دختر زهرای اطهر زینبم
از غم داغ حسین جان بر لبم
دیدهام من رنج وداغ و ابتلا
روز عاشورا به دشت کربلا
دیده ام شد اربااربا اکبرش
قد خمیده آمده بابا برش
دیده ام در کربلا قحطی آب
گریه ها و ناله طفل رباب
دیدهام قنداقه ای را پر ز خون
حنجر اصغر بدیدم غرق خون
دیده ام بی دستی عباس را
پرپر از کینه گلان یاس را
دیدهام شمر از کمر خنجر کشید
از حسینم بین مقتل سر برید
دیده ام با دست آن نامردها
پیکرش پامال سم اسب ها
دیده ام من آن شهید سرجدا
در میان موج خون زد دست و پا
دیده ام آتش زدند بر خیمه ها
دیده ام سرها به روی نیزه ها
دیده ام نامردمان جای کمک
می زدند بر آل پیغمبر کتک
بر روی گل جوهر نیلی زدند
غم نصیبان را
- دوشنبه
- 5
- فروردین
- 1398
- ساعت
- 11:48
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب