آتش به جان گلشن طاها فتاده است
غنچه غریب زیر قدم ها فتاده است
کوثر میان شعله آتش نشسته است
زخمی باد حادثه طوبا فتاده است
بابا میان کوچه دلش پشت در مگر
مادر میان معرکه تنها فتاده است
دست فرشته ها همه از غم به صورت است
نقشی کبود بر رخ زهرا فتاده است
فضه برس بداد که مادر زدست رفت
جای درنگ نیست،همین جا فتاده است
بازوی او بگیر و بزن آب بر رخش
از پا به راه یاری بابا فتاده است
بانو نشسته سینه زنان آه می کشد
تا ریسمان به گردن مولا فتاده است
سید محمد جوادی
- پنج شنبه
- 17
- فروردین
- 1391
- ساعت
- 05:10
- نوشته شده توسط
- محمد کاظم زاده