شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

رنگين كمان درد

امشب فضای دل ملال انگيزباشد
پيمانه ی جانم ز غم لبريز باشد

گرآسمان ازدودآهم تيره گرديد
غم آمدوبرجسم وجانم چيره گرديد

اكنون كه مرغ غم سرود غم سُرايد
چشم انتظارم تااجل كي ازدرآيد

اسمابيا همراز وهمدرد دلم باش
هنگام مُردن باخبر ازمشكلم باش

زهرای من ازكودكی درموج غم هاست
من می روم امّا دلم در پيش زهراست

هرمادری راشيره ی جان است دختر
هردختری را محرم رازست مادر

امّا پس ازمن دخترم ياورندارد
شام عروسی فاطمه مادر ندارد

ترسم ازاين غم بردلش اندوه آيد
برجان اوبار غمی چون كوه آيد

ترسم دلش رنگين كمان دردگردد
ترسم كه گرمای وجودش سردگردد

اورابه جای من تواسماياوری كن
درحق زهرايم پس از من

• شنبه
• 17
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 10:34
• نوشته شده توسط
• سجاد

زمزمه،نوحه وشور عزای حضرت زهرا(س)

رفته ای یار من در جوانی
شد بهاران حیدر خزانی

عزیزجانم زهرا،ببین که در هجر تو،غریب وتنها ماندم
به همره طفلانت،به روی خاک قبرت،سرود غم را خواندم
عزیز جانم زهرا،عزیز جانم زهرا،عزیزجانم زهرا2
____________________________
من چگونه بمانم به خانه
کودکان تو گیرند بهانه

بمانده خیره زینب،به بسترجامانده،سرشک خون می بارد
حسین تو با ناله،سرش بروی دوش، برادرش بگذارد
عزیز جانم زهرا.....
__________________________
من که کندم در خیبر از جا
در عزای تو افتادم از پا

امانت پیغمبر،به پیش حیدر بودی، کشم خجالت از او
بدست او من دادم،ترا بدون جان و،وجود زخم پهلو
عزیزجانم زهرا.....

• دوشنبه
• 24
• دی
• 1397
• ساعت
• 19:14
• نوشته شده توسط
• اسماعیل تقوائی

چیزی نمانده اسماء، تا پرکشیدن من
تا گریه های حیدر، تا خنده های دشمن
چیزی نمانده تا اسماء، تا مرتضی بسازد
تابوت عشق خود را
تا خم کند به گریه، این دفعه میخ ها را
تا پهلویم مبادا...
(آه از غم غریبی)
چیزی نمانده اسماء، تا لحظه‌ای که آن دم
آب روان بریزی، بر چهره¬ی کبودم
چیزی نمانده اسماء، تا مرتضی بشوید
آثار درب و دیوار
با چشم خون فشانش، خون لخته¬ها بگیرد
از دور زخم مسمار
(آه از غم غریبی)
چیزی نمانده اسماء، تا نیمه¬های یک شب
یک سو حسن به گریه، یک سو حسین و زینب
چیزی نمانده اسماء، تا مرتضی بگیرد
تابوت من به شانه
تا شرمگین سپارد، امانت پدر را
به دست او شبانه
(آه از غم غریبی)

• سه شنبه
• 22
• آبان
• 1397
• ساعت
• 21:26
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

خداحافظ ای صفای مدینه
خداحافظ ای گل بی قرینه
خداحافظ هستی حیدر
خداحافظ ای گل پرپر
**
خداحافظ نور دیدۀ حیدر
خداحافظ غم رسیدۀ حیدر
ز داغ تو خون شده دل زینب
نگر بر قدّ خمیدۀ حیدر
خداحافظ ای گل پرپر
خداحافظ هستی حیدر
**
خداحافظ نور چشم پیمبر
که بودی عمری تو یاور حیدر
چه سازم بی تو امید دو عالم
به حال من فاطمه جان تو بنگر
خداحافظ هستی حیدر
خداحافظ ای گل پرپر
**
خداحافظ همنشین ولایت
خداحافظ کوه صبر و شهامت
منم شرمنده ز روی تو زهرا
که کردی حمایت زجان امامت
خداحافظ هستی حیدر
خداحافظ ای گل پرپر
خداحافظ ای فدایّی مکتب
که روز تو شد از ستم ها چنان شب
بدون تو خانه بیت الحزن شد
بسوزاند ،داغ تو سینۀ زینب
خدا

• پنج شنبه
• 6
• دی
• 1397
• ساعت
• 12:19
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

? سبک #شور
#غلام_مادر

حال و روزم با تو معلومه
دل زارم با تو آرومه
وقتی دلتنگت می شم می رم
حرم حضرت معصومه س

مادری کردی برام دلم با تو همرازه
اسم زیبای شما بی بی پر از اعجازه
مهدی از راه برسه برات حرم می سازه

غلامتم مادر عمریه به نامتم مادر
مبهوت کلامتم مادر مدیون مرامتم مادر

"غلامتم مادر یا زهرا س"

***********

از تو حاجتامو می گیرم
سوز نفسامو می گیرم
مطمئنم که از تو مادر
رزق کربلامو می گیرم

یک شب جمعه منم می خوام برم کربلا
عشقم این فاطمیه شده حرم کربلا
آخرش دق می کنم اگه نرم کربلا

اسیرتم مادر من توی مسیرتم مادر
می دونی حقیرتم مادر محتاجم فقیرتم مادر

" غلامتم مادر یازهرا س "

*********

• شنبه
• 8
• دی
• 1397
• ساعت
• 16:23
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

فاطمیه اول

چقدر گریه میکنی بانو
ناله‌هایت مدینه را پر کرد
هق هق گریه‌ات مرا کشته
چه کسی دامنت پر از دُّر کرد

همدمت درد سینه و پهلو
در تلاتم سفینه‌ی بحر است
کودکانت به گریه خوابیدند
خواب‌باچشم‌خسته‌ات‌قهراست

یک تبسم کنی بهار آید
یاس خوشبوی گلشن حیدر
توزمین‌خورده‌من‌زمینگیرم
یاس من گشته‌ای چو نیلوفر

بهر من نه، بخاطر زینب
روی پایت بایست در خانه
لااقل بهر دلخوشیِ علی
گسیوی دخترت بزن شانه

کار فضه چرا زیاد شده
در کنارت چه‌کارها دارد
دور از چشم ما در این خانه
لاله از دامن تو بردارد

طاقتم طاق گشته زهرا جان
سینه‌ام تنگ شد ز اسرارت
یک سوالی زتو حسین دارد
حامل نور، پس چه شد بارت؟

گریه‌ات از برای ط

• دوشنبه
• 10
• دی
• 1397
• ساعت
• 16:20
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

بانوی خمیده قامت،غصه دارِ داغ مولا
نام زیباتونه مادر،نقشِ سربندِ شهیدا
آزرده شد از هجومِ،فتنه روحِ اَفلاکیت
سیلی خوردهٔ ولایت،قربون چادرِ خاکیت
آرزومه فدای راهتون بشم
غرق شرارِ سوز و آهِتون بشم
لایقِ یک لحظه نگاهِتون بشم
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه...
ای وای از آتیش و هیزُم،از ضربِ غلاف و مِسمار
یکی نیست بگه برامون،چی شد بینِ در و دیوار
با اشک جاری و آه و،سوز و آوای حزینی
افتادی به روی خاک و،گفتی یا فضّه خُذینی
شدی فداییِ حمایت از وَلی
پشت درِ خونه عیان و منجلی
تَشَهُّدِت شده علی علی علی
یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه...
بعد ماجرای محسن،از ظلمِ دشمن نامرد
بمیرم روزای آخر،دستت بالا نمیومد
گریه میکنم

• سه شنبه
• 11
• دی
• 1397
• ساعت
• 19:07
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

جان من ای،جان من ای،جان من،جان من،جان من
فاطمه ای نور دو چشمان من،جان من،جان من
ای همه ی هستیه حیدرمرو،فاطمه،فاطمه
ای گل خوشبوی پیمبر مرو،فاطمه،فاطمه
مرو تاب و توانم
مرو آرام جانم
مرو قامت کمانم۲
بی من مرو،ای یاره من
ای یار و ای،غمخواره من
ای همسرِ،بیماره من،فاطمه جانم۲
زهرا مرو زهرا مرو۳ فاطمه جانم۲
بند۲
دلبرم ای،دلبرم ای،دلبرم،دلبرم،دلبرم
فاطمه ای تاج سرم،یاورم دلبرم دلبرم
فاطمه ای یار جوانه علی،فاطمه،فاطمه
ای گل از کینه خزانه علی،فاطمه،فاطمه
مرو دنیای حیدر
مرو حورای حیدر
مرو زهرای حیدر۲
قدری بمان،ای قد کمان
ای بر علی،روح و روان
آرام جان،تاب و توان،فاطمه جانم۲
زهرا مرو زهرا مرو۳ فاطمه جانم
ب

• سه شنبه
• 11
• دی
• 1397
• ساعت
• 19:50
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

شعله زد در خرمن جان آه آتش زای من
کو زلال فیض لعلت؟ جان من! زهرای من!
هاله ی غم چتر گردان جمالت گشته است
کو خدائی جلوه ات؟ ای ماه مهر آرای من
نشکفد گر بر تکلّم غنچه ی خاموش تو
هر سخن افسرده گردد بر لب گویای من
نرگست گوئی بود مست شکر خواب سحر
ای نگاهت مایه ی نوشینی رویای من
بوی هجران می تراود از گل پژمرده ات
وایِ من!‌ از تلخی ایّام هجران، وای من!‌
نوبهارا جلوه ات چون شد، مگر باد خزان
برد بر یغما صفای این گل رعنای من
از نیایش شعله در جان ملائک می زدی
ذکر و تسبیحت چه شد ای همدم نجوای من
چشم بیدار تو را چون خفته بینم نیمروز؟
ای چراغ افروز بزم طاعت شبهای من
بشکند دستی که شد ویرانگر بنیان صبر
کرد چو

• جمعه
• 14
• دی
• 1397
• ساعت
• 16:16
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

آتش مزن تو این دل پر اضطراب را
نامحرمی که نیست رها کن نقاب را

کمتر بگیر رو زمن ای ماه خانه ام
آتش مزن زمین و زمان را ،سحاب را

راضی مشو که بشکنم از بار غصه ات
زهرا جدا کن از دل من این عذاب را

کابوس هر شبم شده آن روز و دود و در
سوزانده قلب حیدر خانه خراب را

ای ماهتاب عالم امکان بگو چرا
آتش کشیده ای تو دل آفتاب را

جانم به لب رسیده جوابی بگو مرا
ترجیح مده به حیدر کرار خواب را

زهرا بگو پس آنهمه وابستگی شد!!!!!!؟
انداخته ای ز دیده ی تر بوتراب را ؟!

ای قبله گاه عشق علی خون مکن دلم
زهرا سوکت تو شده والله قاتلم

آخر بگو دو چشم ترم را چه میکنی
بشکستگی بال و پرم را چه میکنی

حرف از جدایی و غم دوری

• شنبه
• 15
• دی
• 1397
• ساعت
• 01:24
• نوشته شده توسط
• رامین برومند(زائر)

بنداول

جلوی چشام تورو میزنن توی کوچه مون
منو میبرن پیش چشمای تو کشون کشون

دستاشون سنگینه
واسه ی صورتت
میخوای پاشی، لگد
نمیده فرصتت

بند دوم

تو شکستی و باتو میشکنن دل حیدرو
با شکستنت به زمین زدن یل خیبرو

توکتک میخوری
حیدرت میشکنه
بشکنه دستایی
که تورو میزنه

بندسوم

ایناعده شون توی کربلا میشه یک سپاه
میزنن حسینو بانیزه ها توی قتلگاه

توی خون پسرت
دست وپا میزنه
مثل تو پهلوشو
لگدا میشکنه

• شنبه
• 22
• دی
• 1397
• ساعت
• 15:30
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

دو سه ماهه يه رازي
ميون سينه دارم
هِي روز به روز كمون شدم لب تر نكردم
دور از چشم بقيه
يه عمري كنج خونه
تو غصه هام بارون شدم لب تر نكردم
ولي فقط ، به تو ميگم داداش حسين
قول بده به بابا نگي
منو خجا،لتم ندي پيش مادر
چيزي به خواهرا نگي
بيا بريم ، تو كوچه بت نشون بدم
جايي قامتم خميد
همونجايي ، كه من و مادر ميديديم
كه دومي از راه رسيد
همينجا راهمونو ، تا بستن ، مادر چشمامو بست
گوشواره رو همينجا ، شكستن ، مادر چشمامو بست...
وااااااي مادرم ، واي مادرم
از بعد كوچه خيلي
دلتنگ بودم مادر رو
بغل كنم ولي مراعاتشو كردم
از اون روزي كه ديدم
ميون بستر افتاد
گريه كنون ميرم بالاسرش ميگردم
با خس خسِ ، سرفه اش خدا

• سه شنبه
• 25
• دی
• 1397
• ساعت
• 21:48
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

مادر
دلم اسیر داغ تو
من و غم فراق تو
می گیره دل سراغتو

مادر
صدای بی صدای من
دلیل گریه های من
دعایی کن برای من

از تو می گیرم درمونمو
لحظه لحظه آب و دونه مو
رزق چشمای گریونمو
دل خونمو ۲

کریمه ای کرم داری
روی سرم علم داری
توی دلم حرم داری

"یا فاطمه س ؛ مدد مادر"

بند دوم

مادر
تو لحظه های نوکری
دلای مارو می بری
میای و مارو می خری

مادر
منم روزی خور شما
پر از تصوّر شما
دخیل چادر شما

قطره ام در این دریای تو
من کجا و خاک پای تو
پر شدم من از رویای تو
دلم جای تو

یه کاری کن هوایی شم
منم امام رضایی شم
یه روی کربلایی شم

"یا فاطمه س ؛ مدد مادر"

بند سوم

مادر
به سینه می زنم برات
تموم زندگیم فدات
به

• چهارشنبه
• 26
• دی
• 1397
• ساعت
• 18:41
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

خوب شد زدم
تورو جلوي حسنت
فقط نه من ، همه تو كوچه زدنت

كينه هاي
علي رو تا يادم اومد
با چكمه هام مدام زدم به تو لگد

تو جاي خود
وقتي تو خونه اومدم
ديدي چطوري كه حسين تو زدم

معاويه
جات خالي بود تو كوچه ها
غلاف شمشير و تا آوردم بالا

خودم ديدم
كه رو خاكا زهرا نشست
خودم شنيدم صدا بازو كه شكست

صدا ميزد
فضه رو به دادم برس
محسنمو كشتن به فريادم برس

• چهارشنبه
• 26
• دی
• 1397
• ساعت
• 19:10
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

ديگه با غلاف نزن
داره ميبينه حسن
چرا ميزني منو
رسيده زورت به زن...

علىِّ منو نبر
كه آشوبه اين دلم
ديگه سيلي بِم نزن
نميبيني حاملم

حرف مولا با دومي حرامزاده

ديگه نمياد صدام
ديگه شده تار چشام
منو بزنيد ولي
زهرا مو نزن ميام

سخته براي علي
ببينه تو كوچه ها
كه فاطمه رو زمين
افتاده تو دست و پا

• چهارشنبه
• 26
• دی
• 1397
• ساعت
• 19:12
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

دوباره باز يه دم گرفتم
يه بيرق و علم گرفتم
واسه عزا مادر سادات
لباس حزن و غم گرفتم

تو جنت و سياه ميكوبن
حتي دل خدا گرفته
الهي دق كنم بميرم
دل امام رضا گرفته

مادر غم
بي بي سوز و اشك و مديون تواَم
جز بدي چيزي نديدي تو ازَم
ميميرم اگه ازين خونه برم

جون مني
همه كاره ي منه سينه زني
واسه ي بي كسيام هم سخني
مهربون مثل حسين و حسني

نوشتم ، تو قلبِ ، شكستم ، خدايا
سلامٌ ، علىٰ ضلعِ مكسور الزهرا ٢

تو اون روزي كه كل عالم
تو اضطرابن توي محشر
ميگن چشاتو نو ببنديد
داره مياد حضرت مادر

بي بي مياد كنارمونو
ميگه شماكه زير دِينين
خيالتون راحتِ راحت
شماها نوكر حسينين

هرشبِ سال
توي روضه ي حسينم اومدين
واسه غ

• چهارشنبه
• 26
• دی
• 1397
• ساعت
• 19:54
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

بارونيه چشما
شال عزا رو دوشا
بيرقاي يا زهرا
تو دنيا

سربند يا حيدر
نوكرا دارن رو سر
توي عزاي مادر
تا محشر

وقف عَلَمِ بي بيِ بدنم
نوكرِ تموم نوكرا منم
عاقبتِ خيرِ من همينه كه
پاي علمِ حسين و حسنم

پاي بي بي تا هميشه ميمونم
اينقده كه بين روضه بميرم
فاطمه كه جاي خود داره ولي
با دعاي فضه روزي ميگيرم

مولاتي يا زهرا ٢

چشمام سمتت خيره
بخدا ديگه ديره
سينه زنه تو پيره
دلگيره

ميدوني اي يارم
كه سگ علمدارم
ريزه خوره دربارم
دلدارم

كافيه فقط رقيه برامون
دستاشو يبار بالا بگيره و
اذن مُردن ماها رو ميونِ
روضه هاي كربلا بگيره و

اين مداليكه دادي به نوكرات
از تموم عالمي سره آقا
دَم ميزنيم و اگه كه نوكريم
با

• چهارشنبه
• 26
• دی
• 1397
• ساعت
• 20:11
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

کینه کجا آیینه ی رب جلی کجا
آتش کجا گلخانه ی یاس نبی کجا
سیلی کجا رخسار ناموس علی کجا

آتش کسی بر لاله ی پرپر نمیزند
با پا کسی بیت خدا را در نمیزند
( زن را کسی مقابل شوهر نمیزند )

با کینه آتش بر بهشت کبریا زدند
دست علی تا بسته شد حوریه را زدند
خاتون محشر را میان کوچه ها زدند

باغ گل افسرده ولی وای از دل علی
یک غنچه پژمرده ولی وای از دل علی
زهرا کتک خورده ولی وای از دل علی

دیوار و در شد روضه خوان وای از دل علی
شد زخم سینه خون چکان وای از دل علی
مشکل بود داغ جوان وای از دل علی

با گریه گوید سرنوشت وای از دل علی
شد کشته بانوی بهشت وای از دل علی
مسمار در با خون نوشت وای از دل علی

((دوستان ذاکر

• چهارشنبه
• 26
• دی
• 1397
• ساعت
• 20:25
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

ببین با دلی پر ز غصه/نشسته به بالای بستر
نگاهش به چشمان زهراست/علی فاتح بدر و خیبر

میان دلش شعله هایی/ز غصه کشیده زبانه
نگاهش دمی سوی زهراست/دمی سوی آن درب خانه

بگوید به ناله / مرو نور عینم
مرو نور چشم / حسن و حسینم

لبیک ام الحسن ام الحسین ام الزینب(۲)

بدون تو یاری ندارد / علی در میان زمانه
ز بعد تو ای بانوی من /نشیند علی کنج خانه

بگو ای عزیز پیمبر / چه سازم به حال یتیمان
گرفته حسن زانوی غم / حسین گشته زار و پریشان

ببین زینبت را/ پریشان و خسته
که در کنج بیت / غریبی نشسته

لبیک ام الحسن ام الحسین ام الزینب(۲)

خداحافظ ای نور چشمم/علی ولی شاه مردان
خداحافظ ای همدم من / خداحافظ ای شیر یزدان

• جمعه
• 28
• دی
• 1397
• ساعت
• 13:18
• نوشته شده توسط
• وحید زحمت کش شهری

السلام ای نور نیرین
السلام ای ماه عالمین
خلق منها نور الحسن
خلق منها نور الحسین

مدیونتم _ اجازه دادی که باشم عبد حسن
ممنونتم _ اجازه دادی بگردم دور حسین

چه رویایی از این شیرین تره مادر
که میگردم به دورت تا خود محشر

چه رویایی از این شیرین تره مادر
که حیدر هست اقا و منم نوکر

بیچارتم بی بی جان
اوارتم بی بی جان
یک دوره گرد این شبها
تو روضتم بی بی جان
_______________________________
به علی و اولادت قسم
توی قلب من داری حرم
دعا کن باشم تا اخرش
توی راه تو ثابت قدم

مدیونتم _ اجازه دادی واست نوکر بشم
ممنونتم _ اجازه دادی عبد حیدر بشم

از اول تو خودت دادی پر و بالم
به اینکه حیدریم خوب میبالم

نمیدم

• شنبه
• 29
• دی
• 1397
• ساعت
• 14:31
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

خداحافظ ای شمع خاموش من
خداحافظت ای کفن پوش من
سبک میرود گرچه تابوت تو
چو کوهی غمت مانده بر دوش من

مرو فاطمه فاطمه فاطمه

خداحافظ ای بسته بار سفر
خداحافظت ای شکسته ثمر
ز دیوار و در شکوه دارد علی
که طفل تو را کشته دیوار و در

حلالم کن ای همدم ناله ام
حلالم کن ای خونجگر لاله ام
ندیدی از این زندگی روز خوش
حلالم کن ای یار نه ساله ام

فراموش من کی شود آن زمان
که در خانه ی من شدی میهمان
نبی دست ما را به هم داد و گفت
نماید خدا ، پای هم پیرتان

تو پای علی پیر گشتی چه زود
چه زود این غم و غصه پیرت نمود
تو جای علی رفته ای پشت در
برای علی گشته رویت کبود

• شنبه
• 29
• دی
• 1397
• ساعت
• 18:30
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

حانیة الرشیده العذرا(س)
اروحنافداک یاِ زهرا(س)

بضعة النبی ذره پروری
قران رسولی و کوثری
مادر همه بچه شیعه ها
روح احمد و جان حیدری

خاک درت ملک
فرمانبرت ملک
میگرده روزو شب
دورسرت ملک

مَن اسمکِ دوا
و ذکرکِ شفا
ای کوثر خدا
یا ام الانبیا

حانیة الرشیده العذرا(س)
ارواحنا فداک یا زهرا(س)

بنددوم

جون میدیم برا حب فاطمه(س)
هدیه ی خدا حب فاطمه(س)
سینه میزنیم با غیرت میگیم
قربة الی حب فاطمه(س)

ای دُر هر صدف
بانوی باشرف
ذکره تو بر لب
شاهنشاه نجف

ای همسر علی(ع)
همسنگر علی(ع)
اسمت نوشته رو
انگشتر علی(ع)

حانیة الرشیده العذرا(س)
ارواحنا فداک یا زهرا(س)

☑️بندسوم

انا سائلُک یا خیرُ النسا
رکنهُ الهدی بنت

• شنبه
• 29
• دی
• 1397
• ساعت
• 19:15
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

نپوشون ازم روتو
من زینبتم مادر
برات میخونم قرآن
شبا کناربستر

زخمی شده بال و پر تو
چی اومده مادر سر تو
مثل یه باغ لاله شده
همه ی دور و بر تو

نمازتو نشسته میخونی
میخای بلند بشی نمیتونی
دوباره وا شده گل زخمت
دوباره پیرهنت شده خونی

بند2

اتفاق اون کوچه
نور و از چشات برده
صورت کبود تو
دل منو آزرده

گریه امونت رو بریده
چند روزکه رنگت پریده
راستی نگفتی تو کوچه ها
داداش حسنم چی دیده

زیر چشات هنوز ورم داره
ی یادگار ازت رو دیواره
معما حل شده برام تا که
دیدم فقط داری یه گوشواره

بند3

دلمو میلرزونه
ناله های تو هر شب
چرا زیر لب میگی
عجل وفاتی یا رب

میکنی با دردات مدارا
اشک میریزی اما بی صدا
گفتی بهم

• سه شنبه
• 2
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 15:27
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

ازون روزي كه فاطمه ، رفتي دلامون شده خون
تو خونه رو هِي ميبينم ، خاليه جات كنارمون
پاشو يتيما تو ببين ، بالا سر مزارتن
صفا نداره خونمون ، چند روزه بي قرارتن

واسه مراسم ختم تو
مغيره رو ديدم ازون دورا
كه ميومد با قنفذ از راها
يه بغضي تو گلوم نشست زهرا

آروم آروم رسيدن پيشم
به حيدر تو تسليت گفتن
آهِ يتيماتو ميشنُفتن
ولي تو كوچه خنديدن رفتن

واااي ، خداحافظ آرومم
واااي ، خداحافظ خانومم

وااااي ، خداحافظ زهراجان

يادم نميره اشكمو ، ميذاشتي رو زخم تنت
ميگفتي كه شفا داره ، مرهمه واسه بدنت
يادت مياد خواستي ازم ، تو خونه گوشه حياط
كه با حسن درست كنم ، يه تابوت چوبي برات

يادته گفتي تا چند روزي
خيالتون

• سه شنبه
• 2
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 18:47
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

الهی من بمیرم ، که اینجوری شکستی
الهی من فدات شم ، چرا چشاتو بستی
الهی من بمیرم ، که دیگه جون نداری
می خوای بلند شی از جات ، ولی توون نداری

آروم بگیر دوباره کنج بستر
آروم بگیر یاس کبود پرپر
آروم بگیر زینب تو نمرده
با من بگو حرف دلت رو مادر

ای وای ای وای ای وای حال تو پریشونه
ای وای ای وای ای وای سرفه هات پر از خونه

مادر مادر مادر ای وای ...

دوباره تب گرفته ، تموم پیکرت رو
با اشک چشم می بندم ، زخم روی پرت رو
دوباره غرق لاله اس ، تموم پیراهنت
یه جای سالم دیگه ، نمونده توی تنت

راضی نشو کنار تو بشینم
راضی نشو که اشکتو ببینم
راضی نشو ببینمت تو این حال
راضی نشو که داغتو ببینم

ای وای ای وای ای

• سه شنبه
• 2
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 19:38
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

پشت درم در وا کن
خونجگرم در وا کن
در به درم در وا کن در وا کن
در وا کن به روم
رفته آبروم
تنها تویی پشت و پناه من ای خانوم
بی بی خسته ام از دست خودم
دستم خالیه محتاج توام
یا زهرا مدد

پیش چشات دل بستم
من به نگات دل بستم
من به دعات دل بستم دل بستم
دل بستم اینجا
بین روضه ها
مادر با دعای تو به شاه کربلا
تو کردی دعا حسینی شدم
من این منصب مدیون توام
یا زهرا مددش

• سه شنبه
• 2
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 20:41
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

بند اول:

زهرای من ای مهربون
نرو زِ پیشم تو بمون
پاشو ببین دِق کردمو
دیگه ندارم من تَوون

پاشو ببین که قلبِ من
شده پر از آتیش و غم
پاشو که من بدون تو
از همه دنیا بُریدم

پاشو پرستوی علی
پاشو تمومِ حاصلم
پاشو ببین که چاه شده
محرمِ حرفای دلم

وای وای دلم پر از درده
وای وای دنیا چه نامرده

دنیا دنیا همه ی دنیامو گرفتی
دنیا دنیا چرا تو زهرامو گرفتی

زهرا زهرا نرو خانومه خونه ی من

بند دوم:

ببین تو اشک حسرتم
بی تو اسیر غربتم
میبینی گرد پیریو
نشسته روی صورتم

روزی،که آتیشِ حسد
به آشیونم شعله زد
مرگمو خواستم از خدا
وقتی که میخوردی لگد

قدت خمیده خانومم
رنگت پریده خانومم
اون بی حیا به صورتت
زده کشیده

• چهارشنبه
• 3
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 14:48
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

ای که همه عالم دور تو میگرده
اینهمه تنهاییت جون به لبم کرده

برای قلبم باهمه غربت مثل یه کوهی علی
آرامش روحی علی
علی
ای صبر و قرار دلم
ای حضرت خیبر شکن
ای دلخوشی فاطمه

علی
ای چاره ی بیچاره ها
ای صاحب تیغ دو دم
ای پشت وپناه همه

صبرو قرار منی
میکنم اشکاتو پاک
دارو ندار منی
یاعلی روحی فداک

بند دوم

حتی اگه هیشکی دم نزد از یاری
غصه نخور حیدر فاطمتو داری

پای تو هستم ای همه هستم صددفه میشم فدات
من جونمو میدم برات
برات
من سینه سپر میکنم
تو کوچه کتک میخورم
میسوزم و پرپر میشم

برات
ای شیر دلیر عرب
ای غربت بی منتها
من یک تنه لشکر میشم

صبرو قرار منی
میکنم اشکاتو پاک
دارو ندار منی
یاعلی روحی فداک

• پنج شنبه
• 4
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 18:51
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

زمزمه ونوحه شهادت حضرت زهرا(س)
همسر جوان من رفته ز دنیا
بی فاطمه مانده ام تنهای تنها
یا زهرا یا زهرا یا زهرا یازهرا2
________________
کرده دفاع از من وجانش فدا کرد
لعنت بر آنکه او را از من جدا کرد
یا زهرا....
_____________________
شرمنده ی زهرایم تا ابد هستم
کاری نیامد برای او ز دستم
یا زهرا.....
_____________________
رفته زدستم چراغ خانه ی من
تاریک وپر غم شده کاشانه ی من
شده کار من دور از چشم یتیمان
زیارت قبر او با چشم گریان
یا زهرا....
______________________
کودکان من دیگر مادر ندارند
با گریه بر بسترش سر می گذارند
یا زهرا....

شعر:اسماعیل تقوایی

• شنبه
• 6
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 00:53
• نوشته شده توسط
• اسماعیل تقوائی

بند1

وظیفمه،غسلت بدم،اما بدون سخته برام
نمیتونم،دست خودم،نیستش میلرزه دست و پام
میگیره قلبم تا،میبینمت زهرا

اسما بریز،آب روان،رو بدنِ زخمی یار
اما کمی،آهسته که،داره کبودی بیشمار
میگیره قلبم تا،میبینمت زهرا

خیلی ورم داره تنت
میچکه خون از پیرهنت
دستم رسید به صورتت
مُردم برای حسنت

حالا میفهمم،دلیل رو گرفتنت ازم چی بوده
خواستی خجالت،زده نشم که غیر از این چیزی نبوده
حالا میبینم،تموم صورتت از این غصه کبوده

خدانگهدار...

بند2

رو دوشمه،تابوت تو،باور ندارم فاطمه
آخه چجور،بعد تو من،طاقت بیارم فاطمه
شدم عزادارت،خدانگهدارت

تو رفتی و،من موندم و،زجر نگاهه آخرت
آخه چیکار،کنم عزیز،با گریه های دخترت
شدم

• شنبه
• 6
• بهمن
• 1397
• ساعت
• 19:01
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور