مناجات با خدا

مرتب سازی براساس

به مناسبت شب لیلة الرغائب، مناجات باخدا -(مثل گدا که باشد سوی کریم راغب...) * ناصر شهریاری

1743
1

به مناسبت شب لیلة الرغائب، مناجات باخدا -(مثل گدا که باشد سوی کریم راغب...) مثل گدا که باشد سوی کریم راغب
من آمدم به سویت در لیلۃ الرغائب

سالی گذشت اما ، بودم همان که هستم
امشب مگر بگیری ، ای ذوالجلال دستم

دستم دوباره مثلِ ، هر روزِ سال خالیست
از سوز و اشک و آه و ، از شور و حال خالیست

چون جنس بی بهایی ، افتاده بین راهم
از جانب تو یا رب ، محتاج یک نگاهم

امشب پی بهانه بودی که من بیایم
خواب از سرم ربودی تا بشنوی صدایم

می شد که من هم امشب ، در خواب ناز باشم
بی بهره از کمیل و راز و نیاز باز باشم

اما کرم نمودی ، دادی تو باز راهم
انداختی تو سمتِ راز و نیاز راهم

خواندی و آمدم من ، اما گناهکارم
امشب به بخشش تو خیلی امیدوارم

با مهر و با محبت بی عذر و بی بهانه
واکن به سویم امشب آغوشِ مادرانه

بیراهه رفتم اما اَنتَ الّذی هَدَیْتَ
بیمار نفْسم اما اَنتَ الّذی شَفَیْتَ

من رو سیاهم اما اَنتَ الّذی سَتَرْتَ
غرق گناهم اما اَنتَ الّذی غَفَرْتَ

در لیلۃ الرغائب سویت کشیده میلم
با شوق تو نشسته بر سفره ی کمیلم

ماه رجب رسید و سرمست کوثرم من
در لیلۃ الرغائب دلتنگ حیدرم من

من آمدم به سویت با این دل شکسته
یا رب ببین که بر دل مهر علی نشسته

امشب به شوق حیدر بیدار مانده ام من
در سایه ی کمیلش ، نام تو خوانده ام من

یا رب به حق مولا امشب ببخش ما را
یا رب به حق زهرا امشب ببخش ما را

امشب دلم دوباره شور و نوا گرفته
امشب دلم هوای کرببلا گرفته

امشب در انتظارِ ، روزی کربلایم
امشب پی برات از ، دست امام رضایم

امشب دلم به غیر از او گفتگو ندارد
غیر از وصال رویش دل آرزو ندارد

با یا حسین عمری ، در شور و در نوایم
امشب به اشک روضه راهی کربلایم

با روضه خوان بگو که امشب بگو ز گودال
امشب بگو به گودال ارباب رفته از حال

امشب بگو ز گودال آید صدای مادر
بر سینه اش نشسته در پیش چشم خواهر

گودال بود و شمر و ، کندیِ خنجر او
با ضربه ها جدا کرد ، او از قفا سر او

امشب به اشک روضه می خوانمت خدایا
یا رب رسان تو دیگر صاحب زمان ما را

امشب به شوق مهدی بی تاب جمکرانم
باشد که خاک کویش بر دیده ام رسانم

  • پنج شنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 16:17
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 امیر عباسی

وداع با ماه رجب، حلول ماه شعبان -(محتاج عنایت توام احسان کن..) * امیر عباسی

1195
2

وداع با ماه رجب، حلول ماه شعبان -(محتاج عنایت توام احسان کن..) محتاج عنایت توأم احسان کن
رحمی به گدای بی سر و سامان کن

این آخرِ ماهِ رجبی، یا الله
پاکم کن و بعد وارد شعبان کن

  • یکشنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 18:33
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 سیدبشیر حسینی میانجی

مناجات -(غرق دریاى گناهم چه کنم) * سیدبشیر حسینی میانجی

449
1

مناجات -(غرق دریاى گناهم چه کنم) غرق دریاى گناهم چه کنم
محو و دلبسته جاهم چه کنم

نفس امّاره مرا داد فریب
دور افتاده ز راهم چه کنم

به خطاکارى و عصیان طى شد
سنه و هفته و ما هم چه کنم

پیش باد شهوات و عثرات
ذرّه ی خاکم و کاهم چه کنم

بهر تدبیر و تفکر به سحر
در سرم نیست کلاهم چه کنم

همرهان چاره به بیچاره کنید
من هم افتاده به چاهم چه کنم

باید اینک بروم سوى خدا
جز خدا نیست پناهم چه کنم

چون پشیمان شدم از کرده خویش
شعله ور زآتش آهم چه کنم

بارالها تو بیامرز مرا
خجل و روى سیاهم چه کنم

توبه ها کرده و بشکسته بشیر
گوید اشک است گواهم چه کنم

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 15:05
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مناجات با خدا -(توبه توبه خدای من توبه...) * محسن راحت حق

721

مناجات با خدا -(توبه توبه خدای من توبه...) توبه توبه خدای من توبه..
هست تنها دوای من توبه..
ربنّا آتنا....تو یاری کن..
که نجات ست برای من توبه..
خسته ام خسته تر شدم از قبل
هست یا رب..بنای من توبه..
کاش می شد ببخشی ام از مهر
که طنین صدای من توبه..

"آمدم ای تمامیِ رحمت"
"گرچه بودم برایتان زحمت"

تو خدایی.. منم غبارِ راه..
مددی کن مرا تو یاالله..
چه جفایی که بر خودم کردم
وَ تو هستی ز حالِ من آگاه..
درگذر جانِ فاطمه حتماً..
رخصتی تا سخن کنم کوتاه..
از درِ خانه ات نران هرگز..
که‌منم روسیاهِ این درگاه..

"ای خدایی که مهربان هستی"
"دستگیرم بگیر..یک دستی"

هرچه هستم گدای زهرایم..
ای خدا.. مبتلای زهرایم..
روسیاهم درست امّا ..من
گریه کُن در سرای زهرایم
فاطمه می خرد مرا امشب
به نظر آشنای زهرایم
با من آتش که کارگر نبُود
سینه چاکِ عزای زهرایم

"ای خدا بخششی که دلگیرم"
"بر در خانه ی تو زنجیرم"

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مناجات با خدا -(ناله در ناله صدایت می کنم یارب ببخش) * محسن راحت حق

448
2

مناجات با خدا -(ناله در ناله صدایت می کنم یارب ببخش) ناله در ناله صدایت می کنم یارب ببخش
آخرش خود را گدایت می کنم یارب ببخش
گرچه هرجایی شدم امّا به حقّ ِ فاطمه
سینه ام را مبتلایت می کنم یارب ببخش
بال و پر سوزنده ام،گر بال و پر اهدا کنی
خویش را وقفِ هوایت می‌کنم یارب ببخش
من مریدِ حیدرم امداد کن.. جانِ علی..
نوکری بر مرتضایت می کنم یارب ببخش

"بخشش اصلاً از بزرگان است تا کی انتظار "
"گونه هایم جنسِ باران است تا کی انتظار "

دوست داری تا ببینی تا سرشکسته می شوم؟
می پسندی تا ببینی زار و خسته می شوم؟
دستِ من محکم بگیر ای صاحبِ هر آبرو
گر نگیری از صراطِ تو گسسته می شوم
دوست دارم مختصر پرواز را در کوی تو
گر نگاهت را بگیری بابِ بسته می شوم
نیست دیگر قوّتی در زانوانم ای خدا..
کم کمک دارم منم از پا نشسته می شوم

"بارِ عامی ده ،منم دعوت کن آنجا یا کریم"
"مانده ام تنهای تنها..بیکس و تنها کریم"

این که می بینی فتاده از نَفَس عبدِ شماست
بنده ای گردنکش و اصلاً سراسر ادّعاست
اینکه می بینی ندارد ذرّه ای تاب وقرار!!
در حقیقت غافل است و غصّه اش بی انتهاست
این که می بینی نهاده سر به خاکِ بیکسی
دامنش آلوده ی جرم و خطا و ابتلاست
اینکه می بینی ز درهای دگر شد ناامید
عبد شرمنده ست و کارو بارِ او پر از ریاست

"یا اله العالمین رحمی کن از بهرِ خودت"
"حالِ زارم را ببین رحمی کن از بهرِ خودت"

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:21
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

دوبیتی های مناجات با خدا -(دل شب خالق خود را صدا کن...) * مرتضی شاهمندی

1011

دوبیتی های مناجات با خدا -(دل شب خالق خود را صدا کن...) دل شب خالق خود را صدا کن
به یارب یاربی هر دم صفا کن

به دامانش بزن دست توسل
ز صدق دل به درگاهش دعا کن

########

ز جا برخیز تو یاد خدا کن
ز غفلت جسم و جانت را رها کن

به ذکر و یاد رب قلبت جلا ده
به سوی درگه لطفش دعا کن

  • جمعه
  • 3
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 14:33
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

مناجات باخدا -(درسحر چشم که گریان بشود خوب تر است...) * محمد جواد پرچمی

396

مناجات باخدا -(درسحر چشم که گریان بشود خوب تر است...) در سحر چشم که گریان بشود خوب تر است
سائلت پاره گریبان بشود خوب تر است

گرچه موسی ست مناجاتی طور تو ولی
گر خدا همدم چوپان بشود خوب تر است

روسیاهی که به همراهی خوبان برود
بر در کهف نگهبان بشود خوب تر است

ابر رحمت توئی و از همه من تشنه ترم
تشنه گر خرج بیابان بشود خوب تر است

اندکی نیز مرا هم بنشان پیش خودت
میزبان همدم مهمان بشود خوب تر است

به طبیبان دگر نسخه ی ما را مسپار
درد با دست تو درمان بشود خوب تر است

تا درستم نکنی دست از این در نکشم
این گدا دست به دامان بشود خوب تر است

بعد هر معصیت از خوف به هم میریزم
عبد اگر زود پیشمان بشود خوب تر است

آنقدر سینه زنم تا که نجاتم بدهی
آتش اینگونه گلستان بشود خوب تر است

گر بنا هست کسی واسطه ی ما بشود
ضامنم شاه خراسان بشود خوب تر است

اشک خوب است که با مرثیه آغشته شود
فیض وقتی که دو چندان بشود خوب تر است

دوست دارم دم افطار کمی تشنه شوم
نوکر شاه که عطشان بشود خوب تر است

نام ارباب خودش مظهر اسماء خداست
ذکر العفو حسین جان بشود خوب تر است

  • دوشنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 02:31
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

مناجات باخدا -(ناامید از خودمم، چشم امیدم به خداست...) * موسی علیمرادی

578

مناجات باخدا -(ناامید از خودمم، چشم امیدم به خداست...) نا امید از خودمم چشم امیدم به خداست
نفس من عین جفا و کرمت عین وفاست

هرچه خواهی بدهی بر من بیچاره بده
هرچه از سوی تو ای دوست رسد خوب و به جاست

سر به زیر آمده ام باز سر افرازم کن
ای کسی که همه جا پرچم لطفت بالاست

اشتراک من و تو باعث شرمم شده است
گنه من به خفا و کرم تو به خفاست

پشت کردند همه عالم و آدم بر من
گرچه سخت است , غمی نیست که رویم به خداست

بد زمین خورده دلم گر که چنین می گریم
که نشان به زمین خوردن آیینه صداست

حاجتی را که روا نیست فزون شکر کنم
گاه بینایی من کوری چشم گره هاست

گرچه زشت است گناه از من مخلوق ولی
بخشش از سوی تو ای خالق زیبا زیباست

گر پی مستحقی تا که بر او لطف کنی
نیست بیچاره تر از من که نیازم به سخاست

هم بلایم بده هم کرببلا حرفی نیست
درد با عشق حسین بن علی عین دواست

  • دوشنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 02:39
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات با خدا، دعای مجیر -(ای مرا دلبر ودلدار، أجرنا من نار...) * محمدمهدی مهدی پناه

1118
1

مناجات با خدا، دعای مجیر -(ای مرا دلبر ودلدار، أجرنا من نار...) ای مرا دلبر و دلدار! اَجِرنا مِنْ نار
آمده عبد خطاکار! اَجِرنا مِنْ نار

تا که گردیم سبک بال، الهی العفو
تا که باشیم سبک بار! اَجِرنا مِنْ نار

مُذعناً معترفا آمده ام! در وا کن
بدم و می کنم اقرار! اَجِرنا مِنْ نار

با بدی ها شده ام طرد! اغثنا یارب
با گناهان شده ام خار! اَجِرنا مِنْ نار

با کلاف دل بی طاقت و بی سامانم
آمدم بر سر بازار! اَجِرنا مِنْ نار

راه کج گرچه مرا دور ز درگاهت کرد
حال برگشته ام ای یار! اَجِرنا مِنْ نار

شد شب سیزدهم(چهاردهم، پانزدهم) یاد نجف افتادم
به علی حیدر کرار! اَجِرنا مِنْ نار

به سحرهای حرم اُنس گرفتم یعنی:
به دم قدسی زوار! اَجِرنا مِنْ نار

به همان مادر مظلومه و تنهایی که
ماند بین در و دیوار! اَجِرنا مِنْ نار

به سرشکی که روان گشت ز چشمانم با
روضه ی داغی مسمار! اَجِرنا مِنْ نار

به غم شام غریبان اباعبدالله
که حرم گشت شرر بار! اَجِرنا مِنْ نار

به همان طفل سه ساله که پس از غارت شد
وسط شعله گرفتار! اَجِرنا مِنْ نار

  • دوشنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:18
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 عادل لاله چینی

غزل مناجاتی (گنه کردی بیا بر درگهم زیرا که غفارم) * عادل لاله چینی

407

غزل مناجاتی (گنه کردی بیا بر درگهم زیرا که غفارم) گنه کردی بیا بر درگهم زیرا که غفارم
منم آنکه بر اعمال بد و زشت تو ستارم
اگر تو یک قدم آیی بسویم، من هم از رحمت
به آغوشی گشاده صد قدم سوی تو بردارم
اگرچه عمرخود‌طی کرده‌ای درمعصیت، بازآی
که من عاشق به العفو گفتن عبد گنهکارم
اگر چه تو گنه کردی ولی من رب رحمانم
بیا و توبه کن زیرا که نازت را خریدارم
بود مهرعلی گر درمیان سینه‌ات خوش باش
که تنها من ز بدخواه علی باشد که بیزارم
پی حاجت مزن رویت دگر بر هرکس و ناکس
بیا هر آنچه میخواهی دهم، روکن به دربارم
گره ایی گر به کارت اوفتاده رو نما سویم
که من بر قلب های بی کس و بشکسته زوارم
بخوان نام حسین و گریه کن اندر عزای او
که من بار گنه را از سر دوش تو بردارم
تو ای (لاله) مخور غم از برای محشر و میزان
که نام عاشقان مرتضی باشد به طومارم

  • جمعه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 11:56
  • نوشته شده توسط
  • عادل لاله چینی
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

مناجات باخدا، شهادت امام حسین(ع) -(در مناجات همانوقت که «لن» داد به من..) * سید پوریا هاشمی

465

مناجات باخدا، شهادت امام حسین(ع) -(در مناجات همانوقت که «لن» داد به من..) در مناجات همانوقت که "لَن" داد به من
شکر کردم که کمی اذن سخن داد به من

لال بودم کمکم کرد صدایش بزنم
بیشتر از حد ظرفیت من‌ داد به من

علنی معصیتش کردم و او باز گذشت
آبرو پیش بقیه علنا داد به من

گریه ام کم شده اما نمیوفتم از فیض
جای آن ناله ی مستانه زدن داد به من

رخ نشانم بدهد یا ندهد می آیم
مادرم رخصت دوری ز قرن داد به من

عبد این قافله بودم که مرا باخود برد..
گوشه ای دنج در این غار کهن داد به من

پنج تن منتشان بر سر من هست ولی
هرچه در زندگی ام هست حسن داد به من

کربلا برد مرا با رفقا برد مرا
هرچه خیر است حسین مطمئنا داد به من

زحمتش دادم‌ و صد بار به من رحمت داد
بی کفن گرچه خودش ماند کفن داد به من

ساربان گفت که هرچند به او بد کردم..
او نرنجید عقیقی ز یمن داد به من

  • جمعه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

سبک شور مناجات باخدا -(مگه هست از تو بخشنده تر؟) * یوسف رحیمی

492

سبک شور مناجات باخدا -(مگه هست از تو بخشنده تر؟) یا سریع الرضا

مگه هست از تو بخشنده‌تر؟
مگه هست از ما شرمنده‌تر؟
مگه هست از علی بنده‌تر؟

اومده باز گدایی اسیر
خدایا دست ما رو بگیر
بذار تُو دست نعم الامیر

می‌تونه که خداشناس شه
هر کسی که شناخت ولی رو
رها نمی‌کنیم یه لحظه
عبای رحمت علی رو

يَا جَمِيلَ الثَّنَاء، يَا كَثِيرَ الوَفَاء
ـــــــــــــــــــ
خدایا من که خیلی بدم
می‌دونی با امید اومدم
اومدم باز به تو رو زدم

اومدم تا پناهم بشی
اومدم تکیه‌گاهم بشی
اومدم نور راهم بشی

اگه که عدلت باشه حاکم
توی آتیش باید بسوزم
اما با امیدِ به لطف و
رحمت تو سر می‌شه روزم

اَحکَم الحاکِمین، اَرحَم الرّاحِمین
ـــــــــــــــــــ
منم و کوله‌بار گناه
منم و غصه و اشک و آه
منم و حسرت یک نگاه

اومدم دل رو دریا کنم
اومدم با تو نجوا کنم
اومدم راهو پیدا کنم

منم یه عبد رو سیاه که
به غیر تو کسی نداره
تویی خدای ذوالجلالی
که عبدی مثل علی داره

یا سَریعَ الرِّضا، یا سَمیعَ الدُّعا
ـــــــــــــــــــ
جز تو کی غصه‌مو می‌دونه
دردمو از چشام می‌خونه
رو سر من سایه‌ش می‌مونه

جز تو کی محرم رازمه
مرهم غم‌های تازه‌مه
یه نگاش بال پروازمه

اگه تو رو یه روز نداشتم
کجا باید پناه می‌بردم
کی می‌گرفت دستامو مولا
وقتایی که زمین می‌خوردم

یا علی یا علی
ـــــــــــــــــــ
کرم و جود تو دائمه
نگاهت لطف بی‌خاتمه
برسون ما رو تا علقمه

می‌گیریم ذکر یا فاطمه
تا بشیم کربلایی همه
حرمت قبلۀ عالمه

کی می‌شه که یک شب جمعه
کنار شش‌گوشه بشینم
دلتنگ خاک کربلا و
دلتنگ صبح اربعینم

یا حبیبی حسین

شاعر: #یوسف_رحیمی
نغمه‌پرداز: #محمدجواد_قدرتی

  • چهارشنبه
  • 15
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 03:23
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات باخدا، امام حسین(ع) قتلگاه -(دور از مسیر قُرب تو دل گر تباه شد...) * وحید دکامین

350

مناجات باخدا، امام حسین(ع) قتلگاه -(دور از مسیر قُرب تو دل گر تباه شد...) دور از مسیرِ قُربِ تو دل گر تباه شد
خواندم تو را به گریه و اشکم گواه شد

خیری نداشت دوری از تو برای من
روزِ من از فراق ِ تو شـامِ سیاه شد

حسرتْ نصیبم از اثرِ کرده های خویش
حیف از مجالِ عُمـر که خرجِ گناه شد

زورم نمی رسید بگیرم عنانِ نَفْس
دلْ با نسیم ماهِ خدا رو براه شد

پیش ِ تو کوهِ معصیت آورده ام ولی
با یک نگاهِ لطف تو تبدیلِ کاه شد
**
آه از دمی که حضرت سلطان اولیاء
ذبحِ عظـیمِ واقعـه در قتلگاه شد

آتش به جانِ گیسوی طفلان رسید تا...
خورشیدِ نیزه ها خیَمَش بی پناه شد

«وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»؛
«به عوض او، ذبح عظيمی را پذيرفتيم».
سوره صافات، آیه 107

  • یکشنبه
  • 19
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 02:38
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات باخدا، امام حسین(ع) گودال قتلگاه -(دوباره دست به روی سر گدا بکشید...) * رضا دین پرور

726

مناجات باخدا، امام حسین(ع) گودال قتلگاه -(دوباره دست به روی سر گدا بکشید...) دوباره دست به روی سر گدا بکشید
دوباره پرده به روی گناه ما بکشید

بی آبرو و خطاکار و مست عصیانم
کشان کشان دل من را سوی خدا بکشید

تمام زندگیم را گناه پُر کرده
دوباره بندگیم را به ابتدا بکشید

خجالت از روی مهدی کشیدم و گفتم
بنا نبوده که جور مرا شما بکشید

اگر ببیند علی خیلی آبروریزی است
حسابِ بی سر و پا، بی سر و صدا بکشید

کنار دشمن زهرا مرا نسوزانید
مسیر آتش مان را جدا جدا بکشید

بهشت را به رفیقان آشنا بدهید
غریبه را به سوی مشهدالرضا بکشید

کنار سفرهء مهمانی خدا امسال
برای سائل درمانده هم غذا بکشید

مریض گریه ام و تشنهء سبوی حسین
به خشکی لب من خاک کربلا بکشید

جنازه ام به زمین ماند جان مادرتان...
مرا حوالی شش گوشه زیر پا بکشید
**

به زیر چکمه صدایی گرفته می گوید:
از این دهان پُر از خاک، نیزه را بکشید

به دستِ بی رمقم اینقدر لگد نزنید
ز دستِ بی رمقِ پیرمرد عصا بکشید

  • یکشنبه
  • 19
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 02:40
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات با خدا، مناجات با امام حسین(ع) -(ظاهرا از ریا ابا دارم...) *

309

مناجات با خدا، مناجات با امام حسین(ع) -(ظاهرا از ریا ابا دارم...) ظاهراً از ریا ابا دارم
باطناً ادعا.... ادا... دارم

کُفرِ من هست حُبِ دیده شدن
شرم از روی انزوا دارم

های و هوی مرا نگاه نکن
پولِ خُردم سر و صدا دارم

این نداری تمام دارایی ست
راضی ام من كه فقر را دارم

هر چه دارد كریم، مال گداست
هرچه دارم من از شما دارم

پیش مردم مرا خراب مكن
به همه گفته ام تو را دارم

هر سحر با «علی علی جانم»
سر سجاده «ربنا» دارم

در شب تار ماه من علی است
غم ندارم که رهنما دارم

لنگِ محشر نمیشوم چونکه
از «طریق» آبله به پا دارم

حضرت عشق، سوره ی توحید
با ولای شما خدا دارم

چند وقتی‌ست ای امیر نجف
حسرت و آهِ کربلا دارم

برسد پای من به کرب و بلا
با حسینِ تو حرف ها دارم

روضه ام روزه های اين ماه است
تشنه که می‌شوم بکا دارم

پسرت منع شد از آب و غذا
چقَدَر گریه ی قضا دارم

شعر از گروه "یا مظلوم"
شاعران: #علی_صالحی ، #ابراهیم_لآلی، #محسن_همتی، #امیر_علوی، #حسین_زارع_زاده، #رضا_قربانی، #علی_سپهری، #یاسین_قاسمی

  • پنج شنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 22:44
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
سید ناصر ولائی زنجانی

مناجات با خدا -(گفتم به خود که ماه رجب پاک می شوم) *سید ناصر ولائی زنجانی

785

مناجات با خدا -(گفتم به خود که ماه رجب پاک می شوم) گفتم به خود که ماه رجب پاک می شوم
ماه رجب گذشت و نشد پاک جان من
شعبان زره رسید و به آن چشم دوختم
اما نشد خلاص ز غمها روان من
ماه صیام ماه تو آمد خدای من
جز لطف تو به غیر نباشد گمان من
در خانة تو آمده ام مهربان خدا
مهمانسرای لطف تو باشد مکان من
گر نگذری زمن به چه کس رو کنم خدا
دیگر ز دست می رود آخر زمان من
بر اولیای خود قسمت می دهم خدا
بگذر ز جرم و معصیت بیکران من
بر اشک و آه فاطمه ات می دهم قسم
رحمی نما به حال و به سوز نهان من
من بندهء فراری ام اما به پای خود
باز آمدم به محضرت ای مهربان من
بگذر ز من بحق حسین آن شه شهید
چون نیست بر تحمّل آتش توان من
دل بسته ام به آیة لا تقنَطوا خدا
عاجز ز وصف لطف تو باشد زبان من
من رو سیاه بنده ام و معترف به جرم
عفو تو هست نقطة عطف مظان من
بر فرق غرق خون علی می دهم قسم
بگذر ز ذنب مخفی و جرم عیان من
بگذر ز جرم و جمله خطاهای من خدا
رحمی نما به قامت از غم کمان من

  • سه شنبه
  • 25
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 10:50
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
حاج نادر بابایی

مناجات سحری -(ندیدم جز تو یارب یار دیگر) *حاج نادر بابایی

362

مناجات سحری -(ندیدم جز تو یارب یار دیگر) ندیدم جزتو یارب یاردیگر
فتادم آستانت بار دیگر

من واین قیل وقال ملک خاکی
من و نفس دنی و غیر پاکی

مرا برخوان خود کردی صدایم
تویی آن شاه مطلق من گدایم

توخودخواندی مراپاکم نمایی
زقید این من و منها رهایی

غلط گفتم اگرگفتم کسم من
میان گلشن هستی خسم من

من و این آستان و دست خالی
نه اعمالی نه احوالی نه حالی

من واین خلوت واین سوزوسازم
سحرگاهان و بغض جان گدازم

به سینه باعث آهم تویی تو
زتومن آنچه راخواهم تویی تو

شبی با کوله بار آه و ناله
بدیدم عکس یاری در پیاله

عنان اختیار از کف بدادم
چنان مستم نمود ازپا فتادم

بدیدم چهره ی گلگون آن یار
شدم دلداده اش اوگشته دلدار

اگر چه بنده ی نالایقم من
خدایا برحسینت عاشقم من

به حق آن شهید وکربلایش
توازاین بنده بگذرباخطایش

رسیده ازتو معبودا به(نادر)
زالطاف فزونت گشته شاکر

  • جمعه
  • 11
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 14:31
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
حاج نادر بابایی

به خدا بسپارش... -(گر رسیده به تو خُسران به خدا بسپارش) *حاج نادر بابایی

341

به خدا بسپارش... -(گر رسیده به تو خُسران به خدا بسپارش) گر رسیده بتو خُسران بخدا بسپارش
مشو آماده به جبران بخدا بسپارش

گرچه یاری بتو زد زخم شَرر بار زبان
ناوک تیر ز یاران به خدا بسپارش

بِه بُوَد این گِله ها نَقل مَحافل نشود
ستمِ غیبت و بُهتان بخدا بسپارش

زیر پا رفت اگر مَسلَک این هَمسفری
عهدِبشکسته وپیمان ، بخدا بسپارش

گفته برعَمّهء خود ، سید سجّاد بشام
ظلم این زادهء سفیان بخدا بسپارش

(نادرا) عمر رَود هم زِ تو هم از دِگران
هرکه شد ناقِضِ قرآن بخدا بسپارش

  • شنبه
  • 12
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 17:17
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

با نگاهی راحتم کن از بلایا زودتر * مرضیه عاطفی

978

با نگاهی راحتم کن از بلایا زودتر با نگاهی راحتم کن از بلایا زودتر
دور کن قلب مرا از حبّ دنیا زودتر

یا غیاث المستغیثین کار دستم داده نفْس
غرقِ عصیانم بگو می بخشی آیا زودتر؟!

داشتم شرم از تو و لطفت اگر دیر آمدم
پس ببخش این بندهٔ بی آبِرو را زودتر

هر چه دور افتادم از تو؛ شد گناهم زیاد
هر زمان دیر آمدم افتادم از پا زودتر

سهل انگارم! خودم میدانم اما سالهاست
برده ام نام تو را در هر تقاضا زودتر

لطف کن یا قاضی الحاجات حال خوش ببخش
این مریض ِ معصیت را کن مداوا زودتر

موج اقیانوس غفلت می بَرَد با خود مرا
رفته ام از دست! کاری کن خدایا زودتر

خوب شد العفو هایم شد مزین بالحسین(ع)
توبه هایم میرود اینگونه بالا زودتر

خوشبحال هر که با «هَب لي کمال الإنقطاع»
میزند مثل شهیدان دل به دریا زودتر

مثل آن آقا که مشتاقانه بینِ قتلگاه
داشت پیراهن؛ سرش را داد اما زودتر!

  • پنج شنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1400
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 امیر حسین الفت

زمزمه مناجات با خدا -(انگار از دست کسی دیگه برنمیادش کاری) * امیر حسین الفت

706

زمزمه مناجات با خدا -(انگار از دست کسی دیگه برنمیادش کاری) انگار از دست کسی دیگه برنمیادش کاری
می بینی اشک چشام شد از روی گونه هام جاری
بگو مهربون خدا از من بدتر بنده ای داری؟؟؟

تو نادیده بگیر
به آه فاطمه پشت در من میدم قسمت
تو نادیده بگیر
به فرق خونی آب آور من میدم قسمت
تو نادیده بگیر
به خون پاک علی اصغر من میدم قسمت

ارحم ضعف بدنی ۲ یارب

میبینی غرق گناهمو غرق سیئاتم من
سلاحی غیر از گریه ندارم توی بساطم من
با این گریه انگاری توی کشتی نجاتم من

وقتی میگم حسین
می‌شنوم عرش معلی هم با من میگه حسین
وقتی میگم حسین
روی تل زینب کبری هم با من میگه حسین
وقتی میگم حسین
تو مقتل حضرت زهرا هم با من میگه حسین

مولا مولانا حسین ۲ جانم

یکی داره میکشه از تن کهنه پیرهنش ای وای
یکی داره میزنه نیزه توی دهنش ای وای
یکی داره میکشه خنجر روی گردنش ای وای

خونین پیکر حسین
کشتهء نیزه و تیغ و شمشیر و خنجر حسین
خونین پیکر حسین
رو شد از روی تن عریانت یک لشگر حسین
خونین پیکر حسین
زنده زنده بدن مجروح تو شد بی سر حسین‌

مولا مولانا حسین ۲ حانم

  • دوشنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1401
  • ساعت
  • 15:45
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مناجات با خدا -(مرا هم خوانده ای... سوگند بر اشک سحرگاهم) * سعید تاج محمدی

480

مناجات با خدا -(مرا هم خوانده ای... سوگند بر اشک سحرگاهم) مرا هم خوانده ای... سوگند بر اشک سحرگاهم
که من مشتاق این مقصد که من مشتاق این راهم

هلا ای از رگ گردن به من نزدیک تر! عمریست
در آغوش تو ام، چیزی به غیر از این نمی خواهم

کسی را دیدم آن بالا و سمتش راه افتادم
خودم بودم؛ گمان کردم که در "سیر الی الله" م

سفر را بارِ سنگین سخت کرد و پایِ بی قّوت
که من کوه گناهم، آه...ایمانِ پرِ کاهم

وبالم شد پر و بال، از سبکبالان عقب ماندم
کنون در برکه ای در انتظار دیدن ماهم

نبردی باید این آئینه را تا "خود شکن" باشم
ولی با من سلاح کارسازی نیست جز آهم
...
سفر کوتاه بود اما خدایا! از تو ممنونم
که از آغاز تا پایان نگاهت بود همراهم

  • چهارشنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1401
  • ساعت
  • 17:00
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

مناجات با خدا -(نفس چه فایده وقتی که در هوای تو نیست ) * احسان نرگسی رضاپور

591

مناجات با خدا  -(نفس چه فایده وقتی که در هوای تو نیست ) نفس چه فایده، وقتی که در هوای تو نیست
بدا به حال گدایی که مبتلای تو نیست

مرا به غیر خودت دست هیچکس مسپار
کسی شبیه خودت فکر بنده های تو نیست

نه اشک مانده برایم ،نه ناله های سحر
چه کرده ام که دلم شامل عطای تو نیست

دلم کبوتر هر بام می شود...افسوس..
خودت بگو چه کنم با دلی که پای تونیست

مرا به «گریه برای حسین »می بخشی
وگرنه بنده ی تو لایق سرای تو نیست

چه دارد آنکه ندارد غم حسین تو را
چگونه درک کنم ماتم حسین تو را

به غیر روضه پی کار دیگری نروم
که من شناخته ام عالم حسین تو را

تو خواستی که من از روز اول عمرم
به دوش خود بکشم پرچم حسین تو را

به غیر تربت کرب و بلا دوایی نیست..
به عالمی ندهم مرهم حسین تو را

به نوکری خودم افتخار خواهم کرد
چه دارد آنکه ندارد غم حسین تو را

  • چهارشنبه
  • 12
  • بهمن
  • 1401
  • ساعت
  • 14:29
  • نوشته شده توسط
  • احسان نرگسی
ادامه مطلب

مناجات با امام حسین -(گریه کند برای تو بی اختیار، چشم) * ناشناس ؟؟؟

231

مناجات با امام حسین  -(گریه کند برای تو بی اختیار، چشم) گریه کند برای تو بی اختیار، چشم
بخشید از این جهت به بشر کردگار، چشم

نذر نگاه سوی تو می‌شد تمام‌شان
گر داشت نوکر تو هزاران هزار چشم

کمتر شود از آتش دوزخ هراس او
هر قدر بیشتر بشود آبدار، چشم

لطفاً زمان مرگ قدم‌رنجه‌ کن بیا
چشمش به راه توست میان مزار، چشم

گفتند به وضوح نظر می‌کنی به ما
هرگاه می‌شود وسط روضه تار، چشم

تا که شنید زخم تنت بی‌شمار بود
خون گریه کرد پای غمت بی‌شمار، چشم
**
زینب تمام راه، نگاهش سویِ تو بود
او برنداشت از تویِ نیزه‌سوار، چشم

  • پنج شنبه
  • 31
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 11:47
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

مناجات با خدا * محمد داوری

343
1

مناجات با خدا ای کاش درعمراین همه غفلت نمیکردم
خود را اسیر بند معصیت نمیکردم
ارزان به عصیان داده ام دامان عصمت را
ای کاش خود را جنس بی قیمت نمیکردم
بسیار آقایم برایم کرده استغفار
باید خودم را باعث زحمت نمیکردم
میخواستم هربارباشم من هم از خوبان
اما نشد هردفعه چون همت نمیکردم
صدبار خوردم گول نفسم را ضرر کردم
از جهل آنرا باز هم عبرت نمیکردم
ترس از عقوبت ریخت با تکرار معصیت
ورنه از اول این همه جرات نمیکردم
شد خانه ی هرکس به جز معبود این قلبم
آن را که باید پس چرا دعوت نمیکردم ؟
وضعیت اعمال من معلوم میشد تا
گریه میان روضه ی هیئت نمیکردم
امید بخشش داشتم دربین استغفار
چون سجده بر مهری به جزتربت نمیکردم
بدجور غارت شد برادرجان تنت زیرا
با دیدنت اینگونه من حیرت نمیکردم
#شاعر_محمدداوری

  • دوشنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1402
  • ساعت
  • 19:27
  • نوشته شده توسط
  • علی اصغرخواجه زاده
ادامه مطلب

مناجات -(با روی سیاه به تو مهمان آمد) * رسول چهارمحالی

70

مناجات -(با روی سیاه به تو مهمان آمد) با روی سیاه به تو مهمان آمد
با بار گناه به تو مهمان آمد

تو غرق عنایت و کرامت اما
از بهر نگاه به تو مهمان آمد

شرمنده و شرمسار از اعمالش
با گریه و آه به تو مهمان آمد

هستی مجیر عالمین یا ستار
از بهر پناه به تو مهمان آمد

صد بار اگر توبه شکسته حالا
با رؤیت ماه به تو مهمان آمد

سر شکسته ام تو انیس مائی
هستی توگواه به تو مهمان آمد

این راه پر از پیچ و خم اما من
گشته سر براه به تو مهمان آمد

جز درگه تو نیست بر من جایی
بر من سر پناه به تو مهمان آمد

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:26
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مناجات -(سحر که پردهء تاریکِ شب رود به کنار) * حاج عباسقلی یحیوی

196

مناجات -(سحر که پردهء تاریکِ شب رود به کنار) سحر که پردهء تاریکِ شب رود به کنار
به کوهِ شرق فتد پرنیان نرمِ فَلق
زِ پُشتِ گردنهء کوه کم کمک جوشد
به پهندشتِ اُفق، چشمه سارِ سرخِ شفق
سپس بخارِ طلا روی متنِ سبزِ فلک
بسانِ زر ورق اُفتد به فرشِ اِستبرق

شَهاب یادِ دِلاویزت، ای خدای غَفور
درونِ سینه بر اَفروزدَم ستارهء نور

بهر کجا که نظر دوختم زِ ارض و سما
نشانه های تو بر بُهت و حیرتم افزود
وجود تو ازلی، ذاتِ پاکِ تو اَبدیست
بوَد نهفته به دستِ تو هر کلیدِ وجود
تو حیّ و قادر و مَدرک، تو عالم و صادق
به سجده گاهِ تو کرّوبیان، به حالِ سُجود

بر آید از دلِ هر ذرّه صوتِ حَمد و ثَنا
لَکَ التّحیة سُبحان رَبِّیَ الاَعلى

شکفته با دَمِ جانبخشِ بادهای سَحر
لبانِ غُنچه به دامانِ دلگشای چَمن
به نرمی از لبِ خندانِ غُنچه ها ریزد
چو ژاله، عطرِ صَفا بخش در فضای چَمن
زِ شوق و شور سراید ترانهء توحید
به روی شاخهء گل مرغِ خوشنوای چمن

که این طبیعتِ زیبای بیکرانهء تو
نمونه ای بوَد از صُنعِ جاودانهء تو

به روی هر ورقی از کتابِ هستی ما
کشیده است خطوطِ سیه، مدادِ گناه
به شوره زار اَمَل پای ما جَریحه شده
ولی نگشته پدیدار، هیچ، آخرِ راه
هزار لکّه به دامانِ روح و از رهِ شرم
کجا رویم و بجوئیم تکیه گاه و پناه

جز آنکه روی بدان قبله گاه پاک نهیم
زِ رحم و لطفِ تو از اضطراب و غم برهیم

سحابِ رحمتِ تو بر دلم اگر بارد
شود چو آینه روشن، روانِ خستهء من
اگر زِ مهرِ تو نوری فتد به صفحهء جان
چو آفتاب بتابد دل شکستهء من
جهانیان، همه، بخشی اگر گناه مرا
کنند غبطه به آیندهء خجستهء من

چرا که دایرهء مهر، پایگاه من است
شعاع لطف تو تابان به جایگاه من است

شکوه و فرّ در نَعره های توفان هاست
جلال و شاُنِ تو از باد صبحدم پیداست
برای درک تو این کاینات کافی نیست
که قدرت تو زِ هر هستی و عدم پیداست
نیاز نیست به بُرهان و فکر و اِستدلال
ثنای تو زِ همه صاحبانِ دَم پیداست

صدای یا شنوم از نفس کشم چو فُرو
برون کنم که دم از نای سینه، گُویم هُو

یقینم است پس از اختتامِ رستاخیز
رود گروهی از این بندگان به سوی بهشت
هر آن کسی که در این تنگنای مفسده خیز
عدول کرده زِ آز و فساد و فکرت زشت
زِ روی معرفت آورده روی بر در تو
پریده سوی تو آزاده وار و پاک سرشت

ستانده اُجرت این چند روزه سختی را
نهد به تارک خود تاج نیکبختی را

ولی گروه دگر، فتنه کار و شیطان خوی
که روی آینهء روحشان سیاه شده است
برای کسب مقام و منال و ثروت و مال
حیاتشان به هدر رفته و تباه شده ست
چو نیکتر نگری، فطرت و خمیرۀ شان
قرین پستی و آلودهء گناه شده است

زِ قهر و خشم تو، ای حیّ داور و قهّار
روند در دل دوزخ به قلب کوردی نار

دمی که خلق بگوید زِ ترس وا وِیلا
به زیر پرچم فضلت بده مکان ما را
بدن به لرزه فتد مغزها به سر جوشد
بکش به سایهء رحمت در آن زمان ما را
بحق آل محمد به حق آل علی
جدا مکن زِ صف پاک بندگان ما را

تو که رئوف، و کریم و رحیم و غفاری
به روز عجز به بیچارگان بکن یاری

خدای من تو سمیع و بصیر و دانائی
حیات و موت و قیام و قعود ما با توست
گیاه سر نزند بی اشارهء تو زِ خاک
که سوز و ساز و فزار و فرود ما با توست
زِ بندگان سیه نامه دستگیری کن
که جان هستی و بود و نبود ما با توست

به #یحیوی کرم و التفات کن یارب
روانش آینهء طیبات کن، یارب

  • یکشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 14:29
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمد زوار

زمینه مناجات با خدا -(ظلمت نفسی/ من به خودم جفا کردم) * محمد زوار

118

زمینه مناجات با خدا -(ظلمت نفسی/ من به خودم جفا کردم) ظلمت نفسی/ من به خودم جفا کردم
ظلمت نفسی/ تو خلوتام گناه کردم
ظلمت نفسی/ میدونم افتضاح کردم
ظلمت نفسی/ به نامحرم نگاه کردم
ظلمت نفسی/ جوونیمو تباه کردم
ظلمت نفسی/ بخدا اشتباه کردم

بدم ولی جون حسین، بیا، بده پناهم یامجیر
ببین پشیمون اومدم، خدا، منو در آغوشم بگیر

به عظمتت اگه بدی آخرت اذن سخنم
وقتی که بین شراره‌ی آتیشت میسوزه تنم
التماس میکنم به‌جون حسین ضجه میزنم

یاغیاث‌المستغیثین

**************

الهی العفو/ دلمو مبتلا کردم
الهی العفو/ نمازامو قضا کردم
الهی العفو/ جلو مردم ریا کردم
الهی العفو/ پی معصیتم هردم
الهی العفو/ غیبت مردمو کردم
الهی العفو/ جون زهرا نکن طردم

مگه نگفتی که جوون، بیاد، خودم حلالش میکنم
من اومدم روتو ازم، نگیر، خدایا خواهش میکنم

اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ‏
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ‏
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ

یاغیاث المستغیثین

**************

هواتو کردم/ یه بار دیگه هواییم کن
هواتو کردم/ راحت از این جداییم کن
هواتو کردم/ دوباره کربلاییم کن
هواتو کردم/ آلوده‌ام زلالم کن
هواتو کردم/ جون حسین حلالم کن
هواتو کردم/ یه کربلا حوالم کن

اگه حرم راهم ندی، خدا، رسوای هر عالم میشم
بذار بیام تا کربلا آخه، حرم بیام آدم میشم

خدایا میدم قسم تورو جون اون شاه کربلا
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لي الذُّنُوبَ الَّتي تَحْبِسُ الدُّعاءَ
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِي الذُّنُوبَ الَّتي تُنْزِلُ الْبَلاء

یاغیاث المستغیثین

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:09
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمد زوار

مناجات -(باید برای حال زارم ناله سر کرد) * محمد زوار

71

مناجات -(باید برای حال زارم ناله سر کرد) باید برای حال زارم ناله سر کرد
یا لااقل این شام ظلمت را سحر کرد

وقت گرفتاری تو را خواندن، هنر نیست
آنکه همیشه خوانده نامت را، هنر کرد

فهمیده‌ام از اِنّٙ‌الاٙنسانٙ لٙفیٖ خُسْر
هرکس که از یاد تو غافل شد، ضرر کرد

دیروز اهل اشک و استغفار بودم
امروز اما معصیت بر من اثر کرد

شرمنده از بار گناهم بودم اما
بخشندگی‌هایت مرا شرمنده‌تر کرد

گفتند که آخر عذابم میکنی تو
گفتم عذابم میکند؟ هرگز، اگر ‌کرد‌ ..!

کارم گره خورده‌ست، دیگر مطمئنم
باید حسین‌بن‌علی را باخبر کرد
.
.
می‌رفت زینب پابه‌پای آن سری که
منزل به منزل بر فراز نِی سفر کرد

یکجا میان طشت‌ و یکجا بین گودال
یکجا هم از بازار شامی‌ها گذر کرد

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:21
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمد زوار

مناجات -(دوری از آن خوابِ غفلت، راه را هموار کرد) * محمد زوار

128

مناجات -(دوری از آن خوابِ غفلت، راه را هموار کرد) دوری از آن خوابِ غفلت، راه را هموار کرد
ای فدای آنکه ما را نیمه‌شب بیدار کرد

پافشاری کرد پروانه که دور شمع بود
بر وصال یار باید بیشتر اصرار کرد

جانِ آنکه دوستش داری مرا تنبیه کن
طفلِ بازیگوش را باید کمی هشیار کرد

شستشوی روح ما، کار کسی جز گریه نیست
خوش بحال آنکه اینجا گریه‌ی بسیار کرد

«قَبلَ أَن یَستَغفِرَ» یعنی گدا بخشیده شد (۱)
زودتر از آنکه در این خانه استغفار کرد

عاقبت، عشق علی معیار حق و باطل است
نیست با ما آن کسی که عشق را انکار کرد

اربعین آمد، نمیخواهی مرا راهی کنی؟
دوری از کرب‌وبلا حال گدا را زار کرد

مثلِ فرشی که ته انبار صحنش مانده بود
غبطه خوردم بر غلامی که برایش کار کرد

داغها دیدیم اما نیست داغی سخت تر
از غم کاری که با ما روضه‌ی بازار کرد

کوچه بود و ازدحام و سیلی نامحرمان
آنچنانی که دو چشم‌ دخترش را تار کرد

یک به یک گل‌های باغ فاطمه پژمرده شد
آه از آن روسری‌هایی که غارت برده شد

#محمد_زوار

__

(۱) ما مِن عَبدٍ أَذنَبَ ذَنباً فَنَدِمَ عَلَیهِ اِلاّ غَفَراللهُ لَهُ قَبلَ أَن یَستَغفِرَ.

هر بنده‌اي که از گناهِ مرتکب‌شده پشيمان شود، پيش از آنکه استغفار کند خداوند گناهش را مي‌آمرزد.

جامع‌ احاديث الشيعه، ج ١٤، ص ٣٣٨

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 20:18
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمد زوار

مناجات -(حالا که اینجا آمدیم از راه طولانی) * محمد زوار

196

مناجات -(حالا که اینجا آمدیم از راه طولانی) حالا که اینجا آمدیم از راه طولانی
امشب پناهی باش بر دل‌های طوفانی

در این گلستان، خار هم یک جا به کار آید
مثل سگی که می‌شود وقف نگهبانی

وقت سفر باید سبک‌تر کرد بارم را
پس هر چه غیر از دوست در دل هست، ارزانی

در قعر چاهیم و اسیر ظُلمتِ نفسیم
ای کاش روشن می‌شد این دل‌های ظُلمانی

با آن گناهان سخت غافل بوده‌ایم از تو
اما تو راضی می‌شوی از ما به آسانی (۱)

صد بار توبه کرده‌ایم و باز می‌بخشی
اینجا همیشه سود دارد این پشیمانی

گرچه لباس معصیت پوشیده‌ایم اما
امشب ببر همراه خود ما را به مهمانی (۲)

نام علی ما را از آتش دور خواهد کرد
با حب او معنا گرفته این مسلمانی

بچه در آغوش پدر آرام می‌گیرد
پس جانِ مولا یک نجف ما را ببر، آنی

عمری دوای درد بی درمانِ ما گریه‌ست
راه علاج ماست تنها «گریه‌‌درمانی»

این اشک‌های روضه ما را آبرو داده
اِی خوش به‌حال آنکه چشمش هست بارانی

با یاحسینِ ما مسیرِ راه آسان شد
مِهرش فضیلت داشت بر این مُهر پیشانی (۳)

پشت ضریحش حبس در زندان دنیاییم
ای کاش در وا می‌شد امشب روی زندانی

یک جرعه آبش؟ نه! عذابش داد در گودال
عالَم به قربان لب آن تشنه قربانی...

در بین صحرا زیر و رو کردند جسمش را
پس زیر و رو خواهد شد هر کس برد اسمش را

بالحسین الهی العفو...

#محمد_زوار

__

(۱) إِلٰهِى لَمْ يَكُنْ لِى حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلّا فِى وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِى لَِمحَبَّتِكَ/ خدایا! من غافل بودم و هیچ توفیق حرکت نداشتم مگر آنگاه که تو مرا بیدار کردی/ مناجات شعبانیه

(۲) الٰهِى أَلْبَسَتْنِى الْخَطایا ثَوْبَ مَذَلَّتِى ، وَجَلَّلَنِى التَّباعُدُ مِنْکَ لِباسَ مَسْکَنَتِى/ خدايا! گناهان بر من لباس خوارى پوشانده، و دورى از تو جامه درماندگى بر تنم پيچيده/ مناجات التائبین

(۳) بنده خیال می‌کنم فضیلت بکاء بر سیدالشهدا علیه‌السلام بالاتر از نماز شب باشد؛ زیرا نماز شب عمل قلبی صرف نیست، بلکه کالقلبی است، ولی حزن و اندوه و بکاء، عمل قلبی است، به‌حدی که بکاء و دمعه (اشک چشم) از علائم قبولی نماز وتر است.
در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۱۶

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 20:24
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد