دیرینه را در سینه پنهان می کند

بس که نجوای درون دارد لبِ خاموشِ من
آسمانِ دیده ام را پُر ز باران می کند

گو کجا عنوان کنم این محنتِ دیرینه را
این دل رنجورِ من کی قصد درمان می کند

آهِ بی تابِ من و آن ناله های خسته ام
حزن و اندوهِ مرا در دل دو چندان می کتد

نیست درمانی برای این همه تنهایی ام
دردِ تنهایی مرا هر دم پریشان می کند

سوزِ سرمای خزان و آهِ سرد لاله ها
قلب را همسایه ی یادِ زمستان می کند

درد آوای نهان است و به خلوت سوختن
دائمٱ دل یادی از تلخیِ دوران می کند!

شاعر : هستی محرابی

  • پنج شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:58
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

مناجات باخدا -( مهربانا گوهرِ تابان تویی ) * هستی محرابی

1021

مناجات باخدا -( مهربانا گوهرِ تابان تویی ) مهربانا گوهرِ تابان تویی
در کویرستانِ ما‌ باران تویی

ما پُریم از یادِ شورانگیزِ تو
این جهان را بهترین برهان تویی

شاعر : هستی محرابی

  • پنج شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:59
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( به نامِ آنکه نامش بهترین است ) * هستی محرابی

1284
3

مناجات با خدا -( به نامِ آنکه نامش بهترین است ) به نامِ آنکه نامش بهترین است
چراغِ آسمانها وُ زمین است

یگانه پادشاهِ مُلکِ هستی
خلایق را نگهبان و معین است

همان صورت نگارِ هر چه هستی
که نقشِ صورتش زیباترین است

خداوندی که با انوارِ مهرش
همانا رهنمای متقین است

نباشد غیرِ او دانای اسرار
کلیدِ گنجِ قرآنِ مبین است

جمالش آفتابِ روشنی بخش
صفا بخشِ قلوبِ عارفین است

به هر سو بنگری پیداست صنعش
که هستی حجتِ اهلِ یقین است

حقیقت فطرتِ آیینه ی اوست
خدای اولین و آخرین است

بیا تا نامِ او نیکو بخوانیم
یگانه کردگارِ مُلکِ دین است

که معمارِ جهانِ آفرینش
همان دانای ربّ العالمین است

شاعر : هستی محرابی

  • یکشنبه
  • 19
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:31
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

مناجات با خدا-حدیث نفس-زلزله -(لحظات مناجات فقط مشغله دارم) * محمد جواد شیرازی

1197

مناجات با خدا-حدیث نفس-زلزله -(لحظات مناجات فقط مشغله دارم) لحظات مناجات فقط مشغله دارم

خیلی سرِ نفسم عوضش حوصله دارم

یک بار نشد تا که شکایت کنم از خود

تنها فقط از دست بقیه گله دارم

بهر منِ دنیا زده پرواز محال است

این گونه که بر بال و پرم سلسله دارم

من را چه شده یاد قیامت نمی افتم؟

با این همه ترسی که ز یک زلزله دارم

در خوابم و یک لحظه نشد تا که بفهمم

با یوسف زهرا چقدر فاصله دارم

پ ن:

✅ امام صادق علیه السلام:

زلزله و مانند آن پند و هشدارهایی است که مردم را تهدید میکند تا رعایت کنند و از گناهان دست بردارند.

  • شنبه
  • 16
  • دی
  • 1396
  • ساعت
  • 06:30
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر مناجات -(با دلِ سوخته تر ، در نظرت خوب ترم ) * محمود ژولیده

1188
2

شعر مناجات  -(با دلِ سوخته تر ، در نظرت خوب ترم ) دلِ شوریده
با دلِ سوخته تر ، در نظرت خوب ترم

سر بزیر آمدم و نزد تو محجوب ترم

دردمندانه تر از طولِ تمام عمرم

ناله ات کردم و دیدم که چه محبوب ترم

دوری ام میدهی و داد در آری ز دلم

هرچه محروم ترم نزد تو مطلوب ترم

دلِ شوریده و احوال پریشان دادی

هجر دادی که کند عشقِ تو آشوب ترم

چشم بارانی و مژگان گنه شویْ خوشست

پس عطا کن مژه و چشم گنه روب ترم

خاکِ راهم کن و آنگه بسرم پا بگذار

مگر اینگونه کند پای تو منکوب ترم

رهرُوی ، پیر رهی ، بر سر راهم برسان

ورنه هر لحظه در این بادیه مغضوب ترم

هرچه اشک است ز سوز سحر یار من است

بده ای باد صبا گونۀ مرطوب ترم

به غریبی تو سوگند که غربت خوب است

کنج تبع

  • دوشنبه
  • 2
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 13:50
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

غزل برای شبهای اعتکاف مناجات -(گناه کرده‌ام وآمدم پشیمانم) * مرتضی محمودپور

854

غزل برای شبهای اعتکاف مناجات -(گناه کرده‌ام وآمدم پشیمانم) غزل مناجات (به بهانه‌ی شبهای اعتکاف)

گناه کرده‌ام وآمدم پشیمانم
به بارگاه حریمت، همیشه‌گریانم
توخواستی‌که به‌من سوزدل عطا کردی
بهار دیده‌ی من ابری و تو بارانم
سحر رسید و به خواب گران فرو رفتم
خزان زده چو گلی، در میان گلدانم
اگر عزیز شدم من به پیش چشم همه
به پشت رحمت ستاری تو پنهانم
ستاره‌‌ی غزل حافظ آمد و دیدم
از این ستاره رخشان، همیشه تابانم
جفا به یوسف اگر کرده‌ام ولی هرشب
میان کلبه احزان، چو شمع سوزانم
گذشت عمر گران، توبه‌ایی نکردم من
که مستحق دعاهای پیر کنعانم
به اسم و رسم اگر (مطلقم)ولی هیچم
میان کوزه پر از آب لیک عطشانم

  • یکشنبه
  • 12
  • فروردین
  • 1397
  • ساعت
  • 08:36
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

متن غزل مناجات با خدا -(دارم برای بال خودم گریه میکنم) * مرتضی محمودپور

714

متن غزل مناجات با خدا -(دارم برای بال خودم گریه میکنم) بفرمائید یک جرعه غزل ناب

دارم برای بال خودم گریه میکنم
بالم شکست به حال خودم گریه میکنم
با این زبان چگونه کنم شکر نعمتت
بر این زبان لال خودم گریه میکنم
از بسکه حال معنویم، زیر و رو شدست
در هر سحر به حال خودم، گریه میکنم
راه نجات گفته شده اشک دیده است
یک گوشه در قبال خودم، گریه میکنم
کم کم غروب عمر، ز ره میرسد، عجب!!
من بهر این زوال خودم، گریه میکنم
عمرم گذشت و پخته نگردیدم ای دریغ
بر میوه های کال خودم گریه میکنم
طالع نویس، بخت مرا بد نوشته است
زین رو برای فال خودم گریه میکنم

  • دوشنبه
  • 13
  • فروردین
  • 1397
  • ساعت
  • 14:29
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

یک جرعه غزل ناب -(ستاره‌ای بدرخشیدودردلم جاشد) * مرتضی محمودپور

590

یک جرعه غزل ناب -(ستاره‌ای بدرخشیدودردلم جاشد) ستاره‌ای بدرخشیدودردلم جاشد
تمام حاصل امروز من مهیا شد
ندیده چشم من آن صورت مسیحایی
ولیک عشق من آن دیده مسیحا شد
مراببخش که درپای تو نفس دارم
نفس شمرده زده حاصل تمنا شد
دو دیده در ره‌پیغام توست بارانی
اشاره کرده‌ای و سینه‌ام مصفا شد
موَّدبانه به پیش سخن ادب کردی...
و لعل‌لب به سخن از مرام تو وا شد

  • دوشنبه
  • 13
  • فروردین
  • 1397
  • ساعت
  • 18:42
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

در آستانه ماه صیام -(مناجات ماه رمضان) * مرتضی محمودپور

952
-1

در آستانه ماه صیام -(مناجات ماه رمضان) مناجات ماه رمضان

يارب مرا به خاطر پیغمبرت ببخش

یا اینکه بهر آبروی کوثرت ببخش

شرمنده‌ام ز فرط گنه آب شد تنم

امشب مرا به شاه نجف حیدرت ببخش

ماه صیام آمده و دست من تهی‌ست

من را به خاک پای علی‌اکبرت ببخش

باید شفیع بیاورم امشب به درگه‌ات

من را به شیرخواره علی اصغرت ببخش

آلوده دامنم به پناه تو آمدم

من را به شاه علقمه آب‌آورت ببخش

افزون شد از ستاره‌ی گردون گناه من

ای وای من مرا به شه بی سرت ببخش

  • دوشنبه
  • 24
  • اردیبهشت
  • 1397
  • ساعت
  • 12:17
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

زمزمه مناجات ماه مبارک رمضان -(شرمنده تر از قبلم و) * امیرحسین سلطانی

764
1

زمزمه مناجات ماه مبارک رمضان -(شرمنده تر از قبلم و) سبک زمزمه مناجات ماه مبارک رمضان

بند اول

شرمنده تر از قبلم و
کاری نکردم جز گناه
در معصیتها غرقم و
خونه ی قلبم شد سیاه

من مستحق نارم و
اما به تو دارم امید
تو زشتیه اعمالم و
دیدی ولی کسی ندید

با کرمت،ببخش منو
عدلتو بِم نشون نده
بیا و با مهربونیت
بازم بهم امون بده

خدای من خدای من
تو میشنوی نوای من
تو میدونی دوای من

(خدای من خدای من)

بند دوم

شدم اسیر نفسم و
راهی نرفتم جز خطا
در محضر تو بودم و
کردم جفا کردم جفا

دادی فراوون نعمتم
گفتی که الوعده وفا
اما نشد شایسته که
بیارم شکرش رو بجا

با کرمت،ببخش منو
عدلتو بِم نشون نده
بیا و با مهربونیت
بازم بهم امون بده

خدای من خدای من
تو میشنوی نوای من

  • چهارشنبه
  • 26
  • اردیبهشت
  • 1397
  • ساعت
  • 00:28
  • نوشته شده توسط
  • امیرحسین سلطانی
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

زمزمه مناجات ماه مبارک رمضان -(با اشک چشمام اومدم) * امیرحسین سلطانی

1284
3

زمزمه مناجات ماه مبارک رمضان -(با اشک چشمام اومدم) سبک زمزمه مناجات ماه مبارک رمضان

بند اول

با اشک چشمام اومدم/خودم میدونم که بدم
واسه گناهام ای خدا/به رحمت تو رو زدم
منم همون بنده ی تو/بنده ی شرمنده ی تو
میبینی دست خالیمو/با دست خالی اومدم

کسی نمیشه مهربون
مثل تو ای خدای من
تویی که میشنوی فقط
ندای ربنای من

من بی پناهم ای خدا
من روسیاهم ای خدا
از مرحمت خطی بکش
بر این گناهم ای خدا

(یاربنا اغفرلنا)

بند دوم

ای مالک ارض و سما/ای باعث شیدایی ام
محرم به اسرار دلم/ای مونس تنهایی ام
ای خالق بنده نواز/هستی به کارم چاره ساز
دارم به درگاه تو من/دست نیاز ای بی نیاز

کسی نمیشه همزبون
شبیه تو ای مهربون
اگه بهم پناه ندی
ندارم از آتیش امون

من بی پناهم

  • چهارشنبه
  • 26
  • اردیبهشت
  • 1397
  • ساعت
  • 00:34
  • نوشته شده توسط
  • امیرحسین سلطانی
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

مناجات با خدا و گریز به روضه حضرت علی اصغر -(آدمی وقتی خدا دارد چه می خواهد) * امیر عظیمی

4338
5

مناجات با خدا و گریز به روضه حضرت علی اصغر -(آدمی وقتی خدا دارد چه می خواهد) آدمی وقتی خدا دارد چه می خواهد
محرمی درد آشنا دارد چه می خواهد

بنده تا بر درب های بسته ی عالم
شاکلیدی چون دعا دارد چه می خواهد

آنکه شد بیمار عصیان و گناهان با
داروی توبه دوا دارد چه می خواهد

روسیاهی، شرمساری مثل من وقتی
در قنوتش ربنا دارد چه می خواهد

من "ظلمت نفسی ام" اما همین من تا
رَبّنا اِغفِرلَنا دارد چه می خواهد

اهل قرآن، اهل ذکر و یاد اهل‌البیت
این دو را تا رهنما دارد چه می خواهد

شیعه در دست دعای خود زمانی که
باالحسین کربلا دارد چه می خواهد

همهمه افتاد در لشگر حسین آمد
در کفش قنداقه را دارد چه می خواهد

حرمله از عاطفه چیزی نمی فهمد
او فقط تیر بلا دارد چه می خواهد

مادر بیچاره اش ب

  • دوشنبه
  • 31
  • اردیبهشت
  • 1397
  • ساعت
  • 02:53
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 وحید زحمتکش شهری

مناجات با خدا -(تو ستار العیوب عالمی من عبد بدکارت) * وحید زحمتکش شهری

2854
3

مناجات با خدا -(تو ستار العیوب عالمی من عبد بدکارت) تو ستار العیوب عالمی من عبد بدکارت

منم آن روسیاه کمترین در بین دربارت

منم آنکه مداوم لرزه بر عرش تو اندازم

بدون تو قمار زندگی را سخت میبازم

همیشه لطف کردی بر من درمانده ی مضطر

ولی من بد نمودم با تو ای رزاق و ای داور

هوای بنده ات را خوب داری ای خدای من

همیشه بر سرش رحمت بباری ای خدای من

تو تنها از درون باطن من با خبر هستی

کجا یک دم در رحمت به روی من تو بستی

منم آنکه نمک خوردم نمکدان را شکستم

به روی نعمتت یارب دو چشم خویش را بستم

حیا از من شده دور و خجالت نیست در کارم

به جز عصیان ندارم من ذخیره در پس بارم

اگر بد بوده ام یارب ز کار خود خجل هستم

در این ماه مبارک سوی تو آورده ام دستم

  • سه شنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 00:28
  • نوشته شده توسط
  • وحید زحمت کش شهری
ادامه مطلب

مناجات با خدا -(ساقیا! آبِ حیاتی که گمان نیست مرا!) * هستی محرابی

626
2

مناجات با خدا -(ساقیا! آبِ حیاتی که گمان نیست مرا!) ‍ ساقیا! آب حیاتی که گمان نیست مرا
بے تو در عالم امکان که امان نیست مرا

تو که از روزِ الست گهر و ذاتم بودی
عشقِ توحیدے تو صرفِ زبان نیست مرا

عارف از اصلِ وجودم که وجودم ز تو است
تو همان جانِ منی بی تو‌ که جان نیست مرا

زینتِ عرش و فرش چرخش افلاک تویی
تا بگویم همه را تاب و توان نیست مرا

حمد و مدحت همه از لازمه ی نام تو است
کثرتِ فیضِ دو عالم، به عیان نیست مرا

ای که از مدح و ثنای تو زبانم قاصر
گفتنِ وصفِ تو توصیفِ بیان نیست مرا

مطربِ سازِ توأم طایرِ پروازِ توأم
هر کجایم ببری بارِ گران نیست مرا

همه معبودِ منی قبله ی مقصودِ منی
جز سرِ کوے تو چون نام و نشان نیست مرا

شرحِ این گفته همه باورِ پ

  • سه شنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 12:40
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

مناجات با خدا -(ساقیا! لبریز کن جامِ مرا، تا کنی شیرین لب و کامِ مرا) * هستی محرابی

609

مناجات با خدا -(ساقیا! لبریز کن جامِ مرا، تا کنی شیرین لب و کامِ مرا) زبانحالِ شهدا

ساقیا لبریز کن جامِ مرا
تا کنی شیرین لب و کامِ مرا

کاشکی امشب پُر از نوشم کنی
بی قرار و مست و مدهوشم کنی

تا زنم پَر در حریمِ کوی عشق
تا ببینم جلوه ای از روی عشق

تا کنم در خرمنِ نورت طواف
بعدِ آن گردم سفیرِ کوی قاف

ساقیا پیمانه ات جان را بس است
هر که نوشد تا ابد آن را بس است

دعوتم کن تا که از خوبان شوم
در حریمِ قربِ تو مهمان شوم

سر گذارم بر درِ پیمانِ تو
از تو گویم جان کنم قربانِ تو!

"هستی محرابی"

  • سه شنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 12:43
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

مناجات با خدا -(دلی که روشن از نورِ خدا نیست، درِ رحمت به رویش هیچ وا نیست!) * هستی محرابی

770

مناجات با خدا -(دلی که روشن از نورِ خدا نیست، درِ رحمت به رویش هیچ وا نیست!) ‍ ‌دلی که روشن از نورِخدا نیست
درِ رحمت به رویش هیچ وا نیست

سحرگاهان ندا آمد به گوشم
که دیگر بیش از این خفتن، روا نیست

ز جا برخیز با یادِ خداوند
که بی یادِ خدا جان را صفا نیست

بیا پروانه شو بر گردِ معشوق
مرامِ عاشقان چون چرا نیست

بگو با شوقِ جان با حضرتِ حق
هر آن کس که تو را دارد گدا نیست

تویی آن خالقِ یکتایِ هستی
چو تو کس با دلِ خلق آشنا نیست

شدم مفتون و مجنونِ جمالت
که دردِ عشق را بی تو دوا نیست

نشانِ دردمندان شورُ حال است
دل بیگانه را شوقِ خدا نیست

#هستی_محرابی
@hastimehrabi

  • سه شنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 12:47
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

مناجات با خدا -(درحریمت دعوتم من) * رضا یعقوبیان

786

مناجات با خدا  -(درحریمت دعوتم من) درحریمت دعوتم من دست خالی آمدم من
کن نگاهی از کرامت ای خدایا گر بدم من
یا غیاث المستغیثین یا غیاث المستغیثین

ای خدا گر روسیاهم کوله بارم شد گناهم
آمدم بر تو پناهم مستمند یک نگاهم
یا غیاث المستغیثین یا غیاث المستغیثین

جز گنه چیزی ندارم. معصیت شد کوله بارم
ای قرار بی قراران بر تو من امیدوارم
یا غیاث المستغیثین یا غیاث المستغیثین

از گناهان خسته ام من ازهمه بگسسته ام
من میزبان عالمی تو یاد تو بنشسته ام من
یا غیاث المستغیثین یا غیاث المستغیثین

ای خدای مهربانم. بر تو یارب میهمانم
گر چه بد هستم خدایا از سر کویت مرانم
یا غیاث المستغیثین یا غیاث المستغیثین

روسیاه و بی بهایم از گنه بنما جدایم
بگذر

  • چهارشنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 01:45
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات -(شبی که در هوایت پَر کشیدم!) * هستی محرابی

614

مناجات -(شبی که در هوایت پَر کشیدم!) شبی که در هوایت پر کشیدم
به قابِ آینه عکس تو دیدم

دل من از زلال عشق پُر شد
چو از پیمانه ی یادت چشیدم

شدم آینه پرداز نگاهت
غم عشق تو را ازجان خریدم

به غیر تو کسی دلدارِ من نیست
تو هستی در جهان تنها امیدم

کنارِ آرزوهای دلِ خویش
صدای مهربانت را شنیدم

تمنّای وصالت در دلم ریخت
دگر دست از سرِ عالم کشیدم

مگر افتم به پایت عاشقانه
چو اشک از چشم های خود چکیدم!

#هستی_محرابی

  • چهارشنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 15:55
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

مناجات -(کاش سمتِ روشنی پَر وا کنیم!) * هستی محرابی

623

مناجات -(کاش سمتِ روشنی پَر وا کنیم!) ما به بن بستِ بلاییم و بلا
در غمِ ویرانگی ها مبتلا

غرقِ در گردابِ پستِ زندگی
زخم ها دیده ز دستِ زندگی

تیرگیها وُ ضلالت آشکار
دور ماندیم از حریمِ کردگار

راه و رسمِ زندگی گم گرده ایم
لذتِ تابندگی گم کرده ایم

فطرتِ ما از طریقت باز ماند
نه که از اصلِ حقیقت باز ماند

اینک این ماییم و در خود مردگی
مانده با ما خجلت و شرمندگی

اینک این ماییم و لبخندِ سراب
مانده با ما این همه حالِ خراب

کاش سمتِ روشنی پَر وا کنیم
آفتابِ خویش را پیدا کنیم!

#هستی_محرابی

  • چهارشنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 16:00
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 وحید زحمتکش شهری

مناجات با خدا -(شده ام بنده ی شیطان الهی العفو) * وحید زحمتکش شهری

1608
1

مناجات با خدا -(شده ام بنده ی شیطان الهی العفو) شده ام بنده ی شیطان الهی العفو
خسته و زار و پریشان الهی العفو

کوله بارم شده سنگین ز گناهان زیاد
غرق در ماتم و عصیان الهی العفو

ای خدا باز به درگاه تو رو آوردم
با دو چشم تر و گریان الهی العفو

آمدم تا که بگیری تو دو دست من را
آمدم زار و پشیمان الهی العفو

خسته ام از همه ی بار گناهان خودم
خسته از این همه طغیان الهی العفو

ای که غفاری و ستاری و رحمان و رحیم
ای خدای حی و سبحان الهی العفو

قسمت می دهم از من بگذر یا الله
به حسین شاه شهیدان الهی العفو

وحید زحمت کش شهری

  • جمعه
  • 4
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 01:08
  • نوشته شده توسط
  • وحید زحمت کش شهری
ادامه مطلب

مناجات -(یا حبیبی یک نظر ما را که ما بیچاره ایم) * هستی محرابی

895
1

مناجات -(یا حبیبی یک نظر ما را که ما بیچاره ایم)

یا حبیبی یک نظر ما را که ما بیچاره ایم

ما خطاکارانِ نفسِ سرکشِ اماره ایم

دور گشتیم از تدبٌر از توسل از خودت

همچنان در حالِ خود سر در گم و آواره ایم

ای خدا دریاب ما را زین همه جرم و خطا

ما که در بارانِ لطف و رحمتت همواره ایم!

#هستی_محرابی

  • پنج شنبه
  • 10
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 21:23
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 رضا باقریان

مناجات با خدا -(می‌شود هر روز جرم و اشتباهم بیشتر) * رضا باقریان

1506
1

مناجات با خدا -(می‌شود هر روز جرم و اشتباهم بیشتر) می‌شود هر روز جرم و اشتباهم بیشتر
هست اما بخشش تو از گناهم بیشتر

بسکه تن دادم به عصیان و خطا این روزها
دور شد از خانه‌ات اینگونه راهم بیشتر

احتیاجی نیست در آتش بسوزانی مرا
می‌کِشَد آتش مرا این سوز و آهم بیشتر

معصیت می‌آورم، آب و غذایم می‌دهی
می‌چکد خجلت از این طرزِ نگاهم بیشتر

کوله بارم از گناهم پر شد، اما آمدم
باز هم این بار از تو عذرخواهم بیشتر

دارم از زهرا ز دست خود خجالت می‌کشم
شرمسار از روی تو رویِ سیاهم بیشتر

چند وقتی می‌شود آواره بودم، باز هم
چادری خاکی مرا داده پناهم بیشتر

زیر بار معصیت بالم به هم پیچیده بود
یک نگاه مادرم شد تکیه گاهم بیشتر

  • شنبه
  • 19
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 10:28
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
 وحید زحمتکش شهری

مناجات -( دستم بگیر خدایا که خسته از خویشم) * وحید زحمتکش شهری

1917
0

مناجات -( دستم بگیر خدایا که خسته از خویشم)  مناجات...

دستم بگیر خدایا که خسته از خویشم
آتش گرفته است خدایا ببین دل ریشم

فکری بکن به حال عبد ذلیلت خدای من
نالم که تا به عرش رسد این نوای من

خسته شدم من از همه ی روز گار خود
از خویش و از زمانه و از کاروبار خود

دنیایمان ببین که چه کمرنگ گشته است
پای عبادت همه مان لنگ گشته است

تنها زمان گرفتاریم کنم یادت
اعمالمان کدام میکند خدا شادت

دستی بکش خدای کریمم تو بر سرم
رحمی بکن به دو چشم زخون ترم

مثل همیشه آبروی عبد خود بخر
این رو سیاه را به حریم خودت ببر

بنما قبول توبه ناقابل مرا
دستم بگیر تا نروم من از این سرا

تا روز حشر زیر سایه تو زندگی کنم
از سفره تو نان خورم و بندگی کنم

وحید زحمت کش

  • یکشنبه
  • 3
  • تیر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:44
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات با خدا -(خبر رسید اثر کرده گریه ی سحرم) * سید علیرضا شفیعی

793

مناجات با خدا -(خبر رسید اثر کرده گریه ی سحرم)  خبر رسید اثر کرده گریه ی سحرم
به دوستان برسانید: راهی سفرم

سفر سفارش شیرین باد بود که دید
به مقصدی نرسیده ست آه بی اثرم

سفر سفیر دل تنگ و بیقرار من است
که روزهاست من از حال دوست بی خبرم

سفر بهانه ی خوبی است تا که سفره ی دل
دوباره باز شود پیش چشمهای ترم

نمانده است برایم به جز سفر راهی
به دوستان برسانید: راهی سفرم

  • یکشنبه
  • 3
  • تیر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات با خدا -(نمانده است مرا آبرو به قدر پشیزی) * سید علیرضا شفیعی

722
0

مناجات با خدا -(نمانده است مرا آبرو به قدر پشیزی)  نمانده است مرا آبرو به قدر پشیزی
تو را چه فایده ای چشم! اگر که اشک نریزی

نه ریخت اشک من از شوق دوست در دل چاهی
نه رفت چشم من از دست در فراق عزیزی

تمام عمر نبردم نه سودی و نه زیانی
نباختم همه عمرم به قدر شان تو چیزی_

_که در بساط ندارم نه آهی و نه گناهی
که خرج دوست نکردم نه صلحی و نه ستیزی

نمانده فرصتی و مرگ ناگزیر می آید
به جز برای تو مردن کجاست راه گریزی؟

  • یکشنبه
  • 3
  • تیر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد