ای که خیال رفتن از این خانه داری
بعد از تو زینب می نماید خانه داری
نُه سال با تو زندگی چیز کمی نیست
بعد تو من می مانم و دل بیقراری
بعد تو من میمانم و یک شهر دشمن
اصلاً تو جای من خودت طاقت میآری ؟
ازگریه های هر شبت بیزار هستند
حتی درون خانه ات بی اختیاری
چشم تماشای تو را حتی ندارند
با اینکه تو با هیچ کس کاری نداری
پهلوی مجروحت شده باعث که شبها
تا صبح بین بسترت لاله بکاری
دیگر خبر دارند حتی بچه هایت
باپلک های خسته ات شب زنده داری
پا می شوی با زحمت بسیار اما
دیدم که دستت را به پهلو میگذاری
شد کار من زانو بغل کردن ولی تو
کاری نداری جز همین لحظه شماری
بعد از تو زینب می نماید خانه داری
ای آ
- سه شنبه
- 7
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 13:37
- نوشته شده توسط
- ایدافیض